به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، «فاروق صفیزاده» متولد بهمن 1346 در شهرستان تکاب استان آذربایجان غربی است.
وی در سال 1369 به دریافت مدرک کارشناسی الهیات و معارف اسلامی نایل میآید و سپس کارشناسی ارشد را در رشته الهیات و معارف اسلامی در سال 1374 کسب میکند. او اکنون به گفته خودش اکنون علاوه بر دکترای الهیات، در فلسفه پزشکی، فرهنگ و زبانهای باستانی، علوم متافیزیک و تاریخ هم دارای مدرک دکتراست و فوق دکترای ایرانشناسی و ادیان هم دارد.
او در سال 1387 در همایش تجلیل از چهرههای ماندگار، مفاخر و نامآوران تکاب تجلیل شد.
* لطفاً در ابتدا بفرمایید اکنون مشغول چه کاری در حیطه علم هستید؟
ـ در حال حاضر استاد دانشگاه تهران و دانشگاه علمی کاربردی هستم. فلسفه و ادیان تدریس میکنم. رشتههای دیگر را هم تدریس میکنم. سردبیر دو فصلنامه علمی و پژوهشی به نامهای مهر و ناهید ویژه ایرانشناسی نیز هستم. با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم همکاریهای فرهنگی دارم.
* علاقه و اولویت اولتان با کدامیک از رشتههایی است که تحصیل کردهاید؟
- از نظر خانوادگی علاقه اصلی ما ایرانشناسی است که این ایران شناسی زبانهای باستانی، تاریخ، اسطوره و ... را شامل میشود. همچنین درباره فلسفه ایران باستان هم کار کردهام و تألیفات دارم. ادیان ایران باستان، علوم ایران باستان مثل علم ریاضیات و نجوم و جغرافیا هم از علاقهمندیهایم است. تا الان حدود 347 عنوان کتاب چاپ کردهام و بیش از دو هزار مقاله در نشریات مختلف دارم.
* منظور شما از ایران باستان، دوران قبل از ظهور اسلام است؟
ـ بله، ایران باستان قبل از اسلام را شامل میشود، یعنی تا پایان دوره ساسانی.
* لطفاً اندکی درباره ایران باستان و تعاملاتش با عهد عتیق توضیح دهید.
- ایران باستانی که ما میگوییم با آن تاریخی که غربیها و عدهای میگویند، متفاوت است. بنده خودم رفتهام و تحقیق کردهام ولی بقیه متأسفانه کتابهایشان یا رونویسی یا ترجمه است، یعنی خودشان نرفتند تلاش کنند. به خاطر همین، تاریخهایی که میگویم با تاریخهایی که آنها میگویند، خیلی فرق میکند.
* انگیزههای این جعل چه بوده است؟
- متأسفانه ایران دشمنهای زیادی دارد، هم دشمنهای خودی و هم دشمنهای نخودی! دشمنهای خودی که خب معلوم است چه کسانی هستند. دشمنهای غیرخودی هم مانند یهود و غربیها هستند که علیه فرهنگ ایرانی کار میکنند و فیلم 300 را میسازند.
در حالی که طبق یافتههای باستانشناسی، ایران بسار زیادی از آنچه گفته می شود، دارد.
* شما به نقش یهود در تاریخ اشاره کردید. ما «کابالا» را عرفان یهودی میشناسیم اما شما در یکی از نوشتههایتان آن را به عنوان کهنترین عرفان آرایایی معرفی میکنید. لطفا درباره مدعای خود توضیح دهید.
- یک نوع عرفان در یهود است که کابالا (یا قبالا) نام دارد. پیشینه این عرفان به ایران و علم الحروف و علم الاعداد برمیگردد و در ایران اولین کسانی که به این علوم گرایش داشتند، مُغان ایرانی بودند که طبق گفته افلاطون و فیثاغورث، آنها حروف و اعداد را اولین بار به وجود آوردند.
بعدها زمانی که مصر و یونان مستعمره ایران شدند، این علوم از ایران به آنجا رفت و آنها این علم را گرفتند و به آن پرداختند و زمانی که ایران توانست قوم یهود را از یوغ جنایاتکاران آن زمان نجات بدهد، یهودیان با افکار ایرانیان آشنا شدند و این علم از داخل ایران به یهود سرایت کرد. به همین خاطر کابالا یک علم کاملا ایرانی است.
* جالب است که شما به فیثاغورث و افلاطون استناد میکنید اما از آن طرف، سقراط، بقراط و ارسطو را شخصیتهای کذایی میدانید.
- دانشگاه گُندیشاپور که از زمان شاپور اول ساسانی وجود داشت، اولین دانشگاه جهانی در دوران باستان بود و در آن زمان تمام فیلسوفان و بزرگان جهان در این دانشگاه درس میخواندند و تدریس میکردند و کتابهایی که به زبان پهلوی ساسانی بود به یونانی و چینی و هندی ترجمه میکردند که البته یونانیها هم در این دانشگاه حضور داشتند.
ما زمان ساسانیان دانشمندان زیادی داشتیم، مثل جاماس، حکیم و هرمان ایرانی که بنیانگذار تاریخ قمری در مدینه است. به شخصه حداقل 560 دانشمند را در آن دوران شناسایی کردهام.
زمان حمله اعراب به ایران، بسیاری از آثار علمی ما از بین رفت. در این زمان، یونانیها همچنان در دانشگاه گُندیشاپور حضور داشتند، وقتی دیدند که ایران دچار هرج و مرج شده است، شروع به جعل عناوین، آثار و فیلسوفان ما کردند. از جمله اینکه کتابهای ایرانی را -که به پهلوی و عربی بود- به سقراط و بقراط و ارسطو نسبت دادند. در صورتی که حتی یک صفحه هم به خط سقراط یا بقراط در کل اروپا و غرب پیدا نمیشود. ولی در حال حاضر آثاری از افلاطون و فیثاغورث که از نظر زمانی قبل از آنها وجود داشتهاند، در دست داریم.
* راجع به اثبات جعلی بودن شخصیت اسکندر مقدونی از سوی شما نیز لطفا توضیح دهید.
- در واقع این جعل یک نام است. ما یک «اشکنتار مُغانی» داریم که دین او مهری بود و برادر سوم زرتشت محسوب میشد (ما 9 زرتشت داشتهایم که فقط اولی و آخری پیامبر بودهاند)، او بعد از داریوش سوم حکومت را به دست گرفت و در واقع به وجود آورنده سلسله اشکانی است.
بعدها اشکنتار مغانی را به الکساندر مقدونی تبدیل کردند که این فقط یک جعل اسم است. اما کارهایی که آن زمان این شخص انجام داده همه درست است فقط آن را منتسب کردند به یک شخصیت غیر ایرانی به نام «الکساندر» که ما نه در تاریخ یونان نه در ایران، چنین اسمی را نداریم.
انتهای پیام/ک