اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  دین پژوهی

رویکردهای سه‌گانه بزرگان تاریخ اهل‌سنت به غدیر - بخش اول

پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه

بزرگان شیعه، بر قطعیت وقوع و دلالت آن بر امامت و خلافت بلافصل علی(ع) تاکید کرده ­اند؛ اما نویسندگان اهل ­سنت مواضع متفاوتی گرفته ­اند.

پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه

 

چکیده

غدیر خم، بر اساس مستندات تاریخی، بی­ شک یکی از مهم­ترین و مسلم ­ترین حوادث تاریخ صدر اسلام و دوران رسالت پیامبر اکرم(ص)، و روز اکمال دین و اتمام نعمت است. طی سالیان متمادی، اندیشمندان جهان اسلام به ذکر، بررسی و واکاوی زوایا و ابعاد متعدد این واقعه عظیم پرداخته ­اند. بزرگان شیعه، بر قطعیت وقوع و دلالت آن بر امامت و خلافت بلافصل علی(ع) تاکید کرده ­اند؛ اما نویسندگان اهل ­سنت مواضع متفاوتی گرفته ­اند.
آنچه در این مقاله بدان پرداخته شده، بیان دیدگاه­ها و موضع­گیری­های مورخان برجسته اهل‌سنت در قبال این رویداد قطعی و سرنوشت ­ساز تاریخی، و بررسی و نقد آن است. با مراجعه به منابع معتبر تاریخی عامه، به رویکردهای متفاوت آنها در قبال موضوع غدیر خم برمی­خوریم: برخی واقعه غدیر را پذیرفته، اما با عقیده شیعه در دلالت آن بر خلافت و امامت حضرت علی(ع) مخالف­اند؛ عده ­ای فقط به ذکر حدیث غدیر یا احتجاج و مناشده مولا علی(ع) با تنی چند از صحابه که در غدیر حضور داشتند، بسنده کرده و درباره چگونگی و کیفیت وقوع آن، مطلبی نگفته­ اند؛ گروه دیگر، یا کاملا سکوت اختیار کرده و از غدیر سخنی به ­میان نیاورده ­اند، یا حتی صراحتا آن را انکار کرده ­اند.

کلیدواژگان

غدیر خم، منابع تاریخی اهل‌سنت، علی(ع)، ولایت و امامت

مقاله

به نام بلند خدای علی

ای دل، حکایت از شرفِ بوتراب کن       

در مطلعِ سخن، سخن از افتاب کن

پیرآیه جمالِ عروسِ ثنای او            

از جوهرِ معانی ام الکتاب کن

ای جان، زبانِ ناطقه خوش سرای را

وقفِ ثنای آن شهِ عالی جناب کن

ای آفتابِ برجِ ولایت، چو آفتاب               

از پیشِ اهلِ مظلمه، رفعِ حجاب کن

همچون حصارِ خیبر از امدادِ لطفِ حق

بازا وبرجِ قلعه بدعت، خراب کن

ای میرحاج، بعد ثنایش به حق بگو             

یا رب، دعای خسته­دلان، مستجاب کن[1]

مقدمه

بی­شک علی­ بن­ ابی­طالب(ع) پس از پیغمبر اکرم(ص) والامقام­ترین انسانی است که پا به عرصه وجود گذاشته، که به‌فرموده نبی مکرم(ص)، جز خداوند متعال و وجود مبارک حضرتش، کسی او را به ­حقیقت نشناخته است.[2] یقینا بهترین اوصاف امام را در کلام خداوند متعال و فرستاده برحقش می‌توان یافت؛ کتابی که لا یَاتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه (فصلت،42) و سخن رسولی که با عنایت به آیه شریفه وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی ٭ انْ هُوَ الا وَحْىٌ یُوحَی (نجم،3 و4) کلامش کلام خداوند متعال و فرموده­هایش خالی از رای شخصی و حب و بغض نفسانی است.

اکابر عامه به فضایل و مناقب اهل­بیت:، و به­ویژه حضرت علی(ع) اذعان داشته و کتاب‌های مستقلی درباره فضایل ایشان نگاشته­اند. از جمله این کتاب­هاست: موده القُربی، تألیف میرسیدعلی همدانی شافعی؛ینابیع الموده لِذَوی القُربی، تألیف شیخ­سلیمان قُندوزی حنفی؛ رشفه الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، تألیف سیدابوبکربن­شهاب­الدین علوی؛ الاتحاف بحب الاشراف، تألیف شیخ­عبدالله­بن­محمد­بن­عامر شَبراوی؛ احیاء المیت فی الاحادیث الوارده بفضائل ال البیت، تألیف جلال­الدین سُیوطی؛فرائد السمطَین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطَین والائمه من ذریتهم، تألیف شیخ­الاسلام ابو المؤید ابراهیم حَموئی جُوینی شافعی؛ذخائر العُقبی فی مناقب ذَوی القُربی، تألیف احمدبن­عبدالله طبری شافعی؛ الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه، تألیف نورالدین ابن‌صباغ مالکی؛تذکره خواص الامه فی معرفه الائمه، تألیف سبط­بن­الجوزی حنفی؛مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، تألیف محمدبن­طلحه شافعی؛مناقب امیرالمؤمنین، معروف به مناقب خوارزمی، تألیف ابوالمؤید موفق بن احمد حنفی مکی خوارزمی؛خصائص امیرالمؤمنین علی­‌بن­ابی­طالب، تألیف حافظ ابوعبدالرحمان احمدبن­شعیب نسائی شافعی؛ و ده­ها کتاب دیگر. افزون بر کتاب­های یاد شده، فضایل اهل­بیت و مولای متقیان علی(ع) به­صورت پراکنده، در بیشتر منابع معتبر حدیثی، تاریخی، تفسیری، کلامی، فقهی و ادبی اهل­سنت ذکر شده است.

از آنجا که هدف اصلی نگارش این مقاله، طرح و بررسی دیدگاه­های مورخان عامه در قبال موضوع غدیر خم است، از بیان فضایل مولا(ع) سخن کوتاه می­کنیم و بدان می­پردازیم؛ اما در ابتدای سخن باید بگوییم: «اگر دانشمندان همه فِرق با پذیرفتن اصل اساسی وحدت، درباره مسائل اصلی یا فرعی، اعتقادی یا فقهی به بحث علمی بپردازند، نه­تنها دل­ها از یکدیگر گریزان نمی­شود، بلکه به همدیگر نزدیک خواهد شد؛ و این یکی از راههای صحیح تقریب بین مذاهب اسلامی است». (مدنی، 13(ع)(ع)، ص121) همچنین درباره موضوع غدیر باید بدانیم که «اگر شیعه اصرار بر ترویج فرهنگ غدیر دارد، تنها برای حمایت از یک فرد یا افرادی خاص نیست. شاید بعضی خیال کنند شیعه به­علت تعصب بیجا، از یک فرد یا افرادی حمایت می‌کند و دل­باخته آنان است. جدای از دل­باختگی و علاقه‌مندی، به­اعتقاد محققان و دانشمندان شیعه، اسلامِ بدون غدیر، ابتر و ناقص است». (حسینی مقدم، 138(ع)، ص144)

از نظر شیعه، مسئله بسیار خطیر امامت و پیشوایی امت پس از رحلت پیامبر(ص)، به حال خود رها نشده است؛ بلکه رسول رحمت(ص) از آغازین روزهای دعوت تا آخرین لحظات عمر بابرکتش، این مسئله سرنوشت­ساز و حساس را بیان، و علی(ع) را به­عنوان امام و خلیفه مسلمین معرفی نمود؛ که جریان غدیر، از جمله آن نصوصی است که بر این امر دلالت دارد.

روایات شیعه، چگونگی وقوع غدیر خم و نصب امیرمؤمنان علی(ع) را به خلافت از جانب خداوند متعال و پیغمبر اکرم(ص)، این­گونه روایت می­کنند: در اواخر عمر پیامبر خاتم(ص)، روز پنج‌شنبه هجدهم ذی­حجه سال دهم هجری (سال حجه الوداع) در راه بازگشت پیامبر و مسلمانان از مکه به مدینه، در سرزمین رابغ[3] در محلی که غدیر خم نام داشت، جبرئیل امین نازل شد و آیه
شریفه یا ایهَا الرسولُ بَلغْ ما انْزِلَ الَیکَ مِن ربکَ وَ ان لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلغْتَ رِسَالتَهُ وَ الله ُ یعْصِمُکَ مِنَ الناسِ ان اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ (مائده،6(ع)) را پیغمبر اکرم(ص) نازل کرد. آن حضرت نیز در حضور جمع کثیری از صحابه، با بیان خطابه­ای طولانی[4] به بیان معارف بسیار مهمی پرداختند و با کلام آشنای انی تارکٌ فِیکُم الثقَلَیْن کِتابَ اللهِ و عِترَتِی... و مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ...، بار دیگر امامت و جانشینی سید متقیان علی(ع) را یادآورشدند. چون خطبه نبوی پایان یافت، برای بار دوم جبرئیل نازل شد و با تلاوت آیه الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَرَضیتُ لَکُمُ الْاسْلامَ دینا (مائده،3) اکمال دین و اتمام نعمت را از سوی پروردگار سبحان اعلام کرد.

پس از آن، به­دستور پیامبر(ص) صحابه، از جمله خلیفه اول و دوم مقام ولایت علی(ع) را به آن حضرت تبریک و تهنیت گفتند.[5] (برای اگاهی بیشتر از رویداد و حدیث غدیر، ر. ک: مشایخ فریدنی، «حدیث غدیر»، دایرهالمعارف تشیع، ج6، ص180-183؛ و «غدیر از دیدگاه اهل­سنت»، ص44-50؛ و «غدیر از منظر عالمان اهل‌سنت»، ص145-148)

آنچه ذکر شد، خلاصه جریان غدیراز دیدگاه شیعه است؛ و همه واقفیم که غدیر خم نخستین موضعی نبود که رسول اکرم(ص) مولای متقیان علی(ع) را به­عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد. حضرت بارها در مناسبت­های مختلف و با شیوه­های گوناگون، این امر خطیر را به امت خود گوشزد کرده بود. احادیث ثقلین، منزلت، رایت، طیر، سفینه، رد الشمس، سد ابواب، و دیگر احادیث روایت­شده از زبان پیغمبر اعظم(ص)، به جایگاه ممتاز مولای متقیان(ع) اشاره دارند و دال بر حقیقت یاد شده­اند.

بحث، تحقیق و تألیف درباره غدیر خم، اهمیت و جایگاه آن، از قرن دوم (آغاز حرکت تألیف) تا عصر حاضر، از سوی نویسندگان امامی، اسماعیلی، زیدی، سنی و مسیحی، با تألیف کتاب­های گران­سنگی به زبان عربی، فارسی، اردو و ترکی، به­نحو احسن صورت گرفته است. عناوین این تألیفات، طبق گزارش کتاب تحقیقی الغدیر فی التراث الاسلامی،[6] تألیف علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی، بالغ بر 162 عنوان کتاب است که هر کدام از آنها از یک جلد تا 2(ص) مجلد می­باشد.[7] هرچند متأسفانه از این تعداد، 35 عنوان ازمیان رفته و 24 عنوان به­صورت نسخه­های خطی باقی مانده و بر روی آنها غبار غفلت نشسته است، اما 104 عنوان دیگر به زینت چاپ آراسته شده و در اختیار همگان قرار گرفته است.

برخی از این آثار جامع و بی‌بدیل که به قلم علمای شیعه نگاشته شده­اند، عبارت­از: الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، تألیف علامه امینی(ره) در بیست جلد؛[8] عبقات الانوار فی مناقب الائمه الاطهار، تألیف علامه سیدمیرحامد حسین موسوی هندی نیشابوری، در سی جلد، که نسبت­ به کتاب الغدیر، دارای تفصیل بیشتری در زمینه بحث­های رجالی و تاریخی مربوط به سند حدیث غدیر است (جلد1، حدیث الغدیر؛ جلد3، حدیث الولآیه)؛ و کتاب نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار تألیف علامه سیدعلی­حسینى میلانى در شانزده جلد (جلد6، (ع)، 8 و (ص)، حدیث الغدیر؛ جلد15 و 16، حدیث الولآیه) و... .

درباره غدیر، علمای مشهور اهل­سنت نیز کتاب­ها و رساله‌های مستقلی تألیف کرده­اند؛ از جمله: حدیث الولایه از ابوالعباس احمدبن­محمد­بن­سعید همدانی، معروف به ابن­عُقْده کوفی (قرن چهارم)، که در آن 105 سند حدیث غدیر را جمع‌آوری کرده است؛ کتاب الولایه فی طُرق حدیث الغدیر، از مورخ و مفسر مشهور، ابن­جریر طبری (ف310ق)، که از (ع)5 سندِ روایت غدیر نام برده است؛ مَن روى حدیث غدیر خم‏ از حافظ ابوبکر جِعابى (ف355ق)؛ رساله فی اسناد حدیث غدیر یا جزء فی طرق حدیث الغدیر، از حافظ دارقُطْنى (ف385ق)؛ کتابی در حدیث غدیر، از ابوجعفر شَیبانی (قرن چهارم)؛ الدرایه فی حدیث الولایه، در هفده جلد، از ابوسعید مسعودبن­ناصر سجستانى (ف4(ع)(ع)ق)، که 120 سند از روایت غدیر را جمع‌آوری کرده است؛ رساله طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمس­الدین محمد ذهبی (ف(ع)4(ع)ق)؛ کتابی در حدیث غدیر، از زین­العابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و... (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر علامه امینی، ج1، ص152-15(ع))

علامه امینى، به 24 مورخ، 2(ع) محدث، 14 مفسر،(ع) متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌اند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است. (امینی، 1(ص)(ع)(ع)م، ج1، ص6-8). وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه (همان، ج1، ص14-61) و 84 نفر از تابعین (همان، ج1، ص62-(ع)2) و 360 تن از دانشمندان و بزرگان اهل­سنت از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم (همان، ص(ع)3-151) که حدیث غدیر را نقل کرده‌اند، اشاره می‌کند. بنابر یادداشت­هاى علامه، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهل­سنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن ­هم تنها در میان عالمان اهل­سنت، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بی­کران آن حادثه تاریخى است.

بنابراین، ملاحظه می‌شود که حادثه تاریخ­ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهل­سنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشته­اند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات[9] و مسلمات است». (همان، ص14).[10]

با عنایت به اینکه موضوع غدیر را عمدتا محدثان و مورخان نقل کرده‌اند و با توجه به عنوان تحقیق، که صرفا بررسی منابع تاریخی اهل­سنت است، از ذکر منابع بی­شمار با موضوعات مختلف که به موضوع غدیر پرداخته‌اند، خودداری شده و فقط نگاه سه­گانه منابع معتبر تاریخی اهل­سنت در قبال آن حادثه جاودانه، و تفاوت آن با دیدگاه شیعه، مد نظر قرار گرفته است.

پیش از طرح بحث، لازم است یادآور شویم که برخی از نویسندگان اهل­سنت، جریان غدیر را یا به­صورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نموده­اند و با این کار، از اعتبار خطبه غدیر کاسته و دلالت آن را مخدوش ساخته‌اند، یا با حذف قراین خطبه[11] که دربردارنده آیه النبِی اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ (احزاب،6) و کلام نبوی الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْا نْفُسِهِم؟[12] و حدیث ثقلین[13] و دیگر قرینه­ها بوده­اند، و با اکتفا به ذکر حدیث مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت علی(ع) شده‌اند. در نهایت هم علمای اهل­سنت، از واژه «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کرده‌اند.[14]

در این مجال، دیدگاه­های متفاوت مشاهیر اهل­سنت در فن تاریخ­نگاری را نسبت­به واقعه غدیر خم مطرح می‌کنیم و درصدد بررسی و نقد آن برمی­آییم؛ و در پایان به تحلیل کلی دیدگاه­های آنان خواهیم پرداخت. منابع تاریخی استفاده­شده در این تحقیق، بر اساس تاریخ وفات مؤلف و قدمت تاریخی کتاب، ذکر و بررسی شده‌اند.[15]

الف) پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه

برخی از مشاهیر فن تاریخ اهل­سنت، در برخورد با رویداد عظیم غدیر خم، با طرق و اسناد مختلف به بیان آن پرداخته و ابعاد حدیث غدیر را بررسی کرده‌اند؛ با این تفاوت که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی(ع) دلالت نمی‌کند. این گروه از مورخان اهل‌سنت، به حدیث غدیر به­عنوان موضوعی برای تثبیت محبت و نصرت صحابه نسبت­به امیرمؤمنان علی(ع) نگریسته‌اند.[16]

- بِلاذُری(ف2(ع)(ص)ق) در انساب‌الاشراف، از برخی صحابه (بَراء­بن­عازِب و ابوهُرَیره و زید‌ بن ارقَم و ابن­‌عباس و بُریدهبن­الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) (بلاذری، 1(ص)(ص)6م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80) و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت­به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. (همان، ج2، ص156و15(ع))

- خطیب بغدادى (ف463ق) در تاریخ بغداد، از قول برخی صحابه پیامبر(ص) حدیث غدیر را آورده است. (خطیب بغدادی، 2002م، ج8، ص3(ع)2 و ج14، ص303) او در شرح حال حَبشُون‌بن­موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان اهل­سنت، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک خلیفه دوم به حضرت(ع) و نزول آیه اکمال (مائده:3) بعد از این قضایا، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از عبدالله­بن­علی­بن­محمد­بن­بِشْران از علی­بن­عُمر الحافظ، از ابونصر حَبشُون‌بن‌موسى­بن ایوب الخَلال، از علی­بن­سعید رَمْلی، از ضَمرَه­بن­رَبیعه قُرَشی، از ابن‌شَوذَب، از مَطَر الوَراق، از شَهربن­حَوشَب، از ابوهُرَیره نقل شده است که گفت: کسی که روز هجدهم ذی­حجه را روزه بگیرد، ثواب روزه شصت ماه برای او نوشته می‌شود.

این روز، روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا(ص) دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ‌ای رسول خدا! فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس عمر گفت: تبریک می­گویم ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آن­گاه این آیه نازل شد: الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ. (همان، ج(ص)، ص221) خطیب، در ادامه به بیان تفصیلى سند این روایت مى‌پردازد.

نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این می‌تواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت مولا علی(ع) باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله(ص) درمی‌یابیم که جز ولایت حضرت علی(ع) چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت مولا(ع) سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن­خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی(ع)بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟!

خطیب بغدادى همچنین به نقل از عبدالرحمن­بن­ابی­لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان(ع) درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: از علی(ع) در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر(ص) فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشـمـن مى‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر(ص) فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشـمـن مى‌دارد)» (همان، ج16، ص348)

بدیهی است احتجاج حضرت(ع) در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تاکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر(ص) نبوده است.

خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن­البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم­بن­محمد ارموی نیشابوری، سخن غیرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به­گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمع­آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند». (همان، ج3، ص50(ص))

- ابن خَلکان (ف512ق) در وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به عید بودن روز غدیر، تصریح کرده و کاملاً به حادثه غدیر خم اشاره نموده است. او پیرامون تاریخ وفات مستنصر عبیدی، که در شب هجدم ذی­حجه واقع شده و آن تاریخ مصادف با زمان رویداد غدیر خم بوده است، می‌گوید: «این شب، شب عید غدیر است؛ یعنی شب هجدهم ذی­حجه؛ و آن، غدیر خم است؛ و گروه بسیاری را دیدم که از این شب سؤال می‌کردند [...]

و این مکان، میان مکه و مدینه است که در آن، غدیر (برکه) آبی قرار دارد و گفته می‌شود در آنجا درختان انبوهی است و هنگامی که پیامبر(ص) از مکه از حجهالوداع باز می‌گشت، به این مکان رسید و علی­بن ابی‌طالب(ع) را به برادری انتخاب نمود و فرمود: «عَلی منی کهارون مِن مُوسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه»؛ و شیعه تعلق زیادی به آن دارد. و حازمی گوید: آن سرزمینی میان مکه و مدینه، نزد جحفه است که در کنار برکه­اش، پیامبر(ص) خطبه‌ای خواند. و این وادی، به­سختی زیاد و شدت حرارت، شناخته می‌شود». (ابن­خلکان، 1(ص)(ص)4م، ج5، ص230و231)

- ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص) که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ (مائده:6(ع)) بوده است، اشاره می‌کند. (ر. ک: شهرستانى، بی­تا، ج1، ص163)

- ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف5(ع)1ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند.[17] برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص) ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ‌ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن­قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». (ابن‌عساکر، 1(ص)(ص)5م، ج42، ص11(ع))

او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال اهل­سنت، درباره نزول آیه بلاغ (مائده:67) در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیه­بن­طاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبن­ابراهیم حُلْوانی، از حسن­بن­حَماد سَجَاده، از علی­بن­عابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) (مائده: 6(ع)) بر رسول خدا(ص) در غدیر خم در شان علی­بن­ابی­طالب نازل شد». (همان، ج42، ص23(ع))

افزون بر این، ابن­عساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) در روز غدیراشاره می‌کند، (ر.ک: همان، ج42، ص220-222 و 233و234)

همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیل­بن­مَرزوق ختم می‌شود، از حسن­بن­حسن­بن علی(ع)، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضی­ها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی(ع) با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضی­ها از حسن­بن­حسن(ع) پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا(ص) فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: به­خدا قسم! اگر مقصود پیامبر(ص) امارت و قدرت بود، آن را به­وضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید».

سپس از حسن­بن­حسن(ع) چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی(ع) در انجام فرمان رسول خدا(ص) کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاین­رو می‌‌بایست از مردم به­دلیل این کوتاهی­اش در انجام وظیفه عذرخواهی کند. (ر.ک: همان، ج13، ص6(ص)-(ع)1)

در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:

1. روایت یاد شده از متفردات اهل­سنت است؛ یعنی فقط از طرق اهل­سنت روایت شده و از راویان شیعه نقل نشده است؛ از­این­رو قابلیت استدلال ندارد؛

2. از منظر اهل­سنت، چون این روایت در هیچ یک از کتب صحاح و دیگر کتاب‌های روایی معتبر ذکر نشده است، اعتباری ندارد؛

3. با فرض اینکه حسن مثنی چنین جمله‌‌ای گفته باشد، اما چون معصوم نیست، قول او برای شیعه حجیت ندارد؛

4. این سخن با سخنان معصومین(ع) منافات دارد که از حدیث غدیر برای اثبات امامت حضرت علی(ع) استفاده کرده‌اند؛

5. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر(ع) درباره حدیث غدیر که در منابع اهل­سنت آمده است، تضاد کامل دارد؛

6. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا(ص) صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین(ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا(ص) بر خلافت و امامت علی(ع) روایات متعددی از شیعه و برخی اهل­سنت وارد شده است.

- عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابه فی معرفه الصحابه، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند. (ابن­اثیر، 1(ص)(ص)4م، ج1، ص5(ع)2، 66(ص)، 6(ع)1 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 13(ع)، 412، 465، 48(ع) و ج6، ص132و42(ع)) همچنین روایاتی درباره احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده‏ است. (همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)

- ذَهَبى (ف(ع)48ق)، رجال­شناس و مورخ نامور اهل­سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی(ع) - که با تاسف فراوان، تقریبا همه آن آثار از میان رفته­اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- [18]در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر(ص) اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبن­سَلَمه، به نقل از علی­بن­زید و ابی­هارون، به نقل از عَدِی­بن­ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا(ص) زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاه جامعه (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا(ص) علی(ع) را فراخواند و دستش را گرفت و او را به­سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت­به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری.

فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربن­خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. (ذهبی، 1(ص)(ص)3م، ج3، ص632 و 633) ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است. (همان، ج3، ص62(ص)-633 و ج21، ص124)

او در شرح حال محمدبن­ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می­نویسد: «با این اعتبار، احمدبن­عبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می­گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی(ع) و بغض نواصب؛ و اگر علی(ع) را مولای خود دانسته، به­دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ». (همان، ج14، ص338)

ذهبی در دیگر کتاب خود به­نام تَذْکِره الحُفاظ در شرح حال علی­بن­ابی­طالب(ع)، حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر (ص)او [علی(ع)] را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، على(ع) مولای اوست». (ذهبی، 1(ص)(ص)8م، ج1، ص14) همچنین در شرح حال محمدبن­جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن­جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت­زده شدم». (همان، ج2، ص202). ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام». (همان، ج3، ص164)

همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام (ذهبی، 1(ص)(ص)3، ج28، ص12(ع)) و تذکره الحفاظ (همو، 1(ص)(ص)8م، ج3، ص164) درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلا بدان اشاره شد می­پردازد.

- ابن­کَثِیر شامی (ف(ع)(ع)4ق) در تاریخ البِدایه و النهایه علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابن­هشام در سیره­اش (ر.ک: ابن­هشام، 1(ص)55م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود (ر.ک: طبری، 138(ع)، ج3، ص14(ع)-152) به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر(ص) از علی(ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت­گیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیت­المال؛ (ابن­کثیر، 1(ص)88، ج5، ص22(ع) و ج(ع)، ص3(ع)0 و 3(ع)1) با این تفاوت که ابن­کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند.

البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر(ص) از علی(ع) در پی شکایت برخی به­اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل­سنت به­عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچ­گونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی(ع) به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی(ع) به­دستور نبی مکرم(ص) سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر(ع)، خالدبن­ولید و بُرَیده موفق به انجام این ماموریت نشده بودند.

در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر(ص) در مدینه از مولا علی(ع) دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر(ع)در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت­المال انجام شده است که در نهایت، علی(ع)خود را در مکه به پیامبر(ص) رساند و در حجه الوداع شرکت کرد.

 در سفر اخیر، از حضرت(ع) دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباس­های غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت(ع) از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجه­الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر(ص) طرح شد.[19]غالب آنچه در تواریخ اهل­سنت آمده، خلط سفرهای علی(ع) و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد.

ابن­کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یک­شنبه، هجدهم[20] ذی­حجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی­آید، و از کتاب دوجلدی محمدبن­جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید (همان، ج5، ص22(ع) و 228) و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند. (همان، ج5، ص228 - 233 و ج(ع)، ص3(ع)(ص) - 38(ع))

از جمله آن منابع، سنن نسائی[21] است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین[22] در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن­کثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمد­بن­مُثنی، از یحیى­بن­حَماد، از ابی­معاویه، از اعمَش، از حبیب­بن­ابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَید‌بن­ارْقَم، که گفت: هنگامى که رسول­الله(ص) از حجه الوداع بازمى‏گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکى بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا به­سوى خداوند دعوت کرده‏اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گران­بها در میان شما به­جاى می‌‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل­بیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد.

 پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولاىَ و انَا وَلى کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست على(ع) را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن­ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا(ص) این را شنیده‏اى؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید‌: «نسائی به­تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است». (همان، ج5، ص228 و 22(ص))

ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا(ص) صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی». (همان، ج5، ص223).

همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجراى تبریک عمربن­خطاب اشاره می‌کند (همان، ج(ع)، ص386) و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد. (همان، ج5، ص22(ص) - 231 و ج(ع)، ص383 - 385)

لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود:

1. با اینکه ابن­کثیر از دیگران روایاتی نقل کرده، ولی خود او معتقد است که اجتماع غدیر خم و بیان حدیث غدیر در شان علی(ع) بدان سبب بود که پس از بازگشت حضرت از فتح یمن، چند تن از ناراضیان، او را به خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم متهم کردند و پیامبر(ص) برای اثبات برائت علی(ع) و دفاع از او، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن خطبه را بیان نمود، (همان، ج5، ص22(ع)) که رد این عقیده غلط بیان شد.

2. وی با نقل روایتی‌ از ابوهریره که به نزول آیه اکمال دین پس از جریان غدیر و نیز ثواب‌ شصت‌ ماهه‌ روزه هجدهم ذی‌الحجه (روز غدیر) اشاره دارد و در بیان روایات تاریخ بغداد (خطیب بغدادی، 2002، ج(ص)، ص221) ذکر شد - به­شدت به انکار آن روایت می­خیزد و می‌گوید: «این‌ حدیث،‌ جداً منُکَر است‌ پذیرفتنی نیست، بلکه‌ کذب‌ است‌‌؛ زیرا با آنچه در صحیح بخارى و صحیح مسلم از عمربن­خطاب نقل شده، که این آیه [اکمال دین] در روز جمعه مصادف با روز عرفه نازل شد، مخالفت دارد؛ و همان گونه که گذشت، رسول خدا (ص)در این هنگام در عرفات بودند. و همچنین‌ این گفتار که‌ روزه هجدهم‌ ذی­حجه‌ - روز غدیر خم - با شصت ماه روزه گرفتن برابر است، صحیح‌ نیست؛ زیرا که‌ در حدیث‌ صحیح‌ بدین‌ مضمون‌ روایت‌ شده‌ است‌ که: روزه ماه‌ رمضان‌ معادل‌ ده‌ ماه‌ روزه گرفتن است. پس چگونه‌ روزه‌ یک‌ روز، معادل‌ شصت‌ ماه‌ روزه گرفتن می‌شود؟ پس این کلام،‌ غیرقابل قبول و باطل‌ است‌.

شیخ‌ ما، حافظ‌ ابوعبدالله‌ ذهبی، بعد از ذکر این‌ حدیث،‌ آن را حدیثى کاملا غیرقابل قبول مى‌داند و مى‌گوید: این‌ حدیث‌ را حَبشُون خَلال‌ و احمدبن­عبدالله­بن­احمد نیری‌ ـ که این‌ دو در نقل‌ حدیث‌ صادق‌ و صدوق‌ هستند ـ از على ابن­سعید رَملى، از ضمره نقل کرده‌اند. استاد ما ذهبی‌ در ادامه گفته‌ است: البته این حدیث، با سندهاى واهى و سست، به عمربن­خطاب، مالک­بن­حُوَیرث، انس­بن مالک، ابوسعید و دیگران نسبت داده شده است. او همچنین مى‌گوید: صدر حدیث‌ غدیر، متواتر است و یقین‌ دارم‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) ان‌ را گفته‌ است؛ اما عبارت «اللهُم وَالِ مَن‌ وَالاهُ» دنباله­اى است‌ که‌ اسناد آن قوی‌ است. در رابطه با روزه نیز باید گفت که این روزه صحیح نیست. سوگند به‌ خدا، این‌ آیه نازل‌ نشده‌ است،‌ مگر در روز عرفه‌ و چند روز قبل‌ از غدیر خم. والله‌ تعالی‌ اعلم». (ابن‌کثیر، 1(ص)88م، ج5، ص233)

در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت‌ واردشده از عمربن‌­خطاب‌ - که‌ در صحیحین‌ آمده‌ است‌ - با فرض‌ درست بودن سند آن، باید با روایت‌ خطیب‌ بغدادی معارضه‌ کند؛ زیرا آن هم‌ دارای سند صحیح‌ است؛ حال با‌ چه‌ دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل‌ قرار داد و روایت‌ خطیب‌ را به­واسطه اختلاف‌ متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت‌ خطیب بغدادی‌ نزد علمای عامه ثقه­اند و روایت‌ یاد شده، روایتی‌ صحیح‌ است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که‌ در مضمون‌ با روایت‌ عمربن­خطاب‌ مخالفت‌ دارد، نادیده‌ گرفت‌.

3. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، به­دلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره می‌کند. (همان، ج11، ص40(ص))

- مِقرِیزى (ف845ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجراى کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند. (ر.ک: مقریزی، 1418م، ج2، ص255).

او از قول ابن­زُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی(ع) در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذى­حجه سال 362 هجری، که آن روز غدیر است، گروهى از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن براى خواندن دعا جمع مى‌شدند؛ زیرا آن روز را به­مناسبت وصیت پیامبر خدا(ص) به امیرالمؤمنین على­بن­ابى­طالب(ع) در جانشینى پس از خود، عید مى‌دانستند؛ (همان، ج2، ص255؛ همچنین ر.ک: امینی، 1(ص)(ع)(ع)م، ج1، ص3(ص)1) اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علی­بن­بویه دیلمى بوده، (ر.ک: همان، ج2، ص254 و 255) که علامه امینى با ذکر دلایل، ادعاى او را رد کرده است. (ر.ک: امینی، 1(ص)(ع)(ع)م، ج1، ص28(ع)-28(ص))

- ابن حَجَر عَسقَلانى (ف852ق) در «الاصابه فی تَمْییز الصحابه» از طریق ابن­عُقْده به نقل از کتاب «الموالاه» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده (ر.ک: ابن­حجر عسقلانی، 1415، ج2، ص140 و ج3، ص481 و 484 و ج4، ص23، 22(ع)، 2(ع)6 و 46(ع)) و از مناشده و احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر، روایاتی آورده است. (ر.ک: همان، ج2، ص13، 14و504 و ج3، ص484 و ج4، ص2(ع)(ع) و 300 و ج6، ص316 و ج(ع)، ص2(ع)4 و 2(ع)5)

ابن­حجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتاب‌های معتبر رجالی اهل­سنت به حساب می­آید - به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند (ابن­حجر عسقلانی، 1326، ج(ع)، ص33(ع)) و پس از ذکر برخى راویان حدیث غدیر و طرق آن، در خصوص تألیفات مستقل ابن­جریر و ابن­عقده درباره غدیر خم، مى‌گوید: «ابن­جریر طبرى، طرق حدیث غدیر را در کتابی گردآورده، و ابوالعباس ابن­عقده این حدیث را تصحیح، و به جمع­آوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است». (همان، ج(ع)، ص33(ص))

- ابن عِماد حنبلی (ف108(ص)ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابن­خلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال 48(ع) هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذی­حجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است.

گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر(ص) به­هنگام بازگشت از حجهالوداع و رسیدن به این مکان، علی­بن­ابی­طالب(ع) را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه؛ که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود». (ابن­عماد، 1(ص)86م، ج5، ص3(ع)(ع))

پی نوشت:

1. از قصاید قطب­الدین میرحاجبی مرغی گنابادی (ف(ص)23ق)، عارف و شاعر عصر تیموری و صفوی.

2. پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: مَا عَرَفَکَ یا عَلِی حَقَ مَعْرِفَتِکَ الَا اللَهُ‏ وَ انَا. (دیلمی، 1412، ج1، ص20(ص))

3. «رابغ»، بیابانى در میانه راه مکه به مدینه است. این سرزمین، در سه مایلى جُحْفه - که یکى از میقات­هاى احرام است- قرار دارد.

4. برای آگاهی از مدارک اصیل متن کامل خطبه غدیر، ر. ک: الغدیرعلامه امینی (ج1، ص10و11)؛ نوادر الاصول فی معرفه احادیث الرسولحکیم تِرمذی (ج1، ص163)؛ معجم کبیر طَبَرانی (ج5، ص166، حدیث4(ص)(ع)1)؛ نُزُل الابرار بما صح مِن مناقب اهل البیت الاطهار بَدَخشی (ص51)، اثبات الهُداه بالنصوص والمُعجزات شیخ حُر عامِلی (ج2، ص114 و ج3، ص558)؛ بِحارالانوار علامه مجلسی (ج3(ع)، ص201-21(ع))؛ و کَشْف الْمُهم فی طریق خبر غدیرخم سید بَحْرانی(ص1(ص)0).

5. براى اگاهى بیشتراز حدیث تبریک و تهنیت صحابه که به فرمان پیغمبر اکرم(ص) انجام شد، و برای اطلاع از منابع اهل­سنت که تبریک خلیفه دوم به مولا علی(ع) را ذکر کرده­اند، ر. ک: علامه امینی، الغدیر، ج1، ص1(ع)0-283.

6. این کتاب، تا کنون دو بار چاپ شده است: یک بار در بیروت، توسط دارالمورخ العربی؛ و یک بار در ایران، توسط انتشارات الهادی. آقای مهدی جعفری، این کتاب را با اختصار ترجمه کرده که توسط انتشارات کتابخانه چهل ستون در تهران در سال 1411ق منتشر شده است. آقای محمد انصاری زنجانی نیز با تکیه بر این اثر علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی و نقل مطالب بسیار از آن، کتاب غدیر در آیینه کتابرا توسط انتشارات الهادی منتشر کرده است.

7. چنان­که از قول امام الحَرمَین، ابوالمعالی جوینى (ف 4(ع)8ق) آمده است: «در بغداد، نزد صحافی کتابى دیدم که بر آن نوشته بود: جلد بیست­وهشتم از اسناد حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» و پس از این جلد، مجلد بیست­و­نهم خواهد بود». (قندوزی، 1416ق، ج1،  ص113و114/ امینی، 1(ص)(ع)(ع)م، ج1، ص158)

8. البته تا کنون یازده جلد از این اثر ارزشمند به زیور چاپ اراسته شده است.

9. حدیث «متواتر» به حدیثی گویند که از اشخاص مختلف و متعددی نقل شده است و تعداد راویان و نحوه بیان آنها، به­گونه­ای است که احتمال هیچ گونه تبانی میان آنان برای جعل حدیث نمی­رود و صدور آن از ناحیه معصوم، قطعی و اطمینان­آور است.

10. البته شایان ذکر است که درباره موضوع غدیر خم، با مواردی از اختلاف نظرهای علمای شیعه و سنی مواجه می‌شویم که بیشتر آنها، به دلالت حدیث غدیر مربوط است، نه اعتبار آن. برای آگاهی بیشتر از دیدگاه‌های اهل‌سنت درباره حدیث غدیر و نقد آن، ر. ک: «نقد دیدگاه­های اهل­سنت درباره حدیث غدیر»، ص121-153؛ و «حدیث غدیر در منابع روایی اهل­سنت، بخش اول»، ص152-160؛ و «حدیث غدیر در منابع روایی اهل­سنت، بخش دوم»، ص(ع)1-(ع)8.

11. علامه امینی به ده قرینه معینه (متصله و منفصله) که با درنظر گرفتن آن، کلمه «مولا» در حدیث غدیر بر امامت و ولایت علی(ع) دلالت دارد، اشاره کرده است. (ر. ک: امینی، ج1، ص3(ع)0-3(ع)(ع)).

12. این جمله را علامه امینى از 64 محدث و مورخ اهل­سنت نقل کرده است. (ر.ک: همان، ص3(ع)1).

13. ذکر حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر، در منابع مختلف اهل­سنت آمده است. (ر.ک: همان، ص26، 2(ع)،30، 32، 33، 34، 36، 4(ع)و1(ع)6).

14. برای آگاهی از اینکه واژه «مولی» در خطبه غدیر، به معنای «دوست» است یا به­معنای «اولی به تصرف، رهبر و سرپرست»، ر.ک: «غدیر از دیدگاه اهل­سنت»، ص55 و56؛ و «حدیث غدیر، ولایت یا محبت؟»، ص36-43.

15. باید خاطرنشان کرد که با دقت در ویژگی‌های بارز مروج الذهب مسعودی و تاریخ یعقوبی، - که در نظر برخی افراد، از منابع تاریخی اهل­سنت شمرده می‌شوند -  نشانه‌های شیعه بودن مؤلفان این دو کتاب، قابل اثبات است؛ ازاین­رو، در این مقاله بدآنها پرداخته نشده است. (ر.ک: محمدرضا ناجی، «تاریخ یعقوبی»، دانشنامه جهان اسلام، ج6؛ و سید محمدطیبی، «تاریخ­نگاری یعقوبی»، معرفت، شماره (ع)(ع)، اردیبهشت 1383، ص(ع)5-(ع)8؛ و سیدمحمد جواد شبیرى زنجانى، «اثبات الوصیه و مسعودى صاحب مروج الذهب»، انتظار موعود، شماره4، تابستان1381.

16. البته برخی بزرگان اهل­سنت، درباره معنای واژه «مَولَی» در حدیث غدیر، با دیدگاه شیعه موافق­اند. اسامی و کتاب آنها که به این مطلب تصریح دارند، از این قرار است: 1. ابن­زُولاق لیثی مصری (ف38(ع)ق) درتاریخ مصر (امینی، 1(ص)(ع)(ع)م، ص3(ص)1؛ نیز ر.ک: مقریزی، 1418ق، ج2، ص255)؛ 2. ابوحامد غزالی (ف505هـ)  در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)، 3. محمدبن­طلحه شافعی (ف652هـ) در کتاب مطالب السؤول (ص44-45)، 4. سبط­ابن­الجوزی (ف654هـ) در کتاب تذکره خواص الامه فی معرفه الائمه (ص30-34)، 5. محمد بن یوسف کنجی شافعی (ف658هـ) در کتاب کفایه‌الطالب فی‌مناقب امیرالمؤمنین علی­بن­ابی­طالب (ص166و16(ع)) و... .

17. درباره روایات یاد شده در تاریخ دمشق، که شامل موضوع غدیر است، کتابی با عنوان طرق حدیث غدیر به روایت ابن عساکر، نوشته امیر تقوی‌معصومی، از انتشارات دلیل در 208 صفحه چاپ شده است.

18. ذهبی کتابی با عنوان فتح المطالب فی فضائل علی بن ابی طالب(ع) داشته (ذهبی، 1(ص)(ص)8م، ج1، ص14) و رساله‌هایی نیز درباره «حدیث طیر» و «حدیث مَن کُنتُ مَولاه» تألیف کرده است؛ اما فقط نسخه­ای از رساله «طرق حدیث غدیر» وی در کتابخانه دانشگاه تهران (نسخه ش­1080، برگ‌های 211 - 223) یافت شده، که اخیرا به­چاپ رسیده است. این کتاب حاوی 125 روایت با اسناد مختلف از حدیث غدیر است که از منابع مختلف فراهم آمده است. او در این اثر، از چندین ماخذ مهم که به­طور مستقل درباره حدیث غدیر نگاشته شده بود، استفاده کرده است؛ از آن جمله می­توان کتاب «الولایه» تألیف محمدبن­جریر طبری، و کتاب «الولایه» از ابن­عُقده را نام برد. عبارت آغازین رساله یاد شده چنین است: «حدیث مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِی موَلاهُ» از احادیث متواتر است که به­طور یقین از رسول خدا(ص) صادر شده و گروه بسیاری، از طرق صحیح و حسن و ضعیف، آن را روایت کرده­اند». (ر.ک: ذهبی، رساله «طرق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، تحقیق و تعلیق علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی، انتشارات دلیل ما).

19. ر.ک: ابوالقاسم صلواتی گلستانی، غدیر و امامت، مبحث «واقعه غدیر، نص بر امامت، یا پاسخ به شاکیان بازگشته از یمن.

20. البته ابن­کثیر در فصل «شیءٌ مِنْ فَضَائِلِ امِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ ابِی طَالِبٍ»، روز دوازدهم ذی­حجه را زمان وقوع غدیر ذکر می‌کند. (ابن­کثیر، 1(ص)88م، ج(ع)، ص3(ع)0).

21. البته حدیث غدیر در سنن نسائی، مذکور نیست؛ بلکه داستان یاد شده در متن و راویان آن - که در تاریخ ابن‌کثیر به نقل از سنن نسائی آمده، عیناً در کتاب خصائص امیرالمؤمنین علی­بن­ابی­طالب ذکر شده است. (ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین علی­بن­ابی­طالب، ج1، تحقیق احمد میرین البلوشی، الکویت، مکتبه المعلا، ط1، 1406هـ )

22. حدیث متواتر ثقلین که در آن، پیامبر اکرم(ص) تمام امت را به تمسک به قران کریم و اهل­بیت خود امر کرده و عترت را همراه همیشگی کتاب وحی معرفی نموده، از احادیثی است که ولایت امیر مؤمنان علی(ع) را به­طور قطع و یقین به­اثبات می‌رساند. وجود این حدیث در خطبه غدیر خم، دلیل روشنی است براینکه مقصود از بیان حدیث غدیر، رهبری و جانشینی علی(ع) بوده است، و نه دوستی و نصرت حضرت؛ چراکه با دقت در مفاد حدیث، درمی‌یابیم که این تمسک و پیروی زمانی معنا پیدا می‌کند که آن دو، امام و پیشوای امت باشند و نه چیز دیگر.

مراجع

فهرست مطالب

1. قرآن کریم.

2. ابن­اثیر، ابوالحسن علی­بن ابی­الکرم محمدبن محمدبن‌عبد الکریم­بن عبدالواحد شیبانی جزری عزالدین، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، محقق: علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415هـ/1(ص)(ص)4م.

3. ابن­جوزی، جمال­الدین ابوالفرج عبدالرحمن­بن علی­بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، محقق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412هـ/1(ص)(ص)2م.

4. ابن­حجر عسقلانی، ابوالفضل احمدبن علی­بن محمدبن احمد، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415هـ..

5. ـــــــــــــــــــــــ ، تهذیب التهذیب، هند، مطبعه دائره المعارف النظامیه، 1326 هـ .

6. ابن­خلدون، عبدالرحمن­بن محمدبن محمد ابن خلدون ابوزید ولی­الدین حضرمی اشبیلی، تاریخ ابن­خلدون، محقق: خلیل شحاده، چاپ دوم، بیروت، دار الفکر، 1408هـ/1(ص)88م.

7. ابن­خلکان، ابوالعباس شمس­الدین احمدبن محمدبن ابراهیم­بن ابی­بکر برمکی اربلی، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، محقق: د. احسان عباس، جزء5، بیروت، دار صادر، 1(ص)(ص)4م.

8. ابن­ضیاء، محمدبن احمدبن الضیاء محمد قرشی عمری مکی حنفی بهاء­الدین ابوالبقاء، تاریخ مکه المشرفه والمسجد الحرام والمدینه الشریفه والقبر الشریف، محقق: علاء ابراهیم، ایمن نصر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424هـ/2004م.

9. ابن­عبدالبر، ابوعمر یوسف­بن عبدالله­بن محمدبن عبدالبربن عاصم نمری قرطبی، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، محقق: علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412هـ/1(ص)(ص)2م.

10. ابن­عساکر، ابوالقاسم علی­بن الحسن­بن هبهالله، تاریخ دمشق، محقق: عمروبن­غرامه العمروی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، 1415هـ/1(ص)(ص)5م.

11. ابن­عماد، عبدالحی­بن احمدبن محمدابن عماد عَکری حنبلی ابوالفلاح، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، محقق: محمود الارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن­کثیر، 1406هـ/1(ص)86م.

12. ابن­قتیبه، ابومحمد عبدالله­بن مسلم­بن قتیبه الدینوری، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشه، چاپ دوم، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1(ص)(ص)2م.

13. ابن­کثیر، ابوالفداء اسماعیل­بن‌عمربن کثیر قرشی بصری دمشقی، البدایه والنهایه، محقق: علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408هـ/1(ص)88م.

14. ابن­الوردی، عمربن مظفربن عمربن محمدبن ابی­الفوارس ابوحفص زین­الدین­بن الوردی معری کندی، تتمه المختصر فی اخبار البشر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 141(ع)هـ/1(ص)(ص)6م.

15. ابن­هشام، عبدالملک­بن هشام­بن ایوب الحمیری المعافری ابومحمد جمال­الدین، السیره النبویه لابن هشام، تحقیق: مصطفى السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ الشلبی، چاپ دوم، مصر، شرکه مکتبه و مطبعه مصطفى البابی الحلبی و اولاده بمصر، 13(ع)5هـ/1(ص)55م.

16. ابوالفتح شهرستانى، محمدبن عبدالکریم بن ابى­بکر احمد، الملل و النحل، مؤسسه الحلبی، بی­تا.

17. ابوالفداء، عمادالدین اسماعیل­بن علی­بن محمودبن محمدبن عمربن شاهنشاه­بن ایوب الملک المؤید صاحب حماه، المختصر فی اخبار البشر مصر، المطبعه الحسینیه المصریه، بی­تا.

18. اسد علیزاده، اکبر، «حدیث غدیر، ولایت یا محبت؟»، مجله مبلغان، شماره 26، اسفند 1380.

19. امه طلب، مصطفی، «داوری در اندیشه‌های ابن­خلدون درباره امام علی(ع) و مسئله خلافت»، فصلنامه مشکو‌ه، شماره 8(ع)، تابستان 1384.

20. امینی، علامه عبدالحسین احمد نجفی، الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتاب العربی، 13(ص)(ع) ه‍/1(ص)(ع)(ع)م.

21. تقی فاسی، محمدبن احمدبن علی تقی­الدین ابوالطیب مکی حسنی فاسی، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1421هـ/2000م.

22. جهانی­پور، یاسر، «حدیث غدیر در منابع روایی اهل­سنت، بخش اول»، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره (ع)5، پاییز 138(ع).

23. ـــــــــــــــــــــــ ، «حدیث غدیر در منابع روایی اهل­سنت، بخش دوم»، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره (ع)(ص)، پاییز 1388.

24. حسینی مقدم، د. سیدعسکری، «غدیر از منظر عالمان اهل­سنت»، فصلنامه شیعه­شناسی، شماره 21 بهار 138(ع).

25. حلبی، علی­بن ابراهیم­بن احمد حلبی شافعی ابوالفرج نورالدین­بن برهان الدین، السیره الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، چاپ دوم، بیروت، دار الکتب العلمیه، 142(ع)هـ..

26. خطیب بغدادی، ابوبکر احمدبن علی­بن ثابت­بن احمد­بن مهدی، تاریخ بغداد، المحقق: د. بشار عواد معروف، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1422هـ/2002م.

27. خلیفه­بن­خیاط، ابوعمرو خلیفه‌ بن خیاط­بن خلیفه شیبانی عصفری بصری، تاریخ خلیفه بن خیاط، محقق: د. اکرم ضیاء العمری، چاپ دوم، دمشق، بیروت، دار القلم، مؤسسه الرساله، 13(ص)(ع)هـ.ق.

28. دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، 1412ق.

29. ذهبی، شمس­الدین ابوعبدالله محمدبن احمدبن عثمان­بن قَایْماز، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، محقق: عمر عبدالسلام التدمری، چاپ دوم، بیروت، دار الکتاب العربی، 1413هـ/1(ص)(ص)3م.

30. ـــــــــــــــــــــــ ، تذکره الحفاظ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 141(ص)هـ/1(ص)(ص)8م.

31. سلاوی، شهاب­الدین ابوالعباس احمدبن خالدبن محمد ناصری درعی جعفری سلاوی، الاستقصَا لاخبار دُوَل المَغرب الاقصَى، محقق: جعفر الناصری و محمد الناصری، المغرب، دار الکتاب - الدار البیضاء، بی­تا.

32. سمهودی، علی­بن عبدالله­بن احمد حسنی، خلاصه الوفا باخبار دار المصطفى، دراسه و تحقیق: د. محمد الامین محمد محمود احمد الجکینی، بی‌جا، بی‌نا، بی­تا.

33. سیدکباری، سیدعلی­رضا، «علامه امینی، غواص غدیر»، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره 2، اردیبهشت 13(ع)6.

34. سیوطی، عبدالرحمن­بن ابی­بکر جلال­الدین، تاریخ الخلفاء، محقق: حمدی الدمرداش، مکتبه نزار مصطفى الباز، 1425هـ/2004م.

35. طبری، محمدبن جریربن یزیدبن کثیربن غالب آملی ابوجعفر، تاریخ الطبری - تاریخ الرسل والملوک، وصله تاریخ الطبری (از عریب­بن­سعد قرطبی)، چاپ دوم، بیروت، دار التراث، 138(ع)هـ..

36. عصامی، عبدالملک­بن حسین­بن عبدالملک مکی، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، محقق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، 141(ص)هـ/1(ص)(ص)8م.

37. قرمانی، احمدبن­یوسف، اخبار الدول وآثار الاول فی التاریخ، دراسه و تحقیق: د. فهمی سعد و د. احمد حطیط، بیروت، عالم الکتب، 1412هـ/1(ص)(ص)2م.

38. قندوزی، حافظ شیخ سلیمان­بن­ابراهیم حنفی، ینابیع الموده لذوی القربى، تحقیق: سیدعلی جمال اشرف حسینی، قم، دار الاسوه، 1416هـ..

39. مددی، حمید و محمدحسین حاج­علی، «غدیر از دیدگاه اهل­سنت»، مربیان، شماره 2(ص)، پاییز 138(ع).

40. مدنی، سیدمحمود، «نقد دیدگاه‌های اهل­سنت درباره حدیث غدیر»، فصلنامه علوم حدیث، ش(ع)، بهار 13(ع)(ع).

41. مقریزی، احمدبن­علی­بن عبدالقادر ابوالعباس حسینی عبیدی تقی­الدین، المواعظ والاعتبار بذکر الخطط و الآثار، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418هـ..

42. نویری، احمدبن عبدالوهاب­بن محمدبن عبدالدائم قرشی تیمی بکری شهاب­الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب والوثائق القومیه، 1423هـ..

43. یافعی، ابومحمد عفیف­الدین عبدالله­بن اسعدبن علی­بن سلیمان، مراه الجنان وعبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان، وضع حواشیه: خلیل المنصور، بیروت، دارالکتب العلمیه، 141(ع)هـ/1(ص)(ص)(ع)م.

 یونینی، قطب­الدین ابوالفتح موسى­بن محمد، ذیل مراه الزمان، چاپ دوم، قاهره، دار الکتاب الاسلامی، 1413هـ/1(ص)(ص)2م

نویسنده:

سیدمرتضی حسینی

فصلنامه شیعه شناسی شماره 48

ادامه دارد...

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول