چکیده
ارتباط میان اخلاق و رسانه و نحوه تعامل آنها از جمله موضوعات محوری است که در چند دهه اخیر اذهان محققان را به خود معطوف داشته است. امروزه تعامل میان این دو واقعیت، دو متن، دو نهاد و دو عنصر فرهنگی و تکنولوژیکی، دستمایه بررسیهای علمی و تأمّلات محققانه واقع شده و نقطه تلاقی این دو، از منظرهای گوناگون جامعهشناسی، جامعهشناسی و دانش ارتباطات، اخلاق، فرهنگ و...مورد بحث و مداقّه قرار گرفته است.
این تعامل، با چرخه سوم یعنی «فرهنگ» نیز رابطه دارد.در واقع، فرهنگ بستر وقوع انواع ارتباط، از جمله ارتباط اخلاق و رسانه است. دو مفهوم ترکیبی پربسامد «اخلاق رسانهای» و «رسانه اخلاقی» از رهگذر توجه به نحوه تعامل اخلاق و رسانه پدید آمدهاند. این مقال با رویکرد تحلیلی، نظری به بررسی اخلاق رسانه و چگونگی تعامل آن دو میپردازد.
کلید واژهها: اخلاق، رسانه، رسانه اخلاقی، اخلاق رسانه، وظایف اخلاقی
پیش درآمد
«اخلاق» در حوزه رسانهها، به ویژه اخلاق رسانهای از جمله موضوعاتی است که در محیطهای علمی ما چندان مورد بحث عالمانه و دستمایه تحقیق روشمند قرار نگرفته است. این نکته در انتشار مقالات و کتابها به روشنی مشاهده میشود. درحالی که، اخلاق رسانه میتواند در ابعاد وسیعی گسترش پیدا کند، به گونهایکه همه رفتارهای فردی و جمعی و همه رسانههای سمعی، بصری و مکتوب را پوشش دهد. این پوشش وسیع، به خوبی اهمیت و ضرورت پرداختن بیشتر به موضوع را نشان میدهد.
اخلاق رسانهای، حوزهای فرعی از اخلاق عملی است و خود عناوین و بخشهای متعددی مثل اخلاق روزنامهنگاری، اخلاق رسانههای سمعی و بصری، اخلاق در محتوای فیلم، اخلاق در نمایش تئاتری، اخلاق در نقاشی و هنرهای تصویری، اخلاق در تألیف و انتشار کتاب و اخلاق در فضای مجازی (اینترنت) و... را در بر میگیرد.در باب تعامل اخلاق و رسانه، کمتر آثار معتبر و یا معتنابهی میتوان یافت. در واقع، فقر منابع در این زمینه موجب شده است که نتوان قواعد اخلاقی و معیارهایی در باب اخلاق ارائه نمود که رسانههای ارتباط جمعی بدان پایبند باشند.
مراد از معیارهای اخلاقی، اصول اخلاقی و ضرورت اجرای آن، رعایت موازین اخلاقی، اعتمادسازی بین حکومت، شهروندان و مخاطبان رسانهها و انجام بهتر فعالیتهای حرفهای، و پایبندی شهروندان به اخلاق عمومی و اجتماعی از یک سو، و پایبندی ارباب رسانهها به اخلاق و نهادینه شدن اخلاق در رسانهها از سوی دیگر است.
تبیین اخلاقِ رسانه و جایگاه بایسته اخلاق در رسانه، گامی اساسی است که از یک سو، وظیفه ارباب رسانهها و از سوی دیگر، وظیفه نظام سیاسی را در اشاعه اخلاق در رسانهها و پایبندی آنان به اخلاق اجتماعی را نشان میدهد. این مهم میتواند مبنای درست تعامل و اخلاق و رسانه باشد.امروز تبیین و تدوین اخلاق حرفهای و جایگاه بایسته اخلاق در رسانه یک ضرورت بیتردید جامعه ماست. این کار، در محدوده اخلاق کاربردی، جامعهشناسی ارتباط جمعی، تا حدی به فقه، اخلاق و تا اندازهای به فلسفة اخلاق، دانش ارتباطات وعلوم وابسته باز میگردد.
مفهوم شناسی بحث
1.اخلاق
اخلاق در لغت
غرایز، ملکات و صفات باطنی انسان «اخلاق» نامیده میشود و به رفتاری که از این خلقیات ناشی میشود نیز «اخلاق» یا رفتاری «اخلاقی» میگویند. در یک تعریف کلی، «اخلاق» آن سلسله صفاتی است که در نفس و روح انسان، ثابت و ریشهدار است و منشا صدور کارهای «نیک» یا «بد» میباشد.
راغب اصفهانی درباره این واژه مینویسد: «خَلق و خُلق، در اصل یکی هستند، اما «خَلق» به هیأت، شکل و صورتهایی که با چشم درک میشود، اختصاص یافته و خُلق به قوا و سجایایی که با بصیرت درک میشود، مختص شده است» از مجموع سخنان لغویان بر میآید که «خُلق» صفت و کیفیت درونی ثابت در نفس انسان است. همچنین اخلاق، که مفرد آن «خُلق» و «خُلُق» میباشد، در لغت به معانی سرشت، سجیّه و طبیعت به کار رفته است.
بنابراین، مفهوم اخلاق در لغت چندان اختلافی نیست، سرشت، سجیه یا طبیعت، همگی حکایت از یک امر نفسانی در انسان میکند که بر آن «خُلق» اطلاق میشود. منظور ملکه یا هیئت نفسانی است. در نگاهی دیگر، واژه «اخلاق»، برای مشخص کردن معیارهای «رفتار نیک» به کار میرود... . عمل اخلاقی به طور صریح یا غیرصریح، مجموعهای از هنجارهای مشترک و مناسب را مورد ارجاع واستناد قرار میدهد.
از این رو، باید گفت: اخلاق مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است و گاه به بعضی از اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی میشود، نیز اخلاق گفته میشود. «اخلاق» را از طریق آثار آن میتوان چنین تعریف کرد: «گاه فعلی که از انسان سر میزند، شکل مستمری ندارد; ولی هنگامی که کاری بطور مستمر از کسی سر میزند؛ مانند کمک به همنوعان، این عمل، یک ریشه درونی و باطنی در اعماق جان و روح او دارد، آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند.
از این رو، ابن مسکویه در کتاب «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق»، میگوید: «خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت میکند، بیآنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.» فیضکاشانی نیز میگوید: «بدان که خوی عبارت است از هیئتی استوار با نفس که افعال به آسانی و بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر میشود.» از اینرو، اخلاق را به دو بخش تقسیم میکنند: «ملکاتی که سرچشمه پدید آمدن کارهای نیکو است و اخلاق خوب که «ملکات فضیله» نامیده میشود، و آنهایی که منشأ اعمال بد است و به آن اخلاق بد و «ملکات رذیله» میگویند.
اخلاق در اصطلاح
در اصطلاح میتوان اخلاق را چنین تعریف کرد: اخلاق علمی است که از ملکات، صفات خوب، بد، ریشهها و آثار آن سخن میگوید. به عبارت دیگر، سرچشمههای اکتساب این صفات نیک و راه مبارزه با صفات بد و آثار هر یک را در فرد و جامعه مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین، اخلاق در اصطلاح، در حوزههای گوناگونی از علوم مطرح شده و تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است.
اما اجمالاً، علمای اخلاق معمولاً «خُلق» را این گونه تعریف کردهاند: «ملکه نفسانی که افعال از آن به آسانی صادر میشود.» آیتالله مصباح، این تعریف را کامل ندانسته، معتقدند: «موضوع علم اخلاق، اعم از ملکات نفسانی که فلاسفه اخلاق تاکنون برآن تاکید داشتهاند، بوده و شامل همه کارهای اختیاری انسان میشود که ارزشی است؛ یعنی متصف به خوب و بد بوده و میتواند برای نفس کمالی را فراهم آورد و یا موجب رذیلت و نقصی در نفس شود.»
آیتالله جوادی آملی نیز اخلاق را اینگونه تعریف میکنند: «اخلاق، عبارت از ملکات و هیئتهای نفسانی است که اگر نفس به آن متصف شود، به سهولت کاری را انجام میدهد. همانطور که صاحبان صنعتها و حرفهها به سهولت کار خود را انجام میدهند، صاحبان ملکات فاضله و رذیله هم به سهولت کار خوب یا بد میکنند. پس اخلاق عبارت از ملکات نفسانی و هیئات روحی است که باعث میشود کارها، زشت یا زیبا، به آسانی از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشأت گیرد.»
حاصل آنکه، علم اخلاق عبارت است از: فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث میکند؛ ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. با این هدف که، فضائل آنها را از رذائلشجدا سازد و معلوم کند کدامیک از ملکات نفسانی، انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، و کدامیک بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی پس از شناسایی آنها، خود را با فضائل بیاراید، و از رذائل دور کند. در نتیجه، اعمال نیکی که مقتضای فضائل درونی است، انجام دهد تا دراجتماع انسانی ستایش عموم و ثنای جمیل جامعه را به خود جلب نموده، سعادت علمی و عملیخود را به کمال برساند.
از آنچه بیان شد، سه تعریف اصطلاحی برای اخلاق به دست میآید:
1. ملکات راسخه در نفس انسانی: این تعریف شامل فضائل و رذایل هر دو میشود. البته صفاتی که در نفس انسانی رسوخ کرده و به اصطلاح، به صورت ملکه درآمده باشد.
2. صفات و ملکات نیک و پسندیده «فضائل اخلاقی»: اخلاق فقط بر فضائل اطلاق میشود.کارهای ناپسند، ضداخلاقی هستند.
3. مطلق صفات نفسانی: مطلق صفات نفسانی در قلمرو اخلاق قرار میگیرند، خواه به صورت پایدار باشد، ملکه و یا به صورت ناپایدار «حال» باشد. استاد مصباح در این زمینه مینویسند: «موضوع اخلاق اعم از ملکات نفسانی است که تاکنون فلاسفه اخلاق بر آن تأکید داشتهاند،بلکه اخلاق همه کارهای ارزشی ایشان که متصف به خوب و بد میشوند و میتوانند موجب پیدایش کمال و یا نقصی در نفس شوند.
اینها همگی در قلمرو اخلاق قرار میگیرند. در نتیجه، میتوان گفت که اخلاق شامل همه ملکات، حالات نفسانی و افعالی است که رنگ ارزشی دارند.حاصل آنکه، مراد از اخلاق در اینجا، نه تنها مطلق صفات نفسانی و هر فعلی است که متصف «خوب» و یا «بد» شده و برای نفس آدمی موجب کمال و یا نقص شود، بلکه امری فراتر از ملکات نفسانی، فضائل و رذائل و اصول و فروع آنها است.بدین ترتیب، اخلاق شامل ملکات نفسانی، حالات روحی، روانی، آداب فردی، آداب اجتماعی و کلیه افعال اختیاری، اعم از جوارحی و جوانحی است که متصف به «خوب» و «بد» میشوند و دارای بار ارزشی هستند، و انسان را در نیل به کمال نهایی، یعنی قرب الهی و عبودیت و بندگی کمک میکند.
2. رسانه
این واژه به فتح و کسر «ر» استعمال شده است. واژه «رَسانه» به فتح «را» به معنای حسرت، افسوس و تأسف است. در اینجا این واژه مراد نیست، مراد رسانه به کسر «را» میباشد. واژه «رِسانه» به کسر «را» به معنا ابزار و وسیله است. رسانههای جمعی و یا گروهی، وسائل ارتباط جمعی، مثل رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، مطبوعات و... است.رسانهها، به معنای وسیله ارتباط جمعی، اعم از شنیداری، دیداری و مکتوب است.
3. اخلاقِ رسانه و رسانة اخلاقی
«اخلاقِ رسانه» یا اخلاق در حوزه رسانهها و یا همان اخلاقی که از سوی رسانههای سمعی، بصری و مکتوب انتشار مییابد، عملاً یکی از بخشهای اخلاق حرفهای و اخلاق حرفهای نیز یکی از بخشهای اخلاق اجتماعی تلقی میشود. به این ترتیب، اخلاق رسانهای نقطه تلاقی، علم اخلاق با عامل رسانهای است.با توجه به ویژگیهای مقوله اخلاق، اخلاق رسانهای مرتبط با ارزشها و هنجارهاست. بدین معنا که، مجموعه قواعد و اصول اخلاق باید توسط ارتباطگر و سازمان ارتباطی رعایت شود و از ایننظر با حقوق و قانون رسانهها متفاوت است.
قواعد اخلاقی، مجموعه هنجارهایی است که یک جامعه مفروض آن را برای حفظ منافع اساسی خود مناسب مییابد. قواعد اخلاقی فردی در مورد هر ملتی تنها با توجه به اولویتهای ملی، محدودیتهای زبانی، تنوع فرهنگی و نوع ساختار سیاسی تعیین میشود.اخلاق رسانه به میزان زیادی زیادی به رسانهها کمک میکند تا اصول و قواعدی کلی به وجود آورند، به طوری که این اصول با عملکرد اخلاقی افراد مطابقت داشته باشد.
بنابراین، منظور از «اخلاق رسانه»، معرفی چارچوب نظری است که اصحاب رسانهها ملزم به رعایت آن هستند، به طوری که رعایت آن، در نهایت منجر به اخلاق عملی گردد. چه بسا بسیاری از شگردهای رسانهای، که به ظاهر با هیچ اصل، بند و تبصرهای از حقوق و قانون تنافی نداشته باشد، اما ممکن است با اصول اخلاق منافات داشته باشد. از سوی دیگر، اخلاق رسانهای با ارزشها و هنجارها سروکار دارد.
ارزشها و هنجارهایی که از درون فرهنگ جامعه و در جامعه اسلامی، از درون فرهنگ اسلامی سر بر میآورد. از این رو، اخلاق رسانهای اگر چه تابع اصول و قواعدی کلی و جهان شمول است، اما به سبب نشأت گرفتن آن از مجموعه ارزشهای بطن جامعه، میتواند از جامعه و فرهنگی به جامعه و فرهنگ دیگر متفاوت و متغیر باشد.
رسانهای شدن «اخلاق» و یا همان «اخلاق رسانهای» به این معناست که، حوزه اخلاق، به طور فزایندهای به رسانهها وابسته باشند و به کمک رسانههای جمعی شکل گیرند. «اخلاق رسانهای» شده، اخلاقی است که استقلال خود را از دست داده، در عملکرد خویش به عملکرد رسانهها وابستهاند. رسانهها محتوای اخلاقی تولید و مردم و مخاطبان خویش را با اخلاق آشنا میسازند.
از سوی دیگر، افرادی که در برنامههای تلویزیونی شرکت کرده، ادب و اخلاق را رعایت میکنند و از بداخلاقی اجتناب میکنند، و یا برنامهها و مکتوباتی که در رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب انتشار مییابند، و به نوعی همسو و همساز با ارزشهای اخلاقی، دینی و ملی است، میتوان از این طریق، وعده «رسانه اخلاقی» را نوید داد.
به عکس، احزاب، گروهها و سیاسیونی که با ارتباط با رسانهها، به بداخلاقیهای اجتماعی دامن میزنند، و اصول، قواعد و ارزشهای اخلاقی را پاس نمیدارند، میتوان از این طریق، نوید جامعه و رسانهای غیرپایبند به اخلاق نوید داد.بنابراین، ازیک سو، رسانهها باید آن قدر با اخلاق و اصول و ارزشهای اخلاقی جامعه آشنا باشند که بداخلاقیهای را در رسانهها منتشر نکنند و از سوی دیگر، باید رسانهها به اندازه کافی مستقل و بیطرف باشند تا اعتبار و منزلت حرفهای خود را حفظ کنند.
بنابراین، اگر اخلاق از طریق رسانههای جمعی مثل صدا و سیما، و رسانههای مکتوب و... انتشار یابد، آن را «اخلاق رسانهای» گویند؛ یعنی اخلاقی که افراد جامعه از طریق رسانهها به دست میآورند. این اخلاق، در مقابل اخلاق غیررسانهای قرار دارد. «رسانة اخلاقی» به رسانهای اطلاق میشود که اخلاق را اشاعه داده و پایبند به اخلاق اجتماعی و...باشد. این رسانه، در مقابل رسانه غیراخلاقی قراردارد. یعنی رسانهای که به موازین اخلاقی پایبند نیست.
پارادوکس «اخلاق رسانهای»
آیا در رسانهها هر خبر درست و موثقی را میتوان منتشر کرد؟ اگر نه، چه کسی باید تشخیص دهد که بهتر است آن خبر منتشر نشود؛ خبرنگار؟ دولت؟ یا سلیقه و تمایل خوانندگان؟ و یا؟ کدامیک باید ملاک قرار گیرد؟ آیا رسانهها مجازند برای کاهش آثار منفی احتمالی یک خبر، آن را به گونهای دخل و تصرف کنند که از تأثیر منفی آن کاسته شود؟ اگر انتشار خبری، پیامدهای منفی و عدم انتشار آن نیز پیامدهای منفی دیگری داشته باشد، مرجع تصمیم گیرنده انتشار و یا عدم انتشار چه کسی است؟
چه ملاکی برای این تصمیم باید در نظر گرفته شود؟ در صورتی که اصول، اهداف و خطوط راهنمای رسانههای ارتباطی در عمل، با یکدیگر تناقص و اصطکاک داشته باشند، چگونه باید تناقض آن را برطرف کرد؟ انتشار خبر با اولویت دادن به «حق دانستن مردم» و نادیده گرفتن منافع حاصل از آگهی و یا عدم انتشارخبر و برخورداری رسانهها از تداوم انتشار و پوشش دادن هزینهها؟
آیا میتوان با هدف افشاگری در مورد مقامات دولتی و نشان دادن عدم صلاحیت آنان، به زندگی خصوصی آنان وارد شد و اطلاعاتی، تصاویر و یا... را منتشر کرد که راهی جز ورود به حریم خصوصی افراد ندارد؟ اینها و هزاران پرسش دیگر از این قبیل، حوزه بحث بسیار مهم و چالش برانگیزی را تشکیل میدهد که اخلاق حرفهای رسانهای و در نگاهی کلیتر، اخلاق رسانهای نامیده میشود.
دخالت عوامل اجتماعی، یعنی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، عوامل آموزشی و حرفهای در نگاه به اصول و موازین اخلاقی ارتباطات، رسانهها، به خوبی اهمیت و پیچیدگی پاسخ به سئوالات مطرح شده را نشان میدهد. در یک نکته، جهتگیری اخلاقی در کار رسانهها، تابع دیدگاهها و ایدئولوژیهای جوامع گوناگون و نحوه آموزش اصول اخلاقی در کار رسانهها است.گرچه حقیقت و بیان حقیقت، به خودی خود و صرف نظر از سایر عوامل، بسیار ارزشمند است و میتواند شعار و ترجیع بند رسانهها باشد، ولی گاهی همین ارزش ممکن است با سایر ارزشهای اجتماعی و حرفهای تعارض پیدا کند و انتخاب یکی از آنها، یک مسئله اخلاقی را آشکار کند.
گاهی ممکن است بیان حقیقت، با منفعت و مصلحت عمومی، تاثیر اصلاحی آن، حفظ حریم خصوصی، و احترام به سلیقه و ذائقه فرهنگی خوانندگان تضاد داشته باشد. افشای اسرار نظامی، اسناد و اطلاعات محرمانه و طبقهبندی شده، حتی اگر اطلاعات افشاء شده کاملا" حقیقت داشته باشد، میتواند با مصلحت و منفعت عموم مردم تضاد داشته باشد. چگونگی تشخیص و تصمیمگیری اصحاب رسانهها در این مورد، میتواند ذیل موضوعی اخلاقی قرار گیرد.
همچنین ممکن است میان «آزادی بیان» و «حفظ حریم خصوصی افراد» تضاد و تعارض پیدا شود. اما همواره تشخیص اینکه کدام را باید اولویت داد، آسان نیست و تصمیم نادرست میتواند پیامد منفی اخلاقی در پی داشته باشد. تضاد «بیان حقیقت» با «عدم توجه به سلایق و خواست افراد» زمانی پدید میآید که اطلاعاتی با ملاحظه و یا بدون ملاحظه پسند فرهنگی مخاطبان منتشر شود که دارای پیامدهای منفی باشد.
برای مثال، در انتشار تصاویر فجیع و دلخراش مربوط به اجساد قربانیان و یا مسائل خصوصی خانوادگی و... چنین ملاحظهای وجود دارد.قضاوت دراین باره متفاوت است. گروهی با ترجیح «حق دانستن عموم» و «پرهیز از خود سانسوری» و ناپسند دانستن تحریف حقیقت، طرفدار انتشار هستند و سلیقه و پسند گروهی از مخاطبان را کم اهمیت میدانند. دستهای دیگر، پرهیز از آزار و صدمه روحی مخاطبان را ترجیح میدهند.
سرانجام، اصول اخلاقی حرفهای رسانهای مثل عدم افشای منابع خبری و یا کسب خبر و اطلاعات از طریق ارائه هویت جعلی و اشتغال به فعالیتهایی که مغایر با وظیفه اخلاقی و فعالیت حرفهای رسانهای است، ممکن است با هنجارها و ارزشهای اجتماعی در تضاد و تعارض باشد.مجموعهای از این دست پرسشها و بسیاری از پرسشهای دیگر، «اخلاق رسانه» را به امری تناقضنما و پارادوکسیکال تبدیل کرده است.
جایگاه اخلاق در رسانه
امروز رسانههای ما هنوز خود را با ارزشها و هنجارهای بایستة حاکم بر یک جامعة شایسته دینی همساز نکردهاند. سخن از اموری چون «عینیتگرایی» و «واقع گرایی» و ناچیز شمردن نقش هنجارها در عرصه ارتباطات در جامعه امروز ما، نشان از عقلانیت جوامع غیردینی و خام قرن وسطای اروپا دارد. اگر معرفت شناسی، جامعهشناسی معرفت و روان شناسی ادراک، در خدمت رسانههای ما قرار میگرفت و معلوم میشد که هیچ معرفت وگزارهای از تأثیر «پسند» و «ناپسندهای» انسان در امان نیست، بی شک ارباب رسانهها بیش از این، بر نقش و تأثیر اخلاق در کار خود حساس و وسواس میبودند.
غالباً رسانهها را ابزاری برای انتقال و انتشار اطلاعات تعریف کردهاند، اما رسانه بیش از آنکه در خدمت «بیان واقعیت» باشد، در جهت «ساختن و پرداختن واقعیت» و تصرف در عالم و آدم است که فرایند ارتباط را، از آغاز تا انجام، وحدت و انسجام میبخشد. برای مثال، انتشار «اخبار»، که یکی از وظایف مهم رسانهها است، محصول جهان سیاسی و اجتماعیای است که آن را گزارش میکند. «خبر» جهان را منعکس نمیکند، بلکه به جهان و ذهنیت افراد شکل میدهد. آگاهی و اطلاع، به گونهای اجتماعی ساخته میشود و نه تنها به انعکاس بیطرفانه واقعیت اجتماعی و حقایق تجربی نمیپردازد، بلکه در ساخت اجتماعی واقعیت مداخله میکند.
رسانهها به رفتار، افکار و احساسات آدمی جهت میبخشند. هنگامی که پسند و ناپسند وحبٌ و بغضهای انسان شکل گرفت و اندیشههای او در یک چارچوب مفهومی، نظام و قوام یافت، لزوماً موضعگیری آدمی نیز به همان سو میگراید. رسانهها، به ویژه هنگامی که یک طرفه و مسلح به پیچیدهترین ابزار و فنون ارتباطی باشند، حیات و هستی انسان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند و هویت انسان را، آن گونه که قدرتهای حاکم بر رسانههای خبری جهان میخواهند، سامان میبخشند.
حاصل آنکه، اگر رسانهها در انجام وظایف خویش پایبند اخلاق و امور اخلاقی نباشند، به راحتی میتوانند جامعهای را تحت تاثیر خویش قرار دهند و با ایجاد جنگ روانی خبری و ترویج شایعات هویت و انسجام آن را دگرگون سازند. هنگامی رسانهها ارج و قدر مییابند که نقش اخلاق، فرهنگ و کارکرد آن در نظام اطلاعرسانی به طور اصولی شناخته و رعایت شود.
در فرهنگ و ادبیات مربوط به رسانهها، «شهرت حرفهای» و «جذب مخاطب» رمز و راز موفقیت است. «تازگی»، «منفیگرایی» و «جنجال آفرینی» امروز، به خصوص در نظام های سکولار رسماً از ارزشهای خبری محسوب میشوند. مخاطب را باید مجذوب کرد و او را خرسند نمود. همین نکته رسانهها را به «سوژهسازی»، «حادثه پروری» و «عوام گرایی» و... سوق، و به زیر پاگذاشتن اخلاق و بداخلاقی حرفهای سوق میدهد.
در نظامهای سرمایهداری رسانهها غالباً وابسته به قدرت و نظام سیاسی و یا در سایه یک حاکمیت سیاسی حق حیات دارند. در چنین شرایطی، روشن است که شرایط چالشزای سیاسی و مصلحتهای جناحی، گردانندگان را به عدول از اصول و ارزشهای حرفهای و اخلاقی واداشته و اجرای ضوابط را در عمل به دست فراموشی میسپارند.
این موضوع، بویژه زمانی به نقطه بحرانی و حساس میرسد که رسانههای بخواهند مدافع یک جریان سیاسی باشند و یا یک جریان سیاسی بخواهد اخلاق و هنجارهای دینی و اجتماعی را به گونهای تفسیر کند که با اهداف، عملکرد و خظ مشی سیاسی آنان سازگار باشد. به هرحال، اگر به ثبات ارزشها باور داریم و اگر خواهان حضور اخلاق در عرصه رسانهها هستیم، باید در حد امکان، خود و رسانهها را از این قید و بندها را آزاد سازیم.
محمد فولادی
منبع: دوفصلنامه معرفت اخلاقی
انتهای متن/