اشاره
منجی در ادیان مختلف همیشه مورد اهمیت بوده است و کمتر دینی را میتوان یافت که اعتقادی به منجی نداشته باشد، حتی آنهایی که به خداوند باور ندارند یا به چندخدایی معتقد هستند. اما در قرن 21 از یک نکته نمیتوان غافل شد و آن، ازهمگسستگی میان حقیقت و واقعیت در عرصههای گوناگون است؛ چراکه دیگر دامنه تأثیر یک کارگردان به مراتب بیشتر از آن خطیب یا تئوریسین اندیشههای دینی یا هر چیز دیگری است و حتی مشتری مسائل فلسفی در سینما داغتر از کتابهایی است که در این زمینه به چاپ میرسد.
این نکته را از مقایسه میزان فروش فیلمهای فلسفی همچون تلقین کریستوفر نولان با آثار برخی مؤثرترین فیلسوفان غرب میتوان پی برد. آنچه در این میان قابل توجه است، روح و روحیه استکباری در منجیهای هالیوود و برخاستهشدن این ابرمردان از یک نژاد خاص و پایبندی به فرهنگی ویژه است که امروزه در بین ملل جهان بخصوص مستضعفان از آن به استکبار و نظام سلطه یاد میشود.
نگاه تطبیقی به منجی در سینمای ایران و سینمای غرب
1- سینمای استراتژیک و ملزومات تحقق آن
1-1- ماهیت سینما
این روزها نظام استکباری با چنبرهزدن بر محتوا و قالب سینما و شکلدادن ماهیت سینما بر مبنای جهانبینی و ایدئولوژی خود، اهداف پیدا و پنهان خویش را دنبال میکند. بهترین فرصت فراهم شده است تا بتوانند کلاس تاریخ را در روی پردههای سینما برگزار کنند و از سویی اتفاقهایی را به نمایش بگذارند که هیچگاه رخ نداده است! برای نمونه، در فیلم پزشک، زندگی ابنسینا به گونهای تصویر شده است که کارگردان و اسپانسر پشت صحنه خواسته است، نه واقعیتی که در بیرون بر روی کتابهای بسیار از ابن سینا نوشته است. بنابراین برای فهماندن ابنسینا به نسلهای بعدی داستان متفاوت خواهد بود و نمیتوان نقشبندی تصویر را با متن تغییر داد.
سینما این اختیار را از مخاطب میگیرد و از طریق فیزیک مجسّم(کانکریت) به او توان تحلیل میدهد. شکل و شمایل شاهزادهای که "لورنس اولیویه" در فیلم "شاهزاده و دختر رقاصه" ارائه میکند، همان است که بر پرده وجود دارد. شاهزاده "اولیویه" و رقاصه "مارلین مونرو" است. حال از بیننده توان تجسم این دو به هر شکل دیگر ستانده شده است. اما این شکل و شمایل مستبد، کارهایی میکنند و دارای گفتارهایی هستند که میتوانند روانکاوی شوند، تحلیل و بررسی گردند تا کنه درون آنها برملا گردد و فرآیند محتوایی این فیلم را آشکار سازد.1
1-2- اهمیت نگاه راهبردی
نگاه راهبردی با نگاه به آستانه بسیار متفاوت است. زمانی که آیندهنگری و هدفگذاریها مشخص شود، نیروها توان و انگیزه فعالیت پیدا میکنند و از مهارتهای کسبشده بهخوبی برای اقدام و عمل بهره میگیرند. از اینجا افراد دارای نگاه راهبردی به مسائل با افراد دیگر معلوم میشوند که روندی روتین و عادی در کارها باعث روزمرگی میشود و دیگر توان نقشپذیری و تلاش ندارند و مانند مردگانی متحرک در تلاش برای زندگی امروز خویش هستند. بنابراین نظام سلطه و بهدنبال آن هالیوود میکوشند تا چهرهای نو از آینده قدرت ترسیم کنند.
در سیاستگذاری، نگاهی به سه وجه قدرت از منظری معکوس، خلاف آرایش دستچین دانشوران علوم سیاسی، بیثمر نیست. یک سیاستگذار میتواند شکلدادن به خواستههای دیگران و قاببندی برنامه را، پیش از تمسک به وجه تحکیم قدرت، محملی برای شکلگیری محیط پیرامون قلمداد کند. در مجموع، آنان بر ترکیب وجوه دوم و سوم قدرت با وجه نخست آن مصرّند، وجهی از آن را، با اهمیت روزافزون آن در قرن حاضر، نادیده میگیرند.2 حال وقتی تلاش برای پیداکردن مسأله قدرت و تسلط بر افکار عمومی را مشاهده میکنیم، متوجه عمق فاجعه برای فقدان نگاه راهبردی در امور کشوری و مدیریتی و فرهنگی میشویم.
1-3- سینمای استراتژیک
سینما دارای سه بخش است: هنر، رسانه و صنعت. هر چند هر سه وجه درهم تنیده شده و لزوما نمیتوان گفت که یک فیلم تنها یک وجه دارد، بلکه این روزها کارگردانان در تلاش هستند تا هر سه وجه را با هم داشته باشند، هر چند گاهی اسیر مادیات میشوند و از سفارت استرالیا یا از سرمایهدار اماراتی کمک میگیرند تا بودجه ساخت فیلم را به دست آورند. از طرفی، کیفیت فیلم را متناسب با گیشه تهیه میکنند تا اثر فروخته شود. اما در ده سال اخیر بلکه بیشتر، کارگردانان و آثار آنها رنگ و بوی دیگری یافته است. وقتی شما میوه بارور درخت فلسفه را وارد سینما بکنی، محصولی را ارائه میدهد که در انسانهای امروزی میتوان مشاهده کرد.
وظیفه سینمای استراتژیک از این قرار است که با مبنا قرار دادن ایدئولوژیهای کشور مهاجم به کشور هدف حمله کند و تفکرات و برنامهریزی و اساس فکری آن را به حاشیه براند و ضمن ترسیم جهانبینی و ایدئولوژی کشور مهاجم در قالب نمادها و إلمانها رویکردی را در فیلم و سریال خود در پیش گیرد که در نهایت مخاطب ناخودآگاه همان رویکرد را در زندگی خویش اجرا میکند. اگر باور دارید که این حرف جز توهّم توطئه چیز دیگری نمیتواند باشد، پیشنهاد میکنم تا فیلم ایکس من- آپوکالیپس 2016 یا فیلمهایی از این دست را ببینید تا متوجه شوید این اتفاق چه زمانی روی میدهد.
این روزها فیلمهایی فروش بیشتری دارند که با ژانر وحشت و خشونت به سمت خدشه به تفکر بروند و مهمترین مسائل روز دنیا را مورد بحث قرار دهند؛ این میزان خواست و نیاز است که به ساختن هملند، 24 و ... با هزینههای کلان میانجامد. حتی هنگامی که کارگردان، طرحی را ضعیف اجرا کند، باز مورد تقدیر قرار میگیرد و اسکار را هم به او میدهند مانند فیلم آرگو که شاهدان و غایبان بر ضعف آن گواهی میدهند و اینجاست که جشنواره فجر با حضور فیلمهایی که کاملا ابزود، مروج فحشا و بیبندوباری است، برچسب سیاسی و حکومتی میگیرد و حضور در اسکار مایه افتخار است.
2- سینمای منجیگرا و چرایی پرداختن به آن
هر دین، بخش مهمی از بحث را به آیندهای اختصاص داده که هنوز نیامده است. این هدفگذاری نشان از اهمیت منجی در آیندهای است که بناست دین را به سمت روشنایی و عظمت ببرد؛ از این رو بسته به استدلالهایی که از درون ادیان گوناگون بیرون میآید، به حقیقت کلام آنها پی میبریم. در زرتشت، مسیحیت، یهود و اسلام هر کدام منجی هست.
نظام استکباری با سینمای هالیوود در تلاش است تا تصویری روشن از منجیای نشان بدهد که او معرفی میکند. بهواقع، مردم دنیا امام زمانی را میپذیرند که با ملاکهای مورد بحث غرب نزدیک باشد. همین سیستم بر نوع مباحثه و منطق در جریان گفتوگوی بین تمدنی تاثیر میگذارد و آن را مورد عزت یا ذلت قرار میدهد. امروز کار سینمای غرب برای شاخصسازی از اسلام آسان شده است، شاید بارها دوربین مخفی را دیدهاید که بهواقع تحقیق غیرمستقیم جامعهشناختی بر روان مردم غرب است؛ یعنی زمانی که شیئی پرتاب و همزمان با آن اللهاکبر گفته میشود و آن را نشانه وجود بمب میپندارند.
حال تصور کنید اگر بخواهیم برای نسلی تبلیغ کنیم و درباره امام زمان سخن بگوییم، ذهن این نسل به سمت کاراکترهای ساخته و پرداخته نظام استکباری در برابر شخصیت منجی نظام توحیدی قرار میگیرد و ذهن مخاطب بتمن، آخرین بادافزار، آپوکالیپس و ... می رود و قانع کردن این ذهن که با تصویر سازی تخریب شده است، بسیار سخت و طاقت فرسا خواهد بود
2-1- سینمای ایران و مسأله منجی
امیدی به قبل از انقلاب نبود، کارگردانان متعهد به کثرت اقلی که امروز دیده میشود، نبود. اما لمپنیسم آنقدر به اوج خود رسیده بود که جایی برای تحلیل محتوایی بسیاری از آثار نمیماند، ایران بود و سفر سنگ و یک دنیا حرف پشت این اثر فاخر. اما باز نکته اینجاست که بعد از انقلاب اسلامی چه کردیم، روند سابق فیلم فارسی به یمن حضور چند ده کارگردان با شیوههای جدیدی ادامه داشت، خودفروشی رنگ عوض میکرد و به وطنفروشی میرسید. اما مسأله انتظاری است که ما از انقلاب اسلامی داشتیم.
اگر قرار است در برابر منجیسازی نظام استکباری حرکتی صورت بگیرد و اگر بناست با منصفانه ارزیابی کنیم، چهل سال زمان زیادی برای تربیت نسلی از کارگردانان فاخر نیست و تا فرهادی و طرفدارانش به این تصمیم برسند که بایستی آستین بالا زد و کمی تغییر جبهه داد و به جای القای توهّم کمی هم به واقعیت پرداخت و آمریکاییگونه دستکم چند اثری را تولید کرد، مدتها زمان میبرد. هر چند در این میان کارگردانهایی ظهور کردند و کارهایی کردند کارستان ولی بازهم نگاه حداقلی است و بایستی تغییر ایده داد.
از جمله آثاری که میتوان در سینمای ایران به عنوان اثر منجی گرا اشاره داشت، ملک سلیمان و شاید یتیمخانه ایران است؛ چراکه نگاه منعطف به حضور منجی است و آیندهای خوب در دسترس خواهد بود. اما نمیتوان به اثر دیگری اشاره کرد که در سینمای ایران به وضوح به این موضوع اشاره داشته باشد. این در حالی است که نظام استکباری هر روز کارکترهای جدیدی از منجی ارائه میکند.
2-2- سینمای آمریکا و سینمای منجیگرا
در این مقال به سه دسته آثاری که به منجیگرایی در سینمای هالیوود اشاره داشته، پرداخته شده است، جالب اینجاست که هر چقدر در سینمای انقلابی ایران به آثار مهدوی کم پرداخته شده است، تا دلتان بخواهد نبرد آخرالزمانی، مهدی و ساختار اجتماعی امام زمان بررسی شده است.
الف) آخرین بادافزار
آخرین کنترلکننده باد(The Last Airbender)، فیلم اکشن ماجراجویانه-فانتزی آمریکایی با نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی ام.نایت شیامالان است. این فیلم بر اساس فصل اول مجموعه پویانمایی شبکه نیکلودئون با عنوان آواتار: آخرین بادافزار ساخته شده است. در این فیلم، بازیگرانی همچون نوآه رینگر، نیکولا پلتز، دو پتل، شان طوب، کاترین هوتن و جکسون رادبون ایفای نقش میکنند.
نخستین نمایش این فیلم در 30 ژوئن 2010، در نیویورک بود و سپس توسط پارامونت پیکچرز در 1 ژوئیه 2010 در دیگر مناطق اکران شد. از این دست فیلمها بسیار در ساختار سینما دیده شده است، مانند آواتار اثر جیمز کامرون و ... البته این فیلم با نگاهی تبتی و پیوسته در میانه میدان تناسخ سعی دارد تا طول عمر منجی را با دو دلیل تجربی پاسخ دهد: نخست این که انسانهایی به دنیا میآیند و در تلاش هستند تا دنیا را به صلح ختم کنند و موفق نمیشوند ولی دوباره روح این فرد در انسان دیگری میرود و وظیفه کاهنان معابد تبت شناسایی فردی است که روح منجی قبلی در وی حلول کرده است.
بنابراین، امتحانهای گستردهای از کودکانی میکنند که از سراسر جهان پیدا کردهاند و سرانجام قوم آتش سعی دارد تا افرادی را که به هر چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تسلط دارد بازداشت کند و بکُشد، بنابراین آنگ شخصیت اصلی داستان را در گلوله یخی زندانی میکنند تا گرفتار قوم آتش نشود.
ب) مردان ایکس، آپوکالیپس
مردان ایکس: آپوکالیپس (X-Men: Apocalypse) یا مردان ایکس: آخرالزمان به کارگردانی برایان سینگر و فیلمنامهنویسی سیمون کینبرگ است، این فیلم بر اساس مجموعه کتابهای مصور مردان ایکس کمپانی مارول کامیکس ساخته شده است و به دنبالهای بر فیلمهای مردان ایکس: کلاس اول و مردان ایکس: روزهای گذشته آینده است و به عنوان نهمین قسمت در مجموعه فیلمهای مردان ایکس به شمار میرود.
در این فیلم، بازیگرانی همچون جیمز مکآووی، مایکل فاسبندر، اسکار آیزاک، جنیفر لارنس، رز بیرن، نیکولاس هولت، الیویا مان، ایوان پیترز، لوکاس تیل، سوفی ترنر، الکساندرا شیپ، تای شرایدن و کدی اسمیت-مکفی ایفای نقش میکنند. نخستین نمایش مردان ایکس: آپوکالیپس در 9 مه 2016 و در شهر لندن بود و سپس توسط فاکس قرن بیستم در تاریخ 27 مه 2016، به صورت سهبعدی و آیمکس در آمریکای شمالی اکران شد.
شاید اگر یک انسان شیعه بخواهد تا بنابر روایات شیعه هنگامه ظهور حضرت حجت(عج) را تصویرسازی کند، دست بر آستان روایات با دقتی که این فیلم دارد، نتواند آنها را برشمارد. شخصیت منفی این قسمت از فیلم مردان ایکس فردی به نام ان صباح النور است، وی سالها در غیبت به سر میبرد و در نهایت میکوشد تا بر مردم چیره شود. جالب اینجاست که وقتی میخواهد ظهور خود را اعلام کند، مانند روایات شیعه با استفاده از تلهپاتی اعلام ظهور میکند و از همه مردم میخواهد تا به قیام وی بپیوندند.
او دارای قدرت های ماورایی است و معلوم نیست از کجا آورده است و دیگران را با همین قدرت ها اغوا میکند و در نهایت به دنبال تخریب دنیا و ساختمان تمدنی ویرانه برای خود است. در نهایت نیز مردان ایکس با اتحادی دوباره وی را شکست میدهند و اجازه برپایی حکومت را به این انسان ستمگر نمیدهند.
3- راهکارهایی برای داشتن سینمای منجیگرا
3-1- مدیریت: نکته تکاندهندهای وجود دارد که گزارش نشده است از هیچ چرخگوشتی بتوان آب پرتقال گرفت و یا از هیچ مخلوطکنی بتوان گردو آسیاب کرد یا ... یعنی سیستم وقتی تعریف شد دیگر به این آسانی نمیتوان مسأله را تغییر داد. پس مدیریت، مهمترین رکن در این عرصه است. مؤثرترین مسأله در روند ساخت آثار مهدوی و منجیمحور با نگاه صحیح به مسأله مهدویت که بتواند برتر و یا حداقل همپای آثار منجیگرای نظام سلطه خود را بر پرده سینمای جهان و یا حداقل کشور به ظهور رساند، از دست مدیری کارآمد بیرون خواهد شد؛ نه مدیری که خود متأثر از جهانبینی و ایدئولوژی نظام سلطه باشد.
3-2- اندیشکده مهدویت: تشکیلات فراوانی در حوزه مهدویت مشغول به فعالیت هستند که تاثیرات بسیاری را از آنها شاهد بودهایم، اما باید کار به صورت اندیشکدهای و جدی در هم تنیده شود و هر کدام از نهادهای پژوهشی، آموزشی و ... سهم خود را در روندی کلی ایفا کند نه این که به صورت موازی همه در یک مسیر فعالیت کنند و بسیاری از کارها فقط به درد کاغذخردکنهای محل کار بخورد!
3-3- توجه به وجوه نمایشی مهدویت: ما در سینما به دنبال ساخت اثر مستند خشک و رویداد نقلی ماجرا نیستیم. وقتی سوار تاکسی میشویم، آهنگی مورد علاقه ماست که قبلا گوش دادهایم یا این که از صدایی لذت میبریم که در دوران کودکی خاطرات بسیار داشتیم و سابقه ذهنی آن یادآور نوستالوژی دیروز و امروز میشود؛ داستانهایی که در کتابها خواندهایم و ... .
استفاده از دیرینگونه به این معناست که مانند کشتی آرک یا پاندای کونگفو کار به توهین به ساحت انبیا بینجامد؛ بلکه باید با استفاده از داستانهای انبیا به موضوع روایت و داستان بدهیم.
3-4- تربیت نیرو: مهمترین مسأله، تربیت نیروی معتقد به آرمانهای انقلاب اسلامی بر مبنای بینش توحیدی و ایدئولوژی تشیع و راهبردهای نظام اسلامی در تقابل با نظام استبکاری است تا به این وسیله فرد،خود علاقهمند به تولید اثر باشد؛ در غیر این صورت، آثار سفارشی محصولی جز اتفاقهایی که این روزها در جشنواره فیلم فجر میبینیم، نخواهد داشت. صدای درددل از عمق جان شنیده میشود و نوایی که برای بودجه و پول بیشتر باشد، صدایی ماندگار ندارد.
بنابراین همانطور که دیگر توجه عمیقی به تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به دلیل ناکارآمدی در تولید بهتر محتوا دیده نمیشود و این خلأ با شبکههای تلویزیونی اینترنتی بیمحتوا و سلبریتیمحور پر شده است، دیرزمانی نخواهد بود که مخاطب از دست این مطالب گریزان شده، به سمت اثری خواهد رفت که متمایل به واقعیت و حقیقت باشد؛ چراکه این شبکههای اینترنتی این روزها نه بویی از حقیقت دارند و نه واقعیت.
کوتاهسخن در مسأله منجی و به پرده آوردن کاراکترهای جذاب از سوی نظام سلطه، سینمای ما هنوز گامی برنداشته است و چند اتفاق و اثر خودجوش از سوی برخی کارگردانان را نمیتوان بر وجود ارادهای سیستماتیک در این عرصه حمل کرد.
پینوشتها
1. رفیعا، بزرگمهر، ماهیت سینما، جلد اول، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1389، ص19.
2. نای، جوزف، آینده قدرت، ترجمه احمد عزیزی، نشر نی، تهران، 1392، ص 43.
منابع
1. منوریان، دکتر عباس، تفکر استراتژیک: مفهوم، عناصر و مدل ها، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1394.
2. رفیعا، بزرگمهر، ماهیت سینما، جلد اول، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، تهران، 1389.
3. نای، جوزف، آینده قدرت، ترجمه احمد عزیزی، چاپ دوم، نشر نی، تهران، 1392.
4. امین خندقی، جواد، آخرالزمان و آینده گرایی سینمایی، چاپ اول، نشر ولاء منتظر، 1391.
5. راودراد، اعظم، جامعه شناسی سینما و سینمای ایران، نشر دانشگاه تهران، 1392.
6. پولتی، ژرژ، سی و شش وضعیت نمایشی، ترجمه سیدجمال آل احمد و عباس بیاتی، نشر سروش، چاپ چهارم.
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 34
انتهای متن/