نام بزرگ شیخ شهید، روحانی انقلابی و مجتهد وارسته، شیخ فضل الله نوری در تاریخ معاصر با مشروطه مشروعه، گره خورده و ماندگار شده است و از نتایج مقاومت و مساعی این عالم دینی و فداکار انشاء تاریخی قانون هیئت مجتهدین طراز اول در متمم قانون اساسی مشروطه است. بر اساس نظر شیخ فضلالله نوری حضور هیئتی از مجتهدین واجد شرایط برای مراقبت بر مجلس شورا الزامی بود. این چند نفر هیئت مستقل از مجلس و موازی نهاد مجلس بود.
این اصل، پیشنهاد شیخ فضل الله نوری به مجلس شورای ملی و متن آن یکی از مسایل بحثبرانگیز در مجلس شورای ملی بود، برخی از روشنفکران مخالف این اصل بودند. برخی از علما نظیر سید محمد طباطبایی هم معتقد بودند با وجود حضور نمایندگان روحانی در مجلس نیازی به چنین اصلی نیست. سید عبدالله بهبهانی گفته بود چگونه میتوان اختیارت قانون گذاری مملکت را به چند نفر داد که در غالب اعصار شاید آنها از اهل غرض باشند. اما با حمایت آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی سرانجام به تصویب رسید.
قانونی که مجلس شورای ملی را موظف می کرد قوانین مصوب مجلس را قبل از اجرا برای تطبیق با شرع مقدس از غربال علماء دین عبور دهد. قانون مترقی که به نهاد مهم شورای نگهبان در قانون اساسی جمهوری اسلامی منتهی شد.
حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص می فرمایند: "لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضلالله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. "
شهید مرتضی آوینی با عبارت زیبایی از این اتفاق تاریخی، چنین مینویسد: "قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند و یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بیآنکه خود بدانیم. شیخ فضلالله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود، چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعهای از شرطها و حدود – یعنی قانون – مبدل میشود".
ایستادگی و شجاعت شیخ شهید در برابر طوفان تخریب ها و جسارت در بیان فهم دینی خود از اصول حقه اسلام و نترسیدن از انگ روشنفکران مبنی بر مخالفت او با اصل مشروطه و مجلس شورا ملی افتخار آمیز است. او در پاسخ به فرافکنی های روشنفکران و برخی هم لباسی های خود چنین فریاد می زند : "والله با مشروطه مخالفت ندارم. با اشخاص بیدین و فرقه ضالّه و مضلّه مخالفم که میخواهند به اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامهها به انبیاء و اولیاء توهین میکنند و حرفهای کفرآمیز میزنند. علمای اسلام مأمورند برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم. چگونه من مخالف با عدالت و مروج ظلم میشوم؟ چگونه بیطرف شوم و سخنی نگویم؟ من مخالف اساس مشروطیت نیستم؛ بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابقت با شرع داشته باشد."
از نکات عبرت انگیز دوره مشروطیت ،طرد شیخ فضل الله نوری به جرم تندروی و افراطی گری بوده است تا جائیکه یپرم خان ارمنی که نه مسلمان بوده و نه ایرانی ،جرات کرده و یک مجتهد طراز اول پایتخت را دستگیر و در زمان هیجانات مردم از فتح تهران ،در یک هیئت فرمایشی دادگاهی و در یک روز سیاه به دارش می آویزد. مرحوم آقای طالقانی در مورد این حادثه گفته است: «کشته شدن مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد.
و جلال آلاحمد چه زیبا در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران مینویسد: "از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از 200 سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد."
دوره نهضت مشروطیت ،زمانه پرحادثه و عبرت آمیزی در تاریخ معاصر ایران محسوب می شود که برای امروز ما نیز درسهای فراوانی را به همراه دارد. فصل پرطلاطم و پرکشش ،اماکوتاه مشروطیت هم در ساحت اندیشه ورزی و تقنین و همچنین در نوع مواجهه منورالفکرها و روحانیون با غرب و البته فرجام ناخوشایند آن که به دیکتاتوری رضاخانی انجامید هنوز به روی محققین و پژوهشگران منصف گشوده است و حتی می تواند پاسخ های برخی از گره های ناگشوده امروز جامعه ایران را نیز با خود به ارمغان بیاورد.
درود و رحمت و رضوان الهی بر روح بزرگ و خدایی شیخ شهید مشروطه مشروعه شیخ فضل الله نوری که با خون خود جامعه اسلامی را بیمه کرد و نقطه اطمینان و ایقان مومنین گشت.
انتهای متن/