اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

یادبود بزرگان

آیت الله موسوی همدانی و ترجمه «المیزان»

ترجمه 40 جلدی فارسی تفسیر گرانسنگ المیزان یکی از آثار ماندگار مرحوم آیت الله سید محمدباقر موسوی همدانی بوده که از ایشان به یادگار مانده است.

آیت الله موسوی همدانی و ترجمه «المیزان»

به گزارش خبرگزاری فارس از قم، چهارم محرم الحرام سال 1344 هجری قمری، در خاندانی معروف به علم و سیادت در شهر همدان، نوزادی به نام سید محمدباقر پا به عرصه وجود نهاد. سلسله نسب این خاندان به یکی از نوادگان امام سجاد (ع) می‌رسید.

پدرش آیت الله سید هادی موسوی گروسی، از علمای صاحب کرامت و امام جماعت و مدرس حوزه علمیه آخوند همدانی بود.

سید محمدباقر در 12 سالگی، مادرش را از دست داد. این حادثه به قدری بر او سخت آمد که گاهی بر اثر شدت ناراحتی، بی هوش می‌شد. پدرش برای آرامش او، ناگزیر او را نزد عمه‌اش که در روستایی زندگی می‌کرد، برد تا فقدان مادر را کمتر احساس کند.

او پس از مدتی به همدان و نزد پدر بازگشت و در مدرسه علمیه آخوند سکونت گزید و به خواندن جامع المقدمات اهتمام ورزید.

او بعدها در مصاحبه‌ای گفت: «تا کتاب مغنی را در همدان خواندم، آنگاه به ابوی گفتم می‌خواهم معمم بشوم. بعضی مرا از این کار باز می‌داشتند ولی من علاقه شدید داشتم که لباس روحانی بپوشم. سرانجام یکی از تجار محترم شهر، جشن باشکوهی برپا کرد و تمام علمای شهر همدان را دعوت کرد. همه حاضران به اتفاق گفتند، پاک‌ترین عالم دینی شهر، پدرت است و گذاشتن عمامه را به پدرم محول کردند.

او هنگام عمامه گذاری فرمود: مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان! پرسیدم: آقا این چه توصیه‌ای بود؟ فرمود: اگر ما حلاوت و شیرینی اسلام را با رفتار کج خودمان خراب نکنیم، خیلی خوب است. من روحانی که به وظایف دینی‌اش عمل نکند، از نظر معنوی، کافر و نجس می‌دانم. جرم کسی که با دین خدا برای رسیدن به دنیایش بازی کند، جرم بسیار سنگینی است.»

پس از چندی سید محمدباقر برای زیارت مرقد منور حضرت امام رضا (ع)، از همدان عازم مشهد شد. هنگام مراجعت، به قم آمد و چند روزی از نزدیک با چگونگی درس و بحث حوزویان قم آشنا شده و بسیار شیفته سکونت در قم شد.

او ابتدا مطول را نزد آیت الله علامه مرتضی مطهری آموخت و سپس شرح لمعه را از حجت الاسلام شیخ عبدالکریم حق پناه فرا گرفت. طولی نکشید که برادرش سید احمد، از همدان به قم آمد و برای ادامه تحصیل به او پیوست. آنها برای هزینه زندگی خود، بسیار در تنگنا بودند و با شهریه مختصری که از مراجع آن عصر، یعنی حضرات آیات صدر، حجت کوه کمره‌ای و خوانساری دریافت می‌کردند، با کمال زهد و البته با شور و شوق فراوان به تحصیل ادامه می‌دادند.

او خود می‌گوید: «در آن عصر، مجموع شهریه‌ای که به من می‌دادند 6 تومان بود که آن هم با خرید نان خالی تمام می‌شد.»

چند سالی که از ماندن آنان در قم گذشت، سید احمد به بیماری مننژیت شدید مبتلا شد و از آنجا که امکان درمان در قم نبود، دو برادر به تهران مسافرت کردند تا علاوه بر پیگیری درمان، در مدرسه علمیه مروی و در محضر استادانی مانند حضرات آیات شیخ عبدالرزاق قائنی و شیخ محمدتقی آملی به تحصیل ادامه دهند.

در آن ایام، آوازه مبارزاتی فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی در همه جا به گوش می‌رسید و سید محمدباقر هم از طریق هم مباحثه‌ای خود، یعنی عبدالحسین واحدی با آنها ارتباط پیدا کرد و در مجالس آنان شرکت می‌جست.

چندی بعد آیت الله بروجردی به قم آمد و بسیاری از استادان و طلاب حوزه علمیه تهران به قم رفتند. در این میان، سید محمدباقر هم به قم بازگشت و تا پایان عمر در قم ماند و این در حالی بود که برادرش سید احمد دار فانی را وداع گفته بود.

سید محمدباقر در قم علاوه بر استفاده از درس آیت الله بروجردی، از محضر حضرات آیات امام خمینی، سید محمد محقق داماد، شیخ محمدعلی اراکی و سید محمدرضا گلپایگانی هم بهره جست.

باید گفت آیت الله موسوی همدانی علاوه بر اینکه دانشمندی محقق، فقیهی اصولی و مدرسی عالی‌مقام بود، نویسنده‌ای زبردست هم نشان می‌داد. از این رو کتاب‌های مختلفی به عربی و فارسی، از خود به یادگار گذاشت که شاید مهم‌ترین آنها، ترجمه 40 جلدی تفسیر المیزان علامه طباطبایی باشد.

برخی دیگر از آثار به جای مانده از وی شامل کتابی در اصول اعتقادات به صورت رُمان، علی فی کتب اهل السنه به زبان عربی، ترجمه کتاب تحریرالوسیله حضرت امام خمینی در چهار جلد، عزاداری امام حسین علیه السلام و رد شبهات وهابیون، درس‌هایی از اصول عقاید در سه جلد، قصص قرآن و داستان انبیا، پاسخ به پرسش های دینی، محرم از دیدگاه عارفان و پیام سوره حمد است.

یکی از نقاط عطف زندگی آیت‌الله موسوی همدانی، آشنایی ایشان با علامه طباطبایی و شرکت در درس تفسیر ایشان است. کم کم ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی میان آنها برقرار شد و تا آخر عمر علامه یعنی بیش از 30 سال ادامه یافت.

آیت الله موسوی همدانی درباره این 30 سال کسب فیض از محضر علامه، خاطرات فراوانی داشت که یکی از آنها چنین است:

«وقتی که در محضر علامه به آیات رحمت یا غضب می‌رسیدیم، ایشان دگرگون می‌شد و گاهی سرشک از دیدگانش جاری می‌گردید. در این مواقع، می‌کوشید من متوجه نشوم؛ با این حال، در یکی از روزها بی اختیار با صدای بلند گریه طولانی کرد.»

همچنین خاطره شاه حسین ولی نیز، خاطره ای جاودانه و ماندگار است که آیت الله موسوی همدانی از علامه شنیده است.

علامه طباطبایی نقل می‌فرماید: «هنگام اقامت در نجف اشرف، هزینه زندگی‌ام از تبریز می‌رسید، اما دو سه ماه چیزی نرسید و هرچه پس‌انداز داشتم، خرج شد. روزی در منزل نشسته بودم و کتابی را مطالعه می‌کردم که ناگهان رشته افکارم پاره شد و به خود گفتم:

تا کی می‌توانی بدون پول زندگی کنی؟

به محض اینکه این فکر از خاطرم گذشت، شنیدم کسی محکم در خانه را می‌کوبد. در را باز کردم. با مردی رو به رو شدم، دارای محاسن حنایی و قد بلند. فرم لباسش امروزی نبود، نه لباس آخوندی بود و نه لباس درویشی. پس از سلام به من، گفت: من شاه حسین ولی ام. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید در این 18 سال، کی تو را گرسنه گذاشتم که درس و مطالعه را رها کردی و به فکر رزق و روزی افتادی؟ خداحافظ!

به اندرونی خانه برگشتم، پشت میز نشستم و آنگاه به خود آمدم. به فکر فرو رفتم و سه سؤال در فکرم پدیدار شد: آیا من برخاستم و با پاهایم به طرف در خانه رفتم؟ دوم، آیا شیخ حسین ولی بود یا شاه حسین ولی؟ سوم، ایشان از جانب خدا پیام داد که در این 18 سال، کی تو را گرسنه گذاشتم؟ در فکر بودم که مبدأ این 18 سال چه وقت بوده است؟ در مورد سوال اول اطمینان یافتم که حالت کشف در بیداری بود؛ در مورد سوال دوم، فهمیدم نام او شاه حسین ولی بود زیرا پس از این واقعه در تابستان به تبریز رفتم، مانند سابق برای فاتحه خوانی در قبرستان قدم می‌زدم که ناگاه دیدم بر سنگ قبری نوشته است: مرحوم مغفور فلان و فلان شاه حسین ولی که تاریخ وفاتش 300 سال قبل از روزی بود که به در خانه ما در نجف اشرف آمد. در مورد سوال سوم، پس از فکر دریافتم که آغاز 18 سال، همان وقتی بود که معمم شدم و به لباس خدمتگزاری دین در آمدم.»

مسؤولیت پاسخ به نامه‌ها در دفتر امام خمینی در قم و امامت جمعه نراق، از مسؤولیت‌های آیت الله موسوی همدانی پس از انقلاب اسلامی است. ایشان به شدت به استاد و مرادش، امام، عشق می‌ورزید و در جایی درباره امام فرموده است: «امام عظیم الشأن (رضوان الله علیه) حجت خدا در بین ما بود. ما با داشتن امام خمینی، این نسخه زنده اسلام، به هیچ واعظی نیاز نداریم. من نمی‌توانم این مرد بزرگ را توصیف کنم؛ خدا می‌داند که چقدر عظمت داشت! غیر از ائمه هدی علیهم السلام ما کسی را به این عظمت سراغ نداریم.»

در عین حال، آیت الله موسوی همدانی نسبت به فقرا و محرومان بسیار حساس بود و تاسیس ستاد مبارزه با فقر و همچنین دارالایتام در قم، نشان از اهتمام ایشان نسبت به این مسئله است.

این عالم ربانی سرانجام در سن 77 سالگی در قم درگذشت و پس از تشییع و اقامه نماز توسط آیت الله نوری همدانی، در راهروی بین صحن اصلی و صحن عتیق حرم مطهر حضرت کریمه اهل بیت (س)، در آغوش خاک آرام گرفت.

انتهای پیام/2258/ز30

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول