به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، فیلم سینمایی «عرق سرد» دومین فیلم سهیل بیرقی است که به معضلات اجتماعی مربوط به حقوق زنان میپردازد . فیلمساز با دستمایه قراردادن ماجرای عدم خروج کاپیتان تیم ملی بانوان در مسابقات مالزی توسط شوهر قانون را زیر سوال میبرد و حقوق زنان در کشور را به چالش میکشد. روایت فیلم براساس یک داستان واقعی است اما بیش از این که فیلمساز به چرایی این ممنوعیت از سوی همسر بپردازد و کاراکترها را بیشتر معرفی کند، تلاش کرده تا شبیه به گزارشهای احمد شهید و به تازگی عاصمه جهانگیر از وضعیت حقوق زنان در ایران سخن به میان آورد. داستان بدون واکاوی معضل پیش آمده برای زن ورزشکار تلاش دارد چهره زن موفق جامعه که حالا به دلیل عدم اجازه شوهر در ایران زمینگیر شده است را موجه جلوه دهد و تضییع حقوق زنان در ایران هدف اصلی فیلمساز است.
در این فیلم تلاش شده کارمند دولتی فدراسیون فوتبال را زنی مذهبی و افراطی به نمایش بگذارد که در تمام حالات به دختران ایراد میگیرد و برای بروز کوچکترین هیجانات دختران پس از موفقیت در بازی نیز خط و مرز مشخص میکند.
بیرقی سعی میکند ضعفهای خود در شخصیتپردازی فیلمنامه را در کارگردانی برطرف کند اما همچنان ناموفق است. داستان با ریتم تندی آغاز میشود و خیلی زود مخاطب را درگیر میکند تا جایی که نوید تماشای یک فیلم پرمخاطب را میدهد، اما در نیمه راه به دلیل شخصیتپردازی نادرست و توجه ویژه کارگردان به مسأله زنان و نقض حقوق بشر در ایران فیلم دچار افت میشود.
بازی باران کوثری بازی متفاوتی نیست، اما نقش او متفاوت از نقشهایی است که در این سالها برای زنان نوشته شده است. اضافه وزنش علیرغم تلاش او برای کاهش آن در قالب یک ورزشکار توی ذوق میزند.
با وجود افت فیلم در نیمه دوم، هوشمندی کارگردان در ارائه بیانیه سیاسی سکانس مربوط به دادگاه است. وقتی مظلومیت زن را روایت میکند و هیچ دلیلی به جزء لجبازی برای شوهر که مجری ریاکار سازمان صدا و سیما معرفی شده، ارایه نداده است؛ زاویه دوربین و میزانسن فیلم طوری طراحی میکند که مخاطب را با خود به درون دادگاه میکشاند و از او میخواهد که از دید خود به قانون مورد بحث بپردازد، اگرچه این نما سه نفره است و بین گفتگوی شخصیتها گاهی صدای قاضی نیز به گوش میرسد اما جایگاه مخاطب در این نما به شیوه ای ماهرانه و آنگونه که کارگردان قصد دارد به هدف خود برسد، محفوظ است. علاوه بر روایت اصلی داستان که در واقع برمبنای زیر سوال بردن مسالهای قانونیست، کارگردان به شیوهای زیرکانه به زنان یادآورد میشود به دلیل عدم همبستگی و همراهیشان با یکدیگر دچار معضلاتی از این دست میشوند و اگر با هم وحدت داشته باشند جلوی قانون هم میتوانند بایستند.
این نکته حایز اهمیت است که کارگردان به دلیل ارائه یک بیانه سیاسی همچنان در ارائه روابط انسانی میان شخصیتها گنگ و سردرگم است. شخصیتهایی که در فیلمنامه به درستی تعریف نشدهاند و بنابراین نمیتوانند چالش قابل توجهی را به وجود آورند؛ در حالی که جای ایجاد چنین چالشهایی که میتواند به مخاطب مسیر درست را نشان دهد، خالی است.
فیلمساز برای رسیدن به پازل سیاسی خود و نقض حقوق بشر در ایران بستر درگیریهای زناشویی را به شکلی کودکانه ترتیب میدهد و از فرصت شغلی مرد داستان و ضربه زدن به او استفاده میکند. کارگردان از هر ترفندی برای رسیدن به مقصود خود فروگذار نمیکند و حاضر است مهارت خود در نگارش فیلمنامه را هم برای رسیدن به هدفگذاری فیلم زیر سوال ببرد.
انتهای پیام/