اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

شباهت‌های بین پایان کار جمهوری روم و آمریکای امروز

امروز ما یک رئیس جمهور ریالیتی شو داریم که بیش از 10 هزار دروغ گفته است که بسیاری از آنها هر روز توسط رسانه ها و سایرین تکرار می شود و سیاستمدارانی که مالکیت آنها را همان میلیاردرهایی که از ترامپ حمایت می کنند در دست دارند، با پرخاشگری از این دروغ ها دفاع می کنند.

شباهت‌های بین پایان کار جمهوری روم و آمریکای امروز

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس:  جمهوری آمریکایی ممکن است بمیرد، درست مثل جمهوری روم.
 آمریکا که مدتی است در آستانه تبدیل شدن به یک الیگارشی کامل مطلق قرار دارد، در شرف تبدیل شدن از یک جمهوری دمکرات به شکلی از دولت مرد قدرتمند یا خودکامه است، اتفاقی که در طول چند دهه گذشته برای ده ها دمکراسی دیگر نیز رخ داده، اما در اینجا، در آمریکا هرگز اتفاق نیفتاده است. این احتمال نیز وجود دارد که نتوانیم خود را از وضعیتی که به آن دچار شده ایم بازیابی کنیم.
مرگ یک جمهوری با مرگ یک کشور فرق دارد؛ روم نزدیک به دو هزار سال یک کشور بود، اما دوره جمهوری بودنش فقط حدود 300 سال طول کشید. در بقیه عمر خود روم یک امپراتوری بی رحم با یک طبقه حاکم کوچک اما ثروتمند و فاسد با لعاب نازکی از دمکراسی نمایشی بود.
ترامپ علنا هنجارها و قوانین جمهوری ما را به چالش می کشد، در حالی که خواستار زندان انداختن هم دشمنان سیاسی خودش و هم اعضای همان سازمان های مجری قانونی می شود که می توانند از او پاسخگویی بخواهند. و او تنها به این دلیل قادر به انجام این کار است که میلیاردرهایی چون روپرت مورداک با فاکس نیوزش و جمهوریخواهان میلیاردری که برای تامین پول انتخاب مجدد خودشان به آنها متکی اند، در حال فراهم کردن پوشش لازم برای او هستند.
آنها نیز عمدتا به این دلیل قادر به انجام این کار هستند که پنج «محافظه کار» در دیوان عالی، با احکام باکلی سال 1976 و شهروندان متحد سال 2010  به میلیاردرها این قدرت را داده اند تا مالک سیستم سیاسی شوند. 
وقتی پای نمایش سیاسی به میان می آید، پیشاپیش مشهود است که شباهت هایی بین پایان کار جمهوری روم و آمریکای امروز وجود دارد. در جمهوری روم تا وقتی که جمهوری در قرن اول میلادی شروع به ترک برداشتن کرد، درباره این مسئله که چه چیزی «واقعی» یا «جعلی» بود مردم و عقل سلیم تصمیم گیری می کردند. زمانی که ترک های سیاسی  قدرت پدیدار شد، حقایق و دروغ ها به یک موضوع همیشگی بحث تبدیل شدند. امروز ما یک رئیس جمهور ریالیتی شو داریم که بیش از 10 هزار دروغ گفته است که بسیاری از آنها بی آنکه نقدی به آنها صورت گیرد، هر روز توسط رسانه ها و سایرین تکرار می شود و سیاستمدارانی که مالکیت آنها را همان میلیاردرهایی که از ترامپ حمایت می کنند در دست دارند، با پرخاشگری از این دروغ ها دفاع می کنند. ترامپ مداوما با حقیقت و «اخبار جعلی» در جنگ است.
 جمهوری ها زمانی می میرند که بهای بازنده شدن در کشمکش های سیاسی بیشتر از آن می شود که تک تک سیاستمداران تمایل به پرداخت آن داشته باشند، بنابراین آنها فقط  به نفع منافع هر کسی که بیشترین قدرت را دارد چرخش می کنند. جمهوری ها زمانی می میرند که مصالحه کردن به چشم خیانت دیده می شود و یک رای، پست یا اظهارنظر، کافی است تا موجب شود کمک کنندگان مالی و حزب، حمایت خود را بردارند و به یک  شغل سیاسی خاتمه دهند یا حتی به توانایی یک فرد برای تامین معاش خود پایان دهند.
در روم بعد از آنکه در قرن اول پس از میلاد با ترور جولیوس سزار مرحله جمهوری خواهی پایان یافت، این اتفاق معمولا به معنای مرگ فیزیکی بود. در آمریکای امروز این کار به معنای مرگ سیاسی و اقتصادی است، اما تیزی دشنه ای که در قلب چیزی نشسته که پدران بنیانگزار آن را «شکل جمهوری خواهانه دولت» نامیده اند، کمتر از تیزی آن دشنه رومی نیست.
یک جمهوری به آخر می رسد چون دمکراتیک بودنش - برآوردن نیازهای مردم و حکومت کردن توسط مردم- به پایان می رسد؛ وقتی که توانگرسالاران، جنگ سالاران یا شرکت های پشت صحنه تقریبا همه چیز را به دست می آورند – و در حالی که تقریبا نامرئی هستند- بر روند سیاسی مرئی سلطه سیاسی و مالی پیدا می کنند.
در پی ناکامی حاکمیت و قبضه قدرت توانگرسالاران، تهدیدات نابودی سیاسی همه جانبه از راه می رسد و در مرحله نهایی معمولا این خشونت است که مرکزیت صحنه را در دست می گیرد.
از جمله نیروهایی که جمهوری ما را به سوی مرگ می رانند، تلاش ترامپ برای تحت تعقیب قرار دادن کسانی است که به اتهام ارتباط کارزار انتخاباتی او با روسیه در مورد او تحقیقات انجام داده اند و عدم پذیرش حقوق و قدرت های قوه اول حکومت آمریکا یعنی کنگره است. سوخت رسان این روند برای نزدیک به دو نسل میلیاردرهای دست راستی هستند که سیاستمدارانی را تغذیه می کنند که ترویج خشونت برتری طلبان سفیدپوست را تحمل می کنند، همه در تلاش برای رسیدن به مالیات های پایین تر، سودهای بالاتر و یک ایدئولوژی سیاسی سگ و گربه ای هستند که به مردمان متوسط اجازه نمی دهد از طریق روندهای سیاسی نیازهایشان را برآورده سازند.
ادروارد جی واتز نویسنده «جمهوری فناپذیر: چگونه روم به مغاک خودکامگی سقوط کرد» می نویسد که تجزیه جمهوری روم در سال های حدود 100 پس از میلاد و زمانی آغاز شد که سیاستمداران  به شور و حرارت حامیان خود محدود ماندند و از این رو از مصالحه کردن خودداری کردند و هزینه فعالیت سیاسی عادی را تا سطحی بالا بردند که در آن حاکمیت مساوات طلبانه به یک شرمساری تبدیل شد. سیاستمداران رومی به جای مخالفت با نظرات یکدیگر شروع به پیگرد یکدیگر و تامین هزینه نیروهای «پوپولیست» ارتجاعی کردند.
یک جمهوری زمانی می میرد که بهای فعالیت سیاسی چنان زیاد می شود که فقط کسانی تمایل به مشارکت در امور سیاسی دارند که مشتاق کشتن یا مردن به خاطر حفظ سمت هایشان نیز هستند. اما قبل از آنکه کشتن و مرگ فیزیکی رخ دهد، ابتدا کشتن و مرگ مالی و سیاسی از راه می رسد.
وقتی سیاستمداران وحشت دارند که یک اظهارنظر یا رای اشتباه موجب جدا شدن حامیان سیاسی و مالی آنها شود – یا حتی موجب زندانی یا کشته شدن آنها گردد - آنها دیگر از اینکه در یک نمایش جمهوری دمکراتیک بازیگر باشند دست برمی دارند و به جای آن به تملق گویان و پایوران توانگرسالارانی تبدیل می شوند که قدرت سیاسی واقعی را در دست دارند، حتی اگر سمت های عالی را اشغال نکرده باشند.
این جایگاهی است که امروزه اعضای منتخب حزب جمهوری خواه در برابر میلیاردرها و صنایعی که مالک آنها هستند و برتری طلبان سفیدپوست و دو آتشه های مذهبی که به عنوان متحد آنها را دعوت کرده اند، خود را در آن می بینند؛ آینده  شکل جمهوری دمکراتیک دولت ما  بستگی به این دارد که آیا آنها همچنان این جایگاه را تشویق می کنند یا آن را رد می کنند.
حزب جمهوریخواه مدرن از دوران ریگان منحصرا برای این تلاش کرده که ثروتمندان، ثروتمندتر شوند، رفاه اجتماعی خصوصی سازی شود، به مراقبت های درمانی دولتی خاتمه داده شود، کوپن های مواد غذایی و دیگر برنامه ها برای کمک به افراد گرفتار فقر و مزدبگیران فقیر از درون تهی شوند و کل سیستم آموزش و پرورش ما به لاشخورهای سودپرست تسلیم شود.
این ها همگی مواضعی غیرمردمی هستند، از این رو  جناح راست با انتخاب شدن، ائتلافی را با برتری طلبان سفیدپوست، فناتیک های طرفدار اسلحه و دوآتشه های مذهبی تشکیل داده اند که قصد دارند زنان و بدن آنها را به طور کامل کنترل کنند.
در هر انتخابات تقریبا به اندازه کافی کسانی پیروز می شوند، اما نیروی واقعی پشت جناح راست مدرن توانگر سالاران هستند، میلیاردرهایی که بودجه همه چیز را تامین می کنند، از اندیشکده های «محافظه کار» تا کمیته های اقدام سیاسی (و مزارع ترول پرور شبکه های اجتماعی شان) تا خریدهای چند میلیارد  دلاری رسانه ها.
سیاستمداران جمهوریخواه اکنون در این هراس از میلیاردرها و شرکت هایی زندگی می کنند که آنها را ثروتمند کرده اند و هیچ رغبتی ندارند که علوم ساده ای چون علم تغییرات اقلیمی یا تاثیر آلودگی های صنعتی بر کودکان را به رسمیت بشناسند.
این ها همه نشانه های یک جمهوری مشرف به مرگ است.
درست در این لحظه از تاریخ دونالد ترامپ از راه می رسد و با پتک به جان دیوارها و طبقات بنای سیاسی ما می افتد. ترامپ نهادهایی را که با احترام و حتی با تقدس با آنها رفتار می شد به عنوان نهادهایی «ضعیف» یا «بی مصرف» به تمسخر می گیرد؛ میلیاردرهای دست راستی برای او هورا می کشند و چک های درشت برای جناح راست می نویسند.
این ها نشانه های یک جمهوری گرفتار بحران است: «دشمن مردم» خواندن مطبوعات؛ امتناع از تعامل با کنگره مطابق نص قانون اساسی؛ انباشتن دادگاه ها با ایدئولوگ های به شدت فاقد صلاحیت؛ دروغ گفتن به مردم به صورت روزانه؛ استقبال از خودکامگان و در عین حال راندن متحدین سنتی؛ زیرپا گذاشتن قوانین و نادیده گرفتن «خط مشی» دوران نیکسون؛ فخر فروختن به اینکه او در دوران ریاست جمهوری همچنان به دنبال پول در آوردن از کسب و کارهای خود است و هیچ کس هم جرات این را ندارد که جلو او را بگیرد؛ سپردن مسئولیت اراضی دولتی، سیستم بانکداری و محیط زیست ما به لابی گران؛ استقبال از افراد و جنبش های خشونت پیشه و نفرت پراکن چه در داخل و چه خارج از کشور.
دونالد ترامپ اگوستوس سزار کشور ماست، نابود کننده یک جمهوری و طلایه دار یک امپراتوری فاسد و در حال فروپاشی.
با به پایان رسیدن ریاست جمهوری ترامپ، آمریکا یک مرتبه به حالت قبلی خود بازنخواهد گشت و اگر دوران ریاست جمهوری او به جای دو سال، شش سال دیگر به درازا بکشد، شاید دیگر آمریکا توانایی بهبود یافتن خود را از دست دهد.
اگر جمهوریخواهان در سنا جبون تر از آن باشند که از میلیاردرهای نفتی که تهدید می کنند بودجه مخالفان آنها را در دوران مقدماتی تامین خواهند کرد سرپیچی کنند، ما همچنان با سرعت رو به قهقرایی سقوط خواهیم کرد که امپراتوری روم در قرن اول میلادی تجربه کرده است.
و اگر دمکرات ها دست به اقدامی عاجل و قاطع برای متوقف کردن زیاده خواهی های جناح راست نزنند، ممکن است ما دیگر هیچگاه شانس بازگشت به ریشه های دمکراتیک- جمهوری خواهانه خود را به دست نیاوریم.
«دل و جرات پیدا کردن» دمکرات ها فقط به معنای اتخاذ سیاست های خوب نیست، این می تواند آخرین امید ما برای نجات جمهوری مان و اعاده دولت مبتنی بر قانون اساسی ما باشد.
نویسنده: تام هارتمن (Thom Hartmann)  نویسنده، روزنامه نگار وبرنامه ساز تلویزیونی
منبع: yon.ir/dZZyi

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول