خبرگزاری فارس خراسان شمالی؛ سمنو دسر سنتی ایرانی که این روزها بیش ازآنکه به خاطر ارزش بالای غذاییاش خواهان داشته باشد، جنبه تزئینی و کامل کردن سفره هفتسین را دارد. دسری که با زحمت فراوان و عمق باورهای مذهبی مردم متدین دَرَق از توابع شهرستان گرمه در جنوب غربی خراسانشمالی به عمل میآید.
چند سالی است که به همت اداره کل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان آئین کهن پخت سمنو مردمان متدین دَرَق را در قالب جشنوارهای باشکوه برگزار میکند. جشنوارهای که هدف آن ثبت درق بهعنوان پایتخت سمنو کشور است. حال بماند که کاستیهایی درراه تبلیغات منسجم و فراگیر محیطی باعث اذیت مسافران و میهمانان شد. گواه این گفتار پرس و جوی چندباره ما برای رسیدن به این شهر و پیدا کردن محل برگزاری جشنواره بود.
صبح یک روز بارانی بجنورد را به سمت جنوب غربی استان ترک کردیم. پس از طی مسافتی در حدود ۱۸۰ کیلومتر به درق رسیدیم. در ورودی شهر تابلویی در تائید نیت خیر بانیان این مراسم خودنمایی میکرد. "به پایتتخت سمنوی ایران خوشآمدید".
اِلِمان زیبایی که در معدود میادین شهر نصبشده بود هم در نظرمان جالب بود. آنجایی که خانمی بالباس محلی بر تن نیمخیز بر روی یک دیگ مسی در حال پخت سمنو بود. با پرسوجو محل مسجد جامع که جشنواره در آنجا برگزار میشد را پیدا میکنیم.
از دور دود و بوی آتشهای افروختهشده به مشام میرسید. صدای رادیو آوا هم از طریق باندهای نصبشده در اطراف مسجد روح و روان آدمی را به بازی میگرفت! شاید مردم این دیار همان بیست درصدی هستند که به گفته مدیران صداوسیمای استان مخاطب برنامههای آنها نیستند! آخر ادعای محیرالعقول هشتاد درصد مخاطب را بارها از لسانشان شنیدهایم که بماند.
در یک گوشه از محوطه برگزاری نزدیک بیست اجاق تعبیهشده بود. دیگهای گلاندود شده مسی بر روی آتشهای افروختهشده و طباخانی که در حال هم زدن تحفههای خود بودند، منظره جالبی را خلق کرده بود.
در پای بعضی دیگها میهمانان و مسافران را میدیدی که در حال همزدن و گرفتن عکس یادگاری بودند. پیرزنی با چادر گلدار سفیدی بر تن و خنده ملیحی در کنار همسر سپیدموی خود در حال صحبت بودند. به سمتشان میرویم. قبل از ما سلام میکنند و خداقوتی میگوییم.
از سمنوهایی که قبلاً پخته بود، تعارف کرد. خودم را نه آنگونه که ناراحت شود عقب میکشم. پیرزن مهربان دوباره اصرار کرد. با اکراه به او گفتم: ببخشید؛ حاجخانم سمنو دوست ندارم. او بدون اینکه اثری از ناراحتی در چهرهاش نمایان شود گفت: یکبار که امتحان کنی مشتری دائم سمنوی درق میشوی.
با اکراه قاشق کوچکی برداشتم. از حق نگذریم، طعمش فرق داشت. شوهر پیرزن گفت: سمنوی خاله لیلا را هرکسی بخورد مشتری میشود. خاله لیلا نامی بود که اهالی درق به همسرش داده بودند. از خاله لیلا درخواست کردم دستور پخت سمنو را توضیح دهد. همانطور که در حال همزدن دیگ بود، شروع کرد.
در هر مرتبه از پخت بیش از نیمی از گندم را حدود چهار روز در پارچه تمیزی میگذرام، تا خیس بخورد و جوانه بزند. خاله لیلا که پیری امانش را بریده بود، با هر بار هم زدن مچدستش تیر میکشید. ملاقه سنگین مسی را به شوهرش داد، تا او هم زدن را ادامه دهد، تا سمنو ته نگیرد.
درحالیکه مچ دستانش را میمالید، گفت: بلافاصله پس از نیش زدن گندمها باید کار را شروع کرد، چون ریشهی سفید بهکار میآید، نه اینکه بگذاری رنگش سبز شود. سپس آنها را از پارچه خارج میکنیم. در هوای آزاد قرار میدهیم، تا خشک شود. گندمهای جوانهزده را همراه بقیه گندمها آسیاب میکنیم.
با لهجه زیبای درقی در حال توضیح با ذکر جزئیات بود. به ناگاه میان کلامش پرسیدم: شکر را در چه مرحلهای اضافه میکنید؟! همانطور که چشمانش را که بهواسطهی دود آتش زیر دیگ میمالید؛ لبهایش را گاز گرفت و گفت: «شکر! پسر جان شیرینی سمنو به خاطر آردی است که از گندمهای جوانهزده بهدست میآید.»
سرگرم کارش بود، ولی جواب سؤالات ما را هم کامل میداد. دلیل استفاده از دیگهای مسی را پرسیدم. میگفت: از گذشتههای دور رسم بر همین بود که در اینگونه دیگها بپزیم. مدتزمان پخت را پرسیدم: خاله لیلا گفت: از اذان صبح تا اذان صبح روز بعد.
نگاهی مهربان به همسرش میکند و ادامه میدهد: پس ازآنکه آقا هیزمها را آوردند و آتش را روشن کردند، دیگها را پر از آب میکنند. منتظر میشویم تا آب داغ شود. آرد را کمکم اضافه میکنیم. بیش از ۱۲ ساعت مواد را در حال طبخ رها میکنیم. سپس خمیر بهدست آمده در اصطلاح قهوهای میشود. مقداری آب اضافه میکنیم، تا مواد رقیق شود. آتش را خاموش و منتظر میمانیم، سمنو دم بکشد.
خاله لیلا که به این مرحله از پخت میرسد، بغض میکند. بلافاصله میگوید: خدا رفتگان شمارا بیامرزد؛ از مادرم که حاجیهخانم نجیبی بود، شنیده بودم حضرت زهرا (س) برکت به سمنو در حال دم کشیدن میدهد.
آری مردمان مؤمن و باخدای این دیار که پوشش چادر زنان پاکدامن درقی حاضر در جشنواره گواهی است بر حفظ بافت مذهبی و سنتی آنها در عصر هجمههای اخلاقی. حال بماند که اگر خانمهای دفنواز گروه موسیقی که در مقابل صحن و سرای مسجد در حال اجرا بودند! اگرچند بار دیگر پای به این شهر بگذراند چه اثری خواهند گذاشت.
خاله سمنوپز ادامه داد: موقع گشودن درِ دیگ مقید هستیم که وضو داشته باشیم. ذکر بگوییم. صلوات بفرستیم. در انتهای صحبت ما مراسم هم شروع میشود. مجری بهرسم همیشه از مسئولین دعوت میکند تا در جایگاه حاضر شوند.
امامجمعه شهر حرفهای جالبی از انحصار برخی سوغاتیها به نام شهرها میگفت. سوهان را همهجا میپزند اما هیچ سوهانی طعم و آوازه سوهان قم را ندارد. سمنوی درق هم همینطور است. حاجآقا اعتقاد داشت: درست است که سمنو در خیلی از مناطق کشور و به فراخور مناسبتهای مختلف طبخ میشود، اما سمنوی نزدیک عید نوروز درق چیز دیگری است.
پس از اتمام صحبتهای امامجمعه شهر مجری میکروفون را پس میگیرد. مجری با وعده تست سمنوهای پختهشده سعی میکند حضار را از رفتن منصرف کند. آخر باران هم در حال باریدن است. مراسم با نزدیک شدن به لحظات اذان ظهر بهپایان میرسد. بهرسم احترام و میهماننوازی و چند ظرف سمنو هم به ما میدهند و در پایان امیدواریم که برگزاری چنین مراسماتی با رعایت و احترام به فرهنگ ناب مناطق مختلف استان ادامه داشته باشد.
انتهای پیام/ر