مقدمه
روحانیون اصولی پس از پیروزی بر اخباریون در اوایل دوره قاجار، گام های بلندی در راستای انسجام درون گروهی برداشتند و اصلاحاتی در سلسله مراتب روحانی و دروس حوزوی ایجاد کردند و شکلی تکامل یافتهتر از قبل به اوضاع حوزههای علمیه بخشیدند.
انسجام درون گروهی روحانیت با داعیه سیاسی آنان نیز مقارن شد. این داعیه در جنبش رژی و نهضت مشروطه جنبه عینیتری یافت. با این همه، مواضع روحانیون سیاسی در قبال پدیده مشروطه هماهنگ نبوده و اختلافات فاحش فکری - سیاسی را نشان داد که در مقطعی خاص و به مدت کوتاهی روحانیون مشروطهخواه از برتری خاصی برخوردار شدند. اما از آنجا که گروههای حامل نهضت از خاستگاه های کاملا متفاوت با مبانی فکری مختلف تشکیل شده بودند، پس از پیروزی، کشمکش جناح های مختلف را به دنبال داشت. در این فراز و نشیب رویدادها و اوضاع آشفته و نابسامان جامعه اکثر روحانیون از مسائل سیاسی کنار رفتند. استقرار رژیم دیکتاتوری رضاشاه پهلوی به فعالیت آشکار اقلیت روحانی پایان داد.
هرچند کنارهگیری روحانیون از سیاست پس از مشروطه، در تکاپوی سیاسی آنها فترتی پدید آورد، اما آنان را متوجه نقاط ضعف ساختار حوزه و ضرورت اصلاحات بنیادی و همچنین توسعه کمی آن ساخت. زیرا اختلافات درون گروهی روحانیون، ضربات مهلکی بر انسجام درونی آن وارد ساخته بود. به نظر میرسد تغییر و تحولات سیاسی بینالمللی نیز در این اصلاحات بیتاثیر نبوده است.
جدایی عراق از پیکره امپراتوری عثمانی و تشکیل دولتدستنشانده، مشکلاتی برای جامعه مذهبی ایران در تماس با مراجع و علمای نجف ایجاد میکرد. از این رو، ضرورت وجود یک کانون قدرتمند مذهبی در داخل ایران احساس میشد. درواقع، تغییر و تحولات جامعه ایران و عراق به علاوه ضعف ساختارهای حوزه در انسجامبخشی به روحانیون، اصلاحات بنیادی و تشکیل حوزه علمیه قم را به دنبال داشت. رؤسای حوزه علمیه قم در دوره دیکتاتوری رضاشاه، از یک سو به دلیل نوپابودن حوزه از مشارکت در فعالیت های سیاسی اجتناب میکردند و از سوی دیگر، مسائل سیاسی را عامل تفرقه و بروز شکاف در یکپارچگی جامعه مذهبی مشاهده مینمودند.
به دلیل حاکم بودن گرایش محتاطانه بر حوزه، که با توجه به شرایط زمانی، منطقی و معقول مینمود، دوره فترتی در تکاپوی سیاسی آن پدید آمد که در دوره ریاست آیتالله عبدالکریم حائری آغاز و در دوره آیتالله سیدحسین بروجردی نیز ادامه یافت. البته در این دوره، حوزه در تغییر ساختار و تشکیلات خود، گام های اساسی برداشت و دایره فعالیت های مذهبی را از قلمرو کشورهای مسلمان به کشورهای مسیحی گسترش داد. در دروس حوزه و سلسله مراتب روحانی و در نحوه جذب طلاب تغییراتی پدید آمد و طبقهای منسجم و مستمر ایجاد شد.
در دوره زعامت آیتالله بروجردی، حتی علما و روحانیونی که دارای دیدگاه های سیاسی تندرو بودند، به احترام ایشان از ابراز جدی نظریاتشان خودداری میکردند. به این ترتیب، آیتالله بروجردی موفق شد تا زمان رحلتخود در سال 1340 ش. انسجام طبقه روحانی را حفظ نمایند و پیشرفت های قابل ملاحظه در تغییر ساختار حوزه کسب کنند. در چنین فضای حاکم بر حوزه، آن دسته از نیروهای مذهبی که خواهان شرکت در مسائل سیاسی بودند، مثل فداییان اسلام، از جانب رؤسای رسمی حوزه طرد شدند. با این همه، عدم اظهار دیدگاههای سیاسی جدید توسط تعدادی از علما و مراجع در دوره آیتالله بروجردی، به معنای فقدان اختلافنظر در اینگونه مباحث نبود. زیرا رحلت آیتالله بروجردی اختلاف دیدگاهها را عیان ساخت.
بلافاصله پس از ایشان، مراجع و علما از نظر دیدگاههای سیاسی به دو جناح مخالف و موافق مداخله در امور سیاسی تقسیم شدند. این دو جناح، گرایش ها و طیف های مختلف از مخالفان رژیم را دربرمیگرفت. جناح موافق مداخله در امور سیاسی نیز منسجم نبوده و طیف های مختلف، از مخالفان رژیم در چهارچوب قانون اساسی مشروطه تا مخالفان تندرو و خواهان سرنگونی رژیم را در بر میگرفت.
طیفهای مختلف این جناح به تناسب رویدادهای سیاسی به هم نزدیک شده یا از هم فاصله میگرفتند. جناح اخیر در واقعه 15 خرداد 1342 متحد و یکپارچه عمل کرده و دستگیری امام خمینی(س) توسط رژیم را محکوم کردند. این واقعه نقطه عطفی در فعالیت و ضدیت روحانیون مخالف با رژیم شاه شد. در واقعه کاپیتولاسیون تفاوتهای دیدگاهی و اختلافات سیاسی کمکم خود را نشان میداد. بعضی مانند آیتالله گلپایگانی خود را کنار کشیدند و بعضی دیگر مانند آیتالله شریعتمداری نیز از ماهیت قضیه اظهار بیاطلاعی کردند. به این ترتیب در فعالیتسیاسی علما فترتی پیدا شد و تا سال1356 نیز ادامه یافت.
این نوشتار به دنبال پاسخ گفتن به چرا و چگونگی و پیامدهای واقعه19 دی1356 قم، بر این فرض استوار است که رژیم بدون اطلاع از آگاهی درون گروهی، همبستگی نهفته روحانیون و انسجام تشکیلات حوزه، با جریحهدار ساختن احساسات آنان به طور ناآگاهانه، به فترت پیش آمده در نهضت پایان داد و با اصلاحات فرهنگی و ضددینی خود به طور ناخواسته طیف های مختلف جناح مخالف روحانیون را به هم نزدیک ساخته و آنان را متوجه دشمن واحد خود - یعنی نظام سیاسی حاکم - نمود.
روحانیون نیز فقط با یاد و خاطره واقعه 19 دی و پیگیری پدیده چهلمها و تمسک به سایر راهکارهای سنتی، از آن واقعه به عنوان نقطه عزیمت دوم انقلاب استفاده کرده و بتدریج موقعیتسیاسی خود را در نهضتبالا برده و در راس رهبری قرار گرفتند.
تحلیلی بر وضعیت کشور در آستانه واقعه19 دی
حکومت پهلوی، پس از انقراض قاجاریه، وارث جامعهای با ساختارهای سنتی بود. بسیاری از ساختارهای سنتی جوابگوی نیازهای روزافزون جامعه نبود. از این رو، پهلوی ها بر اساس ماموریت ویژه خود، مدرنسازی یا غربیسازی ساختارها را به عنوان اصلی ترین محور فعالیت های خود انتخاب کردند. رضاشاه با ایجاد حکومتی متمرکز و دیکتاتوری سرکوبگر، اصلاحاتِ مورد نظرش را به پیش میبرد و هرگونه مخالفت و ممانعت از جانب پاسداران و حافظان سنت ها را به وسیله ارتش نوپا سرکوب مینمود. اسکان عشایر، کشف حجاب و تصرف اوقاف، تاسیس دانشگاه و مدارس، راهآهن و جادهها، ایجاد لباس متحدالشکل، تشکیل ارتش نوین، ایجاد دادگستری و تغییر در نهاد قضاوت، تلاش برای نظارت به حوزه علمیه و غیره در راستای توسعه و نوسازی ساختارهای جامعه و در عین حال نابودی نهادهای مذهبی جامعه که در برابر بیگانگان مقاومت کرده بودند، صورت گرفت.
رضاشاه علیرغم توفیق در انجام پارهای تغییرات در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، نه تنها هیچ تلاشی در جهت دگرگونی و اصلاح ساختار سیاسی انجام نداد، بلکه آن را از سلطنت مشروطه به دیکتاتوری متکی بر خشونت و ارعاب تبدیل کرد. این عمل در روابط سازمان یافته ساختارهای بنیادین جامعه، عدم توازن و تعادل پدید آورد که موجب شکاف بین ساختسیاسی و ساخت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شد.
با سقوط رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضاشاه، تلاش هایی از سوی طبقات متوسط جدید و سنتی برای ایجاد تعادل بین ساخت ها آغاز شد؛ اما این روند با کودتای 28 مرداد 1332 متوقف و دورهای جدید از دیکتاتوری و خشونت محض شروع گردید. شاه که احساس میکرد رسالت مدرنسازی جامعه در برههای خاص از تاریخ به وی محول شده است، سعی مینمود با توسل به ابزارهای متعدد، قدرت رسالتخود را نشان دهد. چنین احساسی، وی را در برابر بسیاری از منابع و عناصر صاحب نفوذ اجتماعی و گروه های سنتی، بیمحابا ساخته، بدون ملاحظهکاری های سیاسی و بدون آگاهی از میزان قدرت و نفوذ گروه های مذهبی و نارضایتی آنان از سیاست های جاری جامعه، بر سنت ها و پاسداران آن حمله مینمود و اصلاحات خود را با حرص و ولع سیریناپذیر دنبال میکرد.
هرچند پارهای از اصلاحات اقتصادی وی بعضی از طبقات جامعه را موقتاً راضی نموده بود، اما اصلاحات اجتماعی و فرهنگی او با مقاومت شدید طبقات مختلف اجتماعی روبهرو شد. در این بین، تضاد روزافزون در گفتار و کردار دستگاه رهبری رژیم نیز، فضایی آکنده از بیاعتمادی در بین طبقات مختلف جامعه ایجاد کرد و تداوم این وضع سبب ناامیدی کامل تودهها از دستگاه پهلوی شد.
در این میان مخالفان مذهبی رژیم به رهبری علما و مراجع و دانشگاهیان در دهه 1340ش. از اهمیت و نمود بسیاری برخوردار بودهاند. اولین جرقه حرکت روحانیون با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حق رای زنان زده شد و با پشتوانه مردم به قیام 15 خرداد 1342، منتهی گشت که با قدرت نیروی نظامی سرکوب شد. این سرکوب، پس از کودتای 28 مرداد 1332، پیروزی بزرگی برای شاه محسوب میشد و ابتکار عمل را به دست رژیم داد. شاه به دنبال این موفقیت برای ارضای تمایلات قدرتطلبانه خود بسیار تلاش کرد.
رژیم پس از سرکوب قیام در یک تحلیل واقعبینانه به این حقیقت واقف شده بود که نیروهای مذهبی و در راس آن علما از سرسختترین و آشتیناپذیرترین دشمنانش هستند. شاه بخوبی از پایگاه اجتماعی و نفوذ روحانیون و قدرت آنان در بسیج تودهها آگاه شده بود. وی «از کمونیستها و عناصر رادیکال که در میان دانشجویان رخنه کرده بودند یا جبهه ملی و گروه ها و احزاب سیاسی قدیمی وحشتی نداشت. تنها مایه نگرانی او ملاها بودند که آنها را کینهتوزترین دشمنان خود میدانست.» (1) شاه نه تنها در جهت کاهش نارضایتی آنان اقدامی نکرد بلکه رفته رفته با بیانات و اقدامات خود بر انعطافناپذیری آنان افزود. به این ترتیب اقدامات ضدمذهبی شاه روند موضعگیری علما را از انتقاد به عملکردهای اشتباه وی، به مخالفت علنی و مبارزه رو در روی طولانی مدت تغییر داد. ابتدا علما به عنوان پاسداران دین داری و ارزش های مذهبی به بسیاری از عملکردهای رژیم انتقاد میکردند اما آنان در جریان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، رفراندوم انقلاب سفید، کشتار واقعه 15 خرداد، کاپیتولاسیون، تبعید امام، کنسرسیوم سرمایهگذاریهای خارجی، جشن های 2500ساله شاهنشاهی، جشن هنر شیراز و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، به دشمنان آشتیناپذیر رژیم تبدیل شدند.
هرچند در روند مخالفت نوساناتی دیده میشود، اما از سال 1342 به بعد پیوسته حالت فزاینده داشته است. با وجود آنکه شاه دهه 1350 را با جشنهای شاهنشاهی که مظهر و نماد قدرت و مشروعیتسیاسی وی بود، آغاز کرد و نیمه اول دهه را نیز بدون حادثه خاصی پشتسر گذاشت، اما از اواسط سال 1355 شاه تحت فشار افکار عمومی جهان مبنی بر عدم رعایتحقوق بشر در ایران، از شدت اختناق و سرکوب را کاست و فضای سیاسی را باز نمود. البته در ایجاد فضای باز سیاسی علاوه بر تحولات بینالمللی (مانند پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا) تحولات اجتماعی، سیاسی جامعه و وضعیت جسمانی خود شاه نیز مؤثر بوده است (2) .
هرچه شاه در تداوم سیاست جدید خود مبنی بر رعایتحدود فضای باز سیاسی پیشتر میرفت مخالفان سیاسی رژیم اعم از نیروهای مذهبی و ملی یا چپی میدان و فرصتبیشتری برای فعالیت پیدا میکردند. محافل، مساجد، تکایا و هستههای حزبی به کانونهای علنی مخالفان سیاسی رژیم - از جمله روحانیون و روشنفکران - تبدیل شد.
در دوران اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاه، چند حادثه به گسترش دامنه مبارزات و تعمیق آن کمک مؤثری کرد. سخنرانی روشنفکران در انجمن های ادبی، نامههای سرگشاده آنان، اعلامیههای علما در مخالفت با عملکرد شاه و تظاهرات دانشجویان ایرانی در امریکا به هنگام مسافرت شاه به آن کشور و مهمتر از همه رحلت مشکوک آیتالله مصطفی خمینی در اول آبان1356 بود. رحلت ایشان موجی از انزجار از رژیم در نزد پیروان امام ایجاد کرد. زیرا آنان رژیم و در نهایتشاه و ساواک را مسئول اصلی قتل معرفی میکردند. البته چنین تحلیلی مبتنی بر عملکردهای ساواک در قتل مرموز چهرههای مخالف در گذشته بوده است. چنین ذهنیتی نیز با رحلت مشکوک جهان پهلوان تختی - دیماه سال1347 - و دکتر علی شریعتی - خرداد سال1356 - در مردم پیدا شده و رحلتحاج آقا مصطفی به آن تشکیک دامن زد.
مجلس ترحیم ایشان در شهرهای مختلف ایران بویژه تهران و قم - در فضای باز سیاسی - به مجلس تجلیل از امام خمینی(س) و کانون مخالفت علنی با رژیم تبدیل شد. این نوع مجالس ترحیم نه تنها از طرف روحانیون بلکه از جانب نیروهای روشنفکر مخالف نیز برگزار گردید. (3) در واقع این مجالس ترحیم عامل وحدت بخش نیروهای مخالف در سرتاسر کشور شد و این مهم را به مخالفان سیاسی فهماند که از کانونها و راهکارهای سنتی، که رژیم تسلط بسیار کمی بر آنها دارد، بهتر از احزاب سیاسی و قانونی میتوان به اهداف خود نزدیک شد.
به علت کارآمد نبودن راهکارهای رسمی و نهادهای قانونی و سیاسی برای ابراز مخالفت، برتری نهادهای سنتی برجسته نمود و به کارگیری آن توسط روشنفکران، سبب گسترش دامنه نفوذ دستاندرکاران و گردانندگان چنین نهادهایی شد. به طوری که در یکی از مجالس ترحیم حاج آقا مصطفی خمینی در تهران عنوان «امام» توسط واعظ مجلس، حسن روحانی، برای اولین بار به رهبر در تبعید نهضت، داده شد. (4) این عنوان اندکی بعد به بارزترین مشخصه رهبری امام خمینی(س) تبدیل شد.
امام خمینی(س) رهبر در تبعید نهضت، که با هوشیاری و تیزبینی ویژه خود مسائل ایران و تحولات بینالمللی را دنبال میکرد، به محض بروز شکاف بین رژیم شاه و حامیان خارجیش و ایجاد فضای باز سیاسی و تشدید بیماری شاه، با پیامهای پی در پی خود مردم را به هوشیاری و استفاده از فرصتهای پیشآمده دعوت میکرد. ایشان به خوبی میدانستند که فشارهای بینالمللی، موقتی و گذراست و مسافرت شاه در آبان ماه 1356 به امریکا و دیدار جیمی کارتر رئیس جمهور دموکرات امریکا از ایران در دی ماه همان سال به قوت این تحلیل امام میافزود. سخنرانی ستایشآمیز کارتر از رهبری شایسته شاه در ایجاد «جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط جهان» نه تنها مخالفان سیاسی داخلی رژیم بلکه حتی تحلیلگران سیاسی خارجی را مبهوت ساخت (5) زیرا کارتر موقعی این مطالب خلاف واقع را میگفت که خود بهتر از همه به واقعیت های سیاسی جامعه ایران آگاه بود. همه این دادهها تحلیل امام را از فضای باز سیاسی به عنوان یک فرصت، بخوبی نمایان میسازد.
رحلت آیتالله مصطفی خمینی در چنین زمانی برای امام و پیروانش «الطاف خفیه خدای تبارک و تعالی» بوده است. (6) زیرا این واقعه، سبب بروز بسیاری از تحولات سیاسی بعدی شد. شاه با اطمینان از حمایت امریکا، مبارزه علنی خود را با روحانیون آغاز نمود. هرچند وی در فرصت های پیشآمده از موضعگیری علیه نیروهای مذهبی کوتاهی نکرده بود، اما رحلت آیتالله مصطفی خمینی، نفوذ اجتماعی و سیاسی علما را بار دیگر به معرض نمایش گذاشت و تعلل را در مبارزه با روحانیون، برای شاه جایز نساخت.
احسان نراقی به نقل از یکی از مسئولان ساواک میگوید: پس از اینکه آسید مصطفی خمینی در نجف فوت شد و این جریان وسیلهای شد که در ایران مجامع ترحیم مرتبا تشکیل بشود. خلاصه عدم رضایتسیاسی به این قسم، خودش را بیان میکرد که شاه را از این بابتخیلی عصبانی کرده بود این جلسات و مجالس ترحیم. در این بین یاسر عرفات یک تلگراف تسلیتی به آقای خمینی در نجف مخابره میکند آقای خمینی در جواب به یاسر عرفات میگوید که درد و محنت من روزی پایان میگیرد که ملت ایران از شر این آدم جابر مثلا فارغ بشود، راحتبشود این مسئول ساواک به من گفت نصیری [رئیس ساواک] این متن را برده بود برای شاه، به شاه نشان میدهد و شاه میگوید حالا دیگر باید جنگ را علنی کرد با روحانیون به خصوص با آقای خمینی، بروید یک مقاله تهیه بکنید. (7)
به این ترتیب چند ماهی از واقعه رحلت فرزند امام نگذشته بود که رژیم اشتباه سیاسی تاریخی خود را مرتکب شد که این اشتباه نقطه عطف دیگری در تعمیق و گسترش نهضت اسلامی شد و آن چاپ مقاله توهینآمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم رشیدی مطلق بوده است. (8)
تحلیلی بر مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
مقاله مزبور، به مناسبت روز کشف حجاب و نزدیکی سالگشت انقلاب سفید در17 دیماه1356 در روزنامه اطلاعات چاپ و منتشر شد. محتوای مقاله درباره انقلاب شاه و مردم و معرفی مخالفان آن تحت عنوان عوامل «استعمار سرخ و سیاه» بوده است. نویسنده سعی کرد رابطه نامرئی بین آن دو استعمار را روشن کرده و به مردم معرفی کند. نگارنده مقاله در عین حال که آگاهانه روحانیون را به عنوان ارتجاع سیاه، مورد توهین و حمله قرار داده بود؛ آنان را عاملی در دست مالکان، برای ایجاد مشکل در راه پیشبرد انقلاب سفید و ناپایدار ساختن ثبات سیاسی کشور معرفی کرده است. اما به طور زیرکانه سعی نموده خط فاصلی بین روحانیون تندرو مخالف با روحانیون طرفدار رژیم و محافظهکار بکشد و با معرفی عده معدودی از آنان به عنوان مخالفان اصلاحات، اختلاف درون گروهی روحانیون را برجسته ساخته و از همبستگی گروهی آنان ممانعت به عمل آورد.
مؤلف مقاله، امام خمینی(س) را جزء معدود علمای مخالف ذکر کرده و در ریشهیابی علل مخالفت، ایشان را وابسته به «مرکز استعماری انگلیس» میداند. یعنی همان توهمی که شاه را تا پایان حیاتش همراهی کرده و انقلاب را ناشی از درافتادن وی با قدرت های بزرگ میدانست. به هر حال، مقاله با مطالب اهانتآمیز سعی کرده نفوذ اجتماعی و سیاسی امام خمینی(س) را در بین تودهها تضعیف ساخته و از بین ببرد. در قسمت پایانی مقاله، ضمن معرفی امام به عنوان عامل اصلی واقعه 15 خرداد، از مفاد یک گزارش خبری مبنی بر ورود یک عرب به نام محمد توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد به ایران و دستگیری وی خبر میدهد و همچنین مصاحبه مطبوعاتی نخستوزیر وقت را نیز شاهدی بر آن ذکر میکند.
ورود فرد عرب در جریان واقعه 15 خرداد، از جانب مقام های رسمی و روزنامههای دولتی در سطح گسترده مطرح شد اما از آن زمان تا سال1356 یعنی به مدت 14 سال مساله مسکوت گذاشته شده بود و حتی رژیم درصدد اثبات آن با دلایل و شواهد متقن و مستدل نیز برنیامد. خلاصه کلام اینکه، هیچ کدام از قسمت های مقاله بر بنیاد اسناد محکمهپسند و مسئول، بنا نشده بود که بعدها شاه قسمتهای عمده آن را در کتابش «پاسخ به تاریخ» تکرار نمود.
در مورد نویسنده مقاله بین صاحبنظران اتفاق نظر وجود ندارد. با این همه بر سر اینکه احمد رشیدی مطلق، اسمی مستعار است تقریبا از همان روزهای اول وحدت نظر وجود داشت. در فهرست احتمالی نویسندگان اسامی داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینه جمشید آموزگار)، فرهاد نیکوخواه، (9) پرویز نیکخواه، امیرعباس هویدا، ساواک دیده میشود. (10)
اما این نظر که «با توجه به شکل حکومت پهلوی و سلسله مراتب تصمیمگیری در رژیم چنین تصمیمی باید از طرف شخص شاه یا ساواک یا هیات دولت اتخاذ شده باشد و اینکه چه کسی این تصمیم را گرفت، اهمیتی ندارد» پذیرفتنی مینماید. زیرا ساواک بر مطبوعات نظارت کامل داشت و بدون اجازه آن سازمان، مطالبی به این مهمی امکان چاپ نداشت.
شرح چگونگی واقعه19 دی
با توزیع روزنامه اطلاعات در شهر قم، خبر اهانت به امام و روحانیون بسرعت در محافل علمی و مذهبی حوزه پیچید. طلاب حوزه علمیه این خبر تازه را به اطلاع اساتید و فضلای حوزه رساندند. بنابراین اولین واکنش نیز از سوی اساتید حوزه علمیه، که شاگردان، همکاران یا دوستان امام بودند، نشان داده شد. تعدادی از فضلا و اساتید شب هیجدهم دی به دعوت سید حسین موسوی تبریزی در منزل آیتالله نوری همدانی نشست اضطراری پیرامون مقاله چاپ شده و اهانتبه روحانیون و امام تشکیل دادند. از افراد شرکتکننده در این جلسه حساس، که گردانندگان اصلی و تصمیمگیرندگان وقایع چند روز بعد قم بودند، میتوان از حسین نوری همدانی، محمدعلی گرامی، یوسف صانعی، وحید خراسانی، سیدحسین موسوی تبریزی، جعفر سبحانی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مؤمن، سیدحسن طاهری خرمآبادی، محمد محمدی گیلانی، علی مشکینی، شاکری تهرانی، محمد یزدی و چند تن دیگر نام برد.
در این جلسه دو پیشنهاد مهم مطرح شد و هر کدام از آن دو نظر مخالفان و موافقانی داشت. یک نظر این بود که کلاس های درس حوزه و مدارس مذهبی قم تعطیل نشود بلکه اساتید در کنار دروس فقهی چند دقیقهای پیرامون فاجعه توهین به روحانیت و امام صحبت کنند و با بحث کلاسی، طلاب را نسبتبه ماجرا و وظایف خود روشن و آگاه سازند. این نظر که از جانب مکارم شیرازی و وحید خراسانی مطرح شده بود توسط اکثریتشرکتکنندگان رد شد زیرا چنین برنامهای نیاز به زمان طولانی داشت، اما در کوتاه مدت جوابگوی نهضت اسلامی، که با رحلت آیتالله مصطفی خمینی جان دوبارهای پیدا کرده بود، نمیشد و «موجآفرین» نبود. نظر دوم، که از جانب اکثریتحضار مطرح شده بود، خواهان تعطیلی کلاس های درس و نماز جماعات در روز هیجدهم دی ماه به نشانه اعتراض بود.
بر اساس سنت قدیمی و رایجحوزه علمیه در وقایع مهم سیاسی و مذهبی کلاس های درس را به نشانه اعتراض تعطیل میکردند و به دنبال آن، مراجع، فضلا و اساتید حوزه اعلامیه صادر کرده، مردم را از واقعیت های موجود آگاه میساختند. این شیوه در سال های پیشین بارها امتحان موفقیتآمیز خود را پس داده بود و به تعبیری «موجآفرین» بوده است. (11) باید افزود که این اختلافنظر برآیند اختلافات دیدگاههای سیاسی شرکتکنندگان جلسه نبود؛ از این رو، در روند تصمیمگیری و هدایت مراسم روز هیجدهم دی ماه تاثیری نگذاشت و همگی آنان به طور هماهنگ به اقدام پرداخته و سخنرانی های تند و مؤثری نیز انجام دادند.
تصمیم بعدی شرکتکنندگان جلسه، مطلع ساختن مراجع بزرگ و درجه اول حوزه از تصمیم جلسه اساتید و هماهنگی با ایشان بوده است. چند تن از فعالان جلسه از جمله موسوی تبریزی، طاهری خرمآبادی، مؤمن، نوری همدانی و یزدی مامور ابلاغ تصمیم جلسه به آیات عظام محمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری، شیخ مرتضی حائری و سیدشهابالدین نجفی مرعشی شدند. (12) مراجع بدون هیچگونه مقاومتی تصمیم جلسه مبنی بر تعطیلی کلاس های درس را پذیرفتند. به این ترتیب در مقابل اقدامات ضدمذهبی و روحانی رژیم جبهه مشترکی تشکیل دادند.
اتفاق نظر آیات عظام یکی از مهمترین جلوههای هماهنگی مواضع سیاسی و آگاهی گروهی آنان بوده است. چنین وحدت نظری و تداوم آن در یک سال بعد، رهبری روحانیون را در کل نهضت مطرح ساخت و با وقایع تسلسلی بعدی، موقعیت آنان در رهبری تثبیت کرد. باید افزود که کوچکترین شکاف در صفوف مراجع بزرگ حوادث ناگواری برای رهبری نهضت پدید میآورد؛ اما رفتار هماهنگ و هوشمندانه توام با آگاهی گروهی روحانیون از بروز اختلاف نظر سیاسی جلوگیری کرد. چنین موضعگیری هماهنگی در رفتار سیاسی ده سال گذشته مراجع کمسابقه بوده است. آنان نه در واقعه کاپیتولاسیون و نه در ماجرای17 خرداد 1354 و نه حتی در وقایع مربوط به جشنها و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی به چنین وحدت نظری دست نیافته بودند. از این رو، باید از این موضعگیری مراجع به عنوان نقطه عطف فعالیت سیاسی آنان نام برد.
به هر حال، صبح روز هیجدهم دی ماه کلاسهای درس حوزه به طور هماهنگ تعطیل و راهپیمایی حدود دویست نفر از طلاب با راهنمایی مدیران مراسم از جلوی مدرسه خان به سوی منازل آیات عظام آغاز شد. (13) در بین راه مدرسه خان تا بیت آیتالله گلپایگانی - اولین مکان تجمع اعتراضآمیز تظاهرکنندگان - تعدادی از مردم غیرروحانی از طبقات مختلف به صف راهپیمایی پیوستند و جمعیتی در حدود پانصد نفر را تشکیل دادند. آیتالله گلپایگانی در یک سخنرانی، ضمن اعلام مواضع مخالفتآمیز علما درباره اصلاحات شاه، وحدت کلمه و اجتناب از تفرقه و اختلاف را توصیه نمودند. ایشان در قسمتی در سخنرانی خود گفتند: مدتی است که به دین و روحانیت جسارت میکنند دستگاهها میگویند روحانیت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه میدانند و حالا هم مخالف هستیم بعدا هم مخالف خواهیم بود... باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارید اختلاف بین ما از آمدن کارتر زیانآورتر است، آنها از اختلافات ما استفاده میکنند ... درسها را تعطیل کردیم ولی نباید که به همین جا اکتفا کنیم. (14)
تظاهرکنندگان پس از استماع سخنان ایشان به طرف منزل آیتالله شریعتمداری به راه افتادند. ظاهرا در مسیر منزل این دو، از جانب نیروهای انتظامی موانعی ایجاد شد، اما راهپیمایی جنبه خشونتآمیز پیدا نکرد. آیتالله شریعتمداری هم در یک سخنرانی کوتاه، خواستار مجازات نویسنده مقاله شد و طلبهها را به اتحاد دعوت کرد. ایشان در قسمتی از بیانات خود گفتند: باید این شخص که توهین کرده مجازات شود. ما اقدام میکنیم حرف ما را گوش نمیدهند؛ ولی این را بدانید اینها به ضرر خودشان است چون همه مردم ایشان (خمینی) را میشناسند ولی شما آرام باشید و متحد باشید، معلوم میشود شما ما را قبول دارید که به اینجا آمدید؛ پس بگذارید ما با آقایان مشورت کنیم تا ببینیم چه باید کرد. (15)
قسمت اخیر صحبت های ایشان به طور تلویحی بیانگر حضور مردم غیر روحانی میباشد. زیرا چنین استنباط میشود که به کار بردن عبارت «معلوم میشود شما ما را قبول دارید» برای طلاب چندان توجیهی ندارد زیرا طلبهها به مراجع عظام به عنوان یک مقام قدسی مینگریستند. پس از پایان سخنرانی، مراسم بعدازظهر در حسینیه آیتالله نجفی مرعشی تعیین شد. ایشان نیز ضمن اشاره به سوابق آشنایی خود با امام و رد اتهامات مقاله گفتند: من در مدت عمرم این مصیبت هایی که در این قرون اخیر عالم روحانیت دید و ما متاثریم در عمرم ندیده بودم. الآن در حدود هشتاد سالم هست من خدا گواه هست که من یک همچون مصائبی که متوجه به روحانیتباشد، هیچ یاد ندارم ... کجا یک همچو چیزی هست؟ در تمام این ممالک راویه دنیا ببینید نسبتبه روحانیت یک همچو حرکاتی هست؟ اگر شما پیدا کردید در یکی از روزنامههای خارجی که یک عالمی از علمایشان یک کشیشی به یک خاخامی به چه به یک معبدی! مثلا روحانیت در هر مملکتی مقامی دارد، مقام مقدسی دارد، محترم است. (16)
تظاهرکنندگان پس از اتمام سخنرانی به منزل آیتالله سیدصادق روحانی و آیتالله مرتضی حائری رفته و به سخنان آنان نیز که مضامینی شبیه به بیانات سخنرانان قبلی داشت، گوش دادند. مردم در مسجد اعظم نماز مغرب و عشا را به جماعتخوانده و با شعارهای «درود بر خمینی» و «مرگ بر این حکومتیزیدی» بیرون آمده و به عنوان اعتراض چند نسخه از روزنامه اطلاعات را پاره کردند. (17) طبق گزارش ماموران ساواک: تعاقب درج مطالبی در روزنامه اطلاعات در مخالفتبا [امام] خمینی نمایندگان فروش این روزنامه در قم و کاشان به وسیله نامه و تلفن تهدید شده و تصور میرود که این مساله در فروش روزنامه اطلاعات نیز اثر نامطلوبی بگذارد. (18)
به این ترتیب، تظاهرات اولین روز به اهداف تعیینشده توسط مدیران و گردانندگان آن نایل شد. فضلا و اساتید حوزه علمیه، که نقش فعالی در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم داشتند، شب نوزدهم جلسه دوم خود را در منزل یکی از فضلای دست اندرکار تشکیل دادند تا ضمن بررسی پیامدهای تظاهرات و راهکارهای مبارزه در بلندمدت، در مورد تداوم تعطیلی کلاس های درس حوزه، تعطیل بازار و گسترش دامنه تظاهرات تصمیم بگیرند. ظاهرا در تشکیل این جلسه، اعلام حمایتبازاریان از حرکت اعتراضآمیز روحانیون و طلبهها مبنی بر تعطیلی بازار مؤثر بوده است. سیدحسین موسوی تبریزی، از دستاندرکاران ماجرا، معتقد است که حاج علیآقا محمد و حاج حسینآقا معینی از بازاریان سرشناس هماهنگی لازم بین حوزه و بازار را انجام میدادند. (19) به نظر میرسد مراجع عظام از ادامه روند تظاهرات و تعطیلی کلاسهای درس راضی نبودند؛ زیرا نه تنها نتیجه مباحثات و تصمیمگیری های جلسه شب نوزدهم به اطلاع مراجع نرسید، بلکه فضلا و اساتید طرفدار امام سعی داشتند آنان را در برابر عمل انجام شده قرار دهند. ظاهرا کلاس های درس حوزه در روند نوزدهم دی دایر شده و بعضی از اساتید حوزه در خاطرات خود از تعطیلی کلاس های درس خود سخن به میان آوردهاند. (20)
طبق قرار قبلی، بازاریان صبح نوزدهم با تعطیل بازار، تظاهراتکنان به طرف حوزه علمیه راه افتادند. درس های حوزه یکی پس از دیگری تعطیل و طلاب به صفوف راهپیمایی پیوستند. با وارد شدن بازاریان، دانشآموزان و دانشجویان (21) و مردان سایر اقشار و طبقات اجتماعی به صفوف محدود طلاب و روحانیون، دامنه تظاهرات بسیار گسترده شد. به هر حال، راهپیمایان حرکتبه سوی بیت آیات درجه دوم و اساتید حوزه را همچون روز پیش آغاز کردند. صبح به منزل اساتیدی چون علامه محمد حسین طباطبایی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی رفتند و بعدازظهر نیز محل تجمع، منزل نوری همدانی تعیین شد.
هرچه بر تعداد جمعیت افزوده میشد کنترل راهپیمایی از دستگردانندگان آن خارج میشد و بتدریج تظاهرات جنبه خشونتآمیز پیدا میکرد. با این همه، صبح روز نوزدهم تظاهرات بدون درگیری خشونتآمیز تمام شد. اما بعدازظهر مردم پس از استماع سخنان موسوی تبریزی و نوری همدانی با شعارهای «مرگ بر این حکومتیزیدی»، «درود بر خمینی»، «بگو مرگ بر شاه» و با حمله به بانک صادرات در دفتر حزب رستاخیز به رویارویی با نظامیان مسلح پرداختند. به این ترتیب، تظاهرات به خشونت کشیده شد. هرچند تعدادی از شرکتکنندگان در تظاهرات مدعی هستند که خود ماموران رژیم شیشههای بانک را شکستند تا بهانهای برای سرکوب مردم پیدا کنند، (22) اما میتوان برای حمله مردم به بانک صادرات دلایل منطقی و مستند ارائه داد. اولا برگزاری تظاهرات در یک رژیم دیکتاتوری و دادن شعار علیه وی، نقض آشکار قانون حکومتی و به خطر انداختن امنیت جامعه تلقی میشود و رژیم دیکتاتوری برای سرکوب آن نیازی به بهانه ندارد. دوم اینکه، بانک صادرات یکی از بانک هایی بود که بهائی ها در آن سرمایهگذاری کرده بودند. از این رو، تعدادی از مراجع هرگونه معامله با آن را جایز نمیدانستند و این مساله در اسناد ساواک آمده است. (23) باید افزود که در واقعه 22 بهمن تبریز، مردم دقیقا به همان دلیل، به بانک صادرات حمله کردند.
از واقعه19 دی قم به بعد نه تنها حمله به دفاتر حزب رستاخیز (24) به عنوان نماد برجسته حمله به حکومت دیکتاتوری مورد توجه تظاهرکنندگان انقلابی و مذهبی بوده بلکه سایر مظاهر و کانونهای فرهنگی و اقتصادی وابسته به بیگانگان و مراکز فساد نیز مورد حمله مردم قرار میگرفت. به هر حال، تظاهرات عصر روز نوزدهم دی به خشونت گرایید و تعدادی کشته و تعدادی دیگر نیز زخمی شدند. ظاهرا درگیری پراکنده و شلیک تیرهای هوایی تا پاسی از شب ادامه یافت. اما رژیم بسرعت کنترل شهر را در دست گرفت. گردانندگان تظاهرات برای روز بیستم برنامهای نداشتند زیرا نارضایتی مراجع عظام مانع از تداوم تظاهرات در سطح گسترده شد. صبح روز بیستم مردم در دستههای کم تعداد به سوی بیت آیتالله گلپایگانی حرکت کردند که این تجمع با دخالت های نیروهای پلیس متفرق شد.
دستاندرکاران تظاهرات سعی کردند بیش از این به مراجع فشار نیاورند. از این رو، در همان روز جلسهای با شرکت اکثر اساتید طرفدار امام در منزل آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی تشکیل شد تا متن اعلامیه اعتراضآمیز علیه اقدامات سرکوبگرانه شاه تهیه و امضا نمایند. ظاهرا در این جلسه تصمیم گرفته شد نامهای نیز به کورت والدهایم، دبیر کل سازمان ملل متحد، نوشته شود تا چند روز بعد در موقع ورود به ایران، به وی تسلیم شود. طبق گزارش های ساواک نامه علما به دلیل نداشتن امضا مراجع بزرگ مورد تایید قرار نگرفت و چون دبیر کل فرصت زیادی نداشت، دستاندرکاران روحانی توفیقی در گرفتن امضا نیافتند. (25) باید افزود در مسافرت والدهایم به ایران تعدادی از روشنفکران و گردانندگان کمیته دفاع از حقوق بشر - همچون مهدی بازرگان، کریم سنجانی، زیرکزاده، احمد صدر و حسیبی و آیتالله زنجانی - نامهای مفصل در مورد نظریات خود درباره اوضاع کشور و نبود آزادی و وجود شکنجه نوشته و تسلیم دبیر کل سازمان ملل متحد کردند. (26)
از همان روز بیستم نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم دستگیری گسترده دستاندرکاران و گردانندگان وقایع قم را آغاز کرد و با تبعید آنان به شهرهای مختلف، بار دیگر شهر به کنترل نیروهای امنیتی و انتظامی درآمد. طبق اسناد ساواک ده نفر از سرشناسان و عناصر اصلی واقعه شناسایی و هرکدام به مدت سه سال به شهرهای دوردست تبعید شدند. از این تعداد7 نفر روحانی و مدرس حوزه و 3 نفر بازاری بودند. (27)
در مورد تعداد تظاهرکنندگان آمار دقیقی در دست نیست. در گزارش های ساواک تعداد حملهکنندگان به دفتر حزب رستاخیز بسیار متفاوت ذکر شده است. در گزارش مامور ساواک تعداد افراد حمله کننده 500 نفر و در گزارش مسوول حزب رستاخیز قم به دبیر حزب در تهران تعداد افراد 10 هزار نفر آمده است. (28) در خاطرات شرکتکنندگان نیز آمار بسیار کلی بیان شده است. از این رو تعیین دقیق آمار شرکتکنندگان مشکل مینماید اما براساس شواهد و قراین موجود، میتوان حدود تقریبی آن را مشخص کرد. بر اساس آمار سال 1354 در مدارس مذهبی قم 414،6 طلبه مشغول تحصیل بودهاند. (29) با توجه به آمار موجود میتوان حدس زد که شرکتکنندگان در تظاهرات اعم از روحانی و غیرروحانی در ساعات اوجگیری آن در حدود 5 هزار نفر بوده است.
مساله قابل تامل در این واقعه، بررسی خاستگاه اجتماعی، بافت و ترکیب جمعیتی تظاهرکنندگان میباشد. اولین گروه شرکتکننده، که نقش گردانندگان و مدیران تظاهرات را بر عهده داشتند، علمای اعلام و مدرسان حوزه علمیه قم بودند که در اواسط دهه 1350 ش. تعداد آنها از 60 نفر تجاوز نمیکرد (30) که حداقل نیمی از آنان در واقعه19 دی فعال بودند. دسته بعدی، طلاب جوان مدارس مذهبی قم مانند مدرسه شهیدین، حقانی، غدیری، خان، حجتیه، رسالت و فیضیه بودند که حدود 70 درصد این طلاب، دوران ابتدایی را در مدارس جدید آغاز کرده و بعد به مدارس مذهبی آمده بودند. برای نمونه از تعداد 282 طلبه موجود در مدرسه حقانی در سال 1354، 45 درصد از خانوادههای روستایی، 20 درصد از خانوادههای روحانی شهری،17 درصد از خانوادههای پیشهور و کاسب و7 درصد از خانوادههای کارگری بودند. (31) از میان این مدارس نیز، طلبههای مدارس خان، رسالت و حقانی بیشترین نقش را در پیشبرد واقعه19 دی داشتند.
حرکت اعتراضآمیز این دو دسته در روز 18 دیماه با رفتن به منزل مراجع عظام و علمای اعلام بدون درگیری آغاز شد و با ورود سایر اقشار ملت در روز19 دیماه، تظاهرات از حالت اعتراض طبقهای به مبارزه تودهای تبدیل شده و جنبه خشونتآمیز پیدا کرد. بازاریان اعم از تجار، کاسب و پیشهور عنصر مهم دیگر تظاهرات بودند. اقدامات اصلاحی دوره پهلوی در ساختار اقتصادی بویژه در سیستم توزیع بازار، قشر سنتی بازار را از حکومت، ناراضی ساخته بود. پافشاری رژیم بر تداوم اصلاح سیستم توزیع از طریق ایجاد فروشگاههای جدید، سیستم توزیع سنتی را در بوته نابودی قرار داده بود. نارضایتی آنان از اقدامات ضد فرهنگ سنتی و ضدمذهبی نیز مزید بر علت مخالفتبازار سنتی ایران با رژیم بوده است. هرچند در دوره پهلوی در نتیجه سیاستهای اقتصادی رژیم، ضربات مهلکی بر پیکر بازار سنتی وارد و قسمتی از قدرت آنان به نفع نظام توزیع جدید تحتحمایت دولت، از دستشان خارج شده بود اما آنان کماکان یکی از پایههای قدرت سیاسی و مالی نهاد وحانیتشیعه به شمار میآمدند. در روند نهضت اسلامی بین بازاریان سنتی معتقد به اصول و مبانی اسلامی و علما، روابط تنگاتنگ وجود داشت و در واقعه19 دی این ارتباط به بهترین شکل به نمایش درآمد.
دانشآموزان و دانشجویان از دیگر گروههای اجتماعی فعال در گسترش دامنه تظاهرات بودند. توضیح این نکته لازم است که دکتر علی شریعتی در احیا اندیشه اسلام مبارز و سیاسی و ترویج آن در میان نسل تحصیلکرده، نقش مؤثری بر عهده داشته است. وی زمانی سؤال «چه باید کرد» را مطرح ساخت که اندیشههای مارکسیستی بسیاری از نیروهای متفکر و دانشگاهی و مدارس را به سوی خود جذب کرده بود و در دانشگاه ها کفه ترازو بیشتر به نفع چپیها سنگینی میکرد. آنان با به کارگیری تئوری های مبارزه مسلحانه مارکسیستی، تنها راهکار مبارزه با رژیم را در جنگ مسلحانه و خشونتآمیز میدیدند. اما شریعتی با ترویج اندیشههای خود، راهکار مبارزه با رژیم را نه در تئوریهای مارکسیستی برگرفته از اندیشههای چهگوارا، کاسترو و یا رژی دبره بلکه در اندیشههای سنتی جامعه و نهادهای وابسته به مذهب جستجو میکرد.
شریعتی در جوانان مذهبی تحصیلکرده، خودباوری و خوداتکایی در مبارزه با رژیم را ایجاد کرد و تفسیری نوین از اسلام شیعی ارائه داد که جوابگوی بسیاری از مسائل حاد جامعه ما بود. اندیشههای انقلابی شریعتی به رونق انجمنهای اسلامی، کتابخانههای اسلامی در مساجد و دانشگاهها و فعالیتهای علمی و دینی جامعه افزود. جوانان مذهبی بویژه از اوایل دهه 1350 - انفعال سیاسی را کنار گذاشته، با نیروی مضاعف به میدان مبارزه کشیده شدند. انجمنهای اسلامی و کتابخانهها و مساجد به محل بحث و گفتگوی سیاسی روز تبدیل شد. در این میان، تحصیلکردگان مذهبی به منظور آشنایی بیشتر با مذهب و استفاده از این راهکار سنتی چارهای جز توسل به علما و مجامع روحانی نداشتند. به عبارت دیگر، رویکرد به مذهب و توجه به روحانیون به عنوان راهکار بدیل تئوریهای مارکسیستی در نزد نیروهای جوان مذهبی مطرح شد.
فعالیتهای مذهبی دانشجویان و ارتباط آنان با علما و روحانیون سبب شد بتدریج ذهنیت مردم عوام جامعه مبنی بر بیاعتقادی دانشجویان، که برآیند تبلیلغات چند دهه رژیم بوده، عوض شود. به این ترتیب اندیشههای شریعتی قشر قابل توجهی از جوانان تحصیلکرده را به سوی اسلام سوق داد و آنان را به صورت عناصر مؤثر در جریانهای سیاسی ضد رژیم درآورد که نمونهای کوچک از آن در واقعه19 دی قم به نمایش درآمد.
زنان و سایر گروههای اجتماعی (همچون پزشکان) نیز نقش مؤثری در گسترش دامنه تظاهرات و مداوای مجروحین ایفا کردند. (32) با دقت در خاستگاه اجتماعی شهدای واقعه میتوان چنین ادعا کرد که تظاهرات19 دی قم با شرکت همه جانبه اقشار مختلف شهری، جامه عمل پوشید نه با یک قشر یا دستهای خاص؛ و این مساله در سخنرانی واعظان و سخنرانان در روزهای 18 و19 دی بخوبی نمایان است. (33) هرچند در پدیدآوردن واقعه، روحانیون نقش مهمی داشتند اما در گسترش دامنه آن مردم غیرروحانی مؤثر بودند. در مجموع در واقعه19 دی،7 نفر به شهادت رسید (34) و حدود13-16 نفر نیز زخمی شدند. (35) از شهدای واقعه سه نفر طلبه، یک نفر دانشآموز 12 ساله و خاستگاه و پایگاه اجتماعی سه نفر دیگر از شهدا مشخص نشد. هر سه شهید طلبه در مدارس جدید تحصیل کرده، از نظر خاستگاه اجتماعی به طبقات پایین شهری و روستایی تعلق داشتند.
واکنش مردم شهرهای دیگر در قبال واقعه
در شهر قم در دو روز 18 و 19 دی بیش از ده سخنرانی توسط مراجع عظام و فضلای حوزه انجام شد و دهها اعلامیه در اعتراض به عملکرد رژیم توسط گروههای مختلف اجتماعی صادر گردید. در شهرهای دیگر نیز به تبع شهر قم، اعتراضات متشکل صورت گرفت که بیشترین اقدامات از سوی گروهها و جماعات متشکل و سازمان یافتهای چون ائمه جماعات، حوزههای علمیه شهرستانها، بازار و دانشگاهیان و گروههای سیاسی صورت گرفت. شاید دلیل عمده حضور آنان در این برهه از تاریخ، مربوط به قدرتشان در بسیج تودهها و توانمندیهایشان در سازماندهی آنها بود. درواقع، بسیج گروههایی با بافت و ترکیب ناهمگون، تمرینی مقدماتی برای بسیج تودههای غیرمتشکل بوده است.
در این واقعه نارضایتی عمومی از سیاستهای فرهنگی و مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رژیم، چنین گروههای ناهمگون را بر حول یک محور مشخص یعنی ضدیتبا دیکتاتوری سرکوبگر جمع کرده بود. هرچند اهداف و غایت مخالفتهای این گروههای نامتجانس، متفاوت و متنوع بود، اما تنها یک زمینه مشترک و واحد آنها را به هم پیوند میداد و این خط اتصال بسیار ظریف و حساس همان مخالفتبا شاه بود. به هر حال، مردمان شهرهای مختلف در اظهار همدردی با مردم قم و ابراز مخالفتبا رژیم، اعتصابات و تظاهرات گستردهای را سامان دادند که شاید بتوان گفت از واقعه 15 خرداد 1342 به بعد بینظیر بوده است.
در شهرهای مختلف از جمله تبریز، تهران، اصفهان، دزفول، یزد، قزوین، اهواز، مشهد و زنجان مردم ضمن برگزاری تظاهرات ضددولتی، دکهها و مغازهها را تعطیل کرده و ائمه جماعات نیز به منظور اعتراض از حضور در مساجد و برگزاری نماز جماعات خودداری کردند. دانشجویان دانشگاههای مهم کشور از جمله دانشگاههای تهران، تبریز، اصفهان و دانشجویان خارج از کشور به صورت هماهنگ اقدامات رژیم را محکوم کردند. (36)
گستردگی دامنه نارضایتی عمومی از پراکندگی شهرهای مزبور کاملا نمایان است. صدور صدها اعلامیه از جانب مراجع، علما و فضلای شهرهای مختلف در محکومیت اعمال خشونتبار رژیم و اعلام همدردی با مردم قم، نشانی از تجدید نهضت مردمی علیه نظام حاکم بود. دامنه اعتراضات نه تنها به شهرهای بزرگ و مراکز استان محدود نشد، بلکه شهرهای کوچک نیز به تبعیت از رهبران شهرهای بزرگ به اقدامات مشابهی دست زده بودند. اسناد ساواک علاوه بر شهرهای بزرگ نام برده، از تعطیلی «حدود 45 مغازه لبنیاتی، خرازی، میوهفروشی و بیش از 10 باب مغازههای نانوایی و قصابی» در اردکان یزد خبر میدهد. (37)
همچنین اسناد ساواک از مهاجرت علمای شهرهای یزد از جمله شیخ محمد صدوقی یزدی از یزد، سیدروحالله خاتمی از اردکان و شیخ ابراهیم اعرافی از شورک میبد به قم به منظور کسب تکلیف نهایی از مراجع عظام و دستاندرکاران راهپیمایی برای هماهنگی اقدامات ضد رژیم حکایت دارد. (38) درواقع، قم به کانون و هسته اصلی مبارزه با رژیم تبدیل شد و این مساله در اسناد ساواک بخوبی گزارش شده است. برای نمونه، حوزه علمیه قزوین نیز پس از کسب تکلیف از قم به بازار و تعطیل مساجد و نماز جماعت اقدام کردند. (39)
عکسالعمل رژیم در قبال واکنش شهرهای مختلف
تشدید روند نهضت اسلامی در دوران فضای باز سیاسی بسیاری از عناصر و مقام های دولتی را غافلگیر نمود. آنان در حالی که سعی میکردند با اقدامهای صوری واکنشهای ظاهری مشروعیت نظام سیاسی را بر ملتخود و جهانیان اثبات نمایند و نغمههای مخالفتآمیز را به گروهی از عناصر اخلالگر و ارتجاعی غافل از پیشرفتهای بشری و مارکسیستهای ابزار دستبیگانگان نسبت میدادند. از آنجا که پهلویها به شکاف عظیم در مناسبات خود با تودهها، پیبرده بودند؛ سعی داشتند با تبلیغات غیرواقعی این شکاف را ترمیم نمایند و بر نظام سیاسی خود مشروعیت دهند. از این رو، مطبوعات رسمی و دولتی با عناوین کلی و بسیارگذرا به این واقعه پرداخته و آن را «آشوبی» از سوی «گروهی اخلالگر» و نیروهای ارتجاعی به منظور متوقف ساختن «اصلاحات مترقیانه» انقلاب سفید دانستند. (40)
به راهانداختن سخنرانی و تظاهرات تاییدآمیز از سوی گروهها و احزاب وابسته به حکومت از جمله راهکارهای ابراز شروعیتخودطلبانه رژیم بوده است. این راهکار پیش از این واقعه و بعد از آن نیز، بارها مورد بهرهبرداری قرار گرفت. به عبارت دیگر، برگزاری جلسههای سخنرانی و تظاهرات تاییدآمیز، واکنشی برنامهریزی شده برای مبارزهطلبی مسالمتآمیز بوده است. طبق اسناد ساواک و گزارش مطبوعات رسمی، تظاهرات بزرگی از سوی هواداران سلطنتبویژه حزب رستاخیز ملت ایران در محکومیت مخالفان در شهرهای مختلف کشور از جمله قم، تهران، تبریز، اصفهان و غیره برگزار شد. این تظاهرات و سخنرانیها از روز 25 دیماه تا اواسط بهمن ماه برای اعلام «همبستگی با شاه و ملت» و خنثیساختن «توطئه اخیر اخلالگران» صورت گرفت و انعکاس وسیعی در مطبوعات نیز پیدا کرد. (41)
پیامدهای واقعه19 دی
1- نزدیکی و همبستگی مراجع، علما و فضلای دارای دیدگاه ها و گرایش های مختلف سیاسی و ایجاد جبههای نسبتا متحد در قبال عملکرد ضدمذهبی رژیم. هرچه فشارهای سیاسی و عملکرد فرهنگی و ضدمذهبی حکومت در سطح جامعه گستردهتر میشد، به همان اندازه فاصله بین اندیشههای روحانیون افراطی و میانهرو، دست کم، در پارهای از موارد به هم نزدیک میشد. اعتراض مراجع و علما به رژیم در واقعه19 دی نمایش جالبی از این همبستگی گروهی روحانیون بود. مراجع عظام از نظر دیدگاههای سیاسی در دهه 1350 به دو دسته تندرو و محافظهکار تقسیم میشدند و هر کدام از این دستهها، هواداران خاص خود را در میان فضلا، مدرسان و طلاب مدارس مذهبی قم و سایر شهرها داشتند. در راس مراجع تندرو، امام خمینی(س) و شاگردان وی قرار داشتند و در جناح محافظهکاران و میانهروان آیتالله گلپایگانی، آیتالله شریعتمداری، آیتالله نجفی مرعشی و آیتالله احمد خوانساری قرار گرفته بودند که در واقعه19 دی سه نفر اول با صدور اعلامیههای متعدد و سخنرانی، عملکرد ضدمذهبی و روحانی رژیم را محکوم ساخته و خواهان پیگیری و ادامه نهضتشدند.
آیتالله گلپایگانی که بعد از واقعه فیضیه در سال 1342 خودش را از سیاست کنار کشیده و در بسیاری از مواقع موضعگیری خاصی در قبال عملکرد رژیم نگرفته بود، درواقعه19 دی خود را به صورت غیرمنتظره فعال و مخالف جدی سیاستهای شاه در تلاش برای ایجاد شکاف بین روحانیون و همگام نشاندادن آنان با اصلاحات رژیم نشان داد. آیتالله شریعتمداری نیز از جمله مراجع میانهرو بود که بنا به مقتضیات زمانی و مکانی سعی در رفتار مسالمتآمیز با حکومت داشت. ایشان از نظر سیاسی هوادار سلطنت مشروطه بوده و تمایلی به برقراری حکومت اسلامی از نوع ولایت فقیه از خود نشان نداده بود. اما در واقعه19 دی به طور هماهنگ با سایر مراجع، ضمن تجلیل از مقام علمی و فقاهتی امام خمینی(س)، تلاشهای رژیم را در ایجاد شکاف بین علما با توجه به گرایشهای مختلف سیاسی آنان، محکوم نمود و بیداری خود را در حفظ وحدت و یکپارچگی اعلام داشته به پیگری جریان قتل عام تاکید نمود.
باید افزود، هرچند در اعلامیهها و سخنرانی آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری، نام امام به صراحتبیان نشده است، اما مصادیق کلام آنان دلالت مستقیم بر شخص امام میکرد. در حالی که آیتالله نجفی مرعشی با صراحت لهجه بیشتر از آیات مزبور به محکومیت رژیم اقدام نمود. البته این مساله که همه مراجع میانهرو، مخالف رژیم بودند درست نیست. زیرا بعضی از مراجع مانند آیتالله اراکی موضع نگرفته و سکوت کامل اختیار کرده و به مباحث صرفا فقهی روی آورده بود و یا مانند آیتالله احمد خوانساری نه تنها عملکرد رژیم را در کشتار واقعه19 دی محکوم نکردند بلکه حتی به درخواست نامه آیات عظام مبنی بر اظهار همدردی و تعطیلی کلاسهای درس و پیگیری جدی وقایع، توجهی نکرده و کماکان رابطه حسنه خود را با دربار حفظ کردند. به طوری که رفتار سیاسی وی ناراحتی مراجع و طلاب را به همراه داشت. آیتالله گلپایگانی در نامهای به خوانساری «از سکوت خوانساری ابراز تاسف کرده و تقاضای اقدامی از طرف وی نموده است». (42) آیتالله خوانساری نه تنها در خود واقعه19 دی بلکه در چهلم کشتار قم نیز هماهنگ با علمای قم و تهران عمل ننمود، نماز و درس خود را تعطیل نکرد و این موضعگیری موجب ناراحتی طلاب شد و بنا به گزارش ماموران ساواک، آنان؛ شهریه بهمن ماه خود را که توسط آیتالله خوانساری پرداخت میشود قبول ننموده، پس دادهاند (حدود 200 هزار تومان هر ماه توسط نماینده آیتالله خوانساری به طلاب قم به عنوان شهریه پرداخت میگردید. پرداختکننده داماد آقای خوانساری به نام مسعود احمدی است) گفته میشود عدهای از طلاب قم تشریح و نشر رساله خوانساری را برای مردم تحریم کرده و از این پس قصد دارند فتاوی را در منابر بازگو ننمایند.
چنین اقدام جسارتآمیز و موضعگیری معترضانه در قبال دیدگاههای سیاسی یک مرجع در قم، نشانی آشکار از آگاهی گروهی روحانیون میباشد. به نظر میرسد چنین آگاهی گروهی و خودباوری نیروهای مذهبی پس از تغییر ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین خلق و ضربه مهلک آنان بر پیکر جنبش های نیروهای مذهبی و حملات بیمحابای رژیم به علما و اقدامات ضد فرهنگ سنتی و مذهبی شاه و در نهایت مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات، در روحانیان پدید آمده است و این انسجام گروهی پدیدهای میمون برای نهضت اسلامی بوده است.
2- واقعه19 دی، که نطفه آن در مراسم ترحیم آیتالله مصطفی خمینی بسته شده بود، رهبری نیروهای مذهبی و در راس آنان علما را بار دیگر مطرح ساخت و زمینه رهبری امام خمینی(س) در کل نهضت اسلامی را هموار نمود. همچنان که پیشتر نیز گفته شد، عنوان «امام» که دلالت مستقیم بر پیشوایی و رهبری دارد در مورد امام خمینی(س) به کار برده شد. امام خمینی(س) نیز ضمن پافشاری بر نابودی رژیم سلطنتی، توسل به هرگونه رفتار و عملکرد خشونتآمیز را برای نیل به اهداف والای خود، رد نموده به این ترتیب قشر عظیمی از نیروهای مذهبی و غیرمذهبی را به سوی خود جلب کرد.
3- واقعه19 دی حلقه آغازین زنجیره چهلم ها بوده، که رخداد این پدیده، یکی پس از دیگری جریان انقلاب را تسریع نمود. درواقع مراسم چهلم برای مخالفان رژیم اعم از مذهبی و غیرمذهبی برنامهای منظم و غیرقابل تغییر بوده و از آن به عنوان مجرای تنفسی و بلندگوی اظهار مخالفت استفاده کردند. مخالفان با شرکت گسترده در مراسم بزرگداشت چهلم شهدای واقعه، شکوه و عظمتخاصی به آن میبخشیدند. همچنین واقعه19 دی به نیروهای مخالف رژیم چنین فهماند که استفاده از راهکارهای سنتی و مذهبی، مؤثرترین راه برای اظهار مخالفت میباشد زیرا نهادهای سنتی خارج از کنترل رژیم بود و حکومت، قدرت به کارگیری زور و تهدید علیه چنین نهادهایی را نداشت.
4- واقعه19 دی مخالفت گروهی از علما و مخالفان سیاسی را به مخالفت عمومی و تودهای تبدیل ساخت و دامنه اعتراضات را وسیعتر ساخت. قدرتگیری روحانیان از واقعه19 دی به بعد از یک سو، بیانگر گستردگی نارضایتی تودهها از سیاستهای فرهنگی و ضدمذهبی رژیم بوده و از سوی دیگر، نشانی از قدرت و توانمندی علما در بسیج تودههای مردمی میباشد.
به نظر میرسد شاه بیش از اینکه از توسعه ناهمگون ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ضربه بخورد، از موضعگیریهای ضدمذهبی و سیاستهای فرهنگی خود متحمل شکستشد و اگر در اجرای این سیاستها دقت عمل بیشتری به کار گرفته میشد، بسیاری از ضربههای وارده از سوی مخالفان دفع میگردید. زیرا در یک جامعه سنتی همچون ایران، هیچ راهکاری مؤثرتر از به کارگیری نهادهای مذهبی برای بسیج تودهها نبود و تسلط مخالفان جدی سیاست های فرهنگی رژیم بر این نهادها، موج مخالفتآمیز را از یک طبقه و چند گروه اجتماعی به کل جامعه بسط داد. زیرا روحانیان به عنوان دست اندرکاران و گردانندگان نهادهای مذهبی و سنتی، بیشترین ارتباط را با تودههای مردمی داشتند و بیش از نهادهای دولتی و قانونی بر مردم اعمال نفوذ میکردند. در جامعهای که اقشار عظیمی از مردم ارتباط چندانی با نهادهای جدید نداشتند و امکانات اطلاعرسانی، بسیار محدود بود، نهادهای سنتی و مذهبی نقش اطلاعرسانی را بر عهده میگرفتند. بنابراین روحانیان با استفاده از این کارکرد ویژه نهادهای سنتی، بسیج تودههای غیرمتشکل و ناهمگون را عملی ساختند.
یادداشتها:
1) آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران: انتشارات هفته، چاپ اول،1363، ص103.
2) غلامرضا نجاتی،تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران: (از کودتا تا انقلاب)،تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم،1373، جلد 2. صص 18 -19.
3) تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران، به روایت رادیو بیبیسی، به کوشش ع. باقی، قم: نشر تفکر، چاپ اول،1373، صص 261 - 262.
4) خاطرات عبدالکریم عابدینی، حماسه19 دی قم1356، به کوشش علی شیرخانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1377، ص 141.
5) غلامرضا نجاتی، همان، ص 58.
6) امام خمینی(س)، صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد 1، 1370، صص427-438.
7) تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران صص263 - 264.
8) برای کسب آگاهی بیشتر از محتوای مقاله ر.ک: روزنامه اطلاعات،17/10/77؛ همچنین ع. باقی، بررسی انقلاب ایران، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1370، ضمیمه شماره 1؛ حماسه19 دی قم1356، ضمائم، ص236 -233.
9) نیکخواه از سران حزب توده بوده که پس از کودتای 28 مرداد 1332 به اروپا رفتبعد به جمع طرفداران سلطنت پیوست. 10) برای کسب آگاهی بیشتر ر.ک: غلامرضا نجاتی، همان، صص63 - 64؛ ع. باقی، همان، صص223-228؛ آنتونی پارسونز، همان، ص99.
11) «خاطرات سید حسین موسوی تبریزی»، حماسه19 دی قم1356، ص173.
12) همان، «خاطرات سید حسن طاهری خرمآبادی»، کتاب، صص 124 - 125.
13) همان، «خاطرات محمد شجاعی»، همان کتاب، ص 85.
14) آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده سید احمد خوانساری، جلد3،3/175، شماره 36538، ص237.
15) همان.
16) سخنرانی آیتالله نجفی مرعشی، حماسه19 دی قم1356، صص 242 -243.
17) حماسه19 دی قم1356، «پرونده سید احمد خوانساری»، جلد3،3/175، ص 238؛ (سند شماره 4 و 5).
18) همان.
19) حماسه19 دی قم1356، «خاطرات موسوی تبریزی»، ص 174 و 128.
20) همان، صص 175 و 125.
21) موسوی تبریزی در خاطرات خود از پخش خبر پیوستن دانشگاهیان به تظاهرات سخن به میان آورده است اما مشخص نشد که آیا دانشجویان به صورت یک گروه متشکل وارد ماجرا شدهاند و یا به صورت پراکنده و یا اصلا این خبر شایعهای بیش نبوده است. البته سندی دال بر رد این ادعا در دست نیست.
22) حماسه19 دی قم1356، «خاطرات سیدضیاء مرتضویان»، ص157.
23) همان، سند شماره39 و 40.
24) همان، سند شماره9.
25) همان، سند شماره 24؛ همان، «خاطرات سیدحسن طاهری خرمآبادی»، ص 122.
26) همان، اسناد شماره 24 و 30.
27) اسامی، شغل و محل تبعید دستاندرکاران واقعه19 دی قم به شرح زیر است: 1- شیخ مرتضی فهیم، روحانی، سقز؛6- شیخ محمد علی گرامی، روحانی، شوشتر؛اا2- ناصر مکارم شیرازی، روحانی، چاهبهار؛7- شیخ حسن صانعی، روحانی، میناب؛ 3- شیخ محمد یزدی، روحانی، بندرلنگه؛ 8- حاج قاسم وخیلی، تاجر، تویسرکان؛ 4- شیخ ابوالقاسم خزعلی، روحانی، بیجار؛9- غلامحسین خردمند، فرشفروش، خوی؛ 5- شیخ حسین نوری همدانی، روحانی، خلخال؛ 10- حسین سلیمانی، خرازی فروش، تربتجام.
28) حماسه19 دی قم1356، اسناد شماره9 و 12.
29) احمد اشرف و عماد افروغ، «طبقات اجتماعی در دوره پهلوی»، فصلنامه راهبرد، سال دوم، شماره 2، زمستان 1372، ص 110.
30) همان، ص 111.
31) همان، ص 112.
32) حماسه19 دی قم1356، «خاطرات عبدالکریم عابدینی»، ص 145.
33) برای کسب اطلاع بیشتر از سخنرانیها ر.ک: حماسه19 دی قم1356، ضمایم، صص 240-279.
34) اسامی شهدای واقعه19 دی عبارت بودند از: 1- حسین قاسمی؛ 2- علیاصغر خمسهای؛3- حیدر رضایی (دانشآموز 12 ساله)؛ 4- غلامرضا همراهی؛ 5- علیاصغر ناصری؛ طلبه (متولد 1338 بابل ورود به حوزه صدر بابل سال 1354 و ورود به حوزه قم مهر ماه1356، دارای مدرک سوم راهنمایی)؛6- محمدرضا انصاری، طلبه (از خانواده روحانی، متولد 1338 تویسرکان، دارنده مدرک سوم راهنمایی)؛7- مرتضی شریفی، طلبه، (متولد1336 رهنان اصفهان، ورود به حوزه خرداد1356، دارنده مدرک دیپلم فنی).
35) اسامی سیزده تن از زخمیشدگان واقعه در اسناد منتشر شده در ضمایم کتاب حماسه19 دی قم1356، اسناد شماره 50 - 72 آمده است که در میان آنان طلبهها و دانشآموزان اکثریت را دارند. همچنین ر.ک: «خاطرات دکتر غلامرضا باهر»، حماسه19 دی قم1356، ص 65.
36) حماسه19 دی قم1356، ضمایم، سند شماره36 -37.
37) همان، سند شماره 48.
38) همان، سند شماره49.
39) همان، سند شماره37 -36.
40) روزنامه اطلاعات، 20/10/56 تا 22/10/56؛ روزنامه کیهان، 20/10/56 تا 22/10/56.
41) همان، 25/10/56 تا 10/11/56.
42) حماسه19 دی قم1356، ضمایم اسناد شماره 21 و23.
43) همان، ضمایم، سند شماره 40. منبع: پژوهش نامه متین
اسماعیل حسنزاده ، عضو هیات علمی گروه تاریخ انقلاب پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
انتهای متن/
به مناسبت قیام خونین مردم قم در اعتراض به چاپ مقاله ساواک علیه امام خمینی(ره) (19 دی 1356)
تحلیلی بر واقعه19 دی1356 قم
خبرگزاری فارس:هرچند قیام19 دی چند روز بیشتر به طول نیانجامید، اما رویدادی آنی و شورشی زودگذر و شتابآلود نبود بلکه تجمیع فشارهای روحی و روانی تودههای زیر ستم ناشی از اقدامات ضدمذهبی و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بود که در طول سالها دیکتاتوری و خشونت عریان به روی هم انباشته شده و در یک لحظه تاریخی خود را نشان داد.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
تازه های کتاب