اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

اصفهان

«سوت بلبلی»، رمزی متفاوت در جبهه

رزمنده دوران دفاع مقدس درباره معروف شدنش به«سید بلبلی» گفت: وقتی رمزهای دیگر کار آیی نداشتند و سروصدا، دود، نیزار و نخلستان بود و در شب دید محدود بود شروع کردم به سروصدا کردن و سوت بلبلی زدن و باعث جلب توجه رزمنده‌ها شد که به سمت ما آمدند و همین باعث شد تا سید بلبلی لقب بگیرم.

«سوت بلبلی»، رمزی متفاوت در جبهه

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، امروز جوانان ما تشنه آگاهی از آرمان‌های دلاوران دفاع مقدس‌اند و باید با برنامه‌ریزی مناسب در جهت انتقال این ارزش‌ها به جوانان تلاش شود؛ ایران اسلامی به مدت هشت سال از حیثیت، ناموس، دین و انقلاب دفاع کرد.

همه مسؤولان و ملت مدیون ایثار و فداکاری حماسه‌آفرینان دفاع مقدس و صبر و پایداری خانواده‌های معظم شهدا هستند؛ بنابراین، یاد شهدا باید همواره در جامعه زنده باشد زیرا راه شهیدان راه رسیدن به آرمان‌های اسلامی، عزت و عدالت برای ملت ایران است.

هفته دفاع مقدس فرصتی است که پرونده این حماسه درخشان و افتخارآمیز مورد بازخوانی قرار گیرد تا همگان بدانند که با تفکر اسلامی، انقلابی و روحیه جهادی می‌توان هر تجاوز و سلطه گری را شکست داد؛ دفاع مقدس یکی از عوامل اصلی صدور انقلاب و بیداری اسلامی در بین ملت‌ها است، اقتدار و توانمندی ایران اسلامی، الگوی موفق برای مقابله با تهدید و تجاوز کشورهای بیگانه است.

سید علی موسوی متولد 1347 در شهر درچه است که نیمه دوم سال 62 به جبهه‌های کردستان و خرداد سال 63 به لشکر امام حسین اعزام شد و سال 64 به استخدام رسمی سپاه درآمد که در سال 64 و در عملیات والفجر 8 به عنوان غواص لشکر امام حسین گردان یونس مشغول غواصی شد، وی در عملیات والفجر 8 کربلای 3 کربلای 4 و کربلای 5 و چند عملیات دیگر در کردستان و در لشکر یونس شرکت داشته است.

در همین راستا و به مناسبت هفته دفاع مقدس گفت‌وگوی فارس با این رزمنده دفاع مقدس را در زیر می‌خوانید:

شهادت برادرم انگیزه مرا به جبهه رفتن بیشتر کرد

فارس: در چه سنی به جبهه اعزام شدید؟

موسوی: سالی که برادرم شهید شد سنم کم بود و به 15 سال هم نرسیده بود؛ برای همین شناسنامه‌ام را دست‌کاری کردم و چون در شهر درچه من را می‌شناختند و می‌دانستند که برادرم شهید شده و اعزامم نمی‌کردند از طریق سپاه فلاورجان اقدام و اعزام شدم.

فارس: انگیزه شما از اعزام به جبهه چه بود؟

موسوی: اولاً دلم می‌خواست امام را یاری کنم و وقتی مارش عملیات نواخته می‌شد، دلم خالی می‌شد و هوایی می‌شدم که به جبهه بروم و به رزمندگان کمک و از اسلام دفاع کنم؛ همچنین برادرم سید مرتضی موسوی متولد سال 47 بود که از من بزرگ‌تر بود و در عملیات محرم سال 62 به شهادت رسید و شهادت برادرم انگیزه مرا برای رفتن به جبهه بیشتر کرد، چون می‌خواستم راه برادرم را ادامه بدهم و خانواده هم با توجه به شهادت ایشان مخالفتی نکردند و خیلی هم خوشحال بودند و گفتند که راهی شوم.

موسوی: از کودکی که کشاورزی و دامداری داشتیم و باغ‌های زیادی آنجا بود صدای بلبل زیاد بود و با تمرین صدای بلبل من هم یاد گرفتم و با رفتن به جبهه برای روحیه رزمندگان و شادابی آن‌ها صوت بلبلی می‌زدم و در گردان و لشکر امام حسین به عنوان سید بلبلی معروف شدم و در عملیات والفجر 8 که به عنوان غواص بودم.

فارس: چه شد که در جبهه به سید بلبلی معروف شدید؟

موسوی: حاج حسین خرازی5 نفر غواص انتخاب کرده بود که از اروند عبور کنند و لشکر امام حسین را هدایت کنند و من هم یکی از این غواص‌ها بودم؛ وقتی رمزهای دیگر کار آیی نداشتند و سروصدا، دود، نیزار و نخلستان بود و در شب دید محدود بود شروع کردم به سروصدا کردن و سوت بلبلی زدن و باعث جلب توجه رزمنده‌ها شد که به سمت ما آمدند و به هدف اصلی که جاده البهار فاو بود هدایت کردیم تا اینکه رزمنده‌ها ساعت 11 و نیم سر جاده بودند و حاج حسین خرازی بر این باور بود که رزمنده‌ها با گام‌های بلندی که برداشته‌اند توانسته‌اند سریع هدف را بگیرند و آنجا بود که من به سید بلبلی معروف شدم.

این کار خدا بود که چیزی در ذهنم بود؛ چون رمزهای دیگر چون چراغ‌قوه، یا زهرا و... را همه یاد گرفته بودند؛ اما چیزی که در سروصدا و دود و دم یک‌لحظه به ذهنم رسید این بود که با صدای بلبل جلب توجه کنم و بعدازآن دیگر قرار شد از همین روند استفاده کنم که در کارهای آموزش غواصی زیر آب و روی آب با همین صوت انجام گرفت.

فارس: مسؤولیت‌های شما در دوران جبهه چه بوده است؟

موسوی: این رزمنده دلاور از مسئولیت‌های ورود به جبهه این‌چنین می‌گوید: ابتدا تک آور بودم و به عنوان رزمنده عادی، خمپاره‌زن و آرپی چی‌زن، مسؤول تیم، گروه، دسته و عملیات غواص و گروهان هم فعالیت کردم؛ کلاً 75 ماه در جبهه و جنگ حضور داشتم و بعدازآن در مرزداری و تفحص شهدا خدمت کردم؛ در سال 1371 مأموریت داشتیم در شمال غرب به مصاف با پژاک برویم و با احتساب حضورم در جنگ 86 ماه در مناطق عملیاتی بودم که در سال 1386 بازنشسته شدم.

فارس: کدام یک از شهدا در ذهن‌تان ماندگار شدند؟

موسوی: در عملیات‌های مختلف شهدای زیادی را دیدم؛ اما آنچه شاخص بود و در ذهنم ماندگار شد دو شهید شاخص به نام شهید محسن قاسمی بود که می‌گفت: ما که خندان می‌رویم و با لبخند به شهادت رسید؛ دیگری هم شهید بهرام مصیبی از بچه‌های تبلیغات گردان بود که سن کم و چهره معصومانه‌ای داشت و این دو شهید خیلی باصفا بودند ولی ما از قافله شهدا جاماندیم.

فارس: حسی که نسبت به دوران دفاع مقدس دارید چگونه است؟

موسوی: ما مدیون شهدا هستیم چون شهدا به امام حسین و یاران اباعبدالله اقتدا کردند و جاوید ماندند و ما از این قافله جا ماندیم و حسرت می‌خوریم؛ یک روز می‌گفتیم بمانیم و امام را یاری کنیم و امروز می‌بینیم که با جنگ نرم خیلی سخت است جنگ نرم پیچیده است آن زمان همه در یک جبهه بودیم و دشمن را می‌دیدیم و جنگ سخت بود ولی الآن جنگ نرم و سایبری و فضای مجازی است.

فارس: وظیفه امروز مردم در قبال حفظ ارزش‌های دفاع مقدس چیست؟

موسوی: همه مردم باید سواد و علم رسانه‌ای داشته باشند و رزمنده‌های مبارز آن روز باید امروز در فضای مجازی گروه تشکیل دهند تا بتوانند در صحنه مجازی و سایبری کار کنند و این کاری است که از سلاح خود دشمن برعلیه خودش استفاده کنیم، امروز مردم باشعورتر، فهمیده‌تر و باسوادتر و انقلابی‌تر هستند و مسؤولان و علما باید مدیریت کنند. 

فارس: از عملیات کربلای 5 بیشتر توضیح دهید.

موسوی: عملیات کربلای چهار تمام‌شده بود و هنوز خاطره شهادت بسیاری از بچه‌ها از اذهان نرفته بود که باید رزمندگان و مردم شهد شیرین پیروزی را می‌چشیدند؛ یکی از فرماندهان عملیات کربلای پنج می‌گفت: تمام جوانب را بررسی کردیم، شناسایی منطقه کار راحتی نبود و محور «شلمچه» از همه محورها مهم‌تر بود؛ شلمچه دروازه بصره بودو از این نقطه می‌توانستیم به دشمن نفوذ کنیم؛ دشمن محکم‌ترین مواضع و موانع را برپا کرده بود؛ بررسی منطقه وقت می‌برد و دشمن در منطقه آب رها کرده بود.

خط اول، دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی که پشت آن تانک‌ها مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند؛ خط دو و سه کانال بود و خط چهارمش هم پشت نهر دوعیجی بود؛  خط پنجم هم قرارگاه تاکتیکی دشمن و مرکز توپخانه بود و تازه این، همه ماجرا نبود.

فارس: تصور دشمن درباره رزمندگان اسلام چه بود؟

موسوی: 19 دی‌ماه 1365، ساعت یک و نیم شب بود؛ دشمن این‌طور استدلال کرده بود که فعلاً ایران بعد از عملیات ناموفق کربلای چهار، قادر به انجام عملیات جدیدی نیست؛ نیروهای عراقی کم‌کم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپس‌گیری آنجا حضورداشته باشند، اینجا بود که رزمنده‌ها ابتکار عمل را به دست گرفتند،  حمله نیمه‌شب بسیجی‌ها در شرق بصره، دشمن را گیج  و غافلگیر کرده بود؛ رمز مقدس یا زهرا (س) داشت کار خودش را می‌کرد.

شکست‌های متعدد، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد، به همین دلیل، دست به کار شد و در شلمچه، موانع وسیعی به شکل «ن» ساخت که دهانه باز آن‌ها به عرض 300 متر به طرف ایران قرار داشت.

ارتفاع این موانع، به هفت متر می‌رسید، ساخت این نونی‌ها کار را برای ما دشوار ساخته بود؛ تسلطی که عراق از اطراف این گودال به رزمنده‌های ایرانی داشت، امکان هر تحرکی را از آن‌ها می‌گرفت و ما برای فتح هر یک از این موانع، شهدای بسیاری را تقدیم کردیم؛ اما بالأخره ایمان و اراده رزمندگان از سد تمامی موانع گذشت.

خیلی‌ها زیر رگبار گلوله فقط «هدف» را می‌دیدند و بهانه‌ای برای برگشتن نمی‌آوردند؛آنچه در شلمچه مهم بود، این‌که رزمنده‌ها سرعت عمل را به دست بگیرند و در صورت تسلط بر این منطقه ایران می‌توانست برتری خود را در جنگ ثابت کند.

فارس: بازتاب پیروزی ایران در آن زمان چگونه بود؟

موسوی: ارتش عراق شکست را باور نداشت، روزنامه Observer چاپ پاریس در آن زمان نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی درباره امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده‌اند.» یا هفته‌نامه نیوزویک هم نوشت: «تهاجم ایرانی‌ها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را درباره جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن این‌که برای اولین بار طی چند سال گذشته این احتمال را که یک‌طرف حقیقتاً بر دیگری پیروز شود مطرح ساخته است.»

فارس: از شلمچه بگویید.

موسوی: خیلی‌ها شلمچه را با غروبش می‌شناسند و نذر می‌کنند که غروب به شلمچه برسند، نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق می‌کند؛ فقط باید یک‌بار امتحان کرد؛ شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است، کمی آن‌طرف‌تر حسینیه شلمچه قرار دارد، با نشانه‌های پررنگ پایداری... تانک‌های به‌گل‌نشسته، مین‌های خنثی نشده، کلاه و قمقمه‌های سوراخ شده و نخل‌های بی‌سر.

فارس: تلخ‌ترین خاطره‌ای که از جنگ تحمیلی به خاطر دارید، چیست؟

موسوی: خاطره تلخی که در ذهنم ماندگار شد عملیات کربلای 4 بود که مأموریت لشکر امام حسین با 5 گروهان بود و باید از نهر عرایض عبور می‌کردیم و پشت سر دشمن در جزیره بواردین می‌رفتیم و حدود 6 کیلومتر عبور می‌کردیم تا پتروشیمی عراق در جزیره بنی جانیه را به تصرف خود در می‌آوردیم؛ غواص‌ها که با توصیه حاج حسین خرازی همه سرها زیر آب بود غافل از اینکه عملیات لو رفته و از زمین و آسمان آتش می‌بارید و صحنه کربلا عیان شده بود به غواص‌ها تیر می‌خورد و روی آب می‌آمدند و ناپدید می‌شدند و دوستان ما غواص‌هایی که پیش روی می‌کردند یکی‌یکی توسط دشمن شناسایی و محاصره می‌شدند در جنگ نابرابری که از چهار طرف محاصره بودیم یکی‌یکی بچه‌هابه شهادت رسیدند و باز از قافله شهدای عملیات کربلای 4 عقب ماندیم.

فارس: بعد از عملیات کربلای 4 چه اتفاقی رخ داد؟

موسوی: دشمن در این جنگ نابرابر گمان می‌کرد این آخرین عملیات ما بود و شکست خوردیم و اعلام می‌داشت بزرگ‌ترین عملیات ایران را خنثی کردیم و تا سال آینده عملیات ندارند؛ غافل از اینکه 15 روز بعد نتیجه عملیات کربلای 4 شروع شد؛ جایی که دشمن اصلاً فکر نمی‌کرد؛  دژ فولادی دشمن مورد هدف رزمندگان اسلام قرار گرفت، موانع دشمن زیاد و مه‌گرفتگی و آب زیاد بود؛ از سال 60 تا 65 هیچ‌کس نتوانسته بود این خط را بشکند، ولی در عملیات کربلای 5 از موانع گذشتند و بزرگ‌ترین و سخت‌ترین عملیات را انجام دادند و این نتیجه شیرین کربلای 5 از عملیات تلخ کربلای 4 بود.

فارس: تلخ‌ترین رخداد جنگ به نظر شما چه بود؟

موسوی: تلخ‌ترین خاطره جنگ قبول کردن قطعنامه 598 در لوای جنگ بود که امام گفت: این جام زهر را می‌نوشم و همه ما با طوماری که رزمندگان اسلام نوشتند اعلام کردیم که ما تا آخرین قطره خونمان می‌ایستیم و خواستار عدم پذیرش قطعنامه بودیم و شیرین‌ترین خاطره بازگشت اسرا به خاک وطن بود بدون اینکه حتی یک وجب از خاکمان را به دشمن بدهیم.

فارس: کتابی درباره شما منتشر شده است؟

موسوی: بله کتاب غواص جامانده نوشته حجت شاه‌محمدی که شامل زندگینامه و خاطرات 5 عملیات غواصی از این‌جانب به چاپ رسیده است.

فارس: در طول دوران دفاع مقدس مجروح شدید؟

موسوی: بله. اولین بار در پاسگاه زید مجروح شدم و در سال 63 در پدافندی کربلای 4 در کنار غواصان دست‌بسته، زخمی شدم که به پشت جبهه منتقل شدم و یک‌بار در کنار پتروشیمی عراق مجروح شدم و به شکل معجزه‌آسایی خودم را به عقب رساندم، در عملیات نصر 4 در کردستان و بیت‌المقدس 7 و کربلای 5 هم جانباز شدم چند مرتبه شیمیایی و دچار موج گرفتگی شدم.

فارس: صحبت پایانی؟

موسوی: سید علی موسوی سخنان پایانی را چنین بیان می‌کند: ما مدیون شهدا هستیم و آنچه مهم است حفظ راه شهداست، یعنی پاسداری از خون شهدا، این وظیفه اول ماست.

انتهای پیام/63111/ج30/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول