به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، محمد عطریانفر عضو کمیته سیاسی حزب کارگزاران در گفتوگوی تفصیلی با فارس و در بخش دوم - پایانی - این گفتگو به بررسی بازیگری و نقش عارف و خرازی در جبهه اصلاحطلبان پرداخت و سرلیستی ناطق و لاریجانی برای انتخابات مجلس محل بحث قرار گرفت و عطریانفر تاکید کرد: «سرلیست شدن ناطقنوری برای کارگزاران موضوعیت ندارد».
عطریانفر در این گفتوگو، رویکرد اصلاحطلبان و کارگزاران به روحانی را نیز مورد مداقّه قرار داد و در ادامه به بازخوانی وقایع شورای شهر اول و نیز دوران ریاست خود در روزنامه همشهری پرداخت و انحلال شورای شهر اول را اشتباه دولت دوم خرداد دانست.
آنچه در ادامه میآید مهمترین محورهای بخش دوم و پایانی گفتوگوی فارس با عطریانفر است:
*کل ستاد قیطریه یک شوخی بیش نبود، چون بچههای اطراف آقای خاتمی توسط آقای موسوی میدان پیدا نکردند، اما چون گفتند علاقهمند هستیم کمک کنیم، آقای موسوی یک ساختمان در اختیارشان گذاشت که آنجا هم کاری صورت نمیگرفت هرچند دستگاه قضایی همین را بهانه و برخورد کرد.
*مجلس آینده مجلسی اصولگراست .البته من از خدا میخواهم مجلس آینده اصلاحطلب باشد .اما این آرزوی بنده است؛ من به عنوان سیاستورزی واقعبین جمعبندیام این است که مجلس آینده یک مجلس باز، با اکثریت اصولگرای معقول و اقلیت نیرومند اصلاحطلب خواهد بود و در این مجلس کمتر رد جریانهای افراطی را خواهیم داشت.
*ریاست عارف در مجلس دهم بعید است، بنابراین این یک آرمان و دور از دسترس و نسیه است و آن دیگری (ریاست لاریجانی) نقد محسوب میشود.
*آقای دکتر عارف خود ذیل محور آقای خاتمی تعریف میشوند و این محوریت که بالای سر ما از جمله آقای عارف وجود دارد را به رسمیت میشناسیم،.
*ما هیچ وقت با وجود خاتمی ، محوریت دیگری را نمی پذیریم .مشارکت را نمیپذیریم، محوریت ندا را نمیپذیریم، محوریت اعتماد ملی را نمیپذیریم، البته دیگران هم محوریت کارگزاران را نمیپذیرند .ما برادرانی همکار و در یک جبهه هستیم. محوریت غیر از همکاری است.
*محوریت سیاسی حزب کارگزاران و نماد اندیشه اصلاحطلبان میانه رو ، هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی است.
*اینکه بگوییم مثلثی داریم متشکل از عارف ، خاتمی و هاشمی ، منشا اختلاف است.
*به صفت اصلاحطلبی معتقدیم اصولگرایان با شرافتمندی و اقتدار و با محوریتی که ارزش تکیه داشته باشد باید به صحنه بیایند یعنی فردی شاخص ، دلسوز،ملی و متخلق مانند آقای ناطق نوری.
*سرلیست شدن آقای ناطق برای ما "موضوعیت" ندارد، " طریقتی" است برای حصول حداکثری تفاهم مورد مطالبه نظام.
*جناب آقای خرازی برادر خیلی عزیز و محترمی است. انتظار این است ایشان ذیل سرفصل جبهه اصلاحات ، حزب ندا را تقویت کنند، و بیش از آنکه بر رسانه و افکار عمومی تکیه کنند، چنانچه مناسبات درون جبههای خود را تقویت کنند بهتر است.
*آقا صادق از دوستان ماست و به جای اینکه از تریبونهای عمومی با رفقای خود در جبهه اصلاحات صحبت کند، باید حضوری و صمیمانه گفتگو کند. از سکوی تبلیغات و رسانه پیام خود را نفرستد، پیام این کار این است که جامعه متوجه باش و بفهم که هدفی در پیش است.
* آقای عارف اگر اراده قطعی برای راهاندازی حزب داشته باشند میتوانند این کار را انجام دهند، وقتی آقای کواکبیان و آقای حکیمیپور حزب راه میاندازند، آقای عارف هم به سهولت میتوانند.
*هیچکس مانع تشکیل حزب توسط آقای عارف نیست .جبهه امتناع در برابر آقای عارف از بیرون نیست .اراده ایشان باید مصمم شود. من فکر میکنم ایشان دچار تردید هستند.
*اعضایی که شاکله حزب اتحاد ملت را تشکیل دادهاند عناصر آرامتر و معتدلتر و در واقع قابل گفتوگو تری هستند، از این رو با توجه به شکاف سنگینی که بین حاکمیت و حزب مشارکت به وجود آمده است ، اینها تلاش میکنند این فاصله را از طریق هویتی نو، که ظاهر میشوند، پر کنند.
*آقای عارف امروز «سایه» آقای خاتمی تعریف میشود و واجد یک گفتمان مستقل نیست. ایشان در مقام استقلال سیاسی، رفتاری و مدیریتی باید تلاش کند و با مزیت هایی که نشان می دهد ، روزی از زیر سایه وجودی آقای خاتمی خارج میشود.
*عارف مرد انصرافهاست و اگر واقعیت دنبال استقلال است، باید کاری کارستان انجام دهند. دکتر عارف عزیز باید برای این کار، پیامی متمایز از آقای خاتمی داشته باشد و تلاشی کند تا صدای این کار به جامعه پژواک داشته باشد.
*برخی تلاش میکنند بگویند پدیده سید محمد خاتمی بفرجام خود رسیده و از گِل وجودی او لالهای به نام عارف درآمده است . این که شوخی و طنز است. این منطق که عصر خاتمی پایان یافته و من جای او هستم، حرف اشتباهی است. همه نگرانیها از این است و دیگران و مخالفان آقای عارف هم به این موضوع دامن میزنند.
*وقتی شما میگویید نسل دوم اصلاحات یعنی نسل اول اصلاحات منقرض شده است پس اگر کسانی از نسل اول که منقرض نشدهاند ،حضور سیاسی و اجتماعی داشته باشند به مناقشه و نقد برآمدند ، باید آنقدر صبور باشند که نیاشوبند. من با آقا صادق رفیق هستم و حتی برای این کار در مقام تشویق ایشان نیز بودهام ،اما ضرورتی ندارد اگر بناست بخشی از نیروهای جوانتر که حق شان در فعالیتهای سیاسی درگذشته رعایت نشده است وباید روی کار بیایند و فعالیت حزبی کنند، دلیلی ندارد تعریضی به دیگران داشته باشند و گفته شود، تاریخ مصرفشان تمام شده است.
*تندترین نقدی که در حق آقای خرازی شد از طرف آقای عیسی سحرخیز است و او نسبتی با مشارکت ندارد. بنده مطلعم که اینها به دلیل سوابق زندگی در خارج از کشور و برخی خرده فرمایشات به جان هم افتادهاند.
*همه ذهنها باید معطوف به این شود تا کسانی در مجلس خبرگان حضور یابند،تا اگر یک روز در مقام امر انتخاب قرار گرفتند ،کاری بر خلاف سیره امام انجام ندهند و خدای ناکرده کسی را نیاورند که از این مشی 37 ساله، عدول شود و پدیده دیگری باشد ، باید مبتنی بر همین سنخ به سمت انتخاب بروند.
*آقای روحانی هم باید کابینه را تشکیل میداد و تمشیت امر عمومی ملت را میکرد و در عینحال به همه مشکلات، موانع و گرفتاریها و همچنین بیاعتمادیهایی که در حق نظام در گذشته رخ داده بتواند استیلاء یافته و آن را مرتفع کند و در این زمینه آقای روحانی دست تنهاست و توقعاش از این دولت نیز ظاهرا توقع بیجایی است، ظاهرا هر کدام از وزرا تمام فکر و ذکرشان این است که بخش و سهم مربوط به خود را شیرین کنند ، اما این کفایت نمیکند چون مهمتر از ماموریتِ بخشی وزیران، مسؤلیت مشترکی است که در کابینه باید در مقام همکار رئیس جمهور ماموریتهایی را عهدهدار شوند .من احساس میکنم این بخش از کار دولت روی زمین مانده است.
*من این مصادره به مطلوب کردن های اصولگرایان را نمیپسندم، بحث «رحم اجارهای بودن» دولت نیز تولید برخی روشنفکران در جبهه اصلاحات است و کلا حرف زیبایی هم نیست. حالا دیگران این اصطلاح را از اصلاحطلبان وام گرفته و علیه روحانی به کار میبرند.
*انحلال شورای اول از خطاهای بزرگ دولت دوم خرداد بود، این جزو ایرادات و بیتدبیریهای عزیزانی بود که در هیات عالی حل اختلاف نشسته بودند و نباید این کار را میکردند. راهحلی که به کنترل برخی از بچهها در شورا میانجامید، این نبود.
*ما در شورای شهر جماعتی داشتیم به نام شورشی که در راس آن نیز برادرمان آقای ابراهیم اصغرزاده حضور داشت که اجازه نمیدادند کاری صورت بگیرد و فکر میکردند مدیر شهر هستند در حالی که این گونه نبود و آنها فقط عضو پارلمان شهری محسوب میشدند.
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب محورهای بخش اول گفتوگوی تفصیلی فارس عضو کمیته سیاسی حزب کارگزاران به شرح زیر است:
* حزب اعتماد ملی دچار نوعی توقف وبی تحرکی شده است.
*مجمع روحانیون مبارز بدلایلی سطح فعالیت خود را از سال 88 کاهش داد و آن نشاطی که در گذشته در بحث تشکیل جلسات محوری و اخذ تصمیمات راهبردی شاهدش بودیم از ناحیه این مجمع کاهش یافت.
* بعد از ماجرای کارگزاران نیز دچار حیرت سیاسی و توقف شد اما بنا به دلایلی که خیلی دور از ذهن نیست باید گفت این حزب وضعیت متفاوتی نسبت به چهار جریان دیگر داشت. عمدهترین عامل و منشأ تفاوت در واقعنگری آن نسبت به دیگران بوده است.
* اگر تعبیر عدهای این باشد که میانهروی و اعتدال را بر قامت حزب کارگزاران باور دارند و دامنه افراط و تفریط را آنقدر فراخ نمیبینند که دامن کارگزاران را نیز گرفته باشد، بله! از این بابت جایگاه پدرسالاری دارد.
*تفکرات افراطی کارگزاران را از اصلاحطلبی جدا میکند، من ادعا میکنم اصلاحطلبی با اندیشه کارگزاران آغاز شد.
*به شهادت تاریخ، پدیده حماسی دوم خرداد محصول پیشزمینههایی بود که با محوریت کارگزاران تدارک دیده شد.
*درباره اینکه کرباسچی به اصلاحطلبان گفته نباید حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی کم شود باید گفت «اثبات شیء نفی ما عدا» نمیکند. وقتی آقای کرباسچی می گوید اصلاحطلبان باید چنان کنند اولین مخاطب آن پیام خود ایشان است.
* من خاطرهای از برادری بگویم. سال 76 در روزنامه همشهری در مجله همشهری ماه بعد از پیروزی آقای خاتمی، تصویر مشترکی از آقایان خاتمی و هاشمی چاپ کردیم. ایشان به من زنگ زدند که چرا این کار را میکنید؟ آیا میخواهید حیثیت آقای خاتمی را ببرید؟ به ایشان گفتم ما میخواهیم به آقای خاتمی حیثیت بدهیم.
*هاشمی اصلاحطلب است، یعنی بنا به منطق و مفهوم اصلاح طلبی، آری اصلاحطلب است، البته آقای هاشمی چهره ای در میانه میدان بوده که هیچگاه علاقه نداشته با این گروهها نسبت پیدا کند. بهدلیل اینکه او چهره نامداری از موسسین نظام است.
*آقای هاشمی رفسنجانی آدم مهمی است.او عنصر بسیار تعیینکنندهای در منظومه نظام است، مضحک است که نهاد داوری شورای نگهبان چنین فردی در چنین موقعیتی که نزدیکترین همفکری و ارتباطات را با رهبری کشور دارد و پیوندی استراتژیک برای حل معضلات بینشان برقرار است، رد صلاحیت میکند.
*آقای لاریجانی همچنان اصولگراست و آقای ناطق هم ایضاً و این طرف آقای خاتمی نیز اصلاحطلب است. آقای هاشمی رفسنجانی به صفت آنچه در شأن ایشان قائلم در مرکزیتی قرار گرفته است که انتصابات گروهی بسته بهوجود ایشان نیست، اما در هر صورت آقای هاشمی رفسنجانی در ذهن مردم مورد داوری قرار میگیرد
*من قائل به این نیستم که ما تفکرات متعددی در کشور داریم، از موضع نگاه کلی، دو اندیشه قابل دفاع در کشور داریم، یک اندیشه چپ و یک اندیشه راست یا همان اصولگرا و اصلاحطلب.
*هر انسانی در طول زندگی خود میتواند تغییراتی داشته باشد اما در مقیاسهایی که ما مطالعه میکنیم و شخصیتها را با یکدیگر میسنجیم، آقای هاشمی از محورهای مهم «السابقون» بحساب می آید.
*محمد قوچانی اولین دوره فعالیت سیاسی مهم خود را آغاز میکند، حتی قرابت ایشان در انتخابات 88 به آقای کروبی بیشتر یک قرابت عاطفی و احساسی و اخلاقی بود و قرابت سیاسی محسوب نمیشد.
*آقای هاشمی بسی فراتر از این تلقیهاست که بخواهد دخالتی در این حد داشته باشد و گوید چه کسی با او باشد یا چه کسی نباشد، حضور آقای محمد قوچانی محصول یک ترمیم درون حزبی است.
* تغییر اشکالی ندارد. هیچ عیبی هم نمیبینم. یک وقتی میگفتیم ما سال 57 هر کدام احمدینژادی بودیم و بعد آدم حسابی شدیم (خنده). خود آقای احمدینژاد سال 91 با احمدینژاد سال 84 هم خیلی فرق میکند.
*آقای هاشمی در مقطعی از کارگزاران گلایهمند بود، سالهای 76 و 77 را عرض میکنم، در دولت اول آقای خاتمی افرادی از کارگزاران نه به صفت عضویت در این حزب، بلکه به سبب صلاحیت فردی مورد انتخاب آقای خاتمی قرار گرفتند و در دولت مسئولیت داشتند. در دولت اول برخی از رویکردهای کابینه ایشان مورد تایید قطعی آقای هاشمی قرار نداشت و برخی از تصمیمات و اقدامات دولت اول را نمیپسندید، از این رو انتظار داشت و میگفت شما که کارآموزی خود را در دولت سازندگی تجربه کردهاید، چرا در برابر این اشکالها و خطاها نمیایستید؟
*جماعتی بودند که خود را به دوم خرداد منتسب میکردند و چه بسا برخی شان منتسب هم و کاملا افراطی بودند و در حق آقای هاشمی تندی کردند. آنها نسبت به آقای هاشمی بد عمل کردند . فردی مانند اکبر گنجی عنصر قابل کنترلی بحساب نمیامد و حرکتش قابل دفاع نزد نخبگان نبود از این رو بخشی از رفتار اصلاحطلبان علیه هاشمی سازمانیافته بود.
*حزب کارگزاران به عنوان حزب معتدل که به همین اعتبار در فراز و فرودهای پس ارسال 88 اجازه تداوم حیات سیاسی پیدا کرد، نیازی نداشت حمایت از آقای هاشمی را فریاد کرده و یا مقابله به مثل کند. آیا در برابر فحاشیها به آقای هاشمی باید فحاشی میکردیم؟
*برای اعضا حزب مشارکت ، یا برخی رسانههایی که نسبت به آقای هاشمی گارد داشتند، جلسات توجیهی گذاشته شد؛ نکاتی را برای آنها روشن کردیم . البته هیچ گاه نسبت به توجیه اصولگرایان گامی برنداشتیم.
* ما نمیخواهیم برای آقای هاشمی قداست ایجاد کنیم و آنچه که قدسیت دارد، وجه الله است، خداست، ولی اینکه کسی در هر شرایطی همه چیز را زیر سوال ببرد روش غلطی است.
* جماعتی ایده تشکیل کارگزاران را با آقای هاشمی مطرح کردند ایشان به آنها گفت این کار را نکنید و به جای آن چند نفر را معرفی میکنیم که در لیست جامعه روحانیت به مجلس بروند اما در این قضیه مقاومت شد. اینکه میگویند آقای ناطق نقش داشته منظورشان نقش سلبی است.
* تاخیر 20 ساله در برگزاری کنگره حزب جزو ضعف ما به حساب می آید، البته دستاندازهایی که بر سر راه کارگزاران وجود داشت یکی دوتا نبود. در سال 73 که کار شروع شد وقتی خیز گرفتیم دو سال توانا کار کردیم و سرنوشت مجلس پنجم را رقم زدیم.
* انشاالله در فرصتهای آتی و ظرف یکی دو ماه آینده منشور حزب در 7 فصل عرضه خواهد شد و نسبت اندیشه کارگزاران را با اصولی که با زندگی مردم مرتبط است از جمله با دین، با اقتصاد، سیاست، فرهنگ ،اجتماع و جهان مشخص میکند. تکنوکراسی شعبهای از توجهاتی است که اندیشه کارگزاران بر روی آن متمرکز میشود. هویت کارگزاران طابق النعل بالنعل تکنوکراتها نیست.تکنوکراسی ابزار و محاط در اندیشه کارگزاران است.
* رأی به خاتمی ،«نه» به هاشمی نبود. آقای هاشمی در مقام انتخاب نبود، که مردم به او «آری یا نه» بگویند.
* در سال 84 به دلیل کثرت رقبای انتخاباتی، مطابق با این سّنت و رویه که تفسیر کردم فضا شکل نگرفت و رایها پراکنده شد و در ادامه نیز دوگانه احمدینژاد و هاشمی ظاهر شد. آنقدر که قاطبه رای مردم، هاشمی را گزینه نظام میدانست، احمدینژاد را نمیدانستند؛ البته در آرای آقای احمدینژاد نیز شما از این جنس رای زیاد میبینید و آنها حس میکردند فردی مانند خودشان کاندیدا شده است. او با جملاتی همچون نوکر مردم و با آن ظاهر و پوشش و انصافا سختکوشی که داشت و برخورداری از هوش تاکتیکی توانست رای بیاورد.
* آقای هاشمی روی سر همه ما جا دارد و خیلی هم برای ما عزیز است . اما میگوییم آقای هاشمی باید «رئیسجمهور ساز» باشد و یک پله بالاتر بنشیند لذا من از این منظر چندان موافق نبودم که آقای هاشمی کاندیدا شوند.
*آقای هاشمیرفسنجانی روی سر همه ما جا دارد و خیلی هم برای ما عزیز است . اما میگوییم آقای هاشمی باید «رئیسجمهور ساز» باشد و یک پله بالاتر بنشیند لذا من از این منظر چندان موافق نبودم که آقای هاشمی کاندیدا شوند.
*نسبت به آقای محمد هاشمی در گذشته در محافل داخلی همواره مراعات حالشان میشد یعنی از لحاظ پیشکسوتی و شیخوخیت «محمد پدر». در این جمع و در آن جلسه خیلی حرف ایشان استماع نشد.
*آقای مرعشی درباره لیبرالیسم بودن کارگزاران حرف خودش را میزند و ایشان طرفدار لیبرالیسم فلسفی نیست. البته یادمان باشد که نظام جمهوری اسلامی دموکراتیک است.
* ما خدمت آقای مرعشی جمعبندی کردیم که نباید از این الفاظ استفاده کرد و با آن استدلال آقای محمد هاشمی،آقای مرعشی را قانع کردیم که بیان این حرفها به دلیل سو برداشتهایی که صورت میگیرد ، نباید استفاده شود اما از آن طرف هم آقای محمد هاشمی نباید قهر کند. بحث سر مسئله سادهای بود اما ایشان از جلسه رفتند در حالی که اگر واقعا علاقمند بودند باید محکم میایستادند و میگفتند نباید این حرفها زده شود.
بخش دوم گفتوگوی تفصیلی فارس با محمد عطریانفر
بخش اول گفتوگوی تفصیلی فارس با عضو کمیته سیاسی حزب کارگزاران
انتهای پیام/