اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

خشونت به نام «احیای دمکراسی»

در سراسر دهه های 1970، 80 و 90 و سرانجام درست در ابتدای همین قرن جدید، امپراتوری آمریکایی اجساد تعداد زیادی از غیرنظامیان را در سراسر جهان لگد مال خود کرده و این همه را به نام «احیای دمکراسی» انجام داده است.

خشونت  به نام «احیای دمکراسی»

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: آیا کسی این دیالوگ فیلم فارست گامپ را به خاطر می آورد: «احمق کسی است که حماقت می کند»؟ اکنون ما با گذشت هر روز بیشتر با فرزندان حرامزاده امپراتوری خشونت خود مواجه می شویم. بله، خشونت، این ضعف و نقیصه انسانی همیشه با ما بوده است. ممکن است کسی فکر کند که (مثلا) هرچه فرهنگ ما «تکامل بیشتری پیدا می کند» کمتر به این سمت تمایل پیدا می کند که خشونت را به عنوان بیان معنادار  انزجار و مخالفت انتخاب کند. نخیر اینطور نیست! آمریکا در این قرن بیست و یکم هرچه می گذرد بیشتر و بیشتر خشونت گر می شود.
وقتی به این موضوع فکر کنید که می شنوید افرادی جنون زده مردم را گروه گروه منفجر می کنند یا یک بازیکن فوتبال حرفه ای «کنترلش را از دست می دهد» و بعد از برد تیمش کلاهش را به سر بدون کلاه بازیکن تیم مقابل می کوبد. اخیرا  تیرانداز پنجاه ساله به کودکان در مدرسه ابتدایی کالیفرنیا و این بازیکن فوتبال بالغ اما بچه، به نشانه های گویایی از این تبدیل شده اند که امپراتوری آمریکای ما چقدر می تواند خشونت آمیز شده باشد. هرگز پیش نیامده بود که بخش عمده ای از جامعه بی تفاوت، از آنچه که دولتشان با مردم کشورهای دیگر انجام داده و می دهد نگران شده باشند. به مثلا «جنگ رسوا و غیراخلاقی ویتنام» فکر کنید که در آن عمو سام در چیزی مداخله کرد که جوهره یک جنگ داخلی را بین مردم ویتنام شکل داد. ما این مردم را با ناپالم و دیگر ابزارهای باورنکردنی بمباران کردیم که موجب نابود یا معلول شدن صدها هزار تن از ویتنامی ها شد. بیایید از یاد نبریم که 50 هزار نظامی آمریکایی که از این کشور بازگشتند مثل آن دو جوان هم محله ای من، در جعبه های چوبی به کشور بازگشتند، به همراه ده ها هزار تن از «برادران اسلحه در دستشان» که دست ها، پاها، چشم ها و در بسیاری موارد زیادی عقل هایشان را برای تمام زندگی از دست داده بودند! بسیاری از کارگردانان بزرگ سینما همچون اولیور استون، فرانسیس فورد کاپولا، مایکل سیمینو و استنلی کوبریک واقعیت غم انگیز این «جنگ قلابی» را به تصویر کشیده اند.
در سراسر دهه های 1970، 80 و 90 و سرانجام درست در ابتدای همین قرن جدید، این امپراتوری آمریکایی اجساد تعداد زیادی از غیرنظامیان را در سراسر جهان لگد مال خود کرده و این همه را به نام «احیای دمکراسی» انجام داده است. غم انگیز آنکه دمکراسی همین جا در خانه کجاست؟ ابر ثروتمندان چه خصوصی و چه  شرکتی، پول لازم را برای قرار دادن نامزدهای خریداری شده شان در ستون الف یا ستون ب این کلاهبرداری دوحزبی دارند. تنها جلوه دمکراسی که آنها اجازه برخورداری آن را به رای دهندگان می دهند، انتخاب نهایی است... البته گاهی اوقات. می گویم گاهی اوقات چون در سال 2000 و حتی سال 2004 آنها حتی اجازه همین یک فرصت را هم به مردم ندادند. هر دو بار قضیه از پیش تعیین شده بود. صاحب این قلم به یاد دارد که چگونه حتی دیک موریس نظرسنج، این آلت دست دولت عمیق که به عنوان تحیلگر سیاسی در یکی از شبکه های خبری ظاهر شده بود، در شب انتخابات سال 2004 این واقعیت را به بهترین وجه جمع بندی کرد. وقتی که او متوجه شد چگونه خروجی نظرسنجی ها در اوهایو عامدانه به سمت جان کری می رود، گفت که چگونه آنها همیشه «درست به هدف» می زنند. بعدتر در همان شب وقتی روشن شد که بوش پسر برنده انتخابات در اوهایو خواهد شد، موریس جان کلام را اینطور بیان کرد که «یک جای کار بودار است!» برای حفظ وضعیت موجود و باز هم گروگان و غیردمکراتیک نگه داشتن جامعه، اصلا  به هیچ اسلحه ای نیاز نبود.
مارتین لوترکینگ به بهترین نحو گفته است: «بزرگ ترین فراهم کننده خشونت در جهان: دولت خود من. من نمی توانم ساکت بمانم.» فکرش را بکنید: جنگ ها برای به دست آوردن قلمرو کشوری دیگر به راه می افتند، برای تصرف کردن و ساکن شدن در جایی که به آن «منطقه پایان» می گویند. چیزهایی شبیه به خطر و خشمی که در حدود سال 1930 آلمان وایماری را فراگرفت، در حالی که طرز تفکر نازی در میان نظامیان آلمانی نفوذ پیدا می کرد را انسان می تواند در اینجا و اکنون در آمریکا احساس کند. سپر بلا کردن کشورهای خارجی توسط دولت عمیق، مشابه رفتاری است که بسیاری از افراد در داخل آمریکا نسبت به خارجیان و یا غیرسفیدپوستان و غیرمسیحیان می کنند. ما می توانیم کسانی را که به این طریق فکر و رفتار می کنند، به عنوان افرادی احمق یا ابله رد کنیم. با این حال شاید بسیاری از افراد آراسته و عاقل در آلمان حدود سال 1930 همین حرف را در مورد پیراهن قهوه ای ها و پیراهن سیاهان گفته باشند. حرفی که اگر فارست گامپ بود حتما می گفت این است: «شیطان است چون کار شیطانی می کند.»
نویسنده: فیلیپ فاراجیو (Philip A Farruggio) روزنامه نگار و از سردبیران گرینویل پست
منبع: https://b2n.ir/240173

انتهای پیام. 

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول