موقعیت ژئوپلیتیکی
از لحاظ ژئوپلیتیکی، بحرین اگرچه مجمع الجزایری کوچک است، دارای موقعیتی راهبردی است. (میرزاده کوهشاهی،1391، ص30) قرار گرفتن این کشور در کرانه های جنوبی خلیج فارس، منزلت ژئوپلیتیکی این کشور و اهمیت آن را برای بازیگران منطقه ای و بین المللی افزایش داده است. در واقع، تاریخ تحولات سیاسی بحرین همواره تحت تأثیر موقعیت راهبردی این کشور در خلیج فارس بوده است. این کشور، از قدیم به دلیل ثروت سرشار آن، به ویژه در صید مروارید، محل تردد کشتیهای خارجی بوده است. همچنین در اوج رقابت کشورهای اروپایی بر سر مستعمرات، این کشور صحنه جنگ وستیز انگلیسیها و پرتغالی ها بوده است. پس از آنکه هند یکی از مستعمرات مهم بریتانیا شد، موقعیت بحرین به مثابه راه ارتباطی بین اروپا و خاور دور، اهمیت ویژهای یافت. (سیف افجه ای، 1398، ص19و20)
انگلیسیها با آگاهی از موقعیت راهبردی بحرین، انگلیسیها برای تحقق اهداف خود، از جمله نفوذ در خلیج فارس، مبارزه با راهزنی دریایی، مبارزه با بردهفروشی و تجارت برده، استقرار خطوط تلگراف و حفظ آنها، و تجارت اسلحه و کنترل آن، این جزیره را تحت الحمایه خود کردند. از نظر تجاری نیز به دلیل موقعیت مناسب بر سر راه کشورهای منطقه با هند، به عنوان مرکز تجاری ایفای نقش میکرد. با توسعه مناسبات تجاری و رشد اقتصادی منطقه، این کشور هم اکنون مرکز تجارت و امور پولی بینالمللی در منطقه است؛ به گونهای که بالغ بر دوهزار شعبه بانک داخلی، منطقه ای و بین المللی در زمینه بانکداری در این کشور فعالاند؛ همچنین حدود نود شعبه بیمه منطقه ای و بین المللی در زمینه صنعت بیمه فعالیت میکنند. (امیر عبداللهیان، 1390، ص153)
شهرت بحرین به تجارت و امور پولی بینالمللی، بیارتباط با مسئله نفت نیست. موقعیت این کشور در قلب کشورهای نفتخیز حوزه خلیجفارس، آن را مکان مناسبی برای جذب پولهای بهدست آمده از فروش نفت به شبکههای بینالمللی بانکی و پولی درآورده است. (سیفافجهای، همان، ص22) همچنین موقعیت راهبردی بحرین سبب شده است این کشور محل استقرار فرماندهی نیروی دریایی ایالات متحده در غرب آسیا و شمال آفریقا باشد.
در سطح منطقه نیز این کشور در همسایگی عربستان سعودی قرار دارد و دارای پیوستگی سرزمینی و فرهنگی با مناطق شیعهنشین این کشور، چون قطیف و احساء، شهرهای کلیدی منطقه، «الشرقیه» است؛ منطقهای نفتخیز که بیشتر نفت و گاز عربستان را در خود جای داده است (میرزاده کوهشاهی، همان) و تنها منطقهای است که ساکنان آن آشکارا به ضدیت با حکومت عربستان میپردازند.
به رغم وجود زمینههای سیاسی و اجتماعی برای وقوع حرکتهای دموکراتیک در بحرین، کشورهای غربی، به دلیل اهمیت ژئوپلیتیکی بحرین برای آنها، نه تنها از وقوع جنبشهای دموکراسی خواهانه مردم این کشور استقبال نکردند، بلکه برای تداوم ثبات سیاسی در بحرین، همواره از حکومت غیردموکراتیک این کشور حمایت میکنند.
انگلیس، از آغاز ورود خود به بحرین، در حمایت از خاندان آل خلیفه، چندین دوره جنبشهای دموکراسی خواهی و استقلال طلبی این کشور را سرکوب کرد؛ از آن جمله میتوان به قیام عمومی مردم بحرین بر ضد شیخ عیسی بنعلی آل خلیفه، حاکم وقت بحرین در سال 1895م، و اعتراضات گسترده برای انجام اصلاحات سیاسی در سال 1938م اشاره کرد، که هر دو با حمایت نظامی انگلیس سرکوب شدند. (بحرانی، 1381، ص37-45) انگلیس پس از استقلال کامل بحرین نیز حمایت همه جانبه خود را از استمرار پادشاهی آلخلیفه ادامه داد؛ به گونهای که حتی در اعتراضات مردمی اخیر بحرین، به مقامات این کشور کمکهای اطلاعاتی برای شناسایی و تحرکات مخالفان حکومت آل خلیفه کرده است. (2012 Silver,)
ایالات متحده آمریکا نیز از آغاز استقلال بحرین، در این کشور حضور نظامی گسترده ای داشته است. پایگاه نظامی این کشور در الجفیر، محل استقرار ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده در غرب آسیا و شمال آفریقاست. این پایگاه مسئولیت حفظ منافع آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ، خلیج عدن و بخشهایی از اقیانوس هند را برعهده دارد. ازاینرو، ثبات در بحرین برای استمرار حضور نظامی ایالات متحده در بحرین حایز اهمیت است. حضور نظامی آمریکا در بحرین به سال 1971م برمیگردد. بحرین و آمریکا در این سال توافقنامه نظامی مشترکی امضا کردند که بر اساس آن، زمینی به مساحت چهل کیلومتر مربع برای استفاده نظامی در اختیار آمریکاییها قرار گرفت. در ژوئیه 1973م توافقنامه اخیر دوباره در دستور کار آمریکا و بحرین قرار گرفت و در 30 ژوئن 1977م به توافقنامه دیگری تغییر کرد.
بر اساس توافقنامه جدید، نیروی دریایی آمریکا از تسهیلات گستردهای در «بندر سلمان» بحرین برخوردار میشد. افزون بر این، از سال 1993م «فرماندهی منطقهای نیروی دریایی آمریکا» در بحرین مستقر شد و در ژوئیه 1995م هم بحرین میزبان ناوگان پنجم دریایی آمریکا شد. براساس توافقنامه همکاری دفاعی که میان آمریکا و بحرین به امضا رسیده بود، آمریکا از امکانات و تسهیلات بسیاری در فرودگاهها و بنادر بحرین، از جمله فرودگاه «المحرق»، «بندر سلمان» و «پایگاه هوایی شیخعیسی» برخوردار شد. این حضور گسترده نظامی و بهتبع آن، افزایش وابستگی نظامی آمریکا به خاک بحرین، سبب افزایش تعاملات میان دولت آمریکا و آلخلیفه شده است؛ بهگونهای که همکاری و همراهی همهجانبه آلخلیفه با آمریکا، موجبات پشتیبانی آمریکا را از استمرار حکومت این خاندان بر بحرین فراهم آورده است.
ترس از ایران و تلاش برای جلوگیری از گسترش قدرت ایران از طریق متحدان شیعه خود در منطقه، یکی دیگر از عواملی است که آمریکا را به پشتیبانی از آلخلیفه سوق داده است. (Luomi, 2008, p. 26) در واقع، موقعیت راهبردی بحرین که از یک سو در میان کشورهای نفتخیز و متحد آمریکا، و از سوی دیگر در مجاورت با ایران بهعنوان دشمن این کشور قرار دارد، سبب توجه ایالات متحده به ثبات این کشور شده است. (Bu-Safwan, 2011)
در سطح منطقه نیز همسایگان بحرین، به ویژه عربستان سعودی، مخالف و مانع انجام هرگونه تغییرات سیاسی و دموکراتیک در بحریناند. بحرین بهعنوان کشوری که دارای جمعیتی با اکثریت شیعه است، در مجاورت مرزهای شرقی عربستان قرار دارد؛ جایی که اقلیت شیعی و ناراضی عربستانی در این مناطق زندگی میکنند. شیعیان عربستان که عمدتاً در مناطق مجاور مرزهای بحرین زندگی میکنند، افزون بر پیوستگی جغرافیایی و همسانی مذهبی با اکثریت شهروندان بحرین، از نوعی هماهنگی سیاسی نیز با شیعیان بحرین برخوردارند؛ به گونهای که همواره انعکاس تغییرات و حوادث این سوی مرز را میتوان در کشور مجاور مشاهده کرد.
در واقع، شیعیان بحرین و عربستان یک واحد همبسته جغرافیای فرهنگی را تشکیل میدهند که از نظر اهداف سیاسی و ژئوپلیتیکی نیز از هماهنگی و همسانی بالایی برخوردارند. هر دو جمعیت، افزون بر اشتراکات فرهنگی، به آلسعود به مثابه دشمن خود مینگرند؛ همچنین با حاکمان کشور خود سر سازگاری ندارند و سالهاست که تلاشهای متعدد و عمدتاً دموکراتیکی را برای رهایی از سلطه آنان انجام دادهاند؛ با این تفاوت که در میان شیعیان عربستان، رگه هایی هرچند کمرنگ از جدایی طلبی یا الحاق به بحرین مشاهده میشود، اما شیعیان بحرین خواستار اصلاح نظام سیاسیاند، این امر نیز از آنجا ناشی میشود که شیعیان در عربستان یک اقلیت مذهبی، فرهنگی و جغرافیایی اند و با توجه به غلبه گفتمان سلفیگری، تنها در صورت استقلال میتوانند سرنوشت خود را به دست گیرند؛ اما در بحرین، شیعیان اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند.
ضمن آنکه با وجود اقتداراگرایی آل خلیفه، شیعیان بحرین آزادی بیشتری دارند. اثرپذیری شیعیان عربستان از همتباران خود در بحرین، سبب واهمه مقامات عربستان از تحولات سیاسی بحرین شده است. درک بهتر این موضوع، با درنظر گرفتن «ژئوپلیتیک شیعه» و «ژئوپلیتیک انرژی» میسر خواهد بود؛ امری که مقامات عربستان به خوبی آن را دریافته اند. مقامات سعودی واقف اند که هرگونه تغییر در شرایط و ساختار سیاسی بحرین، که سبب ارتقای جایگاه شیعیان در این کشور شود، درخواستهای مشابهی در شیعیان عربستان ایجاد خواهد کرد؛ چنانکه در حال حاضر نیز پیرو جنبش دموکراسیخواهی بحرین، شیعیان عربستان ضمن برگزاری تجمعات و اعتراض به وضع موجود خود در عربستان، خواستار افزایش حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی خود شدهاند. از سویی، با توجه به واقع شدن میادین انرژی عربستان در مناطق شیعهنشین این کشور، مقامات سعودی از هر اقدامی که ممکن است به افزایش قدرت شیعیان این کشور بینجامد، میپرهیزند.
از سوی دیگر، مقامات سعودی همواره به طور پنهانی، سودای حاکمیت بر کل شبهجزیره عربستان را دارند. به همین دلیل، روی کار آمدن حکومتی شیعی و ناهمسو به جای آلخلیفه، که همواره متحدی راهبردی برای عربستان در شبهجزیره عربستان بوده است، پذیرفتنی نیست؛ بهویژه آنکه استقرار دموکراسی در بحرین، احتمالاً سبب روی کار آمدن دولتی نزدیک و همسو با ایران در بحرین خواهد شد. این امر، از یک سو سبب انشقاق در شورای همکاری خلیج فارس و مانع جهتگیریهای هماهنگ در مواجهه با ایران خواهد شد؛ و از سوی دیگر موقعیت محور ژئوپلیتیکی «مقاومت» را ارتقا خواهد داد؛ امری که مجموعاً سبب تنزل جایگاه منطقه ای عربستان و ارتقای وزن و منزلت ژئوپلیتیکی ایران خواهد شد.
بحرین، همچنین در همسایگی خود چهار کشور عرب دیگر را دارد که همگی دارای نظامهایی پادشاهی و غیردموکراتیکاند، که در عدم تمایل بحرین به انجام اصلاحات سیاسی در کشور خود، بیتأثیر نبوده است. اگر کویت (کشوری که نوعی دموکراسی پارلمانی حداقلی را تجربه میکند و آن نیز معمولاً از گزند دخالتهای خاندان حاکم در امان نیست) را مستثنا کنیم، در کشورهای عمان، قطر و امارات متحده عربی، نظامهای اقتدارگرای پادشاهی در رأس امور قرار دارند که فاقد کمترین میزان پایبندی به دموکراسیاند و پارلمان این کشورها نیز فاقد اختیارات قانونگذاری و نظارتی است.
حاکمان این کشورها بهشدت سنتی و محافظکارند و از کمترین تغییر در جهت واگذاری آزادیهای سیاسی و دموکراسی پرهیز میکنند. همچنین با توجه به همجواری با بحرین و مشابهت در فرهنگ، ساختار اجتماعی و حکومت، از بیم سرایت حرکتهای آزادیخواهانه به کشور خود، با حرکتهای دموکراتیک در بحرین و دیگر کشورهای همسایه خود مخالفت میکنند.[4] این امر درباره بحرین از شدت بیشتری برخوردار است؛[5] چراکه آنها نگران روی کار آمدن دولتی شیعی و همسو با ایران در درون شورای همکاری خلیج فارساند؛ امری که میتواند سبب انشقاق و دودستگی در اتخاذ سیاستهای هماهنگ در مواجهه با ایران شود.
ژئوپلیتیک شیعه
شیعیان اگرچه در مقایسه با دیگر مذاهب اسلامی جمعیت قابلتوجهی نیستند، به دلیل نحوه پراکندگی جغرافیاییشان در خاورمیانه، از نظر ژئوپلیتیکی، موقعیت بیبدیلی یافتهاند. در حال حاضر، شیعیان بزرگترین گروه مذهبی را در کشورهای ایران، جمهوری آذربایجان، بحرین، عراق و لبنان تشکیل میدهند. افزون بر این، در دیگر کشورهای منطقه نیز به صورت اقلیت حضور دارند. در این راستا، نکته قابل توجه آن است که نوعی پیوستگی جغرافیایی میان جمعیتهای شیعی منطقه خاورمیانه، به ویژه در کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود دارد.
هماکنون ایران با بحرین، و بحرین با عربستان سعودی دارای پیوستگی جغرافیایی است؛ امری که پیشینه تاریخی و فرهنگی آن را تشدید کرده است. در نگاهی جامعتر، اگر افزون بر جمعیتهای شیعی، حکومتهای شیعی را درنظر بگیریم، اهمیت ژئوپلیتیک شیعه در خاورمیانه روشنتر خواهد شد. دولت شیعی مستقر در عراق و حکومت علویان در سوریه، سبب گسترش ژئوپلیتیک شیعه از خلیج فارس تا شامات و کرانههای دریای مدیترانه شده است. همین امر سبب شده است بسیاری از سیاستمداران با طرح آنچه «هلال شیعی» مینامند، از پراکنش جغرافیایی و اتحاد شیعیان نگران باشند. (Helfont, 2009, p.289)
از منظر ژئوپلیتیک انتقادی، گفتمان ژئوپلیتیکی شیعه (یا شیعهمحور)، یعنی «گفتمان مقاومت»، امروزه از مرزهای جغرافیای مذهبی فراتر رفته و بازیگران سنی، از جمله حماس را نیز در خود جای داده است. بر اساس ژئوپلیتیک انتقادی، اساساً کشورهای در حال تحول در منطقه، در یک چهارچوب کلی، تحت عنوان «فضای واحد» قرار دارند و حرکت هر کارگزاری در این فضا، از آنجا که از قرابت گفتمانی با دیگران بهرهمند است، بر رفتار دیگری اثرگذار خواهد بود.
«مقاومت»، اصلیترین مؤلفه گفتمانی است که در حرکت انقلابیون همه کشورها موج میزند. اگر در گذشته، در تبیین هلال شیعی (که عینیشده ژئوپلیتیک شیعه بر مبنای نظریات سنتگرا بوده و از سوی ملک عبدالله، سعود الفیصل ،حسنی مبارک و دیگران مطرح شده بود)، ایران، سوریه، عراق و تا حدی لبنان جای میگرفتند، در ژئوپلیتیک جدید شیعه، حماس سنیمذهب، عنصری مهم خواهد بود؛ چراکه بر مبنای ژئوپلیتیک انتقادی، دیگر «مکان مقاومتی» وجود ندارد و «فضای مقاومتی» جایگزین آن شده است و هر حرکت مبتنی بر مقاومت در منطقه، به قدرتافزایی شیعیان کمک خواهد کرد. (ساسانیان،1390)
ژئوپلیتیک شیعه در دهههای اخیر، از دو ویژگی بارز برخوردار است: نخست اینکه خود را بدیلی برای گفتمان غربی-سرمایهداری در خاورمیانه معرفی کرده و مخالف هژمونی و سلطه غرب در منطقه است؛ ازاینرو، مقاومت و مبارزه با غرب و متحدان منطقهای آن را در رأس اهداف خود قرار داده است؛ دوم آنکه در سطح منطقه، بهطور خاص مخالف تسلط عربستان سعودی بهعنوان نماد وابستگی، وهابیت و سلفیگری است.
از همین روی، میتوان گفت خاورمیانه اکنون صحنه تقابل دو محور ژئوپلیتیکی است که در یک سو غرب و متحدان منطقهای آنان قرارد دارند (که میتوان از آن با عنوان محور سلفی- سرمایهداری یاد کرد)؛ و در سوی دیگر، محور شیعی (مقاومت) قرار دارد که مخالف هژمونی و حتی بقای محور قبل است. نکته قابل توجه آنکه در محور ژئوپلیتیکی غرب، بازیگران متعدد و حتی متضادی وجود دارند که طیف وسیعی از دولتهای غربی، رژیمهای پادشاهی عربی و گروههای تروریستی و الحادی را شامل میشوند که در مواردی، ارتباط و همسویی آنان بسیار مبهم و پیچیده است؛ اما در ژئوپلیتیک شیعه، بازیگران، روابط و اهداف آنها بهخوبی آشکار است و این امر امکان مواجهه و مقابله با آن را برای رقبا آسان کرده است.
از آنجا که در حال حاضر، تنها در بحرین این مهم امکانپذیر است که در صورت استقرار دموکراسی، دولتی شیعه بهقدرت برسد، این کشور اکنون به جبهه کارزار ژئوپلیتیکی محور سلفی-سرمایهداری با محور مقاومت تبدیل شده است. در صورت استقرار دموکراسی، عملاًَ این کشور از شمار مخالفان مقاومت به صف موافقان آن خواهد پیوست و به همین دلیل، عربستان سعودی و غرب بهعنوان بازیگران مؤثر محور ژئوپلیتیکی سلفی- سرمایهداری، با هرگونه تغییری که سبب ارتقای جایگاه سیاسی شیعیان در بحرین و پیرو آن، توسعه فضایی گفتمان ژئوپلیتیکی مقاومت شود، مخالفاند.
ژئوپلیتیک انرژی
انرژی بهعنوان موتور محرکه صنعت و اقتصاد جهانی، امروزه بیش از هر دورهای در معادلات سیاسی داخلی و بینالمللی دارای اهمیت است. ژئوپلیتیک انرژی، به مطالعه نقش و اثر انرژی و جنبهها و ابعاد مختلف آن بر سیاست و قدرت و مناسبات گوناگون ملتها و دولتها میپردازد. (حافظنیا، 1385، ص103) در خاورمیانه، بهویژه منطقه خلیج فارس، اثرگذاری ژئوپلیتیک انرژی بیش از هر منطقه دیگر مشهود است. این امر، بهویژه درباره نفت، از وجه آشکارتری برخوردار است.
نفت، همواره یک نیروی محرکه اصلی در پشت منافع خارجی، تعادل قدرت
داخلی و منطقهای و درگیریهای سرزمینی در خلیج فارس بوده است
(Le Billon and El Khatib, 2004, p.109)وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در کشورهای حاشیه خلیج فارس، حساسیت بازیگران سیاسی را نسبتبه تحولات سیاسی این کشورها برانگیخته است. افزون بر آنکه قدرتهای جهانی همواره درصددند با درپیش گرفتن سیاستهای محافظکارانه و توأم با تنشزدایی، استمرار جریان انرژی را تضمین و از نوسانات بهای آن جلوگیری کنند، در درون کشورها نیز منابع انرژی، عاملی برای اتخاذ برخی سیاستها در قبال شهروندان شده است.
شیعیان، بیش از 61 درصد از جمعیت کشورهای حاشیه خلیج فارس را تشکیل میدهند؛ (Leigh and vukovic, 2010, p.11) اما برخی منابع تخمین زدهاند که حدود هشتاد درصد جمعیت بومی کشورهای منطقه خلیج فارس را شیعیان تشکیل میدهند. (Luomi, 2008, p.27). از سوی دیگر، نزدیک به سی درصد تولید نفت، و نیمی از ذخایر آن در اختیار کشورهای حاشیه خلیج فارس است. (ibid, p.29) افزون بر نگرانی غرب از تمرکز ذخایر و تولیدات انرژی در منطقه، آنچه سبب نگرانی کشورهای غربی و دولتهای منطقه شده است، همپوشانی و تطابق جغرافیایی حوزههای نفتی و تمرکز شیعیان است.
نقشه شماره 2. همپوشانی تمرکز شیعیان و میادین انرژی
Source: Izady (2006), the Gulf/2000 Project, SIPA/Columbia University
نفت یکی از مؤلفههای تأثیرگذار بر سیاست ایالات متحده آمریکا و غرب در قبال تحولات خاورمیانه بوده است به گونهای که به رغم طرح مسائلی نظیر لزوم دموکراتیکسازی منطقه و مبارزه با تروریسم، کشورهای تأمینکننده نفت غرب، از این قاعده مستثنی بودهاند. پرواضح است که در عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر، شهروندان عربستانی عاملین این اقدام معرفی شدند؛ اما سیاست غرب در برخورد با این کشور، تغییر چشمگیری نیافت. در عوض، کشورهایی که ممکن بود تهدیدی برای استمرار جریان نفت باشند، مورد حمله قرار گرفتند.
از همین روی است که بسیاری از کارشناسان، لشکرکشیهای آمریکا به خاورمیانه را نه برای استقرار دموکراسی و آزادی مردم منطقه از جنگال تروریسم و حاکمان اقتدارگرا، بلکه برای آزادی نفت قلمداد میکنند (Le Billon and El Khatib, 2004, p.120-127) نظر به اهمیت استمرار صادرات نفت و جلوگیری از نوسان در قیمت آن، کشورهای غربی و واردکنندگان نفت منطقه، از هر اقدامی که بتواند خللی در صادرات نفت ایجاد کند، جلوگیری میکنند؛ و در این راستا، حمایت از پیشبرد و استقرار دموکراسی و حقوق بشر، در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
در سطح منطقه نیز کشورهای نفتخیز در تلاشاند تا از تسلط گروههای قومی و مذهبی و اقلیت بر میادین نفتی جلوگیری کنند؛ چراکه این امر، افزون بر آنکه میتواند قدرت دولت مرزی را نسبتبه مناطق قومی-مذهبی کاهش دهد، از این قابلیت برخوردار است که فرایند استقلال یا خودمختاری آنان را تسهیل کند.[6] سختگیری عربستان بر اقلیت شیعه این کشور در مناطق نفتخیز «الشرقیه»، در این راستا صورت میپذیرد؛ چراکه بخش عمده نفت عربستان، از میادین این منطقه استخراج میشود. دخالت مداوم عربستان در بحرین برای حمایت از بقای رژیم آلخلیفه نیز تا حد زیادی از این موضوع ناشی میشود که این کشور از گسترش دموکراسی در شبهجزیره عربستان و قدرتگیری شیعیان در بحرین، که بهشدت شیعیان عربستان را تحت تأثیر قرار میدهند، واهمه دارد. طرح اتحاد عربستان و بحرین در قالب کنفدراسیون عربی نیز در همین راستا صورت گرفت. (پارساپور،1391، ص52)
بحرین، اگرچه نفت اندکی تولید میکند، اما موقعیت این کشور در خلیج فارس و مجاورت با تولیدکنندگان نفت خلیج فارس و همچنین مجاورت آنها با عربستان (بهگونهای که بحرین و مناطق شرقی عربستان، مکمل ژئوپلیتیکی یکدیگرند)، سبب شده است این کشور جایگاه مناسبی در زئوپلیتیک نفت داشته باشد. نظر به اشتراکات این کشور با کشورهای همسایه خود بهویژه مناطق شرقی عربستان، هر گونه تغییر در شرایط و ساختار سیاسی این کشور، ممکن است کشورهای دیگر خلیج فارس را تحت تأثیر قرار دهد. افزون بر این، تغییر شرایط در بحرین احتمالاً جهتگیریهای هماهنگ و همسوی این کشور با کشورهای عربی و غربی را تغییر خواهد داد.
این امر، بهویژه در ارتباط با همکاریهای نزدیک این کشور با عربستان و آمریکا صادق است. بسیار بعید خواهد بود که دولتی بحرینی که از طریق فرایندی دموکراتیک بهقدرت برسد، شریکی راهبردی برای عربستان و ایالات متحده آمریکا باشد. همچنین، احتمال همسویی و همکاری گسترده چنین دولتی با ایران، بسیار زیاد خواهد بود؛ بهویژه آنکه بسیاری از گروههای سیاسی فعال در بحرین، از هویت مذهبی و شیعی پررنگی برخوردارند. با توجه به مسائل یادشده، از جمله ترس ایالات متحده آمریکا از بهمخاطره افتادن منافع این کشور در خلیج فارس و قدرتگیری شیعیان همسو با ایران، و همچنین مخالفت عربستان سعودی بهدلیل ترس از سرایت خواستههای دموکراتیک به این کشور و قدرتگیری شیعیان در این کشور، عربستان سعودی و غرب رغبتی به استقرار دموکراسی در بحرین ندارند و از اینرو از استمرار پادشاهی آلخلیفه حمایت میکنند.
ژئوپلیتیک داخلی
افزون بر عوامل ژئوپلیتیکی خارجی مؤثر بر تحولات سیاسی بحرین، ژئوپلیتیک داخلی این کشور، از جمله عوامل و بازیگران ژئوپلیتیکی، نظیر گروههای مذهبی، احزاب و خاندانهای این کشور نیز نقش مؤثری در عدم استقرار دموکراسی در این کشور دارند. این عوامل، از پیش از استقلال بحرین تا امروز در تلاشاند تا از طریق فرایندهای مختلف بتوانند بر سرزمین بحرین سیطره یابند؛ اما در این میان، خاندان آلخلیفه همواره در برابر تلاش رقبا پیروز بوده است. بخشی از این پیروزی، ناشی از مدیریت این خاندان بر فضای سیاسی این کشور، و بخشی نیز ناشی از تلاش عوامل ژئوپلیتیکی خارجی و داخلی، نظیر دولتهای فرامنطقهای، همسایگان عرب، احزاب سلفی و گروههای فعال سنی این کشور بوده است.
خاندان آلخلیفه، احزاب و گروههای مذهبی سنی، احزاب و گروههای مذهبی شیعه، و احزاب چپگرا و لیبرالها بهترتیب مؤثرترین بازیگران در عرصه ژئوپلیتیک داخلی بحرین بهشمار میروند؛ اما در یک تقسیمبندی کلی، میتوان آنها را در دو دسته، یعنی گروههای خواهان وضع موجود و گروههای خواهان دموکراسی، تقسیمبندی کرد. طیف اول را خاندان آلخلیفه، گروههای سلفی، برخی گروههای سیاسی و مذهبی سنی، نظیر اخوانالمسلمین بحرین تشکیل میدهند. این طیف، اگرچه در مقایسه با مخالفان خود جمعیت کمتری دارند، بهگونهای که حداکثر سی درصد جمعیت بحرین را دربر میگیرند؛ اما در حال حاضر، افزون بر آنکه قدرت را در دست دارند، از حمایت بازیگران خارجی نیز بهرهمندند. در طیف مقابل نیز احزاب و گروههای متعددی وجود دارند که ویژگی مشترک آنان، تلاش برای استقرار دموکراسی در بحرین است.
احزاب شیعی، گروههای کارگری و چپگرا، فعالان حقوق بشر و لیبرالها، از جمله این گروههایند. برخی از این گروهها در ابتدا چندان به دموکراسی باور نداشتند؛ اما با طولانی شدن مبارزه با آلخلیفه، تعامل با گروههای دیگر و مهاجرت به دیگر کشورها، بهمرور به صف دموکراسیخواهان پیوستند. در عرصه ژئوپلیتیک داخلی بحرین، خاندان آلخلیفه، گروههای سلفی و اخوانالمسلمین با آگاهی از وزن جمعیتی و ژئوپلیتیکی شیعیان و گروههای دیگر، مخالف برقراری دموکراسی در این کشورند. آنها تن دادن به دموکراسی را بهمنزله سپردن زمام کشور به شیعیان و در اقلیت قرار گرفتن خود میدانند؛ ازاینرو، ضمن امتناع از این امر، درصددند با تغییر بافت مذهبی کشور از طریق اعطای شهروندی به اتباع سنیمذهب دیگر کشورها[7] و بهحاشیه راندن شیعیان از مناصب اداری اجرایی و پایتخت، وزن جمعیتی و پیرو آن، وزن ژئوپلیتیکی خود را افزایش دهند تا در صورت برقراری دموکراسی و انتخابات آزاد در آینده، بتوانند همچنان بر این کشور مسلط باشند.
نمونهای دیگر از تقابل ژئوپلیتیکی در بحرین را میتوان در تخریب اماکن مذهبی این کشور برای افزایش فشار بر گروههای شیعه برای مهاجرت از این کشور مشاهده کرد. تخریب اماکن مذهبی بهعنوان نشانههای تعلق قلمرو به گروههای خاص، یکی از نمودهای تلاش برای تسلط بر کنترل کامل گستره جغرافیایی بحرین در عرصه ژئوپلیتیک این کشور است؛ چنانکه حاکمان بحرین مساجد بسیار قدیمی این کشور را که قدمت برخی از آنها به چهارصد سال میرسید، بهبهانه غیرقانونی بودن آن تخریب کردند. (Gutman, 2012) نکته قابل تأمل اینکه تخریب این مساجد که شمارشان به 27 مسجد میرسد، با کوچکترین واکنش محافل غربی روبهرو نشده است و در هیچیک از رسانههای غربی انکعاس نیافته است. (Levick, 2012)
حوزهبندی جانبدارانه[8] یا جریمندرینگ (Jerrymandering)نمودی دیگر از سیاست ژئوپلیتیکی آلخلیفه برای حفظ کنترل خود بر بحرین است. در این راستا، محلهها و حوزههای انتخاباتی بر اساس خطوط قومی، بهگونهای ناعادلانه تقسیمبندی شدهاند تا از این طریق، نفوذ جریانهای شیعی محدود شود. (نیاکویی،1390، ص256) حتی با وجود مشارکت حداکثری احزاب و شهروندان شیعی در انتخابات، توزیع کرسیهای پارلمانی در مناطق شیعی و سنی بحرین، بهگونهای است که شیعیان در شرایط کنونی هیچگاه نمیتوانند بیش از هجده کرسی از مجموع چهل کرسی پارلمان را به دست آورند و اکثریت را در این مجلس از آن خود کنند. (اسدی،1390، ص7)
از منظر ژئوپلیتیک انتقادی نیز فضای داخلی بحرین شاهد رقابت دو گفتمان عمده ژئوپلیتیکی است: گفتمان سلفی، که با نفوذ در هیئت حاکمه جایگاه درخور توجهی یافته است؛ و گفتمان شیعی و دموکراسیخواهی، که از نظر فضایی، این کشور را بهطور کامل دربر گرفته است. این گفتمان، خود را رقیب جدی گفتمان مسلط، برای کنترل و مدیریت آینده بحرین مطرح کرده است و تسلط آن بر عرصه قدرت در بحرین، تنها نیازمند استقرار نوعی دموکراسی حداقلی، یعنی یک انتخابات آزاد است.
نتیجه گیری
با وجود فعالیتهای دموکراسیخواهانه مردم بحرین، بهگمان تمامی کارشناسان، و با اتکا بر اسناد و شواهد موجود، این کشور یکی از کشورهایی است که دموکراسی در آن رشد چندانی نداشته است. کارشناسان دلایل متعددی را برای عدم تحقق این امر ذکر کردهاند؛ برخی فقدان جامعه مدنی قوی، و برخی خودکامگی نظام پادشاهی و پافشاری خاندان آلخلیفه برای استمرار حکومت خود را سبب عدم تحقق دموکراسی در این کشور میدانند؛ اما نکته مغفول آن است که در رژیمهای اقتدارگرا، جامعه مدنی مجال چندانی برای رشد و بالندگی نخواهد یافت؛ چراکه چنین رژیمهایی از حربههای مختلف برای گسترش سیطره همهجانبه خود بر جامعه استفاده خواهند کرد. از سوی دیگر، سرنگونی بسیاری از رژیمهای سیاسی، تنها در سایه تحولات داخلی محقق نمیشود؛ چراکه مسائل خارجی، بازیگران بینالمللی و معادلات ژئوپلیتیکی، نقش مهمی در بقای نظامهای سیاسی ایفا میکنند.
در بحرین، از پیش از استقلال این کشور تا کنون، دموکراسیخواهی مهمترین مطالبه مردم و گروههای سیاسی این کشور بوده است؛ اما دستیابی به این مهم تا کنون میسر نشده است؛ چراکه افزون بر معادلات داخلی قدرت در بحرین، حمایتهای خارجی از استقرار دموکراسی در این کشور بسیار اندک بوده است. بیشتر بازیگران تأثیرگذار در صحنه سیاسی بحرین، رغبتی به استقرار دموکراسی در این کشور ندارند؛ زیرا استمرار دموکراسی در بحرین، افزون بر اینکه منافع ژئوپلیتیکی این کشور را دگرگون میکند، معادلات ژئوپلیتیکی خاورمیانه را نیز بهشدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
عوامل ژئوپلیتیکی بحرین سبب شده است که بازیگران ذینفع در این کشور، تثبیت اوضاع سیاسی این کشور را در دستور کار خود قرار دهند و از هر اقدامی که سبب تغییر معادلات قدرت در این کشور شود، بپرهیزند؛ زیرا این امر سبب روی کار آمدن بازیگران جدیدی خواهد شد که ژئوپلیتیک منطقه را دگرگون خواهند ساخت و به گفتمان رقیب خواهند پیوست. با توجه به وابستگی ژئوپلیتیکی کشورهای غربی و همسایگان بحرین، و نظر به اینکه خروجی انتخاباتی آزاد در بحرین، احتمالاً دولتی شیعی، طرفدار ایران و حامی گفتمان مقاومت خواهد بود و این امر منافع این کشورها را با چالش مواجه خواهد کرد، کشورهای یاد شده آشکارا با استقرار دموکراسی در بحرین مخالت میورزند.
ژئوپلیتیک داخلی بحرین نیز به گونهای است که شرایط را برای بقای آل خلیفه فراهم کرده است؛ هرچند از این پتانسیل برخوردار است که با یاری یک کاتالیزور بیرونی، موجبات سرنگونی آلخلیفه را فراهم کند. در صحنه داخلی بحرین، ائتلاف آلخلیفه، سلفیها و گروههای سیاسی سنی که در حال حاضر قدرت را در اختیار دارند، با آگاهی از تبعات استقرار دموکراسی بر حیات سیاسی آنان، از تن دادن به خواستههای مشروع و دموکراتیک شهروندان بحرین خودداری میکنند.
البته در این میان، برخی از احزاب و گروههای سیاسی سنی نیز در جبهه مخالف قرار دارند؛ جبههای که بخش اعظم آن را شیعیان و گروههای کارگری تشکیل دادهاند. با این حال، آلخلیفه و متحدان خود با استفاده از قدرت سیاسی و اهرمهای تحت اختیار خود، مانع استقرار دموکراسی در این کشور شدهاند؛ چراکه واقفاند در صورت استقرار دموکراسی، آنها کنترل خود را بر بحرین از دست خواهند داد و به یک اقلیت فاقد قدرت تبدیل خواهند شد.
پی نوشت:
4. برای مثال، شیخحمد در مصاحبهای با روزنامه الشرق الاوسط، اظهار کرده بود: هر تحول اصلاحی که قرار است صورت بگیرد، باید مطابق جامعه عربی خلیج [فارس] باشد. بحرین هر سیاستی در پیش بگیرد، مطابق با مصالح همه کشورهای خلیج [فارس] خواهد بود. (بحرانی، 1381، ص97)
5. ورود نیروهای نظامی و پلیس کشورهای همسایه بحرین برای سرکوب معترضان این کشور در سالهای 2011 و 2012م در این راستا صورت گرفت. ادعا شده است که این نیروها در چهارچوب طرح موسوم به «سپر دفاع جزیره»، یعنی نیروی مشترک نظامی اعضای شورای همکاری خلیج فارس، وارد بحرین شدهاند. حال آنکه این نیرو برای دفاع در برابر تجاوز خارجی بنیان نهاده شده بود.
[6] . نمونه این امر را میتوان اکنون در عراق مشاهده کرد؛ جایی که اختلاف دولت مرکزی و اقلیم کردستان بر سر استخراج و صادرات نفت، این کشور را در آستانه تجزیه قرار داده است.
[7] . در این زمینه میتوان به اعطای تابعیت به شهروندان اردنی، پاکستانی و آفریقایی اشاره کرد. برای مثال، رسانههای سودانی و بحرینی از اعطای تابعیت به یک قبیله سودانی در سال جاری خبر دادند.
(http://fa.alalam.ir/news/312734)
[8] . دستکاری عمدی مرزهای حوزه انتخاباتی برای رسیدن به اهداف سیاسی، تحت عنوان «مرزبندی جانبدارانه» شناخته میشود. در واقع، مرزبندی جانبدارانه به طراحی مرزهای حوزههای انتخاباتی بهمنظور فائق آمدن یک گروه بر گروه دیگری اشاره دارد. (Gallaher, Shirlow, Gilmartin, 2009, p.53)
مراجع
فهرست منابع
1. اسدی، علیاکبر، تحولات بحرین: ریشهها و بازیگران، تهران، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک، 1390.
2. الزیدی، مفید، «نشانههای تحول دموکراتیک در بحرین: از امیرنشین به پادشاهی مشروطه»، ترجمه عبدالرضا همدانی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، تابستان 1382.
3. امیرعبداللهیان، حسین، «ناکامی طرح خاورمیانه بزرگ و خیزش بیداری اسلامی در جهان عرب: مطالعه موردی بحرین»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 52.
4. آدمی، علی، «بحران بحرین و امنیت منطقهای جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه راهبرد، شماره 62 ،1391.
5. بحرانی، مرتضی، جنبشهای سیاسی - اجتماعی بحرین، تهران، مؤسسه اندیشهسازان نور، تهران، 1381.
6. پارساپور، روزبه، «کنفدراسیون عربی، تهدیدی جدی جهت اشغال بحرین»، مجلهپیامانقلاب، ش57، 1391.
7. توال، فرانسوا، ژئوپلیتیک شیعه؛ ترجمه علیرضا قاسمآقا، تهران، نشر آمن، 1379.
8. حافظنیا، محمدرضا، اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد، انتشارات پاپلی، 1385.
9. ساسانیان، سعید، تحولات منطقه و توسعه فضایی ژئوپلیتیک شیعه، دفتر پژوهش مؤسسه فرهنگی هنری خراسان، 27/07/1390 به نقل از سایت: tah-mantaghe-shi http://rasad.org/
10. سیفافجهای، معصومه، بحرین، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1368.
11. عزتی، عزتالله، ژئوپلیتیک، تهران، انتشارات سمت، 1380.
12. فلینت، کالین، مقدمهایبرژئوپلیتیک، ترجمه محمدباقر قالیباف و محمدهادی پوینده، تهران، قومس، 1390.
13. لاکوست، ایو و بئتریس ژیبلن، عوامل و اندیشهها در ژئوپلیتیک، تهران، نشر آمن، 1378.
14. لورو، پاسکال و فرانسوا توال، کلیدهای ژئوپلیتیک، ترجمه حسن صدوق ونینی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1381.
15. مجتهدزاده، پیروز، «نگاهی به یک مثلث ژئوپولیتیک در خلیج فارس»، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 71-72، 1372.
16. میرحیدر، دره و عمران راستی، «رقابتهای ژئوپلیتیکی تأثیرگذار بر ضلع جنوب شرقی ایران بزرگ و عملکرد حکومت قاجار»، فصلنامه پژوهشهای جغرافیای انسانی، شماره 80 ، 1391.
17. میرزاده کوهشاهی مهدی، «ژئوپلیتیک بحرین و نافرجامی اعتراضات مردمی»، ماهنامه اخبار شیعیان، شماره 79، 1391.
18. نیاکوئی، سیدامیر، «تحولات اخیر خاورمیانه و شمال افریقا: ریشهها و پیامدهای متفاوت»، فصلنامه روابط خارجی، شماره 4، 1390.
19. وثوقی، محمدباقر و علی کالیراد، «مسئله «بحرین» در منازعات قدرتهای منطقهای خلیج فارس در قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی»، فصلنامه تاریخ اسلام و ایران، شماره 4، 1388.
20. Bu-Safwan, abbas »Geopolitics and Democracy in Bahrain«, English.al-Akhbar, October 21, 2011, available at: http://english.alakhbar.com/node/1118.
21. Carolyn Gallaher, Peter Shirlow, Mary Gilmartin, Key concepts in political geography,SAGE Ltd, Londen, 2009.
22. Eliza B. Young and Tyler Roylance, Freedom in the World 2012: the Arab Uprisings and Their Global Reper Cussions, 2012.
23. Freedom House freedom in the World,, available at: http://.freedomhouse.org/report/freedom-world/freedom-world-2012
24. Gutman, Roy, »Bahrain's Sunni rulers target Shiite mosques«, The Christian Science Monitor, availabl at: http:// csmonitor.com.11/may/2012.
25. Helfont, Samuel, »The Muslim Brotherhood and the Emerging ‘Shia Crescent«, Foreign Policy Research Institute, Washington, D.C, 2009.
26. International Crisis Group, »Bahrain's Sectarian Challenge«. Middle East Report, No. 40, 6 May 2005. Available at: http:// crisisgroup.org/en/regions/middle-east-north-africa/iraq-iran-gulf/bahrain/040-bahrains-sectarian-challenge.aspx
27. Izady, »Oil Resources of the Middle East in the context of its Religions«, The Gulf, Project, SIPA /Columbia University, 2000.
28. Leigh, J. and Vukovic, P. »Potential Iranian Hegemony in Oil Producing Islamic Countries - Implications for Oil Geopolitics«, International Problems, LXII, 1, p. 36-7, 2010.
29. Levick, Adam, »Double standards in reporting of destruction of religious sites in Middle East by Guardian and other UK Media« http://cifwatch.com/2011/06/15/ double-standards-in-reporting-of-destruction-of-religious-sites-in-middle-east-by-guardian-and-other-uk-media/
30. Luomi, Mari »Sectarian Identities or Geopolitics? The Regional Shia-Sunni Divide in the Middle East«, FinnishInstituteofInternationalAffairs, Helsinki, 2008.
31. Nasr, Vali, The Shia Revival: How Conflicts within Islam Will Shape the Future, the voice for ethnic Carnegie Council for Ethics in International Affairs, 18 October, 2006 available at:
http://.cceia.org/resources/transcripts/5400.html
1. Phillipe Le Billon, Fouad El Khatib, "from free oil to 'freedom oil ', terrorism, war and US, geopolitics, Volume 9, Number 1, March 2004 , pp. 109-137
2. Silver, Vernon, Cyber Attacks on Activists Traced to FinFisher Spyware of Gamma, available at: http://www.bloomberg.com/news/2012-07-25/cyber-attacks-on-activists-traced-to-finfisher-spyware-of-gamma.html
3. Walberg, Eric, postmodern imperialism: geopolitics and the great games, Atlanta Clarity Press, 2011.
Zweiri, Mohammed Zahid Mahjoob, The Victory of al Vefaq: the rise of Shiite politics in Bahrain, Athens, Research Institute for European and American studies, 2002.
نویسندگان:
رسول افضلی؛ مهدی میرزاده کوهشاهی
فصلنامه شیعه شناسی شماره 48
انتهای متن/