مجله فارس پلاس؛مریم شریفی: چنان با اشتیاق لباسهای کار پر از لکههای رنگ را به تن میکنند و با خنده و شادی قلممو بر تن دیوار میکشند که خیال میکنی دارند لذتبخشترین کار دنیا را انجام میدهند. بیآنکه توقع دستمزد یا انتظار تشکر داشتهباشند، از هم سبقت میگیرند برای بهسازی مدرسه، بیمارستان و مرکز نگهداری کودکان خاص تا با طرحهای رنگارنگی که روی دیوارها مینشانند، رنگ شادی بپاشند در دل نوگلان معلول، کودکان کار و بچههای بیماری که دیگر رمقی برای بازی و خنده ندارند. حال جوانان داوطلب خیریه «کودکان فرشتهاند» با نشاندن لبخند روی لب کودکان دردمند، خوب خوب میشود.
اگر مادرم بفهمد...!
در مرکز نگهداری دختران معلول بالای 14 سال «آوای رضوان» در ساختمانی که تا همین چند روز قبل شبیه انباری بوده، روی زمین نشستهاند و خوشوبشکنان مشغول آمادهسازی رنگها برای رنگآمیزی دیوارها هستند. یکی دستش را تا مچ در سطل رنگ فروبرده و آن یکی سرگرم ترکیب محتویات قوطیهاست. وقتی میگویم: «حالا دیگر میشود ثابت کرد این یک اتهام بیاساس است که دخترهای این دوره و زمانه دست به سیاه و سفید نمیزنند.»، میخندند و میگویند: «اووووه! نبودید ببینید ما چه کارهایی کردیم! برای هر کاری که آقایان میکنند؛ از بالای نردبان رفتن و گچکاری گرفته تا بتونهکاری، سنباده کاری و نقاشی پایهایم.» «زینب سادات موسوی» لبخند بر لب ادامه میدهد: «ازآنجاکه پسرها اغلب کارمندند، هر وقت بتوانند به گروه ملحق میشوند اما دخترها که وقت آزادتری دارند، اعضای ثابت گروه هستند. به همین دلیل هر کاری باشد، انجام میدهیم. شاید باور نکنید؛ مدتی قبل در جریان بهسازی یک مرکز، آب حوض کشیدیم. اگر مادر و پدرمان بفهمند ما برای برنامههای خیریه چه کارهایی میکنیم، دیگر با تنبلیهایمان در خانه کنار نمیآیند.» «آیسن سلطانی» هم با خنده میگوید: «پدرم میگفت: میخواهم بیایم کارتان را ببینم. گفتم: نه، لطفاً نیایید. چون اگر ببینید، دیگر اجازه نمیدهید سر این برنامهها بروم.» و ادامه میدهد: «الآن را نبینید که نردبان داریم، اوایل روی بشکه میرفتیم و دیوارها را رنگ میزدیم! یک مدت هم چهارپایهای داشتیم که یک پایهاش لق میزد. 2 تا چهارپایه در 2 طرف میگذاشتیم و روی آن الوار قرار میدادیم و میرفتیم بالا. تازه باز هم قدمان نمیرسید و به کیسههای وسایل متوسل میشدیم و آنها را زیر پایمان میگذاشتیم؛ درست مثل آکروباتبازها!»
نمیدانید چقدر حالمان خوب است!
میپرسم: «چه چیزی باعث میشود دست به کارهایی بزنید که تجربهاش را نداشتید و حتی هیچوقت خودتان را در موقعیتش تصور نمیکردید؟» زینب 27 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر با لحن خاصی میگوید: «حس خیلی خیلی خیلی خوبی دارد؛ آنقدر که باعث میشود اصلاً خستگی برایمان معنا نداشتهباشد. ظاهر ماجرا این است که ساعت کارمان از 10 صبح تا 4 بعدازظهر است اما گاهی تا 8 شب هم میمانیم و کار میکنیم و تازه عطش فردا را هم داریم و هنوز کار امروز تمام نشده، به هم یادآوری میکنیم که ساعت باز شدن لیست برای ثبتنام در گروه کاری فردا را فراموش نکنیم.» آیسن 24 ساله و کارشناس رشته برق هم میگوید: «کودکان فرشتهاند با همه خیریهها فرق دارد.» و اضافه میکند: «برخلاف بسیاری از خیریهها که در برنامهها و بازارچههایشان قبل از هر چیزی شماره حساب میدهند برای جذب کمکهای مالی، در این خیریه اصلاً بحث بر سر کمکهای نقدی نیست و در عوض به شما میگویند از هر طریقی که بلدید و دوست دارید با خیریه همراه شوید و در متن کارهایش باشید؛ اگر میتوانید با یک انسان دردمند صحبت کنید تا حالش خوب شود، بیایید در کمیته مددکاری فعالیت کنید. اگر بلدید بخندانید و دلی را شاد کنید، در قالب کمیته اجرایی خیریه به بیمارستانها بروید و بچههای بیمار را شاد کنید و... با تعاریف آنها، همه میتوانند خیّر باشند حتی اگر توانایی مالی چندانی نداشتهباشند. اینطور است که وقتی در خیریه و فعالیتهایش هستم، واقعاً خوشحالم، حال دلم خوب است و انگار از همه دنیا و اتفاقهایش جدا میشوم.»
خدا و بندگان خوبش کنارمان هستند
«وارد هر مرکزی که میشویم، با دیدن در و دیوارهای خراب میگوییم: وای! اینجا به این زودیها تمام نمیشود. اما خدا آنقدر به ما و این کار خیر لطف دارد و به وقت و توانمان برکت میدهد که کارها خیلی خوب پیش میرود. مثلاً همین مرکز نگهداری دختران معلول را فکر میکردیم 2،3 هفته زمان میبرد اما تقریباً یک هفتهای به سرانجام رسید.» حرفهای زینب که به اینجا میرسد، آیسن یاد یک خاطره خاص میافتد: «چند وقت قبل کار بهسازی یک مجتمع آموزشی ویژه ناشنوایان را به دست گرفتیم که 3 طبقه و 40 کلاس از مهد کودک تا مقطع پیشدانشگاهی داشت. نمیدانید چه پروژه عظیمی بود! راهروهای دراز، ساختمان فرسوده و دیوارهای آسیبدیدهاش وحشتناک بود. دست به هر دیواری میزدیم، میریخت! اینطور بود که بعضی از دیوارها را گچ کاری کردیم و دوباره ساختیم تا آماده رنگآمیزی شود! اول شهریور که کار را شروع کردیم، گفتیم محال است این کار تا اول مهر تمام شود اما با کار بیوقفه بچهها، مدرسه بهموقع برای حضور دانشآموزان آماده شد. وقتی به ما گفتند بچههای ناشنوا اول مهر با دیدن مدرسه رنگآمیزی شده چقدر خوشحال شدند، خستگی از تنمان دررفت.» حال و هوای بچههای باصفای خیریه کودکان فرشتهاند جوری است که حس میکنی بعد از تجربههای مختلف حالا دیگر دلشان قرص قرص است که خدا نمیگذارد تنها بمانند و بندگان خوبش را به یاریشان میفرستد. آیسن با اشاره به قلمموهایش در این باره میگوید: «اینها را دیروز به یک چهارم قیمت از همسایهمان خریدم. تا گفتم: برای کارهای خیریه میخواهم، گفت: خانم اصلاً نمیخواهد پول بدهی. باورش نمیشد ما مدرسه و بیمارستان و مراکز بهزیستی را بازسازی میکنیم. آنقدر برایش جالب بود که قلمموها را با 75 درصد تخفیف به من فروخت و در حد توانش در این کار خیر سهیم شد.» او یادآوری میکند از سهم خانواده اعضای خیریه در پیشبرد کارها هم نباید بهسادگی گذشت: «نظر خانوادهام نسبت به این خیریه خیلی مثبت است. تنها موردی است که اگر تا 12 شب هم مشغول کار باشم، نمیپرسند کجایی؟ و تازه خودشان هم دوست دارند به شکلی مشارکت کنند. مثلاً در مرکز قبلی، مادرم یک روز آش پخت و آورد و حسابی بچههایی که مشغول کار بودند را خوشحال کرد.»
برای یک لبخند کودکان بیمار
«9 سال قبل در روز نیمه شعبان با برگزاری یک جشن کوچک در یکی از بیمارستانهای ویژه کودکان، اولین قدمها برای شکلگیری موسسه خیریه کودکان فرشتهاند برداشتهشد؛ موسسه خیریهای که با هدف شاد کردن بچههای سرطانی و بیمار صعبالعلاج، کمک به خانوادههای آنها پایهریزی شدهبود.» برگزاری جشنهای مناسبتی و جشن تولد برای کودکان در بیمارستان، فراهم کردن شرایط تحصیل برای کودکان بیمار، تهیه دارو برای آنها، فراهم کردن مایحتاج خانواده کودکان بیمار و کمک به تهیه مسکن برای آنها و نیز تجهیز بیمارستانهای کودکان، از جمله فعالیتهای انساندوستانه خیریه کودکان فرشتهاند به حساب میآید. «یوسف مسلمی» مسئول کمیته بازسازی این خیریه با اشاره به برنامههای ویژه این نهاد مردمی ادامه میدهد: «ما جمعه هر هفته حداقل در یک بیمارستان ویژه کودکان جشن برگزار میکنیم. پسران با لباس دلقک، دختران با عروسکگردانی و گروه دیگر با نواختن آهنگهای شاد تلاش میکنیم به بچههای بیمار و مادرانشان روحیه بدهیم و آنها را شاد کنیم. حالا دیگر طوری شده که کودکان بستری در بیمارستان، جمعهها چشمبهراه بچههای ما هستند و ساعت 10 و 11 که میشود، با ویلچرهایشان به راهرو میآیند و برای آمدن عموها و خالههای مهربانشان انتظار میکشند. باور کنید لبخند، بازی و شادی بچههایی که در اثر درد و رنج بیماری روزها نتوانستهبودند حرف بزنند، غذا بخورند و بازی کنند، بهترین پاداش برای ماست و خستگی را از تنمان به درمیکند.» بچههای خیریه علاوه بر این به فکر شادیهای پایدارتر کودکان بیمار هم هستند: «گروهی از اعضای خیریه که در قالب کمیته آموزش فعالیت میکنند، هر روز در 3 بیمارستان بهرامی، سوانح و سوختگی و رسول اکرم (ص) حضور پیدا کرده و به کودکان بیماری که از درس و مدرسه جاماندهاند، نکات درسی را آموزش میدهند و با آنها تمرین میکنند تا از همشاگردیهایشان عقب نمانند. البته از بچههای کوچکتر هم غافل نیستند و با آموزش بازیهای فکری، اوریگامی و... سعی میکنند آنها را سرگرم و ذهنشان را خلاق کنند.» صحبت که به اینجا میرسد، مسلمی برگ برنده خیریه کودکان فرشتهاند در بازیابی روحیه بچههای بیمار و مادرانشان را رو کرده و میگوید: «5،6 سال است بچههای مبتلا به سرطان را برای زیارت به مشهد میبریم؛ بچههایی که به دلیل شرایط خاص جسمیشان در حالت طبیعی امکان سفر ندارند. اما ما چون یک تیم پزشکی هم در این کاروان داریم، نگرانی بابت شرایط سلامتی آنها وجود ندارد. تعدادی از بچههای خودمان هم داوطلبانه با آنها همسفر میشوند تا مراقبشان باشند. سفر بسیار فوقالعادهای است که نمیشود توصیفش کرد.»
میخواستیم کار جهادی را به تهران بیاوریم
«مسئول خیریه و دوستانشان در سومین سال فعالیت موسسه در رفتوآمدهایشان به بیمارستان کودکان بهرامی، با یک بخش مواجه شدند که کاملاً متروکه شده و بیاستفاده مانده بود. همانجا ایدهای به ذهنشان رسید و به مدیریت بیمارستان پیشنهاد کردند با هزینه خیریه آن بخش را بازسازی و رنگآمیزی کنند. نتیجه کار آنقدر برای مدیر بیمارستان رضایتبخش بود که موافقت کرد باقی بخشها هم رنگآمیزی شود. نشستن رنگهای شاد و طرحهای کودکانه روی دیوارهای بیمارستان باعث شد حال و هوای غمزده بخشها تغییر کند و روحیه بچههای بیمار و مادرانشان شاد شود. آن تجربه موفق، شروع یک کار لذتبخش در زمینه بهسازی مراکز مرتبط با کودکان خاص؛ از شیرخوارگاه گرفته تا بیمارستان و مدرسه بود. جالب است بدانید علاوه بر بیمارستانهای کودکان، ما مراکز بهزیستی، مدارس کودکان کار و حتی مدرسه بچههای افغان را هم رنگآمیزی و بهسازی کردهایم.» یوسف مسلمی از زاویه دیگری هم این طرح زیبا را برایمان معرفی کرده و میگوید: «ماجرا این بود که آن زمان کارهای جهادی در مناطق محروم شروع شدهبود. اعضای خیریه کودکان فرشتهاند هم دوست داشتند در کارهای جهادی شرکت کنند اما امکان حضور در این اردوها را نداشتند. به همین دلیل تصمیم گرفتند همینجا در تهران کارهای مشابهی انجام دهند. بهاینترتیب، کمیته بازسازی در خیریه شکل گرفت و با حضور نیروهای داوطلب، کار بهسازی مراکز کودکان خاص شروع شد.»
همه میتوانند یار ما باشند، حتی شما!
مسئول 30 ساله کمیته بازسازی خیریه کودکان فرشتهاند با اشاره به استقبال پرشور جوانان از طرح بهسازی و زیباسازی مراکز کودکان میگوید: «بیش از 400 نفر تا امروز داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتی در قالب کمیته بازسازی خیریه با ما در بهسازی مراکز کودکان همکاری داشتهاند. هیچ محدودیتی برای همکاری افراد با این کمیته در نظر گرفتهنشده و همه افراد علاقهمند از هر سن، رشته تحصیلی و شغلی میتوانند در این کار خیر مشارکت کنند. داوطلبان میآیند و با کمک همدیگر کارهایی مانند بتونه زدن، سنباده کاری و نقاشی دیوارها را یاد میگیرند و مشغول کار میشوند.» انگار نکته جالبی در ذهن مسلمی جرقه زدهباشد، با لبخند اضافه میکند: «بعضیها هم در همان مرکزی که مشغول به کار هستیم، به ما ملحق میشوند. مثلاً یک بار یکی از مراجعان بیمارستانی که مشغول بهسازیاش بودیم، جلو آمد و از کارمان پرسید. خیلی به نظرش جالب آمد و گفت: ما هم میتوانیم مشارکت کنیم؟ گفتیم: بله. فقط کافی است عضو گروهمان شوید. و به همین سادگی آمد و همراه ما شروع به کار کرد.» او با اشاره به موفقیت اعضای کمیته بازسازی خیریه کودکان فرشتهاند در رنگآمیزی و بهسازی بیش از 40 مرکز در 6 سال فعالیت این کمیته اضافه میکند: «هر سال حداقل 7،8 مرکز را بازسازی میکنیم البته گاهی مانند امسال که خوشبختانه در 5 ماهه اول سال توانستهایم 7 مرکز را رنگآمیزی و بهسازی کنیم، عملکرد مطلوبتری هم داریم.»
کاملاً رایگان، با حمایت مالی خیّران
«تمام هزینههای مربوط به بهسازی مراکز کودکان که اغلب شامل تهیه رنگ است، توسط خیّرانی که با خیریه ما همکاری دارند و با کمکهایشان از خیریه حمایت میکنند، تأمین میشود و ما هیچوقت هیچگونه هزینهای از این مراکز دریافت نمیکنیم. البته گاهی هم در جریان کار از مردم مهربان و نیکوکار هدایایی دریافت میکنیم. مثلاً وقتی در مدرسه ناشنوایان مشغول کار بودیم، یک نفر 10 سطل رنگ برایمان آورد. درواقع هر کس هر طور و به هر میزان بتواند، سعی میکند در این کار سهیم شود. بهطور مثال چند روز قبل مادر یکی از بچهها برای گروه ناهار درست کرد و آورد.» مسلمی خبر خوبی هم دارد برای مراکز مرتبط با کودکان خاص که متقاضی بهسازی مراکزشان توسط خیریه کودکان فرشتهاند هستند: «مسئولان این مراکز میتوانند با مراجعه به سایت خیریه به نشانی www.koodakancharity.ir یا تماس با شماره تلفن 77586348 درخواست خود را مطرح کنند. ما بعد از بازدید حضوری، چنانچه آن مرکز جزو مراکز واجد شرایط باشد، با کمال میل بهسازی آن را در برنامه کاری خود قرار میدهیم.»
دعای خیر بچهها، برکت زندگیمان
«من برکت مشارکت در کارهای این خیریه را کاملاً در زندگیام دیدهام. من در همین خیریه ازدواج کردهام.» زینب موسوی که لبخند بر لب این جمله را میگوید و رد نگاهش ما را به یوسف مسلمی میرساند، یک داستان جذاب شکل میگیرد. ماجرا ازاینقرار است که جمع جوانان پرشور خیریه کودکان فرشتهاند، تازگیها یک جشن درونگروهی هم داشته که کام همه اعضا را شیرین کرده است. حدود 2 ماهی میشود که سرنوشت زینب و یوسف به هم گرهخورده و خیریه حالا میزبان یک زوج خاص است. عروس خانم که دلش به دعای خیر کودکان بیمار و محروم برای خوشبختی شان گرم است، ادامه میدهد: «هر دوی ما مشارکت در کارهای خیر را دوست داشتیم و برایمان مهم بود همسر آیندهمان هم با وقت گذاشتن برای این فعالیتها موافق باشد. این نگاه مشترک در انتخابمان مؤثر و باعث دلگرمیمان بود.» آقا داماد هم با لبخند میگوید: «احساسم این بود کسی که برای دلش در فعالیتهای خیریه مشارکت میکند و از شاد کردن دل دیگران حالش خوب میشود، انسان خوبی است و با خیال راحت میشود برای زندگی رویش حساب کرد. اشتیاق برای کمک به دیگران، ویژگی مشترکی بود که ما را به هم رساند.»
فرشتهها در ضیافت رنگها
کار به مراحل پایانی رسیده که مهمانان ویژهای سر میرسند. مسئولان مرکز «آوای رضوان» که همراه با دختران دوستداشتنی مرکز برای تماشای نتیجه کار اعضای خیریه میآیند، حال و هوای جمع عوض میشود. تا چشم دخترها به دیوارهای تمیز تازه رنگخورده و نقاشان جوان قلممو به دست میافتد، گل از گلشان میشکفد و شروع به ابراز احساسات میکنند. «مریم» که چشمهایش از شادی برق میزند، دست خانم مربی را میکشد و میگوید: «میان اتاق من رو هم رنگ کنن؟» میپرسم: «دوست داری اتاقت رو چه رنگی کنن؟» فوری میگوید: «صورتی. ببین لباسم هم صورتیه.» اما «سمیرا» نظر دیگری دارد: «من دوست دارم دیوارهای اینجا را آبی و بنفش کنند و عکس آهو و سورههای قرآن مثل «و ان یکاد» رویش بکشند. چون میخوایم اینجا قالیبافی و خیاطی کنیم. من خودم دارم فرش با طرح و ان یکاد میبافم. وقتی تموم بشه، به اونی که خیلی دوستش دارم، هدیه میکنم.» بچهها که در مقابل طرح نیمهتمام روی دیوار با 2 بال بزرگ قرار میگیرند، کنجکاویشان تحریک میشود. خانم مربی میپرسد: «بچهها اگر گفتید این قراره چه طرحی بشه؟» همهمهای بلند میشود و از آن میان، «پروانه» و «شاپرک» به گوش میخورد. وقتی خانم مربی میگوید: «این بالهای یک فرشته است. چون شما دخترها مثل فرشته هستید و قراره بیایید اینجا فعالیت کنید، این نقاشی رو براتون کشیدن.»، این بار هرکدام از دخترها از رنگ موردعلاقهاش برای رنگآمیزی فرشته و بالهایش میگوید؛ صورتی، آبی، بنفش و...
اعضای خیریه کودکان فرشتهاند، برنده واقعیاند
«اینجا ساختمان متروکهای بود که پر از وسایل اضافی شده و بیاستفاده ماندهبود. دلمان میخواست این ساختمان را به مرکز فرهنگی و مهارتآموزی بچهها تبدیل کنیم اما نیاز به بازسازی داشت. ازآنجاکه مرکز ما خیریه است و هزینههای نگهداری و رسیدگی به امور 95 دختر آن هم با کمکهای مردمی تأمین میشود، بودجهای برای این کار نداشتیم. رایزنیهایی با چند گروه کردهبودیم و آنها هم قولهایی دادهبودند اما خبری نشدهبود اما خوشبختانه اعضای خیریه کودکان فرشتهاند با ما تماس گرفتند و به 2،3 روز هم نکشید که آمدند و کار را شروع کردند. به اعتقاد من، خدمت به معلولان یک توفیق است و بچههای این خیریه از همه زرنگتر بودند که به این توفیق رسیدند. این کار قطعاً برای این دوستان، باقیاتالصالحات است و چه خوب که از جوانی قدم در این مسیر گذاشتهاند. از زحمات این دوستان و سرعت عملشان در بهسازی این فضا متشکریم.» «مونس سرائی» جانشین مدیر مرکز نگهداری دختران معلول ذهنی بالای 14 سال «آوای رضوان» با لبخند رضایت از شادی بچهها، با یک خبر خوب ارزش کار این گروه جوان خیّر را دوچندان میکند: «قصد داریم اینجا یک مرکز حرفهآموزی در رشتههایی مانند خیاطی و قالیبافی راهاندازی کنیم و با کمک مربیان خیّر به بچهها آموزش دهیم و به توانمندسازی آنها کمک کنیم. امیدواریم روزی بتوانیم دستاوردهای بچهها را به نفع خودشان به فروش برسانیم.»
انتهای پیام/