فدايي در گفتگوي با فارس:
ناگفته هايي از گروه « توحيدي بدر»
خبرگزاري فارس: رژيم طاغوت خانه تعداد زيادي از مردم كه اقدام به خانه سازي كرده بودند را خراب كرد و عدهاي هم كشته شدند، به اين مناسبت اطلاعيهاي منتشر كرديم و براي اينكه اين اطلاعيه داراي اسم باشد، دوستان نوشتند گروه توحيدي رضايي كه برخي از دوستان بازداشت شدند و عملا گروه لو رفت .
به گزارش خبرگزاري فارس، با توجه به فرا رسيدن سيامين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و لزوم بيان چرايي وقوع انقلاب و گرايشات گروههاي فعال در آن برهه براي نسل سوم انقلاب اسلامي به سراغ حسين فدايي رفتيم و ايشان نيز با وجود كسالت به سئوالات ما در اين خصوص پاسخ داد، گفتگوي زير حاصل آن ميباشد.
فارس: مبارزات حزبي در ايران از چه زماني آغاز شد و چگونگي تجلي آنرا در پيروزي انقلاب اسلامي بيان كنيد؟
فدايي: سابقه فعاليت مبارزات سياسي در ايران به شكل حزبي به تاريخ معاصر و صد سالهي اخير باز ميگردد كه بيشتر الهام گرفته از فعاليتهاي حزبي متعارف در دنيا است، و اين نوع مبارزه سياسي در قالب حزبي با تجاربي كه در دنيا بوجود آمد سامان يافت. لازم به توضيح است كه ما مخالف اينگونه مبارزات نيستيم، وليكن بايد بدانيم كه پيشينهي اين فعاليتها به كجا باز ميگردد؛ مشخصاً از زماني كه جامعه ايراني ولايت اهل بيت را پذيرفت و مذهب تشيع را برگزيد مبارزات سياسياش سامان گرفت و اساساً وقتي ملت ايران دين اسلام را پذيرا ميشود اعتقادي در عامه مردم بوجود ميآيد كه مبتني بر مذهب تشيع بوده است.
در ايران باستان ملت ايران داراي روحيه توحيدي بوده بدين معنا كه مردم ايران قبل از ظهور اسلام موحد بوده است، با وجود اين سابقه تاريخي و سلطه شاهنشاهي و ظلم آنها به مردم سبب استقبال وصفناپذيرملت ايران از دين اسلام شد.
قبل از اينكه عامه ملت ايران شيعه شوند رگههاي شيعي و حب به اهل بيت در بين برخي از اقشار وجود داشته كه اين موضوع نشانگر روحيه مبارزه با ظلم و عدالتخواهي در ميان مردم ايران بوده است.
پذيرش مذهب تشيع از سوي اكثريت مردم سبب حركت به سمت عدالتخواهي شد و در نتيجه ملت ايران عدالتخواه شدند، نفس پذيرش تشيع به معناي عدالتخواهي، مبارزه با ظلم، توجه به كرامت انساني و پذيرش ولايت خدا است.
پذيرش تشيع به معناي زير بار ولايت طاغوت و غير خدا نرفتن است و اين جهان بيني منشأ شكلگيري مبارزات ملت مسلمان ايران در طول تاريخ قرار گرفته و اساس مبارزه مردم بر اساس فرهنگ عاشورايي و كربلايي بوده است.
پس از رشد و توسعه فرهنگ شيعي در ميان مردم اين سوال مطرح شد كه متوليان اصلي براي اجراي عدالت و حركت در مسير احكام نوراني اسلام چه كساني هستند. در زمان حضور معصومين ائمه اطهار عهده دار اين وظيفه بودند و در زمان غيبت معصوم فقهاي جامع الشرايط اين رسالت را عهدهدار شدند و آن دسته از مردم كه امكان دسترسي مستقيم به ائمه اطهار(ع) را نداشتند، توسط نمايندگان آنها ارتباط با مردم برقرار ميشد.
فارس: با توجه به سوابق تاريخي مبني بر اينكه گسترش تشيع به صورت رسمي در زمان صفويه در ايران بوده است، آيا گسترش مذهب شيعي در ايران را قبل از حكومت صفويه ميدانيد؟
فدايي: بله، قبل از حكومت صفوي، مذهب تشيع وارد كشور شده بود با مشاهده آثار شيخ كليني و علماي بزرگوار اسلام در رشتههاي مختلف، متوجه حضور ريشههاي تشيع در ايران قبل از حكومت صفوي ميشويد، منتها بعد از صفويه تشيع فراگير شد و پيوندي ديني، اعتقادي و ايماني بين مردم و علما بر قرار شد. اين پيوند قلبي به همراه واقعيتهاي اجتماع در طول تاريخ ثبت شده و مشهود است.
از اين سابقه تاريخي ميتوان نتيجه گرفت كه شكل مبارزات سياسي ملت ايران با مبارزات سياسي ساير ملتها از لحاظ شكل و محتوا متفاوت است و مردم ايران براي فهم اسلام عضو حزب نميشوند بلكه براي فهم و درك اسلام، ساختاري چون حوزههاي علميه، مسجد و روحانيت و هيئت وجود دارد.
به لحاظ محتوا در كشور ما يك جهان بيني اسلامي متفاوت با ساير جوامع وجود دارد و شكلگيري انقلاب اسلامي مبتني بر ساختاري تشكيلاتي و نظام يافتهي تاريخي است و در اختيار فرد مشخصي نيست و با ساختار حزبي داراي تفاوت زيادي است زيرا ساختار روحانيت، حوزه و مردم يك ساختار نهادينه شدن در طول تاريخ است كه با باطنيات ملت ارتباط دارد.
متاسفانه بسياري از تحليلگران سياسي اين موضوع را بدرستي فهم نميكنند لذا در ارائه تحليل منحرف ميشوند، بنابراين براي مبارزه سياسي نياز به عضويت در حزب سياسي نيست.
تحليلگران سياسي بايد متوجه باشند كه تلاش براي درك فرهنگ تشيع منجر به رشد عدالتخواهي و آزاديخواهي با رويكرد سياست اسلامي ميشود.
به قيام امام حسين (ع) نگاه كنيد، در مييابيد، متشكلترين گروه وارسته تاريخي از طايفه بنيهاشم و اصحاب خاص به دور امام حسين (ع) حلقه زده اند و با انسجام و قيام خود در تاريخ ماندگارترين حركت را رقم زدند.
فارس: به نظر شما نهضت حسيني رويكردي حزبي داشته است؟
فدايي: ياران امام حسين(ع) متشكل هستند و تشكلشان در وهله اول رهبري امام را به همراه دارد و داراي پيام و شعار خاص خود است و مخاطبين و مخالفين مشخصي دارد، اساس اين قيام حفظ و پاسداري از ارزشهاي ديني است حال ممكن است آثار و خواص ثانويه مثل رسيدن به حكومت نيز شامل آن بشود اما هدف اصلي قيام دستيابي به قدرت نبوده است.
بايد به اين نكته توجه كرد كه اگر هدف از قيام حسيني كسب قدرت سياسي بود راههاي ديگري موجود بود پس جوهره و هدف حركت و انسجام بين افراد اجراي دستورات الهي بوده است.
در بررسي قيام امام حسين(ع) ميتوان به اين موضوع پي برد كه در تنظيم روابط داخلي و اهداف مبارزه، هدف، استراتژي، انگيزه، تاكتيكها و مناسبات دروني گروه بر مبناي "الهي " و اثبات "ولايت حق " است.بر اين مبنا سرپرستي جامعه اسلامي بايد به عهده ولي حق باشد و تنظيم مناسبات تحت نظر ولايت "ولي حق " صورت پذيرد. تاكيد كنم كه از مباني اسلامي بر ميآيد كه عدالتخواهي براي نجات بشر مورد توجه قرار دارد.
تاريخ معاصرمان را مطالعه كنيد، روحانيت نسبت به قرارداد تنباكو اعلام انزجار ميكند و ملت ايران نيز به واسطه ارتباطش با روحانيت همراه با قيام ميشود و در نهايت نهضت به پيروزي ميرسد.
بسياري از علما كه در انقلاب مشروطه با مبارزات خود نقش آفرين بودند، آنها حزب بماهو حزب نداشتند بلكه تشكيلات ديني خاص با آثار بسيار داشتند در آن شرايط تاريخي براي بهرهگيري بيشتر از ظرفيت تشكيلاتي بهره برداري شد.
البته لازم است تاكيد كنم اسلام با برنامهريزي، نظم، كار جمعي و تشكيلاتي موافق است و در اين جهت دين اسلام فعاليتهاي تشكيلاتي را نقد نميكند بلكه آنرا عقلاني ميداند و اصل حزب نيز در اسلام سفارش شده است؛ حزبالله يعني حزبي كه حزب خداست و سرپرستي آن به عهده پيامبر، ائمه و فقهاي جامع الشرايط در زمان غيبت است.
با بررسي تاريخ معاصر ايران متوجه ميشويد كه با ورود عدهاي روشن فكر كه تحت تاثير فرهنگ و مبارزات غربي قرار ميگيرند الگوهاي غير بومي از مبارزات وارد عرصه سياسي ملت ايران ميشود و آنان با سوء استفاده از حسننيت مردم مسير انقلاب را به انحراف ميكشند.
فارس: در طول تاريخ انقلاب روحانيت علاوه بر تشكيلاتش به كار حزبي هم روي آورده است نمونه آن حزب جمهوري اسلامي است؟
فدايي: بعضي از علما و روحانيون به اين نتيجه رسيدند كه براي استفاده بيشتر از "ظرفيت تشكيلاتي خود " بايد فعاليت حزبي نيز داشته باشند، آنها به اين جمعبندي رسيدند كه در حوزه فعاليتهاي تشكيلاتي ضعفهايي وجود دارد كه بايد آن را مرتفع كرد.
اتفاقاً نقطه قوت و موفقيت حزب جمهوري اسلامي داشتن عقبهي روحانيت است. اين حزب با ظرفيت روحانيت وارد عرصه شد، بايد دقت كنيم كه حزب جمهوري اسلامي بدون داشتن عقبه روحانيت نميتوانست به موفقيت برسد. در آن برهه ما هم بعنوان يك گروه مسلمان در قالب گروه توحيدي بدر و سازمان مجاهدين انقلاب اين الهام را از روحانيت دريافت كرديم، اساس كارمان حزبي نبود. روحانيت، مكتب اسلام و هيئت امام حسين(ع) و مسجد بود كه به ما رهنمود داد كه با ظلم مبارزه كنيم و براي حركت در اين مسير كار تشكيلاتي را در دستور كار خود قرار دهيم، و بر اين اساس از روحانيت و مرجعيت الهام گرفتيم كه روحيه ظلم ستيزي و عدالتخواهي داشته باشيم و براي فرهنگ اسلام و ارزشهاي ديني مجاهدت كنيم؛ چون نظام طاغوتي، پليسي و امنيتي بود. هر كس دم از حق و عدالت ميزد دستگير ميشد و به زندان ميرفت پس نميشد آشكارا فعاليت كنيم، افراد اهل مبارزه، ايثار و جان فشاني دور هم جمع ميشدند و در نهايت يك گروه سياسي و مبارزه را شكل ميدادند. و ما نيز به اين شكل توانستيم در گروه توحيدي بدر دوستان اهل نماز، مسجد و هيئت را گرد هم آوريم.
فارس: استفاده ابزاري از تشكيلات واحزاب براي رسيدن به قدرت در دستور كار برخي از گروهها در طول تاريخ بوده است، علت اين موضوع را شما در چه چيزي ميدانيد؟
فدايي: حزب بماهو حزب يك شكل و ابزار است كه در يك مقطع تاريخي از آن استفاده ميشود در اينجا ما از حزب سخن ميگوييم نه تشكيلات، زيرا بين حزب و تشكيلات تفاوت وجود دارد هر حزبي ميتواند تشكيلات باشد اما هر تشكيلاتي حزب نيست هر گروه منسجمي كه با هم فعاليت ميكنند، تشكيلاتياند اما لزوماً حزب نيستند؛ حزب داراي اساسنامه و مرامنامه خاص خود است و بر اساس آن فعاليت ميكند. تشكل مذهبي براي حفظ، پاسداري و گسترش ارزشهاي ديني فعاليت ميكند وليكن اساس فعاليت حزبي كسب قدرت است، در تشكل مذهبي كسب قدرت مطرح نيست و امكان دارد در مقطعي از زمان در كنار رسيدن به قدرت فعاليتهاي ديگري نيز انجام دهند.
نكتهاي كه در اينجاي بحث لازم است يادآور شوم اين است كه ما با احزاب و سازوكارهاي موجود هم مخالف نيستيم اصل حرف اين است كه ساختار كار تشكيلاتي مبتني بر معارف ديني و سابقه تاريخي مسلمانها و تشيع كه شكل گرفته و آن را بايد آسيب شناسي كرده و نقاط ضعف آنرا را برطرف و آنرا به سمت كارآمدي بيشتر ببريم.
فارس: شما از فعالين سياسي پيش از انقلاب هستيد كه گروههاي مختلفي براي مبارزه با رژيم گذشته تشكيل دادديد كه يكي از آنها گروه توحيدي بدر بود با توجه به نگاه شما به روحانيت آيا در هنگام تاسيس گروه توحيدي بدر با روحانيت مشورت كرديد؟
فدايي: ما در اساسنامه اوليه اين گروه آورديم كه تحت رهبري مرجع جامعالشرايط حضرت آيتالله العظمي (امام)خميني (ره) و روحانيت مبارز فعاليت خود را سامان ميدهيم.
فارس: چه سالي اساسنامه گروه توحيدي بدر را نوشتيد؟
فدايي: اساسنامه گروه را در سال 1355 به نگارش در آورديم. البته اسمي كه انتخاب كرديم "سازمان توحيدي خلق ايران " نه گروه توحيدي بدر؛ گروه توحيدي بدر به ابتداي انقلاب بر مي گردد.
فارس: همزمان با تدوين اساسنامه، فضاي حاكم بر گروههاي سياسي چگونه بود؟
فدايي: وقتي براي تشكيل گروه گرد هم آمديم با شهيد بزرگوار روحاني مبارزه حضرت حجةالاسلام و المسلمين شاه آبادي ارتباط برقرار كرده از شرايط كشور تحليل داشتيم وتحليل خود را بيان كرديم و بيشترين ابهاممان هم در مورد وضعيت سازمان مجاهدين خلق بود. از سال 50 تا 54 در فضاي كشور خفقان، زندان و شكنجه زياد بود رعب و وحشت اين موضوعات آنقدر زياد شد كه در ذهن بسياري از مجاهدين و مبارزين ايجاد ياس ميكردند، آنها فكر ميكردند با دستگيري مجاهدين خلق، مجاهدين واقعي ريشه كن شدهاند و از سوي ديگر با انحرافاتي كه در بين برخي گروههاي مبارز از جمله همين مجاهدين خلق، آشكار شده بود ظن اين موضوع در برخي محافل ميرفت كه كسي ديگراهل مبارزه نيست، در اين فضا براي اينكه ثابت كنيم مجاهدين واقعي هنوز در صحنه باقي هستند ما فكر كرديم گروهي به اسم سازمان توحيدي مجاهدين خلق ايران تاسيس كنيم.
فارس: گروه توحيدي بدر به چه نحوي اعلام موجوديت كرد؟
فدايي: زمان خاصي براي اعلام موجوديت در نظر نداشتيم زيرا اين موضوع مواجه با تبعيد آقاي شاه آبادي در سال 1355شده بود و همين حادثه زمان اعلام فعاليت رسمي را به تاخير ميانداخت. حادثه اي توسط رژيم طاغوت رخ داد مبني بر اينكه تعداد زيادي از مردم مستضعف و محروم كه مشكل مسكن داشتند در شميران نو و بعضي مناطق ديگر تهران اقدام به خانه سازي كردند و رژيم طاغوت بسياري از خانههاي مردم را خراب كرد و عدهاي هم كشته شدند، به اين مناسبت اطلاعيهاي بدون برنامه ريزي قبلي از طرف برخي افراد گروه صادر و منتشر شد و براي اينكه اين اطلاعيه داراي اسم باشد، دوستان نوشتند "گروه توحيدي رضايي " كه برخي از دوستان با اين نام دستگير و بازداشت شدند و عملا گروه لو رفت و از مسير سازمان توحيدي مجاهدين خلق ايران خارج شد.
فارس: يعني برخي از اعضاي گروه بدون نظرخواهي از جمع بيانيه صادر كردند؟
فدايي: اختلافاتي جزئي در اين خصوص وجود داشت و به علت اينكه برنامههايمان سازماندهي نشده بود اين اتفاق ناخواسته پيش آمد.
ليكن گروه ما به صورت كار جمعي در هيئت و مسجد محله فعاليتهاي منظم داشت و كم كم به فعاليتهاي خود شكل سياسي داديم و در مورد اينكه مبارزه سياسي داشته باشيم يا خير، با روحانيت مشورت ميكرديم.
فارس: اسامي اعضاي گروهتان را بيان كنيد؟
فدايي: آقايان عسگري، مداحي، اسلامي، آصف، تقويراد، شهيد فاتحي، شهيد طاهرنژاد، شهيد قلنبر و... هسته اصلي كارمان را تشكيل دادند كه بعد از صدور اطلاعيه و بازداشت دوستان، فعاليتها گروه گسترش يافت.
فارس: چه كساني و در چه تاريخي از اعضاي گروه بازداشت شدند؟
فدايي: در مرحله اول بنده، آقاي اسلامي و شهيد طاهرنژاد بازداشت شديم اواخر سال 55 و اوايل 56 بود.
فارس: علت بازداشتان چه بود؟
فدايي: در خصوص حمايت از مردم مظلوم و مستضعف كه خانههايشان از سوي رژيم تخريب شده بود اطلاعيهاي صادر كرده بوديم به دست مامورين افتاد و دو ماه زندان انفرادي بوديم، بعد آزاد شديم و فعاليتهاي خود را گسترش داديم.
فارس: محوريت فعاليت گروهتان بيشتر حول چه موضوعاتي بود؟ در گروه توحيدي بدر رويكردتان بيشتر روشنگرانه بود يا نظامي؟
فدايي: در زمان تبعيد امام (ره) در عراق دسترسي به ايشان سخت بود و فضا در داخل كشور امنيتي، پليسي و نظامي بود، در اين فضا تلاش كرديم و ارتباطمان با شهيد شاه آبادي برقرار شد محوريت كارمان مرجعيت امام و روحانيت بود و در مرحله بعد مبارزه مسلحانه را در دستور كار داشتيم به اين معنا كه در اين مقطع مشي مبارزه مسلحانه را پذيرفتيم و هسته اصلي تشكيلات دوستان هئيتمان بودند.
فعاليتهاي ما اكثراً فرهنگي و روشنگري بود، بعد از مدتي تصميم گرفتيم وارد فاز نظامي شويم و در اين راستا چندين عمليات را طراحي كرديم و قبل از انجام هر كاري از آقاي شاه آبادي صلاح و مشورت ميكرديم، در سالگرد 15 خرداد تصميم داشتيم در يك روز حدود 100 مكان را منفجر و به آتش بكشيم. قبل از انجام اين كار از آقاي شاه آبادي سوال كرديم ايشان 3- 2 روز فرصت خواستند بعد جواب آوردند كه حضرت امام راضي نيستند؛ امام براي دولت مالكيت قائل است و اين خسارت بر اموال عمومي است. ما به دنبال علت هم نبوديم، گفتند كه امام موافق نيست ما هم انجام نداديم.
فارس: كارهاي تبليغاتي گروه شما بيشتر رويكرد مبارزه با رژيم طاغوت داشت؟
فدايي: بله، تمامي كارها جنبه سياسي داشت مثلا در گروه تئاتر ما نمايشنامهاش مردم را نسبت به ظلم حاكم تحريك ميكرد.
فارس: شما هم جزء بازيگرهاي نمايش بوديد؟
فدايي: خير؛ ما علاوه بر گروه نمايش، گروههاي ديگري را براي انجام فعاليتهاي تبليغاتي بر عليه رژيم سازماندهي كرده بوديم. برنامه گستردهاي هم براي توزيع اطلاعيههاي حضرت امام (ره) داشتيم.
فارس: در آن زمان به چه وسيلهاي اطلاعيههاي حضرت امام (ره) را تكثير ميكرديد و آيا غير از اينكار فعاليت ديگري نيز داشتيد؟
فدايي: 2 دستگاه استنسيل داشتيم كه به وسيله آن اطلاعيههاي امام را تكثير ميكرديم، نوار سخنرانيهاي امام را نيز با دو دستگاه تكثير كه در آن زمان داشتيم، تكثير و در مساجد پخش ميكرديم و در روستاها ضمن كارهاي تبليغاتي كارهاي نمايشي نيز براي مردم انجام ميداديم.
فارس: به چه علت براي بار دوم بازداشت شديد؟
فدايي: گروه به سمت تهيه امكانات نظامي ميرفت 3-2 اسلحه تهيه كرديم يكي از دوستان بدون هماهنگي گروه در زمان سربازي، نگهبان گارد بود و هنگام پست دادن، درب اسلحه خانه گارد را باز كرده و يك كلت كاليبر 45 آمريكايي و يك دوربين شكاري نظامي و چندين كارد سنگري و.. برداشته و به دوستان گروه داده بود. هنگام جابجايي اسلحه و امكانات يكي از دوستان لو رفت و بعد از لو رفتن اين ماجرا عده اي فرار كرديم البته برنامهريزي كرده بوديم كه اگر ساواك ما را شناسايي كرده بود و لو رفتيم از شهر خارج شويم و برنگرديم و اگر شناسايي نشده بوديم به شهر برگرديم كه در شيراز دستگير شديم.
فارس: دستگيري شما براي بار دوم در چه تاريخي بود و كي آزاد شديد؟
فدايي: در سال1356 دسته جمعي دستگير شديم و تا روز 22 بهمن 57 كه مردم درب زندان را شكستند ما را آزاد كردند در بازداشت بوديم.
فارس: از سوي دادگاه براي شما و اعضاء گروه توحيدي بدر چه حكمي تعيين كرده بودند؟
فدايي: براي گروه ما فرصت براي صدور حكم ايجاد نشد، زيرا زمان دادگاه ما با تحركات انقلابي و مردمي، مقارن شد و مدام به تاخير ميافتاد، طبق روال معمول براي تشكيل گروه مسلحانه و برداشت اسلحه از اسلحه خانه گارد و فعاليت گستردهي گروه،احكامي مثل اعدام و يا اگر تخفيف ميدادند حبس ابد تعيين ميشد.
فارس: وضعيت اسكان زندانيان به چه صورت بود؟
فدايي: وقتي به زندان اوين آمديم متوجه شديم اعضاء مجاهدين خلق همه در يك بند هستند، مذهبيها، علما و روحانيون در يك بند و ماركيستها نيز در بندي ديگر البته در زندان كميته مشترك هم متوجه اين تفكيك شدم اما در زندان اوين اين موضوع مشهود بود.يعني ساواك، ماركسيستها را در همان بند علما و مذهبيون نگهداري مي كرد.
آقاي شاه آبادي به ما گفتند ما در بند منافقين بمانيم. خودشان به بند روحانيت رفتند رژيم ما را به بند منافقين ميبرد اما منافقين ماندن و رفتن ما را تأييد ميكردند اما ما قانون را شكستيم با نظر آقاي شاه آبادي در اين بند مانديم. آن زمان پشت سر هم مردم را از تظاهرات و راهپيمايي ميگرفتند و به بند ميآوردند منافقين هم از اين افراد عضوگيري ميكردند لذا ما هم در بند منافقين شروع به افشاگري و عضوگيري كرديم و براي همين منافقين با ما درگير شدند.
فارس: اعضاء سازمان مجاهدين خلق( منافقين) براي جذب شما و گروهتان فعاليتي نكردند؟
فدايي: اگر چه در ظاهر مجاهدين خلق، همكاري رسمي با ساواك نداشتند اما در عمل به واسطه اين آدمها قصد داشتند مشي بچههاي مبارز را از همراهي با روحانيت جدا كنند تا با مجاهدين خلق همراه شوند. ساواك قبل از آزادي به صورت غير متعارف آقاي ابريشم چي را به بند ما آورد حال آنكه طبق قاعده خودشان بايد براي آزاد كردن، او را به سلول انفرادي مي بردند. ما متوجه شديم ساواك و سازمان مجاهدين خلق توطئهاي را طراحي كردهاند وقتي هم كه به زندان قصر آمديم رژيم طاغوت همه اعضاء گروه ما را سمت بند منافقين بردند و اين براي ما بسيار تعجب برانگيز بود.
اين را هم بگويم كه آنها قبل از ورود هر زنداني جديد با تشكيل يك جلسه معارفه صوري سعي ميكردند فرد جديدالورود را در مقابل عظمت ساختهگيشان خرد كنند.
جلسات معارفه در زندان قصر برگزار ميشد، افرادي كه به زندان تازه وارد بودند به زندانيان قديمي شناسانده ميشدند. ظاهر اين جلسه معارفه بود اما در اصل جلسه تحقير ديگران و زير كد خودشان بردن آنها بود. اعضاء سازمان خود را معرفي ميكردند مثلاً ميگفت: "من مسعود رجوي محكوم به اعدام و با يك درجه تخفيف محكوم به حبس ابد هستم " و آن فردي كه تازه به زندان آمده بود به خاطر يك اعلاميه دستگير شده ديگر نميتوانست مقابل اين آدمها عرض اندام كند از اين رو به سرعت جذب آنها ميشد.
براي ما هم جلسه معارفه گذاشتند خود را معرفي كرديم ما هم هماهنگ كرديم و مي گفتيم: "من، حسين فدايي اقدام مسلحانه عليه امنيت كشور هنوز پرونده بهدادگاه نرفته است " گروه ما منسجم بود، يك گروه با مشي مسلحانه با حساب و برنامه؛ اين طور نبود كه صرفا يك كتاب يا اعلاميه از ما گرفته و بازداشتمان كرده باشند. پيوندمان هم با روحانيت وثيق بود از اين رو آنها نتوانستند در بين ما نفوذ كنند. در زندان با شهيد شاه آبادي مشورتي كرديم قرار شد در همان بند كه منافقين بودند بمانيم.
فارس: در زندان اوين، با مسعود رجوي نيز برخوردي داشتيد؟
فدايي: من كمر درد داشتم، بهداري زندان تصميم گرفت مرا به بيمارستان 504 ارتش ببرد با ماشيني كه دور تا دور آن بسته بود رفتيم. يك نفر ديگر را دستبند زده و كنار من بود متوجه شدم مسعود رجوي است. مجاهدين خلق در زندان تبليغ ميكردند كه روحانيون مرتجع هستند دليلشان اين بود كه روحانيون با نگهبانان زندان گفتگو و خوش و بش دارند در حاليكه ما نبايد با اينها مراوده و صحبت داشته باشيم! اما در خفا به گونهاي ديگر رفتار مي كردن در ماشين مسعود رجوي با نگهبانان دل ميداد و قلوه ميگرفت و يكسره در حال گفتگو بود.
با وي داخل ماشين يكسري حرفهاي مبارزاتي رد و بدل كرديم و وارد بيمارستان شديم، قد بنده بلندتر از رجوي بود. چشم بسته روي صندلي نشسته بوديم. مسعود رجوي بلند شد چون دستبندمان مشترك بود من هم مجبور شدم بايستم. بعد متوجه شدم كه چشم او باز بوده كه توانسته اطراف را ببيند، ايستاد و با يك سرهنگ مشغول صحبت شد يادم است كه آن سرهنگ هم قد كوتاهي داشت.
فارس: چگونه متوجه شديد؟ با چشم بسته چطور او را ديديد؟
فدايي: لباس بلوزم را روي سرم انداخته بودند كه جايي را نبينم چون از نظرقد و اندازه از آن دو نفر بلندتر بودم چون دستبندمان مشترك بود من هم مجبور شدم بايستم و توانستم آنها را ببينم . او با آن سرهنگ حرف زد بعد ما را جدا كردند مسعود رجوي با سرهنگ رفت، من مشكوك شدم كه چطور به راحتي او به بهانه بيماري از زندان خارج ميشود تا ارتباطات ديگري داشته باشد.
فارس: در زندان قصر نيز با رجوي برخوردي داشتيد؟
فدايي: تمامي اعضاء گروه ما را از زندان اوين به قصر منتقل كردند، كسي در زندان رجوي را نميديد، وي در زندان براي خود يك پروتكل داشت او 5 دقيقه به اخبار مانده به اتاق عمومي و تلويزيون ميآمد اخبار ميديد و به بهانه بيماري از ديگران جدا ميشد. من اتفاقي در دستشويي او را ديدم در دستشويي به او گفتم معلوم هست شما كجا هستي؟ اين چه رفتاريست كه داري؟ بعد از آن يك نفر را فرستادند سراغ ما. با 5-6 نفر از دوستان ما يك جلسه كلي گذاشتند.
فارس: آقاي شاه آبادي هم با شما در زندان بودند؟
فدايي: بله، اما ايشان را با ما نگرفته بودند، در اين مدت كه ما در زندان بوديم چند بار بار دستگير و آزاد شده بودند.
فارس: رفتار آقاي شاه آبادي با آنها چطور بود؟
فدايي: روز اول منافقين به ديدار آقاي شاه آبادي آمدند نحوه برخورد آقاي شاه آبادي بسيار زيبا بود. منافقين پروتكل خاصي داشتند هركدام از آنها كه سابقه مبارزاتي بيشتري داشت امام جماعت ميشد. سنتهاي آنها من درآوردي بود مبناي فقهي و ديني نداشت آنها آقاي شاه آبادي را ديدند تقاضا كردند پيش نماز شود.
فارس: با توجه اينكه سازمان مجاهدين خلق در سال 54 به صورت رسمي گرايش ماركسيستي خود را اعلام كرده بودند باز هم مقيد به نماز بودند؟
فدايي: يك عدهاي از آنها اعلام كردند كه ما تغيير ايدئولوژيك داديم اما بقيه گفتند مسلمانيم ليكن دو رگه بودند طيف اول گروه رجوي بودند و ديگري گروه لطف ا.. ميثمي كه به ظاهر ماركسيست نشدند اما آنها هم مايههاي جدي آن را داشتند. افرادي كه اهل تحليل عميقانه بودند ميگفتند اينها هم به لحاظ مباني فكري همانها هستند اما از روي نفاق ميگويند ماركسيست نشديم از اين رو برچسب منافقين روي آنها خورد. در جلسهاي كه با آقاي شاه آبادي تشكيل دادند اول مجاهدين خلقيها آمدند اتاق آقاي شاه آبادي؛ آنها در ذهن روشنفكران و جوانان اسطوره بودند. اگر كسي سمپات مجاهدين خلق بود ارزش داشت، آنها تابو بودند، ابهت داشتند و مورد ستايش نسل جوان بودند مسعود رجوي وارد اتاق شد. آقاي شاه آبادي بلند نشد، نشست آنها مجبور شدند جلو بيايند و با آقاي شاه آبادي دست دهند و رو بوسي كنند يعني آقاي شاه آبادي آنها را تحقير كرد.
فارس: اين آقاي شاه آبادي فرزند استاد امام هستند؟
فدايي: بله، "شهيد حجتالاسلام والمسلمين مهدي شاه آبادي " كه نماينده مجلس و فكر كنم اولين شهيد روحاني در جبهه بود. منافقين از ايشان دعوت كردند كه به اتاق رجوي برود ايشان پذيرفت بعد كه رفت بحثشان بالا گرفت صداي داد و بيداد ايشان بلند شد، صدا به سلول ما ميآمد؛ ايشان ميگفت دست از كارتان برداريد شاه مرد، شاه مرد، ديگر رژيم شاهنشاهي تمام شد.
البته هنوز شاه بود اما ميخواست به منافقين و رجوي بگويد حكومت شاه تمام شده ميدان مبارزات ملت ايران به رهبري مرجعيت، روحانيت و حضرت امام فراگير شده و پيروز است شما چگونه به كارتان ادامه ميدهيد؟ ايشان آنها را سرزنش و نصيحت كردند و بيرون آمدند و به بند علما و روحانيون رفتند.
فارس: آيا آقاي شاه آبادي پذيرفتند كه پيش نماز شوند؟
فدايي: خير، فردي به اسم معيني، پيشنماز آنها بود.
فارس: براي حذب گروه شما اقدامي نكردند؟
فدايي: يك نفر را براي جذب ما فرستادند صبحت كند كه با وي 3-4 جلسه داشتيم. وي ميخواست تاريخ معاصر را تحليل كند من نيز به او گفتم شما اصول عقايد را بگو، سر گفتن اصول عقايد يا گفتن تحليل تاريخ معاصر 3 يا 4 جلسه بحث كرديم او حريف نشد و رفت. ماجراي ابريشمچي را هم گفتم چند بار ديگر هم اقدام كردند اما باز با سد محكم اعتقادات بچه هاي ما برخورد مي كردند و نتيجه اي نگرفتند.
ما به شدت معتقد به رهبري روحانيت بوديم و مجاهدين خلق اين را برنميتافتند. در اين مورد يك خاطره بگويم فقط از رفتار ظاهري اينها؛ در زندان اوين بودم، خانوادهام به ملاقاتم آمدند ما را از اتاق انتظار زندان سوار ماشين ميكردند و به جلوي درب زندان اوين ميبردند تا با خانوادههايمان ملاقات كنيم اتاق انتظار حدود 40 متر بود. وقتي من آمدم ديدم يك آقاي روحاني تنها ايستاده و 8 نفر از ماركسيستها و مجاهدين خلق جدا از او ايستاده بودند و توقع داشتند براي منزوي كردن اين روحاني بنده نيز به سمت آنها حركت كنم وليكن بنده به صورت طبيعي به طرف آن روحاني رفتم و آن 8 نفر آمدند طرف بنده اما من به سمت آن روحاني رفتم با او ديده بوسي كردم و تازه فهميدم آقاي هاشمي رفسنجاني است.
فارس: تا آن زمان آقاي هاشمي را نميشناختيد؟
فدايي: توفيق ديدار حضوري ايشان را نداشتم وليكن اوصاف و سخنرانيهاي آقاي هاشمي را شنيده بودم.
فارس: شما در خاطراتتان ذكر كردهايد كه شاهد بازديد وزير دادگستري آمريكا به همراه هيئتي از زندان و گفتگوي رجوي با آنها بوده ايد اين اتفاق در چه سالي بود و رجوي در بين آنها چه سخناني را بيان كرد؟
فدايي: در سال 57 بود. بحث حقوق بشر كارتر مطرح شده بود و هيأتي از آمريكا بودند كه به سرپرستي وزير دادگستري آمريكا براي بازديد از زندانها آمده بودند كه از زندان قصر نيز ديدن كردند. در اتاق بزرگي همه جمع شدند مسعود رجوي صحبت كرد و گفت "ما چيزي نميخواهيم مردم ما يك حكومت دموكراتيك مثل حكومت شما ميخواهند. "
فارس: رجوي از اسلام و روحانيت نام نبرد؟
فدايي: خير، او گفت: "ما چيزي نميخواهيم مردم ما يك حكومت دموكراتيك مثل حكومت شما ميخواهند. " او با اين حرف همه را به هم ريخت چرا كه نزد اين افراد، آنقدر زبون و ذليل شده بود و فقط به خاطر آزاد شدن از زندان؛ از مسئله اصلي كه مبارزه با امپرياليسم و گرايش به اسلام بود سخني نگفت.
فارس: به نظر شما انحرافاتي كه در سازمان مجاهدين خلق( منافقين) خود را نمايان كرده بود سبب ايجاد ياس در بين مبارزين شده بود؟
فدايي: بله، اين موضوع به اضافه شكنجه و فشارهاي رژيم در مواقعي روحيه ياس را بوجود آورده بود.
فارس: ديگر علل انحراف در ميان سازمان مجاهدين خلق( منافقين) را كه سال 54 خود را آشكار كرد در چه مسائلي ميدانيد؟
فدايي: در ابتدا بسياري از بچههاي مسلمان در اين سازمان فعاليت ميكردند و از سوي روحانيون و علما نيز مورد تاييد بود اما بعدها به انحراف كشيده شد و علت اين انحراف فاصله گرفتن از روحانيت بود. گروههاي نفوذي ساواك و گروههاي چپ سبب شدند آنها با تغيير ايدئولوژي از اسلام به ماركسيست گرايش پيدا كردند. سال 54 بيانيه تغيير ايدئولوژي دادند. لذا در آن برهه تصميم گرفتيم، اعلام كنيم كه سازمان توحيدي مجاهدين با رويكرد و تفكري كه همه مسلمان و تحت هدايت روحانيت هستند، وجود دارد.
فارس: براي بار دوم كه به زندان آمديد علاوه بر آقاي هاشمي چه روحانيون شاخص ديگري در آنجا بودند؟ و با چه كساني تعامل برقرار كرديد؟
فدايي: در اوين به بندي رفتيم كه همه تازه زنداني شده بودند. از علما آقايان آل اسحاق، همتي امام جمعه آغاجاري، آقاي عبدوس، چاوشي، حسنزاده( كه بعدها در دوران انقلاب توسط منافقين ظاهرا در مسجد لرزاده ترور شد و به شهادت رسيد) و.. همه در يك بند بوديم.
بعد يك عده آزاد شدند ما را به بند قديميها بردند در آن بند آقايان لاهوتي، هاشمي، منتظري، دعاگو حضور داشتند و آقاي طالقاني آزاد شده بودند.
فارس: به اين روحانيون اجازه حفظ محاسن و لباس روحانيت در زندان داده ميشد يا خير؟
فدايي: در سال آخر يعني سال 56 فضاي برخورد، رعب، وحشت تغيير كرده بود، به خاطر فضاي باز سياسي در دنيا و شعارهاي به اصطلاح حقوق بشر اين اثر در زندان ايجاد شده بود و روحانيون در گذاشتن محاسن يا پوشيدن عبا و عمامه آزاد بودند اما در سالهاي 50 تا 55 محدوديت، بسيار زياد بود.
فارس: ارتباط شما با روحانيون در زندان چگونه بود؟
فدايي: در كلاس تفسير قرآن شركت ميكرديم و جلسات دو نفره با آقايان داشتيم با خود آقاي هاشمي بحث سياسي داشتيم در مورد فضاي روشن فكري و التقاطي دانشگاه بحث كرديم.
يادم است آقاي هاشمي در آن زمان به شدت از ورود روشنفكرهاي التقاطي به دانشگاهها ابراز نگراني ميكرد و از يك كتاب اقتصاد مثلا اسلامي، نوشته آقاي تواناييفر را مطالعه و نسبت به اين كتاب نقد نوشته بود البته مدت زماني كه ما با آقاي هاشمي بوديم، كم بود زيرا ايشان هم آزاد شد.
فارس: نحوه تبادل اطلاعات با خارج از زندان به چه شكل بود؟
فدايي: در دورهي طاغوت هر كس ميخواست از محيط زندان آزاد شود يكي دو ماه در زندان انفرادي نگهداري ميشد تا اطلاعاتي را به خارج زندان منتقل نكند. كه همين موضوع باعث شده بود در كميته مشترك با محسن مخملباف روبرو شويم.
فارس: با توجه به نگرشي كه به روحانيت داشتيد كه ظاهراً با خط مشي دكتر شريعتي فاصله داشت، بر اساس اين نگاه چگونه با مخملباف مواجه شديد؟
فدايي: مخملباف متاثر از شريعتي بود، در كل مشي رژيم و ساواك در داخل يا خارج از زندان ايجاد فاصله بين مردم و روحانيت بود. ساواك همواره تلاش ميكرد كه جرياناتي را كه مخالف روحانيت هستند تقويت كند بخشي از تقويت مجاهدين خلق در زندان به خاطر اين موضوع بود كه مقابل روحانيون بودند. در بيرون هم سعي كرد تشكلهايي را كه مخالف روحانيت بودند اسطوره كند و تقويت كند افرادي كه به زندان وارد ميشوند اگر فكر موازي يا مخالف روحانيت داشتند را سراغ افراد جديد الورود به زندان مي فرستاد تا افراد تازه ورود را جذب خود كنند تا اين افراد جذب روحانيون نشوند.
عرف زندان اين بود كه وقتي كسي مدت زندانش تمام ميشد مدتي در انفرادي ميماند و بعد آزاد ميشد اما در مورد ما كه يك جمع چند نفره بوديم يك قسمت از كميته مشترك مختص به ما بود. آن روزها آقاي مخملباف را به ميان ما آوردند ايشان ميخواست به ما ثابت كند كه مجاهدين خلق منحرفند چون خودش از مجاهدين خلق جدا شده بود اما گروه ديگري هستند كه خوبند اما با مجاهدين خلق نيستند. افكار اين گروه متاثر از فكر شريعتي است مثل دار و دسته بهزاد نبوي. ابرشيمچي هم در اوين قصد داشت ما را جذب مجاهدين خلق كند كه به نظر مي رسد حضور آقاي مخملباف در كميته مشترك و ابرشيمچي در اوين بين دوستان ما اتفاقي نبوده بلكه با طراحي ساواك صورت گرفته است.
فارس: در اين مدت هيچ نشد كه آزاد شويد؟
فدايي: ما حدود يك هفته در زندان كميته مشترك بوديم و سپس به زندان قصر رفتيم چند وقتي كه گذشت ظاهراً قصد داشتند ما را آزاد كنند اما وقتي به زندان كميته آمديم آهنگي در كميته گذاشتند يكي از سربازجوها به بچهها توهين كرد بچهها شروع به خواندن سرود انقلابي به صورت دسته جمعي كردند درگيري ايجاد شد. از اين رو ما را آزاد نكردند. گويا خبر آزادي ما را به خانوادهها نيز داده بودند چون براي آزاديمان آمده بودند خلاصه آزاد نشديم و به زندان قصر منتقل شديم.
فارس: چه زماني از زندان آزاد شديد و پس از آن چه فعاليتهايي را آغاز كرديد؟
فدايي: در روز 22 بهمن 57 از زندان آزاد شديم، به خيابان آمديم گيج بوديم و نميدانستيم چه اتفاقي افتاده، فقط ميديديم مردم عقب ماشين، وانت، كاميون هستند موتورها با 5-6 سرنشين حركت ميكردند. هركس يك اسلحه در دست داشت. عدهاي طرف صدا و سيما ميرفتند و عدهاي به سمت ديگر. در خيابان زندان چند همافر با لباس نيروي هوايي با اسلحه ايستاده بودند ما از سوراخي كه در ديوار زندان بوجود آمده بود سرمان را بيرون كرديم گفتند سريع از اينجا خارج شويد.
ابتدا فكر كرديم كودتا شده توجيه نبوديم، ما آمديم حرم حضرت عبدالعظيم، از سه راه ورامين شهرري تا حرم حضرت كه حدود 5/1 كيلومتر است روي دوش مردم بوديم ما را به داخل حرم برند. صحن پر از جمعيت بود، گفتند سخنراني كنيد، يكي از دوستان شروع به صحبت كرد: بسمالله القاسم الجابرين.... كه يكدفعه تيراندازي شد. چون قبر رضاخان هنوز به تصرف نيروهاي انقلاب در نيامده بود مردم به محل قبر رضاخان كه به "آرامگاه " معروف شده بود حمله كرده بودند كه آنجا را هم بگيرند تيراندازي شد مردم فرار كردند ما را به منزل بردند منزل ما تبديل به كميته شد. خانمها در منزل ما جمع شدند، و ككتل مولوتوف تهيه ميشد شيشه، صابون و فتيله توسط مردم جمع شد از منزل ما تا آرامگاه فاصله زيادي نيست زنها ككتل مولوتفها را دست به دست به مردها ميرساندند تا مردها آنجا را تصرف كنند.
2-3 ساعت درگيري ادامه داشت حدود 11 شب نيروهاي تسليم شده را به منزل ما آوردند. گفتند با اينها چه كنيم؟ من در حال فكر كردن بودم. يك نفر گفت همه را به سينه ديوار بچسبانيد تيرباران كنيد پدرم، گفتند: "درجه دارها را جدا كنيد به كميته بفرستيد (مدرسه علوي و رفاه را كميته ميگفتند) سربازها را لباسشان را عوض كنيد پول كرايه به آنها بدهيد كه به خانهشان بروند. "
فارس: پس از پيروزي انقلاب شروع كارتان از چه نهادي بود؟
فدايي: روز اول و دوم كه آزاد شديم از طرف افرادي كه قبلاً مبارز بودند پيغام آوردند كه امام از پاريس پيغام دادهاند گروههاي مسلمان مبارز ايران يك گروه شوند، گفتند 2-3 ماه است ما اين كار را آغاز كردهايم شما هم بياييد، ما در جواب گفتيم چه كسي گفته؟ گفتند امام پيغام داده، آقايان شهيد بهشتي، شهيد مطهري، هاشمي، جلال الدين فارسي و محمدمنتظري نيز خبر را تأييد كردند و ما هم به صحت گفتار آنها اعتماد كرديم. بعد براي شكل دادن سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي اقدام كرديم، اسم گروه توحيدي بدر را اينجا روي خود گذاشتيم و اسم سازمان توحيدي مجاهدين خلق را نيز قبل از انقلاب انتخاب كرده بوديم كه عملا استفاده نشد.
فارس: پس گروه توحيدي رضايي چه بود؟
فدايي: اسم اطلاعيه بود ما به اسمهاي مختلف مثل ابوذر، مقداد و.... اطلاعيه مي داديم. پاي اطلاعيههايي كه چاپ ميكرديم هر دفعه يك اسم ميگذاشتيم. اين بار كه اطلاعيه به نام گروه توحيدي رضايي بود دستگير شديم و عده اي تصور كردند كه اسم گروه ما، "رضايي " است.
فارس: براي تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب با چه كساني جلسه داشتيد؟
فدايي: هر كدام از گروههاي 7گانه دو سه نفر نماينده بودند كه در جلسات مشترك صبح تا شب شركت داشتند.
فارس: اسامي نمايندگان حاضر در جلسه را به خاطر داريد؟
فدايي: از امت واحده آقايان بهزاد نبوي و محسن مخملباف و بعدها صادق نوروزي، از منصورون آقاي محسن رضايي و ذوالقدر، از گروه فلاح آقاي الويري، آقاي فروتن، از گروه صف شهيد بروجردي، براتي و صادقي، از موحدين آقاي بخشنده، از بچههاي خارج از كشور حسن واعظي و مصطفي تاج زاده؛ از گروه ما هم آقاي عسگري و بنده؛ البته گاهي به حسب موضوعات افراد ديگري هم از گروه شركت مي كردند.
فارس: در نوشتن مرامنامه و اساسنامه آيا توانستيد نگاه به روحانيت و ولي امر را جا بيندازيد؟
فدايي: آن زمان رهبري حضرت امام(ره) و مرجعيت پذيرفته شده بود. لذا بحث اعتقاد قبلي و التزام علمي جزء اصول قابل قبول همه بود كسي مقاومت نكرد.
فضاي عمومي و مردمي، طوري شد كه كسي جرأت مخالفت با روحانيت نداشت. قبل از مردمي شدن انقلاب، مجاهدين خلق و جريان چپ مقابله منفي مي كردند و حركت امام را محكوم مي كردند ولي وقتي زمان گذشت و فضاي مردمي گسترش پيدا كرد آنها جرأت مقابله پيدا نكردند.
يادم هست در ايام زندانيكي از بچههاي مجاهدين را به اسم "قانع " به زندان اوين آوردند او ميگفت همه چيز خميني! فقط خميني! هيچ حرف ديگري نميزد چند روز كه در زندان بود او را كم كم تغيير دادند.
فضاي بيرون فضاي اسلام، روحانيت، فضاي مرجعيت، فضاي امام بود. فضاي روشنفكري منافقين، حزبي، گروهي، نهضت آزادي و توده فضاي ديگري بود اينها با مردم نبودند اما جرأت نداشتند بگويند راه امام درست نيست.
يك عده كه مخالف روحانيت و مشي امام(ره) بودند سقوط كردند يك عده آمدند جذب روحانيت شدند فهميدند انحراف داشتهاند يك عده هم جذب نشدند اما خود را همراه نشان دادند مباني خود را حفظ كردند ظاهري همراهي مي كردند كه ما اين ظاهر را قبول داشتيم كه در سازمان برخي اينگونه بودند.
فارس: بعد ازپيروزي انقلاب هنوز مجاهدين خلق توسط نيروهاي انقلاب طرد نشده بودند حتي مسعود رجوي كانديداي رياست جمهوري شده بود. موضع سازمان مجاهدين انقلاب نسبت به سازمان مجاهدين خلق چه بود؟ چرا سازمان مجاهدين خلق را جزء آن 7 گروه براي تبليغ نياورديد؟
فدايي: خطاب امام به سازمان مجاهدين خلق نبود گفته بودند گروههاي مسلمان، مجاهدين خلق هم در ابتداي امر نگفتند ما رهبري و مرجعيت امام را قبول داريم بلكه گفتند ما اين انقلاب را قبول داريم كه البته آن هم در حد حرف بود.
از همان روز اول هم خط و نشان ميكشيدند ميخواستند موضع خود را تغيير دهند و بگويند ما رهبر انقلاب هستيم آنها نقشي در انقلاب نداشتند اما مدعي رهبري بودند.
ما كه در راهپيماييهاي منتهي به 22 بهمن 57 نبوديم اما شنيديم مجاهدين خلق در راهپيماييهاي مردمي سعي ميكردند آرم مجاهدين خلق را جلوي مردم بگذارند كه مردم هم مخالفت ميكردند يعني مردم هم هوشيار شده بودند به خصوص با روشنگريهاي شهيد مطهري؛ در اين زمينه، ايشان بسيار زحمت كشيد و نگذاشت خط انحراف وارد جريان عمومي مردم شود و جريان انقلاب را مصادره كند.
اين نقش بسيار بزرگ روحانيت بود. در بين علما و روحانيون و تيپهاي شهيد مطهري اين طور مطرح شده بود كه سازمان مجاهدين انقلاب از بچههاي جوان و تيپهاي دانشگاهي هستند و مبارزه مسلحانه كردند و چريك هستند پس ميتوانند بين جوانان و دانشگاهيان جاذبه داشته باشند ميگفتند شما به عنوان يك جريان مسلحانه مستقل از حزب جمهوري اسلامي فعاليت كنيد و جوانان را جذب كنيد.
فارس: مشخصاً چه افرادي اين نظر را داشتند؟
فدايي: شهيد مطهري و خيلي دوستان ديگر تحليلهاي آن زمان كه در برخي رسانه ها هم منعكس ميشد در اين مورد زياد بود.
فارس: بعد از اينكه سازمان مجاهدين خلق تصميم به عمليات نظامي داخل كشور گرفت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي مقابله با ترورها چه اقدامي كرد؟
فدايي: بعد از انقلاب در بين گروههاي مسلمان يكسري انحرافات ظهور و بروز كرد مثل فرقان و جنبش مسلمانان مبارز، گروهك فرقان دست به عمليات مسلحانه زد و شهيد مطهري را به شهادت رساند.
سازمان مجاهدين انقلاب در روشنگري بسيار مؤثر بود در شناسايي گروه فرقان و خشكاندن ريشه آن نقش اصلي را داشت. وقتي مجاهدين خلق در مقابل نظام، مشي مسلحانه پيش گرفت، دستور جلسه شوراي اجرايي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي مبارزه با اين گروهها بود.
فارس: شما در شوراي اجرايي سازمان مجاهدين انقلاب چه سمتي داشتيد؟
فدايي: عضو شوراي اجرايي بودم.
فارس: عضو شوراي مركزي نبوديد؟
فدايي: شوراي مركزي نداشتيم اسمش مجلس مشورتي بود. من هم عضو مجلس مشورتي و هم عضو هيأت اجرايي بودم.
فارس: مجلس مشورتي نقش شوراي مركزي را در تشكلهاي ديگر داشت؟
فدايي: خير، ما گفته بوديم رهبري سازمان مجاهدين انقلاب با رهبري جامعه يكي است و هر دو به عهده امام است. لذا ما شوراي مركزي نداشتيم كه مستقلاً تصميمگيري كند مجلس مشورتي داشتيم و هر جا لازم بود با امام مشورت ميكرديم روزهاي اول هم خواستيم امام در سازمان نماينده تعيين كند كه تصميمات خود را با وي هماهنگ كنيم.
من در رابطه با مجاهدين خلق پيشنهاد كردم ظرفيت نيروهاي سازمان مجاهدين انقلاب را براي مقابله با منافقين بگذاريم بعضيها مثل آقاي خيلي موافق نبودند.
ميگفتند ممكن است سازمان متلاشي شود اما بالاخره سازمان تصميمات خوبي گرفت همكاريهاي خوبي با سپاه و دادستاني انجام داد اداره بخش اصلي بند 209 زندان كه بند منافقين بود زيرنظر دادستناني و سپاه بود و كارهاي اصلي را بچههاي سازمان بر عهده داشتند من و آقاي آرمين و آقاي ذوالقدر و ديگر بچهها با هم بوديم. افراد ديگري هم دورادور در جريان بودند.
فارس: آقاي نبوي بازجو بود؟
فدايي: خير، در جريان بود ولي از نزديك درگير كار نبود.
فارس: آرمين و تاج زاده بازجو بودند؟
فدايي: بله، آقاي آرمين از بازجوها بودند آقاي تاجزاده بيشتر در تحليل مسايل سياسي بودند.
فارس: آغاجاري، صادق نوروزي، سلامتي بازجو بودند؟
فدايي: از همه گروههاي سازمان به طور غيرمستقيم يا مستقيم با اينكار درگير بودند.
فارس: چه زماني خط انحراف در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نفوذ كرد؟
فدايي: در زندان، بند 209 كه منافقين بودند يك اختلاف بروز كرده بود كه شايد كمتر گفته شده باشد، اين بود كه عدهاي از دستگير شدگان تواب شدند و اعلام همكاري كردند آقاي آرمين و دوستانشان پيشنهاد داشتند كه توابها بچههاي زرنگي هستند بيايند عضو سازمان مجاهدين انقلاب شوند اين يكي از نقاط اختلافي ما بود و ما مخالف بوديم كه البته آقاي آرمين و دوستانشان نتوانستند در مقابل نيروهاي فقاهتي سازمان كاري انجام دهند.
فارس: علت مخالف شما چه بود؟
فدايي: چون آنها قابل اطمينان نبودند.
فارس: كليد اختلافات از اينجا خورد؟
فدايي: خير اين اختلاف عملكردي است. انحراف و جرقههاي اوليهاش از سال اول ظهور پيدا كرد از جمله در 30 خرداد 58 كه سالگرد شريعتي بود. آقاي بهزاد نبوي و چند نفر از امت واحده و آقاي تاجزاده (كه از بچههاي خارج كشوربود) و گروه آقاي الويري، اين سه گروه خيلي با هم نزديك بودند. خط مشي نزديكي داشتند. اينها طرفدار دادن اطلاعيه و بيانيه براي شريعتي بودند بعضي دوستان مخالف اين كار بودند ميگفتند لزومي ندارد چون موضوع روشن نيست. داستان به حضرت امام كشيده شد گفتند يك عده بروند از حضرت امام سوال كنند نظر امام هر چه باشد نظر ما هم همان است. حضرت امام فرمودند الان زمان بزرگداشت گرفتن نيست مملكت نياز به كار و كمك دارد برويد كار كنيد. برداشت بعضي دوستان از حضرت امام اين بود كه نبايد اين كار را انجام دهيم نظر عمومي همين شد. در كميته سياسي آن زمان آقاي بهزاد نبوي و تاج زاده غلبه داشتند مصوب كردند و اطلاعيه صادر كردند بعد مجلس مشورتي آنها را توبيخ كرد كه چرا چنين كاري انجام دادند؛ اين يك جرقه بود. قبل يا بعد از اين هم يك جرقه زده شد در رابطه با قهر كردن آقاي طالقاني آن موقع در سازمان جلسه گپي بود آقاي بهزاد نبوي گفت همان طور كه امام بعد از حدود پنجاه سال درس خواندن مجتهد شده بود من هم در كار سياسي مجتهد هستم.
يك جرقه هم در رابطه با ازدواج يكي از همين طيف آقايان پيش آمد. همه دوستان به او توصيه ميكردند ازدواج كند او هم پذيرفت و دوستان را براي خواستگاري ترغيب مي كرد دو سه تا از دوستان رفتند با يكي دو نفر مذاكره كردند وقتي به ايشان گزارش ميدادند ايشان رفتار غير معمولي از خود بروز مي داد بعداً فهميدند ايشان قبل از انقلاب نامزد داشته و ازدواجي صورت گرفته است.
بچههاي سازمان بچههاي حزب اللهي طرفدار روحانيت، ايثارگر و فداكار بودند آن فرد با فردي ازدواج كرده بود كه از لحاظ ظاهري و حجاب با بچهها تفاوت داشت. اين مسائل و مسائل ديگر دست به دست هم داد. حتي لغو عضويت و توبيخ آن آقا هم مطرح شد كه به دليل فضاي آنزمان و درگيري با مخالفين نظام، موضوع را مسكوت گذاشتيم.
هيچگاه اين مسايل به صورت جدي در دستور كار نبود چون حوادث انقلاب بسيار زياد و با سرعت ميگذشت مشكلاتي مثل كودتاها، گروهكها، منافقين و بعدها جنگ مطرح شد و هر كس به كاري مشغول بود.
در هر صورت در آن زمان به مرور زمان مسائل منافقين، مسائل ليبرالها، كودتا و كارهاي ساواكيها مشكلات سنگيني براي انقلاب بود از اين رو دوستان اين مسائل داخلي را جدي نميگرفتند عدهاي در كردستان ميجنگيدند عدهاي با بلوچها عدهاي در خنثي كردن كودتاها بودند.
تا اينكه داستان 7 تير رخ داد مجاهدين خلق- منافقين- افشا و از انقلاب طرد شدند. با افشا شدن آنها و فهميدن مردم فضاي برخورد با آنها آزاد شد و مسائل داخلي بروز پيدا كرد.
*گفتگو از مرتضي بيات
«ويژه نامه 30 سالگي انقلاب اسلامي» در خبرگزاري فارس
انتهاي پيام/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
تازه های کتاب