اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

آتوسا آراکسیا آبراهامیان

صنعت نابرابری

بعد از بحران مالی سال 2008 مفهوم نابرابری اندک اندک به درون گفتمان اجتماعی راه پیدا کرد. سپس جنبش اشغال آن را به درون جریان اصلی آورد. پاییز سال 2011 نگرانی های موجود از عدالت توزیعی، جمعیت را به خیابان ها کشاند و این مسئله را در اخبار صفحات اصلی جای داد.

صنعت نابرابری

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: بعد از فروپاشی بحران مالی سال 2008 مفهوم نابرابری اندک اندک به درون گفتمان اجتماعی راه پیدا کرد. سپس جنبش اشغال آن را به درون جریان اصلی آورد؛ پاییز سال 2011 اولین باری بود که پس از نسل ها، نگرانی های موجود از عدالت توزیعی، جمعیت را به خیابان ها کشاند و این مسئله را در اخبار صفحات اصلی جای داد. محققان، صاحبنظران  و سیاستمداران همگی یادداشت هایی در این باره نوشتند و مدت ها قبل از آن، گورنیک و همکارانش خود را در مرکز چیزی یافتند که پرزیدنت باراک اوباما آن را «چالش تعریف کننده روزگار ما» نامید. کریستیا فریلند روزنامه نگار (که اکنون وزیر امور خارجه کاناداست)  در گزارش از یک گردهمایی در موسسه بروکینگز در اواخر سال 2012  چنین نوشت: «سه دهه بعد اقتصادهای تریکل داون – این فرضیه که کاهش مالیات ها بر کسب و کارها و اغنیا، سرمایه گذاری را شکوفا می کند و درنهایت جامعه درکلیت خود از آن منتفع می شود – با آنتی تز خود برخورد کرد. ما شاهد یکی از بزرگ ترین نبرد ایده ها درروزگار خود هستیم.»
حتی صندوق بین المللی پول که پس از دهه ها تحمیل خصوصی سازی و برنامه های ریاضت اقتصادی  خود بر ملت ها به عنوان بهایی که باید در ازای کمک های مالی این صندوق می پرداختند، اندک اندک نشانه هایی از ندامت را از خود بروز داد. در سال 2013 رئیس صندوق بین المللی پول  کریستین لاگارد در داووس و دیگر موقعیت ها پذیرفت که «کلیت اقتصاددانان و اجتماع سیاستگذاران، مدت های طولانی است که  نابرابری را کم اهمیت جلوه داده اند» و اینکه «یک توزیع درآمد برابرتر، امکان ثبات اقتصادی بیشتر، رشد اقتصادی پایدارتر و جوامع ثروتمندتر را به وجود می آورد.»

این رویدادها صحنه را برای عرضه کتابی پرفروش و غیرمنتظره آماده کرد: ترجمه انگلیسی کتاب توماس پیکتی «سرمایه درقرن بیست و یکم» که در سال 2014 منتشر شد و بیش از 700 هزار نسخه از آن به فروش رفت. از آن زمان شور و شوق نسبت به این موضوع همچنان کم نشده است. اساتید دانشگاهی از این سخن می گویند که موسسات نابرابری «مثل قارچ سبز می شوند» و دانشجویان دنبال «ورود به حوزه نابرابری » هستند. درسال 2015 مدرسه اقتصاد لندن شروع کرد به دادن یک مدرک کارشناسی ارشد دررشته مطالعات نابرابری. (که بابت شرکت در دوره ای یکساله به بهای 27 هزار دلار تمام خواهد شد.) درهمین سال بنیاد فورد یکی از برجسته ترین موسسات  خیرخواهانه آمریکا، بیانیه ماموریت خود را تغییر داد. تمرکز جدید فورد بر اعطای فرصت هایی تحصیلی درجهت تلاش جهت یافتن راه هایی برای کاستن از نابرابری «در تمام اشکال خود» قرار گرفت؛ یک اقدام بلندپروازانه و هرچند مبهم که به پروژه هایی بودجه می داد که در جستجوی راه حل هایی برای مسکن عادلانه تر، نابرابری های نژادی و  آینده کار بودند. دارن واکر رئیس این بنیاد می گوید: «مردم در آمریکای امروز در حال تجربه این شکل از زندگی هستند.» حتی شاعران نیز اشاراتی به این امر کرده اند. فردریک سیدل عنوان تازه ترین مجموعه شعر خود را «ژرف شدن نابرابری درآمدها» گذاشته است.

گورنیک می گوید: «اصل قضیه در همین جا نهفته است. هم اکنون کسانی که درباره مسائلی چون مهاجرت یا آموزش و پرورش مطالعه می کنند، موضوع نابرابری را نیز مورد مطالعه قرار می دهند. کسانی در علوم انسانی موضوع نابرابری را در تمام اشکال خود به روش هایی کیفی و ادبی مطالعه می کنند.» (در مطالعه ای که به تازگی در استرالیا انجام شده مشخص شده است که زنان ساکن مناطقی که از نظر اقتصادی نابرابری بیشتری بر آنها حاکم است، «عکس های سلفی سکسی تری» از خود می گیرند.)
گفتگوهای جدید پیرامون نابرابری، نشانگر گسستی مهم در نحوه تفکر ما نسبت به رشد اقتصادی است. اما این بحثی پیچیده، در حال تکامل و چند وجهی نیز هست. در زمینه  نسبت های مربوط به درآمد- توزیع، سیاست های پولی و ضریب های جینی (یک شکل مورد توجه برای  اندازه گیری نابرابری های اقتصادی)، ایده مساوات خواهی به عنوان یک الزام اخلاقی، عمدتا در زیر اهداف ابزاریِ بیشتر دفن می شود؛ به خصوص هنگامی که موسسات و افرادی که میزبان هستند و به این گفتمان ها در مورد شکاف نابرابری می پردازند، موجودیت خودشان را نیز مدیون آن می شوند.
هرچند سیاست های تغذیه کننده این تحقیقات ضرورتا مساوات خواهانه نیستند، برخی از راه حل های پیشنهاد شده – مالیات های بیشتر برای ثروتمندان، برنامه های اجتماعی - رفاهی مطلوب تر – عموما ترقی خواهانه هستند. با این حال با توجه به موج شعارهای پوپولیستی در سیاست های معاصر، فکر کردن به این مسئله ارزش خود را دارد که چگونه در قالب سیاست های 5، 10 یا 20 ساله می توان نابرابری را کاهش داد و چه کسی از آن منتفع خواهد شد. ما شاهد ظهور طرز فکری نسبت به نابرابری هستیم که خیلی از ثروتمندان را ممکن است پشت سر بگذارد؛ طرز فکری که برای کسانی که هیچ منفعتی در پیشبرد برابری بر اساس اخلاقیات ندارند، کشش دارد. اما این مسئله سوال مهمی را پیش می کشد: آیا فعالان جدید حوزه نابرابری به دستیابی به برابری نیز علاقه مندند یا فقط می خواهند با نابرابری مبارزه کنند؟

در ایالات متحده همیشه به نابرابری اقتصادی به عنوان یک مشکل نگاه نمی شده است. اینطور نیست که  اختلافات ژرف در ثروت که به رکود بزرگ انجامید به حس نارضایتی عمومی دامن نزده باشد. سوسیالیست ها نیز تنها کسی نبودند که نسبت به ضررهای نابرابری هشدار داده اند: حتی فرانکلین روزولت  نیز  از ورشکستگی اخلاقی گربه های چاق و بانکداران اظهار تاسف کرده است. اما در طول دوره بهبود اقتصادی که به دنبال آن و در دهه های بعد آمد، در آمریکا معیار اصلی برای سلامت اقتصادی نه برابری بلکه رشد و به میزانی سطوح اشتغال بود. یعنی مادامی که همه کمتر فقیر می بودند، اهمیت چندانی نداشت که چه کسی  یا چقدر ثروتمند است.
این فلسفه به مدت چندین دهه مورد پذیرش سیاستمداران، روشنفکران، اقتصاددانان و بسیاری از آمریکاییان معمولی قرار داشت که اعتقاد عمیقی به سرمایه داری و پتانسیل خود برای پیشرفت کردن داشتند. دولت رفاه که در ایالات متحده ظهور یافت، آنچنان که به حل مشکلات فقر و بی ثباتی اهتمام داشت، به کاهش نابرابری اهمیتی نمی داد. در حالی که در نیمه اول قرن بیستم سوسیال دمکرات های اروپایی دولت های رفاهی را ایجاد می کردند که دارای روح مساوات گرایانه بیشتری بود، لیبرال های آمریکایی روی گذران زندگی اساسی تمرکز داشتند نه بازتوزیع منابع. همانطور که ساموئل موین نویسنده «کافی نیست: حقوق بشر در جهانی نابرابر» اخیرا اشاره کرده، چهار آزادی مد نظر روزولت، شامل آزادی از نیازمندی نیز می شود.

با این حال در سال های پس از جنگ، آزادی از نیازمندی به ساخته شدن جامعه ای برابرتر کمک کرد؛ چیزی که اقتصاددانان و مورخان از آن با عنوان «تراکم بزرگ» یاد می کنند. به لطف کسری هزینه ها در طول و بعد از جنگ جهانی دوم و نیز دستاوردهای حاصله در بهره وری کارگران، اتحادیه های کارگری قدرتمند و نرخ های مالیات مترقی، نابرابری در دهه های بین 1940 تا 1970 شاهد تنزلی قابل توجه بود.
در نتیجه شناخت محدودیت های گفتمان نابرابری – و هدایت آن به عنوان یک روح مساوات گرایانه و نه ابزاری- امری حیاتی است. به این دلیل که آمریکاییان امروز فارغ از جایگاهی که دارند احساس نابرابری می کنند؛ چه مثل زنان به این دلیل باشد که به آنها 81 سنت از هر دلار پرداخت می شود یا به این دلیل که مثل آفریقایی ـ آمریکاییان از دوران جنبش حقوق مدنی به بعد، ندرتا شاهد افزایشی در درآمد خانوار خود بوده اند یا به این دلیل که مثل مردان سفیدپوست آنها در طرف «بازنده» ابتکاراتی قرار داشته باشند که هدف آن ترویج برابری در فرصت ها بوده است، یا به این دلیل که مثل 1 درصدی ها، از دیدن ششمین اتومبیل همسایه شان احساس رشک می کنند. این نشان می دهد که چیزی بنیادین در دفاع از برابری اقتصادی به عنوان موضوعی مربوط به عدالت وجود دارد نه به این دلیل که نابرابری یک ماده مخدر برای رشد است. بعلاوه این کار به معنای دست کم نگرفتن اهمیت توجه به نابرابری در چهارچوبی جهانی و همگانی و نه ناسیونالیستی است.
نویسنده: آتوسا آراکسیا آبراهامیان  (Atossa Araxia Abrahamian)  سردبیر ارشد سایت نیشن و نویسنده کتاب «جهان وطنی: آینده شهروند جهانی»
منبع: yon.ir/W7dTA
انتهاى پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول