تعامل اخلاق و رسانه
درعصر حاضر، رسانهها و وسایل ارتباط جمعی به دلیل تأثیرات عمیق، سریع وگستردهای که درحوزههای مختلف انسانی دارند، دغدغههای جدی را به وجود آوردهاند. یکی از این موارد، موضوع «اخلاقِ رسانه» و تعامل میان «اخلاق» و «رسانه» میباشد؛ به این معنی که باید دید تعامل درست اخلاق و رسانه چگونه باید باشد؟ آیا میتوان «اخلاق رسانهای» و یا «رسانه اخلاقی» داشت؟ ویژگی هر یک از این دو چیست؟
آیا میتوان یک نظامنامه و یا اصول اخلاقی برای رسانهها تدوین کرد که از یک سو، با عمل اصحاب رسانهها و پایبندی برنامههای متنوع رساانهها به آن، شاهد «رسانه اخلاقی» باشیم و از سوی دیگر، مخاطبانی که از طریق رسانهها اصول و هنجارهای اخلاقی را دریافت کرده و بدان عمل میکنند، پایبند «اخلاق رسانه»ای باشند. در پاسخ به پرسشهای فوق و در تعامل اخلاق و رسانه باید گفت: دیدگاهای متفاوت وگاه متناقضی در این زمینه وجود دارد:
1. برخی معتقدند که رسانهها نمیتوانند اخلاقی باشند و به مسایل اخلاقی پایبند بمانند؛ زیرا رسانهها در محیط پر رقابت و برای سودآوری بیشتر تلاش میکنند. در چنین وضعیتی، اگر رسانه دنبال رعایت اخلاق باشند، از رقبا عقب مانده و به «سود» نخواهد رسید. رسانه حرفه ای، رسانه ای است که به دنبال جذب حداکثر سود و منفعت است و کمتر به قید و بندها پایبند است.
2. بسیاری دیگر معتقدند که رعایت مسایل اخلاقی توسط رسانهها دور از دسترس نیست. رسانهها برای اینکه درجامعه نفوذ داشته باشند و به حیات خود ادامه دهند، نیازمندند که اعتماد عمومی را کسب نمایند. لازمة کسب اعتماد عمومی، درستی، امانتداری، و ایجاد یک رسانه مقبول عموم است. از اینرو، کشورهای جهان برای سامانمند کردن کار رسانهها و جلوگیری از بداخلاقی، قوانینی را در جهت رسیدگی به تخلفات رسانهای تدوین کردهاند.
درمیان این گروه نیز نظرات گوناگون دیده میشود:
الف. عدهای معتقدند که میتوان یک نظامنامة اخلاقی جامع تدوین کرد و درتمام کشورها به آن عمل نمود. بیشتر اندیشمندان اسلامی، داعیه داران جهان تک قطبی و تک فرهنگی و اعلامیه حقوق بشر چنین نظری دارند.
ب. در مقابل، اکثر صاحب نظران عرصه رسانه مدعیاند که در عمل، داشتن اخلاق رسانهای جامع، که در همه جا کاربرد داشته باشد، عملی نیست؛ زیرا بسیاری از معیارهای اخلاقی، در همه جای دنیا مورد قبول نیستند. برخی محققان حتی مدعیاند که فقدان توافق جهانی درباره هنجارهای اخلاقی از مشخصههای ارتباط جمعی است.
در نتیجه، بسیاری از مقررات اخلاقی که در این مورد وضع شدهاند، در بهترین شکل خود، تنها رهنمودهای هنجاری هستند که بر هیچ فلسفة اخلاقی مشترکی مبتنی نیستند و روزنامهنگاران و ارتباطگران، بسته به موقعیت، به نحوی خاص با آنها روبرو میشوند. تصویب قوانین گسترده، برای اِعمال چنین هنجارهایی که دوام و مقبولیت آنها مورد تردید است، بسیار غیرعملی است.
به دلیل تنوع ارزشها و هنجارهای موجود در فرهنگها و جوامع مختلف، تدوین نظامنامههای اصول اخلاقِ حرفهای رسانهای، که شکل جامع، شامل و عام داشته باشد، بسیار مشکل است و درصورت تحقق، چندان مشکلگشا نخواهند بود. در گزارش کمیسیون مکبراید درباره حقوق حرفهای و اصول اخلاق رسانهای، با بیان تاریخچهای از تدوین هنجارهای اخلاق حرفهای، که نخستین بار در دهه 1920 آغاز شد، آمده است:
در حال حاضر تعداد شصت کشور در سراسر دنیا نظامنامههای کم و بیش گستردهای را، که اغلب مورد پذیرش اشخاص حرفهای قرار گرفته است، پذیرفتهاند. استانداردهایی را برای رفتار تعیین میکنند که روی هم رفته جنبهای عام دارند- از جمله آزادی دسترسی به منابع اطلاعات، عینیت و تعهد به خودداری از وارد آوردن افترا- اما اغلب اینها در لفافه ابهام و گاهی اصطلاحاتی نارسا هستند.
دلیل این نارسایی را باید در تنوعات فرهنگی و در نتیجه، تنوع در مبانی ارزشی هر فرهنگ و جامعه جستجو کرد. از این رو، معنی و ارزشهای منسوب به مفاهیمی چون اخبار، حقیقت، عینیت، آزادی و حق دانستن واقعیات، میتواند با توجه به شرایط خاص یا با توجه به نیازها و اولویتها یک جامعة مفروض در یک برهة مفروض زمانی تغییر کند.
هرچند در یک نگاه، قواعد اخلاقی فردی در مورد هر ملتی با توجه به اولویتهای ملی، محدودیتهای زبانی، تنوع فرهنگی و یا نوع ساختار سیاسی تغییر میکند و علیرغم تلاشهای سازمانهایی چون یونسکو در دستیابی به قواعد اخلاقی پذیرفته شده رسانهای، که جنبه عام و فراگیر و بینالمللی داشته باشد، فرایند ارتباطات جمعی در عمل تابع دیدگاه خاص هر روزنامهنگار و... است. بنابراین، در زمینه اخلاق رسانهها، دیدگاهها و نظرات متفاوت و متنوعی بسته به تفاوت و تنوع معتقدات فرهنگی و فلسفی نظریهپردازان مختلف، عنوان شده است.
اما این دیدگاه کلیت ندارد. در اسلام و فرهنگ ناب دینی هرگز نمیتوان در اخلاق و ارزشهای اخلاقی، قائل به نسبیت شد؛ زیرا در اسلام ارزشها و اصول و معیارهای اخلاقی ثابت و لایتغیر همه زمانی و همه مکانی وجود دارد که هیچ گاه نمیتوان از آنها عدول نمود:برای مثال، در این منظر، دروغگویی، پخش شایعات بیاساس، تهمت به افراد حقیقی و حقوقی، ورود به حریم خصوصی افراد، ظلم در حق افراد و... اموری غیراخلاقی و غیرقابل پذیرش است و هرگز پذیرفتی نیست. به هرحال، چند رویکرد محوری را میتوان در این جا نام برد:
رویکردهای اخلاق رسانهای
در ذیل پنج رویکرد اخلاق رسانهای مطرح شدهاند. چهار رویکرد نخست، بر اساس رویکرد سکولار و رویکرد پنجم براساس رویکرد دینی است.
1. موقعیتگرایی و یا اباحیگری: معتقد است مهم آن چیزی است که رسانه یا ارتباطگر میل دارد در یک لحظه خاص انجام دهد و هیچ اصول حرفهای و اخلاقی مسلمی وجود ندارد. ارزشهای اخلاقی سازمان، به تصمیمات کارگزار ارتباطی تقلیل مییابد.در واقع، به جای اینکه یک قانون مکتوب و یک دستورالعمل لازمالرعایه اخلاقی وجود داشته باشد، تجربه خبرنگار ملاک و معیار اصلی انتشار خبر قرار میگیرد. این به معنای اعتماد مطلق به اشخاص میباشد. در رویکرد موقعیتگرایی همچون رویکرد ماکیاولیستی، حتی کار غیراخلاقی به شرطی که منجر به موفقیت شود، مجاز شمرده میشود. در این نگاه، تحریف، سانسور و تقلب خبری به روشنی قابل مشاهده است.
2. غایتگرایی: این دیدگاه پیامدها را تنها عوامل تعیینکننده در اخلاقی بودن عمل ارتباطگر میداند. حاصل، نتیجه و پیامد عمل مهم است، نفس عمل ممکن است چندان ارزش نداشته باشد.
3. عمومیتگرایی: در این رویکرد، «منافع عمومی» اصل است. در مقابل این پرسش که «آیا حق داریم قانون را نقض کنیم؟» پاسخ این است که «اگر منفعت عمومی اقتضا کند، اشکالی ندارد.» برای مثال، خبرنگار در روزنامهنگاری جستجوگر، که حالت بازپرسی دارد، با تعارضهای اخلاقی متنوعی روبهرو است: حریم خصوصی را نقض میکند، و گاه از امکانات شنود بهرهمند میشود. در چنین وضعیتی، حسن نیت خبرنگار به عفو و بخشودگیاش میانجامد؛ چون منافع عمومی مورد نظر است.
4. خودگرایی و خود محوری: این رویکرد معتقد است یک عمل صحیح رسانهای، عملی است که برای خود ارتباطگر لذتبخش و مطلوب باشد. کاری که شهرت، حقوق، درآمد و پایگاه فرد را در سازمان بالا ببرد، درست است.
5. حقمداری یا حقیقتگرایی: مبانی اخلاق رسانهای حقمدارانه، دروندینی است. چه اطلاعاتی باید منتشر شود؟ حقیقت. در واقع، دیدگاه اسلام به اخلاق رسانهای که در اصول، ارزشها و فلسفه این دین الهی ریشه دارد، دیدگاهی عام و فراگیر و جهانشمول شمرده میشود. این دیدگاه، گرچه منتسب به فرهنگی خاص به نام فرهنگ اسلامی است، اما به دلیل فطری بودن این دین، در برگیرنده تمامی اصول و فروع اخلاقی است که در زمینه رسانهها مطرح شده است. در این رویکرد، اصول اخلاقی لایتغیر، و ثابت و به اصطلاح، خطوط قرمزی وجود دارد که نمیتوان آنها را نقض کرد.
این رویکرد، دارای اصول متنوع و قابل توجهی است. برخی از این اصول عبارتند از:
1. اطلاعات به عنوان «امانت»: اصحاب رسانهها، که عهده دار وظایف عمومی هستند، باید اطلاعات را نزد خود به عنوان «امانت» نگهدارند. این یک پایه و مبنا است. امام کاظم(س) فرمودند: «ازجمله حقوق برادر تو بر تو این است که، آنچه بر مصلحت امر دنیا و آخرت اوست، از او نپوشانی.» پس اگر در بیان چیزی نفعی متوجه دیگری است، وظیفه انسانی حکم میکند که به او گفته شود. در این میان، تفاوتی میان خبرنگار، گزارشگر و دیگران نیست. البته اگر فرد، وابسته به رسانههایی است که وظیفة اصلی آنها آگاهی دهی و اطلاع رسانی است، وظیفه مضاعفی بر عهده اوست؛ زیرا این کار او به عنوان شغل محسوب میشود و در برابر بیان حقایق وظیفه دارد.
2. اطلاع مردم از مصالح و منافع عموم: هر انسانی نسبت به سایر انسانها، برخوردار از «حق الناس» و نیز نسبت به خدای متعال، برخوردار از «حق الله» است. خداوند حق بندگانش را نسبت به حقوق خود مقدم گردانده است. کسی که حق مردم را پایمال کند، حق خدای متعال را راحتتر پایمال خواهد نمود.
3. آگاهی و انتخاب: بدون آگاهی، انتخاب بیمعناست. از این رو، میتوان گفت: آیه «الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه»(زمر:18) از یک اصل اخلاقی بحث نمیکند، بلکه از این اصل بدیهی سخن به میان میآورد که انتخاب، تابعی از آگاهی و اطلاع است. فرد تا از چیزی آگاهی پیدا نکند، انتخاب درستی نخواهد داشت. اصولاً «انتخاب» در پرتو شناخت و آگاهی درست است و این وظیفه رسانههای اطلاع رسانی است.
4. خبرنگار شاهد: نگاه امانتدارانه به خبر از آنجا ناشی میشود که خبرنگار «شاهد» تلقی میشود. شاهد در دیدگاه قرآنی، هر آن کسی است که امانتی نزد اوست و باید آن را با پیشه ساختن تقوی و دادن شهادت، کتمان نکند. هرکسی که شهادت را کتمان کند، دارای دلی گناهکار است(بقره: 283). به تعبیر دقیقتر، در نگاه قرآنی، خبرنگاری که خبر را گزارش نمیکند و یا واقعیات و حقایق را بیان نمیکند، گناهکار است.
5. توجّه به مبانی اخلاقی و ارزشی جامعه: رسانهها در رویکرد حق مدار باید پاسدار مبانی اخلاقی و ارزشی جامعه باشند. به عنوان مثال، نوع برنامههایی که تلویزیون ارائه میدهد و یا قواعد اخلاقیای که روزنامهنگار برای جامعه مفروض میگیرد مانند: مردمسالاری، آزادی و به طور کلی، حریمها و چارچوبهای حقوقی، فرهنگی، اجتماعی و... همگی مبتنی بر اصول اخلاقیای هستند که همیشه باید پایدار بمانند.
6. رسانهها به مثابه معلم اخلاق: رسانهها، خود برآیندی از نیروها و شرایط اجتماعی است. در جامعهای که اصول ارزشی و اخلاقی نادیده گرفته میشود، نمیتوان از رسانهها انتظار داشت که خود را ملزم به رعایت این اصول اخلاقی بدانند. از این رو، رسانهها در یک جامعه هم میتوانند نقش یک «معلم اخلاق» را ایفا کنند و هدایتگر مردم به سوی ارزشهای اخلاقی باشند و هم میتوانند اصول اخلاقی رایج در جامعه را گرفته و بازتولید کنند و بدینسان، رسالت خود را به درستی انجام دهند.
7. «حق گویی» و «حق جویی»: این هر دو، از برجستهترین ویژگی رویکرد حق مدار است. در این رویکرد، هر گفته خلاف حقی باطل است، خواه دروغ یا تهمت باشد و یا عیبجویی بیدلیل. یکی از رسالتهای مهم رسانهها، اطلاعرسانی است. در بیان اخبار و حوادث و وقایع به مردم، باید معیاری برای گزینش و انتخاب باشد، معیار در رویکرد دینی، حقمحوری، حق گویی و حق جویی است.
فرایند اخلاقی شدن رسانه
نقش رسانهها در تعمیق و گسترش اخلاق بسیار حائز اهمیت است. رسانههای همگانی و ارتباط جمعی، در ایجاد نشاط، شور، شوق و مشارکت همگانی در اخلاقیسازی جامعه و وارد کردن اخلاق درخصوصیترین محیط زندگی افراد نقشی بیبدیل ایفا میکنند. به گونهای که با رسانهای شدن اخلاق، عموم مردم درک عینی و ملموسی از اخلاق به دست خواهند آورد. از این رو، میتوان مهمترین فرایند رسانهای شدن اخلاق را در رسانه چنین برشمرد:
1. رسانهها گزارشها، رویدادهای سیاسی و اصول اخلاقی را از طریق رسانهها و در قالبهای گوناگون خبری، گزارش، فیلم، سریال، و ... ارائه میدهند؛ چیزی که از نظر اکثر شهروندان و نخبگان سیاسی، بهویژه در مواردی که اکثر مردم از دسترسی مستقیم به آنها محروم هستند، واقعیت محسوب میشود.
2. رسانههای همگانی،گاهی اوقات به شیوههای گوناگون تحلیل، گزارش، خبر، تفسیر، فیلم، سریال، گفتگو، داستان، رمان، طنز، مقاله، و ... نمونههای بسیار گزینشی و خاصی ارائه میکنند. موضوعات خاص اخلاقی را اشاعه و یا امور اخلاقی را برجسته میسازند.همچنین برخی شخصیتها را بیشتر از سایران مورد توجه قرار میدهند، گاهی نیزبا برجستهسازی موضوعات در عرصه اخلاق اجتماعی و یا برخورد منفی با برخی مقولات غیراخلاقی در ضمن سریال، فیلم و ...، آن را در سطح رسانه و جامعه نهادینه میسازند. تأکید بر اصول اخلاقی و برجستهسازی و ترویج آن، در قالب و سوژههای گوناگون، موجب اخلاقی سازی رسانههاست.
3. رسانهها در بسیاری موارد، در باب موضوعات و مباحث اخلاقی جهتگیری میکنند و موضع خود را به عنوان خواست و مطالبات عمومی مطرح میکنند. برای مثال، موضعگیری منفی در قبال فرد سیگاری که سرانجامی جز گرفتاری، مشکلات زندگی و بیماری و...... ندارد، و یا موضعگیری در خصوص یک رفتار ضداخلاق اجتماعی از جمله این موارد است؛زیرا رسانهها خود را ناظر و نگهبان جامعه میدانند و نسبت به بعضی موضوعات اخلاقی موضع منفی به خود میگیرند. البته گاهی هم در نقش خود مبالغه میکنند. رسانهای شدن اخلاق، همچون رسانهای شدن «سیاست»، و «دین»، اخلاق، سیاست و دین را در جامعه نهادینه میسازد.
4. منطق رسانهها و شیوة ارائه برنامههای رسانهای، منطق تجاری و صنعتی است. محدودیتهای ساختاری، ارتباط رسانهای را با اهداف رایج فعالیتهای تجاری میآمیزد. البته، در منطق تجاری، میتوان عواطف و احساسات را در عرصه اخلاق تحریک کرد یا حداکثر سود مادی را در عرضه سیاست مورد توجه قرار داد.
آنچه در قلمرو عمومی و اخلاقی مهم تلقی میشود، مهارت برقراری ارتباط یا مخاطب، تحریک عواطف و احساسات او و نهادینه کردن اخلاق، آشنا ساختن مخاطب با مفاهیم و مقولات اخلاقی است. این گونه مقولات و مفاهیم را میتوان در قالب سخنرانی، نمایش، تصویر، فیلم، داستان، طنز، گزارش، خبر و ... ارائه نمود. همه اینها ویژگیهای معمولی زبان رسانههای تجاری است.
برای رسانهای شدن اخلاق باید اصحاب رسانهها، کارگردانان، مجریان، داستان نویسان، فیلمنامه نویسان، گزارشگران، نویسندگان، خبرنگاران و حتی سیاسیون و شخصیتهای برجسته خود را با این قالبهای رسانهای هماهنگ سازند تا بتوانند اخلاق را در جامعه نهادینه و رسانهای نمایند.
همچنان که بازیگران سیاسی رویدادی را به وجود میآورند تا به کمک آن بتوانند توجه رسانهها را به خود جلب نمایند، و پیام و شخصیت سیاسی خویش را کانون توجه رسانهها قرار دهند، باید رسانهها در سریالها، فیلمها، داستانها، حوادث تاریخی، گزارشها و... با برجستهسازی مقولات اخلاقی و با تحریک عواطف و احساسات، مخاطبان را به خود جلب و در خصوص رفتارهای ضداخلاقی، نابهنجار و ناشایست موضعگیری منفی نموده و اجماع عمومی را به سمت و سوی اخلاق اسلامی و دینی، تحریک، حساس و جذب نمایند. در واقع، اصحاب رسانهها باید با بهرهگیری از شیوههای مطلوب در ارتقای سطح اخلاق و عفت عمومی تلاش نمایند و از شگردهای گوناگون جذاب و مخاطبپسند، در پی نهادینه کردن اخلاق در جامعه برآیند.
موانع اخلاق رسانه
1. ابهام در ارزشها
ارزشهای اخلاقی در محدودة اصول و چارچوبها، روشن و قاطع هستند. اما در جامعه آنچه رخ میدهد، رفتار عینی و جزیی است. پدیدههای جزیی شؤون و ابعاد گوناگون دارند و هر بعد به نوبة خود، دارای حکمیخاص است. از اینجاست که یک رفتار کوچک، گاه احکام و ارزشهای متفاوت مییابد و میان ارزشها تعارض وچند گانگی رخ میدهد.به عنوان مثال، ارسال یک خبر و پخش یک فیلم، و یا نگارش یک مقاله جنجالی، گروهی را بهرهمند میکند و دستهای را زیان میرساند.
با آنکه برخی هتک میشوند، اما جامعه را هشیار میسازد؛ در همان حال، ممکن است آثار مثبت در اقتصاد به بار آورد، سیاست کشور را دچار تزلزل کند و... . بدین ترتیب، ممکن است برخی اصولِ کلی روشن و قاطع، در مواجهه با واقعیت عینی به ابهام گراید؛ زیرا رسانه با مکانیسمهای خاص خود و به دلیل سر و کار داشتن با پدیدههای جزیی و گستردگی تأثیر آن، این اصول را با ابهاماتی موجهه میسازد. این زمانی است که رسانهها خود را پایبند و مقید به اخلاق ندانند؛ زیرا وقتی پای اخلاق و تعهد اجتماعی در کار نباشد، هرکس خود را مجاز میبیند با کمترین بهانه، به حریمها نزدیک شده و مرزهای اخلاقی را زیر پا گذارد.
2. ضرورتهای حرفهای
عموماً در جوامع غربی اصحاب رسانهها، به دلیل اینکه درخدمت بنگاهها و سازمانهای سیاسی و اقتصادی و... قرار دارند، درصدد کسب شهرت، جذب مخاطب پرشمار و بیشمار و نفوذ درمیان آنان هستند تا سازمان به هدف اصلی خود، که ارتباط با مردم است، دست یابد. چنانچه رسانه نتواند مخاطب جذب نماید، سازمان در نیل به اهداف خود ناکام خواهد ماند. این مسئله ممکن است موجب ورشکستگی و از هم پاشیدگی سازمان و از دست دادن شغل اصحاب رسانه گردد.
از این رو، درحرفه اصحاب رسانه، بالا بردن شمارگان در مطبوعات، شنوندگان و بینندگان در رسانههای صوتی ـ تصویری و جذب آنان، یک اصل مهم و حیاتی است. آنان با شگردها و ترفندهای گوناگون درصددند به این مهم نائل آیند، هرچند حریم خصوصی افراد نادیده گرفته شود و یا آبروی کسی مصرف داشته باشد و یا گفتن دروغی لازم باشد.
اما در جوامع غیرسکولار و دینی باید معیار، رعایت شؤونات اسلامی، دینی، اخلاقی، فرهنگی و تهیه برنامههای فرهنگساز و پرمایه و در عین حال، مخاطبپسند باشد. هرچند اصل در این جوامع باید پایبندی به هنجارهای حاکم بر جامعه دینی، رعایت مصالح اجتماعی و ملی باشد، ولی ضرورت حرفهای ایجاب میکند که محتواها و برنامههایی تهیه، تدارک و ارائه شود که دست کم بخش عمده آنها، در عین عدم تعارض با مبانی دینی، فرهنگی و اخلاقی، مقبول و مورد پسند جامعه باشد.
3. فعالیت در محیط رقابتی
در دنیای فعالیت گسترده غولهای بزرگ رسانهای که هر یک میلیونها دلار هزینه میکنند تا بر رقبای خود در عرصه بینالمللی چیره گردند و حتی در یک کشور، رسانهها در مقابل هم رقابت میکنند، در چنین فضایی، رسانهها بیشتر در فکر «غلبه بر رقیب»، «کسب شهرت» و «جذب مخاطب» هستند. طبیعی است که از منظر دینی، این کار به نوعی امری غیراخلاقی است؛ زیرا در فضای رقابتی، همواره هدف کسب شهرت و جذب مخاطب خواهد بود، هرچند به بهای پایمال شدن اصول اخلاقی باشد!
اما رسانهها در جامعه اسلامی، باید ضمن پایبندی به اخلاق دینی، حرفهای و پاسداشت فرهنگ، آداب و رسوم ملی و دینی، برنامههایی با محتواهای غنی، ماندگار، پرمایه و مبتنی بر فرهنگ ملی و دینی با جذابیت بالا تهیه نمایند. به گونهای که قدرت رقابت با برنامههای رسانههای رقیب و بیگانه را داشته باشند. به عبارت دیگر، جذابیت، قدرت رقابت و محتوای غنی و در عین حال، پایبندی به اصول اخلاقی، اصلی مهم و حیاتی رسانههای دینی است.
4. سود محوری
به دلیل وابستگی رسانهها به سازمانها وکارتلهای بزرگ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و... و یا افراد ثروتمند، سودزایی یکی ازمحوریترین اهداف رسانههای جوامع غربی و سکولار میباشد. یکی از مهمترین معیارهای موفقیت رسانهها در این جومع، افزایش شمارگان و جذب مخاطب با هدف سود و فروش بیشتر و بالاتر است. از اینرو، برای تحقق این هدف، هرکاری که سودآور باشد، مجاز شمرده میشود، هر چند سودآوری منجر به پایمال شدن ارزشهای اخلاقی و اصول انسانی شود.
طبیعی است که در یک جامعه دینی و اسلامی، این اصل در بسیاری موانع با پایبندی به اصول اخلاقی همساز نیست. منفعت طلبی و سودمحوری بسیاری اوقات با حفظ اصول اخلاقی در تعارض است. اما در یک جامعه دینی اصل، رعایت اصول و معیارهای اخلاقی است، هر چند برنامهها و محتواهای ارائه شده در رسانهها نباید بر خلافپسند و ذوق مخاطبان باشد؛ یعنی برنامههای جاذب، غنی، پرمحتوا و مطابق با اصول اخلاقی و... باشد.
5. تحمیل و ارضای نیاز کاذب و مصرف گرایی در جامعه
یک اصل بنیادین در جوامع سرمایهداری و سکولار، ارضای نیاز و حداکثر مصرف است. رسانهها نیز در این جوامع لاجرم همواره از این اصل پیروی میکنند. به نظر مارکوزه رسانهها به کار «فروش» یا تحمیل یک نظام اجتماعی کلی که در آنِ واحد، هم سرکوبگر و هم دلپذیر است مشغولاند. نقش اصلی رسانهها در این میان ابتدا، برانگیختن و سپس ارضای نیازهای کاذبی است که در نهایت، منجر به همانندگرایی و ادغام گروههایی که هیچ منافع مشترک مادی با یکدیگر ندارند، در یک جامعه تک ساحتی میشود.
آدورنو و هورکهایمر، به صراحت بیان میکنند که همگانی شدن فرهنگ و هنر فقط یک معنا دارد: هنر، تابع قوانین بازار میشود. پس چون تولید کالای فرهنگی، تحت شرایط قواعد بازار قرار دارند، بر اساس بتوارگی کالاها، سلطه ارزش مبادله بر ارزش مصرف و نیز تحمیل نیازهای کاذب بر نیازهای واقعی عمل میکند. بنابراین، در صنعت فرهنگسازی، به همه چیز فقط از یک جنبه نگریسته می شود:اینکه هر چیزی باید برای دستیابی به چیز دیگری مورد استفاده قرار گیرد.
هیچ شیئی واجد ارزش ذاتی نیست، بلکه فقط تا آن حد ارزشمند است که قابل مبادله باشد. در واقع، آن بخشی از دریافت و مصرف کالای فرهنگی که میتوان آن را ارزش مصرف نامید، جای خودش را به ارزش مبادله میدهد. مصرف کننده به ایدئولوژی صنعت تولید، بدل میشود که فرار از نهادهای آن برای وی ممکن نیست.از این رو، او نتیجه میگیرد که توجه فزاینده شرکتهای ارتباطی به بازار، بدین معنی است که حاصل کارکرد آنها، فقط به منظور کسب بیشترین درآمد تبلیغاتی و پشتیبانی از فعالیت سرمایهداری تولید است. تنها هنری که از دست آنها برمیآید، این است که مخاطبان خود را دستخوش وسوسه دلنشین مصرف نمایند.
از نظر هابرماس،محتوای اطلاعاتی این رسانهها، دارای مخرج مشترک پستترین نوع سرگرمیهاست: ماجرای پرتحرک، موضوعات کم اهمیت، تحریک احساسات و.... آنچه مدنظر این رسانههاست، چیزی بیشتر از تسلیم مخاطبان به آموزشهای اجباری و ملایم در مصرف مداوم نیست.لازم به یادآوری است که ایجاد و نیز تحمیل نیازهای کاذب و مصرفگرایی صرف از منظر دین اسلام هرگز شایسته نیست؛ زیرا ممکن است با عدمپایبندی با اصول اخلاقی همراه باشد.
قرآن کریم در این زمینه میفرمایند: «یا بَنِیآدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ »(اعراف:31) بهرهگیری از زیور آلات حتی در مساجد سفارش شده است،ولی استفاده در خوراکی و آشامیدنیها باید متعادل و خارج از قاعده نباشد. همچنین از پیروی با اسرافکاران نهی کرده، میفرماید:« ولاتطیعوا امر المسرفین»(شعرا:151). همچنین در خصوص انفاق از اسراف و تبذیر نهی شده، به اعتدال سفارش شده است: «والّذینَ إذآ اُنفَقوا لَمْیُسْرِفُوا و لَمْیَقْتُرُوا وَ کانَ بینَ ذلِکَ قَواماٌ»(فرقان: 72)
وظایف و مسئولیتهای اخلاقی رسانهها
رسانههای سمعی، بصری و مکتوب رسالتها و وظایف گوناگونی بر عهده دارند. برخی از وظایف مهم اخلاقی رسانهها، بویژه رسانههای دینی عبارتند از:
1. احترام به استقلال و حاکمیت ملی، نظم و امنیت عمومی، همچنین آسایش، سلامت و آرامش روانی جامعه و دفاع از منافع عمومی و مصالح همگانی و حراست از نهادهای قانونی و حکومت مردمی، از جمله وظایف اجتماعی و اخلاقی مهم اصحاب رسانهها به شمار میرود.
2. رسانهها باید همواره به اصول دینی، اخلاقی و معتقدات مذهبی، آداب، سنن قومی و ملی، اصول و مبانی اخلاق دینی، ملی و عفت عمومی احترام گذارند و از هرگونه گرایش به تبعیض جنسیتی، نژادی، عقیدتی، قومی و تبلیغ خصومتآمیز در این زمینه، همچنین تشویق و تحریک نزاعهای قومی و قبیلهای و جنگ تجاوزکارانه و توسعه طلبانه نسبت به کشورهای دیگر خودداری کنند.
3. رسالت رسانهها پاسداشت ارزشهای ملی و دینی، ازجمله حقوق شهروندی، آزادیهای بنیادین، حق توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و پشتیبانی از جنبشهای آزادیبخش و همچنین احترام به زبانها و فرهنگهای و... گوناگون است.
4. احترام به حیثیت شخصی و حریم خصوصی افراد، خودداری از توهین، تهمت و افترا نسبت به اشخاص، حمایت خاص از حقوق زنان، کودکان، نوجوانان و کمک به سالمندان، بیماران و نیازمندان از وظایف مهم اصحاب رسانهها محسوب میشود.
5. رسانهها موظفند ضمن دفاع از آزادی انتشار خبر، تفسیر و انتقاد سازنده، اسرار حرفهای خود را حفظ و از افشای اطلاعات، اخبار، تصاویر، گزارشها و... که به صورت محرمانه به دست میآورند، جز در مواردی که با حکم دادگاه مشخص میشوند، خودداری نماید.
6. اصحاب رسانهها، برای کسب آگاهی در مورد وقایع و مسائل اجتماعی و تشریح، تحلیل، نقد و تفسیر آزادانه آنها، بر مبنای حق همگان برای شناخت حقایق، باید به واقعیتهای عینی توجه کنند و اطلاعات صحیح، دقیق و تفسیرهای منطقی و منصفانه در اختیار مخاطبان خود قرار دهند.
7. در کار رسانههای تولیدات رسانهای، بویژه خبر باید به منزله یک خدمت اجتماعی و نه یک کالای تجاری نگریسته شود. از این رو، اصحاب رسانهها در انجام وظایف حرفهای خویش نه تنها در برابر صاحبان و مدیران رسانهها، بلکه در برابر مخاطبان، منافع و مصالح عمومی جامعه مسئولیت دارند. این مسئولیت اجتماعی ایجاب میکند که در شرایط و اوضاع و احوال گوناگون، همواره بر اساس وجدان اخلاقی خاص خود عمل نماید.
8. اصحاب رسانهها باید به صحت عمل حرفهای خویش توجه ویژه داشته باشند و تنها اخبار و اطلاعاتی را که منشأ و منبع آنها مشخص است، منتشر کنند. در صورت لزوم، با احتیاط نسبت به صحت آنها برخورد شود، و از پخش اخبار غیرموثق، ترویج شایعات، و... پرهیز نمایند.
9. سرقت ادبی، مخدوش ساختن متنها، اسناد و حذف اطلاعات اساسی مربوط به رویدادها، باید در کار رسانهای همواره مذموم و رفتاری نابهنجار تلقی شود. برای بدست آوردن اخبار، اسناد و عکسها و...، نباید از شیوههای نادرست و غیرقانونی و غیراخلاقی استفاده شود. پایبندی به اصول اخلاقی، بویژه در این خصوص ضروری است.
10. وجدان اخلاقی و شرافت حرفهای رسانهای ایجاب میکند که از پذیرش هرگونه پاداش مادی و غیرقانونی و حتی توصیه برای پیشبرد مقاصدِ خصوصیِ مغایر با منافع و مصالح عمومی خودداری شود.
11. اصحاب رسانهها موظفند شغل رسانهای خود را با کار تجاری و بازرگانی یا فعالیت سیاسی، به هم نیامیزند و از آگهی دهندگان و یا مخاطبان، هیچ دستور و پاداش مستقیم یا غیرمستقیمی دریافت نکنند.
12. آزادی و استقلال حرفه رسانهای و حافظ منافع عموم بودن ایجاب میکند که از قبول هرگونه فشار و تهدید برای انتشار یا عدم انتشار مطالب، خبر، گزارش و یا تغییر محتویات آنها خودداری نماید و همواره از خطمشی عمومی، منافع عمومی و اصول شرافت حرفهای خویش تبعیت نماید.
13. اصحاب رسانهها باید برای کمک به برخورداری همگان از اخبار و اطلاعات صحیح و مؤثر، هر مطلب منتشر شدهای را که نادرستی آن روشن است، تصحیح کنند و به حق پاسخگویی مخاطبان و افراد ذی نفع، در مورد مندرجات و محتویات رسانهها احترام بگذارند.
نتیجه گیری
این مقاله در بررسی رابطه و نقش اخلاق در رسانه و تعامل میان آن دو و در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان رسانه اخلاقی داشت و اخلاق را در رسانه نهادینه ساخت؟ به این پاسخ رهنمون شدیم که، همانگونه که میتوان با ترویج امور ضداخلاقی و خلاف عفت عمومی، و خلاف ارزشها، باورها و هنجارهای ملی و دینی ـ آن گونه که امروز در رسانههای غربی شاهد هستیم ـ رسانه غیراخلاقی و ضداخلاقی داشت، میتوان رسانه اخلاقی و پایبند به امور اخلاقی داشت.
بدینسان، هم میتوان رسانه اخلاقی داشت و هم اخلاق رسانهای. افرادی که اخلاقیات و امور مربوط به اخلاق خود را صرفاً از طریق رسانهها دریافت کنند، این اخلاق را «اخلاق رسانهای» گویند. همچنان که افرادی که «دین» خود را از طریق رسانهها دریافت میکنند، به آن «دین رسانهای» گویند،همچنین رسانهای که پایبند به امور اخلاقی باشد، «رسانه اخلاقی» خواهد بود.
البته آشنایی اصحاب رسانهها با آداب و رسوم، فرهنگ و اخلاق ملی و دینی برای نهادینه ساختن اخلاق در رسانه امری ضروری است. این امر باید از طریق سازوکارهای خاص رسانهای، حرفهای، و به صورت کاملاً جذاب و مخاطب پسند صورت گیرد تا مخاطبان با اخلاق و معیارهای اخلاقی یک جامعه دینی آشنا شوند. این مهم در گرو رفع موانع اخلاقیسازی رسانه است.
از سوی دیگر، اگر چه بین اخلاق و رسانه، تعاند و تضاد وجود ندارد و میتوانند آن دو تعامل صحیح داشته باشند، اما این بدان معنا نیست که رسانههای مدرن توانایی کامل دارند که درتمام حوزههای اخلاق وارد شده و رسانه را عمیقاً اخلاقی و یا اخلاق را رسانهای سازند. از این رو، میتوان رسانهای اخلاق محور داشت.
اما رسانه اخلاقی که صددرصد اخلاقی باشد، همچنین اخلاق رسانهای که بتوان آن را کاملاً با اصول و معیارهای اخلاق ناب اسلامی یکی دانست، بسیار دشوار و دور از دسترس خواهد بود. البته، میتوان بسیاری از اصول اخلاقی را با زبان رسانه در جامعه نهادینه ساخت، اما نادیده انگاشتن ذوق و پسند مخاطبان، و ارائه برنامههای خام و غیرحرفهای اخلاقی، آسیب جدی به رسانه دینی و اخلاقی وارد ساخته، مخاطبان را جذب رسانههای غیردینی و سکولار خواهد نمود.
محمد فولادی
منبع: دوفصلنامه معرفت اخلاقی
انتهای متن/