اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  تاریخ و تمدن اسلامی

الگوی پیشرفت در عصر مدیریت علوی

در مدیریت علوی، تأمین رفاه و آسایش و پیشرفت جامعه ی اسلامی یکی از اولویت های این مدیریت قرار داشته که می تواند الگویی مناسب برای دولت مردان اسلامی به خصوص دولت برخاسته از عشق و علاقه ی وافر به اهل بیت عصمت و طهارت باشد.

الگوی پیشرفت در عصر مدیریت علوی

در این نوشتار نگارنده کوشیده است با برشمردن مشخصه های رویکرد مدیریتی امیرالمومنین(ع) پس از رسیدن به حکومت نشان دهد که الگوی مدیریتی حاکم بر آن دوره برای زمانه ی امروز جامعه اسلامی هم می تواند به خوبی مورد استفاده قرارگیرد. بر اساس یافته های مقاله ی حاضر، اهمّ برنامه هاى اصلاحى مدیریت علوى را، به عنوان الگوی مناسب برای پیشرفت جامعه ی اسلامی، مى توان در هفت اقدام اصلى و بنیادین، به عنوان سرفصل کلى برنامه ها، ارائه کرد: رفع تبعیض در تقسیم بیت المال، برگرداندن دارایی های عمومى به تاراج رفته، جلوگیرى از پیدایش ثروت های انبوه نامشروع در دولت جدید، تأمین حقوق شهروندان و در امان بودن غیرمؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان، تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم به ویژه مظلومان، تأمین اجتماعى محرومان و از کار افتادگان، تلاش در راه عمران و آبادانى زمین.

از این هفت برنامه، بخشی جنبه ی سلبى داشت که موانع راه را براى فقرزدایى و توسعه ی رفاه عمومى هموار می کرد و بخشی دیگر دارای جنبه ی اثباتى بود که براى رفع محرومیت و از میان برداشتن شکاف عمیق طبقاتى به اجرا گذاشته شد. پیشرفت در مدیریت علوی نه هدف، بلکه وسیله اى براى رسیدن به آرمان های معنوى بود.

مقدمه

بى گمان پیشرفت و اصلاحات در مدیریت علوى در بین اقسام مدیریت موجود در تاریخ یک استثنا است و می توان آن را یگانه و منحصر به فرد دانست و از نقطه هاى عطف تاریخ به شمار آورد. گواه این حقیقت هم، توجه گسترده و فراوانى است که اندیشمندان و فرزانگان بشریت اعم از شیعه یا سنّى و حتى افراد بیرون از اسلام به این دولت (مدیریت) کوتاه عمر، ولى سرنوشت ساز مبذول داشته اند و از زوایاى مختلف کلامى، سیاسى، تاریخى، نظامى و غیره مورد بررسى و کنکاش قرار داده اند و آثار انبوهى را پیش روى ارباب اندیشه و نظر نهاده اند.

در این بین، یکى از ابعاد مهم و شگفت انگیز این حکومت که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته و لااقل برخى از زوایاى آن تاکنون به خوبى شکافته نشده، بررسى برنامه هاى اقتصادى مدیریت علوى در رشد، توسعه، پیشرفت و سازندگى و تلاش آن در زدودن چهره ی زشت و دردآلود فقر و بینوایى از جامعه ی اسلامى و پدید آوردن جامعه اى متعادل و عارى از شکاف عمیق طبقاتى و کاستن از فاصله ی عمیق فقر و غنا است. مدیریت علوى از ریشه و بنیان براى ایجاد اصلاحات و پیشرفت در جامعه ی اسلامى پدید آمد و از این رو، به اصلاحات و پیشرفت همه جانبه، به ویژه در بُعد اقتصادى، می اندیشید و آن را سرلوحه ی اهداف و برنامه هاى تنظیمى خود قرار داد. اهمّ برنامه هاى اصلاحى مدیریت علوى را در این زمینه، می توان در سه بخش اصلى و بنیادین، به عنوان سرفصل کلى برنامه ها، ارائه نمود. بخش اول پیشرفت و اصلاحات در حوزه ی اهداف، بخش دو در حوزه ی سیاست گذاری و بخش سوم در حوزه ی عملکرد نام برد.

پیشرفت و اصلاحات در حوزه ی اهداف

از سؤالات مهم و شایع در حوزه ی مدیریت دولتی، هدف یا وسیله بودن دولت و حکومت است. برخى ایده آلیست ها دولت را یک هدف و واحدى فوق مردم و فرد می دانستند و برخى دیگر از مکاتب و اندیشه ورزان سیاسى، دولت و حکومت را وسیله اى براى عمل به برخى اهداف مورد نظر جامعه ی انسانى به شمار می آوردند و ارزش ذاتى را مختص فرد دانسته و دولت را ابزارى مکانیکى و مصنوع دست بشر براى دستیابى به اهداف خویش محسوب می کردند. همچنین متفکران سیاسى از منظرهاى مختلفى به اهداف دولت نگریسته اند. به عقیده ی ارسطو، هدف راستین حکومت، تحقق زندگى خوب است. «جان لاک» معتقد بود هدف حکومت تأمین «خیر عمومى» یا «خیر نوع بشر» است.

«آدام اسمیت» بر این نظر بود که دولت سه هدف بزرگ دارد: نخست، حفظ حکومت و مملکت از تجاوز خارجى یا خشونت بین المللی؛ دوم، حمایت از افراد در برابر بى عدالتى یا سرکوب از سوى اعضاى دیگر جامعه؛ سوم، ایجاد و حفظ آثار خاص و نهادهاى عمومى که هیچ فرد یا گروهى تمایل به ایجاد و حفظ آن ها ندارند. در مدیریت علوی نیز تاریخ شاهد آن است که امام علی علیه السلام چه در دوران مدیریت ظاهری و چه قبل از آن اهداف عالیه ی حکومت در پیشرفت و اصلاحات را برشمرده اند که در بخش هایی از نهج البلاغه همانند عهدنامه ی مالک اشتر به آن مقاصد و اهداف تصریح شده است.

به عنوان مثال، امام علی (ع) در یکى از سخنان خویش، ضمن تضرع با خداوند، عرض می کند: «اللهم اِنّک تعلم اَنّه لم یکن الذى کان مِنّا منافسةً فی سلطان و لَاالتِماس شى ءٍ من فضول الحُطام و لکن لنَرُدَّ المَعالم مِن دینک و نُظهِر الاِصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون مِنْ عبادک و تقامُ المعطَّلةُ مِن حدودک1؛ بارالها! تو آگاهى که هدف ما از قیام، عشق به قدرت و دستیابى به فزونى متاع دنیا نیست و تنها بدان منظور است که نشانه هاى دین تو را به جایى که بود، بازگردانیم و اصلاح و پیشرفت را در شهرهاى تو ظاهر سازیم، تا بندگان ستمدیده ات در امان باشند و حدود ضایع گشته ی تو اقامه شود».

به لحاظ مضمون کلى این بیان، اهداف اصلاحاتی و پیشرفت مدیریت علوی در نگاه حضرت را می توان چنین دسته بندى نمود:

1. احیاى دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهى و فراهم نمودن زمینه هاى دین داری؛

2. برچیدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح، پاکى، صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛

3. حمایت از بندگان مظلوم و محروم که رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزویر پایمال و کاهیده شده است؛

4. اقامه ی حدود الهى که بر اثر توطئه و لجام گسیختگى حکام ستم پیشه و بى اعتقاد، به تعطیلی کشیده شده است.

از بیان حضرت می توان برخى از اهداف اصلاحاتی و پیشرفت در مدیریت علوی برشمرد که می توانند الگویی مناسب در جامعه ی اسلامی باشند:

1. بسترسازى و تمهید حیات مادى و معنوى مؤمنان؛

2. تأمین حقوق شهروندان و در امان بودن غیرمؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان؛

3. تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم به ویژه مظلومان؛

4. به سامان نمودن نظام اقتصادى جهت اداره ی صحیح و توانمند جامعه و کشور.

پیشرفت و اصلاحات در حوزه ی سیاست گذاری

حضرت علی (ع) در بخشی از خطبه ی شقشقیه به معضل ایجاد شده در دوره ی خلفای قبلی اشاره نمود و فرمود: «والیان قبل از من کارهایی انجام دادند که در آن ها مخالفت پیامبر خدا (ص) را کردند، در حالی که بر این مخالفت تعمد داشتند و عهد او را شکستند و سنت او را تغییر دادند و اگر مردم را بر ترک آن احکام وادار می ساختم و بر وضع نخستین و آن طور که در زمان پیامبر خدا (ص) بود بر می گرداندم لشکریانم از گردم پراکنده می شدند تا تنها می ماندم یا همراه با اندکى از شیعیانم که برترى و وجوب امامت مرا از کتاب خدا عزوجل و سنت پیامبر خدا (ص) شناخته بودند.

چون به مردم اعلام کردم که جماعت در نمازهاى مستحبى بدعت است، بعضى از لشکریانم که همراهم می جنگیدند، بانگ برآوردند:  اى اهل اسلام سنت عمر تغییر یافت على ما را از نماز مستحب در ماه رمضان باز می دارد. همانا ترسیدم در گوشه اى از لشکرم شورش کنند. از تفرقه ی این امت و اطاعت پیشوایان گمراهى چه کشیدم؟!»

در مدیریت علوی، برقرارى عدالت اقتصادى و پیشرفت جامعه، به عنوان فریضه اى الهى و ضرورتى دینى مطرح بوده است و نمی توان این اصلاحات و پیشرفت را صرفاً امری بشرى و بیرون از دین دانست. آنچه در سیره ی امیرالمؤمنین (ع) منعکس است و در حکومت محدود چند ساله ی ایشان قابل مشاهده است، آن است که اسلام مقتضى پیشرفت و رفاه توده هاى محروم جامعه است و اصولاً نظام اسلامى براى انجام این مهم، در کنار اهداف و برنامه هاى دیگر، تشکیل می شود. این وظیفه بر دوش حکومت اسلامى سنگینى می کند که به بهبود و پیشرفت معیشت مردم توجهى ویژه مبذول دارد و آن را به عنوان هدفى میان مدت و ابزارى در جهت نیل به اهداف متعال و نه یک هدف نهایى، در چهارچوب برنامه ها و وظایف خود قرار دهد.

حضرت، در نامه اى به معاویه، با استشهاد به گفتار حضرت صالح پیامبر (ع) در قرآن کریم، هدف اصلى و انگیزه ی واقعى خود را چنین یادآور می شود: «و ما اردت الّا الاصلاح ما استطعت، و ما توفیقى الّا بالله، علیه توکّلت و الیه انیب2». تنها هدف حضرت، انجام تغییر در اوضاع اجتماعى و اجرای برنامه هاى اصلاحى بود و راه درمان آن را نیز بازگشت به اسلام راستین می دانست. در نخستین خطبه اى که پس از بیعت ایراد نمود، اشاره نمود که تنها راه سعادت جامعه، پرداختن حقوق مردم و بازگشت به سیره اى است که در زمان پیامبر حاکم بود: «ولئن رجعت الیکم امورکم لسعداء3»و «انّى حاملکم على منهج نبیکم (ص)4». بنابراین بازگشت به سیره پیامبر اعظم (ص) و انجام اصلاحاتی در حوزه ی سیاست گذاری، مهم ترین برنامه در مدیریت علوی بوده که همگى آن ها در بهبود معیشت و پیشرفت توده ی مردم و کم شدن درد محرومان تأثیرى مهم داشت.

پیشرفت و اصلاحات در حوزه ی عملکرد

در فرداى روز بیعت- روز شنبه نوزدهم ذی حجه ی 35 ه.- که امام (ع) بر فراز منبر قرار گرفت، انبوه مردم محروم و مشتاق، شاهد اعلام نخستین اقدام خلیفه ی جدید خویش، یعنی پیشرفت جامعه و کاستن رنج محرومین و مبارزه با صاحبان ثروت های بادآورده، بودند. شاید کسى توقع نداشت با این سرعت، نخستین گام در جهت پیشرفت و برقرارى عدالت و قسط انجام پذیرد؛ گامى بسیار حیاتى و مخاطره آمیز که کاخ آمال و آرزوهاى بسیارى از متنفّذان را به لرزه در آورد و آنان را به چالش با دولت نوپا فرا خواند. اهم این گام ها را می توان در چند اقدام اصلى و بنیادین، به عنوان سرفصل کلى برنامه ها ی حضرت، ارائه نمود که می تواند الگویی جامع برای پیشرفت جامعه ی اسلامی تلقی کرد. برنامه هاى مورد نظر عبارت بودند از: رفع تبعیض، رفع فقر و تأمین اجتماعى محرومان و از کار افتادگان، برقراری مساوات در تقسیم بیت المال، مصادره ی ثروت های بادآورده، و تلاش در راه عمران و آبادانی زمین.

اولین سیاست اصولى حضرت علی (ع)، از بین بردن امتیازهاى ناروا و ظالمانه اى بود که در سایه ی بنیان گذارى سنت های غلط و حساب نشده ی خلفا در سال های گذشته شکل گرفت و به تدریج، از حدّ تعیین شده در دفاتر و دواوین تجاوز نموده و به صورت سلیقه اى درآمده و موجب تاراج بیت المال و شکاف روزافزون طبقاتى شده بود. حضرت تمام آن دفاتر حقوق و عطایایى که از دو خلیفه ی پیشین بر جاى مانده بود، محو و با این کار، دست توانگران را قطع کرد؛ «و لم اجعلها دوله بین الاغنیاء»5 و از دست به دست شدن اموال عمومى در دست ثروتمندان جلوگیرى به عمل آورد؛ به گونه اى که بسیارى از دوستان و نزدیکان خویش و سران اصحاب پیامبر (صلى الله علیه و آله) را به همین دلیل از دست داد.

امام علی (ع) در آغاز بیعت فرموده بود: «لَتُبَلْبَلُنَّ بلبلهً و لتغربلنّ غربله و لَتُساطنّ سوط القدر حتى یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم6؛ اکنون که چهره ی جامعه، به عصر جاهلیت مقارن با بعثت پیامبر اکرم(ص) بازگشته و ارتجاعى شده و دوباره ثروتمندان و اشراف بر گرده ی محرومان چیره شده اند، باید تمامى طبقات و اقشار جامعه با هم درآمیزید، مخلوط شوید و غربال گردید و چونان دانه هایی که در دیگ جوشان زیر و رو و بالا و پایین می شوند، باید آنان که به پایین کشانده شده اند، صعود یابند و بالا روند و کسانى که بالا قرار گرفته اند، به زیر آورده شوند». به گفته ی برخى محققان، امام علی(ع) بر طبق آمار دقیق و به کمک مأموران بصیر، به انجام این کار اقدام می کرد7. امیرالمؤمنین(ع) خود را پدر یتیمان معرفى و همچون پدر با ایشان رفتار می کرد8.

آن حضرت می فرمود: پیامبر خدا (ص) آنچه در بیت المال بود تقسیم می کرد و چیزى براى فردا نمی گذاشت و ابوبکر نیز چنین کرد. اما عمر بن الخطاب در این مورد روش دیگرى در پیش گرفت و دفتر و دیوان درست کرد، بیت المال را سالیانه تقسیم می کرد، یعنى اموالى در بیت المال تا سال آینده می ماند. اما من همچنان که پیامبر خدا(ص) رفتار می کرد عمل می کنم9.

در روایت دیگری آمده که جماعتى از اصحاب حضرت امیر(ع) خدمت آن حضرت رفتند و گفتند:  اى امیر مؤمنان از این اموال به اشراف عرب و قریش و نیز به آن ها که از مخالفت و فرارشان می ترسی بیش از موالى و عجم بده. این سخن را به این جهت گفتند که معاویه چنین رفتارى داشت. پس حضرت به آن ها فرمود: «آیا مرا وادار می کنید که پیروزى را با ستم به دست آورم؟ قسم به خدا تا خورشیدى طلوع کند یا ستاره اى در آسمان ظاهر شود، چنین نخواهم کرد. قسم به خدا اگر این اموال بیت المال، مال خود من بود، بینشان به عدالت تقسیم می کردم، پس چگونه چنین نکنم در حالى که آن اموال از آن آن ها است»10.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) تنها اصلاح روش های توزیع گذشته را براى سامان دهى اقتصادى آینده کافى نمی دانست، بلکه معتقد بود ثروت هایی که در دوران عثمان بناحق به این و آن بخشیده شده، باید به خزانه بیت المال بازگردد. امام در بازگرداندن ثروت های نامشروع به خزانه ی عمومى و سپردن آن به دست صاحبان حق چنین دلیل می آورد که مرور زمان و گذشت ایام موجب ابطال حقوق نمی گردد و فرد صاحب حق را نمی توان با این توجیه که زمان درازى از حقش سپرى شده، از حق قانونى و مشروع خود محروم ساخت؛ «فانّ الحقّ القدیم لا یبطله شى ء». در همان روز دوم بیعت، سیاست بازگرداندن اموال نامشروع به خزانه ی عمومى را نیز اعلام کرد. نکته ی جالب آنکه امام علی (ع) صرفاً به اعلام برنامه و حکم الهى و حکومت خود، بسنده نکرد. بلکه پس از اعلام، فوراً آن را به اجرا گذاشت و در اولین مرحله، دستور مصادره ی شمشیر و زره عثمان و هر اسلحه و شتر نجیبى را که در خانه ی خلیفه یافت می شد، صادر کرد11.

امام درباره ی رفاه نسبى طبقات اجتماعى و یا حداقل کاسته شدن از فاصله ی میان فقیران و ثروتمندان کوفه این چنین می فرماید: «ما اصبح بالکوفه احد الّا ناعماً، انّ ادناهم لیأکل البرَّ و یجلس فى الظلّ و یشرب من ماء الفرات12؛ کسى را در کوفه نمی توان یافت که متنعّم نباشد و در رفاه به سر نبرد، حتى پایین ترین قشر مردم، خوراکش از نان گندم است و سرپناه و مسکن دارد که در آن آرامش می گیرد و از آب فرات می آشامد».

اینکه دولتى موفق شود در مدتى کوتاه و پرهیاهو بر سه مشکل نان و مسکن و آب، فائق آید و براى محروم ترین شهروند خود، لااقل در نقطه ی مرکزى حکومت، نان مناسب، سرپناه و آب قابل شرب فراهم آورد و مثلاً آب فرات را که در فاصله ی نسبتاً زیادى از کوفه قرار داشت، با استفاده از ابزارهاى بسیار ساده ی چهارده قرن پیش، به این شهر منتقل نماید، نشان از کارآمدى بالاى حکومت علوى در سازندگى کشور و توجه به رفاه عمومى از طریق آبادانى و عمرانى کشور دارد.

نتیجه گیری

از مطالب بیان شده در بالا به این نتیجه می رسیم که در مدیریت علوی، تأمین رفاه و آسایش و پیشرفت جامعه ی اسلامی یکی از اولویت های این مدیریت قرار داشته که می تواند الگویی مناسب برای دولت مردان اسلامی به خصوص دولت برخاسته از عشق و علاقه ی وافر به اهل بیت عصمت و طهارت باشد. به یقین می توان گفت برای رفع فقر و نداری عامه ی مردم، ایجاد شغل و مسکن و زمینه ی ازدواج جوانان پاک این مرز و بوم، راهی جز الگوبرداری از مدیریت والای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام نیست.

جمع بندی رئوس برنامه های مدیریت علوی برای رفاه و آسایش و پیشرفت در جامعه در طول مدیریت پنج ساله ی حضرت علی (ع) به عنوان الگویی مناسب برای تمام دنیای اسلام به خصوص دولت مردان ما عبارت است از: به رسمیت شناختن حق همه ی انسان ها در برخورداری از زندگی توأم با عزت، شرافت و کرامت13، اعتقاد به تفاوت کیفی طبقات و نه فاصله ی طبقات14، اصلاح امور مردم و اصلاح (عمران و آبادانى) شهرها و در واقع تأمین رفاه و آسایش مردم15، توزیع درست درآمدها و صرف کردن آن ها در عمران و آبادانى16، اهتمام بر تأمین حداقل رفاه و معیشت براى مردم17، تأکید بر تأمین رفاه و آسایش سپاهیان18، اعطاى سهم آحاد جامعه از بیت المال و منابع عمومى درآمد19. در پایان به همه ی دوستداران اهل بیت و عصمت علیهم السلام توصیه می شود برای پیشرفت و رفاه در زندگی به اخ القرآن یعنی نهج البلاغه ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام توجه وافر نمایند.

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه فیض الاسلام، خ131، ص406 ـ 407.

2 - نهج البلاغه، نامه 28، ص388.

3 - ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص276.

4- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص36.

5- مصطفى دلشاد تهرانى، سیره ی نبوى، ج2، ص411، نقل از: کافى، ج8، ص60 ـ 61.

6- نهج البلاغه، خطبه 16، ص57.

7- نگاه کنید به: موسوعه الامام على بن ابى طالب(ع)، ج4، ص204 ـ 206.

8- اصول کافى، ج1، ص406.

9- غارات ثقفى، ص32.

10- غارات ثقفی،ص 54.( اعطى على (ع) فى عام واحد ثلاثة اعطیة ثم قدم علیه خراج اصفهان فقال: ایها الناس اغدوا فخذوا فوالله ما انا لکم بخازن. )

11- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص270

12- بحارالانوار، ج40، ص327.

13 - بحار الانوار ، ج 32، ص 134 .

14- نهج البلاغه، سیدرضی،ج 4 ، ص53 .

15- نهج البلاغه، خطبه 131 .

16- نهج البلاغه، نامه 53 .

17- بحارالانوار، ج40، ص327.

18- نهج البلاغه، نامه 53 .

19- نهج البلاغه، خطبه 104 .

منابع و مآخذ:

1- قرآن کریم

2- نهج البلاغه

3- مجلسی، محمدباقر. (1403ق). بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

4- دلشاد تهرانى، مصطفی. سیره ی نبوى، تهران، نشر و تحقیقات ذکر.

5- شرح نهج البلاغه. ابن ابى الحدید. (1378ق). به کوشش محمدابوالفضل، داراحیاء الکتب العربیه.

6- ابراهیم، الثقفی الکوفی  الغارات،  (1355ش)، به کوشش سید جلال الدین المحدث، بهمن.

7- الکلینی (1375ش). الکافی. به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

8- الری شهری و دیگران. (1421ق). قم، موسوعه الامام على بن ابى طالب(ع)، دارالحدیث.

9- نهج البلاغه، فیض الاسلام.

10- سید رضی، نهج البلاغه. (1387ق)، به کوشش عبده، بیروت، دارالمعرفه.

منبع: فصلنامه صدرا شماره 10

دکتر رجب اکبرزاده

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول