اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  اندیشه

محرم با آموزه‌های اخلاقی مرحوم آیت‌الله حق‌شناس/6

روزی را خدا می‌رساند، به کلاس مغازه ربطی ندارد

من خودم آنجا بودم و دیدم که یک نفر آمد و بدون اینکه به دکان روبرویی که دریایی از اجناس خارجی بود توجه کند، پیش آن پیرمرد رفت و هر چه میخ و چکش و این جور چیزها می‌خواست از او خرید! خدا مشتری را می‌فرستد!

روزی را خدا می‌رساند، به کلاس مغازه ربطی ندارد

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، با آغاز ماه محرم الحرام هیأت در مساجد و حسینیه‌های سراسر کشور بر پا می‌شود و عزاداران حسینی پای صحبت کارشناسان دینی می‌نشینند و بعد از آن در مصیبت عزای سید و سالار شهیدان اشک ماتم می‌ریزند.

یکی از این سخنوران نامی و درس‌آموز، مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس بود که سخنانش هنوز بوی تازگی و معرفت ناب می‌دهند:

* «عدم التفات به وسایل» یک نشانه یقین

... «و لا یلتفت إلی الوسائط»؛ کسی که یقین دارد، به وسائط اعتنا نمی‌کند.

ملای رومی می‌گوید:

از سبب سوزیش، من سودایی‌ام/در خیالاتش چو سوفسطایی‌ام

یعنی سبب، خیال است؛ چون آن را هم خود او درست می‌کند:

هم دعا از تو،‌ اجابت هم ز تو

«و لا یلتفت إلی الوسائط بل یراها مسخره لحکمه»؛ اوست که مشتری را به مغازه تو می‌آورد!

در همین مسجد آسید عزیزالله بنده دو مغازه را دیدم که از نظر وسایل و ابزار با هم خیلی فرق داشتند، اما روزی‌شان را خدا می‌رساند. در زمان پهلوی که واردات صنعتی آزاد بود و هر چیزی را از خارج می‌آوردند، یک مغازه ابزارفروشی بود که تمام اجناسش، از آلمان و دیگر نقاط دنیا می‌آمد. یک پیرمرد هم آن طرف بود و یک دکه داشت با مقداری ابزار و لوازم مثل میخ و چکش و اره. صبح‌ها که می‌آمد در مغازه، جلوی مغازه را قدری آب‌پاشی می‌کرد و بعد قرآن می‌خواند. فهمیدی؟! آن یکی که مغازه‌اش به قدر نصف مسجد امین‌الدوله بود، یک نفر را جلوی در گذاشته بود که می‌گفت: آقا بفرمایید؛ اره‌های آلمانی، میخ و چکش آلمانی، مته‌های انگلیسی و ...

هی توصیف می‌کرد! من خودم آنجا بودم و دیدم که یک نفر آمد و بدون اینکه به دکان روبرویی که دریایی از اجناس خارجی بود توجه کند، پیش آن پیرمرد رفت و هر چه میخ و چکش و این جور چیزها می‌خواست، از او خرید! خدا مشتری را می‌فرستد!

قال الامام ابوعبدالله(ع) «مَنْ ضَعُفَ یَقِینُهُ تَعَلَّقَ بِالْأَسْبَابِ وَ رَخَّصَ لِنَفْسِهِ بِذَلِکَ وَ اتَّبَعَ الْعَادَاتِ وَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ بِغَیْرِ حَقِیقَةٍ وَ سَعَى فِی أُمُورِ الدُّنْیَا وَ جَمْعِهَا وَ إِمْسَاکِهَا»؛ امام صادق(ع) فرمود: کسی که یقینش ضعیف است، به اسباب تعلق پیدا می‌کند، خودش را کوچک می‌کند، دنبال عادت‌ها و حرف‌های مردم می‌افتد و تمام تلاش خود را برای جمع کردن و نگه داشتن دنیای خویش صرف می‌کند و توجه به آخرت ندارد.

حال و قال چنین کسی متفاوت است. «مُقِرّاً بِاللِّسَانِ أَنَّهُ لَا مَانِعَ وَ لَا مُعْطِیَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ الْعَبْدَ لَا یُصِیبُ إِلَّا مَا رُزِقَ وَ قُسِمَ لَهُ وَ الْجَهْدَ لَا یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ»؛ البته به زبان می‌گوید که هیچ مانع و معطی‌ای جز خدا نیت و فقط روزی از جانب او می‌رسد و تلاش کردن بنده نیز تأثیری در رزقش ندارد، اما همه اینها صرفاً لقله زبان است و دل او از این معارف خالی است؛ چون «و ینکر ذلک بفعله و قلبه»؛ با رفتار و قلبش این حرف‌ها را در می‌کند.

آدمی که یقینش ضعیف است، می‌گوید: اگر فلان کس نبود، ما از بین رفته بودیم! اگر فلان کس به ما قرض نداده بود، ما از بین رفته بودیم و...

فلان کسی کیست؟! فلان کس چه کاره است؟! از همین حرف‌ها معلوم می‌شود که این شخص به مقام یقین نرسیده است و هنوز گرفتار شرک خفی است: «یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ»

*ضرورت «عدم التفات به اسباب» برای اهل علم

ببین داداش جان! ما که طلبه و اهل علم هستیم، نباید بی‌معرفت باشیم. یک وقت، استادی از یک طلبه پرسیده بود: «شما پول ندارید؟!» او هم با آنکه دستش تنگ بود، چون مناعت طبع داشت، گفت: «بله!» چون دو ریال هم که داشته باشد، صدق پول می‌کند! روز دیگری استاد پرسید: شما چقدر پول داری؟» آنجا دیگر نباید دروغ بگوید. به‌ ناچار گفت: «من دو ریال دارم»، استاد هم دو تومان به او داد. او هم پول را گرفت و خرج کرد.

بعد از این اتفاق، تزلزلی برای آن شخص پیش آمد و از مسیر خارج شد. شب آقا را در عالم رویا دید. ایشان به او فرمود: «چرا تزلزل پیدا کردی؛ ای بی‌شعور؟! ما دو تومان دادیم؛ تو چرا تزلزل پیدا کردی؟!» استاد دو تومان داده بود،‌ اما آقا می‌فرماید: «من دادم...»

باید اعتقاد داشت که تمام وسائط، مسخر پروردگار است و این اعتقاد برای اهل علم ضروری‌تر است. اصلاً علم، همین است. «الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ وَ لَا یُعْطِی وَ لَا یَمْنَعُ»؛ علم یعنی اینکه صد درصد بدانی که مخلوق نه ضرر می‌زند و نه سود می‌رساند و نه چیزی می‌دهد و نه چیزی را منع می‌کند. بدان که اگر چیزی به تو ضرر می‌زند، تو خودت علت ضرر را درست کرده‌ای:

گر گزندت رسد ز خلق مرنج/که نه راحت بود ز خلق و نه رنج

از خدا دان خلاف دشمن و دوست/که دل هر دو در تصرف اوست

تو اگر بد کردی، او عوامل بدی را بر تو مسلط می‌کند و اگر کار خوب کردی، او عوامل خوبی را بر تو مسلط می‌کند؛ او قلبت را آرام می‌کند داداش جان! «وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک»؛ ای پروردگار عزیز! کسی که تو را دارد، همه چیز دارد؛ اگر همه چیز نداشته باشد، هم واحد غلط است. حضرت فرمود: هر کس پروردگار را اطاعت کند، خدا همش را هم واحد می‌کند. هم واحد یعنی اینکه فقط بگوییم: «خدا!» اگر کسی سیب‌زمینی و پیاز یا نان و آب نداشته باشد که نمی‌تواند قوا و افکارش را در یک نقطه متمرکز کند؛ پس پروردگار همه آن لوازم و متعلقات را برای او درست می‌کند تا هم و غم او، هم واحد بشود و فقط بگوید: «یا الله!» اینجا من دیگر هیچ هم و غصه‌ای ندارم، مگر تحصیل رضای پروردگار.

انتهای پیام/  

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول