«وَمَثلُ کَلِمَه خَبِیثَه کَشَجَرَه خَبِیثَه اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ»2
برخی متفکران تاریخ تمدن، تمدنهای بشری را در روندی از اوج تا افول بازمیشناسند. از نقطهای که آفتاب آن تمدن طلوع میکند، به سوی قلهی پیشرفت و عظمت حرکت میکند تا نقطهای که از اوج خود فرود میآید و به پرتگاه انحطاط سقوط میکند. آیا میتوان مثالی زد که نطفهی پیدایش آن در سراشیبی انحطاط و افول منعقد شده باشد؟
برای پاسخ باید تعریفی دقیق از اوج و افول، ترقی و انحطاط داشت. تمرکز بر خصوصیات مادی و اقتصادی یک جامعه نمیتواند تصویری درست از پیکرهی تمدن انسانی به دست دهد. آیا رونق اقتصادی، تولیدات صنعتی، اندوختهی مالی و وسعت سرزمینی یک تمدن بدون ملاحظهی نسبت آن با حقیقت و حقانیت، عدالت، عقلانیت، فطرت و ارزشهای انسانی، میتوانند معیارهای کاملی برای ارزیابی درست تلقی شوند؟
به رغم حماسهها و داستانهایی که غربیان درباره علل تحول غرب جدید گفته و نوشتهاند، مطالعات انتقادی محققین منصف تاریخ، کارنامهی متفاوتی با حماسهسرایی تاریخنگاری رسمی غرب نشان میدهد. «تاریخ اروپا و آمریکا از بردهداری شرمسار است. از ستم بر رنگین پوستان و غیر مسیحیان خجالتزده است. از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان یا به اسم ملیت و قومیت در جنگهای اول و دوم جهانی صورت گرفته، عمیقا ابراز سرافکندگی میکند». 3
دستاندازی و غارتگری اروپای قرن شانزدهم و هفدهم، هیچ قارهای را در دنیا از قلم نینداخت و چندی نگذشت که چنگال استعمار اروپائی تمامی سواحل شرقی قاره آمریکا از شمال تا جنوب، سراسر مناطق ساحلی قاره آسیا، قاره اقیانوسیه و جزایر اقیانوسهای آرام، هند و اطلس را مجروح ساخت.
اگر چه دزدی و تجارت برده، همگام با ناوگان دریایی استعمار، در تمامی مناطق فوق پاگذاشت، اما تاریخ هرگز رنجی دردآورتر از مسئله سیاهان آفریقا به خود ندیده است.
دوره استعمار
اگر در میان تمدنهای بشری مثالی بخواهید که نطفه پیدایشش در سراشیبی انحطاط منعقد شده باشد، پاسخ، تمدن مدرن غرب است.
امروزه شکی نیست که بدون تکیه بر ثروت هنگفت حاصل از غارتگری گوشه گوشه دنیا، امکان نداشت دوران جدیدی گشوده شود که غرب مدرن را پدید آورد. رازهای این ثروت افسانهای در تهاجم، تجاوز و اشغال سرزمینهای ملل دنیا و بهرهکشی بیسابقه از میلیونها برده آفریقایی، آسیایی و سرخپوست آمریکایی پنهان است. 4
برخلاف رویکرد غالب تاریخنگاری رسمی غرب که تحول اروپا را مولود ذکاوت، تلاش و هوش استثنائی نژاد اروپایی میشناساند، چشمان بیدار اندیشمندان آگاه غربی، نخستین فصل تکوین غرب مدرن را در همان تهاجمات ماوراء بحار و نظام پیچیده بردهداری میجوید.
سالهای پایانی سده پانزدهم میلادی و اندکی پس از سقوط تاسفآور آخرین پایگاه اندلس اسلامی5، با ارسال نخستین ناوگان اسپانیایی و پرتغالی به سوی هند ، فصل نوینی برای ظهور پدیده «زرسالاری جهانی»6 گشوده شد. 7
در عصری که با مباهات متکبرانه، عصر کریستف کلمب، واسکو داگاما و آلفونسو دالبوکرک نامیده میشود، نوعی جنگ صلیبی ناوگان جنگی اروپایی علیه بازرگانان شرقی صلحجوی در جریان بود. طبق توصیف ارنست ماندل، «در این سفاکیهای وحشتناک، ظاهرا هر وسیلهای مجاز بود: حریق و کشتار گروهی، ویران کردن شهرهای بزرگ، سوزاندن کشتیها با سرنشینان آنها و سلاخی اسیران». 8 امروزه وجدانهای بیدار غربی نمیتوانند این ضربالمثلهای سفاکی و بیرحمی را قهرمانان تاریخ اروپا بدانند.
دوران استعمار غربی، دوران تسلط قدرت نظامی متکی بر علم و فنآوری اروپائیان بر جوامعی است که پیش از ورود بیگانگان، غالبا از ساختار منسجم فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بومی برخوردار و در ثبات و امنیت نسبی به سر میبردند. بنادر پررونق ایتالیا و جنوب اروپا، بدون تجارت با دنیای اسلام هرگز نمیتوانست نقش مقتدرانه خود به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی غرب را بازی کند. 9
جایگاه اول تجاری و قدرت جهانی برای هر کشور غربی زمانی به دست میآمد که پله اول غارت جهانی را تصاحب میکرد. از جمله این کشورها هلند است که دوران اوج ثروت، رفاه و شکوفائی علم و هنرش، درست مقارن برپائی بزرگترین امپراتوری مستعمراتی این کشور بود. مستملکات هلند در جزایر هند شرقی، سیلان، آفریقای جنوبی، ژاپن، برزیل، جزایر آمریکای لاتین و غیره گسترده بود. امپراتوری این کشور بر دزدی ، امحاء جمعی سکنه بومی، تجارت جهانی دویستسالهی برده و پلانتوکراسی استوار بود. 10
نظام بیسابقه بردهداری
مهمترین دوران تکوین تمدن مدرن غرب یعنی 1700-1810، که تا آستانه انقلاب صنعتی انگلیس امتداد دارد، همان سالهای تاسیس بزرگترین و پیچیدهترین نظام بردهداری غربی است که انگلستان در رأس آن قرار دارد.
از تعداد بردگانی که در سراسر مستعمرات غربی به اسارت رفته یا در فرایند سرقت و انتقال جانباختند، آماری دقیق نمیتوان به دست داد. تحقیقات برخی مورخین نشان میدهد که به تنهایی از قاره آفریقا جمعیتی حدود 12-25 میلیون نفر11 به اسارت برده شده است. این رقم، خانوادههای آفریقایی که با فقدان اصلیترین نیروی کار خود دچار قحطی یا فقر مفرط شدند را در نظر نمیگیرد، سایر نقاط دنیا را شامل نمیشود که آماج دزدی و تجارت برده غربیان بودند و به جز کسانی است که در این ماجرای هولناک انهدام انسانی جان باختند؛ که آماری به اندازه بردگان زنده آفریقایی دارد. 12
طعنه تلخ کریس هارمن13 نمونهای از احساسات طیفی از نخبگان غربی نسبت به بردهداری غربی است:
«فیلسوفان عصر روشنگری شاید در قهوهخانههای اروپا مینشستند و از حقوق برابر صحبت میکردند، اما قهوهای که مینوشیدند به دست مردمی تهیه میشد که در آفریقای جنوبی با سرِ تفنگ اروپائیان به کشتیهای کمپانیهای تجارت برده، رانده میشدند و در اوضاع هولناکی که از هر ده تن یکی در راه جان میسپرد، از پهنه اقیانوس اطلس به حراجیهای آمریکا و کشتزارهای مستعمرات برده میشد و سپس، روزی شانزده یا حتی هجده ساعت با شلاق از گردهی آنان کار کشیده میشد تا این که جان از کف میدادند». 14
نسل کشی و امحاء جمعی سکنه بومی
مهاجمان اروپائی سلطهی خود را به شیوهای بیسابقه بر سرزمینهای هدف تحمیل کردند. طبق برخی برآوردها، استعمارگران اروپایی تنها در قاره آمریکا، بین 12-15 میلیون سکنه سرخپوست بومی را نابود و از این طریق، ملتهای فراوانی را از روی زمین محو کردند به طوری که امروزه هیچ نشانی از آنان بر جای نیست. 15
جنگ جهانی اول
جواهر لعل نهرو، مبارز و متفکر سرشناس هندی، در سلسله نامهها16 به دخترش در دوران حبس، از خشونت، وحشیگری و قساوتهای جنگ اول بین الملل ابراز تألم میکند؛ جنایاتی که یکسره به هدف سلطه بیشتر و به سبب رقابت در سیاستهای استعماری رخ داد.
به زعم او، ارقام و آمار تخمینی خسارات جنگ17 به قدری حیرتانگیز است که همچون اعداد نجومی مربوط به فواصل ستارگان جلوه میکند:
سربازان کشته و شناخته شده :10 میلیون نفر
سربازانی که کشته شدهاند و از آنها خبری نیست: 3 میلیون نفر
کشتههای غیرنظامی: 13میلیون نفر
آسیبدیدگان و مجروحان: 20 میلیون نفر
زندانیان: 3 میلیون نفر
یتیمان جنگ : 9 میلیون نفر
بیوه زنان جنگ: 5 میلیون نفر
پناهندگان و مهاجران جنگی: 10 میلیون نفر
او به دخترش میگوید: «به این ارقام نگاه کن و بیاندیش که چقدر رنجهای بشری زیر این ارقام نهفته است؟»18
جنگ جهانی دوم
سردمداران بلامنازع امپریالیسم، نژادپرستی و نظامیگری با شعار ضربهی کاری به امپریالیسم، نژادپرستی و نظامیگری آلمان هیتلری و فاشیسم، جنگ دوم را به راه انداختند تا مردم دنیا خاطرات فجایع بیست سال پیش19 را فراموش نکنند.
در میان جنایات جنگ دوم بین الملل، با همه پیامدهای چندجانبهای که از خود باقی گذاشت، جرمی آشکارتر از بمباران اتمی ژاپن نمیتوان یافت.
بررسیهای دقیق پس از جنگ، حتی در گزارش هیئت ارزیابی بمباران استراتژیک آمریکا، نشان میدهند که مطمئنا ژاپن تسلیم میشد، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمیشد و حتی اگر هیچ طرحی برای حمله و اشغال ژاپن برنامه ریزی نمیشد. رهبران ژاپن از یک سال قبل از 1945 20 سخن از تسلیم را آغاز کرده بودند، با این همه، رهبران آمریکا با وجود اطلاع حتمی از این تسلیم، با سلاح علم و فنآوری مدرن، افزون بر قتلعام صدها هزار زن، کودک و غیر نظامی ژاپنی، تبعات جبران ناپذیری را تا دههها بر جای گذاشتند. 21
سخن پایانی
نزد وجدان عمومی غرب و در پیشگاه انصاف نخبگان آگاه به تاریخ، در کارنامهی تمدن مدرن غرب، لیبرال مسلک و چپگرا هر دو مردودند. کشورهای موسوم به متحدین و متفقین، هر دو محکوماند. 22
امروز نمیتوان به امپراتوری رسانهای همان کانونهایی اعتماد کرد که عاملان اصلی این فجایع تاریخیاند. رسالت ما بازشناسی لایههای کمتر آشکار تاریخ، بازنویسی آن بر اساس تاریخنگاری منصفانه و واقعبینانه و تشکیل اتحادیهای مقتدر از مخالفان بینالمللی سلطهی ظالمانه، انحصارطلبی و فساد است.
به عنوان عاملان اصلی، مجموعهای باید تاوان این جرائم را بپردازد که بر پایه ثروت و منافع بیکران این جنایات، پدیدهی «آریستوکراسی جهانی» را تشکیل داد. مجموعهای از الیگارشی زرسالار یهودی، اشرافیت سنتی و خاندانهای حکومتگر پانصد سال اخیر اروپا و الیگارشی مستعمراتی سدههای هفدهم و هجدهم که در ارکان سرمایهداری قرن نوزدهم و بیستم غرب قرار گرفتند و این مجموعهی همپیوند تا امروز تداوم یافته است.
پینوشتها:
1. طلبه سطح سه حوزه علمیه و کارشناس ارشد فلسفه دانشگاه تهران.
2. ابراهیم/26.
3. مقام معظم رهبری، نامه به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی، 1/11/1393.
4. عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1377، ج1، ص219.
5. غرناطه یا گرانادا.
6. برای اطلاع بیشتر از این اصطلاح و جایگاه آن در ادبیات سیاسی معاصر، رجوع کنید به « شهبازی، همان، مقدمه مولف».
7. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368، ج6،ص247-248.
8. شهبازی، ج1، ص47.
9. زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج1، ص60.
10. شهبازی، ج1، ص 86.
11. اختلاف ارقام به سبب اختلاف نظر منابع آماری است.
12. شهبازی، ج1، ص 234.
13. از نویسندگان و رهبران برجسته حزب کارگر انگلیس در قرن بیستم.
14. کریس هارمن، تاریخ مردمی جهان، ترجمه پرویز بابائی و جمشید نوایی، تهران: نشر آگاه، 1386، ص207.
15. شهبازی، ج1، ص 220.
16. پس از آزادی نهرو، این نامهها در قالب کتابی منشر، که در ایران با عنوان «نگاهی به تاریخ جهان» در سه مجلد به فارسی برگردانده شد.
17. طبیعتا آمارهای فوق، ارقام منتشر شده تا زمان نگارش نامه-آوریل 1933- است.
18. نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، تهران: امیرکبیر، 1386، ج2، ص 1226.
19. جنگ اول
20. سال بمباران
21. هاوارد زین، تاریخ آمریکا از 1492 تا 2001، ترجمه مانی صالحی، تهران: نشر کتاب آمه، 1391، ص 557.
22. رودولف چرنین، شکست تابوها، ترجمه حسین دامغانی، تهران: امیرکبیر، 1386،ص 354.
محمد محمدی نیا1
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 30.
انتهای متن/