اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ

برشی از کتاب پایی که جا ماند-4

بالا رفت گوشت بود، پایین آمد زغال بود!

خبرگزاری فارس: وقتی برای بچه ها نوحه خواندم، عراقی ها پشت پنجره حاضر شدند. به جز عبدالجبار و توفیق احمد، دیگر نگهبان ها فکر می کردند شاید به سبک داریوش و ... می خوانم. بعضی هاشان می گفتند: خوبه، بخون!

بالا رفت گوشت بود، پایین آمد زغال بود!

به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ بخش چهارم از برش های کتاب "پایی که جا ماند" را با هم می خوانیم.

***

شب قبل برای بچه ها نوحه ی "هنوز از کربلایت/ به گوش آید صدایت/ حسین جان ها فدایت"‌ را خوانده بودم. این نوحه را حاج صادق آهنگران در جمع رزمندگان خوانده بود.

عبدالجبار مرا بیرون برد و سیلی محکمی خواباند توی گوشم. تهدیدم کرد اگر تکرار شود، بدجوری اذیتم خواهد کرد. تصمیم داشتم شب های بعد هم نوحه بخوانم. محرم بود و خط و نشان کشیدنِ عبدالجبار برایم مهم نبود.

از توفیق احمد شنیده بودم شیعیان در ماه محرم برای عزاداری محدودیت دارند. نمی توانستم برای بچه ها نوحه نخوانم. شب قبل عبدالجبار پشت پنجره حاضر شد و بعد از این که چند بار سرم را به میله های آهنی پنجره کوبید، با بچه ها بحث کرد. در مورد عاشورا، امام حسین (ع) و ما ایرانی ها.

عبدالجبار گفت: امام حسین عرب است و از ماست، به شما ایرانی ها چه ربطی داره؟

... هادی گنجی به عبدالجبار گفت: من بچه ی ایلامم. تابلویی هست که تو مرز خسرویه، نشانگر علاقه ی ما به آقاست؛ روی اون تابلو نوشته، کربلا 505 کیلومتر. {ص296}

... وقتی برای بچه ها نوحه خواندم، عراقی ها پشت پنجره حاضر شدند. به جز عبدالجبار و توفیق احمد، دیگر نگهبان ها فکر می کردند شاید به سبک داریوش و ... می خوانم. بعضی هاشان می گفتند: خوبه، بخون! دفعه ی قبل لطیف دهقان شعرهایم را به شکل دیگری برای عراقی ها ترجمه کرده بود. لطیف که می دانست ترجمه ی واقعی شعرها برایم دردسرساز است، این بار از ترجمه ی یکی از شعرهای پروین اعتصامی استفاده کرد. {ص298}

*

در بین صحبت هایش حرف های جدیدی می شنیدم. می گفت: در سال 1968 به خاطر ظلم ها و کشتارهای دولت عراق علیه شیعیان، اختلافات شدیدی بین آیت الله حکیم و ژنرال عبدالسلام عارف رییس جمهور عراق پیش آمد. آیت الله حکیم تقاضای ملاقات عبدالسلام عارف را رد کرد. عبدالسلام عارف عصبانی شد و دستور داد عکس های آیت الله حکیم را از کوچه و بازار  و مغازه های شهر پایین بکشند ... جد ایشان بدجوری عارف را زد. درست هفت روز بعد از دستور پایین کشیدن عکس های آیت الله حکیم از کوچه و بازار و منازل عراق، عارف در یک سانحه ی هوایی کشته شد. آن روز عارف از بصره و القُرنه به بغداد برمی گشت. در سخنرانی آن روز به شیعه ها و امام علی (ع) توهین کرده بود. شب وقتی بالگرد عارف سرنگون شد، مردم بصره اهل تسنن و تشیع با هم شعار دادند: ساعد لَحَم، نَزَل فَحَم. (بالا رفت گوشت بود، پایین آمد زغال بود). {ص303}

 

ادامه دارد...

 

انتهای پیام/

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول