به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، رمان «تذکره اندوهگینان» نوشته حسامالدین مطهری در نمایشگاه کتاب تهران عرضه میشود.
حسامالدین مطهری نویسنده درباره کتاب تازهاش میگوید: تذکره اندوهگینان قطعاً مخاطبی متفاوت با کلت45 خواهد داشت. هر کتاب میبایست مخاطبِ خود را بسازد.
وی درباره ظاهر و باطن رمانش میگوید: تذکره اندوهگینان رمانیست دربارۀ زندگی. در ظاهر، داستان قصۀ مردی خسته را در اواخر قرن چهارم هـ.ق روایت میکند. در باطن، تذکرۀ اندوهگینان رمانیست دربارۀ امروز. مهمترین دغدغۀ من در نگارشِ تذکره، دغدغۀ «انسان در مواجهه با خود» بوده است. تذکره داستانِ سفر است.
به گفته نویسنده زبان رمان کهن است: رمان، زبانی نسبتاً کهن دارد. بهدلایلی که پس از خواندنِ کتاب متوجهش خواهید شد، زبانِ رمان وفادار به سبکِ قرنِ هفتم هـ.ق است. روایتِ سرراست و در عینِ حال رازآلودِ داستانِ شخصیتِ محوری داستان (عبدالله)، تلاشیست برای برانگیختنِ حسِ همذاتپنداری مخاطب.
این نویسنده درباره مخاطبین رمان خود نیز چنین برداشتی دارد: این رمان برای همۀ کسانی نوشته شده که در پی خود هستند. بههیچوجه مدعیِ نشاندادنِ یک راه نیستم. خودم را هم در در جایگاهِ یک مصلح یا هدایتگرِ اجتماعی تصور نکردهام.تذکره خالی از هرگونه دعوت به آیین، کیش، مذهب و نگرش است. اما کسانی که به هر دلیل، خود را بیاندازه در این جهان بیگانه میدانند مخاطبانِ اصلی رمان تذکره اندوهگینان محسوب میشوند. اگر حس میکنید همچنان با «دلیلِ بودن» درگیر هستید، رمان تذکره اندوهگینان داستانِ شماست؛ بدونِ قضاوت، بدونِ سرزنش.
در ذیل بخشی از رمان را بخوانید:
«در آغاز نور بود و جز نور نبود. تا آنگاه که غم پدید آمد. و من عبدالله بودم در حیرانی، به سفر شدم در حیرانی تا بیابم رازِ شادمانی. جان به لبآورده در سجنِ سیهروی دیوِ شب راه پیمودم. بگشتم و مرکب براندم و از ظلماتِ جهل به ظلماتِ دشت برسیدم. جان در هلاکت بود اگر مانده بودم، جان هلاک میشد اگر جوانمرد دستگیرم نمیشد.
من عبدالله بودم در سفری دراز. از غم به اندوه، از اندوه به شادی. و این راه صعب است و دشواری هر دم فزونتر. و چون به سفر شدم، سالِ غم بود. اندکی بگذشت. اندوه زبانه کشید و این اندکی پیش از سیرِ زمین بود. سفر را سه گاه بود. سفرِ نخستین را منزلگاه غم بود و جانکاه سفری بود، پیادهپای و بییاور. غم پسِ سر میگذاشتم و جاده اندوه میپیمودم. مدد نمیدیدم که خشم، پردهافکن بود بر دیده دل و خرد. خرد را بباید که هر فرزندِ آدم بسازد. خدای را نتوان یافت جز با خرد. و خردمند آن باشد که بدان راه رود که بداند، و نه آن است که همهچیز داند. و او دل بسپارد تا مدد به دیده دل و دیده ظاهر ببیند. سفر کردم تا آن را بیابم و آن سفرِ سوم بود. آن است سفر از اندوه به شادی (انشاءالله تعالی).
چون از مادر بزادم بر جاده سفرِ نخستین بایستادم. و آن سفر، سفرِ غم است و بسیارند آنانی که از آن جاده جان و تن به در نمیبرند. سفرِ نخست سفرِ شهوت است و خور و خواب. بباید که از آن گذر کُنی یا آنکه همه را به دست آوری. اگر به دست آوردی و در آن ماندی و پرستاری خور و خواب و شهوت کردی، جاده اندوه پیشِ پایت نمود نتوان کرد و از عامیان خواهی ماند. اگر به کف آوردی خور و خواب و شهوت را و متمتع شدی آنچنان که مخلوق محتاج است و خالق عطاکننده، میبایست رهِ اندوه پیش گیری. و این میسور نمیشود مگر در جانِ تو طلب باشد؛ طلبِ اندوه که جلادهنده غم است و تشنه شادی.
نیست رهگذارِ جاده اندوه مگر گذارکرده از جاده غم. و نیست گذارکرده از جاده غم مگر او که متمتع شده باشد از خور و خواب و شهوت؛ که آدمیست و آدمی محتاج. والله الصمد. پُرسند اندوه چیست؟ اندوه آن باشد که بجویی خود را. و اگر خود را یافتی همه را یافتی. و اگر گویی همه را یافتم جز خود، و بازشناختم جهان را و خدای را اما خود بازنیافتم، بدان که همه عمر بر جان و تنِ خود تازیانه نشاندی و هیچ نیافتی. باز گویم با تو آنچه بر من گذشت. خدای داند پس از این چه خواهد گذشت و من همچنان مسافرم.»
این کتاب توسط نشر اسم در سیامین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه خواهد شد.
انتهای پیام/و