چکیده
در تفکر افلوطین بر اساس دلایلی چون اطلاق و عدم تناهی احد، عدم پذیرش حلول و اتحاد، مافوق وجود بودن تفسیر علیت به فیضان، خدا چیزی بهکلی دیگر است، بهگونهای که نه میتوان نامی بر او نهاد و نه میتوان او را با هیچ زبانی توصیف کرد. احد افلوطین فوق علم و عقل است که برای همگان غیرقابل شناخت حصولی است و تنها راه رسیدن به او را در فراتر رفتن از شهودی که حاکی از دوگانگی شاهد و مشهود است، معرفی میکند. فارابی مفهومی از واجبالوجود ارائه میدهد که با وجود برخی اشتراکها با احد افلوطین تحت تأثیر تعالیم اسلامی و نظریۀ تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت با مفهوم احد نزد افلوطین تفاوتهای بسیاری دارد. لذا واجبالوجود را موجودی میداند که ذات و ماهیتش، اقتضای وجود دارد و فرض نبودش محال است. وجود او بهواسطۀ غیر پدید نمیآید و او در وجود خود به موجود دیگری محتاج نیست، بلکه خودش علت وجود همۀ اشیاست، بنابراین وجود او بسیط و نامرکب محسوب میشود و اساس عالم را بر خلقت ابداعی قرار داد.
کلیدواژه ها: احد؛ افلوطین؛ فارابی؛ فیض؛ واجبالوجود
نویسندگان:
مهناز تبرایی: دانشجوی دکتری دانشگاه پیام نور تهران
محمد علی عباسیان چالشتری: دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه پیام نور
فصلنامه فلسفه دین - دوره 14، شماره 3، پاییز 1396.