مجله فارس پلاس؛ مریم شریفی: شنیدهای که بعضیها زندگی میکنند برای دیگران. که برای مرهم گذاشتن بر جراحتهای جسمی و روحی دیگران، دردهای خود را فراموش میکنند؛ که برای باز کردن گره از کار دردمندان، دست خدا میشوند؛ اما باید ببینی تا باور کنی. باید یک روز سری به خانه حاج خانم «معصومه صادقی (رضایی)» بزنی و ببینی چطور برای پذیرایی از بیماران پیوندی شهرستانی در خانهاش سنگ تمام میگذارد و با مراقبتهای دلسوزانهاش کاری میکند که آنها احساس کنند در خانه و در کنار خانواده خودشان هستند. باید محبتهای مادرانه این بانوی خیّر 67 ساله در حق بیماران غریب و تنها را ببینی تا باور کنی هنوز شهر ما به نَفَس بندگان خوب خدا سر پا ماندهاست.
چتر حمایت بر سر بیماران؛ از اردبیل تا سیستان
اینجا خبری از خدمتکار نیست و صاحبخانه خودش از همه کسانی که به عنوان مهمان قدم به خانهاش میگذارند، پذیرایی میکند. حاج خانم انگار عادت داشتهباشد به نگاههای پر از سئوال، همانطور که ما را به چای تازهدمش مهمان میکند، میرود سر اصل مطلب و میگوید: «سالهاست در زمینه حمایت از بیماران کلیوی فعالیت میکنم و با انجمن بیماران کلیوی شهرهای مختلف همکاری دارم. البته کمکهای ما بر پایه تحقیقات است؛ مثلاً وقتی انجمن اردبیل یک بیمار دیالیزی نیازمند را برای پیوند کلیه معرفی کرد، برای انجام تحقیقات به اردبیل رفتیم و بعدازاینکه برایمان مسجل شد واجد شرایط است، پیگیری کارهایش را شروع کردیم. ما برای انجام تحقیقات حتی تا سیستان و بلوچستان و یاسوج هم رفتهایم. از زمانی که بیمار گیرنده به ما معرفی میشود، پیگیری کارهای بیمارستانی و آزمایشگاهی قبل از عملش را شروع میکنیم. بعد از عمل هم همینجا تا پایان دوران نقاهت از بیمار و خانوادهاش پذیرایی میکنیم.» اما بیماران کلیوی، تنها مهمانان حاج خانم رضایی نیستند: «بیماران پیوند مغز استخوان هم به اینجا میآیند. شرایط این بیماران و مراقبت از آنها، سختتر از بیماران پیوند کلیه است. در خانهای که دخترم خریده، در طبقه بالا 2 اتاق داریم برای بیماران پیوند مغز استخوان. برخلاف بیماران پیوند کلیه که یک ماه مهمان ما هستند، بیماران پیوند مغز استخوان تا پایان دوران نقاهت و کارهای بیمارستانشان 6 تا 8 ماه اینجا میمانند. در سال گذشته 4 پیوند مغز استخوان داشتیم که همه موفقیتآمیز بود.» حاج خانم با اشاره به مهمانهای موقتی این خانه میافزاید: «علاوه بر بیماران پیوندی که بعد از عمل به آنها اتاقهای مجزا اختصاص میدهیم، اینجا میزبان بیمارانی هم هستیم که برای امور مقدماتی مثل انجام آزمایشات به تهران میآیند و جایی برای ماندن ندارند. ازآنجاکه آنها مراقبت خاصی لازم ندارند، گاه 8-7 نفر در یک اتاق شب را سر میکنند تا فردا بتوانند سراغ کارهای بیمارستان بروند و راضی هم هستند که مشکل سرپناهشان حل شده است.»
اینجا خانه خودشان است
مادر مهربان بیماران انگار دلنگران فرزند دردمند خودش باشد، از علت اینهمه تأکید و حساسیت بر مراقبت و پذیرایی از این بیماران خاص اینطور میگوید: «اهمیت مراقبتهای بعد از عمل پیوند، حتی از خود عمل هم بیشتر است. ما یک بیمار پیوندی شهرستانی داشتیم که بعد از عمل به دلیل نامناسب بودن مکان نگهداریاش، پیوند را پس زد. به همین دلیل اصرار داریم بعد از عمل، بیماران را به اینجا بیاوریم و خودمان از آنها مراقبت کنیم.» او ادامه میدهد: «برحسب تجربیاتی که در این چندساله کسب کردهام، میدانم این بیماران به چه مراقبتهایی نیاز دارند. خیلی مهم است که چه بخورند، مکان استراحت و لباسهایشان تمیز و ضدعفونی شده باشد، با افرادی که از بیرون میآیند دست ندهند و... ما در اتاقهایی که برای این بیماران در نظر گرفتهایم، امکانات یک خانه کامل را مهیا کردهایم تا خانوادهشان مثل خانه خودشان با خیال راحت از آنها مراقبت کنند.»
وقتی میبینی، نمیتوانی بیتفاوت باشی
سالها از روزی که مِهر بیماران دردمند شهرستانی به دل حاج خانم رضایی افتاد، میگذرد؛ بانوی دریادل قصه ما خوب یادش است که از آن روز دیگر نتوانست نسبت به مشکلات این بیماران بیپناه بیتفاوت باشد: «28 سال قبل، حامی اولین بیمار پیوندی شدیم. شاید برایتان جالب باشد که آن آقا هنوز هم به این خانه سرمی زند، همکارم برایش دارو میگیرد و کارهای بیمارستانش را انجام میدهد. از آن روز دیگر برای پیگیری کارهای بیماران شهرستانی بیپناه شب و روز نمیشناختم. یکبار یکی از همسایههایمان گفت: شما ساعت 9 شب کجا میروی؟ خوش به حالت، میروی گردش؟ گفتم: بله. امشب تو را هم با خودم میبرم گردش. آن شب با کلی مواد خوراکی رفتیم بیمارستان برای ملاقات فرد دهنده کلیه. بنده خدا از درد هوار هوار میکرد. خانم همسایه وقتی این شرایط را دید، گفت: وای من چقدر غیبتت را کردم. حالا بعد از این من هم میآیم کمکتان.» حاج خانم با خنده ادامه میدهد: «مرحوم همسرم هم با این فعالیتها موافق بود. او در ایرانخودرو کار میکرد و خودش هم در اوایل انقلاب دارو از شهرهای اطراف جمع میکرد برای مجروحان. همراهی و دلسوزی آن مرحوم و 5 فرزندم باعث میشد بتوانم با آسودگی به بیماران خدمت کنم. البته ناگفته نماند که من تمام کارهای خانه را انجام میدادم و بعد سراغ پیگیری امور بیماران میرفتم.»
اندکاندک جمع خیّران میرسد
«ماجرای پذیرایی از بیماران شهرستانی از خانه خودمان شروع شد. البته آن اوایل که همکاری با انجمن بیماران کلیوی را شروع کردم، جایی برای نگهداری بیماران نداشتیم. وقتی پدر «یلدا» برای کارهای عمل او آمد تهران، 3 ماه داخل ماشین خودش میخوابید! آن هم ماشینی که درست و حسابی نبود. بعدها برای گیرندهها، یک سوییت کوچک اجاره میکردیم و دهندهها هم به مسافرخانه میرفتند. چند بار شرایطی پیش آمد که با همراهی و رضایت همسرم، بیماران گیرنده شهرستانی را به خانه خودمان آوردیم و از آنها پذیرایی کردیم و بعدها هم این اتفاق تکرار شد. چند سال بعد دخترم ساختمان دیواربهدیوار خانهمان را خرید و آن را در اختیار بیماران گذاشت و دستمان بازتر شد.» حاج خانم لبخند بر لب از برکتی میگوید که دعاهای بیماران نثار این حرکت خیر کرد: «شرایط پذیرایی از بیماران وقتی بهتر شد که 4 خانم خیّر بعد از آشنایی با کارهای ما، یک خانه در کوچه مجاورمان خریدند و برای خدمت به بیماران در اختیار ما قرار دادند. آنها آنقدر محبت دارند که هزینه آب، برق و گاز آنجا و گاه هزینه خوراک بیماران را هم خودشان تقبل میکنند. از 5 سال قبل هم بنیاد خیریه خانم آذرفر که برای پیوندها به ما کمک میکند، یک خانه را در همین محله خرید و برای بیماران وقف کرد. حالا 4 خانه برای نگهداری از بیماران بیپناه شهرستانی داریم.»
هزینهها، درد مضاعف بیماران
صحبت از هزینهها که به میان میآید، انگار یک غصه قدیمی در دل مادر مهربان بیماران تازه میشود: «آن اوایل که ما شروع کردیم، عمل پیوند کلیه با 700-600 هزار تومان انجام میشد. بعد به 4 و 5 و 8 میلیون تومان رسید و حالا برای این عمل حداقل باید 18 میلیون تومان فراهم شود. بخشی از این هزینه را انجمن بیماران کلیوی تقبل میکند و مبلغی را هم ما با کمک خیّران فراهم میکنیم.» حاج خانم رضایی ادامه میدهد: «داروها را هم خودمان تهیه میکنیم و تحویل بیماران میدهیم. این داروها باید تأیید شود وگرنه با هزینههای 3-2 میلیون تومانی باید تهیهاش کنند. این بیماران شهرستانی تا بروند تأیید بگیرند، کلی زمان میبرد؛ اما ما را همه میشناسند و با 500-400 هزار تومان این داروها را میگیریم. البته اگر بیمارستانها و معاونت بهداشت و درمان به ما کمک نکنند، با ماهانه یک میلیارد تومان موجودی باز هم کم میآوریم.» دل حامی دلسوز بیماران تنگدست به حمایتهای بیمارستانها و پزشکان دردآشنا گرم است: «بهطور مثال، عمل قلب باز که انجام میدهیم، دکترها به ما تخفیف میدهند و عملی را که 4 تا 6 میلیون تومان هزینه دارد، با 600-500 هزار تومان برای بیماران ما انجام میدهند. در بیمارستان مفید، لبافی نژاد، علیاصغر (ع)، مدرس، امام خمینی (ره)، اختر، شفا یحیاییان و... همه مرا میشناسند و با ما همکاری میکنند. خیّران هم که جای خود دارند و همیشه حامی ما هستند.» حاج خانم نفسی تازه میکند و با اشاره به یک فاکتور ادامه میدهد: «این بیمار برای پیوند مغز و استخوان از اصفهان آمده است. برای کارهای قبل از عمل، خانهاش را فروخته و 8-7 آمپولش را زده است. الان 2 آمپول دیگرش مانده که قبلاً هزینهاش 14.5 میلیون تومان بود اما الان به 18.5 میلیون تومان رسیده. با پیگیریهایمان 6 میلیون تخفیف گرفتهایم؛ بیمارستان شریعتی همکاری کرده و یک مقدارش را کم کرده و بنیاد دهش پور هم دارد کمک میکند. ما و خیّران هم داریم تلاش میکنیم تا این آمپول را تهیه کنیم. حالا تازه این مقدمات کار است و بعد از این مشکلاتش برای رسیدن به مرحله عمل پیوند مغز استخوان شروع میشود. چقدر از خانواده و اقوامش آمده و آزمایش دادهاند برای پیوند اما نخورده است. حالا 2 نفر پیدا شده؛ یکی از ایران و دیگری از آلمان و کمیسیون پزشکی تصمیم گرفته از فرد ایرانی مغز استخوان بگیرد. ما قبلاً هم برای یک بیمار از خارج از کشور برای پیوند مغز استخوان، دهنده پیدا کردیم و 12 هزار یورو برای او واریز کردیم. واقعیت این است که هزینهها بسیار بالاست و اگر تلاشهای گروه ما، حمایتهای وزارت بهداشت، بیمارستانها و خیّران نباشد، انجام این عملها برای بسیاری از بیماران غیرممکن است.»
از خانههای خالی شهر تا بیپناهی بیماران شهرستانی
«بعضی از بیماران شهرستانی به دلیل ناتوانی مالی نمیتوانند برای بعد از عمل پیوند مکان مناسبی در تهران فراهم کنند. به همین دلیل از مراقبتهای لازم دوران نقاهت محروم میشوند و متأسفانه پیوند را پس میزنند. این مسائل تلخ در حالی اتفاق میافتد که بسیاری از خانهها در شهر ما خالی و بیاستفاده مانده است. به نظر من مردم اگر یک خانه کوچک هم دارند که خودشان به آن احتیاج ندارند، میتوانند برای یک مدت کوتاه آن را در اختیار چنین بیمارانی قرار دهند. با این کار، بسیاری از مشکلات این بیماران و همراهانشان حل میشود. نهفقط بیماران بلکه بعضی از دهندگان (افرادی که عضو برای پیوند میدهند) هم در تهران جایی برای ماندن ندارند.» مادر دلسوز بیماران ادامه میدهد: «اما منظورم از مشارکت مردم، فقط کمکهای عمده و بزرگ در حد خانه نیست. مردم حتی در حد خرید یک بسته آب معدنی هم میتوانند به این بیماران کمک کنند چون بیماران پیوند کلیوی بعد از انجام عمل پیوند خیلی به آب نیاز دارند.» به گفته حاج خانم رضایی، افرادی که تمایل دارند در این کار خیر سهیم شوند، میتوانند با مراجعه به قسمت مددکاری بیمارستان «مدرس» یا از طریق تماس تلفنی با این بخش با شماره 22062902 اعلام آمادگی کنند. شماره کارت 5022291046102875 بانک پاسارگاد به نام «سعید هدایی» نیز برای دریافت کمکهای نقدی خیّران در نظر گرفته شده است.
حال مادرم اینجا خوب است
«از وقتی یادم میآید، همیشه غیر از خانواده خودمان، چند نفر دیگر هم سر سفرهمان بودند.» «زهرا رضایی» دختر حاج خانم با لبخند ادامه میدهد: «از وقتی فرزندانم بزرگ شدهاند، سعی میکنم 2 روز در هفته اینجا بیایم و به مادر کمک کنم اما اعتراف میکنم هیچکس نمیتواند مثل خود او کارها را مدیریت کند. قبل از عید که مادر بعد از چند سال برای دیدار خواهر و خالهام به خارج از کشور رفته بود، من و دوستانی که اینجا زحمت میکشند، به این نتیجه رسیدیم که اینهمه کار؛ هماهنگی کارهای بیماران پیوندی، سرکشی به بیماران مهمان در خانهها، درست کردن غذای روزانه برای اهالی این خانهها و...، از عهده یک نفر برنمیآید؛ اما باور کنید مادرم ماشاالله به تمام این کارها میرسد. عاقبت خودش هم نتوانست دوری بیماران و دوستانی که اینجا فعالیت میکنند را تحمل کند و زودتر از موعد برگشت و دوباره کارها را به دست گرفت. گرچه گاهی به مادر میگویم کمی برای خودت وقت بگذار ولی بعد حس میکنم وقتی به این امور مشغول است، آرامش و حال بهتری دارد. من فکر میکنم اگر مامان یک هفته این کارها را کنار بگذارد، دور از جان کارش به بیمارستان میکشد.» او هم مثل مادر، دلش به این خانههای باصفا گره خورده است: «بااینکه خواهرم برای مادر یک خانه در شمال شهر تهیه کرده است اما مادر عملاً فقط آخر شب برای خواب چندساعته به آنجا میرود و صبح زود دوباره برمیگردد همینجا. من و فرزندانم هم همینقدر به این خانه علاقه داریم. بچههایم دوست دارند اینجا به دیدن مادرم بیایند، مثل سیزدهبدر که همه اینجا جمع شدیم. اینجا همه با هم صمیمی و مثل یک خانوادهاند و حس خوبی در این فضا جریان دارد.»
اگر حاج خانم نبود، در تهران آواره میشدیم
صحبتهایمان گل انداخته که خانم جوانی، چادر رنگی بر سر و لبخند بر لب در حالی که یک ظرف آش در دست دارد، همراه با دختر کوچکی وارد میشود. گل از گل حاج خانم هم میشکفد و میگوید: «این خانم، دخترش پیوند شده و الان در یکی از خانههای ما ساکن هستند.» خانم جوان که او را «مامان ساناز» معرفی میکنند، درباره نحوه آشناییاش با حاج خانم رضایی اینطور میگوید: «ما ساکن اردبیل هستیم. انجمن حمایت از بیماران کلیوی اردبیل حاج خانم را به ما معرفی کرد. از وقتی آمدیم اینجا، حاج خانم دستمان را گرفت. او با محبتهایش ما را شرمنده کرده و نمیدانم چطور باید زحماتش را جبران کنیم؟» او که حالا 20 روز است همراه همسر و 2 فرزندش مهمان حاج خانم هستند، ادامه میدهد: «قبل از اینکه با حاج خانم آشنا شویم، مدام به این فکر میکردیم که ما که در تهران کسی را نداریم، بعد از عمل دخترم کجا باید بمانیم؟ خیلی نگران بودیم. گفتیم میرویم مسجد؛ اما حاج خانم لطف کردند خانهشان را به ما دادند که بعد از عمل دخترم آنجا بمانیم. دستشان درد نکند. همهچیز هم در آن خانه هست و دیگر هیچ نگرانی نداریم.» برای مامان ساناز همهچیز تا الان شبیه قصهها بوده: «اصلاً فکرش را هم نمیکردم که چنین انسانهایی هم وجود داشته باشند. از وقتی حاج خانم را دیدهام، واقعاً از این دنیا دل کندهام. حاج خانم هم این دنیایش را خریده، هم آن دنیا را. ایشان باعث شد با خیال راحت دنبال کارهای عمل دخترم برویم. اگر حاج خانم نبود، نمیدانستیم کجا باید بمانیم؟ با خرج و هزینهها چه کنیم؟ اما حاج خانم کاری کرده که انگار اینجا کنار خانواده و در خانه خودمان هستیم. حاج خانم از مادرم هم به من نزدیکتر است.»
همه میتوانند حامی بیماران باشند
در کنار حاج خانم رضایی، مردان دلسوزی حضور دارند که هرکدام با محبتی تمامنشدنی تلاش میکنند به سهم خود سنگینی بار زحمات مادر مهربان بیماران را کم کنند؛ «عبدالله تاتار» راننده آژانس محله که به نماینده حاج خانم در بیمارستانها تبدیل شده و از ساعت 5 صبح که بیماران شهرستانی را به بیمارستان میرساند، یارِ غمخوار آنها میشود و از گرفتن نوبت تا انجام کارهای بیمارستان، هر کاری از دستش بربیاید برای آنها انجام میدهد. «علی عباسی» خواهرزاده دلسوز حاج خانم که فقط منتظر اشاره خاله است تا در هر کجای شهر که لازم باشد، او را برای پیگیری امور بیماران همراهی کند. و «سعید هدایی» که دست راست حاج خانم رضایی در انجام امور بستری بیماران، ترخیص آنها و تهیه داروهایشان است. هدایی میگوید: «حدود 10 سال است با حاج خانم همکاری میکنم. هرچه از خدمات ایشان برای بیماران بگویم، کم گفتهام. ایشان در تمام مراحل پیگیری کارهای بیماران حضور دارند و ما فقط اینجا هستیم تا گوشهای از کارشان را بگیریم. شاید هیچکس مثل حاج خانم رضایی نتواند به بیماران کمک کند اما هرکس به اندازه وسع خود میتواند در این کار سهیم شود حتی با خرید یک بطری آب معدنی، پرداخت هزینه آژانس بیمار تا بیمارستان، تقبل هزینه غذای یک روز بیماران و حتی پرداخت هزار تومان پول.»
خانه امید زنان سرپرست خانوار
حاج خانم حواسش به همه هست؛ از خانوادههای نیازمند محله و روستاهای اطراف تهران، همانهایی که با گوشتهای نذری خیّران و سبد کالا و لوازمالتحریر عید نوروز و آغاز سال تحصیلی دلشان را شاد میکند گرفته تا همشهریانی که جای خالیهای زندگیشان حتی با یک کمد یا فرش دستدوم آبرومند هم پر میشود و همچنین زنان غیرتمندی که بار معاش خانواده را به دوش میکشند. هرروز در طبقه اول خانه اهدایی 4 خانم خیّر، بساط کسب روزی زنان سرپرست خانوار پهن میشود و آنها با حمایت حاج خانم رضایی و با درست کردن مربا، دلمه و پیازداغ، سرخ کردن بادمجان و پاک کردن سبزی و باقالی و...، هزینههای زندگی خود و فرزندانشان را تأمین میکنند. خانم «باقرنژاد» در حالی که سبزی پاک میکند، میگوید: «همسرم بیمار دیالیزی بود و وقتی به مرحله پیوند رسید، با حاج خانم آشنا شدیم. خدا پدر و مادرش را بیامرزد، واقعاً به ما کمک کرد. ما مبلغی پول برای عمل پیوند کم داشتیم و خدا بهواسطه یک بنده خدایی حاج خانم را سر راه ما قرار داد. همسرم در اتاق عمل بود که حاج خانم از مشهد تلفنی مشکل کسری پولمان را حل کرد. اما این تنها کمک ایشان به ما نبود. من آدمی بودم دور از اجتماع که جرئت نمیکردم بیرون بروم و به کسی اعتماد کنم. حاج خانم با من صحبت کرد و گفت: بیا پیش خودمان. اینجا هم مثل خانه خودت است. حالا 16 سال است کنار خانمها در این خانه کار میکنم و بعد از فوت همسرم، زندگی خودم و بچههایم را اداره میکنم. حاج خانم برای اشتغال ما خیلی زحمت کشید در حالی که شاید کار ما هیچ سودی هم برایش نداشته باشد. انشاءالله سایه حاج خانم بر سر ما باشد و درِ این خانه همیشه باز باشد.»
انتهای پیام/