يوسف عليخاني - داستاننويس و مترجم خبرنگار - در گفتوگو با خبرگزاري فارس، گفت: خيلي از ما بدون اين كه رشته روزنامهنگاري را خوانده باشيم، وارد اين عرصه شدهايم. مايي كه ميگويم منظورم كساني است كه حالا ديگر با يك يا دو مجموعه داستان يا رمان، نشان دادهايم داستاننويسي برايمان از روزنامهنگاري كه ممر درآمد است، مهمتر است.
وي ادامه داد: من زماني به خودم آمدم كه ديدم در روزنامهاي مشغول كار شدهام. قرار نبود خبرنگار بشوم. رشته دانشگاهي و علاقه من چيز ديگري بود. اما به دليل اين كه جلسه قابل اعتمادي براي آموزش داستان پيدا نكردم، تصميم گرفتم داستاننويسي را از راه گفتوگو كردن با نويسندهها ياد بگيرم.
نويسنده مجموعه داستان «قدم بخير مادربزرگ من بود» گفت: هيچوقت نشده زمان تنظيم خبري، پياده كردن نوار مصاحبهاي، نوشتن گزارشي يا ترجمه خبري، از تكنيكهاي داستاننويسي استفاده كنم چنان كه هيچوقت عكس اين هم اتفاق نيفتاده. زمان روزنامهنگاري، روزنامهنگاري كردهام و زمان داستاننويسي، داستاننويسي و زمان ترجمه، ترجمه. به گمان من هر كدام از اين مقولهها براي خود نثر خاص خود را دارند. شما نميتوانيد با نثر داستاني، خبر بنويسيد. چنان كه زمان نوشتن هم نميتوانيد از آن نثر خشك ژورناليستي استفاده كنيد.
وي كه مجموعه داستان «اژدهاكشان» را آماده انتشار دارد، گفت: به نظر من تنها لطف روزنامهنگار بودن در متن حوادث بودن و به روز بودن است. اين كه از همه خبرها باخبريد و اگر اندكي حوصله و علاقه داشته باشيد و كنجكاوي آرامتان نگذارد، ميتوانيد موضوعي را دنبال كنيد و با عنوان «خبرنگار» بودن خيلي زودتر به نتيجه برسيد.
عليخاني اضافه كرد: البته اين كه شما هر روز مجبوريد چند صفحه براي كارتان بنويسيد با وجود اين كه اشاره كردم نثر ژورناليستي هيچ ارتباطي با نثر جادويي داستان ندارد، خود به خود اين نظم در نوشتن به شما كمك زيادي ميكند كه به راحتي بتوانيد موضوع دلخواه خود را بنويسيد.
اين داستان نويس كه به زودي از وي كتاب «به دنبال حسن صباح» به وسيله نشر ققنوس به بازار كتاب ميآيد، تصريح داشت: بسياري از داستاننويسان و شاعران بزرگ مثل گابريل گارسيا ماركز، جورج اورول، آلبر كامو، ارنست همينگوي، ماريو وارگاس يوسا، اورهان پاموك، آدونيس، اوريانا فالاچي، محمود درويش و حتي احمد شاملو، هوشنگ گلشيري و عمران صلاحي خود ما هم روزنامهنگار بوده اند كه البته نويسنده و شاعر بودن آن ها باعث ماندگاري شان شده نه خبرها يا گزارشهايي كه روزانه نوشتهاند.
عليخاني كه اين روزها به همراه افشين نادري در حال به پايان رسانيدن جلد دوم قصههاي مردم رودبار و الموت است، گفت: عمر هر خبر كمتر از يك روز است و عمر داستان نامعلوم. روزنامه امروز فردا كهنه ميشود، اما يك كتاب داستان يا رمان هرگز كهنه نميشود و باعث ماندگاري نويسندهاش ميشود.
وي در پاسخ به كساني كه معتقدند توهم روزنامهنگاران از آنان نويسنده نميسازد، گفت: خيلي ها هم هستند كه پس از عمري نه داستاننويس ميشوند و نه روزنامهنگار و اين ربطي به متوهم بودن آنها چون در روزنامهاي كار ميكنند، ندارد. من معلمهاي زيادي را ميشناسم كه فكر ميكنند داستاننويس خوبي هستند و با پول خودشان كتاب چاپ ميكنند و برخي هم با كمك آموزش و پرورش كتاب منتشر ميكنند، اما داستاننويس نميشوند. داستاننويسي وراي تمام اين تقسيمبنديهاست كه حالا چون كسي روزنامهنگار خوبي است پس داستاننويس خوبي هم ميشود، چنان كه هيچ معلم خوبي داستاننويس خوبي نميشود.
اين روزنامهنگار ادامه داد: اين داستان است كه ميماند و روزنامهنگاري كه داستاننويس ناموفقي است، خودش پي به توانايياش ميبرد و داستاننويسي را به نفع روزنامهنگاري كنار ميگذارد. به گمان من داستاننويسان خوب اگر روزنامهنگار خوب يا معلم خوب بودند ديگر نويسنده خوب نميشدند.
عليخاني در پايان گفت: درست است كه معلم ابزار تبليغي رسانهاي ندارد، اما در عوض ابزاري بزرگتر از رسانه دارد. وقتي معلمي كتابي را منتشر ميكند، ميتواند آن را به وسيله دانشآموزان خود به خانوادههاي آنها و از طريق خانوادههاي آنها به ديگر خانوادهها هم برساند. پس اين كه ابزار رسانه براي روزنامهنگاران نويسنده، توهمزا است، سخن موجهي نيست.
انتهاي پيام/ش
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
تازه های کتاب