خبرگزاری فارس؛ گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ "شیرینعلی گلمرادی" از پیشکسوتان شعر انقلاب اسلامی محسوب میشود، غزلهای او رنگ عاطفه و اندیشه دارد و از شعرهایش مفاهیم متعالی و بلند به چشم میآید. او حدود سالهای شصت و هشت - شصت و نه در جمعی که شاعران در حوزه هنری گرد میآمدند آقاسی را دیده است. با گلمرادی راجع به شعر و اندیشه آقاسی گفت و گو کردهایم جالب این بود که گلمرادی چند بار در طول مصاحبه به تواضع و سر به زیری محمدرضا آقاسی اشاره کرده است.
مصاحبه مفصل ما با این شاعر پیشکسوت انقلاب را بخوانید.
فارس: جناب گلمرادی! آیا با شعر محمدرضا آقاسی آشنایی دارید؟ سابقه این آشنایی به کجا بر میگردد؟
سالهای بعد از انقلاب در حوزه هنری جلسات نقد و بررسی شعر برگزار میشد. ایشان میآمدند و گاهی شعر میخواندند و با دوست بزرگوار ما جناب یوسف علی میرشکاک همصحبتی داشتند.
فارس: دقیقا چه سالهایی بود؟
فکر کنم سالهای حدود شصت و هشت بود
فارس: یعنی گعدهای داشتید که شاعران دور هم جمع میشدند؟
اصلا جلسه نقد و بررسی شعر بود
* یک روز روی همه شان را کم خواهد کرد!
فارس: چه روزهایی؟
چهارشنبه بود؛ استاد اوستا، یوسف علی میرشکاک، آقای معلم و ... در حقیقت در آن جلسات با آقای آقاسی شنا شدیم و غزلهای خوبی از ایشان میشنیدیم. یک روز خاطرم هست که یوسف علی میرشکاک گفت: بعضی از شاعران ایشان را تحویل نمیگیرند ولی یک روز روی همه شان را کم خواهد کرد!
فارس: واضحتر بفرمایید.
گفت اگر اینها به عنوان شاعر آقاسی را قبول ندارند دارند اشتباه میکنند و یک روز روی همه را کم خواهد کرد و راست هم میگفت؛ در کارهای بعدیاش خوب گل کرد. علاقه خاصی که به ائمه اطهار (ع) داشت یک طرف قضیه بود و یک طرف قضیه جوشش درونی بود. طریقه خواندن شعرها و مجلس گردانیاش هم خاص بود. شعر خوانی آقای خودش یک هنر بود. اشکالی که در کار اکثر شاعران هست این است که خودشان نمیتوانند شعرشان را بخوانند.
میگویند شاعران عرب اجرایشان بسیار خوب است. آقاسی هم از عضلههای صورتش، حرکتهای سر و مو و ... برای نمایش دادن آن محتوایی که میخواست بگوید استفاده میکرد. ضمن این هم داخل یک مثنوی یک دفعه متوجه میشد که از وزن خارج شده ولی از بس که خوب اجرا میکرد هیچ کس متوجه این نقصهای او نمیشد. او جاذبه عجیبی ایجاد کرده بود و هر جایی که میرفت از شعرخوانی او استقبال میشد.
فارس: جناب گلمرادی! یک ویژگی شعر آقاسی این است که بیشتر شعرهایش در قالب مثنوی است و در قالب مثنوی شاعران بیشتر از تمثیل استفاده میکنند، آقاسی هم این چنین بوده است.
اصولا کارهایی که در سبک کلاسیک است این گونه است. در کارهای آقاسی بیشتر موضوع تشیع مدنظرش است و گاهگاهی نیز به شهیدان اشاراتی دارد.
فارس: میتوانیم جامعتر بگوییم که او بین عاشورا و انتظار در تردد است.
بله، من تصور نمیکنم هیچ مداحی و هیچ شاعری در جذب مخاطب به اندازه این بزرگوار توانایی داشته باشد.
* به این جای شعر که می رسید مردم خودشان صلوات میفرستادند
فارس: مثنوی بهترین قالب برای بیان مطالب طولانی است. مثلا وقتی آقاسی میخواهد در مورد شیعه و شیعه بودن شعر بگوید از این قالب اثرگذار استفاده میکند و فکر کنم بیش از چهارصد بیت راجع به این مفهوم بلند سروده است.
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بیغلاف
در مورد مثنویهای آقاسی با مرکزیت مثنوی «شیعه نامه» او چند کلامی بفرمایید.
گفتن این گونه مثنوی، یعنی توضیح دادن مطلبی این چنین و یک مطلب را در شعر اگر تکرار کنی آن را از شعریت میاندازد! شعر باید اغنایی باشد. یعنی این که از لحاظ شعریت ارزش چندانی ندارد. مخاطب آقاسی تودههای مردم بودند، مردم زیاد به این نکات توجه نمیکنند.
آقاسی روحیه جامعهشناسیاش خیلی قوی بود. میدانست که برای مردم چگونه شعری بخواند. آقای حسین اسرافیلی تعریف میکرد یک روز جلسه شعرخوانی بود و من به آقاسی پیشنهاد کردم که یک شعر خیلی خوب و قوی باید بخوانی. گفت: فلانی! این جماعتی را که من میبینم فکر نکنم بپسندند ولی حالا چون تو گفتی میخوانم. رفت بالای سن و یک غزل زیبا خواند، همه مردم سکوت کردند. وقتی که از سن پایین آمد گفت وقتی شعر جنبه شاعرانگی قویای داشته باشد مردم این مسایل را قبول نمیکنند. آقاسی خوب درک میکرد. من خودم دیدم خیلی از شاعران و حتی مداحان اهل بیت (علیهمالسلام) به تقلید از مرحوم آقاسی شعر چهارده گوی او را زیاد میخوانند و خودشان اشعار زیادی به تقلید از این مثنوی سرودند. این جا مردم از تکرار چارده خسته نمیشود چرا که با تکرار کلمه چارده شارژ میشوند و در بیت آخر که آقاسی میگوید: «چارده منصور منصور آمده / کلهم نورعلی نور آمده» مردم خودشان صلوات میفرستند. چون این جا مردم را به شور و غلیان میآورد. ولی شما میفرمایید که این گونه شعر گفتن (تکرار کلمات برای توضیح یک مطلبی) از ادبیت و شعریت شعر میکاهد؟
این جا دو تا مسئله است؛ یکی شعریت شعر است و یکی اعتقاد مردم، وقتی اسم چهارده معصوم را در آورد اصلا لازم نیست شعر بگویید همهشان تحت تأثیر واقع میشوند، وقتی شما از عاشورا صحبت میکنید، احتیاجی نیست غزل یا مثنوی بگویید یا نمیدانم حماسی بگویید یا ... این مفاهیم برای مردم تقدس دارند، با شنیدن این اسمها مردم تحت تاثیر هستند یعنی مردم گوششان با شعر نیست با چارده معصوم است.
فارس: البته خیلی شاعر داشتیم و داریم که برای چهارده معصوم شعر گفتند و میگویند و خود حضرت عالی بهتر از بنده این شاعران گران قدر و کوشا را میشناسید؛ ولی تاثیرگذاری آقاسی بیشتر است.
بله، عرض کردم هنر خاصی آقاسی همین بود. در این قرن معاصر و شاید در این پنجاه سال هیچکدام نتوانستند روحیه مردم را بشناسند به دلیل شناختن روحیه مردم و مجلس شناسی، مطالبی است که هنر خاص آقاسی است.
فارس: اشعار آقاسی پس از فوتش یعنی پس از سال 1384 منتشر شد و خودش هم کارهایش را مکتوب نکرد.
اصلا وقت مکتوب کردن کارهایش را نداشت.
* شاعر ناچار است اعتراض کند و شعر دفاع مقدس شعر اعتراض است
فارس: اگر حرف گزافی نزده باشیم میتوانیم بگوییم بیشتر کارهای مرحوم آقاسی، فضایش فضای نقد و اعتراض است؛
از جنوب و غرب تا شرق و شمال
گشتهام در بین اشباه الرجال
کیست تا از مرگ من پروا کند
یا به روی غربتم در وا کند
آب میجویی ولیکن در سراب
کوفه بازار است این شام خراب
در تمام کوفه آیا مرد نیست
جز علی مردی سرا پا درد نیست
چون علی باید که سر در چاه کرد
شیعه را تا از خطر آگاه کرد
این فضای اعتراض در اشعار ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصلا شعرهای موفق همین است. شعرهای دفاع مقدس اگر این خصوصیات را نداشته باشند دیگر به درد نمیخورند. برای این که شاعر در دو جریان زندگی میکند؛ یکی سمت خودش را نگاه میکند میبیند روشنایی محض است و طهارت و پاکی است و یکی سمت جهان را نگاه میکند میبیند که تاریکی و جهل و گردن افرازی است. ناچار است که اعتراض بکند و شعر دفاع مقدس اصلا شعر اعتراض است؛ چون ما که طالب جنگ نبودیم. در حقیقت جنگ ما جنگی بود علیه جنگ؛ یعنی این طور باید تعبیر کنیم که ما شعرمان به تبعیت از این مفاهیم همین تعریف را دارد. در یک سو شاعر هم اعتقادات مذهبی خودش را دارد و در سوی دیگر هم صدام را دارد که باید اعتراض بکند. نه تنها صدام، آدمهایی که شبیه صدام هستند و جزء صدامیان قرار میگیرند.
فارس: یک ویژگی دیگری که در کارهای آقاسی مشهود است حسرت جا ماندن از قافله شهداست؛
روزگاری باز بود باب جهاد
کاروان رفت و مرا تنها نهاد
این بخش از مفهوم شعر دفاع است و به خودی خود بعد از جریان قطعنامه و بازگشت آزادهها و پیکر شهدای ما این حسرت وارهها و تعریف گفتنها در شعر باب شد و آن قدر تکرار شد که از کثرت استعمال نمیتوانیم بگوییم که فقط در شعر آقاسی است. میتوان گفت در شعر دفاع مقدس عمومیت دارد.
فارس: پس آقاسی یک بخشی از پازل شعر دفاع مقدس است.
بله، این قسمت -حسرت جا ماندن از کاروان شهدا- فقط خاص آقاسی نیست.
* آقاسی آنهایی که ماندند و سکوت کردند را سرزنش میکرد
فارس: میتوانیم از گفتههای شما نتیجه بگیریم که آقاسی، فقط برای ائمه شعر نمیگوید و فقط شاعر آیینی نیست، بلکه هم شاعر آیینی است و هم شاعر دفاع مقدس و هم شاعر اجتماع و ...
بله، در جریان اشعارش به شهدا اشاره میکند و صراحتا نظرش متوجه سالهای دفاع مقدس است. گاهی اوقات طعنه میزند و سرزنش میکند. آنهایی که ماندند و سکوت کردند را سرزنش میکند و مورد خطاب قرار میدهد.
فارس: جناب گلمرادی! شما در یک تعریف کلی شعر آقاسی را برآیند چه تفکری میبینید؟
ما یک شاعری به نام یغمای نیشابوری داریم...
* جماعت شاعر دو دستهاند؛ یک عده ذوق شاعری دارند و عده دیگر شوق شاعری
فارس: یغما شعرهای جنون مندی دارد مثلا یک جایی به کارگر بودنش میبالد تا شاعر بودنش میگوید؛ "من یک کارگر بیل به دستم/نام شاعر بر من مگذارید و حرامم مکنید".
اتفاقا با این که بیسواد و کم سواد بود ولی خداوند گاهی اوقات به بعضی افراد نبوغ هدیه میکند. دانشگاه رفتن در بعضی جاها خیلی موثر نیست. جماعت شاعر، آنهایی که به سمت و سوی هنر شعر رغبت دارند دو تیرهاند؛ یک عدهشان ذوق شاعری دارند و عده دیگری شوق شاعری دارند. اینهایی که ذوق شاعری دارند خواه ناخواه در گذر زمان پیشرفت میکنند. اینها که شوق شاعری دارند فقط میتوانند از شعر لذت ببرند. مثلا بنده به خط نستعلیق علاقه مند هستم؛ من شوق خط نستعلیق را دارم، ذوقش را ندارم.
آقاسی ذوق شاعرانه داشت. شاعر بود حتی اگر این شعرهای مداحیاش را نمیگفت و به یک سمت دیگر قضیه میغلتید. غزلهای خوبی هم دارد و هنوز چاپ نشده است و نمیدانم دست چه کسانی است. شاید دست خانوادهاش باشد. غزلهای استوار و محکم دارد ولی این هم نعمتی است که بین مداحان رسوخ کرد و شعر عاشورایی و شعر آیینی را با همان روش خودش تجلی دارد.
فارس: شما آقاسی را غیر از جلسات سالهای حوزه هنری جای دیگری دیده بودید؟ اصلا جایی شده بود که برای هم شعرهای یکدیگر را بخوانید؟
بله. آقاسی آدم متواضعی بود و بیادعا شعر میگفت.
فارس: یعنی همین جور که شعر میگفت بود؟
بله، جلسات که تمام می شد با هم مینشستیم و بیشتر میرشکاک روی ایشان تکیه داشت.
فارس: از جماعت شاعران فقط آقای میرشکاک با ایشان دوست بود؟
- دوستان با ایشان هم کلام بودند ولی روحیه ایشان را نشناخته بودند. حتی من خودم که بعدها شعرهای ایشان و مخصوصا چهار پارههایش را خواندم حیرت کردم. و گفتم پس میرشکاک درست میگفت که روی همه را کم خواهد کرد. باز هم تکرار میکنم آدمی نبود که خودش را به رخ بکشد. مرد افتاده و سر به زیری بود و حیف شد.
انتهای پیام/