اشاره
امروزه با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به غربشناسی، به ویژه به دنبال ظهور آثار و پیامدهای انقلاب در غرب و جهان اسلام و در تب و تاب رویارویی جهان غرب با اسلام و انقلاب و به خصوص در جریان برخورد غرب با عصر نوخاستة امام خمینی (ره)، روندی نسبتاًً فعال و رو به رشد در مراکز و محافل فرهنگی و علمی پیدا کرده است.همانگونه که مشرقْزمین و به مراتب شرق اسلامی طی دو سدة گذشته، همچنان که امروز، در کانون نگاه حساس و برانگیزانندة خاورشناسان و اسلام شناسان قرار گرفته است، در مقابل مطالعة غرب و بازشناسی فرهنگ غرب، حساسیت و توجهات ویژهای را برانگیخته است.
مطالعات مربوط به غربشناسی، گرچه پدیدة نوظهوری به نظر میآید، توانسته است از موقعیت مناسب و جایگاه ویژهای در میان مباحث فرهنگی و سیاسی برخوردار شود. البته تا تنظیم و تدوین و ارایه مباحث آکادمیک و اصولی غربشناسی، هنوز فاصله زیادی وجود دارد. نوشتار حاضر بر آن است تا با اشاره به ترفندهای غرب در راستای تسخیر جهان، بر بیثباتی فرهنگ و اندیشة غرب و در نتیجه ناکامیهای غرب در ادارة خود - تاچه رسد به جهان- تأکید ورزد.
سرزمین بیثباتی و ناکامی
بر خلاف دیدگاه هانتینگتون که غرب را کیانی یک پارچه میداند، غرب- همچنان که شرق- از کیان و هویت یکسان و منسجمی برخوردار نمیباشد. بدین ترتیب، مشکل بتوان تعریف روشنی از غرب ارایه داد. با این وجود، میتوان به بیان ویژگیهای ساختاری و محتوایی غرب پرداخت و از این طریق تا حدودی با مفهوم غرب آشنا شد. مهمترین نماد تزلزل و بیثباتی اندیشه و فرهنگ غرب را باید در گرایش به این دو طیف از گرایشهای افراطی و یا تفریطآمیز جستجو کرد.
از دیدگاه یک ناظر فهیم و دقیق، تمدن غرب اساس و ساختاری ماتریالیستی دارد و از این روی، به نوعی اباحیگری و تساهل در امور دینی و اخلاقی دعوت میکند. چنین تمدّنی، فرجامی جز تباهی و فساد نخواهد داشت و سرانجام متلاشی خواهد شد. با این وجه، تمدن غرب حتی قادر نخواهد بود جامعة خود را حفظ کند، چه رسد به اینکه بخواهد الگویی برای دیگر جوامع قرار گیرد.
آنچه مایة ثبات و ضامن تداوم حیات یک فرهنگ و یا یک نظام است، چیزی جز دین توحیدی و اخلاق متعالی مبتنی بر توحید الهی نیست. در صورتی که غرب به دلیل بافت ماتریالیستی، بینش سکولاریستی و منش تکثرگرایانة خود، از چنین ضمانتی بیبهره است. این است که غرب سرانجام در مسیر تفکر و بینش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود به بنبست خواهد رسید.1
کسی منکر این واقعیت نیست که غرب از نقطهنظر علوم تجربی و اختراعات و تولیدات صنعتی در سدة اخیر، درخشندگی شگفتانگیزی داشته است، به گونهای که دیدگان بسیاری از جوامع بشری را مجذوب و حتی مرعوب خود ساخته است، اما مهم این است که باید توجه داشت مؤلفههای تمدن و توحش غرب کاملاً در هم تنیده است و به سختی میتوان بین این دو دسته از مؤلفهها جدایی انداخت، بنابراین، نمیبایست پیشرفتهای صنعتی غرب، توجه ما را به گونهای به خود جلب نماید که عقل و هوش از سر ما برباید و ما را مرعوب خویش سازد. توجه و اقبال غیر محتاطانه و حساب نشده به غرب، نه تنها به پیشرفت ما نمیانجامد، بلکه برعکس ممکن است مفاسد و بحرانهایی را دامنگیر ما سازد که تاکنون دامنگیر غرب بوده است.2
در غرب معاصر، اندیشة لیبرال- دموکراسی، برجستهترین شاخص حاکم بر نظام فرهنگی و سیاسی غرب به شمار میرود. پیرو حاکمیت همین اندیشه است که داعیهداران جهان غرب و در رأس آنها آمریکا، تلاشهای گستردهای را به منظور جهانیسازی این اندیشه و در نتیجه ثبات و حفظ سروری جهان برای خود به عمل آوردهاند. در راستای اقدامات تهاجمی و عملیات وحشیانه و ظالمانهای که تاکنون در سایة نظام لیبرال-دموکراسی توسط آمریکا و همپیمانان آن در سطح جهان، به ویژه در مورد جهان اسلام اعمال گردیده است، سیاستپردازان آمریکایی در فکر و عمل کوشیدهاند تا به خیال خود به سایر جوامع و ملل بقبولانند:
1. سرنوشت آخرالزمان در دست قدرتمندترین نظام سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان است؛
2. آمریکا مصداق اَتَمّ قدرتمندترین نظام در پایان تاریخ به شمار میرود؛
3. قدرت؛ اعتبار و روایی میآورد و مجوز دخالت و حکمرانی صادر می کند؛
4. معیار همسویی با ابرقدرت، همراهی و همکاری با اوست، در غیر این صورت، هر مردم یا دولتی که به فرمان او نیست، علیه او بوده و مستوجب تنبیه شدید است؛
5. لیبرال- دموکراسی برترین نظام سیاسی- اجتماعی در پایان تاریخ است که تنها به دست قدرتمندترین نظام قابل اجرا است؛
6. تحقق آرمانهای بشری در آخرالزمان، در گرو تشکیل و تثبیت نظام لیبرال- دموکراسی است؛
7. نظام لیبرال- دموکراسی پیامآور صلح، تساهل، آزادی، عدالت و برابری است؛
8. آن مُصلح رهاییبخشی که نمایندگی خدا بر روی زمین را بر عهده دارد و مردم به ظهور او وعده داده شدهاند، کسی جز آمریکا و سران سیاست آمریکا نیستند؛
9. آمریکا سیمای منجیگرانه دارد و خود را موظف میداند تا برای نجات دنیا و به بهانة پاکسازی جهان از شرّ وجود تروریستها، جنگها به پا کرده، با هر کشور و ملتی که خود نظر داشت، سر ستیز پیشه کند؛
10. دولتها و جوامعی که از مشکلات داخلی و خارجی رنج میبرند، عقبماندگانی هستند که بهناچار باید برای نجات خود دست به جانب آمریکا دراز کنند تا اسباب نجات و ترقی و تعالی آنها توسط آمریکا فراهم آید.
این در حالی است که غرب و از جمله آمریکا به شدت دچار بحران هویت است. عامل اساسی این بحران هویت را باید در تزلزل و بیثباتی فکر و اندیشة غرب جستوجو کرد. عامل بیثباتی غرب، به نوبة خود، بریدگی غرب از وحی و نبوت الهی و اتکاء آن به اندیشة ناپایدار انسانی است. از این رو، نگاهی اجمالی به سیر تحولات فکر و اندیشة غربی از یونان باستان تا آستانة هزارة سوم میلادی نشان میدهد، غرب همواره دستخوش نابسامانیها و پراکندگیهای فکری بوده است.
غرب باید دورة تحولآفرینی از بازشناسی و بازیابی فرهنگی و اجتماعی را پشت سر بگذراند و به مرور زمان، به دنبال روبهرو شدن با تنگناها و بحرانهای ناشی از زندگی ماشینی، بیایمانی و دینگریزی، خویشتن را باز یابد. با فرض تحقق این دوره است که غرب توانایی خواهد یافت تا از پدیدارگرایی به آفرینندة بلندمرتبه و لایزال پدیدهها و از تکثرگرایی به توحیدگرایی راه یابد و افق جدیدی را بر مبنای گرایش و التزام به دینی استوار و معنویتی پابرجا، به روی جهان خود بگشاید.3از آن گذشته، آنچه را غرب به حسب ظاهر به عنوان فرهنگ و تمدن به منصة ظهور رسانیده است، از اساس وامدار فرهنگ و تمدن مشرقْزمین است.
بررسی موضوعات و عناوین مهمی چون: خاستگاه شرقشناسی، بستر شرقشناسی، اهمیت شرقشناسی برای غربیها، مشرقْزمین گاهوارة تمدن، تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی و بررسی خدمات مشرقْزمین اسلامی به تمدن غرب؛4 از جمله عهدهدار طرح مباحثی است که تأثیرپذیری فرهنگ و تمدن غرب از تمدن اسلامی را به روشنی هرچه تمام نشان میدهد. نکتة دیگری که ما را در جهت شناسایی ماهیت غرب کمک میکند، به استقبال غرب از مطالعات اسلامی و اسلامشناسی از نوع غربی مربوط میشود. از این رو، بیان و بررسی برخی از ویژگیهای مراکز و مؤسسات مطالعات اسلامی در دانشگاههای غربی، راهگشا به نظر میرسد.
ویژگیهای مراکز اسلامی وابسته به دانشگاههای غربی
هر چه باشد اسلام از نظر جغرافیایی خاستگاه شرقی دارد و محل رشد و نمو آن نیز مشرقْزمین بوده است. بنابراین بررسیها و مطالعات اسلامی، در مسیر بررسیها و مطالعات شرقشناسی قرار میگیرد. مراکز و مؤسساتی که توسط غربیها در مغربْزمین برای مطالعه و شناخت اسلام و بر اساس اغراض و مقاصد خاصی دایر گردیده است، علیرغم اختلافات و تمایزاتی که از جهات گوناگون در رابطه با حوزههای خاص مدیریتی، مطالعاتی، سیاستگذاری و برنامهریزی نسبت به مراکز و مؤسساتی که در جهان اسلام و یا در جهان غرب توسط مسلمانان تأسیس گردیده است دارند، در ارتباط با یکدیگر دارای ویژگیهای مشترکی میباشند.
از جمله این ویژگیها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1.بنیانگذاران این مراکز، همه تاکنون از غیر مسلمانان بودهاند. به عنوان نمونه میتوان از 5SOAS وابسته به دانشگاه لندن، 6IIS وابسته به دانشگاه مکگیل7 و 8IMEIS وابسته به دانشگاه دورهام9 نام برد. در سالهای اخیر در برخی از کشورهای غربی، مسلمانان نیز اقدام به راهاندازی مؤسسات و دانشکدههایی در زمینة مطالعات اسلامی کردهاند که به عنوان نمونه میتوان از 10IC در لندن و 11IAIS در کالیفرنیا نام برد.
2. تمامی این مراکز در دانشگاههای غربی و محیطهای غیر اسلامی تأسیس شده است و به عنوان مراکزی وابسته به آن دانشگاهها فعالیت میکنند و طبعاً از جهت ساختار آموزشی، به ضوابط دانشگاه ناظر پایبند میباشند.
3. تعداد زیادی از پذیرفته شدگان این مراکز را دانشجویان مسلمان دینباور و ملتزم به احکام شریعت و ارزشهای دینی تشکیل میدهد که به آنان اجازه تحقیقات جانبدارانه و دینباورانه و یا ارزشمدارانه داده نمیشود. استادان، متصدیان و فضای حاکم بر دانشگاه، معمولاً زمینه تسامح و تساهل را برای دانشجویان مسلمان معتقد فراهم میآورند، تا حدی که ممکن است ارزشهای دینی آن دانشجویان، مورد تمسخر قرار گیرد و آنان نیز همسو با دانشجویان غیر مسلمان بر این تمسخرها لبخند زنند.
4. آیین این مراکز هیچگاه رویآوری به اسلام نبوده است، بلکه بر عکس، در مواردی نوعی گرایش تعصبآمیز علیه اسلام و مسلمانان با ظرافت خاصی در این مراکز ترویج شده است.
5. منابع مورد استفاده استادان و دانشجویان، اکثراً گزیده و گزینشی از منابع اهل سنت در زمینههای مختلف فقهی، حقوقی، اجتماعی، تاریخی، تفسیری، فلسفی، کلامی و فرهنگی است و از منابع و مآخذ شیعه کمتر سخن به میان میآید.
علیرغم نیت، اندیشه و خواست بنیانگذاران و به رغم سوءاستفادهای که برخی از جریانها و جریانسازان از شرایط حاکم دارند، با حضور گروهی از باورمندان و ارزشمداران مسلمان، به ویژه پیروان اهلبیت (علیهم السلام)، در مجموعههای مزبور، زمینه مساعد برای آشناسازی دانشجویان و احیاناً استادان غیرمسلمان با اسلام ناب فراهم آمده است.
بهترین آثار بر جای مانده از حضور گروه مزبور در دانشگاهها، کنفرانسها و نشستهای علمی غرب؛ عبارتند از پایاننامههای مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، مقالات و مباحثی که بر اساس معیارها و ضوابط علمی و پژوهشی، توجه کارشناسان مسائل فلسفی، کلامی، تربیتی و فرهنگی را به خود جلب کرده است و در مواردی، مرجع معتبر علمی برای دانشجویان رشتههای مختلف قرار گرفته است.
اغراض مستشرقین از مطالعة اسلام و مسلمانان
در پاسخ به این سؤال که چرا غربیها در صدد مطالعه اسلام و بررسی اوضاع مسلمانان برآمده اند، به عوامل زیر میتوان اشاره کرد:
1. ارضاء حس کنجکاوی؛12
2. شناسایی راههای تصاحب اندیشههای انسانی و تسلّط بر منابع طبیعی جهان اسلام، به منظور پیاده کردن طرحهای استعماری و برنامهها و اغراض استثماری غرب؛
3. شناسایی نقاط قوّت و ضعف جهان اسلام به منظور تدارک زمینههای مبارزاتی فراگیر علیه اسلام و مسلمانان؛
4. شناسایی هستههای مقاومت دینی و اسلامی، به منظور متزلزل کردن آن هستههای مقاومت؛
5. شناسایی زمینههای مساعد بذرافشانی برای فرضیه جهانیسازی فرهنگ و سیاست غرب در میان جوامع اسلامی؛
6. شناسایی ویژگیهای اخلاقی ، رفتاری و شخصیتی جوامع گوناگون اسلامی به صورت منفرد، به منظور بازشناسی و بازیابی راههای برخورد با هر کدام از آن جوامع به طور مؤثرتر؛
7. معرفی اسلام به عنوان تهدیدی جدی علیه منافع مادی و سلطه سیاسی غرب؛
8. جلوگیری از نفوذ اسلام در جهان غرب؛
9. ترویج اسلام منفعل و پذیرا، (اسلام اروپایی- آمریکایی) به منظور عادیسازی روند پذیرش سلطه غرب بر جهان اسلام.
در مجموع، اغراض فوق به نوعی در نگرش مستشرقین نسبت به اسلام و جوامع اسلامی و داوری آنان نسبت به افکار و اندیشههای اسلامی انعکاس ویژهای یافته است. به عنوان نمونه، هنگامی که استاد برجستة آمریکایی تاریخ اسلام، به دانشجوی مسلمان و ملتزم به آداب اسلامی سفارش میکند باورها، ارزشها و ایدئولوژی مکتبی خود را در آستانة ورود به دانشگاه غربی تا وقت بازگشت به کشورش کنار بگذارد!، پیام چنین سفارشی، چیزی جز بیارزش کردن و بیاعتبار جلوه دادن باورها و ارزشهای اسلامی حتی در نظر فرد مسلمان نیست.
هنگامی که نوشتههای مستشرقین مشحون از نسبتهای ناروا به ساحت مقدس پیامبر (ص) عظیمالشأن اسلام و خدشهدار کردن سیمای ملکوتی آن بزرگوار و اندیشههای وحیانی و مطابق با عقل سلیم و فطرت ناب ایشان است، چه انتظاری میتوان داشت که غربیهای به اصطلاح اسلامشناس، اغراض و اهدافی غیر از آنچه در بالا ذکر شد، در سر بپرورانند؟!
هنگامی که بیان واقعیات و حقایق نورانی اسلام توسط دانشجویان باورمند مراکز مطالعات اسلامی در غرب، برچسب «جانبدارانه» (apologetic) و «هنجاری» (normative) میگیرد و این از دید غربیها؛ یعنی بیاعتباری علمی، دیگر زمینه مناسبی برای حقیقتگویی و حقیقتجویی باقی نمیگذارد. هنگامی که در مقابل دیدگاهها و اندیشههای انتقادی و احیاناً ویرانگر درباره اسلام مورد تشویق و حمایت و استقبال قرار میگیرد، ماهیت حرکت به اصطلاح علمی مستشرقین اسلامشناس روشن میشود. با این وجود، این به مفهوم نادیده انگاشتن حقوق و اعتبارات آن دسته از اسلامشناسان غربی نیست که به گونهای در تلاش برآمدهاند تا اسلام را آن گونه که هست دریابند و یا آن گونه که هست، معرفی کنند.
اهداف مطالعات مربوط به غرب
1- اهداف بازدارنده و پیشگیرانه:
مبادا چشم و گوش بسته، شیفته فرهنگی شویم که علیه ارزشها و باورهای ما قیام کرده است.
مبادا ایران اسلامی در تیررس تهاجم غرب قرار گیرد و با آن همنوایی و همگرایی بیابد.
مبادا به سرنوشت غرب گرفتار آییم و در جهت انحطاط اخلاقی و معنوی گام برداریم.
مبادا گرفتار دامهای گسترده غرب شویم.
مبادا منفعلانه به اتخاذ یک موضع کاملاً منفی و طرد کننده در رویارویی با غرب روآوریم. (همانگونه که شیفتگی و همگرایی نسبت به غرب دردسر آفرین است، واگرایی منفعلانه و حساب نشده نسبت به غرب مشکلزا خواهد بود.)
2- اهداف جهتدهنده و پیشبرنده:
در برابر پیامدهای نامطلوب و ناگوار ناشی از فرهنگ غرب، ایجاد مصونیت کنیم.
از تجارب مثبت غرب درس و از تجارب منفی غرب عبرت بیاموزیم.
جوامع، گروهها و افراد غربی را که به طور مسالمتآمیز و بر اساس اصول انسانی میتوانند با جامعه و نظام اسلامی ما ارتباط سازنده برقرار کنند، بازیابی و بازشناسی کنیم.در وقت ضرورت و هنگامی که در جلب نظر عمومی غرب نسبت به ارزشهای الهی و انسانی جهان اسلام ناکام هستیم، دستکم سعی در ایجاد موازنة منفی بین غرب و جهان اسلام داشته باشیم.به تبیین و تشریح آن دسته از مکاتب فکری ـ اعتقادی غرب بپردازیم که آثار و پیامدهایش به نوعی در جهان شرق به ویژه در شرق اسلامی به منصه ظهور رسیده است.
به ترفندها و دسیسههای غرب در جوامع مسلمان و جهان اسلام پی بریم و آنها را به راحتی خنثی کنیم.
زمینههای نشر و ترویج فرهنگ اسلامی را بازیابی و بازشناسی کنیم.
جهان غرب را با تعالیم الهی و ناب اهلبیت (علیهم السلام) آشنا سازیم و ارزش های اصیل اسلام را بنمایانیم.
به علل و عوامل و ابزار پیشرفتهای علمی و صنعتی جهان غرب بیشتر پی ببریم.
سهم جهان اسلام و دانشمندان نامدار مسلمان را در پیشبرد تمدن غرب بشناسیم.
ایده و توجه غرب را به اسلام و جهان اسلام، به نحو شایسته تعدیل نماییم.
زمینه بهرهبرداری از امکانات غرب را در جهت رسیدگی به نابسامانیهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تربیتی بشریت در سطح جهان و حلّ معضلات بشری شناسایی کنیم و غرب را به چارهجویی دربارة آن تشویق نماییم.غرب را نسبت به عواقب اندیشههای باطل و رفتارهای غیر انسانی واقف گردانیم.به طور کلی، باید یک روح انسانی و علمی- خواه از جنبه بازدارندگی پندآموز و اجتنابپذیر و خواه از منظر بررسی و پیگیری تجارب درسآموز و الگوپذیر- بر مطالعات غربشناختی حاکم باشد که از بسیاری زوایا با آنچه مستشرقین در مطالعات خود به خصوص از شرق اسلامی دنبال میکنند، متفاوت است. امروزه، بحث از فرهنگ و ویژگیهای فرهنگی غرب و به تعبیری، مباحث فرا فلسفی، فرا تاریخی و فرا علمی- صنعتی غرب، صدرنشین پژوهشها و مباحث جاری در غربشناسی است.
پینوشت:
1. سیداحمد رهنمایی، غربشناسی، صص 21 – 22.
2. همان، ص 14.
3. همان، ص 23.
4. ویل دورانت می نویسد: «اگر داستان ما از شرق شروع میکند، نه تنها از آن روست که آسیا قدیمترین نمایشگاه مدنیت است، بلکه از آن جهت است که این تمدنها به منزلهُ خمیرمایه و شالودة فرهنگ یونان و روم هستند، ... .» تاریخ تمدن، ج1؛ «مشرق زمین گاهوارة تمدن»، ترجمة احمد آرام و دیگران. پیشگفتار نویسنده.
5.SOAS: School of Oriental and African Studies.
6.IIS: Institute of Islamic Studies.
7.McGill, Montreal, Canada.
8.IMEIS: Institute for Middle Eastern and Isl
9.Durham, Durham, UK.
10.IC: Islamic College.
11.IAIS: Institute of Arabic and Islamic Studies, California, USA (1994).
amic Studies (1948).
سیدعبدالله حسینی
منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره10
انتهای متن/