6. وضعیت برخورداری از وسایلِ رفاهی خانگی
میزان برخورداری یا عدم برخورداری از وسایل و امکانات رفاهی در منزل، میتواند یکی از معرّفهای سطح رفاه اقتصادی باشد. از میان وسایل خانه، طیفی از وسایل رفاهی، از وسایلی که امروزه داشتن آنها در منزل تبدیل به الزامات برخورداری از حداقل رفاه شده است (مانند یخچال و تلویزیون) تا وسایلی که سطح بالاتری از رفاه و قدرت اقتصادی را نشان میدهند و تا امروز «لوکس» به شمار میروند (مانند توستر، مایکروفر، ساندویچ میکر، تلویزیون از نوع السیدی) مدّ نظر قرار دادیم و از طلاّب پرسیدیم که آیا این وسایل را در منزلشان دارند یا خیر؟ از سوی دیگر، میزان برخورداری از این وسایل شاید بتواند مُعرّفی از نوع عادتواره زیست طلاّب در ساحت خانوادگی و از حیث دیگر، میزان التزام عملی به شاخص «سادهزیستی» قلمداد شود. [8] نتایج در جدول بهصورت خلاصه آمده است:
شماره پاسخگو |
خودرو | یخچال | تلویزیون | رایانه شخصی | لپتاپ | تلویزیون السیدی | مایکروفر | توستر | ساندویچ میکر |
1 | - | + | + | + | + | - | - | - | - |
2 | + | + | + | - | - | - | - | + | - |
3 | - | + | + | - | - | + | - | - | - |
4 | - | +[9] | +[10] | - | +[11] | - | - | - | - |
5 | - | + | + | - | - | - | - | - | - |
6 | - | + | + | - | - | - | - | - | - |
7 | + | + | + | - | - | + | + | + | + |
8 | + | + | + | + | + | - | - | - | - |
9 | - | + | + | + | + | - | - | - | - |
آنچه از اطلاعات فوق به نظر میرسد، مؤیّد نتایج به دست آمده از چند قسمت پیش از آن درباره پایگاه اقتصادی متوسط و متوسط رو به پایین طلاّب است. اکثریت قریب به اتفاق طلاّب از وسایل «لوکس» (یعنی وسایل سمت چپ طیف بالا) بهرهمند نیستند. اما نکته قابلتوجه بهرهمندی قریب نیمی از طلاّب از وسایل جدیدی چون رایانه شخصی و لپتاپ بود که خود نشاندهنده پذیرش این وسایل در قشر وسیعی از طلاّب است. گرایشی که به صورت نهادی نیز توسط نهادهای متولّی مدیریت حوزه (چه از شکل سنّتی مانند نهاد مرجعیت و چه از شکل دیوانسالارانه شده آن مانند مرکز مدیریت حوزه) به آن دامن زده شده و از آن استقبال شده است.
جالب آن است که بخش سنّتی حوزه و نمایندگان سنّتی آن مانند آیتالله العظمی سیستانی نقش عمدهای را در ترویج استفاده از این وسایل نوین همچون رایانههای شخصی و تأسیس مهمترین و سابقهدارترین پایگاه های اینترنتی حوزوی داشتهاند. نهادهای خدماتی دیوانسالارانه حوزه نیز اقداماتی همچون فروش اقساطی لپتاپ به طلاّب، تأسیس مراکز مهمی مانند «مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی» و استفاده مؤثر و عملی از اینترنت در هنگام ثبت نام دروس، اعلام نمرات و مانند آن، به همهگیری این گرایش سرعت بیشتری بخشیدهاند.
در سطح بدنه حوزه (یعنی طلاّب و مدرّسان آن) نیز استقبال شایان توجهی از این ابزارهای نوین صورت گرفته است. وبلاگها و پایگاههای متعدد و بعضاً پربیننده طلاّب در فضای مجازی با گرایشهای گوناگون فکری و سیاسی، وجود پایگاه فعّال بیشتر مراجع تقلید، قرار دادن بسیاری از درسهای دوره خارج حوزه بر روی پایگاههای مراجع و استادان حوزه در اینترنت و نمونه های مشابه میتواند نشانههای روشنی در سطح کلان، از اقبال حوزویان به رایانه و ابزارهای ارتباطی نوین باشد که مؤیّد نتایج سطح خرد ِ به دست آمده از این بخش از پژوهش حاضر است.
7. نوع هدفگذاری شغلی
پنج تن از نه طلبه، از خواست درونی خود برای داشتن شغلی در محیط دانشگاه سخن میگویند. این تمایل درونی در پاسخگوی 7 به اوج میرسد و او تنها شغل دلخواه خود را تدریس در دانشگاه میداند. حال پرسش اساسی اینجاست که آیا اگر دیوار بلند بیاعتمادی در ذهن طلاّب نسبت به دانشگاه و محیط آن وجود میداشت، این
تمایل قوی به حضور در این محیط در ذهن آنان متولّد میشد؟ شاید گفته شود که ممکن است چنین تمایلی از نگاه منفی طلاّب به محیط دانشگاه و انگیزه آنان برای ایجاد اصلاح و بهبود وضعیت محیط دانشگاه ناشی میشود. اما پاسخ منفی است؛ زیرا اولاً، لحن طلاّب در حین مصاحبه و پاسخ به این بخش، اصلاً حامل این بار منفی نبود.
ثانیاً، گزارههای مستند دیگری در سایر بخشها از جمله در بخش انگیزههای طلبه شدن، ازدواج و نیز بخشهای دیگر نسبت به محیط دانشگاه ابراز شده که مشخص میکنند طلاّب دیدی کاملاً مثبت نسبت به دانشگاه دارند؛ چنانکه طلاّب حتی به صورت عملی در انتخاب همسر، به گونه ای معنادار، همسر خود را از قشر دانشگاهی جامعه انتخاب کردهاند.
نکته قابل توجه علاقه وافر و غالب طلاّب به مشاغل آموزشی و پژوهشی است. بجز یک نمونه، دیگر طلاّب اولویت اول خود را تدریس در محیطهای گوناگون، و سپس تحقیق و پژوهش درباره مسائل علمی عنوان کردند. این مطلب از آنرو حایز اهمیت و قابل تحلیل است که نشان دهنده علاقه وافر و درونی طلاّب به علم و تحقیق و پژوهش است.
کد پاسخگو | اولویت اول شغلی | اولویت دوم شغلی | اولویت سوم شغلی | مفاهیم استخراج شده |
1 | «هر چه وظیفه اقتضا کند» | مفهوم «وظیفه» | ||
2 | تبلیغ | تدریس در حوزه | تدریس در دانشگاه و مدرسه |
شغل آموزشی احساس نزدیکی به دانشگاه |
3 | «هر چه وظیفه اقتضا کند» | مفهوم «وظیفه» | ||
4 | عالم علم کلام | مناظرهکننده با علمای وهّابی و یهودی | مدرّس علم کلام به دانشجویان و کودکان و نوجوانان |
شغل آموزشی/تبلیغی احساس نزدیکی به دانشگاه |
5 | فیلسوف | استاد دانشگاه | نویسنده و پژوهشگر |
شغل آموزشی احساس نزدیکی به دانشگاه |
6 | تدریس در حوزه | تدریس در دانشگاه | - |
شغل آموزشی احساس نزدیکی به دانشگاه |
7 |
تدریس صرفاً در دانشگاه |
- | - |
شغل آموزشی احساس نزدیکی شدید به دانشگاه |
8 | در حوزه؛ در طیفی گسترده از وبلاگنویس تا مرجع تقلید |
ابهام مفهوم «وظیفه» |
||
9 | - | - | - | - |
طلبه شدن؛ انگیزهها و ساز وکارها
الف. برخی انگیزههای طلاّب برای طلبه شدن
به طور کلی، طلاّب حاضر در نمونه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به پنج نوع انگیزه برای طلبه شدن اشاره داشتند: اول، تأثیر دیگر افراد مهم (شامل اعضای خانواده و گروه همسالان)؛ دوم، انگیزههای علمی؛ سوم، انگیزههای دینی و مذهبی؛ چهارم، انگیزههای برخاسته از نارضایتی از وضعیت اخلاقی جامعه؛ و پنجم، انگیزههای مالی و مادی.
ب. برخی ساز و کارهای ورود طلاّب به حوزه
به لحاظ جامعهشناختی، این نکته حایز ارزشِ شناختی است که طلاّب از کدام مسیرهای عینی و نهادی با فضای حوزوی آشنا می شوند و سپس به مرحله تصیمگیری برای ورود به این نظام آموزشی میرسند؟ طلاّب حاضر در نمونه این پژوهش از طریق دو سازوکار عمده، به سمت طلبه شدن سوق داده شدهاند: نخست از طریق پایگاههای مقاومت بسیج، و دوم از طریق فعالیت در هیأتهای عزاداری مذهبی. جزییات و مراحل گوناگون این دو مسیر را در نمودار (1) مشاهده میکنید:
نمودار(1): دو نمونه از سازوکارهای جامعهشناختی طلبهشدن
از «پایگاه بسیج» به «حوزه»
عضویت در پایگاه بسیج محل ← «مسجدی شدن» ← رابطه با طلاب جوان در مسجد ← تصمیم به طلبه شدن
از «هیأت مذهبی» به «حوزه»
فعالیت در هیأت به عنوان مداح ← مطالعه روی متون دینی و احادیث ← احساس علاقه به علوم دینی و طلبگی
ج. برنامه روزانه طلاّب
با بررسی برنامه روزانه طلاّب حاضر در نمونه پنج نکته قابل تأمل است:
اول. محوریت «زمان مقدّس»: اولین نکته شباهت زیاد اجزای این برنامهها به یکدیگر به لحاظ نقطه شروع است. تقریباً تمام طلاّب روز خود را در یک ساعت، و آن هم ساعت «اذان صبح» آغاز میکنند. به بیان دیگر، تقریباً مبدأ برنامه روزانه تمامی طلاّب با «زمان مقدّس» یا دینی است. از سوی دیگر، این محوریت زمان مقدّس در برنامه طلاّب تنها به اشتراک آنها در نقطه آغاز برنامههایشان محدود نمیشود. در ساعات دیگر روز، مانند ظهر هم چنین اشتراکی وجود دارد و در هنگام مغرب نیز دوباره تکرار میشود. اصولاً میتوان گفت: برنامه روزانه طلاّب، با زمان مقدّس، یعنی سه نقطه «اذان صبح»، «اذان ظهر» و «اذان مغرب» تنظیم می شود. شرکت در نمازهای جماعت، ساعت کلاسها، ساعت مباحثهها و ساعت قرارهای دوستانه نیز حول همین ساعات تنظیم میگردد.
دوم. اجزای مشترک و ضرباهنگ یکنواخت برنامه روزانه: دو نوع یکنواختی در برنامه روزانه طلاّب مشاهده میشود: اول یکنواختی نسبی برنامه هر طلبه در طول هفته، و دوم یکنواختی نسبی برنامه و شباهت آن به برنامه یکدیگر؛ به بیان دیگر، برنامه روزانه طلاّب از هر سه بُعد زمان آغاز و پایان، اجزا، و توالی شباهت های زیادی با یکدیگر دارد. به نظر میرسد یکی از تبیینهای احتمالی برای توجیه چنین شباهت زیادی، التزام عملی آنان به نوعی «انضباط» بین ذهنی و جمعی است که از اعتقاد به جهان بینی و ایدئولوژی مشترک نشئت گرفته است.
سوم. اجزای ثابت چهارگانه برنامهها: بیشتر برنامههای روزانه طلاّب قابل تقلیل به چهار جزء مشترک و محوری است:
1. درس؛ 2. عبادت؛ 3. خانواده؛ 4. ورزش.
چهارم. زمان بندی و کم بودن زمان «پِرت» در برنامه روزانه: برنامه روزانه طلاّب دارای نقاط خالی و معلّق بسیار کم و تقریباً خالی از اوقات فراغت به نظر میرسد. ظاهراً طلاّب برای تمام ساعات روزشان برنامهای از پیش تعیین شده و مشخص دارند. گزارهای که میتواند به گونه ای دیگر معرّف پای بندی به نوعی «انضباط» شخصی باشد.
پنجم. جایگاه ورزش در برنامه روزانه طلاّب: پای بندی و توجه بیشتر طلاّب به مسئله «ورزش» در برنامه روزانه قابل توجه بود. بیشتر طلاّب با عبارتهای گوناگون، این توجه خاص به ورزش را نشان میدادند:
- «جمعه صبحها فوتبال داریم.» [2]
- «روزای زوج من میرم باشگاه تکواندو. خودم کمربند مشکی تکواندو دارم.» [3]
- «ورزش هم، من هفته ای یک بار فوتبال رو میرم. توی سالن... دوست دارم که فعالیت ورزشی داشته باشم. چون اگه آدم ورزش نکنه یه نیرویی توی بدن میخابه.» [4]
- «برنامه اینه که تا شب بمونم کتاب خونه تا نه. دوباره برمی گردم خونه. پیاده برمی گردم خونه؛ که هم ورزش کرده باشم، هم توی راه بتونم استفاده کنم.» [8]
- «یه وقتی برنامه نرمش روزانه و شنا و کوه داشتم، ولی فعلاً فقط پیادهروی دارم، هفتهای چند بار.» [9]
طلاّب و نظم ذهنی
چهار نکته موجب میشد تا نوعی نظم ذهنی قابل توجه در بیان مطالب طلاّب حاضر در نمونه احساس شود: اول، استفاده مکرّر از «عدد» به عنوان وسیلهای برای جمعبندی و نظم دادن به مطالب ارائه شده؛[12] دوم، تأکید بر ارائه تعاریف شفّاف و التزام به تعریف منظّم و روشن بسیاری از واژههای به کار گرفته شده در طول مصاحبه؛[13] سوم، ارائه دستهبندیهای پیاپی در بیان مطالب. با توجه به چنین معرّفهایی، اگر نحوه بیان مطالب یک شخص، یکی از نشانههای نظم ذهنی وی باشد، طلاّب از ایننظر، ذهنی منظّم و دستهبندیشده داشتند.
درسمحور بودن زندگی طلاّب
ده گزاره استخراجشده از مصاحبهها، فرضیه «درسمحور بودن زندگی طلاّب» را تأیید تقویت میکند: نخست، طلاّب حاضر در نمونه تقریباً دارای هیچ شغل یا فعالیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مداومی جز تحصیل نبودند. دوم، بسیاری از فعالیتهای طلاّب به سبب احتمال ایجاد مغایرت با اشتغال جدّی به تحصیل، توسط طلاّب کنار گذاشته شده است.[14] سوم، زمینه کلی مطالعه طلاّب عموماً به مطالعه کتابهای درسی و حوزوی محدود میشد. چهارم، مهمترین هدف آنان از استفاده از اینترنت، کاربرد علمی و تحقیقی بود. پنجم، تقریباً تمامی طلاّب در برابر پرسش «اگر دوباره به زمان ورود به حوزه برگردید، چه کارهایی انجام نمیدادید؟»
پاسخهایی ارائه میدادند که همگی به استفاده بهتر از فرصتها برای بهبود وضعیت علمیشان معطوف بود. ششم، طلاّب بیان میکردند در صورت داشتن اوقات فراغت، ترجیح میدهند آن زمان را نیز به مطالعه بیشتر و تحصیل اختصاص دهند. هفتم، درخواست و توقّعات رفاهی آنان از نهادهای گوناگون با هدف فراهم شدن بیشتر زمینه برای تحصیل بهتر مطرح میشد. هشتم، تمام طلاّب حاضر در نمونه از تیپهای گوناگون با فعالیت بیرون از منزل همسرانشان به قصد انجام فعالیتهای علمی و تحصیلی موافقت داشتند، گرچه حتی برخی از آنها با هرگونه فعالیت اجتماعی غیر از آن در بیرون از منزل موافق نبودند.
نهم، تمام طلاّب آینده شغلی مطلوب خویش را در حوزه مسائل پژوهشی و محیطهای علمی و آموزشی پیشبینی میکردند و آن را ترجیح میدادند. و آخر اینکه، طلاّب از تحصیل خود با واژههایی هچون «گمشده شخصیام»، «کار دل»، «علاقه شخصی» و سایر توصیفات مثبت یاد میکردند.
با در نظر گرفتن این ده گزاره، میتوان با دلایلی انضمامی و چند بعدی فرضیه «درسمحور بودن» زیست طلاّب را مطرح کرد.
جایگاه ممتاز سنّت «مباحثه» در برنامه روزانه طلاّب
سنّت «مباحثه» از دیرباز، از عناصر ممیّزه نظام آموزشی حوزوی قلمداد میشده است؛ چنان که اسلامی مینویسد:
«ما امروزه داریم در شکل و ساختار تغییراتی میدهیم، ولی نباید فراموش کنیم که حوزه نباید در قالب دانشگاه درآید؛ باید ساختاری متناسب با کار خود، نیروهای خود و اهداف خود داشته باشد. حق انتخاب استاد، تأکید بر مباحثه و ارزشگذاری بر فهم - نه حفظ - در امتحانات حوزوی از خصوصیات اصلی برای شناسایی قالب حوزه است. (اسلامی، 1389، ص30-35).
نتایج مصاحبههای انجام شده نیز نشان میدهد که مباحثه یکی از اجزای دایمی برنامه روزانه طلاّب است. خود طلاّب هم در فرازهایی از مصاحبههایشان به تعلّق خاطر به این سنّت آموزشی حوزوی و انجام آن اشاره داشتند:[15]
- «بیشتر به مباحثه و این ها می گذره. خیلی هم دوست دارم به مباحثه بگذره، اما وقتش نیس.» [4]
- «آخه سه ساعت کلاسه. نیم ساعت هم هر کدوم مباحثه داره... بعد از بعضی از درس ها هم جداگانه مباحثه داریم. دیگه شما خودت ببین می شه چقدر! کاملاً وقتمون پر میشه.» [4]
طلاّب و دانشگاه
فرضیهای که در این بخش پدید آمد این است که طلاّب نگرش و گرایشی مثبت نسبت به نهاد دانشگاه دارند. سه گزاره استخراج شده از مصاحبهها این فرضیه را تأیید کرده است. نخست، تمام طلاّب متأهّل حاضر در نمونه با دختران دارای تحصیلات دانشگاهی ازدواج کردهاند و برخی از طلاّب مجرّد نیز ابراز میکنند که در هنگام انتخاب همسر، تحصیلات دانشگاهی نامزدهای ازدواج، برای آنان دارای امتیاز مثبت است.
دوم، همانگونه که ملاحظه شد، تمام طلاّب علاقه ای جدّی به اشتغال در دانشگاه به عنوان مدرّس دارند و نیز در هنگام تصمیمگیری برای ادامه تحصیل، هر دو گزینه «دانشگاه» و «حوزه» را در ذهن داشتهاند و با فاصله کمی، حوزه علمیه را برای تحصیل انتخاب کردهاند. حتی برخی از طلاّب حاضر در نمونه اکنون به صورت موازی در دانشگاه و حوزه تحصیل میکنند و یا پیش از ورود به حوزه سابقه تحصیل در دانشگاه را داشتهاند.
تقلّب تحصیلی در حوزه
گرچه تمام طلاّب نمونه ابراز میکردند که در طول مدت تحصیل خود در حوزه تقلّب تحصیلی نکرده اند، اما تقریباً تمام طلاّب پاسخگو اذعان داشتند که تقلّب تحصیلی در حوزه وجود دارد. گرچه بر این نکته هم تأکید میکردند که این پدیده هنوز در این نظام آموزشی عمومیت نیافته و به یک «ارزش» تبدیل نشده است.
طلاّب و تبلیغ
واکنش طلاّب حاضر در نمونه به طرح این موضوع، به دو دسته متمایز تقسیم میشود: گروهی از طلاّب به لحاظ ذهنی و عینی علاقه خود به منبر رفتن و شکل سنّتی تبلیغ را حفظ کرده بودند و بجز یک تن، به صورت عینی نیز در مراسم و مناسبتهای خاص، منبر میرفتند. اما گروه دوم نه تنها به شکل تبلیغ سنّتی (منبر) گرایشی نداشتند، بلکه مخاطبان تبلیغ دینی خود را نه مخاطبان سنّتی منبر، بلکه گروه متفاوتی از جوانان، نوجوانان و دانشجویان میدانستند. گروه اخیر از ابزارهای نوینی همچون وبلاگ، پایگاه اطلاع رسانی یا شبکههای اجتماعی مجازی برای انجام تبلیغ دینی استفاده می کردند. گرچه باید توجه کرد که هر دو گروه در لزوم تبلیغ دینی اجماع نظر دارند.
طلاّب و فناوری ارتباطی
در این بخش، دو موضوع «استفاده طلاّب از ابزارهای فناورانه ارتباطی» و «گرایش طلاّب به استفاده از ماهواره» بررسی شد:
در بخش نخست، مشخص شد که طلاّب نمونه نه تنها هیچگونه دید منفی نسبت به بهکارگیری طیف گستردهای از فناوریهای ارتباطی (از تلفن همراه گرفته تا اینترنت) ندارند، بلکه گرایش جدّیّ به استفاده از این ابزارها در جریان زندگی روزمرّه از خود نشان میدهند. این در حالی است که با وجود این اشتراک نظر درباره مثبت بودن استفاده از ابزارهای فناورانه در میان طلاّب، آنان به دو دسته دارای مهارت بالا و مهارت پایین در استفاده از این فناوری تقسیم می شوند.
در بخش دوم، یعنی «گرایش به استفاده از ماهواره»، مشخص شد که حتی با وجود محدودیتهای قانونی موجود در برخورداری از تجهیزات دریافت امواج ماهواره، تمام طلاّب حاضر در نمونه علاقه جدّی به این وسیله دارند، اما هیچ کدام از آن برخوردار نیستند. علل این عدم برخورداری با وجود علاقه جدّی به داشتن ماهواره، عبارت از عدم تمایل خانواده (پدر، مادر و همسر) و پرهیز از شکستن دیگرپنداره سایران درباره آنان به سبب تصور مقبول نبودن داشتن ماهواره از سوی یک طلبه علوم دینی بود.
طلاّب و خانواده
یکی از نکات بارز زندگی روزمرّه طلاّب نمونه، «خانوادهمحور» بودن زندگی آنان است؛ به این معنا که آنان بالاترین میزان ارتباطات اجتماعی را با خانواده پدری (و درباره طلاّب متأهل، سپس با خانواده همسر) دارند. همچنین تمام طلاّب نمونه (در طلاّب متأهل به صورت بالفعل و در طلاّب مجرّد به صورت نگرش مثبت ذهنی) به تربیت فرزندان توجه بسیار جدّی نشان میدهند. طلاّب متأهل بخشی از زمان روزانه خود را به گذراندن وقت با فرزندان و تربیت آنان اختصاص میدهند و این کار را به عنوان وظیفه انحصاری همسرانشان قلمداد نمیکنند.
طلاّب و مسئله زنان
این بخش شامل سه زیرعنوانِ «نوع رابطه اجتماعی با همسر»، «نوع نگرش به مسئله اشتغال همسر» و «نظر درباره تعدّد زوجات یا چند همسری» است.
درباره نوع رابطه اجتماعی با همسر، با مطالعه و بررسی مصاحبهها، دو الگوی کلی رابطه اجتماعی با همسر در میان طلاّب نمونه ظاهر شد: اول رابطهای که آن را رابطه «محبتآمیزِ تبعیتجویانه» می نامیم و دوم رابطه «محبتآمیزِ مساواتگرایانه». همانگونه که از این نام گذاری مشخص است، تمام طلاّب حاضر در نمونه با وجود تفاوتهایشان درباره زنان (در اینجا همسر)، در ویژگی «محبتآمیز» بودن رابطه (بالقوّه یا بالفعل) مشترک بودند. هیچ نوع نگاه خشونتآمیز عریانی در ذهنیت طلاّب نسبت به همسرانشان مشاهده نمیشد.
اما تمایز از آنجا خود را نشان میداد که طلاّب گروه اول با وجود نگاه محبتآمیز، اعتقاد ذهنی و گرایش عملی به بالاتر بودن جایگاه مرد در خانواده در مقام تصمیمگیری، روا بودن اتخاذ تصمیم نهایی از سوی آن ها برای همسر، تأکید بر عنصر لزوم «شباهت» یافتنِ حداکثری سبک زندگی زن به سبک زندگی مرد و لزوم تبعیتپذیری زن از شوهر در نهاد خانواده داشتند؛ این در حالی است که طلاّب دسته دوم به مفاهیمی همچون مساوی بودن جایگاه زن و شوهر در مقام تصمیمگیری، قایل شدن حوزه شخصی و فردی برای طرفین، که در آن نظر و تشخیص خود فرد (چه زن و چه مرد) متغیر نهایی و ملاک تصمیمگیری است، و عدم لزوم شباهت یافتن سبک زندگی زن به مرد در برخی موارد، و حتی ستایش «تفاوت» در سبک زندگی زن و مورد در برخی ابعاد معتقد بودند.
به بیان جامعهشناختی، شاید بتوان گفت: طلاّب دسته اول به نوعی رابطه مبتنی بر «اقتدار» معتقد بودند؛ به این معنا که اعمال قدرت مرد به عنوان فرد اول خانواده، با نوعی محبت همراه است و همسر به صورت درونی این اعمال قدرت را «میپذیرد»، و حال آنکه نوع رابطه مطلوب از دید دسته دوم، رابطه افقی است و اعمال قدرت در خانواده بر همسر یا به طور کلی مطرح نمیشود و یا بسیار کم رنگتر از گروه دیگر مطرح میگردد.
درخصوص موضوع اشتغال همسر، طلاّب نمونه به دو دسته متمایز تقسیم شدند: گروه اول طلاّبی که علاقه ای به اشتغال همسر و فعالیت اقتصادی او در خارج از منزل ندارند و بیشتر دوست دارند که زن در منزل حضور داشته باشد و به وظایف سنّتی نقش همسری، مانند تربیت فرزند یا سایر امور منزل بپردازد، و گروه دوم که نه تنها درباره اشتغال زن نگاه منفی ندارد بلکه حتی گاهی از آن به عنوان یک نکته مثبت و گاهی «لازم» یاد میکند.
نکته جالب در این میان، استثنا قلمداد شدن فعالیت علمی، پژوهشی و تحصیلی است؛ به این معنا که طلاّب دسته اول که علاقه ای به اشتغال همسرانشان در بیرون از منزل ندارند، تنها در یک زمینه این مسئله را میپذیرند و آن مشاغلی است که به نوعی آموزشی، پژوهشی یا علمی باشد. از سوی دیگر، طلاّب دسته دوم هم، با وجود
عدم مخالفت با اشتغال زنانشان در سایر مشاغل، برای این دسته از حرفهها برتری قایلند.
تقریباً تمامی طلاّب حاضر در نمونه به علل گوناگون، مخالف تعدّد زوجات هستند. جالب آن است که تقریباً تمامی آنان بر این نکته تأکید دارند که به لحاظ دینی و شرعی، هیچگونه مانعی برای دست زدن به چنین عملی وجود ندارد. به نظر میرسد زمینه های اجتماعی و تغییرات فرهنگی کلان در سطح جامعه از علل احتمالی این تصمیم باشد.
نتیجهگیری
نتایج تحلیل مصاحبههای صورت گرفته نشان داد که طلاّب نمونه به دو سنخ متمایز تفکیک می شوند که آنها را «تیپ نوگرا» و «تیپ سنّتی» نام گذاری کردیم. این دو سنخ در 33 شاخص اجتماعی دارای شباهت و در 8 ویژگی جامعهشناختی از یکدیگر متمایز بودند.
این 33 شاخص جامعهشناختی مشترک بین دو سنخ به اختصار عبارت بود از: نقاط تشابه زمینهای (شامل پنج شاخص)، اعتقاد به داشتن فرزند کم، گرایش به ازدواج با همسران تحصیل کرده دانشگاهی، میزان بالای زمان مطالعه روزانه، گرایش به علوم عقلی، عدم تسلط به زبانهای خارجی، نداشتن منبع درآمد مستقل اقتصادی، عدم بهرهمندی از امکانات لوکس رفاهی و گرایش ذهنی به بهرهمندی از این امکانات، علاقه به اشتغال در مشاغل علمی و پژوهشی، پررنگ بودن مفهوم «وظیفه» و «تکلیف» در ذهن طلاّب، متأثر بودن زیست روزمره از تحولات روزافزون بوروکراتیک حوزه، تأثیر قابل توجه افراد مهم در تصمیم به طلبه شدن، داشتن انگیزههای قوی دینی و مذهبی برای ورود به حوزه، محوریت زمان مقدّس در برنامه روزانه، ثابت و یکنواخت بودن ضرباهنگ برنامه روزانه، کم بودن زمان بیکاری در برنامه روزانه، نظم ذهنی، درس محور بودن زندگی، جایگاه جدّی مباحثه در زندگی تحصیلی، دید مثبت به نهاد دانشگاه، نبود گرایش به تقلّب تحصیلی، اعتقاد به لزوم تبلیغ دین، نگرش مثبت ذهنی به استفاده از فناوری نوین ارتباطی، نگرش مثبت به استفاده از ماهواره، خانواده محور بودن، توجه جدّی به تربیت فرزندان، و مخالفت عینی با تعدّد زوجات.
هشت ویژگی متمایزکننده دو سنخ «سنّتی» و «نوگرا» عبارت بود از: تفاوت در برخی علل طلبه شدن، تمایز در نوع بیان انگیزههای ورود به حوزه، تفاوت در سن ازدواج، تفاوت در نوع نگاه به ابزار مناسب تبلیغ دینی و گروههای هدف، نوع رابطه اجتماعی با همسر، نوع دیدگاه درباره اشتغال همسر، و تفاوت در نوع و میزان مهارت استفاده از ابزارهای فناورانه نوین ارتباطی.
نقاط تمایز سازنده دوقطبی | نقاط تشابه موجود در دوقطبی | |||
ردیف | متغیر | طلاّب نوگرا | طلاّب سنّتی | نقاط شباهت |
1 |
اصلیترین انگیزههای طلبهشدن |
انگیزههای درونگرایانه، شخصی و علمی | انگیزههای برونگرایانه، اصلاحگرایانه و اجتماعی |
اشتراک تیپ سنّتی و نوگرا: انگیزههای دینی و مذهبی |
2 | عدم احساس نیاز به نشان دادن انتخابی بودن تصمیم به طلبهشدن | تمایل به نشان دادن انتخابی بودن تصمیم به طلبهشدن | - | |
3 | سن ازدواج |
سن ازدواج نسبتاً بالا (بالاتر از 28 سالگی) |
سن ازدواج نسبتاً پایین (پایینتر از 22 سالگی) |
- |
4 | طلاّب و تبلیغ دینی | بی علاقگی به شکل سنّتی تبلیغ دینی (منبر) و گرایش به استفاده از ابزارهای نوین برای تبلیغ |
علاقه ذهنی و گرایش عینی به شکل سنّتی تبلیغ (منبر) |
اشتراک سنخ، سنّتی و نوگرا: اعتقاد و اهتمام به اصل لزوم تبلیغ دین |
5 | طلاّب و فناوریهای ارتباطی |
استفاده مؤثر و مداوم از وجه «تعاملی/ارتباطی» فناوریهای ارتباطی |
مهارت نداشتن در استفاده از وجه «تعاملی/ارتباطی» فناوریهای ارتباطی |
اشتراک سنخ سنّتی و نوگرا: گرایش ذهنی و عینی به استفاده از ابزارهای فناورانه ارتباطی |
6 | نوع رابطه اجتماعی با همسر | رابطه اجتماعی افقی و مساواتگرایانه | رابطه اجتماعی عمودی و تبعیتجویانه |
اشتراک سنخ سنّتی و نوگرا: دید محبتآمیز به همسر |
7 | دیدگاه درباره اشتغال همسر | موافق اشتغال و فعالیت اجتماعی/اقتصادی همسر | مخالف اشتغال و فعالیت اقتصادی همسر |
اشتراک سنخ سنّتی و نوگرا: موافق جدّی تحصیل و اشتغال در مشاغل علمی و پژوهشی |
پی نوشت:
[8]. در سه مصاحبهای که در منزل طلاب انجام شد، با کمک گرفتن از فن مشاهده، امکان برآورد میزان صحّت پاسخهایشان را نیز به صورت مستقیم داشتیم.
[9]. به صورت جمعی در حجره.
[10]. به صورت جمعی در حجره.
[11]. این نکته حایز تأمّل و توجه است که طلبه 4، که به لحاظ اقتصادی ضعیفترین وضعیت را در بین طلاب نمونه داشت و حتی از وضعیت تغذیهای مناسب نیز برخوردار نبود، اما یک لپتاپ دست دوم را با قیمتی قریب 700 هزارتومان تهیه کرده بود که میتواند اهمیت فناوری و ابزارهای جدید را برای طلاّب نشان دهد.
[12]. برای مثال، شنیدن عبارتهایی هچون: «سه دیدگاه وجود دارد»، «از بین آن چهار نظر، این یک نظر...»، «ببینید اینجا هم دو دیدگاه هست»، «این یک دیدگاه است» تنها در یک قسمت از مصاحبه شماره یک، نمونهای از استفاده طلبه از اعداد برای نظم بخشیدن به دادههای مطرح شده و در نهایت، معرّفی از نظم ذهنی طلاّب پاسخگو بود که در تمام مصاحبهها به مکرّر مشاهده میشد.
[13]. برای مثال، به برخی از این نمونه ها توجه کنید: «"بالاشهر" را تعریف کنید» [3]، «حالا خب مسافرت... شما تعریفت رو بگو از مسافرت چیه؟ چند روزه؟ چند ساعته؟ چند کیلومتره؟» [5]، «به تعدّد زوجین اعتقاد دارید؟/اعتقاد یعنی چه؟» [8]
[14]. فعالیتهایی مانند تعدّد زوجات، تماشای تلویزیون، رفتن به سینما و دامنه گستردهای از فعالیتهای دیگر.
[15]. این نکته هم قابل توجه است که عمق و کاربرد این سنّت در نظام آموزشی حوزوی تا حدّی است که معمولاً «هم بحثیها» تبدیل به دوستانی صمیمی با روابط ماندگار میشوند؛ چنانکه طلبه شش هم به این نکته اشاره میکند: «بله، زیاد دوست ندارم که... دوست داریم، ولی نه اینقدی که شما می گید... همبحثیهام دوستامن همهشون.»[6]
مراجع
الف. فارسی
1. اسلامی، رضا، مسیر تحول؛ بحثی پیرامون مفهومشناسی، مبانی، شیوه و آثار تحول در حوزههای علمیه، خردنامهی همشهری، شمارهی 65، 1389.
2. تبیان، (14 مهر 1389)، «تأکید آیتالله مکارم بر تعامل حوزههای قم، اصفهان و مشهد»، قابل دسترسی در:
http://www.tebyan.net/MainComponents/printpage.htm
3. ترنر، برایان اچ، ماکس وبر و اسلام، ترجمه سعید وصالی، چ دوم، تهران، مرکز، 1387.
4. ربّانی خوراسگانی، علی، «نقش مورد انتظار روحانیت در ایران (یک بررسی موردی حوزههای علمیه قم و مشهد)»، به راهنمایی: فرامرز رفیعپور، مشهد، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، 1381.
5. رضوی، کمال، سیر تحوّل پایگاه اجتماعی مرجعیت شیعه در نیمسده اخیر، «پایاننامه کارشناسی ارشد رشته پژوهش علوماجتماعی»، به راهنمایی: دکتر سارا شریعتی مزینانی، تهران، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، 1389.
6. سالاری، نجلا، «بررسی میزان گرایش به عرفی شدن در میان روحانیون (شهرهای قم و اصفهان)»، به راهنمایی: دکتر حسین سراجزاده، تهران، دانشگاه تربیت معلم، 1388.
7. شیرخانی، علی، عبّاس، زارع، تحوّلات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384.
8. صافی گلپایگانی، لطفالله، سیر حوزههای علمیه شیعه، قم، مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله صافی، 1388.
9. محمّدپور، احمد، ضد روش؛ منطق و طرح در روششناسی کیفی، تهران، جامعهشناسان، 1389.
10. مرکز آمار ایران، نتایج آمارگیری از حوزههای علمیه و مدارس علوم دینی در سال 1382، تهران، دفتر انتشارات و اطلاعرسانی مرکز آمار ایران، 1384.
11. مرکز آمار ایران، نتایج آمارگیری از حوههای علمیه و مدارس علوم دینی (ویژه حسابهای مّلی) سال 1377، تهران، انتشارات مرکز آمار ایران، 1379.
12. مرکز آمار ایران، نتایج طرح آمارگیری از حوزههای علمیه و مدرسههای عوم دینی (ویژه حسابهای ملّی) سال 1376، تهران، مدیریت انتشارات و اطلاع رسانی مرکز آمار ایران، 1378.
13. مطهّری، مرتضی، ده گفتار، چاپ پنجم، تهران، صدرا، 1368.
14. همشهری آنلاین (3 آبان1390)، «هشدار آیتالله مکارم شیرازی از نفوذ خزنده فرهنگ دانشگاهی غرب در مسائل حوزوی»، قابل دسترسی در:
http://www.hamshahrionline.ir/news-149436.aspx
ب: منابع لاتین
15. Becker, H. 1940 Constructive Typology in the Social Sciences, American Sociological Review, Vol. 5, No. 1, pp. 40-55.
16. Flick, U., Kardorf, V. E. et al. 2004 A Companion to Qualitative Research. London, Sage Publication.
17. Given, Lisa M. [General Editor], 2008 The Sage Encyclopedia of qualitative research method, University of Alberta press.
نویسندگان:
سارا شریعتی مزینانی: استادیار گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
مهدی سلیمانیه: دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران
فصلنامه شیعه شناسی شماره 50
انتهای متن/