اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  اقتصاد و حقوق

نفت خاورمیانه، سوریه و رقابت ژئوپلیتیک ایران و آمریکا

ایالات متحده آمریکا حلقه مقاومت را مخالف منافع حیاتی خود در خاورمیانه که مهمترین آنها تضمین امنیت انرژی خود است، می‌داند.

نفت خاورمیانه، سوریه و رقابت ژئوپلیتیک ایران و آمریکا

چکیده:

در متونی که  این روزها به تجزیه و تحلیل  اهداف آمریکا در سوریه می پردازند، منطق این کشور در توجه بیش از حد به سوریه را حول راهبردهایی مثل  ایجاد ثبات منطقه ای، جلوگیری از استفاده و اشاعه سلاح های شیمیایی، محدود کردن خشونت های مدنی، ممانعت از ایجاد پایگاه هایی امن برای گروه های تروریستی مخالف آمریکا در خاک سوریه و جلوگیری از نفوذ منطقه ای ایران مورد بررسی قرار می دهند. اما در کمال تعجب در این تحلیل ها، به عامل نفت به عنوان دلیل ریشه ای حضور آمریکا و عامل پیوند دهنده خاورمیانه با دیگر مناطق و قدرت های بزرگ توجه چندانی نمی شود.

در این مقاله تلاش می شود به بررسی اهداف و نیات آمریکا در سوریه از دریچه ی نفت و امنیت انرژی این کشور پرداخته شود. بر اساس فرضیه ای که در این پژوهش به دنبال اثبات آن هستیم؛ یکی از اصلی ترین اهداف آمریکا در سوریه، تضعیف محور مقاومتی است که به واسطه ی ایجاد هلال شیعی و احیای شیعه (1) بین ایران، عراق، سوریه و لبنان ایجاد شده است. ایالات متحده تقویت این محور مقاومت به رهبری ایران را مخالف تضمین امنیت انرژی به عنوان مهمترین راهبرد منطقه ای خود در خاورمیانه می داند.

به نظر بسیاری از کارشناسان، برنده ی جنگ در سوریه تا حد زیادی تعیین کننده معادلات منطقه ای بوده و توان تغییر توازن منطقه ای به نفع خود را دارد. چراکه محور مقاومت در صورت عبور از این گردنه ی سخت به مشروعیت بالایی دست می یابد.

واژگان کلیدی:

محور مقاومت، هلال شیعی، امنیت انرژی، ژئوپلیتیک خاورمیانه

مقدمه:

چند صباحی است که بحران سوریه در مرکز توجه جهانی قرار گرفته است. بازیگران متعددی در این بحران نقش آفرینی می کنند؛ به گونه ای که  نمی توان به سادگی آن را یک جنگ داخلی نامید. امروزه شاهد نقش آفرینی بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی نیز در این کارزار خونین هستیم. کارزاری که تا کنون قریب به صد هزار نفر را به کام مرگ فرستاده و میلیون ها آواره و بی خانمان بر جا گذاشته است.

از آنجاییکه پرداختن به همه ی عوامل و بازیگران موثر در ایجاد و گسترش این بحران در قالب یک مقاله واحد به نتیجه ای جز کلی گویی و تحلیل های سطحی نخواهد انجامید؛ در این نوشتار سعی می شود از میان متغیرهای گوناگون به نقش قدرت های بزرگ در تشدید و یا تسکین این بحران پرداخته شود. جنگ سوریه برای بسیاری از کارشناسان سیاسی و سیاست دوستان یادآور دوران جنگ سرد و رقابت آمریکا با شوری است. از طرفی آمریکا با هم پیمانان منطقه ای اش همچون عربستان، ترکیه، قطر و اسرائیل به دنبال سرنگونی بشار اسد و جایگزینی آن با یک سوریه طرفدار غرب و یا بی طرف هستند و از طرفی دیگر، روسیه به همراه ایران به دنبال حفظ نفوذ خود در منطقه بوده و سوریه را خط قرمز سیاست خارجی خود می دانند.

از یک سو، ایران، ترکیه، عربستان و قطر و از سوی دیگر، آمریکا و روسیه به عنوان مهم ترین بازیگران تاثیر گذار در این بحران به حساب می آیند. ایران، به عنوان یکی از بازیگران اصلی و رقیب آمریکا در این بحران، دلایل استراتژیک مشخصی برای حمایت گسترده نظامی و سیاسی از سوریه دارد.

اما شاید اولین و مهم ترین دلیل ایران برای این حمایت های گسترده این باشد که ایران سوریه را به عنوان یک سد دفاعی در مقابل آمریکا و اسرائیل تلقی می کند. بر اساس تخمین های ایالات متحده، حزب الله سالانه 100 میلیون دلار کمک نقدی و تجهیزات از ایران دریافت می کند که از طریق سوریه به این گروه حامی ایران و مخالف سرسخت سیاست خاورمیانه ای آمریکا ارسال می شود.(2) همین مساله موجب شده است که آمریکا در سوریه به دنبال محدود کردن نقش خاورمیانه ای ایران و در نتیجه تاثیر گذاری بیشتر بر دیپلماسی انرژی منطقه حساس خاورمیانه باشد.

بی اعتمادی به اهداف و نیات آمریکا در سوریه، یکی از مهمترین دلایل حساسیت قدرت های بزرگ به این بحران است. از نظر آمریکا، ایران با حمایت از حزب الله، حماس و شبکه هایی از گروه های نظامی شیعی در عراق، سعی در تضعیف جایگاه آمریکا در خاورمیانه دارد؛ چراکه بشار اسد و سوریه به عنوان مهمترین متحد عرب ایران در خاورمیانه نقش مهمی در کمک رسانی ایران به حزب الله و حماس ایفا می کند.(3)

حمله به سوریه نه از نظر حقوق بین الملل و منشور سازمان ملل که حمله تهاجمی به یک کشور بدون مجوز شورای امنیت را به صراحت رد می کند و نه از نظر افکار عمومی آمریکا مشروعیت ندارد. از طرفی نیز سوریه اکنون که درگیر جنگ داخلی شده است هیچگونه تهدید فیزیکی فوری را متوجه آمریکا و یا متحدان منطقه ای او همچون اسرائیل و ترکیه نمی کند. علاوه بر این، هیچ تضمینی وجود ندارد که پیروزی و به حکومت رسیدن شورشیان به نفع آمریکا و متحدان منطقه ای او باشد.

از این رو، شاید مهمترین سوالی که این روزها ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته این باشد که قدرت های بزرگ و به خصوص آمریکا، در سوریه به دنبال چه چیزی هستند؟ چرا سوریه که شاید به اندازه ی یکی از ایالت های آمریکا نباشد تا این اندازه برای آنها اهمیت  یافته است؟ چرا آمریکا با وجود فاصله ی جغرافیایی بسیاری که از خاورمیانه دارد تا این حد به مسائل این منطقه حساس بوده و به آن واکنش نشان می دهد؟ و چندین و چند سوال دیگر که ذهن بسیاری از کارشناسان نظامی و سیاسی را به خود مشغول کرده است.

در ادامه تلاش می شود تا حد توان و در یک سلسله نوشته های پیاپی به بررسی نیات قدرت های بزرگ در توجه بیش از حد به خاورمیانه پرداخته شود. در این مقاله به بررسی اهداف و نیات آمریکا به عنوان کشوری که داعیه رهبری و برتری جهانی دارد، در این بحران پرداخته می شود.   

اهمیت ژئوپلیتیکی خاورمیانه:

خاورمیانه در طول تاریخ همواره از اهمیت ژئوپلیتیکی بالایی برای قدرت های بزرگ برخوردار بوده است. اما شاید مهمترین دلیل اهمیت خاورمیانه و عامل اتصال دهنده این منطقه به تمامی مناطق دنیا را بتوان عامل انرژی دانست.  با نگاهی به آمار به سادگی می‌توان دریافت که بیشترین میزان ذخایر اثبات شده نفت جهان در خاورمیانه قرار دارند. به واقع در میان 10 کشور اصلی که بیشترین منابع اثبات شده انرژی جهان را به خود اختصاص داده اند، 7 کشور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و 5 کشور نیز صرفاً در خلیج فارس قرار دارند.(4)

هرچند عرف رایج بر این است که خاورمیانه را به دلیل منابع سرشار نفتی که در خود جای داده  دارای اهمیت بدانیم ولی در مورد دیگر حامل انرژی مثل گاز نیز این منطقه دارای اهمیت ویژه ای است.(5) این واقعیت‌ها باعث شده است که خاورمیانه اهمیت ویژه‌ای در اقتصاد جهانی که اتکای شدیدی به انرژی و به ویژه نفت دارد، داشته باشد

جایگاه نفت خاورمیانه در امنیت ملی آمریکا:

خاورمیانه به دلیل موقعیت ویژه ژئوپلیتیک و وجود منابع سرشار طبیعی همچون نفت و گاز، همواره برای قدرت های جهانی از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. وابستگی بی چون چرای اقتصاد آمریکا به نفت باعث شده نسبت به فعل و انفعالات این منطقه و به ویژه مسائل مربوط به ایران، سوریه و لبنان حساسیت بسیار بالایی نشان دهد. از این رو، آمریکا همواره با نظام های مخالف منافع خود در این منطقه حساس سر ناسازگاری داشته است. تجربه ی حمله به افغانستان، عراق، تلاش برای سرنگونی نظام سوریه از طریق حمله نظامی اثباتی بر این مدعاست.

انرژی، همواره نقش تعیین‌کننده‌ای را در امنیت ملی، شکوفایی اقتصادی و مسائل زیست‌محیطی آمریکا ایفا کرده است. آمریکا که در سال 1990 حدود 40 درصد نفت خود را از خارج وارد می کرد، اکنون با واردات حدود 57 درصد از نفت خود به بیشترین میزان وابستگی نفتی  در طول تاریخ خود رسیده است و پیش بینی ها  از وابستگی 70 درصدی اقتصاد آمریکا به واردات نفت تا سال 2030 خبر می دهند. هرچند آمریکا در آغاز دوره دوم ریاست جمهوری اوباما واردات نفتی خود را کمتر کرد ولی برخی از کارشناسان این کاهش را بیشتر به دلیل وقوع بحران اقتصادی جهانی می دانند.

مسئله دیگر دربارة اهمیت انرژی برای آمریکا،که پاشنه آشیل این ابر قدرت نیز به حساب می‌آید، بخش حمل‌ونقل این کشور و وابستگی حداکثری آن به فرآورده‌های نفتی است. صنعت حمل‌ونقل آمریکا وابستگی انکارناپذیری به نفت دارد. سیستم حمل‌ونقل در آمریکا حدود 68 درصد مصرف نفت این کشور را به خود اختصاص می‌دهد، این در حالی است که 96 درصد سوخت استفاده‌شده در سیستم حمل‌ونقل آمریکا از مشتقات نفتی است. به عبارت دیگر، آمریکا با 6/4 درصد جمعیت جهان بیش از 20 درصد انرژی جهانی را به خود اختصاص داده است.(6) با شناخت این وابستگی هاست که منطق آمریکا برای مخالفت با نظام سیاسی سوریه و هر کشوری که به دنبال ایجاد محورهای مقاومت در برابر منافع منطقه ای اوست درک می شود.

با توجه به اینکه در استراتژی امنیت ملی دولت اوباما تأکید بسیاری بر اقتصاد شده است؛ تضمین امنیت انرژی را باید یکی از اولویت‌های مهم این دولت تلقی کرد. چراکه در موارد تاریخی قطع جریان نفت از منطقه ی خاورمیانه، اقتصاد آمریکا تاثیرات منفی مستقیمی را تجربه کرده است.

بنابراین، با در نظر گرفتن اینکه انرژی جهانی وابستگی بی چون و چرایی به منطقه خاورمیانه دارد، آمریکا همچون دیگر استراتژی‌های امنیت ملی خود در دوران پس از جنگ سرد چاره‌ای جز توجه جدی به این منطقه ندارد. از این رو، آمریکا تلاش می کند کشورهای مخالف منافع و سیاست خارجی خاورمیانه ای خود را یکی پس از دیگری و با صرف هزینه های هنگفت از میان بردارد.

مهم‌ترین موارد قطع عرضه جهانی نفت و تاثیر آن بر تولید ناخالص ملی در آمریکا(7)

میزان کاهش در تولید ناخالص ملی آمریکا میزان کاهش در تولید جهانی نفت واقعه تاریخ

5.5  درصد 10.1  درصد بحران سوئز نوامبر 1957

6.2  درصد 7.8  درصد جنگ اعراب و اسرائیل نوامبر 1973

3.6  درصد 8.9  درصد انقلاب ایران نوامبر 1978

3.5  درصد 7.2  درصد جنگ ایران و عراق اکتبر 1980

3.1  درصد 8.8  درصد جنگ خلیج فارس آگوست 1990

همانطورکه قبل از این ذکر شد،وابستگی نفتی تاثیرات اقتصادی زیادی دارد. اختلال در تأمین نفت خارجی را جرقة دو بحران بزرگ اقتصادی دوران پس از جنگ جهانی دوم می‌دانند. افزایش چشمگیر قیمت نفت در سال‌های 2007 و 2008 هزینه‌های سنگینی را بر مشاغل آمریکا که یک سوم کسری تجاری اش به خاطر خرید نفت خارجی است، تحمیل کرد. در سال‌های مابین سال 1998 تا 2007 آمریکا به طور متوسط سالانه 78.5 میلیارد دلار هزینه صرف واردات نفت خارجی کرده است.

اما آمریکا در سال 2008 نزدیک به نیم تریلیون دلار برای واردات نفت هزینه کرد که این رقم از بودجه دفاعی این کشور نیز بیشتر شد. این‌چنین تصور می شود که این اسراف ثروت ملی یکی از دلایل اصلی بحران مالی سپتامبر 2008 باشد.(8) صرف این مبالغ هنگفت برای خرید نفت مورد نیاز اقتصاد آمریکا، این کشور را به بدهکارترین کشور دنیا تبدیل کرده است. این بدهی‌ها اکنون به رقم سرسام‌آور 16 تریلیون دلار رسیده و هر دقیقه دو میلیون دلار به این رقم اضافه می‌شود. بسیاری از کارشناسان از ‌جمله دموکرات‌های حامی اوبامامسئله افزایش بدهی‌های خارجی آمریکا را تهدیدی برای امنیت ملی این کشور تلقی می‌کنند.

در آغاز قرن بیست‌و‌یکم، بی‌ثباتی شدید و متناوب در بازارهای نفتی در کنار افزایش شدید مصرف انرژی در اقتصادهای در حال توسعه موجب احیای دوباره ی بحث‌های مربوط به امنیت انرژی شد. تنش‌ها در مورد برنامة هسته‌ای ایران و تهدید این کشور در بستن تنگه هرمز، ایجاد حلقه مقاومت شیعی بین ایران، عراق، سوریه و حزب الله لبنان نیز عاملی برای قرار گرفتن نگرانی‌های مربوط به امنیت انرژی در مرکز توجه دولت های مصرف‌کننده نفت و به ویژه آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان بوده است.(9)

    هر چند روسای جمهور آمریکا در سخنرانی‌های عمومی خود تلاش می‌کنند هدف اصلی استراتژی امنیت ملی آمریکا در خاورمیانه را مقابله با تهدیدات فیزیکی پیشِ روی ایالات متحده معرفی کنند؛ می‌توان این‌چنین تصور کرد که هدف از این استراتژی‌ها مسئله‌ای فراتر از حفظ امنیت فیزیکی آمریکا باشد.

از آنجاییکه آمریکا  به  تنهایی به‌ اندازة همه کشورهای دیگرجهان هزینه‌هایی صرف مخارج نظامی‌اش می‌کند و هزینه های نظامی این کشور با هزینه های نظامی 149 کشور جهان برابری می کند، بازدارندگی هسته‌ای مستحکمی دارد و به واسطه دو اقیانوس وسیع که در اطرافش قرار دارد، از بیشتر خطرهای فیزیکی محفوظ است و سوریه، ایران و یا هیچ کشور دیگری در جهان نمی تواند امنیت فیزیکی این کشور را به خطر اندازد. بنابراین، هدف اولیه استراتژی‌های امنیت ملی ایالات متحده آمریکا را می‌توان حفظ «نظم نهادی» دانست که تضمین‌کننده منافع و جایگاه برتر آمریکا در سیستم بین‌المللی است.

به زعم این قلم، تسلط بر منابع و مسیرهای اصلی انرژی به عنوان یکی از پیش‌شرط‌های اصلی برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی و حفظ این برتری از دلایل اصلی اهمیت خاورمیانه و سوریه برای آمریکاست.  هرچند سوریه نقش چندانی در بازار جهانی انرژی ندارد ولی آمریکا به خوبی می داند تسلط کاملش بر خاورمیانه از مسیر تسلط بر ایران، سوریه و حزب الله لبنان به عنوان یک محوز پرنفوذ و تاثیر گذار مقاومت در منطقه می گذرد. به عبارت دیگر، سیاست خاورمیانه ای آمریکا وجود هیچ قدرت برتر منطقه ای و یا محورهای مقاومتی همچون محور ایران – سوریه و حزب الله را بر نمی تابد و آن را مخالف منافع حیاتی خود در منطقه ی حساس خاورمیانه می داند.

مسئله‌ای دیگر،که باعث اهمیت بیش از پیش نفت خاورمیانه در اقتصاد جهانی شده است، هزینه استخراج نفت در این منطقه است که در قیاس با دیگر مناطق نفت خیز بسیار پایین‌تر است. هزینه تولید نفت در خارج از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از منطقه‌ای به منطقه دیگر متفاوت است. بیشترین میزان تولید نفت خارج از خاورمیانه و شمال آفریقا مربوط به شوروی سابق، قاره آمریکا و آفریقاست. یعنی در مناطقی که هزینه تولید نفت در آن‌ها تقریبا دو برابر هزینه تولید در خاورمیانه است.از سوی دیگر، چند دهه طول می‌کشد که بتوانیم ساختارهای مورد نیاز برای تولید و صادرات منابع کشف نشده در خارج از خاورمیانه را ایجاد کنیم.(10)

این موارد دنیا را ناگزیر به کنار آمدن با این واقعیت کرده است که اقتصاد جهانی وابستگی انکارناپذیری به نفت و ژئوپلیتیک خاورمیانه به عنوان منطقه‌ای که نیمی از نفت جهان را در خود جای داده است، دارد. وابستگی اقتصاد جهانی به خاورمیانه با توجه به افزایش تقاضا برای انرژی و وارد شدن اقتصادهای در حال رشد جهان همچون چین به معادلات سیاسی و اقتصای خاورمیانه در حالیکه این کشور تا بیش از تبدیل شدنش به یک واردکننده عمده نفتی حتی روابط دیپلماتیک نیز با بسیاری از کشورهای خاورمیانه‌ای نداشت به همراه کاهش توان اقتصادی آمریکا در تأمین هزینه‌های هنگفت تأمین امنیت منطقه آینده‌ای مبهم را برای اقتصاد جهان رقم زده است.

     بنابراین، آمریکا در سوریه به دنبال تضمین جریان انرژی خود از طریق مقابله با محور مقاومتی است که ایران پس از انقلاب و با تمرکز بر هلال شیعی بین ایران، عراق، سوریه و لبنان ایجاد کرده است. هرچند سوریه آنچنان کشور نفت خیزی به حساب نمی آید اما در قلب محور مقاومتی قرار دارد که امنیت انرژی آمریکا را به شدت تهدید کرده و مخالف حضور این کشور در منطقه است.

نقش ارتش در حفظ و تداوم برتری جهانی آمریکا:

هرچند آمریکا همواره خود را کشوری دموکراتیک و داعیه دار حفظ حقوق بشر در جهان می داند اما این کشور از دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون از استفاده از هیچ ابزاری برای حفظ سلطه جهانی خود دریغ نکرده است و این بیانگر اهمیت حفظ برتری نظامی در نظام بین‌الملل به رغم هزینه‌های سرسام‌آور آن است. بحث استفاده از ارتش در پیگیری اهداف سیاست خارجی آمریکا صرفاً محدود به دوره بوش و حمله نظامی به عراق و افغانستان و یا حتی مربوط به دوران پس از جنگ سرد نیست.

آمریکا از دوران پس از جنگ جهانی دوم، هیچ‌گاه  از به کارگیری نیروی نظامی، برای رسیدن به اهداف کلان خود ابایی نداشته است. این واقعیت که ایالات متحده از زمان پایان جنگ سرد در سال 1989، پنج جنگ را به راه انداخته و 14 سال از 23 سال پس از جنگ سرد را در جنگ به سر برده، شاهدی براثبات این مدعاست. از جمله این جنگ افروزی ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:1991 علیه عراق، 1995 و 1999 در صربستان، 2002 – 2001 در افغانستان ، 2011 – 2003 در عراق و افغانستان، 2011 در لیبی و جنگ احتمالی در سوریه.

اما هر چه به عقب‌تر برمی‌گردیم  در حافظه تاریخی‌مان نیز  به نمونه‌های زیادی از استفاده از قدرت نظامی در تعقیب اهداف ملی در سیاست خارجی آمریکا برخورد می‌کنیم. سازمان‌های آمریکایی همچون سی آی ای، در طول جنگ سرد به بهانة آنچه  به اصطلاح نجات جهان از توطئةکمونیست می‌نامیدند، حکومت‌های بسیاری را سرنگون کردند. از آن جمله می‌توان به حکومت‌هایی چون "ژنرال پی‌نوشه" در شیلی، ژنرال سوهارتو در اندونزی و فردیناند مارکز در فیلیپین اشاره کرد. گفتنی است همگی این حکومت‌ها با طی کردن روندی دموکراتیک به قدرت رسیده و حکومت‌هایی قانونی در کشورهای خود به حساب می‌آمدند. اما آمریکا با  استفاده از زور آن‌ها را خلع و رهبرانشان را  در دادگاه‌های فرمایشی  محکوم به مرگ کرد.

"ویلیام بلوم"، یک مقام سابق در وزارت امور خارجه آمریکا و نویسنده کتاب «دولت‌های سرکش؛ رهنمودی برای تنها ابر قدرت جهان» این‌چنین برآورد می‌کند که ایالات متحده آمریکا از سال 1945 تاکنون، دست‌کم برای براندازی حکومت در 40 کشور خارجی تلاش کرده است(البته این آمار بهار عربی را در بر نمی‌گیرد). در ضمن، آمریکا در موضوع سلاح‌های کشتار جمعی راهی را در پیش گرفته است که همواره دولت‌های سرکش (یاغی) را به آن متهم می‌کند. ارتش آمریکا با در اختیار داشتن سی هزار تن سلاح‌های شیمیایی، بزرگترین ذخایر سلاح‌های بیولوژیکی جهان و بزرگترین زرادخانة هسته‌ای کره زمین، حسادت هر دیکتاتوری را بر می‌انگیزد.

سرانجام اینکه آمریکا با نادیده گرفتن توافق‌نامه‌های بین‌المللی همچون پیمان کیوتو، دیوان بین‌المللی کیفری، پیمان ضد موشک‌های بالستیک و دیگر پیمان‌های بین‌المللی، که ذکر همگی آن‌ها از حوصله این بحث خارج است، خود را در جهان به عنوان کشوری مطرح کرده است که به قوانین بین‌المللی بی‌توجه بوده، آن‌ها را نادیده گرفته و فراتر از آن‌ها عمل می‌کند(11). در مورد سوریه نیز آمریکا بدون توجه به سازمان ملل به عنوان مرجع قانونی مسائل بین المللی، بر طبل جنگ می کوبد. بنابراین، نه در هزاره جدید و نه در حافظه تاریخی‌مان از دوران پس از سال 1945 میلادی هیچ‌گاه زمانی را به یاد نمی‌آوریم که رژیم‌های سیاسی در آمریکا به دنبال حفظ سلطه خود با استفاده از ابزارهای متفاوتی که در اختیار دارند، نبوده باشند.

نتیجه گیری:

بریان فیشمن  و رادها اینگار  در مقاله ای مفصل تحت عنوان "منازعه در سوریه: دست یابی به منافع استراتژیک آمریکا" (12)که در ماه مارس سال 2013 به چاپ رسید، پیش بینی هایی که در باره ی آینده ی بحران سوریه وجود دارد را در قالب شش سناریو دسته بندی می کند. وقوع هر کدام از این سناریو ها تبعات مختلفی برای منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه به بار خواهد آورد.

اولین سناریو بهترین و آخرین سناریو بدترین حالت برای منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه به حساب می آید. وقوع هر یک از این پیش بینی ها، منافع نفتی آمریکا را چه به صورت مستقیم و چه به طور غیر مستقیم تحت تاثیر قرار خواهد داد. در ادامه برای جمع بندی بحث مان تلاش می شود به طور خلاصه وار به بررسی هر یک از این سناریو ها و تاثیر آن در منافع منطقه ای آمریکا پرداخته شود.

سناریوی اول:

پیروزی ائتلاف شورشیان با استفاده از کمک های غیر مستقیم لجستیکی از سوی آمریکا و یا تفویض داوطلبانه قدرت به ائتلاف مخالفان از سوی بشار اسد. بسیاری از تحلیل گران، پیروزی شورشیان با کمک غیر مستقیم آمریکا و یا تفویض داوطلبانه قدرت به ائتلاف مخالفان از سوی بشار اسد را بهترین گزینه برای ایالات متحده می دانند. به عقیده آنها در صورت وقوع این پیش بینی، آمریکا به مهمترین هدف خود که همان محدود کردن نفوذ منطقه ای ایران و روسیه است خواهد رسید.

چرا که اکثریت جمعیتی مخالفان را سنی هایی تشکیل می دهند که مخالف سیاست های ایران و روسیه در حمایت از بشار اسد هستند. تام دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دسامبر ٢٠١١، صریحاْ اعلام نمود که: «پایان رژیم اسد موجب بزرگ‌ترین عقب نشینی ایران در منطقه و برهم خوردن توازن قوای راهبردی و تغییر آن در منطقه علیه ایران خواهد بود».

اما به عقیده گروهی دیگر از کارشناسان که مخالف سرسخت این فرضیه هستند؛ پیروزی مخالفان از آن جهت که موجب ایجاد پایگاه هایی امن برای تروریست های سلفی و همچنین نگرانی های حقوق بشری خواهد شد، پیامد های غیر قابل پیش بینی و فاجعه بار زیادی برای آینده منافع آمریکا در منطقه خواهد داشت. تجربه افغانستان و کمک آمریکا در به قدرت رسیدن طالبان اثباتی بر این مدعاست. 

سناریوی دوم:

تقسیم سوریه به دو منطقه مستقل؛ یکی تحت کنترل دولت مرکزی بشار اسد و دیگری منطقه ای مستقل تحت کنترل شورشیان. بسیاری از کارشناسان منطقه ای و همچنین مردم سوریه، این سناریو که منجر به از بین رفتن تمامیت ارضی سوریه می شود را بدترین پایان برای این جنگ داخلی تلقی می کنند. در صورت وقوع این پیش بینی، شاهد موج عظیم مهاجرت داخل سرزمینی شیعیان و مسیحیان به مناطق تحت حکومت بشار اسد و احتمالا سنی ها به مناطق تحت حکومت مخالفان در درون سوریه خواهیم بود. این مهاجرت های گروهی قطعا خشونت های زیادی را به دنبال خواهد داشت.

درگیری های درون گروهی بین مخالفان و به ویژه گروه های وابسته به القاعده از دیگر نگرانی های حقوق بشری در صورت وقوع این پیش بینی است. همچنین وقوع این سناریو نمی تواند گزینه ای مطلوب برای آمریکا به حساب بیاید. چراکه در این شرایط، از یک سو گروه های تندروی سنی همچون جبهه النصره به پایگاهی در سوریه دست خواهند یافت و از سوی دیگر، ایران همچنان نفوذ خود در سوریه را حفظ و با تقویت حزب الله و حماس از طریق مناطق تحت کنترل بشار اسد محور مقاومت شیعی خود در خاورمیانه را حفظ خواهد کرد.

سناریوی سوم:

ایجاد یک حکومت انتقالی از طریق مذاکرات سازنده بین حامیان اسد و رهبران گروه های مخالف. کارشناسان این سناریو را بهترین و نامحتمل ترین پایان برای بحران سوریه می دانند. این گزینه می تواند در میان بد و بدتر انتخاب بد برای ایران باشد.

هر چند ایجاد یک حکومت انتقالی طبیعتا به نفع اکثریت سنی خواهد بود لکن در این شرایط ایران نیز امیدوار خواهد بود که از طریق تاثیر گذاری در مذاکرات از طریق حمایت از علویان سوریه، حداقلی از نفوذ خود را حفظ کند. وجود گروه های متعصب جهادی در درون مخالفان یکی از موانع اصلی حصول به این سناریو به حساب می آید. چراکه ایدئولوژی  دیگر ستیز و انعطاف ناپذیر گروه های وابسته به القائده در درون جبهه مخالفان احتمال تعامل سازنده آنها با علویان را تا حد بسیاری کاهش می دهد.

سناریوی چهارم:

تشریک قدرت از طریق توافق صلح میان گروه های درگیر در عرصه داخلی سوریه  به رهبری سازمان ملل و جامعه جهانی. متاسفانه به دلیل عبور طرفین از خط قرمز های یکدیگر و همچنین عدم هماهنگی قدرت های بزرگ در شورای امنیت، حصول به این پیش بینی امری بعید به نظر می رسد. به طور کلی این سناریو، درگیری های مستقیم بین وفاداران اسد و نیروهای شورشی را کاهش خواهد داد، موجب محدود شدن خشونت های مدنی خواهد شد، نگرانی های بشردوستانه را کاهش خواهد داد؛ اما به نظر نمی رسد مانع حملات فرقه ای و تروریستی شود.

چنین سناریویی نیازمند ماموریت دائم نیروهای حافظ صلح سازمان ملل همانند آنچه که در کوزوو و لبنان دیده می شود، می باشد. اما همانطور که تجربه ی کوزوو و لبنان ثابت کرده است، نیروهای سازمان ملل از توان کافی برای کنترل گروهای تروریستی و تضمین امنیت کشور برخوردار نیستند.

از طرفی نیز نیروهای افراطی در بین طرفین، نیروهای سازمان ملل را به عنوان نیروهای خارجی و به چشم دشمن نگاه می کنند. این شرایط باز هم بر وفق مراد آمریکا نخواهد بود؛ چون ایران با چند دهه تجربه و سازمان دهی قوی که در سوریه دارد در این شرایط نیز می تواند با کمک بقایای دولت کنونی حتی در صورت نبود بشار اسد به نفوذ خود در این کشور ادامه دهد. با این وجود، تشریک قدرت از طریق توافق به رهبری سازمان ملل و جامعه جهانی، مشروعیت بیشتری نسبت به دخالت آمریکا و ناتو دارد.

سناریوی پنجم:

پیروزی مخالفان از طریق مداخله ی نظامی ناتو. این گزینه بدترین حالت برای ایران و همچنین دارای تبعات متعدد برای خود آمریکا خواهد بود. به عبارتی دیگر، هر چند در صورت پیروزی مخالفان، آمریکا در تضعیف محور مقاومت شیعی به موفقیتی بزرگ دست پیدا خواهد کرد ولی از سوی دیگر با نفوذ گروه های سلفی در دولت سوریه تروریست ها پایگاه امن دیگری در خاورمیانه کسب خواهند کرد. حضور نیروهای ناتو در سوریه موجب برانگیختن حساسیت سلفیان و بی ثباتی در منطقه خواهد شد و این مساله منجر به اختلال در روابط بین نیروهای ناتو با بعضی از عناصر دولت جدید شورشیان خواهد شد. این تعارضات، سوریه و کل منطقه را به سمت آینده ای نامبهم خواهد کشاند.

هر چند با برکناری بشار اسد از طریق مداخله نظامی آمریکا، نفوذ ایران در سوریه محدود خواهد شد اما تجربه ی عراق و لبنان نشان می دهد که حتی در صورت مخالفت حکومت ها ایران می تواند به طور مستقل با گروه ها و اقلیت های نظامی و مذهبی وارد تعامل شده و از این طریق نفوذ خود در منطقه را از سر بگیرد. تجربه ی کار با حزب الله لبنان علی رغم وجود دولت طرفدار غرب در این کشور اثباتی بر این مدعاست.

سناریوی ششم:

پیروزی بشار اسد و بازگشت شرایط سوریه به حالت قبل از شروع منازعه. این سناریو بدترین حالت برای آمریکا و بزرگترین پیروزی برای سیاست خارجی خاورمیانه ای ایران خواهد بود. پیروزی اسد موجب تضعیف اعتبار آمریکا در خاورمیانه خواهد شد. اگر سوریه و ایران در این جنگ ژئوپلیتیک  پیروز شوند برای کشورهای منطقه ثابت خواهد شد که ایران توان حمایت از هم پیمانان منطقه ای خود را دارد و بالا رفتن اعتبار و مشروعیت ایران می تواند ائتلاف های منطقه ای را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

بر هم خوردن نظم کنونی خاورمیانه برای آمریکا عواقب بدی خواهد داشت. هرچند بازگشت اوضاع به حالت قبلی بسیار بعید به نظر می رسد اما در صورت وقوع این سناریو، محور مقاومت شیعی با عبور از این مرحله ی سخت به مشروعیتی تاریخی دست خواهد یافت و در تعیین معادلات منطقه ای به جایگاه غیر قابل انکاری دست خواهد یافت که آمریکا نیز قادر به نادیده گرفتن آن نخواهد بود. در صورت پیروزی بشار اسد علاوه بر آمریکا، القائده نیز بزرگترین بازنده این نبرد خواهد بود؛ چراکه به رغم تحمل تلفات سنگین هیچ جایی در سوریه نخواهد داشت. از طرفی نیز پیروزی اسد باعث تقویت جایگاه حزب الله لبنان در منطقه و افزایش تاثیر گذاری محور مقاومت شیعی در منطقه خواهد شد.

بنابراین، واقعیتی انکارناپذیر است که دولت‌های مختلف آمریکا همواره از قدرت نظامی به عنوان پشتوانه مستحکمی برای حفظ رهبری جهانی و نیل به اهداف مدنظر سیاست خارجی خود استفاده کرده‌اند. اما آمریکا همواره تلاش دارد در مواردی که از قدرت نظامی استفاده می‌کند به آن جنبه‌ای مشروع بدهد. کسب اجازه از کنگره و تلاش برای جلب نظر مثبت کشورهای مختلف جهان جهت حمله به سوریه را می توان تلاشی در جهت مشروعیت دهی به این حمله احتمالی دانست.

به عقیده ی بسیاری از کارشناسان سیاسی و نظامی، یکی از دلایل اصلی انصراف آمریکا و یا به تعویق افتادن حمله به سوریه، شکست در ایجاد این اجماع جهانی و فقدان مشروعیت لازم جهت این حمله احتمالی است. از نظر نگارنده، هدف ظاهری سیاست آمریکا در سوریه یافتن روزنه ای برای مشروعیت بخشی به حمله احتمالی از طریق لفاظی های بشر دوستانه و اتهام حمله ی شیمیایی از سوی دولت سوریه است. اما هدف اصلی سیاست خاورمیانه ای آمریکا در قبال سوریه را می توان از بین بردن حلقه  مقاومتی دانست که به رهبری ایران در میان شیعیان منطقه ایجاد شده و سوریه در حکم قلب این حلقه مقاومت قرار دارد.

ایالات متحده آمریکا این حلقه مقاومت را مخالف منافع حیاتی خود در خاورمیانه که مهمترین آنها تضمین امنیت انرژی خود است، می داند.

منابع:

1- Vali Nasr, When the Shiites Rise, Foreign Affairs, July/Agust 2006.

2- Esther Pan “Syria, Iran and the Mideast Conflict” Council on Foreign Relations, July 18, 2006. 

3- Laila Bassam “Hezbollah Says it Gets Support, not Orders, from Iran” Reuters February 17,2012.

4- Oil and Gas Journal,January 2011.

5- BP Statistical Review of World Energy June 2012. 

6- National Security Consequences of U.S. Oil Dependency,Council on Foreign Relations, Independent Task Force Report No. 58, (2006).

7- Barsky and Killian (2002). In this table, we assume trend US GDP is 3% throughout the period.

8- Luft Gal  and Korin Anne, Energy Security Challenges for the 21st Century : a Reference Handbook, Greenwood Publishing Group, California, 2009,p: 145.

9- Daniel Yergin, New Challenges to Energy Security, The Journal of the International Energy Agency, Issue 3 – Autumn 2012,p:8.

10- Anthony H. Cordesman , “Energy Developments in the Middle East”, CSIS, Washington D.C., March 15, 2004, P:13- 14.

11- Jennifer Rankin, “Is America a Rogue State?” The Foreign Policy Centre, 2003, http://fpc.org.uk/fsblob/247.pdf (accessed10 september 2012).

12- Brian Fishman, Rydha Iyengar, The Conflict in Syria, An Assessment of US Strategic Interests,  Rand cor., New American Foundatio, March 2013.

منبع : مقاله ارائه شده در همایش ملی نفت و توسعه اقتصادی

برگزار کننده : سازمان بسیج علمی،پژوهشی و فناوری

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول