اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  دین پژوهی

بخش دوم وپایانی/

سلیمان، اسطوره یا تاریخ؟

خبرگزاری فارس: خدا در قرآن، حضرت سلیمان را بزرگ شمرده و او را از بندگان صالح و انبیای مرسل خوانده است، و برای حضرت سلیمان سیمایی ترسیم می‌کند که از هر گونه آلودگی پاک و منزه است.

سلیمان، اسطوره یا تاریخ؟

علم و دانش حضرت سلیمان(ع)

«و لَقَدْ ءَاتَیْنَا دَاودَ وَ سُلَیْمَـانَ عِلْمًا وَ قَالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَی کَثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ» ( نمل: 15) قرآن در مورد حضرت داوود و سلیمان سخن را از «علم و آگاهی» این موهبت الاهی آغاز می‏کند و می‏گوید: «ما به داوود و سلیمان علم قابل ملاحظه‏ای بخشیدیم».زیربنای تحول و دگرگونی در جامعه انسانی «دانایی» است. علم و دانشی که در اینجا مطرح می‏شود، همه علوم مورد نیاز یک جامعه الاهی را در بر می‏گیرد.

قرآن از دانش وسیعی، که خدا به داوود و سلیمان ارزانی داشته، یاد می‏کند و بی‏درنگ می‏فرماید که آنان در برابر این بخشش الاهی شاکر و سپاسگزار بودند. آری‍! هر نعمتی را شکری لازم است و حقیقت شکر استفاده از آن نعمت در مسیری است که برای آن آفریده شده است. مراد از علم و دانش در این آیه چیست؟ کدام علم بوده که به صورت سربسته بیان شده‏است؟ در اینجا چند نظر وجود دارد:

1. اینکه «علم» به صورت «نکره» آمده، بر عظمت، اهمیت و ویژگی آن دلالت می‏کند. علم در این آیه، معنای وسیعی دارد. تحقق یک حکومت الاهی، بدون بهره‏گیری از علم سرشار ممکن نیست. این علم، همه دانش‏هایی را در بر می‌گیرد که برای رهبری یک جامعه انسانی لازم است. پس از بیان موهبت علم، بی‏درنگ حضرت داوود و سلیمان لب به ستایش خدا می‏گشایند و معیار برتری خود را بر دیگران در علم خلاصه می‏کنند.

2. علم در این آیه، به قرینه آیات دیگر، علم داوری است: «ما به داوود حکمت و راه پایان دادن به نزاع‏ها را آموختیم» (ص: 20)، «ما به هر یک از داوود و سلیمان مقام داوری عطا کردیم» (انبیا: 79).

3. علم دراین آیه، به قرینه آیات مورد بحث، که از گفتار پرندگان (منطق الطیر) سخن می‏گوید، علم گفتگوی با پرندگان است. سنت یهود، سلیمان را مظهر حکمت و تعلیم فنونی می‏داند که برخی از آنها بیرون از توانایی بشر است. ارتباط سلیمان و حکمت در کتب پادشاهان و تواریخ ایام دیده می‏شود. در این کتاب‏ها، او به عنوان تجسم حکمت معرفی می‏شود. سلیمان با اداره حکیمانه امور داخلی و خارجی کشور، خود جوهر حکمت عملی را به نمایش می‏گذارد.

در سنت یهودی، سلیمان بیش از 3000 مَثل و 1005 سرود و چندین اثر علمی از خود به جای گذاشته است.1خدا چنان حکمتی به وی بخشید که مردم از سرزمین‏های دیگر می‏آمدند تا امثال، سرودها و خطابه‏های او را بشنوند:و خدا به سلیمان حکمت و فطانت از حد زیاده و وسعت دل مثل ریگ کناره دریا عطا فرمود. و حکمت سلیمان از حکمت تمامی بنی مشرق و از حکمت جمیع مصریان زیاده بود»

چهره ای که عهد عتیق از سلیمان ترسیم می‌کند، ‌یک دستگاه سلطنتی با همه لوازم آن است. ترسیم شکوه و جلال سلطانی در ابعاد گوناگونِ زندگی سلیمان مانند رقابت برای سلطنت و رها کردن اصول در عهد عتیق دیده می‌شود. در حالی که، قرآن سلیمان را در شمار انبیای الاهی به حساب می‌آورد.

.2 «و از جمیع طوایف و از تمام پادشاهان زمین، که آوازه حکمت او را شنیده بودند، می‏آمدند تا حکمت سلیمان را استماع نمایند»؛3 «پس سلیمان پادشاه در دولت و حکمت از جمیع پادشاهان جهان بزرگ‏تر شد. و تمامی اهل جهان، حضور سلیمان را می‏طلبیدند تا حکمتی را که خداوند در دلش نهاده بود، بشنوند.4 و در باره درختان سخن گفت، از سرو آزاد لبنان تا زوفایی که بر دیوارها می‏روید».5

در مجموعه کتاب‏های عهد عتیق امثال سلیمان و جامعه و غزل غزل‏های سلیمان را به سلیمان نسبت می‏دهند. همچنین در مجموعه کتاب‌های اپوکریفای عهد عتیق کتاب حکمت سلیمان نبی به سلیمان نسبت داده شده است. در کتاب‏های سودْاِپیگرافا6 به معنای «نوشته‏های جعلی»7 عهد عتیق نیز کتاب‌های مزامیر سلیمان وقصائد سلیمان را به وی نسبت داده‌اند.

برخورد با دنیای هلنیستی روم، سبب آشنایی یهود با فلسفه یونان شد. کتاب امثال سلیمان و کتاب جامعه، از نفوذ حکمت افلاطونی و رواقی خالی به نظر نمی‏رسد.8 کتاب امثال سلیمان گلچین ادبی بسیار نفیسی از پند و اندرزهای حکیمانه است. بررسی نقادانه کتاب امثال سلیمان نشان می‏دهد که ترکیب کنونی آن، چندین قرن را در برمی‏گیرد. هر چند بخش عمده‏ای از این مجموعه، مربوط به سلیمان باشد، قسمت‏هایی از آن در زمان‏های دیرتری مانند ایام حزقیا (حدود 770 ق.م.) و حتی دیرتر از آن اضافه شده است. در زبان عبری، به «مثل»، ماشال یا مشل می‏گویند. این کتاب در مجموع 915 مثل را در خود جای می‏دهد.9

کتاب‏های جامعه و غزل غزل‏های سلیمان در شورای جامینا10 در سال 90 میلادی رسمیت یافت.11 قرار گرفتن غزل غزل‏ها در مجموعه کتاب‏های عهد عتیق، به عنوان یک معما باقی مانده است. این کتاب، مجموعه‏ای از ترانه‏های یهودی است که از زبان عاشق و معشوق و در وصف یکدیگر سروده شده‏اند و یهودیان آنها را در عروسی‏ها می‏خوانده‏اند.

تفسیر لغوی این کتاب، از عشق انسانی سخن می‏گوید، ولی یهودیان این غزل‏ها را به تصویری از رابطه بین خدا و قوم بنی‏اسرائیل تأویل می‏کنند.12 موارد دیگری نیز در کتاب مقدس وجود دارد که آن را به «ازدواج روحانی» تأویل کرده‏اند.13 در مجموعه کتاب‏های سودْاِپیگرافا نیز چند برگ به نام «غزل‏های سلیمان» وجود دارد.

حکمت سلیمان از کتاب‏های اپوکریفایی عهد عتیق است. بعضی از پدران کلیسا مانند اوریجن، جروم و آگوستین در انتساب کتاب حکمت سلیمان، به سلیمان نبی تردید کرده‏اند. این کتاب در ترجمه سبعینیه، «حکمت سلیمان» و در ترجمه ولگاتا، «حکمت» نامیده شده است. پدران کلیسا بر این باورند که نویسنده ناشناس کتاب، از اشتهار سلیمان به حکمت استفاده کرده و نام او را بر کتاب خود نهاده است. برخی اعتقاد دارند که این کتاب نزدیک یک قرن پیش از میلاد در اسکندریه تدوین یافته است. در متن «قانون موراتوری»14 آمده است که کتاب «حکمت» را یاران سلیمان به افتخار او نوشته‏اند.

یکی از کتاب‌های سوداپیگرافایی عهد عتیق کتاب مزامیر سلیمان است. این کتاب، مجموعه هجده سرود جنگی است. در حدود صد سال قبل، نسخه‌ای سریانی از همان سرودها به طور تصادفی یافت شد. برای نخستین بار دکتر رندل هریس در سال 1909، آن را به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ کرد. تاریخ این کتاب را قرن یکم پیش از میلاد، تا قرن یکم میلادی ذکر کرده‌اند.15 یکی دیگر از کتاب‌های سوداپیگرافایی عهد عتیق کتاب قصائد سلیمان است. این کتاب مجموعه‌ای از زیباترین غزل‌ها را در بر دارد. در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید بـر عقل و دانش او خندنـد مـرغ و ماهـی16

داوری حضرت سلیمان(ع)

وَ دَاودَ وَ سُلَیْمَـانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَـاهِدِینَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَـانَ وَ کُلاًّ ءَاتَیْنَا حُکْمًا وَ عِلْمًا (انبیاء: 78ـ79) چرا داوود سلیمان را جانشین خود کرد؟ داوود پیامبر بر کرسی داوری تکیه زده بود. دانشمندان بنی‌اسرائیل و سلیمان هم حاضر بودند. مردی شکایت آورد که گوسفندان فردی شبانه به تاکستان من ریخته‌اند و برگ‌ها و خوشه‌های آن را خورده‌اند. حکم شرعی روشن است. ضمانت قطعی است.

صاحب گوسفند باید خسارت صاحب تاکستان را بپردازد. برای چاره‌جویی، داوود حکم کرد که صاحب گوسفندان، چند رأس گوسفند به صاحب تاکستان بدهد که آن خسارت وارده را جبران کند. دانشمندان نیز همین حکم را دادند. سلیمان راه بهتری به فکرش رسید و گفت : بهتر است که چندین رأس از گوسفندان این مرد را به صاحب تاکستان بسپاریم تا از پشم، شیر و نتایج آن به قدری استفاده ببرد که خسارت او را جبران کند.

داوود راه حل سلیمان را پسندید؛ زیرا عاقلانه و منصفانه بود و منافع طرفین را بهتر تضمین می‌کرد. بنابراین، داوود او را لایق میراث ملک و سلطنت دانست و با وجود آنکه فرزندان دیگری هم داشت، فرزند کوچک خود سلیمان را به خلافت و جانشینی خود منصوب کرد».شیخ صدوق روایتی از امام باقر(ع) در این باره نقل کرده که آن حضرت فرمود: «سلیمان و داوود با هم مباحثه کردند و خدا فهم مسئله را نصیب سلیمان کرد».17 شیخ کلینی از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود:

اگر گوسفندان کسی در روز روشن بدون اطلاع صاحب گوسفندان، به مزرعه کسی آسیب وارد کند، ضمانت ندارد؛ زیرا وظیفه صاحب مزرعه در روز نگهبانی از مزرعه است. اما در شب، حق دارد استراحت کند و صاحب گوسفندان باید آنها را به آغل ببرد و راه خروج آنان را مسدود کند. اگر او وظیفه خود را انجام ندهد و گوسفندان او به دیگران خسارت وارد کنند، باید خسارت وارد شده را جبران کند.18

بر پایه آنچه در کتاب مقدس آمده، حضرت سلیمان از خدا خواسته بود تا به او دل فهیمی عطا کند تا نیک و بد را تمیز دهد و در میان قوم داوری کند.19 خدا این خواسته را پسندید و آن را اجابت کرد. کتاب مقدس یکی از داوری‌های آن حضرت را این‌گونه نقل می‌کند:آنگاه دو زن زانیه نزد پادشاه آمده، در حضورش ایستادند. یکی از آن زنان گفت: «ای آقایم، من و این زن در یک خانه ساکنیم و در آن خانه با او زاییدم. و روز سوم بعد از زاییدنم واقع شد که این زن نیز زایید و ما با یکدیگر بودیم و کسی دیگر با ما در خانه نبود. ما هر دو در خانه تنها بودیم.

و در شب پسر این زن؛ مُرد زیرا که بر او خوابیده بود. و او در نصف شب برخاسته، پسر مرا وقتی کنیزک در خواب بود، از پهلوی من گرفت و در بغل خود گذاشت و پسر مُرده خود را در بغل من نهاد. و بامدادان چون برخاستم تا پسر خود را شیر دهم، اینک مُرده بود. اما چون در وقت صبح بر او نگاه کردم، دیدم پسری که من زاییده بودم، نیست.» زن دیگر گفت: «نی، بلکه پسر زنده از آن من است و پسر مرده از آن توست.» و آن دیگر گفت: «نی، بلکه پسر مرده از آن توست و پسر زنده از آن من است.»

خدا در قرآن، حضرت سلیمان را بزرگ شمرده و او را از بندگان صالح و انبیای مرسل خوانده است، و برای حضرت سلیمان سیمایی ترسیم می‌کند که از هر گونه آلودگی پاک و منزه است.کتاب مقدس در مورد حضرت سلیمان، بیش‌تر بر جزییات تکیه می‌کند. اما طرح مسائل در قرآن، به گونه‌ای دیگر است.

و به حضور پادشاه مکالمه می‏کردند. پس پادشاه گفت: این می‌گوید: این پسر زنده از آن من است و پسر مرده از آن تو است. آن می‌گوید: نی بلکه پسر مرده از آن تو است و پسر زنده از آن من است. پادشاه گفت شمشیری نزد من بیاورید. پس شمشیری به حضور پادشاه آوردند و پادشاه گفت: پسر زنده را به دو حصّه تقسیم نمایید و نصفش را به این و نصفش را به آن بدهید. زنی که پسر زنده از آن او بود، چون که دلش بر پسرش می‌‌سوخت، به پادشاه عرض کرده، گفت: ای آقایم! پسر زنده را به او بدهید و او را هرگز نکشید.

اما آن دیگری گفت: نه از آن من و نه از آن تو باشد او را تقسیم نمایید. آنگاه پادشاه امر فرموده، گفت: پسر زنده را به او بدهید و او را البته مکشید؛ زیرا که مادرش این است و چون بنی‌اسرائیل حکمی را که پادشاه کرده بود شنیدند، از پادشاه بترسیدند؛ زیرا دیدند که حکمت خدایی به جهت داوری کردن در دل اوست.20

حضرت سلیمان و ساحران

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَـاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَـانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَـان ُوَ لَـکِنَّ الشَّیَـاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَآ أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَـارُوتَ وَ مَـارُوتَ وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَراهُ مَا لَهُ فِی الْأَخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ (بقره: 102).

این آیه یکی از آیات مشکل قرآن کریم است. مفسران وجوه و معانی مختلفی را برای آن ذکر کرده‏اند. این آیه از حضرت سلیمان و هاروت و ماروت یاد می‌کند. برخی از مفسران بر این باورند که بیشتر داستان حضرت سلیمان نزد گذشتگان، رمزی تلقی می‏شده است.21 مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه، احتمالات گوناگون را مطرح کرده، می‏گوید: حدود 000/260/1 احتمال در این آیه وجود دارد.22

این آیه شریفه یکی از ویژگی‌های یهود را بیان می‌کند و آن رایج بودن سحر در بین آنان است. یهود سحر را حتی به سلیمان نیز نسبت می‌دادند و پادشاهی او را نیز مرهون سحر می‌دانستند. آیه در صدد تخطئه دیدگاه یهود دربارة سلیمان است. مراد از «وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَـاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَـانَ» چه کسانی هستند؟ مرحوم طبرسی سه قول را نقل می‏کند:

1. یهودیانی که در عصر حضرت سلیمان زندگی می‏کردند.

2. یهودیانی که معاصر پیامبر اکرم بودند و با وی به دشمنی برخاستند.

3. هر دو گروه؛23

واژه «سحر» و مشتقات آن، بیش از 50 مورد در قرآن کریم آمده است. راغب اصفهانی سه معنا برای سحر بیان می‏کند:

1. الخداعُ و تخییلاتٌ لا حقیقةَ لها؛ خدعه وخیالاتی که حقیقت ندارد.

2. استجلاب معاونةِ الشیطان بضرب من التقرب الیه؛ جلب کمک شیطان با نوعی از نزدیک شدن به وی.

3. ما یذهب الیه الاغتام و هو اسم لفعلٍ یزعمون انّه من قوته یغیّر الصور و الطبایع فیجعل الانسان حمارا و لا حقیقةَ لذلک عندَ المحصِّلین؛ بعضی پنداشته‏اند می‌توان ماهیت و شکل موجودات را تغییر داد....و این حقیقت ندارد.24

آن‏گونه که در تفاسیر و احادیث آمده، در زمان حضرت سلیمان گروهی در صدد ترویج سحر و جادوگری برآمدند. آن حضرت، با جمع‏آوری نوشته‏های جادوگران از کارشان جلوگیری کرد. آنان پس از رحلت حضرت سلیمان، بار دیگر سحر و جادو را رواج دادند و اعلام کردند که سلیمان پیامبر نبود و با همین جادوگری و سحر، کشور را اداره می‏کرد.بنی‏اسرائیل با پیروی از آنان، به جادوگری دل بستند و تورات را رها کردند.25 بیش‌تر مطالبی که در قصه هاروت و ماروت دیده می‌شود، از اسرائیلیاتی است که از کسانی همچون کعب‌الاحبار نقل کرده‌اند.26

ابن‏هشام به نقل از ابن‏اسحاق می‏نویسد: هنگامی که قرآن کریم حضرت سلیمان را از پیامبران الاهی خواند، بعضی از علمای یهود گفتند: از محمد(ص) تعجب نمی‏کنید که سلیمان را پیامبر می‏داند. در حالی که، او ساحر بوده است. لازمة این تهمت و افترای یهودیان، کفر حضرت سلیمان بود. قرآن در پاسخ آنان می‏فرماید: سلیمان کافر نشد، بلکه شیاطینی که به مردم سحر آموختند و جادوگری را رواج دادند کافر شدند.27

از دیرباز افرادی مدعی استفاده از عالم مجردات و برقراری رابطه با شیاطین و ارواح و جنیان می‏شدند. بسیاری از اشخاص در برابر این ادعاها تسلیم شده‏اند. در مقابل افرادی نیز معتقدند ارتباط با مجردات و استفاده از نیروی آنان امکان ندارد؛ هر چه در این باره گفته شده، دروغ یا ناشی از تخیلات و اوهام افرادی است که دست به این کار می‏زنند.

ابن‏هشام به نقل از ابن‏اسحاق می‏نویسد: هنگامی که قرآن کریم حضرت سلیمان را از پیامبران الاهی خواند، بعضی از علمای یهود گفتند: از محمد(ص) تعجب نمی‏کنید که سلیمان را پیامبر می‏داند. در حالی که، او ساحر بوده است. لازمة این تهمت و افترای یهودیان، کفر حضرت سلیمان بود. قرآن در پاسخ آنان می‏فرماید: سلیمان کافر نشد، بلکه شیاطینی که به مردم سحر آموختند و جادوگری را رواج دادند کافر شدند.

علامه حلّی (648ـ726) در کتاب قواعد الاحکام، ضمن بیان مکاسب محرمه، سحر را تعریف کرده، می‏فرماید: قول نزدیک‏تر به واقع این است که سحر حقیقت ندارد و آن تنها یک نوع تخیل است: «... و تعلّم السحر و تعلیمه، و هو کلام یتکلّم به او یکتبه او رقیة او یعمل شیئا یؤثر فی بدن المسحور او قلبه من غیر مباشرة و الاقرب انَّه لا حقیقة له و انما هو تخییل».28

بنا بر اعتقاد این افراد، اثر سحر تنها در جنبه‏های روانی است و اثرگذاری سحر و تأثیر اراده ساحر، دلیل بر مطابق با واقع بودن سحر نیست. تأثیر سحر غالباً تنها تصرف در درون مسحور است و ساحر با کار خود در خیال بیننده اثر می‏گذارد، آنگاه خیال بیننده در خود بیننده مؤثر می‏شود و در پی آن، امید و نشاط یا هراس و غم و مانند آن به وجود می‏آید. قرآن کریم در مواردی این معنا را بیان می‏فرماید:

«گفتند ای موسی، آیا تو می‏افکنی و یا اینکه ما می‏افکنیم؟ گفت: شما بیفکنید. و چون افکندند، دیدگان مردم را افسون کردند و آنان را به ترس انداختند و سحری بزرگ در میان آوردند». (اعراف: 115ـ116)؛ «[ساحران] گفتند: ای موسی، یا تو می‏افکنی یا [ما] نخستین کس باشیم که می‏اندازیم؟ گفت: [نه] بلکه شما بیندازید. پس ناگهان ریسمان‌ها و چوبدستی هایشان بر اثر سحرشان، در خیال او [چنین] می‏نمود که آنها به شتاب می‏خزند». ( طه: 65ـ66)

از پیشوایان و امامان ما احادیثی پیرامون موضوع سحر وارد شده است. به عنوان نمونه، امام علی(ع) می‏فرماید: «کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خدا به کلی قطع می‏شود».29فقهای اسلام، به استناد مجموعه‏ای از احادیث آموختن و به کارگیری سحر و جادو را حرام دانسته‏اند.گـر چه شیرین‌ دهنـان پادشهانند ولـی او سلیمان زمانست که خاتم با اوست30

نتیجه‌گیری

خدا در قرآن، حضرت سلیمان را بزرگ شمرده و او را از بندگان صالح و انبیای مرسل خوانده است، و برای حضرت سلیمان سیمایی ترسیم می‌کند که از هر گونه آلودگی پاک و منزه است.کتاب مقدس در مورد حضرت سلیمان، بیش‌تر بر جزییات تکیه می‌کند. اما طرح مسائل در قرآن، به گونه‌ای دیگر است. نسب نامه حضرت سلیمان در کتاب مقدس، مفسران اهل کتاب را بر آن داشته است تا دست به توجیه بزنند. از یک سو او را پسر خدا و بناکننده خانه خدا می‌خواند. و از سوی دیگر، مادر او را بتشبع همسر اوریای حتّی می‌داند.

چهره ای که عهد عتیق از سلیمان ترسیم می‌کند، ‌یک دستگاه سلطنتی با همه لوازم آن است. ترسیم شکوه و جلال سلطانی در ابعاد گوناگونِ زندگی سلیمان مانند رقابت برای سلطنت و رها کردن اصول در عهد عتیق دیده می‌شود. در حالی که، قرآن سلیمان را در شمار انبیای الاهی به حساب می‌آورد.

از ویژگی‌های کتاب مقدس‌، بیان کردن رقابت‌ها برای دست‌یابی به حکومت و تجزیه حکومت پس از سلیمان و برشمردن علل تجزیه است. کتاب مقدس آثار مکتوبی به حضرت سلیمان نسبت می‌دهد. قرآن شخصیت حضرت سلیمان را به عنوان یک فرد حکیم الاهی معرفی می‌کند، اما اثر مکتوبی به او نسبت نمی‌دهد.

پی نوشت ها:

1. کتاب اول پادشاهان 4: 32ـ33.

2. همان 4: 29ـ30.

3. همان 4: 34.

4. همان 10: 23ـ24.

5. همان 4: 33.

6. Pseudepigrapha.

7. یک مجموعه آنها زیر عنوانThe Forgotten Books of Eden در سال 1927 به زبان انگلیسی درآمریکا انتشار یافته است. ترجمه بخش‏هایی از این مجموعه در برخی از شماره‏های فصل‏نامه هفت‏آسمان موجود است.

8. عبدالحسین زرین‏کوب، همان، ص173.

9. ساموئل شولتز، عهد عتیق سخن می‌گوید، ص264.

10. Council of Jamnia.

11. هنری تیسن، الاهیات مسیحی، ص58.

12. ساموئل شولتز، همان، ص 272.

13. اشعیا 23: 12؛ ارمیا 31: 4 و 21.

14. فهرست موراتوری (Muratori Canon) سیاهه‏ای از صدر مسیحیت است که به فرایند رسمی‏شدن کتاب‏های مقدس اشاره دارد.

15. جمعی از نویسندگان، الاهیات جدید مسیحی، ص78.

16. حافظ

17. ابو جعفر محمدبن علی صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص100-101.

18. محمدبن یعقوب لکلینی، کافی، ج5، ص301.

19. کتاب اول پادشاهان 3:8.

20. همان 3 :16ـ28.

21. سلطان محمد جنابذی، بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 1، ص 120ـ123.

22. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج1، ص234.

23. فضل‌بن حسن طبرسی، مجمع‏البیان لعلوم القرآن، ذیل بقره، 102.

24. راغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل واژه «سحر».

25. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص261.

26. ابوالفدا اسماعیل ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج1، ص51.

27. ، عبدالملک ابن هشام، السیره‏النبویة، ج2، ص386.

28. حسن بن یوسف حلی، قواعد الاحکام، ج2، ص9.

29. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج10، ص148؛ محمدبن حسن حر العاملی، وسائل الشیعه، باب 25 من ابواب ما یکتسب به، ح 7.

30. حافظ.

عباس رسول‌زاده/دانش‌آموخته حوزه و پژوهشگر ادیان

منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 5

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول