اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

کرمان

یادداشت

سرگذشت خواندني سارقي با 135 فقره سرقت

مرد جوان پس از اعتراف به 135 فقره سرقت با ذكر شرح حالي از گذشته و خانواده خود نشان داد گاهي زندگي در ناز و نعمت و رفاه‌طلبي نيز موجب گرفتاري‌هايي مي‌شود.

سرگذشت خواندني سارقي با 135 فقره سرقت

به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، مرد جوان که به جرم انجام بیش از 135 فقره سرقت دستگیر شده بود با صدای افسر پرونده از تفکراتش بیرون آمد و شرح حال خود را اینگونه بیان کرد:

پدر و مادرم هر دو کارمند هستند اما بعد از تولد من مادرم دیگر تمایلی به بچه‌دار شدن نداشت و این شد که دائما در خانه ما بحث و دعواهای بی‌پایان که از مسئله‌ای کوچک  شروع و به بی‌رغبتی مادرم برای فرزنددار شدن مجدد ختم می‌شد، جریان داشت.

چون تک فرزند بودم هر چه می‌خواستم برایم فراهم بود و مادرم به درس و مشقم زیاد رسیدگی می‌کرد و من هم نمرات خوبی داشتم اما به سبب اوضاع و احوال پریشان خانواده‌ام همیشه در حال پرخاشگری با دیگران بودم.

چند مرتبه مدیر مدرسه‌مان با پدر و مادرم در ارتباط با رفتار خشن من در مدرسه صحبت کرده بود و آن‌ها هم متقابلاً با من حرف زده بودند اما من مدتی ساکت و آرام بودم و با شروع تنش بین والدینم دوباره پرخاشگر می‌شدم زیرا دلم می‌خواست همه دعواها و صداهایی که مجبور بودم بشنوم و تحمل کنم یک جا بیرون بریزم و وقتی وارد مدرسه می‌شدم بر سر موضوعی کوچک با همکلاسی‌هایم زد و خورد می‌کردم.

این وضعیت ادامه داشت تا اینکه وارد سن بلوغ شدم و به شدت تنهایی را حس می‌کردم اما در این شرایط هم کسی مرا درک نمی کرد چونکه والدینم به کار خودشان سرگرم بودند و توجهی به احساساتم نداشتند.

در همین اوضاع و احوال بودم تا اینکه یک روز تحت تاثیر هیجانات خاص این مقطع سنی به پسر بچه همسایمان تجاوز کردم که بعد از آن با شکایت والدینش از من و پس از سیر مراحلی ۶ ماه به کانون اصلاح و تربیت سپرده شدم و پس از آزادی از آنجا احساس کردم نگاه‌ها به من عوض شده و این موضوع آزارم می‌داد.

بعد از آن با اصرار مادرم دیپلم گرفتم و در همان زمان متوجه شدم پدرم مجددا ازدواج کرده و من علی‌رغم سکوت دردناک ماردم شاهد خرد شدنش بودم چراکه کمی بعد پدرم از همسرش بچه‌دار شد و دیگر کمتر به ما سر می‌زد و در همین شرایط والدینم هر دو بازنشست شدند و پدرم برای سرگرمی خودش مغازه‌ای زد.

بعد از مدتی با دختری که معتاد بود، آشنا شدم و من که تا آن زمان لب به سیگار هم نمی‌زدم با او به مهمانی‌های مختلط می‌رفتم و در عرض چند ماه به یک الکلی حرفه‌ای و کمی بعد به یک معتاد شیشه‌ای تبدیل شدم.

والدینم از لحاظ مالی همیشه حمایتم می‌کردند اما مصرف موادم بالا رفته بود و از طرفی نمی‌خواستم آن‌ها بدانند که گرفتار مواد مخدر شدم تا اینکه یک روز شریک پدرم من را هنگام مصرف مواد دید و به پدرم اطلاع داد و به‌دنبال آن ماهیانه پدرم قطع و اینگونه شد که کم‌کم به فکر دزدی افتادم.

سر رشته خوبی در امور فنی خودروها داشتم و برای همین به سرقت خودرو روی آوردم و با توسل به همین مهارتم درب ماشین‌هایی که مجهز به دزدگیر نبود را به راحتی باز می‌کردم و وسایل داخل آنها را سرقت و بعد از فروش آنها هزینه مواد را تامین می‌کردم.

برای این کار بیشتر از ساعت یک بامداد تا ۴ صبح در کوچه‌ها و خیابان‌های خلوت پرسه می‌زدم و گاهی به سبب مهیا شدن شرایط، سرقت از چهار یا پنج خودرو نصیبم می‌شد.

بعضی از خودروها حتی با داشتن دزدگیر هم قابل سرقت بودند تا اینکه یک شب وقتی چند عدد ضبط صوت را سرقت کرده بودم و برای فروش می‌بردم ماموران کلانتری به من شک کردند و به طرفم آمدند و من با دیدن آن‌ها پا به فرار گذاشتم اما خیلی زود دستگیر شدم و حالا که در مقابل قانون قرار گرفتم به‌آسانی به یاد می‌آورم که بیش از ۱۳۵ فقره سرقت انجام داده و به سبب زندگی در ناز و نعمت و رفاه‌طلبی، اینگونه گرفتار شده‌ام.

اداره اجتماعی فرماندهی انتظامی شهرستان کرمان

انتهای پیام/3388/ق

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول