به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، در خیابان شهید بهشتی (منصور) یکی از قدیمیترین خیابانهای تبریز - قدم میزنی و در هجوم تبلیغات بیامان و رنگارنگ انتخابات ریاست جمهوری و شوراها قرار میگیری. هر لحظه بر مغزت فشار میآوردند و هر یک از تبلیغات در بخش قشری و مرکزی مخ بر سر انتخاب، از همدیگر سبقت میگیرند. نگاهت به پوستری میافتد که در داخل جوی آب دارد با آب میرود. عکس یکی از همکلاسیهای دوره دانشگاه است. همانطور که در آب میرود تو هم میروی و میخوانی نویسنده، فعال فرهنگی و سیاسی، مدرس دانشگاه، تألیف بیش از 20 عنوان کتاب، مدیر ...، مدیر عامل .... و چند عنوان دیگر که نمیدانی چطور این همه کار را در عرض چند سال انجام داده است.
از مقابل خانه ارفعالملک جلیل میگذری در اوج ناباوری تمام میبینی دیوارهای این خانه قدیمی محل تبلیغ کاندیدایی شده است که احتمالا میخواهد تبریز را از اینی که هست زیباتر کند.
در ذهنم مرور میکنم که روزانه چندین خبر میخوانم از اقدامات میراث فرهنگی در حفاظت از میراث فرهنگی تبریز، تبریز شهر دروازهها، تبریز شهر خانههای قدیمی، تبریز شهر بازارها، تبریز شهر مردان و تبریز ....
از مقابل خانه مردی میگذرم که روزی شهردار این شهر بوده و دیوارسازی مهران رود برای نجات از خطر سیل (بدون دریافت اعتبار از رضاخان)، یاری رسانی به نیازمندان، تاسیس دارالمجانین در تبریز، صدارت مجمع دارالتربیه (محل تعلیم و تربیت اطفال یتیم و بی کس) از اقدامات ماندگار این مرد است.
این اثر در تاریخ 1381/07/07 با شماره ثبت 6213 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است و گفته میشود تنها سردرب این خانه ثبت ملی شده و داخل خانه جزو آثار تاریخی محسوب نمیشود اما این مثل معروف را در ذهنم تداعی میکند که: از کوزه همان برون تراود که در اوست. کسی که سردربی به این زیبایی را برای خانهاش ساخته، محال است که خانهای در شأن این سردرب نداشته باشد. گفته میشود سنگ کاریهای این خانه نظیری در تبریز ندارد. به هر حال مشخص نیست در حال حاضر صاحب این خانه کیست. اما آنچه اهمیت دارد این است که بخشی از میراث گذشته ما با بیمهری مواجه است و ای کاش این خانه در شهر دیگری مثل کاشان، اصفهان و یا شیراز بود؛ آن وقت همگی برای رفتن و دیدنش سر از پا نمیشناختیم.
موسم انتخابات که میرسد تبلیغات هم در رنگها و شکلهای دیگری عرضه میشود؛ یکی کارت استخر با 50 درصد تخفیف پخش میکند، یکی توپ فوتبال، دیگری پیراهن ورزشی، آن یکی پارچه کت و شلوار، آن دیگری چادر و لوازم التحریر.
اما نوشتن در و دیوار شهر با انواع اسپریها به عادت کهنه و قدیمی تبدیل شده است و میگویند نوشتن دیوارها بدون هماهنگی با صاحب ملک شاید پیگرد قانونی داشته باشد. اما اگر کسی آن لیاقت را در خود سراغ دارد که خویش را لایق نشستن بر صندلی شورا میداند و میخواهد برای مردمان یک شهر تصمیم بگیرد، باید از حداقل شعوری برخوردار باشد و آگاه باشد که نوشتن نام خود بر دیوار همشهریان لایق اعضای شورای شهر نیست. آیا از دکتر این شهر این انتظار میرود که بر دیوار چنین بنای باشکوهی چنین تبلیغی کند؟
آیا بهتر نیست اعضای چهارمین دوره شورای اسلامی شهر فکری به حال چنین خانههای با ارزشی بکنند؟
اگر گوش شنوایی داشته باشیم صدایی از خانه میآید؛ توگویی صدای ارفع الملک جلیلی است که صدایش از کربلا میآید: «فرزندانم! من شبانه روز به فکرتان بودم...اهالی شهرم خانهاتان آباد! خانهام را دریابید!»
* بنا به وصیت ارفع الملک جلیلی وی را در کربلا دفن کردند.
...................................................
نگارنده: حکیمه عوضپور
عکس ها از: رضا رسولی
........................................
انتهای پیام/60002/ع40/پ3003