اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  فرهنگ و اندیشه

رابطه حق حاکمیت، دموکراسی و مردم­سالاری دینی - بخش دوم و پایانی

نیاز به منبع وحیانی در اداره امور اجتماعی

دین اسلام به عنوان بهترین راهنما برای سعادتمندی فردی و اجتماعی بشر است. مردم، هم در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) و هم در عصر غیبت نقش مؤثری در تشکیل حکومت دارند.

نیاز به منبع وحیانی در اداره امور اجتماعی

 

ناکافی­ بودن عقل در تدبیر امور اجتماعی بشر

با توجه به اینکه هدف آفرینش انسان، هدف دین اسلام و به‌طور خاص، هدف نظام سیاسی اسلام رسیدن افراد به مقام والای انسان کامل از راه حیات طیبه است، پرسش بالا را می‌توان چنین پاسخ داد:

خدای متعال به عنوان تنها آفریننده جهان، آرزوی دیرینه و آرمان فطری بشر را دستیابی به مقام والای انسان کامل قرار داده است. او مسیری را که به آن مقام بلند خلیفهاللهی منتهی می‌شود، به انسان نشان داده است. آن مسیر، برنامه جامع دین اسلام است که بشر با اجرای آن به زندگی پاکیزه دست می‌یابد؛ هرچند عقل، یکی از منابع شناسایی معارفی است که انسانها را به جامعه آرمانی هدایت می‌کند، اما این منبع برای تشخیص و تدبیر همه امور اجتماعی کافی نیست. به این دلیل، امروزه در جوامعی که در آنها نظام‌های سیاسی مردم‌سالار حاکم‌اند و ادعا می‌شود که تدبیر امور اجتماعی در آن نظام‌های سیاسی به دست عقل جمعی(1) سپرده شده است، بحران‌های بی­شماری وجود دارد. ازاین‌رو، مردم‌سالاری مطلق و تکیه غیر مشروط بر آرای انسانها به هیچوجه جامعه را به سعادت مطلوب نمی‌رساند.

راه چاره چیست؟ اگر عقل نمی‌تواند یگانه منبع برای تدبیر امور اجتماعی مردم باشد، بشر برای اداره جامعه خویش و حل معضلات آن باید از کدام منبع دیگر کمک بگیرد تا بتواند به حیات طیبه دست‌ یابد؟

نیاز به منبع وحیانی در اداره امور اجتماعی

برای آنکه آدمی بتواند به کمالات والای بشری برسد و با استفاده از آن، سعادت جاویدان را تحصیل کند، لازم است مسیر رسیدن به آن کمالات والا را به خوبی شناسایی کند. این مسیر با چراغ دانش روشن می‌شود. کدام دانش می‌تواند این مسیر را نورافشانی کند؟

تجربه نشان داده است که عقل بشر در ارائه راه روشن برای دستیابی انسانها به جامعه مطلوب و آرمانی، توانایی کافی نداشته است. علت این امر آن است که دانشی که انسانها را به هدف متعالی نظام سیاسی اسلام و ایجاد حیات طیبه در جامعه بشری هدایت می‌کند، باید از منبعی خطاناپذیر جوشیده باشد. آن منبع نورانی، ذات اقدس حضرت احدیت است که همه جهان هستی را با اراده حکیمانه خویش آفریده و انسان کامل را در این جهان، جانشین خود ساخته و الگویی برای تکامل دیگران قرار داده است.

خدای متعال بر دیگر انسانها واجب فرموده که اگر بخواهند به سعادت ابدی برسند، باید در زندگی خود از الگوی انسان کامل پیروی کنند و سخنان او را که برخی از منبع وحی نبوی و برخی از منبع عقل ربانی بر آمده است، ملاک نظر و عمل خویش قرار دهند.

حاصل آنکه تجربه نشان داده است، عقل بشر به تنهایی نمی‌تواند در اداره امور جامعه بر آن دانش خطاناپذیر دست ‌یابد و به‌طور کامل بر مشکلات فائق آید، بلکه برای رسیدن انسانها به سعادت ابدی باید به دنبال ایجاد حیات طیبه در جامعه باشد. در این راستا، افزون بر استفاده از یافته‌های قطعی عقل، بشر باید از علوم وحیانی نیز به قدر کافی استفاده کند.

پرسش این است که چگونه بشر، علوم وحیانی را که در دسترس انسان کامل است، به‌دست بیاورد. در طول تاریخ زندگی بشر، کم نبوده‌اند انسانهای کاملی که در پرتو ارتباط با خدا به علوم وحیانی دست یافته و کوشیدند جوامع انسانی را به سوی سعادت ابدی هدایت کنند. برخی از این انسانهای کامل دارای شریعت مستقل بوده و از طرف خدای متعال، دین جدید برای مردم آورده‌اند. امروزه ما انسانهای آخرالزمان به آموزه‌های کدام دین رجوع کنیم؟

دین اسلام، بهترین منبع راهنما برای سعادتمندی فردی و اجتماعی بشر

درست است که ادیان ربانی، متعدد بوده‌اند، اما اصول کلی و روح حاکم بر همه آنها مشترک بوده است؛ هرچند این ادیان در اصول و کلیات همسو بوده‌اند، اما در بسیاری از جزئیات اختلاف داشته‌اند. به این دلیل، همواره دین بعدی ناسخ دین قبلی بوده است. معنای این امر آن است که با تشریع دین جدید، دین قبلی از درجه اعتبار ساقط شده است؛ زیرا آخرین دینی که از طرف خدا بر مردم عرضه شد و مردم آخرالزمان مکلف به پیروی از آن شده‌اند، دین اسلام است. بشرِ امروز برای یافتن راه سعادت ابدی، افزون بر استفاده از یافته‌های قطعی عقل باید از دریافت‌های وحیانی دین اسلام به عنوان کامل‌ترین دین و تنها دین جاودانه و معتبر استفاده کند. این مجموعه کامل، دربردارنده علوم اعتقادی در بخش نظر و مشتمل بر دستور‌العمل‌های رفتاری در حوزه عمل است.

مکتب نورانی اسلام، انسانها را در تدبیر امور زندگی فردی و اجتماعی خود به استفاده توأم از عقل و وحی فراخوانده است. خدای متعال، این دو منبع نورانی علمی را که هر یک مؤید دیگری است، در دسترس بشر قرار داده است. عقل برهان­مند به‌طور مستقیم در دسترس همه افراد بشر قرار گرفته، اما علوم وحیانی که عقل را یارای فهم مستقل آن نیست، به‌طور غیر مستقیم بر بشر عرضه شده است. این دانش ربانی بر قلب مطهر پیامبر گرامی اسلام(ص) به عنوان برترین انسان کامل و عالی‌ترین خلیفه خدا عرضه شد. آن حضرت با استفاده از این منبع نورانیِ دانش، جامعه را به سوی فلاح و رستگاری هدایت فرمود؛ هرچند وحی و پیامبری، پس از رحلت وی خاتمه یافت، اما خلافت الهی و هدایت مردم تعطیل نشد. جانشینان معصوم پیامبر به عنوان انسانهای کامل، یکی پس از دیگری از طرف خدای متعال به منصب امامت و راهنمایی مردم نصب شدند و با ارتباط محکمی که با خالق هستی داشتند، مقام جانشینی خدا را به ‌خوبی ارج نهادند و تا آنجا که مردم به آنها رجوع کردند، درصدد برآمدند تا جامعه اسلامی را به سوی حیات طیبه و سعادت جاویدان هدایت کنند.

دلیل نصب پیامبر(ص) و جانشینان او از طرف خدای متعال برای رهبری جامعه بشری چیست؟

ادله نصب پیشوایان معصوم: به عنوان حاکم بر مردم از طرف خدا

در راستای نیازمندی مردم به منبع وحیانی و دانش ربانی برای ایجاد حیات طیبه در جامعه بشری، دانش معصومانه پیامبر(ص) و برگزیدگان از خاندان او در اختیار مردم قرار گرفت. این دانش از منبع علوم ذاتی ربانی خداوند بلندمرتبه، ساطع می‌شد. خدای متعال، حق ذاتی حکمرانی خویش بر مردم را در زمان حیات پیامبر به وی و پس از او به جانشینان معصومش عطا فرمود تا آنها با استفاده از علوم خطاناپذیر خود، جامعه انسانی را با روشن‌بینی به سوی فلاح و رستگاری هدایت کنند. این امر، هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی دارد.

دلیل عقلی

دلیل عقلی نصب پیامبر(ص) و جانشینان معصوم: او بر پیشوایی انسانها از طرف خدای متعال آن است که حق حکومت بر مردم، اولاً و بالذات از آن ِ خدایی است که بشر را خلق کرده است؛ زیرا او تنها مالک و صاحب اختیار همه موجودات، از جمله انسان است. خداوند متعال این حق خود را به کامل‌ترین انسان در هر عصر تفویض می‌کند تا او وظیفه رهبری مردم و هدایت جامعه بشری را به سوی سعادت ابدی به‌خوبی انجام دهد. دلیل تفویض حق حکومت از طرف خدا بر انسانهای کامل، علم خطاناپذیری است که آنها در اثر پرهیزگاری از راه اتصال به منبع نورانی دانش، یعنی علم ذاتی خدای متعال به‌دست آورده‌اند.

به بیان دیگر، دلیل عقلی بر اینکه چرا خداوند بزرگ به عنوان صاحب حق فرمانروایی، حق خویش را به انسان کامل در هر عصر تفویض کرده است، آن است که انسانهای کامل در پرتو تقوا و تقرب به خدای متعال به منبع علم ربانی متصل شدند و از این راه بر دانشِ شیوه هدایت مردم دست یافتند و توانایی اداره جامعه را از حضرت قادر متعال کسب کردند. بنابراین، حکومت پیشوای معصوم(ع) تجلی حکومت خدا بر مردم بوده و بهترین شیوه حکومت است. در این نوع از حکومت، انسانها از راه پیروی و اطاعت از انسان کامل، اطاعت از خدا را تجربه می‌کنند و در پرتو اجرای صحیح احکام دین اسلام به رستگاری می‌رسند؛ زیرا احکام و معارف دین اسلام که خدای متعال برای بشر وضع کرده است، بهترین برنامه زندگی بشرِ آخرالزمانی برای رسیدن به سعادت است.

دلیل نقلی

مراد از دلیل نقلی، آیات قرآن کریم و روایاتی است که از حضرات پیشوایان معصوم: درباره نصب آنها از طرف خدا به فرمانروایی بر مردم بیان شده است. دلایل نقلیِ هر دو امر؛ یعنی نصب پیامبر و جانشینان او بر منصب حکومت بر مردم از قرار زیر است:

1. دلیل نقلی نصب پیامبر(ص) بر حکومت بر مردم

در قرآن کریم، آیات متعددی بر این مطلب دلالت دارند که خداوند بزرگ اولاً و بالذات دارای حق ولایت و فرمانروایی بر مردم است و او این حق را به پیامبر(ص) واگذار فرموده و مردم را به اطاعت از او فرا خوانده است. برخی از این آیات عبارتند از:

«أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ» (آل‌عمران(3): 32 و132)؛ از خدا و پیامبر(ص) اطاعت کنید.

«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ» (مائده(5): 92)؛ از خدا اطاعت کنید و از پیامبر(ص) فرمان برید.

«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ» (الانفال(8): 1و20)؛ از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.

2. دلیل نقلی نصب جانشینان پیامبر بر حکومت بر مردم

همچنین، خدای متعال حق حکمرانی را پس از پیامبر اکرم به اوصیای او به عنوان انسانهای کامل و اولی‌الامر عطا فرموده است. آیه شریفه زیر یکی از دلایل این مطلب است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...» (نساء(4): 59)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر(ص) و اولیای امور خویش فرمان برید.

از نظر خدای متعال، اولیای امور و رهبران امت اسلامی پس از پیامبر(ص) که در آیه فوق به آن اشاره شد، چه کسانی هستند؟ آیه‌ای دیگر از قرآن کریم به‌طور کنایی به اولین رهبر امت اسلامی پس از پیامبر اسلام اشاره کرده است: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَه وَیُؤْتُونَ الزَّکَاه وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده(5): 55)؛ منحصراً ولی و رهبر شما (مردم) خدا، پیامبر او و کسانی‌ هستند که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع صدقه می‌دهند.

به اتفاق مفسران شیعه و عده‌ای از مفسران اهل سنت، این آیه شریفه در شأن امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) به عنوان اولین وصی و جانشین پیامبر(ص) نازل شده است (مکارم شیرازی، 1426ق، ج9، ص154-153). البته روایات متعددی نقل شده است که پیامبر در روز هجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت از حجهالوداع از طرف خدای متعال، حضرت علی(ع) را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خویش به مردم معرفی کرده است (کلینی، 1407ق، ج1، ص295؛ ابن‌ابی‌الحدید، 1404ق، ج3، ص208).

همچنین، روایات مختلفی از پیامبر(ص) نقل شده است که ایشان نام همه امامان پس از خویش را به عنوان اوصیاء و رهبران امت اسلامی به مردم معرفی کرده است (مجلسی، 1403ق، ج36، ص197-195). رهبران جامعه اسلامی در عصر پس از پیامبر، همگی انسانهای کامل و از خاندان پیامبر اسلام بوده و هستند.

نقش مردم در اجرای حکومت دینی در عصر حضور معصوم(ع)

روشن است که یک جامعه در صورتی به سعادت می‌رسد که مردم آن جامعه از روی اختیار خویش به حکومت پیامبر و امام معصوم به عنوان نمایندگان خدا در جهان، گردن نهند و هدایت‌های آنها را بپذیرند و فرامین آنها را در زندگی خویش عملی سازند. در غیر این ‌صورت، دیگران عنان حکومت را به‌دست می‌گیرند و خواسته‌های خود را بر مردم تحمیل می‌کنند و چون دانش خطاناپذیر ندارند، به جای هدایت مردم، آنان را به سوی گمراهی و شقاوت می‌کشانند؛ چنانکه تاریخ اسلام، بعد از رحلت پیامبر(ص) بر این امر گواهی می‌دهد.

حتی اگر مردم، حکومت معصوم(ع)  را بپذیرند، اما از او اطاعت نکنند، به رستگاری نخواهند رسید؛ همچنانکه در عصر حکومت علوی و پس از آن، در زمان حکومت امام حسن مجتبی(ع) ، مردم به‌خوبی از انسان کامل فرمانبری نکردند و او را در مبارزه با گمراهی‌ها تنها گذاشتند.

همه آنچه گفته شد، مربوط به زمانهایی است که انسان کامل در جامعه بشری، همانند انسانهای دیگر حضور ظاهری داشته باشد و مردم بتوانند با او در تماس باشند. حال می‌خواهیم بدانیم آیا وجوب اطاعت از خلیفهالله به عنوان پیشوای معصوم(ع)  سبب زیر پا گذاشتن حق تعیین سرنوشت افراد در جامعه می‌شود. به بیان دیگر، چگونه می‌توان با وجود تعیین رهبر امت اسلامی از طرف خدا، به مردم حق تعیین سرنوشت و انتخاب رهبر داد. آیا حق مردم در تعیین حاکم با نصب پیشوای معصوم(ع)  از طرف خداوند سازگار است؟ پاسخ این پرسش، کلید حل یکی از غامض‌ترین و در عین حال، مهمترین مسائل فلسفه سیاسی اسلام است.

در دانش فلسفه حق، ثابت شده است که حقوق در یک دسته‌بندی بر دو نوع هستند: 1. حق‌های واجب‌الاستیفاء؛ 2. حق‌های جائز‌الاستیفاء (مصباح یزدی، 1380، ص95؛ جوادی آملی، 1384، ص242-241). حقوق جائز‌الاستیفاء، حق‌هایی هستند که استیفای آنها به انتخاب صاحب حق واگذار شده است. اگر صاحب حق بخواهد، می‌تواند از استیفای آن صرف‌ نظر کند. برای مثال، حق نمایندگی مجلس قانونگذاری یکی از حقوق‌های جائز‌الاستیفاست. انسانها حق دارند خود را در معرض نمایندگی مجلس قرار داده و اگر انتخاب شوند، در سمت نمایندگی فعالیت کنند.

در مقابل، حقوق‌ واجب‌الاستیفاء به حقوقی گفته می‌شود که به هیچوجه اسقاط آنها بر صاحب حق جایز و روا نباشد. بر صاحب حق لازم است در چنین مواردی از حق خود پاسداری کرده و به هیچوجه نگذارد چنین حقی از او ضایع شود. نه خود از آن صرف‌ نظر کند و نه اجازه دهد دیگران آن را زیر پا گذارند (طالبی، 1393، ص106).

برای نمونه، حق حیات، یکی از انواع حقوق واجب‌الاستیفای بشر است. انسانها باید در هر شرایطی از این حق پاسداری کنند. هم خودِ صاحبان حق و هم دیگران مکلفند از چنین حقی حراست کنند. به این دلیل است که آدمیان حق ندارند کاری انجام دهند که به حق حیات آنها آسیب می‌رساند، نه خود را با دست خود به هلاکت بیندازند و نه به دیگران اجازه دهند زندگی آنان را از بین ببرند. بنابراین، حق حیات با اینکه حق است و انسان می‌تواند به وسیله آن به سوی مقام انسان کامل نزدیک شود، حقی است که با تکلیف حفظ آن درآمیخته است.

نکته مهم دیگر آن است که خدای متعال که آفریننده انسان است و حق حیات را به انسانها عطا کرده، این حق را به‌طور مطلق در اختیار ما قرار نداده است، بلکه او راه استفاده و چگونگی استیفای این حق را به بشر آموخته است. برای مثال، خدا اجازه نمی‌دهد انسانها از هر طریق ممکن ادامه حیات دهند، بلکه به بشر یاد داده است حتماً از راه حلال، زندگی خویش را ادامه دهد، غذای حلال بخورد، مسکن حلال تهیه کند و ... . بنابراین، حق حیات، حقی واجب‌الاستیفاست که دستورالعمل استیفای آن را خدای متعال در قالب گزاره‌های دینی بیان کرده است.

حق آزادی و حق مالکیت نیز همانند حق حیات از حقوق واجب‌الاستیفاء هستند. این دو حق نیز مانند حق حیات، حقی مطلق نیستند، بلکه خدای متعال دستورالعمل استیفای آنها را به بشر آموخته و شیوه استفاده از آنها را در چارچوبی معین قرار داده است.

حق تعیین سرنوشت نیز یکی از انواع حق مالکیت است. این حق از جمله حقوق واجب‌الاستیفاست که خداوند آن را به همه انسانها عطا کرده و به آنها چگونگی استفاده از آن را یاد داده است. او فرموده است که مردم در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) امر حکومت و تدبیر امور اجتماعی خویش را به‌دست شخص غیر معصوم نسپارند، بلکه پیشوایان معصوم را اسوه زندگی خود قرار داده و با اختیار خویش آنان را انتخاب کرده و از آنها پیروی کنند. این انتخاب، پیروی و اطاعت‌پذیری که به صورت‌های گوناگون، خود را نشان می‌دهد، نقش مشارکتی مردم را در امر حکومت در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) در جامعه برجسته کرده است.

مردم با تن­دادن به حکومت امام معصوم، او را در اجرای فرامین ربانی خدای متعال یاری کرده و جامعه را به جامعه‌ای آرمانی تبدیل می‌کنند. مردم با اسوه­قراردادن حاکم الهی، حیات طیبه را در جامعه ایجاد کرده و آن را گسترش می‌دهند و به این وسیله خود و جامعه را به مقام قرب خداوندی نزدیک می‌کنند. مردم با این مشارکت اختیاری، ولیّ خدا را در تشکیل نهادهای اجتماعی عدالت‌محور یاری رسانده و از او در تحکیم بنیادهای حکومتی حمایت می‌کنند.

بنابراین، مردم‌سالاری دینی در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) به معنای آن است که مردم نقش بسیار برجسته‌ای در انتخاب آن حضرت به عنوان حاکم و رهبر جامعه اسلامی و در پیروی از او در جهت سعادتمندی خویش دارند. خدای متعال استیفای حق انتخاب امام را واجب ساخته و از مردم خواسته است با اختیار و اراده آزاد خویش و از روی آگاهی و بصیرت از پیشوای معصوم در زمان خویش پیروی کنند. اگر مردم به پیشوای معصوم(ع) گرایش نداشته و او را به عنوان رهبر امت اسلامی انتخاب نکنند، مسلماً جامعه اسلامی آرمانی تشکیل نخواهد شد و امت اسلامی به سعادت لایق خویش نخواهد رسید. بنابراین، در اندیشه اسلام ناب؛ یعنی بر اساس تفکر شیعه دوازده امامی، مردم نقش بسیار پررنگی در برپایی حکومت اسلامی در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) دارند.

حکمرانی پیشوایان غیر معصوم در عصر غیبت

آنچه تاکنون بیان شد مربوط به زمانی است که رهبر معصوم(ع) در جامعه حضور ظاهری داشته باشد، اما در زمانی که پیشوای معصوم در جامعه حضور ظاهری ندارد، حکم عقل درباره تعیین حاکم چیست؟ به دیگر سخن، اگر زمانی همانند زمان حاضر، انسان کامل در دسترس بشر نباشد و به اصطلاح، عصر غیبت باشد، عقل برای مدیریت جامعه چه کسی را پیشنهاد می‌کند؟

نظریه عقلی ولایت فقیه

پاسخ عقل این است که چون برنامه دین قبلاً از طرف خدا به ‌وسیله پیامبر و امام، در دسترس مردم قرار گرفته است، در عصر غیبت پیشوای معصوم(ع)، کسی باید مدیریت جامعه را برعهده گیرد که بیشترین شباهت را به انسان کامل، یعنی پیشوای معصوم(ع) در امر اداره جامعه داشته باشد.

مهمترین ویژگی‌های انسان کامل در امر اداره جامعه سه چیز است:

نخست، علم به فرامین خدای متعال؛ یعنی علم به مقررات دینی برای هدایت انسانها؛ دوم، دوری از خودخواهی، هواپرستی و منفعت‌طلبی؛ یعنی داشتن ملکه تقوا و خداترسی در امر اداره امور مردم؛ سوم، توانایی مدیریت جامعه بشری.

از نظر عقل، کسی که در عصر غیبت بیشترین شباهت را به انسان کامل در این سه ویژگی داشته باشد، در امر حکومت بر مردم مناسب‌تر از دیگران است. به بیان دیگر، اگر کسی در عصر غیبتِ انسان کامل در برآیند این سه امر، سرآمد دیگران باشد، او بهتر از همه و تنها او می‌تواند و باید مسؤولیت مدیریت و رهبری انسانها را بر عهده گیرد.

در ادبیات فقهی اسلام ناب؛ یعنی در فقه شیعه امامیه، به کسی که بیشترین شباهت را به امام معصوم(ع) در ویژگی‌های گفته‌شده داشته باشد، ولی فقیه و به جایگاه او منصب ولایت فقیه گفته می‌شود.

نقش مردم در اجرای حکومت دینی در عصر غیبت

دانستیم حق تعیین سرنوشت یکی از انواع حق مالکیت است؛ این حق همانند دیگر حقوق طبیعی بشر، مثل حق حیات، نوعی از انواع حقوق واجب‌الاستیفاست که خداوند متعال آن را به همه انسانها عطا کرده است. حق تعیین سرنوشت، حقی مطلق نیست؛ یعنی انسانها نمی‌توانند هر کسی را که دلشان می‌خواهد به عنوان حاکم برگزینند، بلکه این حق، حقی مقید است و خدای متعال قیود آن را بیان کرده و شیوه استفاده از این حق را هم در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) و هم در عصر غیبت به بشر آموخته است.

خدا فرموده است که مردم در عصر حضور پیشوای معصوم، امر حکومت و تدبیر امور اجتماعی خویش را به‌دست شخص غیر معصوم نسپارند، بلکه پیشوایان معصوم را اسوه زندگی خود قرار داده و با اختیار خویش از آنان پیروی کنند.

همچنین، خدای متعال در عصر غیبتِ پیشوای معصوم(ع) شرایطی را برای مردم به منظور استیفای حق تعیین سرنوشت قرار داده است. چون فلسفه آفرینش انسان؛ چه در عصر حضور معصوم و چه در عصر غیبت، رسیدن یا نزدیک‌شدن انسان به مقام والای انسان کامل است، مردم در عصر غیبت نیز همانند مردم عصر حضور، به‌طور مطلق حق تعیین سرنوشت ندارند، بلکه این حق آنها مقید به شرایطی است که در پرتو آن، فلسفه آفرینش تأمین شود. آنان باید کسی را به عنوان پیشوا و حاکم جامعه برگزینند که او بیشترین توان را در میان مردم برای ایجاد حیات طیبه داشته باشد.

هم به دلایل عقلی و هم به دلایل نقلی که در جای خود اثبات شده است، خداوند حق حاکمیت را که حق ویژه خود اوست، در عصر غیبت به فردی عطا کرده است که بیشترین شباهت را به پیشوای معصوم(ع) در خصوصیت‌های زیر داشته باشد: هم قوه تدبیر و توان مدیریت اجتماعی داشته باشد و هم به لحاظ تقوا و خداترسی، فردی عادل و با تقوا باشد. همچنین حاکم باید به لحاظ فقهی در همه مسائلی که به اداره جامعه و روابط درونی و بیرونی آن مربوط است، مجتهد باشد و بتواند حکم خدا را به درستی در مسائل مستحدثه و غیر مستحدثه پیش‌آمده از منابع فقهی کشف کند.

نقش مردم در عصر غیبت برای تعیین حاکمی که هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی، اوصاف او را تعیین کرده‌اند، بسیار برجسته است. مردم با شرکت مستقیم یا غیر مستقیم(2) در انتخابات تعیین رهبری درصدد استیفای حق واجب‌الاستیفای خویش برآمده و از میان کسانی که دارای شرایط عمومی رهبری در عصر غیبت هستند، کسی را که مناسب‌تر می‌دانند، انتخاب می‌کنند. این نوع مردم‌سالاری در جهان، بهترین نوع مردم‌سالاری است که امروزه در ادبیات سیاسی به آن مردم‌سالاری دینی گفته می‌شود.

دلیل بهتربودن این شکل از مردم‌سالاری آن است که مردم ذاتاً و از روی فطرت خویش همواره به دنبال دریافت لذت‌های پایدار کمالات حقیقی‌ هستند. همه انسانها حیاتی را می‌طلبند که در آن مرگ نباشد، قدرتی را می‌خواهند که در آن عجز نباشد، به دنبال علمی هستند که در آن جهل نباشد، رفاه و آسایشی جاودانه می‌خواهند. در صورتی آنها به این لذت‌ها می‌رسند که زندگی‌شان در شاهراه دین اصیل و غیر تحریف‌شده قرار داشته و با اراده آزاد خویش حاکمی را برگزینند که از راه اجرای قوانین نورانی ربانی، زمینه‌ساز فراهم­شدن لذت‌های پایدار کمالات حقیقی برای مردم باشد(3).

بنابراین، مردم منحصراً در سایه دینداری و بندگی خدای متعال و انتخاب حاکمی شایسته که دارای شرایط عام رهبری است، می‌توانند آرزوی فطری و دیرینه خود را عملی سازند. آنها با ایجاد حکومت دینی و با تشکیل جامعه‌ای دارای حیات طیبه تلاش می‌کنند خود را به فلسفه آفرینش انسان برسانند که همانا رسیدن یا نزدیک­شدن به مقام انسان کامل از راه بندگی خداست.

بر این اساس، حکومت مردم‌سالاری دینی بهترین نوع حکومت در جهان است.

جمهوری اسلامی ایران، نمونه موفق مردم‌سالاری دینی در عصر حاضر

آنچه تاکنون دانستیم تحلیل فلسفی بهترین شیوه حکومت مردمی (مردم‌سالاری) در جهان بود. اینک می‌خواهیم بدانیم آیا چنین حکومتی در جهان وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش مثبت است. در جهان کنونی یک نمونه از حکومت مردم‌سالاری دینی که در آن سعی شده است معیارهای حکومتی مطابق با معارف مکتب اهل بیت: باشد، وجود دارد. این حکومت، نظام جمهوری اسلامی ایران است.

نظام جمهوری اسلامی در ایران، هم نظامی مردم‌سالار؛ یعنی دارای شاکله جمهوری است که بر اساس رأی مردم، هم به‌طور مستقیم و هم غیر مستقیم اداره می‌شود و هم نظامی دینی است؛ یعنی مقررات موجود در آن موافق با شریعت اسلام ناب، یعنی مکتب اهل بیت: است.

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مردم خداپرست و آزادیخواه ایران در سال 1357 هجری شمسی، مطابق 1979 میلادی، نظام حکومت طاغوت سرنگون شد و پس از 2500 سال، جای خود را به نظام حکومتی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه داد. در عصر غیبت برای اولین­بار در جهان، پیروان مکتب اهل بیت: در کشور ایران، نظام مردم‌سالار دینی ایجاد کردند.

این نظام حکومتی دارای دو بعد است: 1. جنبه محتوایی؛ 2. جنبه ظاهری. جنبه محتوایی نظام سیاسی ایران جنبه‌ای دینی است. به بیان دیگر، همه قوانین موجود در کشور ایران؛ اعم از قانون اساسی، قوانین عادی و مقررات موضوعه در دستگاه‌های مختلف قضایی و اجرایی، برگرفته از معارف مکتب تشیع است. اگر قانونی در این کشور مخالف با قوانین اسلام ناب باشد، اعتبار ندارد. در اصل چهارم قانون اساسی کشور جمهوری اسلامی ایران چنین آمده است:

کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و... (ولی‌پور، 1389، ص31).

جنبه ظاهری و شکلی نظام حکومتی ایران، جمهوری است؛ یعنی بر اساس خواست اکثر مردم بنا شده است. به تعبیر دیگر، نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی مردم‌سالار است. مردم در این نظام سیاسی همه‌کاره‌اند؛ هم رهبر را به‌طور غیر مستقیم انتخاب می‌کنند؛ یعنی با تشکیل مجلس خبرگان رهبری و انتخاب نمایندگانی برای آن مجلس در انتخاب رهبر و حاکم اسلامی؛ یعنی ولی فقیه ایفای نقش می‌کنند و هم او را در وضع قوانین نافع از راه انتخاب نمایندگان مجلس قانونگذاری به نام مجلس شورای اسلامی یاری می‌دهند و هم اینکه در اجرای قوانین در جامعه به رهبر خود کمک می‌کنند؛ بدین صورت که فردی را از میان خویش به عنوان رئیس جمهور و مسؤول دستگاه اجرایی کشور برگزیده و به رهبر معرفی می‌کنند.

مردم‌سالاری در کشور ایران به عنوان یکی از اصول قانون اساسی مورد تأکید واقع شده است. این امر، نه تنها در امور کلان قانونگذاری و اجرای آن مورد توجه است، بلکه در امور جزئی‌ کشور و رسیدگی به اوضاع استانها، شهر‌ها، روستاها و نظایر آن نیز اهمیت دارد. در اصل ششم و هفتم قانون اساسی می‌خوانیم:

در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر آنها یا از راه همه‌پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد (همان، ص32).

طبق دستور قرآن کریم: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» و «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»، شوراها: مجلس شورای اسلامی، شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظایر اینها از ارکان تصمیم‌گیری و اداره امور کشورند (همان).

امروزه بیش از 36 سال از عمر جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد. هیچ کشوری در دنیا در این 36 سال به اندازه کشور ایران انتخابات برگزار نکرده است. بنابراین، نظام سیاسی ایران، مردم‌سالارترین نظام سیاسی در جهان است.

نتیجه‌گیری

نتایج به‌دست آمده از این نگارش امور زیر است:

1. انسان برای رسیدن به فلسفه آفرینش باید به حوزه حقوق و تکالیف خود به خوبی واقف بوده و آن را عملی سازد.

2. خدای متعال به عنوان آفریننده و مالک انسان، منشأ همه حقوق و تکالیف بشر است.

3. حق تعیین سرنوشت، یکی از حقوق واجب‌الاستیفای انسان است.

4. عقل بشر به تنهایی نمی‌تواند مصادیق حاکم مناسب را تعیین کند، بلکه خدای متعال که منشأ حق است، پیشوایان معصوم(ع) را به عنوان راهنمایان و رهبران انسانها برای ایجاد حیات طیبه معرفی کرده است.

5. عقل بشر با اقتباس از فلسفه تعیین امام توسط خدای متعال، شرایط رهبر غیر معصوم را در عصر غیبت تعیین می‌کند. ملاک اصلی عقل برای تعیین پیشوا در نظام سیاسی اسلام توانایی حاکم در هدایت مردم به سوی کمالات بشری است.

6. مردم نقش بسیار مهمی در تعیین حاکم اسلامی، هم در عصر حضور پیشوای معصوم(ع) و هم در عصر غیبت دارند. به این دلیل، مردم‌سالاری دینی با تفسیری که ارائه شد، بهترین نوع مردم‌سالاری است.

7. جمهوری اسلامی ایران، نمونه عملی نظام سیاسی مردم‌سالار دینی در عصر غیبت است.

8. اگر مردم جهان با فلسفه آفرینش خویش به‌خوبی آشنا شوند، اسلام ناب را به عنوان بهترین برنامه هدایت‌گر بشر شناخته و از آن پیروی می‌کنند. آنگاه در صدد اصلاح حق تعیین سرنوشت خود برآمده و حاکمی را برای رهبری خود انتخاب می‌کنند که عقل ربانی بشر شرایطش را تعیین کرده است. در سایه تعیین رهبر مناسب، در جامعه آرمانی خویش حیات طیبه را برپا کرده و به دنبال آن به سعادت فردی و اجتماعی می‌رسند.

پی نوشت:

1.  Common sense.

2. شرکت غیر مستقیم مردم در انتخابات تعیین رهبری، صورت‌های مختلفی دارد. یکی از آن صورت‌ها این گونه است که مردم نمایندگانی را انتخاب می­کنند که آنها رهبر را از میان گزینه‌های موجود تعیین ‌کنند.

3.  بر اساس ده‌ها دلیل عقلی و نقلی، تنها دین تحریف‌نشده در جهان معاصر، مکتب فکری اهل ‌بیت پیامبر اسلام9، یعنی مکتب تشیع دوازده امامی است.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه.

3. ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران: طرح نو، چ2، 1385.

4. جوادی آملی، عبدالله،   حق و تکلیف در اسلام، قم: اسراء، 1384.

5. طالبی، محمدحسین، «واکاوی مفهوم حق به مثابه موضوع دانش فلسفه حق»، فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی، ش75-74، 1392.

6. -------------، درآمدی بر فلسفه حق، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1393.

7. فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، ترجمه حسن ملکشاهی، تهران: سروش، 1382.

8. کلینى، محمدبن­یعقوب، الکافی، تصحیح على­اکبر غفارى و محمد آخوندى، ج1، تهران : دارالکتب الإسلامیه، 1407ق.

9. مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، ج36، بیروت : دار إحیاءالتراث العربی، 1403ق .

10. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج1و2، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1365.

11.   ----------------، خودشناسی برای خودسازی و به سوی خودسازی (مجموعه آثار)، ج2/5، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1387.

12. ----------------، نظریه حقوقی اسلام، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چ2، 1380.

13. مکارم شیرازی، ناصر،  نفحات ‌القرآن، ج9، قم: مدرسه‌ الامام امیرالمؤمنین7، 1426ق.

14. ولی‌پور، ابراهیم، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران: مهربان نشر، 1389.

نویسنده:

محمدحسین طالبی: دانشیار فلسفه حقوق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

فصلنامه حکومت اسلامی شماره 76.

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول