اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  اقتصاد و حقوق

بخش اول/

نظام تقسیم کار عادلانه در اسلام و شاخص‏هاى آن*

خبرگزاری فارس: «مفهوم تقسیم کار»به تمایز و تخصصى شدن نقش‏ها و وظایف اشاره دارد که معلول فرایند افزایش حجم و پیچیدگى رو به تزاید ساختار اجتماعى و تراکم مادى و اخلاقى است.

نظام تقسیم کار عادلانه در اسلام و شاخص‏هاى آن*

چکیده

در این پژوهش، شاخص‏هاى تقسیم کار عادلانه بر اساس چارچوب معرفتى اسلامى استخراج شده است. جامعه مطلوب از دیدگاه اسلامى، داراى ساختار ویژه‏اى است که تفاوت‏هایى بنیادى با نظام اجتماعى غیردینى دارد. از جمله مختصات اصلى نظام اجتماعى مطلوب اسلام، ضرورت انطباق ساختارهاى اجتماعى با اصول عدالت اجتماعى است.

از منظر اسلام، عدالت اجتماعى، هم به عنوان معیار قضاوت در باب تشخیص نظام اجتماعى مطلوب از نامطلوب اهمیت دارد و هم اساسا نظم پایدار در جامعه در صورتى شکل مى‏گیرد که مبتنى بر معیارهاى عدالت باشد. با توجه به این مطلب، در این پژوهش سعى شده است شاخص‏هاى نظام تقسیم کار عادلانه با توجه به متون و منابع اسلامى مورد تأمّل و استنباط قرار گیرد.

در این نوشتار برآنیم با استفاده از روش تحلیلى ـ توصیفى به استخراج شاخص‏هاى تقسیم کار عادلانه از متون دینى بپردازیم. یافته‏هاى اصلى این نوشتار این است که از منظر اسلام، نظام تقسیم کار اجتماعى در صورتى شالوده مستحکم براى استقرار نظم اجتماعى فراهم مى‏سازد که مبتنى بر اصول و معیارهاى عدالت باشد. شاخص‏هاى اصلى تقسیم کار عادلانه با توجه به متون اسلامى عبارتند از: شایسته‏سالارى، تناسب با تفاوت‏هاى طبیعى و برابرى فرصت‏ها.

کلیدواژه‏ها: اسلام، تقسیم کار، شاخص، شایسته‏سالارى، فرصت برابر.

مقدّمه

تقسیم کار و تفکیک نقش‏ها یکى از ضرورت‏هاى اساسى هر جامعه است. تقسیم کار نقش بنیادى در ایجاد نظم و همبستگى اجتماعى دارد، به گونه‏اى که به اعتقاد بعضى از جامعه‏شناسان، تنها اساس نظم در سازمان اجتماعى تمایز یافته محسوب مى‏شود. اما مسئله این است که همبستگى و نظم اجتماعى تنها پیامد تقسیم کار اجتماعى نیست، بلکه تقسیم کار ارتباط وثیقى با نظام نابرابرى و شکل‏گیرى قشربندى اجتماعى دارد.

تقریبا تمام جامعه‏شناسانى که به تبیین نظام نابرابرى اجتماعى پرداخته‏اند، تقسیم کار را از جمله علل اساسى آن ذکر کرده‏اند. نابرابرى یا قشربندى در یک صورت‏بندى ابتدایى عبارت است از: وضعیتى که در چارچوب آن، انسان‏ها به طور مساوى به منابع با ارزش، مزایا و موقعیت‏هاى اجتماعى دست‏رسى ندارند.268

هرچند نابرابرى وجه گریزناپذیر حیات اجتماعى به شمار مى‏رود، اما پرسش از مشروعیت نظام نابرابر و اینکه چه میزان از نابرابرى در جامعه موجّه و عادلانه است، از جمله پرسش‏هاى بنیادینى است که یافتن پاسخ براى آن همواره دغدغه متفکران و مصلحان اجتماعى بوده است. با توجه به این واقعیت، که تقسیم کار نقشى بنیادى در ایجاد نابرابرى دارد، پرسش از مشروعیت و عادلانه بودن نظام نابرابرى، باب مباحث عدالت را در ارتباط با نظام تقسیم کار اجتماعى نیز مى‏گشاید. در حقیقت، پرسش از مشروعیت نظام نابرابرى به این معناست که چه میزان از نابرابرى عادلانه است؟

اسلام نابرابرى‏هاى برآمده از تفاوت‏هاى طبیعى در کلّیت آن و نیز نظام قشربندى اجتماعى را مى‏پذیرد،269 اما نابرابرى و تفاوت‏هاى اجتماعى تا آنجا مورد قبول اسلام است که با آرمان برقرارى جامعه عادلانه، که یکى از اهداف بعثت انبیا بیان شده، در تضاد نباشد.تأمّل در متون دینى نشان مى‏دهد که از منظر اسلام، عدالت تنها به عنوان یک حکم ارزشى در باب تمیز ساختارهاى اجتماعى مطلوب از نامطلوب مطرح نیست، بلکه علاوه بر این، ارتباط علّى با نظم و انسجام اجتماعى دارد؛ بدین معنا که شواهد متعددى در متون دینى وجود دارد که بى‏عدالتى و نظام خشن نابرابرى را از جمله علل مهم ستیزه‏ها و آشوب‏هاى اجتماعى،270 و برقرارى عدالت را عامل ثبات و انسجام اجتماعى271 بیان مى‏کند.

بنابراین، از منظر اسلام، طرح مباحث عدالت در ارتباط با تقسیم کار به عنوان سازوکار اصلى ایجاد ساختار اجتماعى، از دو جهت اهمیت دارد: اولاً، با معیار عدالت مى‏توان در باب درستى و نادرستى ساختارهاى اجتماعى به قضاوت و نقّادى پرداخت. ثانیا، از منظر اسلامى، ایجاد نظم استوار و پایدار تنها بر اساس ‏اصول ‏عدالت‏ ممکن‏مى‏گردد.با توجه به اهمیتى که نظام تقسیم کار عادلانه در ایجاد نظم اجتماعى دارد، هدف اصلى این مقاله یافتن پاسخ این پرسش است که تقسیم کار عادلانه از منظر اسلام به چه معنا و شاخص‏هاى آن کدام است؟

هرچند پژوهش مستقل درباره شاخص‏هاى نظام تقسیم کار عادلانه به ویژه از منظر منابع و متون اسلامى صورت نگرفته است، اما مى‏توان به آثارى در این زمینه اشاره نمود که کم و بیش مرتبط با موضوع این پژوهش مى‏باشد. مهم‏ترین اثرى که درباره تقسیم کار اجتماعى، شاخص‏ها و ویژگى‏هاى آن به بحث پرداخته، اثر امیل دورکیم با عنوان درباره تقسیم کار اجتماعى272 است. نیکلاس آبرکرامبى نیز در کتاب درآمدى بر جامعه‏شناسى273 فرصت‏هاى برابر را به عنوان شاخص اصلى نظام تقسیم کار عادلانه بیان مى‏کند.

با توجه به خلأ پژوهشى که در موضوع مورد بحث وجود دارد، مى‏توان موضوع پژوهش حاضر را گام نو در این خصوص تلقّى کرد. علاوه بر اینکه در این پژوهش سعى شده است تا نظریه‏اى جامع از عدالت براساس دیدگاه اسلامى تقریر و به عنوان مبنا براى استخراج شاخص‏هاى تقسیم کار به کار گرفته شود.

مفهوم «تقسیم کار»

مفهوم «تقسیم کار» به تمایز و تخصصى شدن نقش‏ها و وظایف اشاره دارد که معلول فرایند افزایش حجم و پیچیدگى رو به تزاید ساختار اجتماعى و تراکم مادى و اخلاقى است. در یک تعریف ساده، «تقسیم کار عبارت است از: جدا کردن نقش‏هایى که تا آن لحظه مشترک بوده‏اند.»274 مفهوم «تقسیم کار» از منظر جامعه‏شناختى متفاوت از کاربرد این اصطلاح در علم اقتصاد است.

در اقتصاد، این مفهوم صرفا به تمایز و تفکیک نقش‏هاى شغلى و حرفه‏اى اشاره دارد، در حالى که این مفهوم در جامعه‏شناسى کاربرد وسیعى دارد و تمایزپذیرى نقش‏هاى سیاسى، ادارى، قضائى، علمى، هنرى و مانند آن را نیز دربر مى‏گیرد. هرچند تقسیم کار اقتصادى از مهم‏ترین مصادیق تقسیم کار اجتماعى محسوب مى‏شود، اما تقسیم کار خاص جهان اقتصادى نیست.275

نقش تقسیم کار

این پرسش که چه چیزى «نظم اجتماعى» را به وجود مى‏آورد و چه عاملى شرایط همبستگى و انسجام اجتماعى را فراهم مى‏سازد، از جمله پرسش‏هاى بنیادین و محورى است که از دیرباز، دغدغه اندیشمندان، به ویژه متفکران حوزه علم‏الاجتماع بوده است. در جامعه‏شناسىِ نظم، معمولاً دو سنخ سازمان یا ساخت اجتماعى با مفهوم‏سازى‏هاى متفاوت از یکدیگر متمایز مى‏شوند که در نهایت، با دو نوع انسجام یا همبستگى تطابق دارند.

1. نوع اول ساخت یا سازمان اجتماعى است که ساختارهاى اجتماعى‏شان به نسبت کمتر تفکیک شده‏اند و تقسیم کار در آنها یا وجود ندارد و یا بسیار اندک است. در این سنخ از جوامع، پیوستگى میان افراد و انسجام اجتماعى عمدتا ناشى از همانندى و تشابه در باورها، ارزش ها، و هنجارهاست که در ادبیات جامعه‏شناختى از آن با عنوان «وجدان جمعى» تعبیر مى‏کند.276

2. نوع دوم سازمان اجتماعى ساخت اجتماعى تمایز یافته است. در جوامع تمایز یافته، نظم، هماهنگى و انسجام اجتماعى اساسا ناشى از تقسیم کار و تفکیک فزاینده نقش‏ها در جامعه است. در جوامع پیچیده و فراتر از واحدهاى محلى و عشیره‏اى، به موازات تمایزات ساختارى، که در اثر افزایش حجم و تراکم اجتماعى به وجود مى‏آید، پیوستگى افراد از راه همانندى کاهش یافته، سست مى‏شود و انسجام یا همبستگى اجتماعى بیشتر از طریق تقسیم فزاینده کار و تفکیک نقش‏هاى اجتماعى، که مکمّل یکدیگرند، حاصل مى‏شود.277

در متون دینى تقسیم کار، تعیین حدودِ وظایف و جلوگیرى از تداخل نقش‏ها از جمله امورى است که براى دست‏یابى به یک جامعه منظم و منضبط از اهمیت اساسى برخوردار بوده و مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. در واقع، پیش از آنکه جامعه‏شناسانى همچون دورکیم اهمیت تقسیم کار را به عنوان اساس تنظیم اجتماعى کشف کنند، قرن‏ها پیش در متون اسلامى تقسیم کار به عنوان بنیاد تشکیل حیات جمعى و تنظیم اجتماعى مطرح بوده است.

امام على علیه‏السلام در نامه خود به امام حسن علیه‏السلام سفارش مى‏کنند که براى جلوگیرى از تداخل و یا انجام نشدن نقش‏ها ضرورى است براى هریک از کارگزاران خود، نقش و وظیفه‏اى معین نمایى تا بتوانى او را در قبال آن مسئول بدانى؛ چراکه تقسیم کار سبب مى‏شود افراد کارها را به یکدیگر وانگذراند.278عهدنامه معروف مالک‏اشتر عالى‏ترین متن جامعه‏شناختى است که امام على علیه‏السلام در آن مسائل بنیادین جامعه‏شناختى را با بیانى بلیغ بیان کرده‏اند.

ایشان در این سند مهم، جامعه را متشکل از گروه‏ها و طبقات گوناگونى مى‏دانند که زندگى برخى جز با کمک برخى دیگر سامان نمى‏یابد. حضرت ضمن تأکید بر نقش اساسى تقسیم کار در تنظیم اجتماعى، طبقات و گروه‏هاى اجتماعى را بر اساس نوع کار و نیز ضرورت کارکردى که فعالیت هر گروه براى تداوم نظام اجتماعى دارد، دسته‏بندى مى‏کنند و به کارگزار خود یادآور مى‏شوند که اهمیت و منزلت هریک از این گروه‏هاى اجتماعى را به منظور دست‏یابى به یک نظام با ثبات و منظم مورد توجه قرار دهد.279

ضرورت تقسیم کار عادلانه از نظر اسلام

پیش از پرداختن به شاخص‏هاى تقسیم کار عادلانه از منظر اسلام، ضرورى است به دلایل طرح مباحث عدالت در ارتباط با نظام تقسیم کار اجتماعى اشاره شود. در حقیقت، پیش از آنکه به این مطلب پرداخته شود که تقسیم کار عادلانه یعنى چه و شاخص‏هاى آن کدام است، لازم است به این سؤال پاسخ داده شود که چرا اصولاً تقسیم کار باید مقید به وصف «عدالت» باشد؟ و رابطه عدالت با نظم اجتماعى چگونه برقرار مى‏شود؟ پاسخ این دو پرسش در دو محور ذیل مورد بحث و بررسى قرار گیرد:

الف. عدالت؛ وصف عام ساختار اجتماعى در اسلام

عدالت اجتماعى از ارزش‏ها و آرمان‏هاى عام انسانى است که همواره بشر در جست‏وجوى آن بوده و براى تحقق آن تلاش و مبارزه نموده است. از منظر اسلام نیز عدالت یکى از ارزش‏هاى بنیادى است که به وسیله آن مى‏توان در باب درستى و نادرستى ساختارهاى اجتماعى قضاوت کرد. در حقیقت، وزن و منزلت عدالت در اسلام در ارتباط با سامان اجتماعى و روابط انسان‏ها، همانند اهمیت و منزلت بحث حقیقت در زمینه معارف و دانش‏هاى بشرى است. همان‏گونه که صحّت و اعتبار هر نظریه و یا قضیه معرفتى با معیار حقیقت و مطابقت با آن سنجیده مى‏شود، اعتبار و درستى ساختارهاى اجتماعى نیز به معیار عدالت اجتماعى و مطابقت و سازگارى آن با اصول عدالت بستگى دارد.

خداوند در آیه 25 سوره «حدید»، استقرار نظام اجتماعى عادلانه را از جمله اهداف اساسى ارسال پیامبران الهى بیان مى‏کند، و در سوره «نحل» به همگان دستور مى‏دهد که در جهت استقرار عدالت اجتماعى تلاش نمایند.280در کلام معصومان علیهم‏السلام نیز اسقرار عدالت اجتماعى از جمله آرمان‏هاى اساسى جامعه اسلامى بیان شده است. امام باقر علیه‏السلام در روایتى شیوه و هدف اصلى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از ایجاد نظم نوین اسلامى را نابود کردن ساختار اجتماعى ظالمانه دوران جاهلیت و تأسیس جامعه عادلانه مى‏دانند.281

همچنین امام على علیه‏السلام، از عدالت به عنوان میزان و شاخصى یاد مى‏کنند که به وسیله آن مى‏توان در باب درستى و حقانیت رفتارهاى فردى، روابط جمعى و ساختارهاى اجتماعى قضاوت کرد. حضرت در این‏باره مى‏فرمایند: عدل میزان خداست که آن را براى برپاداشتن حق مقرّر داشته است.282 شهید مطهّرى معتقد است: اسلام به حکم اینکه دین خاتم است، بیش از هر مذهب آسمانى‏دیگرى‏براى‏برپاداشتن‏عدالت‏اجتماعى‏آمده‏است.283

نتیجه‏اى که از این بخش مى‏توان گرفت این است که عدالت اجتماعى در اسلام، از اهمیت و جایگاه ویژه‏اى برخوردار است؛ به گونه‏اى یکى از اهداف اساسى انبیا در جامعه‏سازى بوده است. با توجه به چنین اهمیتى که عدالت اجتماعى در اسلام دارد، تقسیم کار به عنوان یک اصل ساختارساز، لزوما باید مطابق اصول عدالت باشد.

ب. عدالت؛ شالوده نظم اجتماعى در اسلام

از منظر اسلام، عدالت در عین حال که وصف عام ساختارهاى اجتماعى مطلوب محسوب مى‏شود، استوارترین شالوده براى ساختاربندى جامعه منظم و با ثبات نیز به شمار مى‏رود. به عبارت دیگر، اتصاف ساختارهاى اجتماعى به وصف عدالت، از منظر اسلام تنها به عنوان یک «باید» ارزشى صرف مطرح نیست، بلکه مدلولات علمى و جامعه‏شناسانه نیز دارد. از منظر جامعه‏شناسى اسلامى، نظم پایدار در صورتى محقق مى‏شود که ساختاربندى جامعه بر اساس اصول عدالت استوار باشد.

ارتباط علّى و وجود شناختى عدالت با نظم و انسجام اجتماعى در کلام معصومان علیهم‏السلام که در ذیل به چند نمونه آن اشاره مى‏شود ـ آشکارا بیان شده است:در روایتى رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: جوامع و دولت‏ها با وجود کفر امکان بقا دارند، اما با وجود ظلم اگرچه همراه با ایمان باشد، نابود شدنى‏اند.284 در کلام امیرمؤمنان علیه‏السلام، از عدالت به عنوان «استوارترین شالوده جامعه»،285 «مایه قوام و سامان زندگى»،286 «سبب بقا و استمرار جوامع»،287 «عامل ثبات»288 و «عامل اطاعت و فرمان‏برى مردم»289 یاد شده است. همه این تعبیرات حکایت از نقش اساسى عدالت در ایجاد، تقویت و استمرار نظم اجتماعى دارد.

در روایت دیگرى، امام على علیه‏السلام تصریح مى‏کنند که اگر ساختارهاى اجتماعى بر اصول عدالت استوار نباشد، فرجام آن فروپاشى و اضمحلال است. در این روایت، عدالت به عنوان «شیوه عام تدبیر حیات انسانى»، عامل استحکام و استمرار نظم در جامعه، و بى‏عدالتى از جمله علل اصلى اختلال نظم و ایجاد آشوب‏هاى اجتماعى توصیف شده است.290

بنابر آنچه بیان شد، از منظر اسلام علاوه بر اینکه ساخت اجتماعى، «باید» مبتنى بر اصول عدالت باشد، اساسا شرط «تحقق» جامعه بسامان و منظم در گرو تحقق عدالت اجتماعى است. بر اساس این نتیجه‏گیرى، ارتباط نظام تقسیم کار به عنوان سازوکار اصلى سازنده ساختار اجتماعى، با مباحث عدالت برقرار مى گردد. از منظر اسلام، شرط لازم و ضرورى براى اینکه تقسیم کار نقش انسجام‏دهنده و سامان‏بخش داشته باشد، این است که بر پایه «اصل عدالت» استوار گردیده باشد. در غیر این صورت، ممکن است تقسیم کار به عنوان بنیادى‏ترین اصل نظم و انضباط اجتماعى، نتایج معکوس به بارآورده، منجر به تشدیدتضادهاودرنهایت،ازهم‏گسیختگى اجتماعى گردد.

ج. معیارهاى عدالت در اسلام

در این موضوع که از منظر اسلام ساختار اجتماعى و به تبع آن، نظام تقسیم کار به عنوان اصل اساسى ایجادکننده ساختار اجتماعى، باید مبتنى بر عدالت باشد، تردیدى وجود ندارد؛ اما مسئله اصلى در باب عدالت اجتماعى این است که معنا و معیار عدالت اجتماعى چیست و تقسیم کار عادلانه به چه معناست؟کاوش در ادبیات نظرى عدالت نشان مى‏دهد که مکاتب گوناگون تعبیرهاى متفاوتى از «عدالت اجتماعى» ارائه داده‏اند و هریک بر عنصر خاصى به عنوان پایه و اساس عدالت اجتماعى تکیه دارند.291

از این‏رو، پرسش اساسى این است که بر اساس کدام معیارِ عدالت، ساختارهاى اجتماعى و یا مهم‏ترین اصل ساختارساز جامعه، یعنى تقسیم کار اجتماعى را مى‏توان عادلانه دانست. هرچند بررسى تفصیلى نظریه‏هاى عدالت از حوصله این نوشتار خارج است، اما براى روشن شدن مختصات تقسیم کار عادلانه از منظر اسلام، ضرورى است نگاهى به معیارهاى عدالت داشته باشیم:

1. تناسب و موزونیت: آموزه «عدالت» به مثابه «تناسب» را مى‏توان در اندیشه افلاطون یافت. افلاطون انسان را داراى سه قوّه خرد، اراده و شهوت مى‏داند. وى تعادل و هماهنگى بین این قواى نفسانى را «عدالت فردى» مى‏نامد. افلاطون معتقد است: هریک از قواى سه‏گانه وظایف و کارکردهاى طبیعى خاصى دارد. عدالت فردى در صورتى تحقق پیدا مى‏کند که «اجزاى نفس وى هریک به وظایف خود عمل کند»292 و در وظایف مربوط به قواى دیگر دخالت ننماید.293

عدالت اجتماعى از نظر افلاطون، داراى همان ویژگى‏هاى عدالت فردى بوده و به مفهوم تناسب و قرار گرفتن افراد جامعه در طبقات خاص خود است.294 وى جامعه یا شهر را متشکّل از سه طبقه فرمانروایان، نگهبانان و توده مردم یا افزارمندان مى‏داند که هر طبقه وظیفه‏اى خاص بر عهده دارد. از نظر وى، عدالت اجتماعى در صورتى محقق مى‏شود که هر فرد در طبقه اجتماعى خاص خود قرار گرفته، از امتیازات همان طبقه برخوردار باشد، به وظایف خود عمل کند و از دخالت در وظایف دیگران خوددارى نماید.295

آموزه «عدالت» به مثابه «تناسب و موزونیت» در تفکر اسلامى نیز مطرح است،296 اما دیدگاه اسلام در این باب، تفاوت‏هاى اساسى با اندیشه افلاطونى وجود دارد. قرائت افلاطون از عدالت اجتماعى به مثابه «تناسب» در نهایت، به توجیه و مشروع‏سازى نظام طبقاتى و قربانى کردن فرد در پاى مصالح جمع منجر مى‏شود.297 از این‏رو، چنین دیدگاهى با روح تعالیم اسلامى سازگارى ندارد؛ چراکه اسلام، هم براى فرد ارزش قایل است و هم امتیازات طبقاتى را به شدت رد مى‏کند.

آموزه «عدالت» به مثابه «تناسب» را مى‏توان به معناى تناسب ساختارهاى اجتماعى با تفاوت‏هاى طبیعى در نظر گرفت. به عبارت دیگر، اگر تفاوت‏ها و نابرابرى اجتماعى بازتاب‏دهنده تفاوت‏هایى باشد که ریشه در طبیعت و آفرینش انسان‏ها دارد این نابرابرى عادلانه است. بر اساس این برداشت از عدالت، معناى تقسیم کار عادلانه آن است که با تفاوت‏هاى ذاتى انسان‏ها انطباق داشه باشد. قرآن کریم در سوره «زخرف»298 و نیز امام على علیه‏السلام در روایتى299 وجود تفاوت طبیعى میان انسان‏ها را به این دلیل که زمینه تقسیم کار و در نتیجه، شالوده نظم اجتماعى را فراهم مى‏سازد، از آثار صنع حکیمانه، موزون و متعادل الهى معرفى مى‏کنند.

2. شایستگى و لیاقت: عدالت در این تلقّى، به معناى توزیع امکانات، مناصب و نقش‏ها بر اساس شایستگى و لیاقت‏هاست. چنین دیدگاهى را در آراء ارسطو مى‏توان مشاهده کرد. وى هم در توزیع امکانات مادى شایستگى افراد را مورد توجه قرار مى‏دهد و هم در نوع و شکل حکومت، قایل به شایسته‏سالارى است. تعریف300 «عدالت» به «اعطاء کل ذى حقّ حقّه»، که در ادبیات اسلامى مشهور است، ناظر به این معنا از عدالت است.

علّامه طباطبائى در تعریف «عدالت اجتماعى» مى‏نویسد: «عدالت اجتماعى عبارت است از اینکه حق هر صاحب حقى را به او بدهند، و هر کس به حق خودش، که شایسته آن است، برسد.»301 این معنا از «عدالت» برگرفته از فرمایش امام على علیه‏السلام است که در تعریف «عدالت» مى‏فرماید: «عدالت هر چیزى را در جاى خود آن مى‏نهد.»302

اندیشمندان اسلامى «قرار دادن هر چیز را در جایگاه خودش»، به معناى اعطاى حق هر کس به اندازه صلاحیت و شایستگى او تفسیر کرده‏اند.303 بر اساس این معنا از «عدالت»، تقسیم کار عادلانه به این معناست که توزیع مناصب و موقعیت‏هاى اجتماعى باید منطبق با معیارهاى شایسته‏سالارى و لیاقت افراد باشد.

3. برابرى فرصت‏ها: سومین معیار عدالت برابرى در فرصت‏هاست. «عدالت به مثابه برابرى فرصت‏ها» به این معناست که افرادِ داراى تواناى‏هاى مشابه، على‏رغم طبقه یا خاستگاهشان، فرصت مشابهى براى به دست آوردن شغل، درآمد یا دیگر مزایاى اجتماعى داشته باشند. در اندیشه لیبرالیستى، «عدالت به مثابه برابرى فرصت‏ها، به معناى بى‏طرفى دولت و وجود شرایط رقابت آزاد براى همگان است. این دیدگاه معتقد است: منطق بازار آزاد و یا سازوکار عرضه و تقاضا در غیاب دخالت‏هاى خارجى همچون مداخله دولت، موجب مى‏شود افراد در عرصه‏هاى گوناگون حیات اجتماعى به آنچه مستحق و شایسته آن است، برسند.304

«عدالت به مثابه برابرى فرصت‏ها» در اسلام نیز یک اصل پذیرفته شده است، هرچند شیوه دست‏رسى به این اصل از نظر اسلام با دیدگاه‏هاى لیبرالیستى تفاوت دارد. در تفکر لیبرالى، فراهم بودن شرایط براى رقابت آزاد به معناى برابرى در فرصت‏ها تلقّى مى‏شود؛ اما در اندیشه اسلامى، براى تحقق عدالت، تنها این کافى نیست که شرایط رقابت آزاد در جامعه حاکم باشد، بلکه از منظر اسلامى، براى تحقق عدالت نظارت و دخالت دولت در جهت تعدیل نابرابرى‏ها، امرى لازم و اجتناب‏ناپذیر است. اجتناب‏ناپذیرى دخالت دولت به این معناست که از منظر اسلام، منطق بازار آزاد در نهایت، به شکل‏گیرى نظام خشن طبقاتى منجر مى‏شود. به همین دلیل، در نظام اسلامى، دولت موظف است که در جهت تعدیل نابرابرى و ایجاد فرصت‏هاى برابر دخالت نماید.305

بنابر آنچه ذکر شد، مى‏توان معیارهاى عدالت اجتماعى در اسلام را در اصول سه‏گانه خلاصه کرد. این اصول یا معیارها عبارتند از عدالت به مثابه «تناسب و موزونیت»، عدالت به مثابه «شایستگى و لیاقت» و عدالت به مثابه «برابرى فرصت‏ها». با توجه به معیارهاى سه‏گانه عدالت اجتماعى، نظام تقسیم کار را در صورتى مى‏توان عادلانه توصیف کرد که اولاً، بیانگر تفاوت‏هاى طبیعى افراد باشد. ثانیا، نقش و موقعیت‏هاى اجتماعى بر اساس لیاقت و شایستگى در جامعه توزیع شده باشد. ثالثا، همگان براى دست‏رسى به مزایاى اجتماعى از فرصت‏هاى مساوى برخوردار باشند.

* این مقاله برگرفته از «پروژه شاخص‏هاى اجتماعى ـ فرهنگى» به سفارش مرکز بررسى‏هاى استراتژیک نهاد ریاست جمهورى مى‏باشد.

پی نوشت:

268ـ جوئل شارون، ده پرسش از دیدگاه جامعه‏شناختى، ترجمه منوچهر صبورى، ص 104.

269ـ محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 265.

270ـ نهج‏البلاغه، ص 559.

271ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ج 6، ص 543.

272ـ امیل دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعى، ترجمه باقر پرهام، چ دوم، تهران، نشر مرکز، 1381.

273ـ نیکلاس آبرکرامبى، درآمدى بر جامعه‏شناسى، ترجمه هادى جلیلى، چ دوم، تهران، نى، 1389.

274ـ امیل دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعى، ترجمه باقر پرهام، ص 244.

275ـ همان، ص42.

276ـ ریمون آرون، مراحل اساسى سیر اندیشه در جامعه‏شناسى، ترجمه باقر پرهام، ص 261.

277ـ همان، ص 262.

278ـ نهج‏البلاغه، ص 405.

279ـ همان، ص 431.

280ـ نحل: 9.

281ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 6، ص 543.

282ـ همان، ص 604.

283ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 61.

284ـ تاج‏الدین شعیرى، جامع‏الاخبار، ص 119.

285ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 6، ص 500.

286ـ همان، ج 5، ص 297.

287ـ همان، ج 6، ص 497.

288ـ همان، ص 497ـ498.

289ـ همان، ص 609.

290ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ص 350.

291ـ سیدحمید مولانا، «امام على علیه‏السلام و ابعاد عدالت اجتماعى»، کتاب نقد، سال پنجم، ش 18، ص 214.

292ـ افلاطون، جمهور، ص 254.

293ـ همان، ص 257.

294ـ همان، ص 241.

295ـ همان، 236.

296ـ مرتضى مطهّرى، عدل الهى، ص 46.

297ـ کارل پوپر، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه عزت‏اللّه فولادوند، ص 255ـ274.

298ـ زخرف: 32.

299ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 90، ص 47.

300ـ ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، ص 157.

301ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 1، ص 570.

302ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 72، ص 350.

303ـ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 25، ص 225.

304ـ مایکل ایچ لنساف، فیلسوفان سیاسى قرن بیستم، ترجمه خشایار دیهمى، ص 217.

305ـ سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص 661.

محمّدعلى نظرى/ کارشناسى ارشد جامعه‏شناسى، دانشگاه باقرالعلوم علیه‏السلام

منبع: ماهنامه معرفت شماره 171

ادامه دارد..............

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول