اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

آینده واحد؛ بهشت موعود فناوری باوران

ایمان به پیشرفت در واقع ایمان تثبیت شده روزگار ماست. این روزها بیشتر مردم به اجتناب ناپذیر بودن پیشرفت اعتقاد دارند، درست با همان شدت و شور و حرارتی که دهقانان قرون وسطایی به قدیس ها و فرشتگان اعتقاد داشتند.

آینده واحد؛ بهشت موعود فناوری باوران

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: ایمان به پیشرفت در واقع ایمان تثبیت شده روزگار ماست. این روزها بیشتر مردم به اجتناب ناپذیر بودن پیشرفت اعتقاد دارند، درست با همان شدت و شور و حرارتی که دهقانان قرون وسطایی به قدیس ها و فرشتگان اعتقاد داشتند. نکته دیگر آنکه این روزها وقتی اکثریت بزرگی از مردم درباره پیشرفت سخن می گویند، صرفا منظور آنها این نیست که فناوری آینده با فناوری امروز فرق دارد و به شکلی پیشرفته تر از آن است. نه، مسئله دقیق تر از این است. درست همانطور که جوزف کمپبل شاخ و برگ تمام اسطوره های گوناگون جهان را زد و آنها را در یک الگوی واحد جای داد و اسم آن را «اسطوره واحد» گذاشت، تخیل جمعی ما نیز همین کار را با طیف خارق العاده ای از آینده های احتمالی که گونه انسان محتمل است فراروی خود داشته باشد انجام داده و آن را به یک اجماع به شدت ضیق و موکدا قابل تحقق تقلیل داده که ما نیز می توانیم آن را «آینده واحد» بنامیم.
شما با آینده واحد آشنا هستید خواننده عزیز. این آینده چندین دهه است که با هیاهو در سطح رسانه ها مطرح شده و به پس زمینه جریانی بی پایان از فیلم ها و رمان ها و بازی های ویدئویی  تکرار شونده تبدیل شده و برای توجیه جنبه های منفی زمان حال مورد استفاده قرار گرفته است. آینده واحد زمانی است که ما سرانجام به سفرهای فضایی منظم، زیستگاه های مداری و مستعمراتی در دنیاهای دیگر دست خواهیم یافت؛ تمام چیزهایی که از دوران کودکی نسل من وعده آنها داده شد و هنوز به آنها دست نیافته ایم. آینده واحد به معنای قدرت همجوشی یا یک منبع انرژی پاک نامحدود دیگر است، که به شکلی باز هم نامحدود از مواد خام اولیه بهره مند می شود، با کارخانجات تکثیرکننده ها یا روباتی یا نوع دیگری از  این ابزارها، به شکلی که همه به تمام کالاهای مصرفی مورد نیاز خود دست پیدا خواهند کرد. البته که در این آینده ماشین های پرنده و روبات های انسان واره و هوش های مصنوعی با هوش فرا انسانی و تمام دیگر رویاهای تکنولوژیکی که اکنون چندین دهه است در تخیل جهان صنعتی دوام یافته جای خود را دارند. پشت چیزی که هنوز وجود ندارد، قدرت عاطفی عظیمی نهفته که یکی از ابزارهای سنجش چنین قدرتی این است که اگر شما بگویید که قرار نیست چنین آینده ای محقق شود، خواهید دید که چگونه رگ های باورمندان به آینده واحد از عصبانیت متورم خواهد شد.
شاید ساده ترین راه برای محک زدن عملی چنین واکنشی این باشد که علنا بگویید که انسان ها هرگز قرارنیست سیارات دیگر را مستعمره خود کنند. اگر چنین کاری کنید، می توانم به شما قول دهم که به شکل تاثیرگذاری با واکنش های مخالف مواجه خواهید شد. در این صورت دلایل اساسی و بسیار خوبی را می توان برای اثبات این گزاره مطرح کرد که انسان ها هرگز قرار نیست سیارات دیگر را مستعمره خود کنند. در ردیف کردن این دلایل می توان از هزینه های هنگفت و کابوس واری شروع کرد که برای ایجاد مستعمراتی خودکفا در بیابان های منجمد، بدون هوا و تفتیده مریخ نیاز خواهد بود و از آنجا به این واقعیت عریان رسید که جز زمین هیچ مکان قابل زیست دیگری در منظومه خورشیدی وجود ندارد که دارای یک میدان مغناطیسی قادر به حفاظت از نسوج آسیب پذیر انسان ها در برابر تشعشعات شدیدی باشد که از رآکتور ترمو اتمی بدون حفاظ مهیبی که در مرکز منظومه شمسی قرار دارد ساطع می شود. آنگاه می توان به انبوه دلایل دیگری رسید که چرا پروازهای فضایی سرنشین دار، سرنوشتی جز تبدیل شدن آنها به یک سرگرمی گران قیمت و موقتی برای ملت های ثروتمند نداشته اند.
البته استدلال های زیاد دیگری  نیز در این باره مطرح است که هیچ کدام این چیزها اهمیتی ندارد. این ها اگر چیزی جز سرگرمی نباشند، اقداماتی هستند که برای به محک آزمون گذاشتن این استدلال ها در برابر چیزی که بخشی از یک آینده واحد نیست صورت می گیرند. مثلا تمام استدلال هایی که برای مستعمره سازی مریخ مطرح شده را حتی با قوت بیشتری می توان در مورد مستعمره سازی در مرکز جنوبگان مطرح کرد. در مقایسه با مریخ، جنوبگان به طور خاصی یک بهشت استوایی محسوب می شود: هوای آن بسیار گرم تر است، آب و اکسیژن را خیلی راحت تر می توان به دست آورد، میدان مغناطیسی بسیار قدرتمندی گرداگرد آن وجود دارد که  سپری است در برابر بخش عمده ای از تشعشات زیانبار خورشید، منابع معدنی حداقل به فراوانی وجود دارد، خاک از ترکیبات سمی اشباع نیست، رسیدن به آنجا با فناوری های موجود به سادگی امکان پذیر است و اگر چیزی در این میان اشتباه از کار دربیاید، ظرف یکی دو روز می توان به کمک دست یافت؛ تا آنجا مسافتی 9 ماهه، طولانی و در سکوت وجود ندارد، و این تازه در حالی است که اگر زمین و مریخ دست بر قضا در تناسب مداری درستی قرار داشته باشند و اگر آنقدرها خوش شانس نباشید، باید همه چیز را ضرب در دو کنید.
 می توان استدلال هایی به همین اندازه  منصفانه را مطرح کرد که چرا مستعمره سازی بر فراز کوه اورست، ته گودال ماریانا، بیایان بی آب و بادخیز تاکلا ماکان در آسیای مرکزی یا  تقریبا هر محیط زیست دیگرروی زمین منطقی تر از مستعمره سازی روی مریخ به نظر می آید. تمام این موارد از مریخ زیستگاه مناسب تری برای انسان به شمار می روند، گرچه مریخ جز زمین از هر نقطه دیگری در منظومه شمسی زیستگاه مناسب تری برای انسان است. پس چرا مستعمره سازان برای مستعمره سازی در جنوبگان دست به کار نمی شوند؟ چون مستعمره سازی در جنوبگان جزئی از آن آینده واحد نیست و برای همین اکثر انسان ها می توانند با جمع و تفریقی ساده بفهمند که یک مستعمره جنوبگانی هیچ احساسی در آنها برنمی انگیزد.
وقتی پای آینده واحد به میان می آید به ندرت می توان مسئله را با چنین وضوحی دید. به جای آن چیزی که گیرتان می آید میزان قابل توجهی احساسات خالصانه است با چاشنی مقداری از رنگارنگ ترین شگردهای دورکردن افکار مزاحمی که در اسارت یافت می شود. مثلا مدتی قبل شنیده بودم عده ای بر این مسئله اصرار دارند که «انسان ها می توانند هرچیزی را که به تصورشان در می آید به دست آورند.» این دیگر منتهای بلاهت است؛ در این صورت من به راحتی می توانم یک چرخ دوار در حال کار کردن ابدی را تصور کنم، یا چیزی مثل یک خرس پدینگتون در اندازه کل کائنات، و این ها تازه برای شروع است. با این حال اگر درمورد فانتزی ملال آور مستعمرات فضایی بپرسید، نه تنها می توانید روی شنیدن کم و کیف آن حساب کنید، بلکه می توانید کسانی را تماشا کنید که از زیر آوردن دلیل در این باره شانه خالی می کنند که چرا ادعایی چنین آشکارا دروغین باید حقیقت داشته باشد؟
اگر علاقه دارید می توانید با کسانی که بر چنین خوش بینی هایی اصرار دارند جدا سرگرم شوید. از یکی از باورمندان به این مطالب بپرسید که آیا انسان ها به جایی خواهند رسید که از روی مشاهده حرکات سیارات مثلا آینده را پیش بینی کنند و می توانید مطمئن باشید که با انکار قاطع آنها مواجه خواهید شد! طالع بینی هرچند که تصور آن برای انسان ها خیلی خیلی ساده است – و در واقع امروزه هنوز هم میلیون ها نفر همین کار را می کنند – جزئی از آینده واحد نیست و در نتیجه سیستم اعتقادی که از آن سخن می گوییم مدافع آن نیست.  اشاره من به همان سیستم اعتقادی است که به پیشرفت ایمان دارد، اما در اینجا نیز در کلمه «پیشرفت» ظرافت هایی وجود دارد که باید آنها را درک کرد. سردرآوردن از چگونگی پیش بینی آینده از روی مشاهده حرکات سیارات به واقع نوع بسیار قابل توجهی از پیشرفت می تواند باشد، اما باورمندان به پیشرفت علاقه ای به این موضوع ندارند. نوع پیشرفتی که آنها به آن ایمان دارد تعریف بسیار ضیق تری دارد؛ این پیشرفت فقط و فقط پیشرفت به سوی «آینده واحد» است.
 اما خود این آینده واحد با مستعمرات فضایی و ماشین های پرنده اش، رایانه های ابرهوشمندش و روبات های با هوش انسان واره اش، با تکنیک های افزایش طول عمرش و تکثیرکنندگان کالاهای مصرفی اش از غیب و با فشار یک دکمه، با منابع انرژی بدون آلودگی نامحدود و شهرهای درخشانش که در آنها مردم از هر نژاد و جنسی سبک زندگی و باورها و دیدگاه های دقیقا مشابهی در مورد تمامی مسائل با اهمیت دارند، اینها از کجا آمده اند؟ این انگاره واحد و به شدت ضیق درمورد شکل و شمایل احتمالی آینده چگونه به ایمانی چنین متقن در جهان صنعتی تبدیل شده که بسیاری از انسان ها اصولا نمی توانند هیچ آینده دیگری را جز آن تصور کنند؟ 
دراینجا مجبورم کمی محتاط تر جلو بروم، چون کاملا اطمینان دارم که مقصر اصلی چنین وضعیتی، یکی از مورد علاقه ترین گونه های ادبی من است. بله، منظورم ادبیات علمی تخیلی است.
 کاملا منصفانه است اگر بگوییم که گونه علمی تخیلی در آغاز حرفی از آینده واحد یا هیچ یک از معیارهای آن – با اجزایی چون سفر فضایی - به میان نمی آورد. بسیاری از مورخان این گونه ادبی اتفاق نظر دارند که اولین اثر علمی تخیلی- اولین داستانی که مرکزیت آن بر یک دستاورد علمی یا تکنولوژیکی استوار است که هنوز حاصل نشده و پیامدهایی دارد که در بسط طرح و ایده محوری قصه مرکزیت دارد- فرانکشتاین مری شلی است و البته این داستان درباره سفرهای فضایی یا هیچ یک از شاخصه های استاندارد آینده واحد نیست. بر این اساس  دو نام واقعا بزرگ بعدی در تاریخ علمی تخیلی ژول ورن و اچ. جی. ولز هستند که بخش نسبتا اندکی از خروجی ادبی شگفت انگیز خود را وقف سفرفضایی یا دیگر ترفندهای مرتبط با آینده واحد کرده بودند.
نکته دیگر اینکه اگر شما به عصر طلایی بعدی ادبیات علمی تخیلی بروید، یعنی دوران ادبیات بازاری و جنگ ها و این داستان ها را آنگونه که در مجلات آن دوران ظاهر شده اند بخوانید، تعداد بسیار زیادی از داستان هایی را خواهید یافت که با بی اعتنایی به آینده واحد یا هر چیز دیگری شبیه به آن، راه خود را رفته اند. بسیاری از این داستان ها در دنیای عادی دهه های 1920 و 1930 رخ می دهند، درست همانطور که زمان وقوع فرانکشتاین دنیای عادی اواخر قرن هجدهم بود و کشفیات و اختراعات توصیف شده در این داستان ها جهان موجود را ذره ای تغییر نداده بودند. هرچند که بسیاری از این داستان ها –برخی به حق اما برخی از آنها هم نابحق – در این لحظه به ورطه فراموشی در غلتیده اند، اما چنین به ذهنم خطور کرد که  شاید عده ای از خوانندگانم رمان علمی تخیلی سی. اس لیوایز به نام «بیرون از سیاره خاموش» را که از همین قماش داستان هاست خوانده باشند.
داستان لیوایز حکایت یک سفر فضایی است. دانشمند دیوانه ای که شخصیت مهمی است (که البته یکی از  چهره های همیشگی ادبیات بازاری علمی تخیلی نیز هست) به پیشرفت های تکنولوژیک بسیار بزرگی دست یافته که برای سفرهای فضایی بین سیاره ای به آنها نیاز است، درنتیجه قهرمان داستان که یک فیزیولوژیست آکسفورد به نام الوین رنسام است، خود را در راه سفری غیرمنتظره به مریخ می یابد. در نتیجه این اتفاق جهان از اساس تغییر می کند؟ اصلا و ابدا. وقتی که رنسام در نهایت به زمین بازمی گردد به نزدیک ترین نوشگاه می رود تا در آرامش قدری مشروب بنوشد که قطعا کنایه ای است از اینکه درنتیجه چنین سفری، چیز چندان زیادی روی زمین تعییر نکرده یا نخواهد کرد.
یادتان باشد که داستان های دیگر پیشتر از برهه ای که بیرون از سیاره خاموش برای اولین بار منتشر شد، کار پردازش ابداع آینده واحد را شروع کرده بود و شما می توانید بسیاری از مجموعه های ادبی داستان های علمی تخیلی قدیمی را بیابید که داستان های مربوط به آینده واحد را از میان انبوهی از این آثار گلچین کرده بودند که هیچ ربطی به سفینه های فضایی و ماشین های پرنده نداشتند. 
آموزگاران عصر جدید یک رشته ادعاها را در این باره  مطرح می کردند که تکنیک های آنها چه کارهایی می تواند انجام دهند و حال این ادعاها به طور اساسی بی نتیجه مانده اند. تعداد اثرگذاری از افرادی بودند که سعی کردند از «قانون جذب» روندا بایرن، این مرشد عصر جدیدی برای ثروتمند شدن استفاده کنند. آنها بلافاصله قبل از فروپاشی مالی سال های 2008 و 2009 املاکی را خریداری کردند و در نتیجه حتی تا پیراهن تنشان را هم از دست دادند. از این رو می توان گفت که این آخرین وبزرگ ترین مورد از چندین رشته از ناکامی های مفتضحانه مریدان عصر جدید محسوب می شد.
دقیقا اینکه آیا همین اتفاق برای فرقه آینده واحد نیز رخ خواهد داد یا نه پرسش جالب توجهی است. هرچند با در نظر گرفتن آنچه که گفتم، فکر نمی کنم برای اطلاع قطعی از پاسخ این سئوال، لازم باشد منتظربمانیم.
نویسنده: جان مایکل گریر (John Michael Greer) نویسنده و وبلاگ نویس پرمخاطبی که تمرکز کار او عمدتا بر همپوشانی های بین زیست شناسی، معنویت و آینده جامعه صنعتی است. 
منبع: ytre.ir/rnb

انتهای پیام. 

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول