اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

بین الملل  /  آفریقا

خاورمیانه چرا و چگونه به وجود آمد؟

خبرگزاری فارس: واژه خاورمیانه نخستین بار در 1281 شمسی/ 1902 میلادی توسط یک آمریکایی به نام «آلفرد تایر ماهان» برای توصیف منطقه بین خاور دور و نزدیک به کار رفت.

خاورمیانه چرا و چگونه به وجود آمد؟

به گزارش فارس، چکیده: نوشتار حاضر به بررسی ماهیت شکل گیری اصطلاح خاورمیانه و غرب محور بودن این اصطلاح بر مبنای رویکردهای پژوهش محور و تاریخی می پردازد.

واژه خاورمیانه نخستین بار در 1281 شمسی/ 1902 میلادی توسط یک آمریکایی به نام «آلفرد تایر ماهان» برای توصیف منطقه بین خاور دور و نزدیک  به کار رفت.  وی این پیشنهاد را طی مقاله‌ای پیرامون دشواری‌های خلیج فارس برای انگلیس در «نشریه نشنال ریویو» مطرح کرد. اندکی بعد، این واژه از سوی روزنامه تایمز لندن و سپس در مکاتبات رسمی دولت انگلیس، آنگاه توسط دولت‌های انگلیس و آمریکا در جنگ جهانی اول و دوم، مورد استفاده قرار گرفت. واژۀ خاورمیانه به طور قطع از سال 1900 میلادی عنوان شده است ولی این امکان نیز وجود داردکه از اواسط قرن نوزدهم در اداره امور مربوط به هندوستان در وزارت خارجۀ بریتانیا نیز از این اصطلاح استفاده شده باشد. (آلاسدایر و دیگران:1370 ،میرحیدر: 20)

اصطلاح خاورمیانه به علت اینکه از قاره اروپا به آن نگریسته می شد، نه خاور نزدیک به حساب می آمد و نه خاور دور.(Bernard:1965:9) گر چه امروزه منظور از خاورمیانه منطقه ای وسیعتر از آنچه که ماهان در نظر داشت می باشد ولی اهمیت و تأثیرات ژئواستراتژیکی این اصطلاح همچنان باقی است.

به همان صورت که در بکارگیری دقیق اصطلاح خاورمیانه و یا خاور نزدیک تفرق آرا وجود دارد میزان قلمرو این حوزه جغرافیایی و کشورهایی که در این محدوده قرارمی گیرند نیز محل اتفاق نیست برای اینکه برخی از کشورها نظیر کشورهای حوزه خلیج فارس و هلال خصیب به اضافه یمن و ترکیه در قلمرو خاورمیانه قرار دارند اتفاق نظر وجود دارد اما کشورهای شمال آفریقا ، افغانستان ،پاکستان و قبرس پراکنده اما در قلمرو خاورمیانه ملحوظ شده اند.

بنابراین مقصود از خاورمیانه همواره متغیر بوده است. عده ای آن را در توصیف جغرافیایی پهناور از شبه قاره هند تا شمال آفریقا به کار برده اند و جمعی خاورمیانه را در توصیف مناقشه عربی- اسرائیلی بکار می برند و عده ای دیگر خلیج فارس و شبه جزیره عرب را بدان متصف می کنند.

در دهه اخیر نیز با مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ تعریفی جدید به مجموعه تعاریف قبل اضافه شد و برای چندمین بار مرزهای خاورمیانه در ادبیات سیاسی، منطقه ای و بین المللی دستخوش تغییر شد.

بنابراین می‌توان گفت که خاورمیانه چنان تنوع و گستردگی مفهومی داشته که اکنون پیش از آغاز هر سخنی باید بگوییم که خاورمیانه چیست؟

سوالی که نوشتار حاضر در این زمینه مطرح می‌نماید این است که چرا مقصود از اصطلاح خاورمیانه گنگ و مبهم بوده و در طول تاریخ دستخوش تغییرات فراوان در عرصه تعریف شده است و در نهایت به جای اینکه منافع کشورهای موجود در خاورمیانه را برآورده کند، بیشتر منافع غربی ها را تامین کرده است.

فرضیه پژوهش حاضر این است که تعریفی که از خاورمیانه در مقاطع مختلف ارائه شده است بر اساس منافع غرب بوده و با منافع کشورهای اسلامی خاورمیانه در تضاد است.

در این نوشتار ضمن اینکه به نقص های موجود در تعریف غربی ها از خاورمیانه می پردازیم، تعریفی نو از واژه خاورمیانه بر اساس دیدگاه و منافع جمهوری اسلامی ایران و کشورهای اسلامی ارائه خواهیم کرد.

الف: اهمیت خاورمیانه:

در مدخل بحث باید روشن کنیم که چرا خاورمیانه از دیر باز برای قدرتهای خارجی اهمیت داشته و چه مزیتهایی باعث اهمیت این منطقه شده و آن را متمایز شاخته است.

 

1- اهمیت تاریخی-فرهنگی

خاورمیانه از نظر فرهنگی- تاریخی خاستگاه و زادگاه ادیان بزرگ توحیدی و الهی است. پیامبران اولوالعزم خداوند، در این منطقه، رسالت جهانی خود را اعلام کرده اند. از حدود بیست و چند تمدن شناخته شده، بیش از نیمی از آن در منطقه خاورمیانه شناسایی شده اند. بسیاری از تمدن‌های معروف دیگر نیز در همسایگی خاورمیانه بازشناسی شده اند مانند تمدن‌های چین و هند. از نظر مذهبی شهر بیت المقدس، برای پیروان ادیان الهی یهود، مسیحیت و اسلام، بسیار مقدس و ارزشمند است. علاوه بر این ها، خاورمیانه گهواره قانون‌گذاری و دانش‌های فلسفه و ادبیات و ... به شمار می‌آید. هنر دنیای قدیم ریشه در این منطقه دارد و از این جا به سراسر جهان گسترش یافته است.(اطاعت: 1375: 101-104)

2- اهمیت سیاسی- امنیتی

خاورمیانه، با توجه به بافت اجتماعی، تنوع قومی و نژادی، منابع و امکانات مادی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. زیرا توزیع منابع و امکانات طبیعی بر پایه خواست و رضایت مردم منطقه نبوده است.

پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی نخست، ایجاد مرزهای تحمیلی برای کشورهای جدیدالتأسیس، بر اساس مصالح و مطامع قدرت‌های استعماری اروپا که در خاورمیانه حضور داشتند بدون توجه به مسایل قومی، نژادی و مذهبی مردم شکل گرفت. برای همین، امروزه در خاورمیانه و حتی شمال آفریقا، کشوری را نمی‌توان یافت که به گونه‌ای با یکی از همسایگانش، بر سر منابع آب، نفت، زمین و ... اختلاف نداشته باشد. همین مشکل هر از چندگاهی به رقابت تسلیحاتی دامن می‌زند و در مواردی باعث درگیری و جنگ کوتاه مدت و دراز مدت در خاورمیانه شده است. بنابراین، خاورمیانه از نظر سیاسی- امنیتی هم برای مردم منطقه و هم برای کشورهای دیگر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

زبیگنیو برژینسکی تئوریسین برجسته سیاست خارجی آمریکا و مشاور امنیت ملی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا پیرامون خاورمیانه و خلیج فارس می گوید: این منطقه شبیه "زه کمانی" است که تا انتها کشیده شده و آماده است تیری کشنده به سوی جهان پرتاب کند. از شاخ آفریقا تا افغانستان و از ایران تا خاورنزدیک زه این کمان است. این "زه" کانون رقابت سنگین ابرقدرت ها است و کانون پیرامونی آن نیز هر لحظه ممکن است مشتعل شود و جهان را به هیجان درآورد.(مارتین، نصری:282)

 

3- اهمیت اقتصادی

منطقه خاورمیانه به‌عنوان کانون انرژی جهان در سراسر قرن بیستم، و به‌گونه‌ای مضاعف در آغاز قرن جدید، نقطه خیزش و ظهور تحولات و بحران‌های متعددی بوده که تأثیرات آنها اغلب از سطوح منطقه‌ای فراتر می‌رفته است. منطقه خاورمیانه به‌ویژه از زمان پایان جنگ جهانی دوم به این سو، به‌دلیل اهمیتی که در اقتصاد جهانی پیدا کرد، بیش از پیش مورد توجه قدرت‌های بزرگ قرار گرفت و آنها را وادار ساخت تا برای حضور و نفوذ در تحولات این منطقه از ابزارهای مختلفی استفاده کنند.(Colbert: 2000:7)

 

در قرن بیستم، این منطقه از یک‌سو تأمین‌کنندة بخش عمده‌ای از انرژی جهان به شمار می‌رفت و از سوی دیگر کانون برخی از بحران‌ها و تنش‌هایی بوده است که عمدتاً ناشی از حضور اسرائیل و مطامع برخی از قدرت‌های بزرگ به‌ویژه ایالات متحده امریکا می‌باشد. به همین دلیل، تحولات منطقه خاورمیانه با امنیت جهانی و نیز اقتصاد سیاسی بین‌الملل گره خورده است.

از همین رو است که خاورمیانه از دیر باز مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است که باعث شده این قدرتها به فراخور منافع گسترده و نیازهای خود تعاریف مختلفی را از خاورمیانه ارائه دهند.

 

 

ب- خاورمیانه(Middle East) کجاست؟

درباره گستره و مرزهای جغرافیایی منطقه‌ای که از حدود یک سده پیش با عنوان خاورمیانه از آن یاد می‌شود تعریف یگانه و فراگیری وجود ندارد اما از سوی دیگر تاریخ نگاران، روزنامه نگاران و اصحاب رسانه‌های همگانی، بر خلیج فارس و کشورهای پیرامون آن به عنوان مرکز خاورمیانه اتفاق نظر دارند. بنابراین تعریف‌هایی که از خاورمیانه بیان شده است از نظر گستره قلمرو تفاوت‌های زیادی دارند.

فرهنگ جغرافیایی جدید وبستر(Webster)، خاورمیانه را این گونه تعریف کرده است:

«منطقه گسترده که در برگیرنده کشورهای جنوب آسیا و شمال آفریقا است که در گذشته شامل افغانستان، پاکستان، هندوستان و برمه نیز می شده است».(Louise: 187:2005)

 

دایرةالمعارف جدید بریتانیکا، خاورمیانه را با تفصیل بیشتری تعریف می‌کند: «خاورمیانه سرزمینی است که در اطراف سواحل جنوبی و شرقی دریای مدیترانه کشیده شده و از مراکش تا شبه جزیره عربستان و ایران و گاهی نیز تا فراتر از آن امتداد یافته است. بخش مرکزی این ناحیه کلی، پیش از این خاور نزدیک خوانده می‌شده است. نامی که پاره‌ای از جغرافیدانان و تاریخ نگاران جدید غربی به این منطقه داده اند که بیشتر تمایل داشتند شرق را به سه منطقه "خاور نزدیک" به نزدیک ترین منطقه به اروپا که از دریای مدیترانه تا خلیج فارس، خاورمیانه که از خلیج فارس تا جنوب شرق آسیا امتداد می‌یافت و "خاور دور" که به مناطق ساحلی اقیانوس آرام اطلاق می‌شد، تقسیم کنند.(Beritanica:2010..)

احمد نقیب زاده استاد دانشگاه تهران، برای خاورمیانه این تعریف را برگزیده است:

«خاورمیانه تقریبا تمام کشورهای شرق حوزه مدیترانه مانند ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین، اسراییل، مصر و کشورهای شبه جزیره عربستان(عربستان، کویت، امارات متحده و عمان) به اضافه کشورهای ایران، افغانستان و حتی پاکستان و در قاره آفریقا کشورهای سودان و بخشی از لیبی را شامل می‌شود.(نقیب زاده: 1373:156)

 

عده ای نیز بعضی از کشورهای عرب از جمله (الجزایر ، تونس ، لیبی و مراکش) را به دلیل وابستگی شدید تاریخی و فرهنگی بخشی از خاورمیانه می‌شمارند. کشورهای آفریقایی موریتانی و سومالی نیز پیوندهایی با خاورمیانه دارند. ترکیه و قبرس که از نظر جغرافیایی درون و یا نزدیک این منطقه هستند، خود را بخشی از اروپا می‌دانند. ایران را مرز شرقی خاورمیانه می‌انگارند، البته گاهی افغانستان را نیز از کشورهای این بخش بندی به شمار می‌آورند.

پروفسور "جورج اوون" استاد تاریخ و خاورمیانه دانشگاه هاروارد درباره خاورمیانه معتقد است اصطلاح خاورمیانه در اصل مفهومی ژئواستراتژیک است که برای نخستین بار در مورد منطقه ای بین خلیج فارس و پاکستان به کار رفت. این اصطلاح (خاورمیانه) طی دوران جنگ جهانی دوم منطقه وسیعی از مصر تا ایران و از سوریه و عراق تا سودان را دربر می گرفت که تحت کنترل مرکز «تأمین حفاظت منافع خاورمیانه» در قاهره بود. در نیم قرن اخیر مفهوم خاورمیانه ابعاد تازه ای پیدا کرد و به واسطه رونق روابط متقابل کشورهای خاورمیانه که به سبب مشترکات اسلامی - عربی فزونی می گرفت، رواج چشمگیری یافت. رفته رفته دامنه مفهوم خاورمیانه به کشورهای غیرعربی مانند ایران، ترکیه و اسرائیل هم گسترش یافت. چرا که این کشورها بنا به دلایل متعدد جغرافیایی، نظامی و اقتصادی (مسائل نفتی) با مجموعه کشورهای عربی روابط نزدیکی داشتند. دولت های مغرب (شامل الجزایر، تونس و...) ابتدا در محدوده خاورمیانه نبودند، اما در دهه 80 میلادی و با ترسیم نقشه جدید اقتصاد منطقه توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، خاورمیانه درمورد محدوده وسیع تری به کار رفت و افکارعمومی جهان نگرش تازه ای نسبت به این ناحیه سوق الجیشی پیدا کردند.(اوون، نصری:282)

با توجه به تعریف‌های یاد شده اصطلاح خاورمیانه، مفهومی نیست که ریشه در جغرافیای طبیعی داشته باشد به گونه‌ای که مرزهای طبیعی، این منطقه را از همسایگانش در آسیا و آفریقا جدا کند، بلکه خاورمیانه مفهومی تاریخی، انسانی، جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی  یا به قول جورج اوون مفهومی ژئواستراتژیک است. برخی از نظریه پردازان از مفاهیمی چون دنیای عرب، جهان اسلام و حوزه مدیترانه، برای این منطقه استفاده کرده‌اند اما آنچه مسلم است این است که اصطلاح خاورمیانه، از آغاز نیمه دوم سده گذشته میلادی تاکنون، سودمندترین و پایدارترین چهار چوب گفتمان‌های علمی و عمومی برای غرب در منطقه بوده است.

ج: خاورمیانه چرا و چگونه به وجود آمد؟

اصطلاح خاورمیانه که در اصل یک مفهوم ژئواستراتژیک است نخستین بار در سال 1902 میلادی توسط ماهان (Alfred Tayer Mahan) تاریخ نگار و دریا سالار نیروی دریایی آمریکا، در بخش مربوط به راهبرد نیروی دریایی بریتانیا در ارتباط با فعالیت روسیه در ایران و طرح (Project) راه اندازی راه آهن برلین بغداد، توسط دولت آلمان در نشریه نشنال ریوریو(National Review) لندن به کار برده شد.( Koppes:1976,95-98) منظور ماهان از خاورمیانه، منطقه‌ای میان عربستان و هندوستان بود که مرکز آن خلیج فارس واقع می‌شد و برای اشاره به آن، اصطلاحات خاور نزدیک و دور رسانایی نداشت.

 

چیرول(V.chirol) خبرنگار روزنامه تایمز لندن در تهران، نام خاورمیانه را برای مجموعه مقالات خود که درباره سرزمین‌هایی در مسیرهای غربی و شمالی نوشته بود، برگزید.

لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلستان در بیست و دوم مارس 1911م در مجلس اعیان انگلستان، در ارتباط با احداث راه آهن، بحثی را درباره ایران، خلیج فارس و ترکیه آغاز و از اصطلاح خاورمیانه استفاده کرد. پس از آن واژه خاورمیانه از شهرت جهانی برخوردار شد.(کمپ:1383، حسینی)

در جنگ جهانی نخست، واژه خاورمیانه به کار برده شد. نیروی اعزامی به عراق که از مسیر هندوستان هدایت می‌شد، به نام نیروهای خاورمیانه، مشهور شد و با همین عنوان از نیروهای خاور نزدیک مستقر در قاهره مصر متمایز و جدا می‌شد. اگر چه لرد کرزن، اصطلاح خاورمیانه را درباره سرزمین‌های فراتر از محدوده خلیج فارس به کار برده بود، اما کاربرد آن، در این مفهوم گسترده، تنها از راه یک رشته رویدادها در سازمان نظامی ادامه یافت. در سال 1932میلادی فرماندهی نیروی هوایی سلطنتی خاورمیانه، در عراق با فرماندهی نیروی هوایی در خاور نزدیک در مصر ادغام شد اما فرماندهی جدید، عنوان خاورمیانه را همچنان برای خود حفظ کرد.(علی بابایی: 1378: 57-64)

در آغاز جنگ دوم جهانی، هنگامی که کانال سوئز از سوی نیروهای ایتالیایی به خطر افتاد به دنبال آن، یک ستاد فرماندهی نظامی در قاهره تشکیل شد. ارتش از نیروی هوایی بریتانیا پیروی کرد و آن را «ستاد فرماندهی خاورمیانه» نامید. (کمپ:1383 :حسینی)

در سالهای 1943-1940میلادی ستاد فرماندهی قاهره بر عملیات نظامی بریتانیا و نیروهای متفقین در یک منطقه پهناور، که از مصر تا ایران و از سوریه و عراق تا سودان را در بر می‌گرفت، نظارت داشت. کاربرد پیاپی اصطلاح خاورمیانه در بیانیه‌ها و اعلامیه‌های نظامی برای توضیح وضع منطقه، آن را در میان مردم فراگیر کرد. تداوم تنش‌های سیاسی و اهمیت راهبردی خاورمیانه، سبب شد که این اصطلاح همچنان کاربرد داشته باشد.

پس از جنگ جهانی دوم، کاربرد واژه خاورمیانه به خاطر رونق و گسترش روابط متقابل کشورهای خاورمیانه که روز به روز رو به افزایش بود، رواج چشمگیری یافت.

در مجموع به نظر میرسد منطقه‌ای که خاورمیانه نامیده شده است از نظر انقباض و انبساط قلمرو، سه مرحله را پشت سر گذاشته باشد:

1- واژه خاورمیانه تنها بر حوزه خلیج فارس و کشورهای پیرامون آن اطلاق می‌شده است. چنانکه آلفرد ماهان نیز از منطقه خاورمیانه همین مفهوم را اراده کرده بود.

2- هنگامی که مفهوم خاورمیانه وارد ادبیات سیاسی انگلستان می‌شود و لرد کرزن، وزیر امور خارجه از آن استفاده می‌کند، گستره خاورمیانه به سوی مشرق یعنی سرزمین‌های تحت استعمار بریتانیا، در شبه قاره هند و افغانستان که به شدت متأثر از سیاست انگلستان بوده است پیشروی می‌کند.

3- پس از جنگ جهانی نخست  و در طول جنگ جهانی دوم، تحت تأثیر فضای نظامی ناشی از جنگ، با نامیده شدن ستاد فرماندهی جنگ قاهره به «ستاد فرماندهی خاورمیانه» علاوه بر غرب آسیا، شمال آفریقا نیز وارد گستره خاورمیانه شد.(مونت، مدیرشانه چی:..)

اصطلاح شمال آفریقا نیز، در جنگ جهانی دوم به کار رفت. منظور از آن، منطقه‌ای بود که جنگ میان نیروهای متفقین و کشورهای محور، در آن جا اتفاق افتاده بود. به ویژه صحرای مصر و لیبی. پس از آن، دامنه این اصطلاح چنان گسترده شد که مناطق بین دریای مدیترانه و استیپ‌های سودان را در بر گرفت.

بنابراین، دولت‌های مغرب عربی(الجزایر، تونس و ...) در آغاز جزء خاورمیانه نبودند اما در دهه هشتاد(1980) میلادی با ابداع اصطلاح جدید خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، محدوده خاورمیانه گسترش یافت.

این تغییرات پی در پی در مرزبندیهای خاورمیانه نشان می‌دهد، هر بار که حوزه منافع غرب در خاورمیانه تغییر می کند تعریف این منطقه و مرزبندیهای آن نیز دستخوش تغییر می‌شود. نمونه بارز آن در آغاز قرن بیست و یکم نیز مطرح نمودن طرح خاورمیانه بزرگ است که توسط دولت جورج بوش مطرح شد و حاکی از تغییر قلمرو منافع غرب در منطقه مهم و استراتژیک خاورمیانه است.

 

د: خاورمیانه تعریفی سفارشی

هر کس با موشکافی و نکته سنجی نام خاورمیانه را بررسی کند در خواهد یافت که این واژه دلالت بر مقایسه موقعیت جغرافیایی منطقه ای با مناطق دیگر جهان دارد. با نظر دقیق تر آشکار میگردد که این نام توسط اروپائیان بوجود آمده زیرا نسبت به موقعیت جغرافیائی آنهاست که این منطقه در خاور میانه قرار گرفته است. اروپا را غربی ها مرکز تمدن جهان تصور نموده و بقیه نقاط را برحسب دوری و نزدیکی با اروپا خاور نزدیک، خاور میانه و خاور دور نامیده اند.

خاورمیانه در قاره آسیا از آن دست اصطلاحات و واژگانی است که برای تعیین حوزه نفوذ قدرتهای استعماری وقت در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، خلق شده است؛ زمانی که انگلیس و فرانسه در اندیشه تقسیم جهان به مناطق تحت نفوذ خود بودند.

این واژه ابتدا به مناطقی در آسیا اطلاق می شد که کشورهایی چون ایران، پاکستان و افغانستان را دربر می گرفت. این درحالی بود که به بخش جنوب غربی آسیا شامل کشورهای هلال خصیب (سوریه، عراق، اردن، لبنان و فلسطین) "خاورنزدیک" گفته می شد و اصطلاح "خاور دور" نیز به محدوده کشورهایی که از اروپا فاصله زیادی نداشتند، اطلاق می گردید.( Anderson and Fisher:2005:12-15 ) با وجود این، تمامی این واژه ها به عنوان ابزاری در راستای تأمین منافع امپراتوریهای وقت فرانسه و انگلیس به کار گرفته می شد. اگرچه در طول یک قرن گذشته محدوده جغرافیایی منطقه خاورمیانه هر بار به واسطه سلیقه های شخصی قدرتهای بزرگ و همچنین براساس اهمیت مقطعی کشورهای این منطقه تغییر کرده است (بویژه پس از جنگ جهانی اول که خاورمیانه شامل کشورهایی واقع بین دریای مدیترانه تا خلیج فارس شد)، اما اصطلاح خاورمیانه همچنان یک مفهوم استعماری به معنای اینکه کشورهای این منطقه بازار استراتژیک دولتهای غربی هستند، باقی ماند.

برهمین اساس، خاورمیانه از میانه قرن بیستم، کانون توجه جهانی و شاید حساس ترین منطقه جهان به لحاظ استراتژیک، اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی بوده است. سبب این توجه نیز به مسایلی همچون وجود بزرگترین ذخایر نفتی و دیگر انرژیهای جهان در این منطقه و نیز خاستگاه ادیان بزرگی همچون اسلام، مسیحیت، یهودیت و حتی زرتشتی بر می گردد. ایران اما در این تقسیم بندیهای جغرافیایی، همواره مرز خاوری خاورمیانه نامیده می شد.

از آنجا که منطقه خاورمیانه هر بار به واسطه نیاز قدرتهای استعماری شکل جدیدی از تقسیم بندی را به خود می گرفت و برخی اوقات کشورهایی همچون ترکیه و قبرس را نیز شامل می شد- و حتی تونس، لیبی و مراکش را هم در بر می گرفت- در اواخر قرن بیستم و اویل قرن بیست و یکم(قرن حاضر)، براساس خواسته قدرت استعماری وقت (آمریکا) نامزد تغییر در مرزهایش برای چندمین بار از زمان خلق این واژه شد. این نیاز پس از آن احساس شد که آمریکا برای بسط هژمونی خود بر منطقه حساس و ژئوپلتیک خاورمیانه، به قطب بندی و حتی جداسازی یک بخش از بخشهای دیگر منطقه نیاز داشت.

ریشه این نیاز آمریکا نیز به مسایلی بر می گشت که این کشور آن را مانعی بر سر راه بسط سلطه خود بر منطقه می دید. بروز و ظهور انقلاب اسلامی در ایران در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته و خصلت ضد استعماری این انقلاب در شرایطی که آمریکا بزرگترین رقیب استراتژیک خود در جهان را از پیش رو برداشته می دید، مانع اصلی سلطه آمریکا بر منطقه محسوب می شد. از این رو، واشنگتن سعی داشت نقشه سیاسی خاورمیانه را از طریق طراحی نقشه جدید جغرافیایی این منطقه تحت عنوان "خاورمیانه بزرگ" تغییر دهد.

به عقیده برخی از محققان، طرح خاورمیانه بزرگ، پس از شکست یک طرح قبلی به نام "خاورمیانه جدید" تدوین شد.

اصطلاح "خاورمیانه جدید" از اسم کتابی گرفته شده است که توسط  "شیمون پرز" وزیر خارجه اسبق اسرائیل، پس از ترور "اسحاق رابین" در سال 1993 نگاشته شد. در این کتاب اصول و اهداف طرح صلح خاورمیانه جدید بیان شده است.(Hanafi: 2000:..)

در این طرح، مسائل باید تنها از طریق مذاکرات سیاسی پیگیری می شد، ولی پس از یک دهه مشخص شد که اولا، لزوما آنچه از بیرون منطقه و به وسیله قدرت های مسلط ارایه می شود، نمی تواند در همه مناطق به اجرا درآید، ثانیا حذف ملت ها با هدف ایجاد نظم جدید، غیرقابل اجراست. به همین خاطر، پس از شکست طرح خاورمیانه جدید، آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را با نگاه از بالا برای ایجاد نظم، و تغییر به نگاه از پایین و تمرکز بر روی سطوح پایینی جوامع منطقه مطرح نمود. (برژینسکی، بایزیدی..)

اصطلاح خاورمیانه بزرگ را، همانند واژه خاورمیانه که از طرف غربی ها مطرح شد، اولین بار نومحافظه کاران آمریکا طراحی و وارد اصطلاحات علوم سیاسی کرده اند. این واژه حاصل اندیشه غرب در تقسیم جهان از لحاظ اهمیت ژئوپلتیک است.

هر چند در سند طرح خاورمیانه بزرگ به طور روشنی بیان نشده است که منطقه "خاورمیانه بزرگ" شامل چه کشورهایی می شود، ولی چنین به نظر می رسد که از دیدگاه طراحان، خاورمیانه بزرگ از مغرب در آفریقای شمالی و شاخ آفریقا به سمت کشورهای عربی، ترکیه، ایران، افغانستان و جمهوری های شوروی سابق در قفقاز و آسیای مرکزی امتداد و گسترش یافته و پاکستان، بنگلادش و سرزمین های دیگر را تا مرزهای چین در بر می گیرد. به این ترتیب، خاورمیانه بزرگ شامل کشورهای متعددی می شود که دارای ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار متفاوت هستند اما نظریه پردازان آمریکایی با کاربرد این اصطلاح به دنبال نقطه اشتراکی در میان همه کشورهای مذکور هستند.

انتخاب اصطلاح "خاورمیانه ی بزرگ" از جانب استراتژیست های آمریکایی، برای در برگرفتن کلیه ی کشورهایی است که در تحولات جهان اسلام تأثیر گذار می باشند. بنابراین در تعیین حدود خاورمیانه بزرگ توسط نظریه پردازان راهبردی ایالات متحده و احتمالاً با مشورت اسرائیل، از کشورهای شمال آفریقا مانند مراکش و الجزایر تا کشورهای آسیای میانه مانند ازبکستان و تاجیکستان و دیگر کشورهای منطقه مانند افغانستان و پاکستان و حتی بنگلادش و اندونزی نام برده می شود. از دیدگاه این نظریه پردازان، موضوعی که در حوزه این کشورها تهدید اصلی علیه امنیت و بقای اسرائیل و تثبیت هژمونی ایالات متحده در قرن 21 محسوب می شود، سلاح های کشتار جمعی نیست، بلکه رفتار جدید مسلمانان ناشی از تحول بنیادین فرهنگ و اعتقاد سیاسی آنان است.(شهرکی:1387: 78-80)

می توان اینگونه استنباط نمود که به موازات فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یکه تازی ایالات متحده در عرصه بین المللی لزوم تسلط بر بخشی از دنیا که شاهرگ حیاتی انرژی جهان به شمار می رود سیاست مداران آمریکایی را بر آن داشت تا تعریفی نو از خاورمیانه ارائه دهند.

 

ه- نقدی بر اصطلاح خاورمیانه

 

در طول تاریخ، ملتهای زیادی در سراسر دنیا به واسطه ویژگیهای جغرافیایی و فرهنگی منطقه محل اقامت خود، همواره مورد استثمار و استعمار قدرتها و امپراتوریهای زمان بوده اند. گاه به دلیل اهمیت یک منطقه، ممکن بود واژه ای خلق شود تا از حیث معنا و مفهوم، میزان اهمیت آن برای قدرتهای وقت و رقبایشان تعیین گردد.

اصطلاح خاورمیانه، چنانکه بیان شد، مفهوم راهبردی داشته و مانند اصطلاحات شرق، خاور دور و نزدیک، مبتنی بر محوریت و مرکزیت اروپا به رهبری ابر قدرت آن زمان یعنی انگلستان ساخته شده است.(شکیبایی:1387:..) بنابراین از نظر این نوشتار اصطلاح خاورمیانه بر اساس منافع استعماری و طبق دیدگاه کسانی شکل گرفته که به واسطه منافع خود هر بار تعریفی دیگر از این اصطلاح مطرح می نمودند و انتقاداتی نیز به آن وارد است.

اولین و مهمترین موضوع، اروپامحوری بودن این تعاریف است. این منطقه تنها از دید اروپای غربی، در مشرق واقع شده در حالیکه همین منطقه برای یک هندی منطقه‌ای غربی و برای یک روسی در جنوب واقع شده‌است.

واژهٔ "میانه" نیز بدلیل برداشتهای مختلف باعث سردرگمی‌هایی شده‌است. قبل از جنگ جهانی اول اصطلاح خاور نزدیک در انگلیسی به مناطق بالکان و امپراتوری عثمانی اطلاق می‌شد در حالیکه اصطلاح خاورمیانه شامل سرزمینهای ایران، افغانستان، آسیای مرکزی، ترکستان و قفقاز بود. همچنین اصطلاح خاور دور به کشورهای شرق آسیا نظیر چین، ژاپن، دو کره، هنگ‌کنگ، تایوان و غیره اطلاق می‌شد.

با نابودی امپراتوری عثمانی در سال 1297 خورشیدی، دیگر اصطلاح خاور نزدیک کاربرد زیادی نداشت و این در حالی بود که اصطلاح خاورمیانه به کشورهای تازه بنیاد جهان اسلام اطلاق شد. با این حال استفاده از اصطلاح خاور نزدیک توسط برخی رشته‌های دانشگاهی نظیر باستان‌شناسی و تاریخ کهن زنده شد. خلاصه اینکه اصطلاح خاورمیانه آنگاه باب شد که بخش‌های انگلیسی و فرانسوی زبان از آن استفاده کردند. زبان فارسی نیز در دهه‌های گذشته همین اصطلاح اروپامحور را بی‌چون‌وچرا و بدون در نظر گرفتن دیدگاه خود در این باره که اصطلاح "آسیای باختری" را برای این مفهوم مناسبتر می‌سازد به بطور مستقیم از فرانسوی و انگلیسی کپی کرده ‌است.

از طرف دیگر این تعاریف از حیث تعریف "منطقه" نیز به چالش کشیده شده است. در حالی که منطقه اصطلاحی جغرافیایی با مشخصات اساساً فیزیکی و روانی ملموس و جداکننده با دیگر مناطق هویت بخش است، خاورمیانه منطقه ای جغرافیایی نیست. چنانکه در بهره گیری از واژه منطقه دقت بسیار باید داشت که نه عوامل جغرافیایی و فیزیکی و نه عوامل روانی و ذهنی همانند زبان و فرهنگ و نژاد به تنهایی منطقه را واقعیت نمی بخشد، بلکه مجموعه ای از عوامل مادی و روحانی است که یک منطقه جغرافیایی را شکل می دهد. منطقه جغرافیایی البته منطق سیاسی هم دارد و بدون ملاحظه بایسته های سیاسی نمی توان به درک آن رسید.(حسینی:1389)

 

یک منطقه جغرافیایی همواره در قیاس با دیگر مناطق شناخته می شود همانطور که یک ملت در قیاس با ملل دیگر معنا می یابد و این خود نشان می دهد که منطقه در وهله اول شکلی روانی - مادی از هویت و هستی جغرافیایی است. در ادبیات سیاسی فراوان با این مسئله برمی خوریم که جمعی از کشورها خود را متعلق به منطقه ای می دانند و انتظار دارند تا دیگر کشورهای خارج از منطقه از دخالت در امورات آنها اجتناب کنند و یا مجموعه ای از کشورها می کوشند در چارچوب مناطق به تفاهم سیاسی و اقتصادی برسند و بانی همگرایی های منطقه ای باشند تا بدین واسطه بر گسل های هویتی میان خود فائق آیند و بر نقاط اشتراک هویتی خود با دیگران صحه بگذارند. این چنین است که اتحادیه های منطقه ای همچون اتحادیه اروپا، سازمان های منطقه ای مانند اتحادیه آفریقا و یا اتحادیه پان آمریکن، به ترتیب گویای هویت اروپایی و آفریقایی و آمریکایی است. (حسینی:1389)

 

به این ترتیب مقصود از خاورمیانه نمی تواند به لحاظ منطقی، منطقه یکپارچه با منافع همگون، مشابهت های سیاسی و جغرافیایی را دربر بگیرد. از این روست که طرح خاورمیانه بزرگ نیز به رغم جنجال های تبلیغاتی نئوکان ها فاقد زمینه های طبیعی جهت تبدیل شدنش به منطقه ای با تجانس ارزشی بود و در نتیجه هرگز به ثمر نرسید. خاورمیانه به جای یک کلیت منطقه ای که بخش های گوناگون یکدیگر را تکمیل کنند، مجموعه ای از کشورهای رقیب و گروه های ذینفوذ می باشد.

اکنون از مباحثی که گفته شد به شرح زیر بهره میگیریم:

1. مبتکر نام خاورمیانه غرب است و نخستین انگیزه این نامگذاری منافع سیاسی و اقتصادی دول قدرتمند غرب بوده است.

2. نام خاور نزدیک پیش از خاورمیانه به وجود آمد ولی اکنون دیگر این عنوان به صورت مستقل از خاورمیانه جایی در نقشه جغرافیا ندارد.

3. در تعریف خاورمیانه و به ویژه در تعیین مرزهای جنوبی و شرقی آن ابهام وجو دارد. زیرا چنانچه گفته شد این نام توسط دول نیرومند(بخصوص انگلستان) و به جهت منافع آنان در منطقه ایجاد شد و به همین سبب مرزهای آن به موازات تغییر منافع مرتبا تغییر کرده است. گاهی امنیت هند برای انگلیس ایجاب میکرده که مرزهای خاورمیانه به هند ختم شود و زمانی دیگر یعنی در جنگ جهانی دوم مسائل امنیتی و نظامی اقتضا می نمود که مرکز فرماندهی نیروهای انگلیس در قاهره باشد و آن شهر مرکز خاورمیانه تلقی گردید. و بالاخره اهمیت نفت در خوزه خلیج فارس بار دیگر حدود خاورمیانه را دگرگون ساخت.

در مواجهه با این وضعیت و با توجه به شکل گیری نهضت تحول در محتوای علوم انسانی بر اساس دیدگاهها و رویکردهای بومی و لزوم ساختارشکنی و بازتعریف اصطلاحات غربی، در نظر گرفتن خاورمیانه اسلامی به مثابه دنباله ایدئولوژی اسلام خواهانه ایران و به عبارتی ترسیم نظام ارزشی خاورمیانه بر اساس ارزش های اسلامی مانند عدالت و صلح دوستی بسیار مناسب و شایسته تر از در نظر گرفتن آن به صورت میدان ژئواستراتژیک است که توسط قدرتهای غربی غالب شده است.

چرا که با توجه به تعریف منطقه که پیشتر گفته شد، میدان واقعی ژئواستراتژیک ایران نمی تواند بیش از قوس بزرگی که از خلیج فارس تا آسیای جنوبی، مرکزی و حوزه قفقاز و خزر امتداد دارد، وسعت بیابد و هرگونه تلاش ایران فراتر از این قلمرو به نقش آفرینی های جنبی فرامنطقه ای محدود می شود. بنابراین در بخش آخر به بررسی شکل گیری خاورمیانه اسلامی خواهیم پرداخت.

ی: تشکیل خاورمیانه اسلامی: خاورمیانه ای واقعی

"فلسطین آزاد خواهد شد؛ در این هیچ شبهه ای نداشته باشید، فلسطین قطعا آزاد خواهد شد و به مردم برخواهد گشت و در آنجا دولت فلسطین تشکیل خواهد شد در این ها هیچ تردیدی نیست... شکی نیست که براساس حقایقی که خدای متعال تقدیر کرده است، خاورمیانه جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه، خاورمیانه اسلام خواهد بود".

این بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از مسئولان گروه های مبارز فلسطینی است. اصل اساسی کلام رهبری این است که به زودی در چارچوب مرزهای جغرافیایی ایران و کشورهای همسایه ایران، "بلوک خاورمیانه اسلامی" تشکیل خواهد شد، یا اینکه باید تشکیل بشود.

طبق دیدگاه فوق خاورمیانه از مرزهای شرقی ایران آغاز می شود و به مصر ختم می گردد.  بنابراین خاورمیانه عمدتاً بخش انتهایی آسیای غربی به حساب می آید که مرزهای شمالی آن را ایران و ترکیه  و مرزهای جنوبی آن را عمان و یمن- در شبه جزیره- تشکیل میدهند  و بطور کلی شامل کشورهای ایران، ترکیه، عراق، عربستان، قطر، کویت، بحرین، امارات، عمان، یمن، اردن، لبنان، سوریه، فلسطین و مصر خواهد بود.

این خاورمیانه با یک واژه به هم گره می خورد و آن اسلام است و اگر چه هر کدام از این کشورها یا دسته ای از آنان در خصوصیات دیگر مانند تشیع و تسنن.. از هم جدا می شوند اما در نهایت اصل اول همه این کشورها را اسلام و اسلامی بودن آنها شکل می دهد. استراتژیستهای آمریکایی تلاش کردند تا با خلق مفهوم «خاورمیانه بزرگ» چهره اسلامی این منطقه را با اضافه کردن هند و بعضی از کشورهای غیرمسلمان آسیای میانه و نیز بعضی از کشورهای مسیحی آفریقای غربی بشکنند که البته موفق نشدند.

تقسیم بندی خاورمیانه به پانزده  کشور یاد شده فقط طبق دیدگاه  ما نیست، بلکه "دایره المعارف ویکی پدیا" که متعلق به غرب است و دفتر آن هم در آمریکاست، این پانزده کشور را براساس یک "تقسیم بندی سنتی" خاورمیانه دانسته است.

این منطقه طی قرن های اخیر مورد توجه خاص قدرت های بین المللی بوده و تضاد منافع آنان منجر به بروز کشمکش ها و حتی جنگ های فراوانی شده است و هنوز هم نشانه های فراوانی از قریب الوقوع بودن درگیری ها در این منطقه به چشم می خورد. براساس اکثر تحلیلهای کارشناسی، دخالت غرب عمده ترین منبع و منشأ درگیری ها در این منطقه بوده است و این موضوع سبب نفرت فزاینده مردم در خاورمیانه علیه غرب شده و در عین حال این نفرت نسبت به غرب، بسترساز تشکیل دولت های ملی و اسلامی بوده است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موج سنگین گرایش به تاسیس دولت مشابه ایران همه منطقه و حتی فراتر از آن را فرا گرفت به گونه ای که در کمتر از یک دهه تاثیرات عمیقی در ساخت سیاسی جهان اسلام و بخصوص خاورمیانه برجای گذاشت. اولین علامت های آن نیز در پیروزی حزب اسلام گرای سلامت - به رهبری رجایی کوتان- در ترکیه،  پیروزی پارلمانی جنبش النهضه در تونس، پیروزی قاطع حزب اسلام گرای عباس مدنی و علی بلحاج در الجزایر، پیدایی انتفاضه اسلامی در فلسطین، پیروزی پارلمانی اخوان المسلمین در اردن، پیدایی جنبش اسلام گرا در لبنان، پیدایی حزب اسلام گرای التحریر در عربستان، خیزش اسلام گرایی در عراق و... ظاهر گردید و این موضوع ضمن آنکه شور و شوق فراوانی را در میان مسلمانان به وجود آورد غرب و نظام های وابسته به غرب در این منطقه را بشدت نگران کرد و آنان را به مقابله جدی و حتی خشونت آمیز با آن کشاند؛ این تقابل اگرچه در کوتاه مدت تاثیراتی را بر جای گذاشت ولی در درازمدت مغلوب بازخیزی این موج گردید.

اگر چه موج اسلام گرایی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 به سردی گرایید اما از نیمه دوم دهه 1370 بار دیگر موج اسلام گرایی تشدید شد. در ترکیه حزب اسلام گرای فضیلت به رهبری نجم الدین اربکان به پیروزی نسبی رسید، فلسطین با شکست طرح های اسلو  و مادرید به سمت انتفاضه جدید رفت، در لبنان اسرائیلی ها جنوب را تخلیه کردند. در ترکیه اگرچه دولت ائتلافی اربکان دوام نیاورد ولی موج جدید اسلام گرایی به رهبری عبدالله گل و اردوغان به پیدایی یک دولت غیرائتلافی اسلام گرا کمک کرد و این بار مجلس، دولت، نیروهای مسلح و ساخت دیپلماتیک ترکیه به اختیار اسلام گراها درآمد. اسلام گرایی در لبنان، اسرائیل را در جنگ سنگین و پرشدت 33روزه شکست داد و در فلسطین، این رژیم را در جنگ پرشدت 22روزه به عقب نشینی واداشت، اسلام گراها در فلسطین دولت تشکیل دادند و در لبنان حزب الله موقعیت مقاومت را در ساختار سیاسی این کشور تثبیت کرد. در سوریه اسلام گرایی توانست دولت نوپای بشار اسد را در مقابل موج سنگین جبهه مشترک غربی- عربی (به بهانه ترور رفیق حریری در لبنان) حفظ کند، در سودان اسلام گرایی توانست دولت عمر البشیر را حفظ کند، در کومور این جنبش یک اسلام گرا را به ریاست جمهوری رساند. در وضع عمومی اریتره و موریتانی که متحد اسرائیل بودند، تحول اساسی پدید آمد و...

موج سنگین اسلام گرایی که در حد فاصل اواخر دهه 1360تا اواخر دهه 1370تا حدی مهار گردید در دهه 1380با شدت بسیار بیشتر استمرار یافت و توانست بخش قابل توجهی از خاورمیانه را آزاد سازد و یک «بلوک قدرتمند» را در این منطقه شکل دهد.

حتی در کشورهایی که دورنمای ضعیفی از حکومت جریان های اسلامی به چشم می خورد این اسلام است که نوع زندگی روزمره، زبان سیاست، فرهنگ ملی و سنت های درازمدت را تعیین می کند. موج اسلام گرایی در این منطقه آنقدر قوی است که در بسیاری از کشورهای عربی حتی رهبران سکولار به اسلام متوسل شده اند تا به قدرت خود بیفزایند. در این «بلوک خاورمیانه اسلامی» فلسطین جایگاه ویژه و برجسته ای دارد چرا که  پیگیری مسایل آن از یک سو سلطه غرب بر خاورمیانه و کشورهای وابسته به غرب در این منطقه را با چالش جدی مواجه می کند و از سوی دیگر کشورهای این منطقه را به سمت اهداف مشترک سوق می دهد؛ بنابراین آزادسازی فلسطین رمز آزادسازی خاورمیانه است و تشکیل دولت فلسطینی در همه خاک این کشور، در واقع رمز تشکیل بلوک اسلام در همه خاک خاورمیانه و در نتیجه خاورمیانه اسلامی است که تامین کننده منافع همه کشورهای اسلامی خاورمیانه جدید خواهد بود.

بنابراین طبق فرمایشات مقام معظم رهبری که نقشه راه را ترسیم نمودند در حال حاضر بیش از هر مقطع دیگری شرایط و زمینه های شکل گیری یک خاورمیانه اسلامی فراهم است چرا که با شکل گیری و تحقق کامل چنین بلوکی اولا همه کشورهای اسلامی منطقه تحت لوای اسلام گردهم خواهند آمد ثانیا تعریف خاورمیانه و مرزبندی آن نه بر اساس منافع غرب که بر اساس منافع کشورهای اسلامی منطقه تغییر خواهد کرد.

نتیجه گیری:

آنچه که امروزه به غلط به خاورمیانه معروف است، در نتیجه اعمال نفوذ شکل گرفته و گسترش یافته است. بنابراین لزوم بازتعریف این منطقه نه براساس دیدگاههای غرب محور و وارداتی بلکه بر اساس رویکردی علمی و مبتنی بر واقعیات کشورهای اسلامی منطقه احساس می شود.

از نظرجغرافیایی اصطلاح خاورمیانه با آن محدوده ای که امروزه مدنظرمی باشد، یک غلط مصطلح است. اگرقلمرو خاور را بخواهیم از دید دیگری(باختر)تقسیم کنیم قاعدتاً به خاور نزدیک، خاورمیانه و خاور دور منقسم خواهد شد. بر این اساس آنچه امروزه خاورمیانه نامیده می شود از نظر جغرافیایی، خاور نزدیک می باشد نه خاورمیانه.

بر این اساس،در یک سوی محدوده تعیین شده اروپا و در سوی دیگر آسیا قرار دارد. بنابراین با در نظر گرفتن این محدوده آنچه که امروزه به غلط خاورمیانه معروف است، بایدخاورنزدیک نامیده شود. درکل می توان گفت رواج این اصطلاح غلط در نتیجه اعمال نفوذ شکل گرفته وگسترش یافته است.

بنابراین همانطور که ذکر شد لزوم بازتعریف اصطلاح بر اساس رویکردهای بومی و منافع کشورهای اسلامی خاورمیانه بیش از پیش احساس می شود و تعریف خاورمیانه اسلامی بهترین تعریفی است که در حال حاضر می توان ارائه نمود.

بنابراین خاورمیانه ای که ما با اتکا بر پژوهش خود می شناسیم، چنانکه در مقاله نیز ذکر شد شامل کشور و واحدهای جغرافیایی زیر است: ایران، ترکیه، عراق، عربستان، قطر، کویت، بحرین، امارات، عمان، یمن، اردن، لبنان، سوریه، فلسطین و مصر.

 

نویسنده: مهدی محمودی، کارشناس ارشد روابط بین الملل

انتهای پیام/++

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول