چکیده
عوامل مختلفی در روند گسترش تشیع در مناطق خاصی از نواحی کردنشین در چند قرن اخیر، مؤثر بودهاند؛ از جمله: نقش حاکمان و پادشاهان در حمایت از بسط تشیع در نقاطی از کردستان، قرار گرفتن بخشهایی از نواحی کردنشین در مسیر زوار شیعی به عتبات عراق، اسکان تاجران و علمای شیعی در مناطق مشخصی از کردستان و نفوذ عقاید غلات شیعی در میان طوایفی از کردها همچون کردهای اهل حق، صارلی، شبک، بجوران و علوی. اما در این روند، نقش مهاجرت طوایف خاصی از کردها به مناطق شیعهنشین و پیروی گسترده کردها از افکار و عقاید طریقتهای صوفیانه، در رشد عقاید شیعی و به تبع آن گسترش تشیع در مناطق کردنشین، از جایگاه خاصی برخوردار است.
این نوشتار، میزان تأثیر متغیرهای مهاجرت و سلطه فراگیر طریقتهای صوفیه بر جامعه کردستان را در رشد تشیع در میان کردها تحلیل میکند. مظاهر مشترک میان طریقتهای صوفیه و تشیع در کردستان، یکی از عوامل تأثیرگذار در گرایش طوایفی از کردها در چند قرن اخیر به پذیرش مذهب تشیع بوده است؛ زیرا در زیر سلطه دامنگیر آداب و مناسک طریقتی بر کردستان، نمادها و مظاهر بسیاری از عقاید شیعی در میان کردها رواج یافته و تبعیت کردها از مذهب امام شافعی را تا حد تکفف در نماز، کیفیت انجامدادن وضو و ادای اذان، تنزل داده بود. کردهای پیرو طریقت در موضوع توسل، زیارت قبور، تبعیت از شیخ طریقت و غیره، مانند شیعیان عمل میکردند و در فضای چنین اعتقادی، اختلاف چندانی با شیعیان احساس نمیکردند.
بنابراین طریقتهای نقشبندی، قادری، نعمتاللهی، جلالی و بکتاشی شایع در سراسر مناطق کردنشین، زمینه ورود افکار و عقاید شیعی به کردستان را فراهم ساختند و در قالب افکار و عقاید صوفیه، مروج عقاید شیعی در میان کردها بودند. همگرایی و نزدیکی عقاید طریقت و تشیع، نزدیکی هرچه بیشتر طوایفی از کردها به مذهب تشیع را فراهم نمود و رشد تشیع در میان طوایفی از کردها - بهخصوص کردهای نواحی جنوب کردستان - را بدنبال داشت.
عامل مهاجرت طوایف کرد، در رشد تشیع در میان گروههایی از ایشان نیز انکارناپذیر است. تحت تأثیر محیط جدید زبان، فرهنگ، پوشش، آداب، رسوم و گرایشهای مذهبی طوایف مهاجر تغییر میکرد. این نوشتار، میزان تأثیر این عامل را نیز بر رشد تشیع در مناطق خاصی از کردستان را بررسی کرده و زوایای مختلف آن را تحلیل نموده است.
کلیدواژه ها
کرد؛ کردستان؛ تشیع؛ طریقت؛ مهاجرت
از عوامل تأثیرگذار در گرایش گروههایی از کردها به پذیرش مذهب تشیع اثناعشری، تأسیس پلی بزرگ به نام «تصوف و طریقت»، میان مذهب شافعی و این مذهب، در چند قرن اخیر در کردستان بود؛ یعنی همان امری که ورود مردم ایران به تشیع را در زمان شاهاسماعیل صفوی(907ـ920ق) تسهیل کرده بود. در فضای کردستان زیر سلطه آداب و مناسک طریقتهای صوفیه، مظاهر و عقاید اهلسنت و تشیع به هم تنیده شده؛ به نحوی که تشخیص و تمییز اصول مذهبی هر کدام بسیار مشکل بود.
گسترش اصول تصوف و طریقت در میان کردها، برای چندین قرن - تا اواخر دولت پهلوی- آنچنان تعمیق یافت که تقریباً تمامی کردها از باسواد و بیسواد، به نحوی در دایره یکی از این طریقتها قرار گرفتند و به تمامی مظاهر و عقایدی که بسیار به تشیع نزدیک بود، اعتقادی تمام داشتند. بنابراین در این زمان، اختلاف مذهبی میان کردهای شافعی و شیعی چنان نمود نداشت و تغییر مذهب فرد یا قبیلهای بهدلایل همجواری و کوچ به مناطق شیعهنشین یا سنینشین به آسانی دیده میشد.
یکی دیگر از عوامل مهم در تغییر مذهب کردها و گرایش آنها به تشیع، مهاجرت افراد و طوایفی از ایشان از نواحی مرکزی کردنشین، به مناطق دیگر بود. این عامل مهم، در گرایشهای مذهبی کردها، بیشتر در ایران محسوس بود؛ زیرا کردهای مقیم عثمانی، بهدلیل هممذهببودن با ترکها و عربهای قلمرو خلافت، بیشتر از آن که مذهبشان در مهاجرت به مناطق ترکنشین یا عربنشین تحت تأثیر قرار گیرد، گویش، فرهنگ، پوشش و آداب و رسومشان از این عامل متأثر میگشت؛ زیرا جابهجا شدن طوایف کرد سنیمذهب در مناطقی که مردم آن نیز بر این مذهب بودند، تنشی از جهت آیینی و دینی ایجاد نمیکرد و هیچ دلیلی برای تغییر مذهب کردها در محیط جغرافیایی جدید باقی نمیماند.
اما در خصوص مهاجرت و تبعید طوایف کرد به مناطق شیعهنشین ایران، وضع کاملاً فرق میکرد. این کردها با مهاجرت به نواحی شیعهنشین، علاوه بر متأثر شدن فرهنگ و زبانشان، تحت تأثیر محیط و همسایگان جدید خود، از جهت مذهبی نیز به تشیع گرایش یافته، شیعهمذهب میشدند.
تصوف، عاملی در همگرایی میان کردها و مذهب تشیع
با ورود مغولان به ایران، رخداد جدیدی واقع شد و آن افزایش گرایش مردم عامه به پذیرش تصوف بود. بیشک این رخداد، نتیجه مستقیم ظلم، قتل و غارتهای مکرر و بیحساب مغولان و ناتوانی ایرانیان در مقابله با آنان بود (ترکمنی آذر، 1385، ص294ـ295). روشن است که تصوف ابتدا در دل تسنن پدید آمد، اما در جریان تأثیرگذاری تصوف بر تشیع در قرنهای هفتم تا دهم هجری، اندکاندک مبانی نظری تصوف به مجموعه معارف شیعه افزوده شد (شاهمرادی و منتظرالقائم، 1392، ص63).
مشترک بودن الگوها، نمادها و مظاهر، نقاط اشتراکی بود که سبب میشد تصوف در تشیع اثر بگذارد (جعفریان، 1388، ص761). از این میان، برخی از طریقتهای تصوف همچون «کبرویه» که شیخ نجمالدین کبرا مؤسس آن بود، در نزدیک کردن چارچوب مبانی فکری تصوف به تشیع بسیار تأثیرگذار بودند؛ به گونهای که برخی معتقدند، گذار تدریجی و نامحسوس از تسنن به تشیع، نخستین بار در این طریقت ظاهر شد (فراهانیمنفرد، 1388، ص33ـ34). این گونه بود که از عهد ایلخانان، تصوف به تشیع نزدیک شد. مزاوی در این باره میگوید:
طریقتهای تصوف و غلات، نقش و شمایلی از تشیع را گرفتند و آن را در کسوت نوعی اسلام مردمی برای اهداف خود مورد استفاده قرار دادند. (مزاوی، 1363، ص94)
چندی بعد در دوران تیموری، افکار و عقاید تشیع در نتیجه همخوانی آنها با مظاهر و نمادهای تصوف طریقتی، آنچنان در اعماق جامعه مردمی و درباری ریشه دوانده که در این برهه از زمان، تعیین چارچوب فکری و عقیدتی پیروان مذاهب اسلامی، حتی در مورد درباریان، شاهزادگان، شاهان، حاکمان و امرای درباری، لشکری و دیوانی بسیار سخت بود (ترکمنیآذر، 1385، ص320). تصوف در این دوره، بسان پلی میان تسنن و تشیع درآمد و به دلایل بسیاری، زمینه را برای گسترش تشیع در میان مردم آماده ساخت (Nasr, 1974, P.272). به دلیل همین قرابتهای فراوان میان طریقتهای صوفیه و عقاید تشیع بود که هانری کربن[1] میگوید:
تشیع واقعی همان تصوف است و به نحو متقابل، تصوف اصیل و راستین چیزی جز تشیع نتواند بود. (کربن، 1337، ص64ـ63)
طریقتهای رایج در این زمان، برای مدتها به ظاهر بر مذهب اهل تسنن باقی ماندند و بر اثر گذشت زمان و رواج بسیاری از نمادهای شیعی در بین آنها، برخی از این طریقتها رسماً اعلام تشیع کردند و شیعه شدند (دفتری، 1375، ص525). به عبارت دیگر، تصوف که در ابتدا از تسنن آغاز شده بود، سرانجام بخش عمده آن در ایران به تشیع روی آورد، بهطوری که چنین سیری را اغلب در گرایشهای طریقتهای صوفیانه قرن هفتم تا دهم هجری، در غالب سرزمینهای اسلامی اعم از شامات، آسیای صغیر و بهخصوص ایران و هند مشاهده میکنیم (شاهمرادی و منتظرالقائم، 1392، ص63).
حتی فرقههایی که کوشیدند رنگ تسنن را در خود همچنان حفظ کنند، در بسیاری از دیدگاههای خویش، رنگ تعصب و خشک سنیگری را از دست داده، تسلیم برخی از الگوهای شخصیتی شیعه شدند (جعفریان، 1370، ص76). این روند در میان کردها تا اواخر دوران پهلوی کاملاً دیده میشد؛ زیرا تمسک کردها به طریقتهای رایج در کردستان، تبعیت آنان از مذهب امام شافعی را به اموری بسیار ساده و ظاهری چون تکفّف[2] در نماز و کیفیت انجامدادن وضو و اذان تنزل داد و در اصول عقیدتی، قرابتهای فراوانی با تشیعداشتند و اختلاف چندانی با تشیع احساس نمیکردند.
داستان انتشار عقاید غلوگرایانه در کردستان در عهد ایلخانان و ترکمانان جانشین ایشان، ناشی از همین امر بود؛ یعنی گونهای تشیع با پوستهای نازک از تسنن صوفیانه که طریقتهای متعدد تصوف، مروج و مبلغ آن بودند. از این رو، مارشال هاجسون[3] آن را «تشیع طریقتی» نام نهاده و کلود کاهن[4] به این فرایند عجیب، عنوان «شیعی شدن تسنن» - در مقابل تبلیغات تشیع به وسیله هریک از مذاهب و مکتبهای خاص آن - داده است (دفتری، 1389، ص2233)، برخی دیگر از پژوهشگران، این جریان را «تشیع صوفیانه» نامیدهاند. (جعفریان، 1388، ص762)
بستری که در دوران سلطه ایلخانان و ترکمانان جانشین آنان شکل گرفته بود، تحول مذهبی مردم و طوایفی از تسنن به تشیع را آسان کرد. بهدلیل گستردگی دامنه تمسک کردها به طریقتهای صوفیانه در این دوران، کردستان محلی مناسب برای وقوع این امر بود. اما به بار نشستن و نتیجه دادن این روند، به دلیل سلطه خلافت متعصب عثمانی بر سهچهارم مناطق کردنشین، در اوایل قرن دهم هجری و ترس حاکمان عثمانی از نفوذ تشیع به کردستان، مختل شد. بنابراین جریان گسترش افکار و عقاید شیعی در میان کردها متوقف گردید و تمسک دوباره کردها به مذهب شافعی را در پی داشت.
در حقیقت، تحول و فرایند گفتهشده (تشیع صوفیانه) که در نهایت، زمینهساز پذیرش عمومی تشیع در جامعه ایران گردید، در عهد قراقویونلوها به دوران اوج خود رسید. از همین رهگذر، میتوان دلیل دیدگاههای گوناگون و گاه متناقض پژوهشگران درباره مذهب قراقویونلوها را تبیین کرد؛ زیرا تبعیت حاکمان آنان از آیین و مذهبی که میتوان آن را «تصوف طریقتی» یا «تشیع صوفیانه» نامید، کار پژوهشگران برای تشخیص گرایشهای مذهبی آنان را مشکل کرده است.
بنابراین عدهای مذهب این خاندان را اهلسنت (حسنزاده، 1386، ص49)، گروهی تشیع (شوشتری، 1354، ص370 و 582؛ جاف، 2008، ج2، ص415) و برخی دیگر، آنان را در دایره غلات تشخیص دادهاند (مینورسکی، 1351، ص160؛ میرجعفری، 1384، ص275). این امر را چنین باید توجیه کرد که قراقویونلوها در ظاهر اهلسنت بودند که تمسک شدیدی به طریقتهای صوفیانه داشتند و در زیر چتر این طریقتها، به مظاهر و نمادهای عقیدتی بسیاری از افکار شیعیان و غلات، کاملاً معتقد بودند و به آنها عمل میکردند؛ زیرا این نوع عقیده طریقتی، به سبب فرایند شکلگیری خود، دارای عناصری از مذهب اهلسنت، تشیع امامی، نمادها و مظاهری از تفکرات صوفیان و همچنین پارهای از عقاید تشیع غالیانه است (جعفریان، 1388، ص760ـ766).
همین ویژگی خاص را در مورد امارتهای کردنشین این دوران میتوان آشکارا دید؛ زیرا پژوهشگران درباره گرایشهای مذهبی حکومتگران کرد اردلان (نوری و همکاران، 1390، ص173ـ175؛ هادیان، 1389، ص44ـ50) خاندان کرد دُنبلی (میرجعفری و هادیان، 1388، ص3ـ4) و خاندانهای دیگر کرد در این عهد، سردرگمند و با بررسی قراین مختلف، گرایشهای مذهبی ایشان را اهلسنت، اهل حق، ایزدی، تشیع و سایر فرق غلات نوشتهاند؛ غافل از این که کردها در این دوران، در ظاهر اهلسنت بودند که تمسکی بسیار شدید به اهلبیت: و گرایش به عقاید صوفیانه داشتند و در زیر چتر فراگیر این طریقتها، به عناصر گوناگونی از عقاید تشیع و غلات، کاملاً معتقد بودند و به آنها عمل میکردند.
این فرایند را هنوز هم در میان پیروان طریقتهای نقشبندی و قادری رایج در کردستان میتوان مشاهده کرد؛ زیرا این گروه از کردها، در عین این که خود را اهلسنت میدانند، در توسل و تمسک به اولیا و زیارت قبور و سایر نمادها و مظاهر آیینی دیگر که در این بخش بهطور مفصل بدان پرداخته میشود، اشتراکات بسیاری با شیعیان و غلات دارند.
نقش طریقتهای صوفیه در گرایشهای مذهبی کردها
صوفیان قلمروهای مختلف، پیرو مذاهب مختلف هستند؛ مثلاً نقشبندیانی که در هندوستان، افغانستان و آسیای مرکزی زندگی میکنند، پیرو مذهب حنفی و در مناطق کردنشین ایران، عراق و ترکیه، شافعی و در قسمتهای دیگر ایران، پیروان طریقت نقشبندیه شیعهمذهبند. همین امر در مورد پیروان طریقت قادریه در عراق صادق است که در میانشان شافعی، حنفی و شیعی وجود دارد.
این صوفیان، پایبند عبادات و رسوم مذاهب فقهی نبودند، ولی در هر ناحیهای، بر مذهب مردم آن سرزمین تظاهر میکردند و اغلب آنها باطناً اعتقادی به رسوم و آداب فقهی مشخصی نداشتند. (تاجبخش، 1381، ص197). این افراد با سفر به کشورها و نواحی دوردست، خیلی زود خود را با مذاهب فقهی رایج در آنها، سازگار میکردند و فارغ از اختلافات فقهی و مذهبی، تمام تلاش خود را در گسترش طریقت صرف مینمودند. به همین علت، گستردگی مذاهب فقهی در زیر چتر این طریقتها متنوع است.
صوفیان مسلمانانی به ظاهر دیندار بودند که مجبور نبودند قرآن بیاموزند و از رهنمودهای کلامی آن باخبر باشند و یا این که مفاهیم فقهی آن را آموخته، در زندگی روزمره خود بهکار بندند و اعمال مذهبی خویش را بر مبنای اصول و عقاید برگرفته از قرآن انجام دهند. آنان تبعیت کامل و چشمبسته از شیخ طریقت و انجامدادن پارهای حرکات موزون و تکرار اوراد و اذکاری جمعی، زیر نظر پیر و مرشد خویش را برای تقرب به خداوند کافی دانسته، آن را به چشم نهایت دینداری فرد مسلمان مینگریستند.
ایشان درک اسلام از متون دینی را شایسته مقام شیخ طریقت میدانستند و وظیفه خود را تبعیت از وی اعلام میکردند. بنابراین پذیرش اصول طریقتهای صوفیه بهسرعت جانشین اسلام فقاهتی در میان تودههای مردم کرد شد که با روحیه ایشان و عقاید و آداب و رسوم کهن آنان سازگار بود (بطاطو، 2003، ص63؛ Bois, 1966, P.92).
اختلاف طریقتهای صوفیانه نیز در اجرای مراسم و برنامههای طریقتی بود؛ نه در اساس عقیدتی این طریقتها؛ زیرا هدف همه آنها تبعیت کامل از شیخ طریقت در اجرای مراسم خاص مریدی و مرشدی و انجامدادن حرکات مخصوص در تکایا و خانقاهها برای ایجاد حس از خودبیخود شدن و بریدن از دنیا در میان مریدان بود و در هر طریقت، به سبک و سیاقی مخصوص انجام میگرفت. بنابراین در این فضا، اصل بر انتخاب طریقت بود نه انتخاب مذهب، و اختلافات مذهبی و فقهی زیر چتر طریقتهای صوفیه رایج در کردستان، بسیار کمرنگ بود و به ندرت به چشم میآمد. (Bois, 1966, P.93)
با توجه به مطالب گفته شده، تسامح موجود در طریقتهای صوفیه نسبت به مذاهب متنوع اسلامی، یکی از عوامل مؤثر در نزدیکی کردها به افکار و عقاید شیعی بود؛ زیرا طریقتهای موجود در کردستان، پلی بزرگ میان مذهب شافعی و تشیع اثناعشری ایجاد کردند، آنچنان که تحول مذهبی برخی از طوایف و کردها از تسنن به تشیع را آسان نمودند؛ یعنی همان امری که ورود مردم ایران را به تشیع در زمان شاهاسماعیل صفوی (907ـ920ق) ممکن کرده بود.
(Nasr, 1974, P.2744)
در این فضا، مظاهر و عقاید اهلسنت و تشیع به هم تنیده شد، به نحوی که تشخیص و تمییز اصول مذهبی هر کدام بسیار مشکل بود. گسترش اصول تصوف و طریقت در میان کردها برای چندین قرن - تا اواخر دولت پهلوی - آنچنان تعمیق یافت که تقریباً تمامی کردها از باسواد و بیسواد، به نحوی در دایره یکی از این طریقتها قرار گرفتند و به تمامی مظاهر و عقایدی که بسیار به تشیع نزدیک بود، اعتقادی تمام داشتند و تنها ممیزهای که در اعمال مذهبی آنها با تشیع باقی مانده بود، به تکفف در نماز و کیفیت انجامدادن وضو و اذان خلاصه میشد.
بنابراین در این گستره، اختلاف مذهبی میان کردهای شافعی و شیعی چنان نمود نداشت و تغییر مذهب فرد یا قبیله، بهدلایل همجواری و یا کوچ به مناطق شیعهنشین یا سنینشین به آسانی دیده میشد. هرچند به دلیل جاذبههای حمایت دولتهای رسمی در ایران، این موازنه اغلب به نفع گسترش تشیع در مناطق کردنشین ایران بود. (حسینی، 1392، ص5ـ6)
شیوخ صوفیه با جلب سران عشایر و تعیین خلفا و جانشینان خود در نقاط مختلف کردستان، مناطق کردنشین را بسان شبکهای متصل به هم درآوردند که در ظاهر، همه کردها در دایره این شبکه قرار میگرفتند، اما در باطن این شبکه و زیر چتر تصوف و طریقت، کردهای شافعی، شیعه، اهل حق، علوی و سایر فرق موجود در کردستان، هر کدام از پیر و دلیل خود پیروی کرده، بنابر احکام فقهی آیین خود عمل میکردند. اما در این که هریک از کردها در دایره طریقتی خاص قرار میگرفتند، با هم مشترک بودند (احمد، 2009، ص142).
کردها در تعامل با هم، بیش از آن که اختلافات میان مذاهب شافعی، شیعی، علوی، اهل حق و دیگر فرق موجود در کردستان را اختلاف مذهبی و فرقهای بدانند، آن را نوعی اختلاف طریقتی به شمار میآوردند؛ بنابراین اختلاف دینی آنچنانی با هم احساس نمیکردند؛ زیرا خانوادهها و طوایف کرد شافعی، شیعی، علوی و یا اهل حق، خود نیز هر کدام پیرو و مرید پیری خاص بودند و از طریقتی ویژه تبعیت میکردند.
کردها عادت دارند امور دینی و عقیدتی خود را به افراد روحانی بسپارند و خود بهطور کامل از وی پیروی کنند. آنها همین کار را تا حدی در مورد امور دنیایی خود نیز انجام میدهند. بنابراین کسانی به نام «سید»، «شیخ»، «پیر» و «ملا»، عهدهدار امور دینی بودند و رؤسای عشایر، با عناوینی مانند «آغا»، «بیگ»، «خان» و... نیز امور دنیایی کردها را بر عهده داشتند. (شاملیوف، 1997، ص64؛ احمد، 2009، ص113). لذا این ویژگی کردها نیز به مشایخ طریقتی کمک میکرد تا دامنه نفوذ و سلطه خود را بر دورترین نقاط نواحی کردستان گسترش دهند.
اگرچه علمای دینی، طریقتهای صوفیه را تأیید نکردند، اما تودههای مردم کرد بهطور گسترده، آغوش خود را برای گسترش فرق صوفیه در کردستان باز کردند (نیکیتین، 2001، ص331)، این وضع در مناطق کردنشین آنچنان در حال رشد بود که در نیمه اول قرن بیستم میلادی، تعداد تکایا و خانقاههای صوفیان در شهرهای کردنشین، با مساجد برابری میکرد و یا حتی از آنها بیشتر بود (مظهراحمد، 1978، ص35؛ هاوری باخه وان، 2003، ص249 و 275).
شیوخ طریقت، مساجد را نیز زیر سلطه داشتند و اداره امور آنها را نیز بهدست گرفتند. عالمان دینی موجود در میان کردها چه بسا صاحب علم و فضیلت بودند و توانایی اقناع و جلب مردم را بهسوی احکام اسلامی داشتند؛ اما این روش در مقایسه با روش شیوخ طریقت ناچیز بود که با سرعت بر اذهان هزاران نفر از تودههای مردم کرد چیره میشدند. (الدملوجی، 1949، ص305)
فرق ابتدایی صوفیه در کردستان
کردها از سده سوم هجری با تصوف آشنا شدند، به طوری که صوفیان دینور از شهرت بسزایی در سرزمینهای کردنشین برخوردار بودند. ابتدا طریقت سهروردیه[5] و بعد طریقت نوربخشیه،[6] هر کدام سالیانی دراز در کردستان رواج داشتند (مبارکی، 1384، ص73؛ گلزاری، بیتا، ج11، ص104).
نیمه دوم قرن چهارم هجری را باید آغاز رسوخ افکار صوفیانه در مناطق کردنشین دانست؛ مقدسی در سال 358 قمری در سیاحت کردستان، چهل صوفی را مشاهده کرده که با لباسهای مندرس زندگی زاهدانهای برای خود برگزیده بودند. با این حال، رواج عمومی افکار صوفیانه در مناطق کردنشین را باید از قرن ششم هجری دانست. (مبارکی، 1384، ص73؛ Bois, 1966, P.91)
قرن ششم هجری، از مهمترین دورههای تصوف در جهان اسلام است. در این زمان، تعصب مذهبی، سختگیریهای ارباب مذاهب، برخوردهای عقاید و آرا، تکفیرها، تفسیقها و جنگ و جدالهای فرقهای، جامعه اسلامی را دچار تفرقه کرده بود. این امر انسانهای با شوروحال و مستعد را برانگیخت تا با گسترش تصوف، «صلح کل» و «یگانگی مذاهب» را تبلیغ کنند. آنها گسترش تسامح تصوف در جامعه اسلامی را پایاندهنده جنگ هفتاد و دو ملت میدانستند (سنندجی، 1375، ص54 و 56) و عبادت خداوند به طریق اصلاح قلب و تصفیه درون در چارچوب هر مذهبی را هدف خود قرار دادند (ئامیدی، 1999، ص214؛ احمد، 2009، ص141).
این امر در مناطق کردنشین کاملاً هویداست؛ زیرا فرق مذهبی و آیینهای مختلف مناطق کردنشین با اخذ قالبها و نمادهای صوفیانه، در کنار هم با تسامح زندگی میکردند و سایهای که چتر تصوف و طریقت بر مناطق کردنشین گسترده بود، بستری مناسب برای تعامل و همزیستی گروهها و فرق مختلف مذهبی بهوجود آورده بود تا آنجا که در تاریخ ملت کرد، هیچگونه نزاع و اختلافات مذهبی ضبط نشده است. (مصطفی امین، 2006، ص275 و 283)
سهروردیه اولین طریقتی بود که در میان کردها گسترش یافت و سپس جای خود را به طریقت نوربخشیه داد که سیدمحمد نوربخش(795ـ869ق) مؤسس آن بود. عماربنیاسر بدلیسی، صوفی بلندآوازه کرد در قرن ششم هجری، از شاگردان سهروردی و معلم اصلی نجمالدین کبرا (540ـ618ق) بنیانگذار فرقه صوفیه کبرویه بود (وان برویین سن، 1385، ص56). این طریقت سالها در کردستان رواج داشت تا بابارسول برزنجی که از سادات شمال عراق بود، طریقه علویه را که شاخهای از خلوتیه بود به آن افزود.
رواج این طریقت، ابتدا در میان سادات برزنجه و سپس در تمامی کردستان عمومیت یافت. این روند تا زمان ظهور شیخ اسماعیل قازانی بولیانی ادامه داشت. وی طریقت قادریه را فراگرفت و از روستای قازان قایه در شمال عراق تبلیغ این طریقت را درمیان کردها آغاز کرد و در اندک مدتی، بیشتر علما و فضلای کردستان در شمار مریدان او قرار گرفتند. (زکی، 1951، ص217؛ گلزاری، بیتا، ج1، ص104)
طریقتهای شایع در میان کردها
1. طریقت قادری
قادریه پیروان شیخ عبدالقادر گیلانی، از مشایخ و عرفای بزرگ قرن ششم هجریاند. وی در سال 470 و بنابر قولی490 قمری در بغداد متولد شد و در سال 561 قمری در همان شهر وفات یافت و مزارش در بغداد زیارتگاه درویشان و معتقدان است (شه ره فکندی، 1995، ص37؛ هاوری باخه وان، 2003، ص66). برخی از نویسندگان، عبدالقادر گیلانی را کردتبار و از اهالی گیلان غرب، در نواحی کردنشین جنوبی نگاشتهاند (مینورسکی، 1379، ص108؛ Bois, 1966, P.91).
مرشد اعظم طریقت قادری در هر عصر و زمان، متولی مرقد او در بغداد به شمار میآید و این مرشد، شیخ اصلی خانقاه طریقت قادری است. این طریقت از همان آغاز فعالیت، در میان کردهای مقیم ایران و عثمانی پیروانی یافت؛ اما استقبال عمومی کردها از این طریقت در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم قمری اتفاق افتاد. در این زمان، برخی از بزرگان خاندان قدیمی سادات برزنجه[7] به طریقت قادری گرویدند و زمینه گسترش آن را در میان کردها فراهم کردند. اولین نفر از این خاندان،سیداسماعیل قازان قایی فرزند سیدمحمد نودهی، به بغداد رفت و پس از اخذ این مسلک و بازگشت به موطن خود، به تبلیغ آن پرداخت (سنندجی، 1375، ص57ـ58؛ زکی، 1951، ص217).
شاعر کرد نورالدین بریفکانی (1200ـ1268ق)، طریقت قادری را از شیخ ابوبکر آلوسی مفسر بزرگ و از شاگردان شیخ اسماعیل قازان قایی اخذ کرد و آن را در بادینان، موصل، اربیل و ... در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی گسترش داد و دراویش این طریقت در سراسر کردستان پخش شدند و به تبع آن، تکایای بسیاری در سراسر مناطق کردنشین تأسیس گردیدند. (البریفکانی، 1997، ص198؛ احمد، 2009، ص143). امروزه طریقت دراویش قادری، در تمامی شهرها و دهات کردستان در ایران، عراق، ترکیه و سوریه صاحب خانقاه و تکیه و دراویش و سرسپردگان فراوان است.
برای مثال، تنها در استان کردستان ایران، تعداد کل تکایای طریقت قادریه 62 تکیه است که از این تعداد 21 تکیه در مناطق شهری و 41 تکیه در مناطق روستایی قرار دارند و جمعاً 3630 نفر مرد و زن به صورت فعال در آنها عضو هستند. (مبارکی، 1384، ص73).
این آمار در مقایسه با تعداد دراویش گذشته، اصلاً قابل قیاس نیست و این تعداد دراویش فعال در تمام استان کردستان، حتی با تعداد دراویش کوچکترین و کمجمعیتترین شهرهای این استان در گذشته برابری نمیکند. این بدین معناست که کردها از اواخر دوران پهلوی و مقارن با انقلاب اسلامی، به سرعتی بسیار چشمگیر، عقیده به مذهب شافعی را از یوغ و سیطره مسلکهای طریقتی بیرون کشیده و پیروی از مذهب فقاهتی شافعی براساس مسک اشعری را دوباره جانشین آن نمودهاند. ملایان و علمای دینی نیز در مساجد و حوزههای علوم دینی، جایگزین مشایخ طریقتی در رهبری امور دینی و فقهی کردها شدهاند.
خاندان طالبانی، خاندان سولهای، خاندان بریفکانی، خاندان کسنزانی و شیوخ نهری، مهمترین خاندانهای شیوخ طریقت قادری در کردستانند (مبارکی، 1384، ص82؛ Bois, 1966, P.91)، هرچند آخرین شیوخ نهری به طریقت نقشبندی پیوستند. (روحانی، 1385، ص129).
دراویش قادریه در کردستان، دستمال سرخ دور سر و یا بازوبند سرخ به بازو میبندند که این امر از آداب صفویه سرچشمه میگیرد. دراویش طریقت صفویه در آناتولی، از اول کلاه پشمی قرمز به سر میگذاشتند، لذا به قزلباش معروف شدند (ترکمان1382، ج1، ص19). الان هم دراویش طریقت قادری در کردستان، همان رسم تشیع صفوی را نگاه داشته، و دستار قرمز به سر میبندند و نگارنده بارها مشاهده کردهام که صدها درویش سرخ سر، برای انجامدادن مراسمشان در مکانی جمع شده، و در اجتماعی بزرگ همراه با شیخ و مرشد خود، راهی تکایا میشوند.
2. طریقت نقشبندی
طریقت نقشبندی در اساس، تداوم طریقت خواجگان است که عبدالخالق غجدوانی (575ـ617ق) آن را بنیان نهاد و بهاءالدین محمد بخاری (717ـ791ق)، با اضافه کردن اصولی به آن، طریقت نقشبندی را بهوجود آورد (روحانی، 1385، ص233). وی مؤسس اصلی این طریقت است و مزارش در بخارا، زیارتگاه مریدان و پیروان اوست (سنندجی، 1375، ص61ـ62؛ احمد، 2009، ص143؛ Bois, 1966, P.91).
انتشار گسترده طریقت نقشبندی در عالم اسلامی، به قرن نهم هجری بازمیگردد که خلفا و مشایخ این طریقت به اطراف پراکنده شدند و از قرن دهم هجری، مرکزیت این طریقت به هندوستان منتقل شد. در مناطق کردنشین، طریقتهای تصوف شیعی (نعمتاللهی و خاکساریه) و طریقت قادری سنی، مانع جدی نفوذ طریقت نقشبندی به این مناطق بودند تا این که در اوایل قرن سیزدهم هجری (اواخر قرن نوزدهم میلادی)، این طریقت را عارف کُرد، مولانا خالد نقشبندی (1193ـ1242ق) در مناطق کردنشین ایران، عراق، ترکیه و سوریه انتشار داد. وی به تیره میکائیلی، از طایفه کرد جاف منتسب است.
او در اواخر قرن دوازدهم قمری، در «قرهداغ» از توابع سلیمانیه عراق متولد شد و نزد علمای کردستان دانش آموخت (گلزاری، بیتا، ج1، ص104). او در سفری به حج، با قاصدی از هندوستان به نام محمد رحیم الله برخورد کرد و با طریقت نقشبندی آشنا شد و در بازگشت به وطن، تصمیم به رفتن به هند گرفت. مولانا خالد از طریق تهران به خراسان رفت و از آنجا از طریق افغانستان راهی هند شد و در بازگشت به کردستان، تبلیغ این طریقت را شروع کرد. اما بهدلیل قدرت فراوان مشایخ طریقت قادری در کردستان، مجبور به اقامت در بغداد گردید و از آنجا زیر حمایت والی بغداد، خلفایش را به مناطق کردنشین فرستاد (سنندجی، 1375، ص65ـ67؛ روحانی، 1385، ص257؛ احمد، 2009، ص143؛ Bois, 1966, P.91).
بعدها با حمایت حاکمان کرد بابان از او، طریقت نقشبندی در میان کردها رواج یافت (میر به سری، 2002، ص56). وی در سال 1241قمری به دمشق مسافرت نمود و در همانجا وفات یافت. (روحانی، 1385، ص262). استقبال کردها از نشر طریقت نقشبندی، آنچنان بود که در سال 1235ق/1820م مولانا خالد نقشبندی 120 هزار مرید داشته و به نوشته یکی از جهانگردان اروپایی، مردم او را ولی و به چشم یک پیامبر مینگریستند و قدرت هرگونه توان مافوق بشری را برای او قائل بودند. (ریچ، 1992، ص157).
او 67 خلیفه در اقصی نقاط داشت که 34 تن از آنان کرد بودند و در سراسر مناطق کردنشین کار تبلیغ طریقت او را بر عهده داشتند (روحانی، 1385، ص277). از این میان شیوخ تویله و بیاره، شیوخ بارزان، شیوخ شمزینی و شیوخ بامرنی، از همه مشهورترند. (روحانی، 1385، ص279؛ العزاوی، 1973، ص189؛Bois, 1966, P.91)
پی نوشت:
[1]. هانری کربن (1903ـ1978م) فیلسوف، شرقشناس، ایرانشناس، اسلامشناس و شیعهشناس فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن پاریس بود. همچنین مدیر بخش تحقیق در مدرسه عالی مطالعات این دانشگاه و نیز مدیر بخش ایرانشناسی انجمن ایران و فرانسه بود. آشنایی وی با سهروردی در استانبول، باعث شد وی برای مهمترین فعالیت علمی دوران زندگیاش بارها به سرزمین واقعی سهروردی یعنی ایران عزیمت کند. (کربن، 1389، ص8)
[2]. تکتف یا دست بسته نماز خواندن، یکی از آدابی است که برخی مسلمانان در زمان خواندن نماز آن را انجام میدهند. در تکتف، هنگام ایستادن دست راست بر روی دست چپ قرار میگیرد. اکثر اهل سنت (حنفی، حنبلی و شافعی) تکتف را سنت پیامبر (ص) به شمار میآورند و گرچه آن را واجب نمیدانند، انجامدادن آن را مستحب میدانند. برخی از اهل سنت (مالکی) دست نبستن را سنت میدانند و عمل تکفف در نماز را مستحب به شمار نمیآورند. شیعیان انجامدادن آن را در نماز موجب بطلان نماز میدانند.
[3]. مارشال هجسون (Marshall Goodwin Simms Hodgson) (1922ـ1968م) محقق و اسلامشناس امریکایی و استاد تاریخ بینالملل دانشگاه شیکاگو بود. وی سرپرستی کمیته مطالعات جامعهشناسی این دانشگاه را نیز در دست داشت. معروفترین نوشته او کتابی سه جلدی در تاریخ و تمدن اسلام است. علاوه بر این، سخنرانیها و مقالات بسیاری در حوزه تاریخ و فرهنگ تمدن اسلامی دارد که در کنفرانسها و مجلات معتبر جهانی آنها را ارائه داده است. (http://dbpedia.org)
[4]. کلود کاهن (Claude Cahen) (1909ـ1991م) شرقشناس و تاریخنگار فرانسوی بود. تخصص او در مطالعات قرون وسطای اسلامی، منابع اسلامی در مورد جنگهای صلیبی، و تاریخ اجتماعی از جامعه قرون وسطای اسلامی بود. او در سالهای 1945 - 1959م استاد دانشگاه استراسبورگ و سوربن بود. (ابوالعزم، 1402، ص275)
[5]. سهروردیه یکی از طریقتهای تصوف است که ابوالنجیب سهروردی عموی شیخ شهابالدین سهروردی (وفات632ق) آن را تاسیس کرد. عرفان در مکتب تصوف سهروردیه، با تشرع و زهد درهم آمیخته و تصوف عبارت از زهد و عبادت و رعایت فرایض دینی و تکیه بر دعا و ذکر است، برخلاف مکتب مولویه که بر وجد و سماع و شعر تکیه دارد. در بین سالکان طریقت سهروردیه، خواندن رساله قشیریه، احیاء علومالدین و آثار ابنعربی معمول بوده است. بیشترین پیروان این طریقت ساکن هند بودهاند. (سلیمانی، 1388، ص466)
[6]. طریقت نوربخشیه شاخهای شیعی از سلسله کبرویه بود که در دوره حکومت تیموریان توسط محمد قاینی معروف به سید محمد نوربخش خراسانی موجودیت یافت. این طریقت تلفیقی بین تسنن و تشیع و در حقیقت نوعی تصوف آمیخته با مبانی تشیع به شمار میآمد. اما بعد پیروان این مسلک، طریقت نوربخشیه را به آناطولی آورده و آن را گسترش دادند و از قرن یازدهم هجری در جامعه اسلامی شهرت بیشتری داشتهاند. (خمینی، 1389، ج2، ص1464)
[7]. برزنجه یکی از شهرهای کردستان عراق است که در ناحیه تاریخی شهرزور قرار دارد و امروزه از توابع استان سلیمانیه عراق است. (نویسنده)
مراجع
منابع فارسی
ارفع، حسن، کردها و یک بررسی تاریخی و سیاسی، لندن: اکسفورد، ترجمه از متن انگلیسی، 1966م.
استرآبادی حسینی، سیدحسنبنمرتضی، از شیخ صفی تا شاه صفی تاریخ سلطانی، به کوشش احسان اشراقی، تهران: علمی، 1364ش.
اسکندری، شمس محمد، تاریخ کرد در قرن شانزده میلادی، ترجمه محسن جلدیانی، حواشی و تعلیق ملاجمیل روژبیانی، بیجا، عابد، بیتا.
افشار سیستانی، ایرج، ایلام و تمدن دیرینه آن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372ش.
اکبری، مرتضی، تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه (تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی)، چاپ دوم، قم: فقه، 1386ش.
الهیاری، فریدون، اصغر فروغی ابری و عزتالله عبداللهی نوروزی، نقد و بررسی نظریه کرد بودن لرها، نشریه پژوهشهای تاریخی(علمی - پژوهشی)، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره جدید، سال سوم، پیاپی11، ص1ـ14، پاییز1390ش.
انصافپور، غلامرضا، تاریخ سیاسی و جغرافیایی مردم کُرد، تهران: ارمغان، 1379ش.
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، مصحح ولادیمیر ولییامینوف زرنوف، تهران: نشر اساطیر، 1377ش.
ــــــــــــــــــــــ ، شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان)، به اهتمام محمدعباسی، چاپ سوم، تهران: نشر حدیث، 1373ش.
10.تاج بخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، شیراز: نوید، 1381ش.
11.ترکمان، اسکندربیگ، تاریخ عالمآرای عباسی، تصحیح ایرج افشار، چاپ سوم، تهران: امیرکبیر، 1382ش.
12.ترکمنیآذر، پروین، حاکمان زن شیعهمذهب در تاریخ ایران (سیدهخاتون، ترکانخاتون و جانبیگم خاتون)، مجله بانوان شیعه، شماره6ـ7، ص49ـ77، 1385ش.
13.توحدی، کلیم الله(کانیمال)، حرکت تاریخی کرد به خراسان، مشهد: سروش، 1371ش.
14.جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، تهران: نشر علم، 1388ش.
15.ــــــــــــــــــــــ ، دین و سیاست در دولت صفوی، قم: انصاریان، 1370ش.
16.حاجی بکتاش، محمدبنابراهیمبنموسی خراسانی، مقالات غیبیه، به کوشش احسان شکرخدا، تهران: پیام، 1381ش.
17.حسن زاده، اسماعیل، حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران، تهران: سمت، 1386ش.
18.حسینی، سیفالله، گروهها و جریانهای اسلامی در مناطق کردنشین ایران در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی، جوانرود، مصاحبه حضوری، 20/06/1392ش.
19.خالصی قادری طالبانی کرد، عبدالرحمان، کتاب جذبه عشق، چاپ چهارم، مشهد: از منتشرات حاج محمود محمدی طالبانی قادری، چاپخانه سعید، 1373ش.
20.خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، بر پایه دستنوشتههای آیت الله سیدمهدی روحانی، تهران: اطلاعات، 1389ش.
21.خواجگی اصفهانی، محمد معصوم، خلاصه السیر تاریخ روزگار شاه صفی، تهران:علمی، 1368ش.
22.خواجهالدین، سیدمحمدعلی، سرسپردگان، تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم اهل حق(یارسان)، چاپ دوم، تهران: نشر کتابخانه منوچهری، بیتا.
23.دفتری، فرهاد، اسماعیلیه و ایران (مجموعه مقالات)، ترجمه فریدون بدرهای، ویرایش شکوه ذاکری، تهران: نشر پژوهش فرزان روز، 1389ش.
24.ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: نشر پژوهش فرزان روز، 1375ش.
25.روحانی، کمال، تاریخ جامع تصوف در کردستان، نقد و بررسی طریقت قادری به ضمیمه تاریخ عرفان از آغاز تا کنون، تهران: نشر سامرند، 1385ش.
26.روحانی، بابامردوخ، تاریخ مشاهیر کُرد، به اهتمام ماجد مردوخ روحانی، تهران: سروش، 1371ش.
27.سلطانی، محمدعلی، تاریخ تصوف در کرمانشاه به انضمام پیشینه سلاسل و فرق صوفیه در غرب ایران، تهران: نشر فرهنگی سها، 1380ش.
28.ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ خاندانهای حقیقت، مشاهیر متأخر اهل حق در کرمانشاه، چاپ دوم، تهران: نشر فرهنگی سها، 1381ش.
29.ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ تشیع در کرمانشاه(6و7)، تهران: سها، 1380ش.
30.سلیمانی، مرضیه، پویش صوفیان در شبهقاره؛ نگاهی به کتاب تصوف هندی از قرن هفدهم بدین سو، ماهنامه کتاب ماه دین، سال سیزدهم، ش28 (پیاپی148)، ص45ـ51، بهمن1388ش.
31.سنندجی، میرزا شکرالله، تحفه ناصریه در تاریخ و جغرافیای کردستان، به اهتمام و مقدمه مفصل حشمتالله طبیبی، تهران: امیرکبیر، 1375ش.
32.شاهملکی، حسنعلی، سیری کوتاه در تاریخ کرمانشاه از ابتدا تا قاجاریه، کرمانشاه: کرمانشاه، 1390ش.
33.شبانکارهای، محمدبنعلیمحمدبنحسینبنابیبکر، مجمع الانساب، تصحیح میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، 1363ش.
34.شاهمرادی، سیدمسعود و اصغر منتظرالقائم، تشیع قراقویونلوها (780ـ872ق)، پژوهشهای تاریخی(علمی- پژوهشی)، اصفهان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال چهل و نهم، دوره جدید، سال پنجم، شماره اول (پیاپی17)، ص49ـ72، بهار1392ش.
35.شیخ احمدی، سیداسعد، محبت اهلبیت رسول9 و شاعران پارسی گوی عراق، فصلنامه مشکوه، شماره5، 1387ش.
36.شیردل، تقی و محمدحسن رازنهان، بررسی و نقش کارکرد طریقتهای صوفی در امپراتوری عثمانی با تأکید بر طریقت بکتاشیه، نشریه تاریخ در آیینه پژوهش، سال هشتم، شماره سوم، ص129ـ159، پاییز و زمستان1390ش.
37.صفیزاده (بوره که یی)، صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر، تهران: حروفیه، 1387ش.
38.طالبانی، شیخ رضا، دیوان، بغداد: مطبعه المعارف، 1946م.
39.طیبی، حشمتالله، مبانی جامعهشناسی و مردمشناسی ایلات و عشایر، چاپ چهارم، تهران: دانشگاه تهران، 1380ش.
40.عبدالوحید، سرهنگ شیخ، کردها و سرزمینشان، ترجمه صلاحالدین عباسی، تهران: نشر احسان، 1378ش.
41.فراهانی منفرد، مهدی، مهاجرت علمای شیعه از جبلعامل به ایران، تهران: امیرکبیر، 1388ش.
42.عظیمی، کیومرث و محمدعلی چلونگر، پراکندگی فرق و مذاهب تشیع در کردستان، فصلنامه علمی- پژوهشیشیعهشناسی، ش 39، ص81ـ100، سال دهم، پاییز1391ش/2012م.
43.قه فتان، سالح، میژووی گه لی کورد له کونه وه تا ئه مرو، بغداد: چاپخانه سلمان الاعظمی، 1969ز.
44.کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا درگذشت ابن رشد، با همکاری سیدحسین نصر و عثمان یحیی، ترجمه اسدالله مبشری، چاپ پنجم، تهران: امیرکبیر، 1389ش.
45.ــــــــــــــــــــــ ، «سه گفتار در باب تاریخ معنویات ایران»، تهران: مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، ش5، ص46ـ63، 13377ش.
46.کرجی، علی، مفاخر کرمانشاه، شرح حال عالمان و فضلای کرمانشاه، کرمانشاه: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه، 1390ش.
47.کشاورز، اردشیر، رجال مشاهیر کرمانشاهان، کرمانشاه: طاقبستان، 1382ش.
48.کیهان فرهنگی، استاد عبدالرحمان شرفکندی، مترجم و شاعر کرد، نشریه کیهان فرهنگی، ش 53، ص1ـ6، مردادماه 1367ش.
49.گلزاری، مسعود، کرمانشاهان - کردستان، تهران: آثار ملی، ش 147، بیتا.
50.گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال الدین، ترجمه توفیق سبحانی، چاپ سوم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375ش.
51.مبارکی، فرهاد، گزارش طرح شناسایی طریقت قادریه در استان کردستان، فصلنامه فرهنگی - پژوهشی فرهنگ کردستان، سنندج: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان، ش24ـ25، سال هفتم، 73ـ89، پاییز - زمستان1384ش.
52.مردوخ کردستانی، شیخ محمد، تاریخ مردوخ (تاریخ کرد و کردستان و توابع)، به اهتمام فخرالدین غریقی، چاپ سوم، سنندج: کتابفروشی غریقی، 1351ش.
53.مزاوی، میشل.م، پیدایش دولت صفوی، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره، 1363ش.
54.مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، چاپ سوم، تهران: امیرکبیر، 1364ش.
55.مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، چاپ ششم، تهران: اشراقی، 1379ش.
56.مصطفی امین، نوشیروان، تاریخ سیاسی کردها، ترجمه اسماعیل بختیاری، سلیمانیه: بنکه ی ژین، 2006م.
57.میرجعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، تهران: سمت، 1384ش.
58.میرجعفری، حسین و کورش هادیان، جایگاه و کارکرد خاندان دُنبلی در تاریخ ایران، صفویه تا قاجار، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، فصلنامه پژوهشهای تاریخی(علمی- پژوهشی)، دوره جدید، ش 3، ص1ـ18، پاییز1388ش.
59.میمنتآبادی، قباد، ارائه آماری در خصوص تعداد مساجد کردستان به وسیله مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان، سایت رسمی خبر گزاری تقریب (www.taghribnews.com)، 18/اسفند1390ش.
60.مینورسکی، کُرد، ترجمه حبیبالله تابانی، تهران: نشر گستره، 1379ش.
61.مینورسکی و.، ایران در سده پانزدهم میلادی (نهم هجری) بین ترکیه و ونیز، ترجمه محمدباقر امیرخانی، تبریز: نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ش1ـ2، ص155ـ192، 1351ش.
62.نوری، فریدون، علی اکبر کجباف و فریدون الهیاری، چگونگی گرایش والیان کرد اردلان به تشیع از صفویه تا قاجاریه (1025ـ1284ق)، فصلنامه علمی- پژوهشی شیعهشناسی، ش35، سال نهم، ص171ـ186، پاییز 1390ش.
63.وان برویین سن، مارتین، کردها و اسلام، ترجمه هوشیار ویسی، مریوان، فصلنامه فرهنگی، ادبی، اجتماعی زریبار، دوره جدید(8ـ9)، سال دهم، ش61ـ62، ص53ـ71، تابستان - پاییز 1385ش.
64.هادیان، کورش، سدههای سروری، نگاهی به تاریخ و جغرافیای کردستان اردلان، اصفهان: کنکاش، 1389ش.
منابع عربی
65.ابوالعزم، عبدالغنی، مقابله مع المستشرقین کلود کاهن و اندری میکل، مجله الشؤون العربیه، العدد12، ص274ـ296، ربیع الثانی1402ق.
66.احمد، محمد احمد، اکراد الدوله العثمانیه، تاریخهم الاجتماعی و الاقتصادی و السیاسی (1880ـ1923م)، الطبعهالأولی، دهوک: مکتبه البدرخانیین، 2009م.
67.البرزنجی، سید احمد نقیب، دیوان، بغداد: مطبعهالارشاد، لا تا.
68.البریفکانی، محمد سعید یاسین، فضلاء بهدینان، إعداد مسعود محمد سعد، دهوک، 1997م.
69.بطاطو، حنا، العراق و الطبقات الاجتماعیه و الحرکات الثوریه من العهد العثمانی حتی قیام الجمهوریه، الکتاب الاول، ترجمه من الانکلیزیه عفیف الرزاز، الطبعهالثانیه، بیروت: مؤسسه الابحاث العربیه، 2003م.
70.جاف، حسن کریم، موسوعه تاریخ الایران السیاسی من قیام الدوله الصفاریه الی قیام الدوله الصفویه، ج2، بغداد: مطبعه بیت الحکمه، 2008م.
71.الخانی، عبدالمجید محمد، الحدائق الوردیه فی الاجلاء النقشبندیه، الطبعهالثانیه، اربیل: مطبعه الوزاره التربیه، 2002م.
72.زکی، محمد امین، تاریخ سلیمانیه، ترجمه محمد جمیل روژبیانی، بغداد: 1951م.
73.شاملیوف، اراب، حول مسأله الاقطاع بین الأکراد، ترجمه کمال مظهر احمد، بغداد، 1997م.
74. شوشتری، سیدنورالله، مجالس المؤمنین، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1354ش.
75.العزاوی، عباس، مولانا خالد النقشبندی، کردستان، مجله المجمع العلمی العراقی، العدد الاول، 1973م.
76.مظهر احمد، کمال، دور الشعب الکردی فی ثوره العشرین العراقیه، بغداد: مطبعهالحوادث، 1978م.
77.نیکیتین، باسیل، الکرد، دراسه سیولوجیه و تاریخیه، تقدیم لویس ماسینیون، ترجمه د. نوری طالبانی، الطبعهالثانیه، بیروت: دار الساقی، 2001م.
78.ئامیدی، احمد شاه ولی، أماره بادینان (1700ـ1842م)، دراسه سیاسیه، اجتماعیه، کردستان، اربیل: مؤسسه موکریانی للطباعه و النشر، 1999م.
منابع کردی
79.بوره که یی(صفی زاده)، صدیق، میژووی ویژه ی کوردی، بانه، چاپی یه که م، ناجی، 1370ش.
80.به دلیسی، میر شه ره فخانی، شه ره فنامه، ورگیرانی هه ژار، نه جه ف ئیراق، چاپ کوری زانیاری کورد، چاپخانه ی نوعمان، 1972ز.
81.بی کس، فایق، دیوان بیکس، چاپ دوم، سقز: محمدی، 1369ش.
82.تالهبانی، موکه ره م، شیخ ره زای تاله بانی «ژیانی، په روه رده ی، بیروباوه ری و شیعری»، هولیر، چاپی یه که م، چاپخانه وه زاره تی په روه رده، 2001ز.
83.داواشی، میرزا ئه حمه د، دیوانی میرزا ئه حمه دی داواشی، کوکردنه وه ی حوسه ینی موحه مه دی، تاران، چاپی یه که م، نشر احسان، 1389 هه تاوی.
84.ریچ، کلودیوس جمیس، گه شتی ریچ بو کوردستان 1820ز، ورگیرانی موحه مه د حه مه باقی، چاپی یه کم، ته وریز، 1992ز.
85.زکی، محمدامین، خلاصه تاریخ کورد و کوردستان، مطبعه دار السلام، بغداد: 1937م، مهاباد، افست سیدیان، 1352ش.
86.سنه یی، سوران، رساله عشق له مه وله وی ناسی دا، ارومیه: چاپی یه که م، ئینتشاراتی سه لا حه دینی ئه ییوبی، 1370هه تاوی.
87.شه ره فکه ندی، سادق، کورته میژووی نه ته وایه تییه کانی کورد، ورگیرانی(له فارسیه وه) تهها عه تیقی، سوید، ستوکهولم: چاپخانه ئاپیک، 1995ز.
88.شه عبانی، فه رهاد، جه ریانی بونیادگرایی له کوردستانی ئیران له چه ند ده هه ی اخیر، به رنامه روانگه، تلویوزیونی کومه له، کوردستانی عیراق، 15/پوشپه ری/1393هه تاوی.
89.کویی، محمد، دیاری ملا محمد کویی، چاپی چواروم، اربیل: چاپخانه هه و لیر، 1969ز.
90.محه مه دی(شه پول)، محه مه د صالح ئیبراهیمی، ژیناوه ری زانایانی کورد له جیهانی ئیسلامه تی یا گنجینه ی فه رهه نگ و زانست، تهران: چاپخانه مهارت، 1364هه تاوی.
91.مدرس، ملاعبدالکریم، بنه ماله له ی ز انیاَرّان، بغداد: چاپخانه شفیق، 1984م.
92.میر به سری، ناوداَرّانی کورد، وه رگیرانی عه بدوالخالق عه لا ئه الدین، چاپی یه که م، سلیمانی: ده زگای چاپ و په خشی سه رده م، 2002ز.
93.مینورسکی، فلادیمیر، بنچینه کانی کورد و چه ند وه تاریکی کوردناسی، سلیمانی، وه رگیرانی نه جاتی عه بدوللا، مه کته بی بیر و هوشیاری(ی.ن.ک)، بیتا.
94.ــــــــــــــــــــــ ، مینورسکی و کورد، وه رگیرانی ئه نوه ری سولتانی، چاپی دووم، هولیر: چاپخانه وه زاره تی په روه رده، 2006ز.
95.ــــــــــــــــــــــ ، کورد، ورگیرانی به عه ره بی مارف خه زانه دار، ورگیرانی به کوردی حه مه سه عید حه مه که ریم، هه ولیر: چاپخانه زانکوی سه لا حه دین، 1984ز.
96.هاوری باخه وان، هاورینامه بو میژووی کورد و کوردستان، چاپی یه که م، سلیمانی: چاپ و په خشی سه رده م(16)، 2003 ز.
منابع لاتین
Bois Thomos, The Kurds, translated from franch by M.W.M.Wella, khayat book, first English edition, Beirut, 1966.
http://dbpedia.org/dbpedia-live.openlinksw.com.
Nasr, Hosein, Religion in safavid Persia, Iranin studies, VII, Issue1-2, pp: 271-286, 1974.
Roseng. B., Kurd li xoresana, la 11-17, govara Nubun71, 2005.
Shokoftah, Dr. Afrasiab, The Kurd in khorasan, North-East of Iran, www.cskk.org. p:1-24.
نویسندگان
کیومرث عظیمی: دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
محمدعلی چلونگر: عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
اصغر منتظرالقائم: دانشگاه اصفهان
فصلنامه شیعه شناسی شماره 52
ادامه دارد...