اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ

/يادداشت/

طلا و مس؛ يك اتفاق خوب در سينماي ايران

خبرگزاري فارس: «طلا و مس» فيلمي ساده ، صميمي و بدون ادعا است كه مي‌تواند يكي از اتفاقات ويژه و يكي از استثناهاي جشنواره امسال باشد.

طلا و مس؛ يك اتفاق خوب در سينماي ايران
زماني كه سال گذشته فيلم «ده رقمي» را ديدم و با كمال تعجب مشاهده كردم كه نام «همايون اسعديان» پاي فيلم به عنوان كارگردان نقش بسته، حسرت زيادي خوردم. حسرت اين كه مناسبات امروزه سينماي ايران به قدري دچار انحطاط و ابتذال شده كه كارگردان فهيمي همچون «همايون اسعديان» را نيز وا مي‌دارد كه براي ادامه مسير حرفه‌اي خود و شايد هم كسب رزق و روزي در اين وادي گام نهد و افتضاحي به نام «ده رقمي» را روانه اكران كند. امسال نيز با شك و ترديد به تماشاي «طلا و مس» نشستم و هر چه كه فيلم به جلو رفت، بيشتر باور كردم كه ساخت فيلمي مانند «ده رقمي» ديگر در كارنامه سينمايي اسعديان تكرار نخواهد شد. «طلا و مس» شايد يكي از استثناهاي جشنواره بي‌رونق امسال باشد. جشنواره‌اي كه به ضرب و زور فيلم‌هاي توقيفي و برخي فيلم‌هاي حاشيه‌ساز و حاشيه‌دار ديگر تلاش دارد تا ثابت كند كه از رونق خاصي برخوردار است و البته صف بلند بالاي فيلم‌هاي بي‌كيفيتي كه نه به لحاظ محتوا و نه از دريچه ساختار حرفي براي گفتن ندارند، خلاف اين تلاش را ثابت مي‌كند. اما در اين ميان «طلا و مس» مي‌تواند يكي از اتفاقات ويژه جشنواره امسال باشد. فيلمي ساده و صميمي و بدون ادعا كه البته مطمئن هستم در اكران عمومي، نمي‌تواند گيشه خوبي داشته باشد چرا كه با معيارهاي فعلي كه براي گيشه تعريف كرده‌اند، همخواني ندارد. داستان و ساختار فيلم در برخي لحظات بيننده را به ياد فيلم‌هاي ارزشمندي چون: «زير نور ماه»، «فرش باد» و حتي «مارمولك» مي‌اندازد و اين يادآوري زماني پررنگ‌تر مي‌شود كه به خاطر مي‌آوريم تهيه كننده «زير نورماه» و «مارمولك» هم منوچهر محمدي بوده است و البته اين بار فرزند خود را نيز به عنوان يكي از فيلمنامه‌نويسان در كنار كار به همراه دارد. فيلمنامه «طلا و مس» در ساختار دراماتيك خود تلاش كرده تا تعادل را رعايت كند. يعني به ميزان لازم، لحظات طنز، به ميزان لازم لحظات ملودرام و به ميزان لازم نيز واقعيت‌هاي زندگي روزمره اجتماعي در آن جاري است و از اين منظر، فيلمي متعادل است كه ضرباهنگ خوبي دارد و ضمن اين كه مخاطب را خسته نمي‌كند، تلاش دارد تا به ورطه افتادن در دام كليشه‌هاي رايج چنين فيلم‌هايي گرفتار نشود و خوشبختانه از اين گذر پرخطر، به سلامت عبور كرده و البته با توجه به تجربه تهيه كننده فيلم در توليد فيلم‌هايي با رويكرد توجه و كالبدشكافي اجتماعي قشر روحاني، مي‌شد حدس زد كه «طلا و مس» از زباني پخته برخوردار باشد كه در عين رساندن پيام خود، به گونه‌اي عمل كند كه برخورنده نيز نباشد. از ديگر سو، داستان تلاش دارد خط بطلاني بكشد بر برخي باورهاي نادرست جامعه در خصوص روحانيت (صحنه‌هايي مانند تأكيد پرستار بيمارستان به سيدرضا كه با لباس روحانيت، مي‌تواني خيلي كارها را انجام دهي و يا احتراز فرزند سيدرضا از همراهي پدرش تا مدرسه در روزهايي كه وي ملبس به لباس روحانيت است و اصرار به همراهي‌اش در روزهايي كه لباس شخصي پوشيده و نظاير آن...) و تأكيد بر اين نكته كه اين گروه از جامعه نيز مانند سايرين دچار مشكلات روزمره در زندگي شخصي، كاري، اجتماعي، تامين معاش و غيره هستند و به نوعي تافته جدا بافته نيستند. مشكلات سيدرضا پس از بيماري همسرش و تلاش او براي تنظيم برنامه زندگي اش در شرايط حادي كه برايش رخ داده در ساختار فيلمنامه به گونه اي قوام يافته كه مخاطب را وا مي‌دارد تا لحظه به لحظه اين كاراكتر را همراهي كند تا انتهاي داستان. اگرچه خوشبختانه شاهد پايان كليشه‌اي همچون وقوع معجزه و نظاير آن در فيلم نيستيم و تماشاگر به يقين و با تلخي مطمئن مي‌شود كه زهره سادات همسر سيدرضا در نهايت، به دليل گسترش بيماري ام.اس فلج مي‌شود اما اين كه سيدرضا معناي تازه‌اي از زندگي را درك مي‌كند و به تعريف جديدي از عشق مي‌رسد، از نكات ارزشمند فيلم است كه اوج آن را در صحنه پاياني شاهد هستيم. جايي كه سيدرضا با پند گرفتن از نصيحت پرستار بيمارستان بر غرور كاذب و شايد تعصبات خشك و سنتي خود فائق مي‌آيد و جمله دوستت دارم را روبروي همسرش و در مقابل چشمانش خطاب به او بر زبان مي‌آورد و البته چنين تحولي را پيش از در صحنه قبل در زمان حضور سيدرضا در كلاس درس استاد شاهد بوديم كه باز هم بيرون در نشسته است و در اواسط درس برمي‌خيزد و پس از جفت كردن كفش شاگردان و دستمال كشيدن بر خاك نعلين استاد، محل درس را ترك مي‌كند. بازي‌ها در «طلا و مس» خوب و يكنواخت‌اند و اگرچه اسعديان از وجود سوپراستارها بهره نبرده (همان كاري كه در فيلم زير نور ماه، رضا ميركريمي انجام داد) اما نتيجه كار باورپذيرتر و لذت‌بخش است ضمن اين كه طراحي صحنه نيز بسيار در جهت همراهي با فيلم بوده و فضاها را باورپذيرتر و نزديك به زندگي روزمره ساخته است. شخصيت رئيس حوزه اما به نظر مي‌رسد كاركرد آنچناني ندارد و وجود «مهران رجبي» نيز نتوانسته به برجسته ساختن اين نقش كمك كند. و جالب اين كه در نقطه مقابل، حضور نابازيگراني را داريم كه به نقش پيرزن صاحبخانه سيدرضا و آيدا خواهرزاده صاحبخانه كه ناتواني جسمي و ذهني دارد، ايفاي نقش كرده‌اند و الحق بسيار درخشان در مقابل دوربين ظاهر شده‌اند. نكته اخر اين كه در برخي بخش‌ها، فيلم و داستان به سمت شعارزدگي حركت مي‌كند كه البته خوشبختانه كارگردان بلافاصله از ادامه آن خودداري مي‌كند اما به نظر مي‌رسد در تدوين مجدد و زمان اكران عمومي، اسعديان مي‌بايست به اين بخش‌ها نيز توجه كند تا فيلمي شسته و رفته را روانه پرده كند. فيلمي كه احتمال شكست آن در گيشه زياد است اما حداقل كاركردش اين است كه خاطره بد فيلم «ده رقمي» را از ذهن‌مان پاك مي‌كند. نويسنده: مصطفي محمودي انتهاي پيام/ا
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول