اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ

برشی از کتاب پایی که جا ماند-3

ببین چه جوری هفتاد کیلومتری کربلا کم آورده

خبرگزاری فارس: بهشت مختص شهدای عراق است و جهنم برای کشته‌های ایرانی است. اگر غیر از این می شنیدند، از کوره در می‌رفتند.

ببین چه جوری هفتاد کیلومتری کربلا کم آورده

به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ «در خط مقدم دیده بودم عراقی ها پلاک بچه ها را از گردن شان در می آوردند، مسخره می کردند و بهمان می گفتند: ‌این کلید بهشته که خمینی بهتون داده!»

سومین بخش از برش های کتاب ارزشمند "پایی که جا ماند" از فصل سوم کتاب (المیمونه - سپاه چهارم عراق) برایتان انتخاب شده که با هم می خوانیم.

***

وقتی کلمه ی شهید و بهشت برده می شد، به عراقی ها بر می خورد و بر می آشفتند. بدشان می آمد در صحبت هایمان از کلمه ی شهید استفاده کنیم. این جور مواقع فورا عکس العمل نشان می دادند و دری وری می گفتند. عراقی ها از به کار بردن کلمه ی بهشت توسط اسرای ایرانی نیز بدشان می آمد. به آن ها القا شده بود کشته هایشان شهیدند؛ می گفتند: بهشت مختص شهدای عراق است و جهنم برای کشته های ایرانی است. اگر غیر از این می شنیدند، از کوره در می رفتند.

در خط مقدم دیده بودم عراقی ها پلاک بچه ها را از گردن شان در می آوردند، مسخره می کردند و بهمان می گفتند: ‌این کلید بهشته که خمینی بهتون داده! {ص177}

*

یکی از دژبان ها گفت: کربلا سبعین کم. (کربلا هفتاد کیلومتر).

نام کربلا که برده شد، بغض کهنه ی اسرا ترکید. گویی دجله از چشم ها جوشید. صدای گریه ی اسرا بلند شد. بلند بلند زدم زیر گریه. از آن همه آزار، تشنگی، بی مهری، نیش زبان و تحقیر به ستوه آمده بودم. دلم پر بود. ... گریه از آن همه تحقیر، توهین، مظلومیت شهدای خندق، جنازه هایی که در آن جاده ماندند، توهین به شهدا، از دست دادن جزیره مجنون، معلوم نبودن سرنوشت علی هاشمی، شهدایی که به جنازه هاشان تیر خلاص زدند، شهیدی که پرچم عراق روی شکمش نصب شد، بچه هایی که پشت شان خالی شده بود، شهادت محمدحسین حق جو که پنج دختر چشم  انتظارش بود و پسر نداشت، شهادت جعفر الوندنژاد تک فرزند یک خانواده ی روستایی که جنازه اش به دست عراقی ها افتاد، سوختن جنازه جان محمد کریمی و ابراهیم نویدی پور، عمامه ی شهیدی که عراقی ها جلوی چشمانم با آن رقاصی کردند، ماشین هایی که جنازه ی شهدا را زیر گرفتند ...

امشب به بهانه ی آقا امام حسین (ع) یک دل سیر برای دل خودم و آن چه بر من گذشته بود، گریه کردم. قدری سبک شدم. شک ندارم آقا امام حسین (ع) هم دلش برای فرزندان شهیدش در جزیره ی مجنون می سوخت. اگر در شرایط عادی گریه می کردم، خجالت می کشیدم؛ چون مطمئن بودم اسرای ایرانی و نظامیان عراقی می گفتند:‌ این بسیجی رو ببین، چه جوری کم آورده! {ص177}

 

انتهای پیام/

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول