اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  انقلاب اسلامی

ظرفیت تمدن‌سازی گفتمان انقلاب اسلامی - بخش دوم و پایانی

گفتمان لیبرالیسم صحنه را به گفتمان انقلاب اسلامی باخته است

مقاله حاضر با هدف پاسخ به پرسش‌هایی مانند چیستی دلایل بسط‌ یافتگی و توسعه و پیشرفت گفتمان انقلاب اسلامی در گستره منطقه‌ای و جهانی و بررسی همگرایی عوامل مؤثر بر تسلط گفتمان انقلاب اسلامی و عوامل مؤثر بر اشاعه تمدنی این گفتمان نگاشته شده است.

گفتمان لیبرالیسم صحنه را به گفتمان انقلاب اسلامی باخته است

 

5-یافته‌های پژوهش

گفتمان انقلاب اسلامی پس از اینکه تکوین یافت، توسط چهار عنصر مهم که بیانگر مبارزه فرهنگی - سیاسی برای معنادهی و هویت‌بخشی هستند، توانست اسطوره‌های خود را به پنداره تبدیل نماید و در ائتلاف با سایر گفتمان‌ها هژمونیک شود و قابلیت‌های تمدن‌سازی را کسب کند. این چهار عامل هژمونی‌ساز همان‌ طور که تبیین‌کننده چرایی هژمونیک‌ شدن انقلاب اسلامی هستند، قابلیت تبیین چرایی عدم هژمونیک‌ شدن سایر گفتمان‌های موجود در نظم‌ گفتمان جهانی و منطقه‌ای، به ‌عنوان آن روی سکه هژمونیک‌ شدن انقلاب اسلامی یا عاملی مهم در هژمونیک‌شدن این گفتمان را دارند . این چهار عنصر هژمونیک‌ساز عبارت‌اند از (لاکلاو و موفه1985):

الف- عاملان فرهنگی و سیاسی:

عامل سیاسی یا فرهنگی، کنش‌گری فردی یا اجتماعی است که در موقعیت از جاکندگی گفتمان هژمونیک و مسلط دست به کنش می‌زند و کنش‌ها و اعمال او در تغییرات گفتمانی تأثیر می‌گذارد. کسب قابلیت تمدن‌سازی و دستیابی به هژمونی تمدنی به عنوان نتیجه مقاومت مبارزات سیاسی و فرهنگی، دستاورد کنشگران و عاملان سیاسی- فرهنگی در موقعیت از جاکندگی و بحران هویت و معنا است.

در تحلیل گفتمان، نقش عاملان سیاسی- فرهنگی در دستیابی به هژمونی توسط یک گفتمان اهمیت ویژه‌ای دارد. در هژمونیک شدن گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه کسب قابلیت‌های تمدنی، عاملان سیاسی و مدافعان و مبارزان فرهنگی- سیاسی نقش مهم و بارزی دارند و در این میان نقش امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای از همه این عاملان مهمتر است.

 عنصر اصلی گفتمان انقلاب اسلامی و به تعبیری گفتمان اصول‌گرای شیعی عبارت‌اند از: عاملیت، ارزش‌ها، هنجارها، معنا و فرهنگ. آنچه برای اصول‌گرایان به عنوان عاملان اجتماعی مهم است، دستیابی به یک نظام معنایی برای کسب هویت و معنا دادن  به زندگی و دفاع  از ارزش‌ها و هنجارهای خاص است. در حالی که این معنایابی و هویت‌یابی و دفاع از ارزش‌ها و هنجارها توسط اصول‌گرایان به عنوان عاملان اجتماعی تفسیرگر در قالب گفتمانی خاص، در رویکرد پوزیتویستی مغفول واقع شده است. در ضمن رویکردهای پوزیتویستی توان تحلیل ساختار نظام فکری اصول‌گرایی شیعی و تفاوت آن با سایر نظام‌های فکری و چرایی اقبال عمومی به آن را ندارند (Turner: 2001,Tehranian:1993؛ گیدنز، 1382 به نقل از شجاعی‌زند، 1387).

با استنباط از سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، ایمان، هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن را می‌توان دال مرکزی گفتمان اصول‌گرایی دانست. شایان ذکر است که گفتمان اصول‌گرایی مورد توجه ایشان همان بیان اُخرای گفتمان انقلاب اسلامی است. اندیشمندان دیگر مانند ادوارد سعید نیز معتقدند که دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی، دین اسلام است؛ به اعتقاد وی، اسلام‌گرا کسی است که هویت اسلامی خود را در مرکز عمل سیاسی خود قرار می‌دهد» (سعید، 1379 ).

به اعتقاد وی، اسلام‌گرایی گفتمانی است که می‌کوشد اسلام را در مرکز نظام سیاسی قرار دهد و اسلام دال برتر در میان اجتماع مسلمانان است. همه این موارد نشان می‌دهد که ایمان به خدا و هویت اسلامی و انقلابی، دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی است. سایر دال‌های محوری و مهم دیگر گفتمان اصول‌گرایی، بر اساس سخنان آیت‌الله خامنه‌ای عبارت‌اند از: علم، عدالت، آزادی، اصلاحات کارآمد، استقلال، امنیت و توسعه کشور. (http://farsi.khamenei.ir/speech.co ntent).

دال «توسعه و پیشرفت» به عنوان دال مرکزی تمدن‌سازی گفتمان انقلاب اسلامی از شواهدی برخوردار است. تسلط گفتمان دموکراسی لیبرال کاهش یافته و با تنگناهای جدی روبه‌رو گردیده، به گونه‌ای که در حال حاضر حتی به ضد خودش تبدیل شده است؛ زیرا استفاده از دموکراسی در کشورهای اسلامی‌ سبب شده است که اسلام‌گراها در رأس حکومت قرار گیرند؛ از این رو، متفکران گفتمان لیبرالیسم، انقلاب‌های رنگی را علیه اصلی‌ترین ارزش گفتمان خود، یعنی دموکراسی مطرح کردند؛ یعنی علیه اسلام‌گراهایی که با رأی مردم بر سر کار می‌آیند کودتا می‌کنند؛ چون حضور آن‌ها در قدرت با منافع غربی سازگار نیست.

این وضعیت نشان می‌دهد که گفتمان لیبرالیسم به لحاظ ارزشی کاملاً صحنه را به گفتمان انقلاب اسلامی باخته است؛ زیرا علیه مهم‌ترین ارزش محوری خود، یعنی دموکراسی کودتا کرده است. اگرچه نماینده این گفتمان، یعنی امریکا به لحاظ اقتصادی و نظامی هنوز سلطه دارد، اما از میزان آن کاسته شده است؛ زیرا تا پیش از این اگر ناو امریکا به جایی حرکت می‌کرد، حکومت ساقط می‌شد، اما امروز با وجود لشکرکشی به افغانستان و عراق با مشکلات بسیاری مواجه است. این‌ها همگی افول گفتمان مدرنیته و پیشرفت گفتمان انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد.

طی این مدت حتی فوکویاما که معتقد بود چیزی به پایان تاریخ باقی نمانده است، در این گفته خود تجدیدنظر کرد. پایان تاریخ از دیدگاه او به معنای حاکمیت دموکراسی لیبرال بر سراسر جهان بود، آن هم نه فقط به لحاظ اقتصادی و سیاسی، بلکه به لحاظ فرهنگی. یعنی همه مردم جهان امریکایی شوند و مطابق آن فرهنگ زندگی کنند. دلیل تجدیدنظر فوکویاما این بود که نه تنها دموکراسی لیبرال، دین جهانی نشد، بلکه جهان اسلام یکپارچه گردید و امریکایی‌ها به این دلیل به عراق حمله کردند که جمهوری متناسب با فکر خودشان ایجاد کنند، اما یک دفعه چشمشان را باز کردند و دیدند که جمهوری اسلامی در آنجا با اتکاء به اکثریت شیعه تشکیل شده است.

در افغانستان نیز با چنین وضعیتی روبه‌رو شدند. در لبنان، جماعتی به نام حزب‌الله وحدت ملّی را نمایندگی و از آن دفاع می‌کنند. در افریقا نیز اکنون دیگر اثری از بحث دموکراسی لیبرال نیست. کشورهای امریکای لاتین نیز یکی پس از دیگری از زیر سلطه امریکا خارج می‌شوند و با ایران روابط دوستانه برقرار می‌کنند. حتی در کشور ترکیه، که حکومت آن رسماً لائیک است، اسلام‌گرایی در حال گسترش است. این‌ها همه از پیشروی گفتمان انقلاب اسلامی حکایت می‌کند و همان ‌قدر که گفتمان انقلاب اسلامی پیشرفت کرده است، می‌توان اذعان نمود که گفتمان انقلاب اسلامی، جهانی است و به مرزهای ایران محدود نیست و قابلیت تمدن‌سازی را دارد. این قابلیت را نیز باید به مجموع قابلیت‌ها افزود که همه ادیان، حتی ادیان غیرالهی به موعودگرایی اعتقاد دارند و در واقع، موعودگرایی اعتقادی جهانی محسوب می‌شود.

ب- طرد و برجسته‌سازی:

یکی از اقدامات مهم گفتمان‌ها یا عوامل مهم در دستیابی به هژمونی، برجسته‌سازی و طرد است که عبارت‌اند از شیوه‌ها و ترفندهایی که یک گفتمان توسط آن‌ها قوت‌های خود را بااهمیت و ضعف‌هایش را کوچک جلوه می‌دهد و بالعکس قوت‌های گفتمان‌های دیگر را کم‌اهمیت و ضعف‌هایشان را پررنگ می‌نماید. طرد و برجسته‌سازی به دو شیوه زبانی و غیرزبانی انجام می‌شود.

گفتمان انقلاب اسلامی نیز در روند دستیابی به هژمونی و کسب قابلیت‌های تمدن‌سازی از این قاعده مستثنی نبود. این گفتمان با استفاده از ابزار زبانی «طرد و برجسته‌سازی» همانند تبلیغات و رسانه‌ها، استفاده از موضوعات رتوریکی مختلف - که در نظریه روث وداک بیان گردید - و ابزار غیرزبانی همانند حمایت از ملل محروم و مستضعف و تحت ستم و غیره، برای برجسته‌سازی خود و طرد سایر گفتمان‌ها به ویژه گفتمان مسلط تلاش می‌کند.

امام خمینی طاغوت را نفی می‌کرد، زیرا مظهر اختناق و نیز وابستگی بود. یعنی هم ضدآزادی و هم ضداستقلال بود. رژیم صهیونیستی را نیز نفی می‌کرد، زیرا طاغوت منطقه بود. از صهیونیسم نیز می‌توان با عنوان گفتمان رقیب یاد کرد که امام در کنار نفی طاغوت، از نفی این رژیم نامشروع و نیز رژیم استکباری امریکا غافل نبودند. امام خمینی در آن زمان خطر اصلی را در نظام سرمایه‌داری جهانی می‌دانست. با این ‌حال بحث نه شرقی نه غربی در گفتمان ایشان مطرح بود. یعنی امام (ره) نظر خوبی درباره سوسیالیسم نداشتند و از این رو، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی مرزبندی‌هایی بین این گفتمان و گفتمان انقلاب ایجاد گردید.

اصولاً انقلاب اسلامی، دیگریِ سکولاریسم بود؛ یعنی آنچه در جهان حاکم بود، چه در دیدگاه سوسیالیستی و چه در دیدگاه لیبرالیسم؛زیرا در همه این گفتمان‌ها بر جدایی دین از حکومت و عدم حضور آن در حوزه اجتماعی تأکید می‌شد و اصولاً آن‌ها اعتقاد داشتند که زمان دین گذشته است. در نظریه‌های انقلاب نیز به صورت قاطع می‌گفتند که دیگر انقلابی در جهان بر اساس دین پدید نخواهد آمد؛ زیرا انقلاب پدیده‌ای مدرن و دین مربوط به تاریخ است.

 پیروزی انقلاب اسلامی به ابطال این نظریه‌ها منجر شد و بسیاری از نظریه‌پردازان در نظریه‌هایشان تجدیدنظر کردند. بر این اساس گفتمان انقلاب اسلامی با گفتمان مدرنیته، به‌ویژه سکولاریسم حاکم بر آن تضاد دارد. امام خمینی مقابل سکولاریسم بیان می‌کرد دین از سیاست جدا نیست؛ یعنی سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است.

قسمت مهمی از گفتمان انقلاب اسلامی، همانند سایر گفتمان‌ها، «نفی» و سپس «اثبات» است. امام خمینی (ره) علاوه بر نفی شرق و غرب و نظام دوقطبی حاکم بر جهان به نفی طاغوت پرداخت که وابسته به غرب است. رژیم صهیونیستی اسرائیل را مرکز و علل بدبختی‌های منطقه معرفی کرد و امریکا را عامل بدبختی‌های جهان دانست. از این رو، نفی در گفتمان امام خمینی (ره) نفی طاغوت در ایران، رژیم صهیونیستی و رژیم امریکاست و این‌ها با گفتمان انقلاب اسلامی تعارض دارند.

همان‌ طور که بیان شد، اسلام دال مرکزی این گفتمان است. در حالی که در گفتمان مدرنیته، که لیبرالیسم و سوسیالیسم را شامل می‌شود، خدا از صحنه سیاسی و اجتماعی کنار گذاشته شده است. در نظریه سوسیالیسم بر عدالت، و در نظریه لیبرالیسم بر آزادی تأکید می‌شود، اما در گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه امام (ره) بر هر دو مقوله فوق تأکید می‌گردد.

در این گفتمان بر استقلال آن هم نه فقط استقلال سیاسی، بلکه استقلال اقتصادی و فرهنگی در همان مفهوم نه شرقی نه غربی تأکید می‌شود، بنابراین به محض اینکه گفتمان انقلاب اسلامی مطرح می‌شود، نوعی مرزبندی میان وضع موجود جهان و نظام دوقطبی حاکم بر آن ایجاد می‌گردد.

گفتمان‌های رقیب گفتمان انقلاب اسلامی در داخل نیز نماینده گفتمان‌های جهانی بودند؛ برای مثال گرایش چپ در داخل به نوعی نماینده بلوک شرق و وابسته به آن بود. پیروان گفتمان مدرنیته و دموکراسی لیبرال حتی آنان که ظاهر اسلامی داشتند، اما به این گفتمان اعتقاد لیبرال داشتند نیز نماینده بلوک غرب بودند. از این رو، هر دو جریان‌ مذکور از انقلاب اسلامی جدا شدند.

گفتمان دموکراسی لیبرال با قدرت نظامی، اقتصادی و رسانه‌ای و به اصطلاح با استفاده از زر، زور و تزویر می‌کوشد تسلط خود بر جهان را حفظ کند، اما در واقعیت خلاف آن در حال وقوع است و با وجود مزاحمت‌های جدی آن‌ها برای گفتمان انقلاب اسلامی، در عمل رو‌گردانی از سکولاریسم در کشورهای مختلف گسترش می‌یابد. نیاز به معنویت، که از معنویت‌زدایی گفتمان لیبرالیسم ناشی گردیده، حتی به پیدایش دین‌های ساختگی در غرب منجر شده است. با این ‌حال چنین دین‌هایی نیازهای معنوی بشر را رفع نمی‌کنند.

ج- دسترسی:

بر اساس نظریه گفتمان، عامل مهم دیگر در دستیابی گفتمان بنیادگرا، در دسترس قرار گرفتن آن گفتمان است. در «دسترس بودن» عبارتست از وجود یک گفتمان در حوزه اجتماعی و قابلیت دسترسی مردم به آن. این گفتمان در مقابل سایر گفتمان‌ها در اثر مقاومت و مبارزه‌های سیاسی توانست خود را بیشتر در دسترس قرار دهد و اعتبار بیشتری کسب نماید و اسطوره‌های خود را به پنداره‌های جمعی تبدیل کند.

 در دسترس قرار گرفتن، ماحصل تلاش عاملان سیاسی برای طرد و برجسته‌سازی به‌طریق زبانی و غیرزبانی و مستلزم قرار دادن گفتمان در اختیار مردم است. بدین ترتیب، این اقدام نیازمند عوامل سیاسی، شبکه تولید و توزیع گفتمان و منابع زبانی و غیرزبانی است. به‌طور خلاصه، گفتمان انقلاب اسلامی  از طریق نفی توسط گفتمان مسلط و سایر گفتمان‌ها و نقش شبکه‌های ارتباطی و تبلیغاتی و عاملان سیاسی پس از مفصل‌بندی مجدد توانست در دسترس قرار گیرد و این دسترسی در عرصه بسط‌یابندگی رو به گسترش است.

د- اعتبار:

بر اساس نظریه گفتمان شرط مهم دیگر در دستیابی گفتمان بنیادگرا کسب اعتبار است. «اعتبار» عبارتست از طرح‌بندی یک گفتمان منطبق بر خواست‌ها، ذهنیت‌ها و آرزوهای اکثر مردم و فهم‌پذیر بودن آن. این گفتمان در مقابل سایر گفتمان‌ها در اثر مقاومت و مبارزات سیاسی  منطقه‌ای و جهانی توانست خود را بیشتر در دسترس قرار دهد، اعتبار بیشتری کسب نماید و اسطوره‌های خود را به پنداره‌های جمعی تبدیل کند.

اعتبار پس از در دسترس قرار گرفتن گفتمان و جای گرفتن آن در مقام پنداره، ماحصل تلاش عاملان سیاسی برای طرد و برجسته‌سازی به ‌طریق زبانی و غیرزبانی و مستلزم قرار دادن گفتمان در اختیار مردم (منطقه و جهان) و اقناع آن‌ها به حقانیت گفتمان مورد نظر خود است. بدین ترتیب، کسب اعتبار نیازمند عوامل سیاسی، شبکه تولید و توزیع گفتمان، منابع زبانی و غیرزبانی است، همانند در دسترس قرار گرفتن برای کسب اعتبار سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی.

هر گفتمانی تا آن زمان که در دسترس و معتبر باشد، گفتمانی در حال رونق است، اما در صورت از دست دادن این دو ویژگی در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت. گفتمان انقلاب اسلامی نشان داده است که برطرف‌کننده نیازهای روز مردم جهان است؛ زیرا در پی هر نیازی که جامعه احساس می‌کند، گفتمان انقلاب اسلامی خود را به‌روز می‌نماید تا آن نیاز را برطرف کند. بر این اساس گفتمان فوق در دسترس است؛ از سوی دیگر در صحنه سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ راه‌گشایی می‌کند و بدین صورت اعتبار خود را حفظ می‌نماید. گفتمان انقلاب اسلامی بازتولید می‌شود؛ یعنی در دوره‌ای با نام انقلاب اسلامی، در دوره‌ای دیگر با نام جمهوری اسلامی، مردم‌سالاری دینی و اصول‌گرایی خود را بر اساس نیازهای جامعه و وضع زمانه به‌روز می‌کند.

در حالی که اعتبار دموکراسی لیبرال زیر سؤال رفته است، زیرا به ارزش‌های خود، به‌ویژه رأی اکثریت مردم پایبند نیست. این‌ها نشان‌دهنده سقوط گفتمان لیبرالیسم و رونق انقلاب اسلامی است؛ یعنی بر خلاف دیدگاه عده‌ای که معتقدند اسلام‌گرایی بحرانی در مقابل گفتمان لیبرالیسم است و این گفتمان خود را در برابر چنین بحرانی بازسازی می‌کند، این شواهد بیانگر سقوط لیبرالیسم و بازتولید گفتمان انقلاب اسلامی است. گفتمان انقلاب اسلامی در مرحله بسط‌، روند رو به افزایشی را طی می‌کند.

6-نتیجه‌گیری

در نظریه گفتمان با طرح دال‌های محوری یا مرکزی و نیز دال‌های شناور، نقاط کانونی و پیرامونی تبیین می‌گردد. در گفتمان انقلاب اسلامی دال مرکزی، «هویت اسلامی و انقلابی» است. گفتمان اصول‌گرایی شیعی، همان بیان اُخرای گفتمان انقلاب اسلامی است. دال «توسعه و پیشرفت متعالیه» نیز به عنوان «دال مرکزی تمدن‌ساز گفتمان انقلاب اسلامی» و «دال مرکزی گفتمان اصول‌گرایی» با کاشفیت از اشاعه تمدنی انقلاب اسلامی، قابلیت و ظرفیت اشاعه و بسط گفتمان انقلاب اسلامی در سطوح ملی، منطقه‌ای و جهانی را نمایندگی می‌کند.

 طراحی قابلیت‌های راهبردی در حوزه تمدنی توسط مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با توجه به ویژگی‌های تمدن ویژگی‌های اشاعه تمدنی انقلاب و نسبت وثیق آن با فرهنگ و درک سازوکارهای پویایی بخش فرهنگ و نیز قابلیت نظام‌سازی در حوزه‌های اجتماعی قابل حصول است و با توجه به عناصر و عوامل استیلابخش (هژمونیک‌ساز) قابلیت برنامه‌ریزی هوشمندانه و دیرپا می‌یابد.

تحلیل گفتمان در بیان تکوین و توسعه گفتمان انقلاب اسلامی و به عبارت دیگر گفتمان اصول‌گرایی شیعی در ایران معتقد است که این گفتمان به واسطه غیریت‌سازی و به صورت گفتمانی و بینامتنی تکوین یافته و هژمونیک شده است و قابلیت راهبری در عرصه تمدن‌سازی آن را ماحصل نقش «عوامل سیاسی و فرهنگی»، «رویه‌های طرد و برجسته‌سازی»، «دسترسی» و «اعتبار» این گفتمان می‌داند. اصول‌گرایی شیعی، پدیده‌ای فرهنگی و اندیشه‌ای است و وجه غالب آن‌ دانش، اندیشه و نظام‌های فکری است. به همان اعتبار که یکی از عناصر مهم تشکیل‌دهنده فرهنگ، نظام دانش و اندیشه است.

گفتمان انقلاب اسلامی به‌ واسطه نفی توسط گفتمان مسلط و سایر گفتمان‌ها و نقش شبکه‌های ارتباطی و تبلیغاتی و عاملان سیاسی پس از مفصل‌بندی مجدد، از قابلیت دسترسی برخوردار است. همچنین به ‌دلیل اقناع مردم و هماهنگی با خواست آن‌ها و مخالفت جدی با گفتمان در حال زوال توانسته است و می‌تواند اعتبار کسب کند و ظرفیت‌های درونی خود را آزاد نماید. این گفتمان با تمایز بین موقعیت سوژه‌ای و عاملیت سیاسی در تبیین اصول‌گرایی شیعی، بین جبر و اختیار و سطوح خرد و کلان تلفیق ایجاد کرده است.

همچنین در نظریه گفتمان با یک اثبات و یک نفی مواجه‌ایم. یعنی هر گفتمان، در عین اثبات خودش، موارد دیگری را نفی می‌کند. به عبارت دیگر نظریه گفتمان، هویت‌ساز است و در مقام اثبات هویت خود درصدد نفی دیگریِ خودش برمی‌آید و این‌گونه است که دیگری‌ساز می‌شود. امام خمینی از این نظر ضمن اثبات گفتمان انقلاب اسلامی، در مقام نفی وضع موجود جهان بود؛ یعنی با نظم حاکم بر آن (نظم دوقطبی) مخالفت می‌کرد. از این رو، شعار نه شرقی نه غربی را مطرح نمود.

منظور از این شعار اثبات جمهوری اسلامی بود و نشان می‌داد که ایشان سوسیالیسم (شرق) و لیبرالیسم (غرب) را معارض با گفتمان انقلاب اسلامی و دیگریِ گفتمان انقلاب اسلامی می‌دانست و برای انقلاب اسلامی هویتی مستقل قائل بود. امام (ره) با ادبیاتی که به کار گرفت و نیز تلقی انقلاب اسلامی به انقلاب مستضعفان و پابرهنگان در مقابل مستکبران نه تنها نظریه دموکراسی لیبرال، بلکه نظریه سوسیالیسم را نیز نفی کرد. از دیدگاه ایشان اسلام سیاسی، با محوریت نظریه ولایت فقیه، نیازهای امروز انسان را برطرف می‌کند.

با گذشت زمان نیز بسیاری از پیش‌بینی‌های امام خمینی تحقق یافت و نظام دوقطبی فرو پاشید؛ اتحاد جماهیر شوروی ده سال پس از پیروزی انقلاب فرو ریخت و نظام سرمایه‌داری یا همان لیبرالیسم و مهم‌ترین رکن آن، یعنی سکولاریسم، نیز اکنون رو به افول است.

صهیونیسم را گفتمانی جدا از گفتمان دموکراسی لیبرال محسوب نمی‌کنند، بلکه زیرمجموعه همان گفتمان مدرنیته و دموکراسی لیبرال قرار می‌گیرد. این موضوع سابقه‌ای تاریخی دارد که از نقد سنّت آغاز، و به نفی سنّت و پروتستانسیم منجر شد. از درون پروتستانیسم نیز دموکراسی لیبرال، لیبرالیسم و سکولاریسم پدید آمد؛ بنابراین مسیحیت و صهیونیسم همگی در درون گفتمان مدرنیته و لیبرالیسم مطرح می‌شود. این گفتمان هنوز رونق دارد و رقیب جدی گفتمان انقلاب اسلامی است و هر دو گفتمان در حال زورآزمایی با هم هستند، اما در کل پیشروی‌ها در طی سه دهه گذشته  بیشتر مربوط به انقلاب اسلامی بوده است.

 انقلاب اسلامی بر دو پایه مهم قرار دارد که عامل پیروزی و تداوم آن است؛ یکی از آن‌ها مکتب عاشورا و نهضت حسینی است که منشأ همه انقلاب‌های آزادی‌خواه است؛ زیرا این نهضت از پیروزی خون بر شمشیر حکایت می‌کند و رمز پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت سی ساله جمهوری اسلامی ایران در مقابل کانون‌های قدرت و ثروت است. اما اعتقاد به مهدویت پایه مهم دیگر انقلاب محسوب می‌شود که تداوم‌بخش آن است.

مراجع

اسلامی ندوشن، محمدعلی (1354)، فرهنگ و شبه فرهنگ، تهران، توس.

اطهری سید حسین و زمانی سمیه(1392)"تحلیل انتقادی گفتمان صدور انقلاب  امام خمینی ره "،فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی ،سال 10، شماره 34 صص181-200.

باقری، شهلا(1393)" قابلیت‌های راهبردی و سرمایه‌های ماندگار ملی در عرصه فکر، دین ،فرهنگ و تمدن". گزارش ارائه شده به مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت.

پژوهنده، محمدحسین (1375)، "تقابل فرهنگ‌ها و تهاجم فرهنگی"، اندیشه حوزه، شمارهٔ 4.

حاضری، علی محمد(1377)"فرایند بالندگی ایدئولوژی انقلاب اسلامی"، فصلنامه متین شماره 1،صص107-157.

خامنه ای(آیت الله)، سید علی). (http:// farsi.khamenei.ir پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای. موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی.آرشیو گزیده بیانات سال 13933.

دکمجیان،هرایر(1377)جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران:سازمان انتشارات کیهان.

روا، الیویه(1378)تجربه اسلام سیاسی، ترجمه حسین مطیعی امین و محسن مدیر شانه چی، تهران:انتشارات بین المللی هدی.

زاهد سید سعید و زاهد ، سید حسین( 1390) "مبانی معرفت شناختی تمدن جدید اسلامی از منظر علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی (ره)و نقش ایشان در تحول علوم انسانی"،شیراز :دانشگاه شیراز .

سعید ، بابی(1379)، هراس بنیادین:اروپامداری و ظهور اسلام گرایی، ترجمه غلامرضا جمشیدی‌ها و موسی عنبری، تهران:انتشارات دانشگاه تهران.

شبلی نعمانی، محمد، (1341) مجموعه مقالات ، ترجمه محمدتقی فخرداعی، تهران.

شجاعی زند، علیرضا و قجری ،حسینعلی(1387)،" قابلیت‌های تحلیل گفتمان دربررسی پدیده‌های فرهنگی- اندیشه ای ".پژوهشنامه متین، شماره 40.صص 90-63.

فارسی جلال الدین(1368) فلسفه انقلاب اسلامی .تهران: امیرکبیر.

فرکلاف، نورمن.( 1387 )تحلیل انتقادی گفتمان، چاپ دوم، ترجمه شایسته پیران ودیگران، تهران: دفتر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، مرکز مطالعات و پژوهش‌های رسانه‌ها.

فلیک، اُوه. ( 1388 ). درآمدی بر تحقیق کیفی، چاپ دوم، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.

فوکو، میشل (1378)، نظم گفتار، ترجمهٔ باقر پرهام، تهران: آگاه.

کاستلز، مانوئل(1380)اقتصاد، جامعه وفرهنگ، عصر اطلاعات و ظهور جامعه شبکه ای.ترجمه احمد علیقلیان وافشین خاکباز، تهران:طرح نو، چاپ اول.

کدی، نیکی آر(1377)"مطالعه تطبیقی انقلاب‌های ایران"ترجمه فردین قریشی، فصلنامه متین شماره اول. صص291-318.

گلدستون ،جک( 1385) مطالعات نظری تطبیقی انقلاب‌ها، ترجمه محمد تقی دلفروز.تهران:نشر کویر.

گولد و کولب (1384) فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمهٔ محمد جواد زاهدی، تهران: چاپ دوم، نشر مازیار.

گیدنز،َآنتونی(1382).اصولگرایی دینی:احیای اسلامی، ترجمه هادی نیلی، نشریه شرق.

مشکانی سبزواری، عباسعلی و الویری، محسن(1390)" درامدی بر سنجش ظرفیت‌های تمدن سازی فقه"، فصلنامه پژوهشی تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی.سال اول شماره 3.صص 145-182.

معدل، منصور(1382) طبقه ، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، ترجمه محمد سالار کسرایی، مرکز بازشناسی اسلام وایران.

-  Fairclough, Norman( 1992), Discours and Social Change,  Polity Press, London

-  Fairclough, Norman(1995), Media Discourse, Hodder Arnold, London.-

- -Fairclough, Norman(2001), Critical Discourse analysis as A Method in Social Scientific Research, in Wodak, Ruth &Meyer, Micheal(2001), Methods of Critical Discourse Analysis, SAGE Publicatins, London, Thousand, New Dehli, First Published PP: 121- 139

- -Howarth, David, Howarth, David and Stavrakakis, Yannis(2000), Introgucing Discourse Theory and Political Analysis, inNorval, Aletta J and Stavrakakis, Yannis(ed), Discourse Theory and Political Analysis(Identies, Hegemonies and Social Change),Manchester University Press, First Published, Manchester and New York,pp: 1-25

- -Jorgensen Marianne and Louise Phillips(2002), Discourse Analysis As Theory and Method,  SAGE Publications, London, Thousand Oaks  New Dehli , First Published.

- -Keddie, Nikki(1981). R. Religion, Society and Revolution in Modern Iran, Modern Iran: the Dialectics of Continuity and Chenge, edited by M. E. Bonine and N.R. Keddie. State University of New York Press, New York.

- - -Norval, Aletta J(2000), Trajectories of Future Discourse Theory, in Howarth, David, Norval, Aletta J and Stavrakakis, Yannis(ed)(2000), Discourse Theory and Political Analysis(Identies, Hegemonies and Social Change), Manchester University Press, First Published, Manchester and New York,PP:219-236..

- Laclau,E and  Mouffe,C(1985),Hegmony and Socialist Strategy:Towards a  A radical Discours Politics,Verso,London.

-Tehranian, Majid(1993),”Islamic Fundamentation in Iran and the Discourse of Development”, in Mart. E .Martin and Appleby.R.Scott(eds),The Fundamentalism Project, Chicago and London, The University of Chicago Press,First Published,pp.341-373.

-Turner, Brayan S.(2001),”Cosmopolitan Virtue: on Religion in a Global Age”, in European Journal of Theory, 4(2):131-152.

-Van Dijik,Teun (2001), “Principal of Critical Discourse Analysis”, in Michael Toolan, ed, Critical Discourse Analysis, volume 2, Routhledge, London and New York, First Published,pp.104-143.

-Wodak, Ruth,(2001),”what CDA is About: A Summary Of Its History, Important Concepts and Its Development”, in Wodak,Ruth & Meer, Micheal, Methods of Critical Discourse Analysis, SAGE Publications, London,Thousands,New Dehli,First published.pp.1-13.

-Zubaida, Sami(1993)” The Quest for the Islamic State: Islamic Fundamentalism in EGPT and IRAN”, In Martin. E.Martin  and Appleby.R

نویسنده:

دکتر شهلا باقری: دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی، نویسنده مسئول  

دو فصلنامه الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی شماره 5

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول