اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

نئولیبرالیسم: از ایده تا عمل تاریخی

نئولیبرالیسم نشانگر یک تجدید ساختار اساسی در سیستم اقتصادی است که شامل یک رواج و گسترش تهاجمی اقتصاد به بهای تضعیف هم رقبای سرمایه گذار خارجی و هم طبقات کارگری داخلی است. این فرایند تلاشی است برای تثبیت دوباره هژمونی اقتصادی آمریکا در اواخر قرن بیستم و نیز اوایل قرن بیست و یکم.

نئولیبرالیسم: از ایده تا عمل تاریخی

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: متن زیر  چکیده ای است از  موضوعات و مقالات کتاب تازه منتشر شده ام «بلیه نئولیبرالیسم: سیاست های اقتصادی آمریکا از ریگان تا ترامپ»  که اکنون در فضای مجازی دردسترس قرار دارد.
شاید تاکنون صدها و هزاران کتاب و مقاله درباره معنا و پیامدهای چیزی که نئولیبرالیسم نامیده می شود نوشته شده باشد. اما  چیزی که روشن است، این است که درباره معنای آن، عوامل اصلی تکامل آن طی چهار دهه گذشته و مسیر احتمالی آینده آن در بهترین حالت روشنگری لازم صورت نگرفته است.
با این حال منتقدان نئولیبرالیسم باید آن را به طور کامل یا به قدر کافی توضیح دهند. به همین دلیل آنها نتوانسته اند کمترین چیزی درباره تطور آن در آینده بگویند.
برخی پرسش های کلیدی که بی جواب مانده اند عبارتند از: آیا  پس از بحران اقتصادی و کند شدن رشد اخیر در سال های 2008 و 2009 و بهبود اقتصادی کند پس آن، ماهیت نئولیبرالیسم برملا شده است؟ آیا نئولیبرالیسم در دوران ترامپ احیا شده است؟ آیا نئولیبرالیسم از بحران سرمایه داری بعدی که وقوع آن را تقریبا برای اوایل دهه 2020 حتمی پیش بینی می کنند جان سالم به در خواهد برد؟ نیروهای مادی که در داخل اقتصاد سرمایه داری قرن بیست و یکمی پرورش یافته اند و همان ها زمینه ها و عوامل بحران بعدی را فراهم می کنند چه هستند و آیا نئولیبرالیسم قادر خواهد شد خود را به شکل موفقیت آمیزی سازگار کند؟ اگر نه چه ایده ها و سیاست هایی باید جایگزین عصر فعلی نئولیبرالیسم سرمایه داری (2019-1979) شود؟
بیشتر تحلیلگران  اتفاق نظر دارند که نئولیبرالیسم نشانگر یک چرخش اقتصادی است که سرمایه داران و نخبگان سیاسی شان – بدوا در آمریکا و انگلیس- در پاسخ به بحرانی آن را معرفی کردند که سرمایه داری در دهه 1970 با آن مواجه شده بود. به عبارت دیگر وجود  نئولیبرالیسم با اقتصاد سرمایه داری بحران زده مرتبط است.
روایت های دیگر تلاش دارند خاستگاه ها و سیر تطور نئولیبرالیسم را ابتدائا از منظر این ایده توضیح دهند که سرمایه داران- نخبگان آمریکایی و انگلیسی در واکنش موفقیت آمیز به بحران دهه 1970 از آن الهام گرفتند، به دفاع از آن برخاستند و آن را عملی ساختند.
با این حال برخی دیگر توضیح می دهند که نئولیبرالیسم در بوته عمل تاریخی، یعنی به عنوان رژیم جدیدی از سیاست های معرفی شده در دهه 1970 در آمریکا و انگلیس – که بعدا دیگر اقتصادهای سرمایه داری در سراسر جهان به درجات و اشکال مختلف آن را به کار بستند – بر ریاضت اقتصادی در هزینه های دولتی و اتکا بر انجام سیاستگذاری ها در بازارهای آزاد تاکید دارد.
اما تمام این ها به واقع بازهم چیز زیادی به ما نمی گوید. تعریف نئولیبرالیسم به این نحو، معنای آن را همچنان مبهم و نامفهوم می گذارد و از این رو این پیش بینی را امکان پذیر می سازد که نئولیبرالیسم در کجا و چگونه می تواند در آینده تطور پیدا کند.
در تحلیل ها از نئولیبرالیسم تا این تاریخ  تفاسیر بسیار زیادی و غالبا متناقضی ارائه شده که خواننده را همچنان درباره معنای دقیق آن سردرگم باقی می گذارد. آیا درباره  معرفی اصول بازار آزاد در اقتصاد و سیاستگذاری های اجتماعی است؟ آیا به ریاضت در هزینه های مالی مربوط می شود؟ آیا صرفا یک کلمه جایگزین برای چیزی است که قبلا در خارج از کشور به عنوان امپریالیسم و در داخل به عنوان بهره برداری طبقاتی از آن یاد می شد؟ همانطور که یکی از این تحلیل ها نتیجه می گیرد «به نظر می رسد ابهام از مشخصه های به کار بردن آن باشد و گاه حتی درمیان کسانی که نئولیبرالیسم برای آنها مفهومی محوری در تجزیه و تحلیل های آنهاست، استفاده بیش از حد از آن را نتیجه فقدان ارزش تحلیلی نظرات آنها می بینند.»

ایدئولوژی نئولیبرالیسم
بر این اساس نظر کسانی که از منظر تطور یک ایده به نئولیبرالیسم نزدیک می شوند، خاستگاه ایده نئولیبرال به میانه قرن بیستم در میان روشنفکران محافظه کاری از جمله چون فردریش هایک و میلتون فریدمن در حوزه اقتصاد، در فلسفه  فردگرایی رادیکال توسط کارل پوپر و رابرت نوزیک و بعدها در  پیشنهادهای سیاستگذاری از سوی سران دست راستی همچون چارلز کراتامر، ویلیام کریستول و رابرت کیگان باز می گردد. 
از منظر این خاستگاه های روشنفکر ، وظیفه آنها اتخاذ، بسته بندی دوباره و فروش دوباره برخی از اصول لیبرالیسم کلاسیک بود. هدف کاشتن و پرورش بذرهای ایده های جدید و همسنگ کردن این ایده ها با  دیدگاه های غالب اقتصادی و قرارداد اجتماعی کینزی بود که بعد از جنگ جهانی دوم حاکم بود. ایده های جدید که نو لیبرال یا نئولیبرال بودند، برای جایگزین شدن با  ایده قرارداد اجتماعی کینزی غالب  آن دوره طراحی شده بودند و  مجموعه جدیدی از سیاست ها را بر مبنای ایده های جدید ترویج و تقویت می کردند که در نتیجه می توانست نشانگر یک بازگشت به دوره پیشا کینزی، یعنی  ایده های  قراردادهای پیشا اجتماعی که اکنون با واقعت پس از جنگ سازگار شده بود باشد. این همان شراب لیبرال کلاسیک بود در بطری جدید نئولیبرالیسم.
اما آیا نئولیبرالیسم عملا «لیبرال» است؟ چگونه می توان آن را با ایده های تئوری اقتصادی و اجتماعی لیبرال قرون هفدهم و هجدهم مقایسه کرد؟ نئولیبرالیسم  به عنوان یک ایده، ادعا می کند بر اساس ایده های لیبرال کلاسیک بازارهای آزاد و آزادی فردی مبتنی است. نئولیبرالیسم ادعا می کند که در سازگاری با اصول و گزاره های لیبرال کلاسیک برای سیاست های اقتصادی و اجتماعی جدید، این سیاست های جدید در ترویج رشد اقتصادی و ثبات موفق خواهد بود، در حالی که سیاست های کینزی اشتراکی قدیمی در انجام این کار ناکام مانده است. بنابراین این ایده های نئولیبرال بودند که موتور محرک سیاست های  تدریجی به شمار می رفتند که در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 در آمریکا به «ریگانومیکز» و در انگلیس به «تاچریسم» شهرت پیدا کردند.
به این ترتیب گزاره های اساسی ایده نئولیبرالیسم چه هستند؟ چه تفاوتی بین این گزاره ها و لیبرالیسم کلاسیک قرون هفدهم و هجدهم وجود دارد؟ و آیا لیبرالیسم کلاسیک و ایده های نئولیبرالیسم هیچ ربطی به «نئولیبرالیسم در عمل» دارند؟

گزاره های اساسی نئولیبرالیسم به عنوان ایده
-بازارها همیشه باید از دخالت دولت رها باشند و بازارهای آزاد باید تعیین کننده اقتصاد و سیاست باشند.
-بازارهای آزاد  باید از کسب و کار مقررات زدایی کنند و همچنین کلیه مالکیت های دولتی بر تولید کالاها و خدمات باید خصوصی سازی شود.
-بازارهای آزاد هیمشه و در همه جا «کارآمدتر» از بازارهای قانونگذاری شده یا کالاها و خدمات عرضه شده از سوی دولت هستند.
- همیشه و همه جا باید تجارت آزاد بر تبادل کالاها و خدمات بین اقتصادها و کشورها حاکم باشد.
-دولت هرگز نباید در بازارها دخالت کند؛ چه برای تامین کارهای دولتی و چه اصلاح «وجوه ظاهری» منفی حاصل کار این بازارها یا حتی فراهم کردن تحصیلات، مراقبت های درمانی و دیگر خدمات دولتی.
- به منظور  انگیزه بخشی به رشد اقتصادی، مالیات ها– به خصوص مالیات بر کسب و کارها و سرمایه گذاران- باید کاهش یابند. کاهش مالیات ها موجب سرمایه گذاری های بیشتر و در نتیجه اشتغال و رشد بیشتر می شود.
-بودجه های دولتی همیشه باید «متوازن» باشد و از کسری بودجه و در نتیجه انباشت بدهی دولتی باید اجتناب شود.
-برای تضمین رشد اقتصادی با ثبات، عرضه پول باید بر اساس «قاعده رشد پولی» - یعنی یک میزان مشخص در هر سال- افزایش پیدا کند.
اما این عناصر از ایده های نئولیبرال ارتباط بسیار اندکی با لیبرالیسم کلاسیک و حتی ارتباط باز هم کمتری با  نئولیبرالیسم  در عمل تاریخی واقعی دارند.

ایده های اساسی لیبرالیسم کلاسیک
-بازارها باید فقط به میزانی آزاد باشند که  رفتار اخلاقی برتر را تقویت کنند و امکان رشد و توسعه فردی را مهیا سازند.
-بازارهای آزاد  تنها در صورتی کارآمدتر می شوند که رقابت بین صاحبان سرمایه را ترویج کنند.
-تمام فعالیت های کسب و کارها نباید مشمول مقررات زدایی یا خصوصی سازی شوند. برخی چیزهاست که بازارها نمی توانند تولید کنند، حتی اگر از نظر اجتماعی ضروری باشند و از سوی جامعه تقاضا برای آنها وجود داشته باشد یا  تنها برای اقلیتی ثروتمند تولید می شوند که توانایی خرید آنها را صرفا با قیمت هایی بسیار بالاتر از بازارها دارند. هزینه این اقلام باید از خریداران محدودتر اما برخوردارتر گرفته شود.
-بازارها گاه رفتار نامطلوبی دارند و در مواقعی باید قانونگذاری شوند. تمام خدمات دولتی نباید خصوصی سازی شوند. در واقع خدماتی مثل تحصیلات دولتی باید از سوی دولت ها تامین شوند، چرا که از نظر بازارها عرضه این قبیل خدمات سودآور نیست.
-تجارت آزاد همیشه در همه جا مناسب نیست. به سود همه نیز نیست.
-محرک رشد اقتصادی افزایش  مالیات ها بر کسب و کارهاست نه کاستن از مالیات ها. اخذ مالیات های بالاتر کسب و کارها را وادار می کند تا روش های مقرون به صرفه تری را برای جبران هزینه هایی به کار گیرند که در نتیجه افزایش مالیات متحمل می شوند. فناوری های جدید عملا به افزایش مشاغل منجر می شوند و رشد اقتصادی را تحریک می کنند.
-کسری بودجه برای اهداف هزینه های دفاعی، رفاه و ایمنی اجتماعی و خدمات اجتماعی حیاتی (تحصیلات) و عرضه کالاها و خدمات دولتی که بازارها عرضه نمی کنند قابل توجیه است.
-پول «خنثی» است. افزایش در عرضه پول نمی تواند خود به خود به رشد و ثبات اقتصادی  منجر شود. تنها با افزایش دادن زمین، نیروی کار و سرمایه موجود  و افزایش دادن بهره وری آن است که رشد حاصل می شود.
خوانش دقیق تر آثار اقتصاددانان لیبرال کلاسیک قرون هفدهم و هجدهم مثل آدام اسمیت، دیوید هیوم و دیگران نشان می دهد که نکات پیش گفته گزاره های بنیادین لیبرالیسم کلاسیک را شکل می دهند. اما همانطور که در یک مطالعه تطبیقی به روشنی معلوم می شود، آنها با گزاره های اساسی که نئولیبرالیسم را تعریف می کنند و در اواخر دهه 1970 ظهور یافت و بعد از آن تکامل پیدا کرد، تضاد شدیدی وجود دارد.

گزاره های اصلی نئولیبرالیسم آمریکایی در عمل
در طول چهار دهه گذشته سیاستگذاری نئولیبرال تحول و توسعه یافته است.  همچنین از همان آغاز تکامل، تناقضات درونی نولیبرالیسم نیز  خود را نشان داد و گسترش یافت. در نگاهی بی طرفانه از نئولیبرالیسم در عمل تا این مقطع، می توان گفت که هم اکنون یعنی در سال 2019 عناصر زیر شکل دهنده نئولیبرالیسم درعمل هستند:
-قطع سیاست های برنامه های اجتماعی که تمرکز شدیدی بر کاستن و از میان برداشتن برنامه های رفاهی دولتی معرفی شده از سال 1934 تا سال 1965 داشته اند.
-مقررات زدایی گسترده از صنایع به خصوص بانکداری و فاینانس، ارتباطات، حمل و نقل دولتی و خصوصی، آموزش و پرورش و مراقبت های درمانی.
-خصوصی سازی سهم  بیمه شونده در مراقبت های درمانی و خدمات بازنشستگی که در دومین تجدید ساختار معرفی شده بودند، خصوصی سازی خدمات نظامی، خصوصی سازی کالاها و خدمات دولتی از جمله دستیابی به اراضی فدرال.
-کاهش شدید آستانه مالیات کسب و کارها – سرمایه گذار- ثروتمندان بر سود و درآمدهای سرمایه ای(بهره ها، سهم ها، اجازه کسب و کار و غیره).
-افزایش شدید هزینه های جنگی و دفاعی در میانه ریاضت در هزینه های اقتصادی.
- تحمل کسری بودجه های رو به افزایش، دیون ملی و بهره های این دیون.
-سیاست های پولی بانک مرکزی بر اساس  تزریق منابع بحرانی که برای ضمانت بهره های بانکی پایین طراحی شده اند و به معنای پرداخت یارانه به هزینه های سرمایه گذاری کسب و کارهاست.
- اتحادیه زدایی فزاینده و تضعیف چانه زنی جمعی و نیز  فشار بر دستمزدها.
-ترویج تغییرات رادیکال در بازارهای کار از سوی دولت، خلق میلیون ها شغل کارگری تصادفی و مشاغل خدماتی کم درآمد، تحلیل حداقل دستمزدها، به خارج انتقال دادن گسترده مشاغل تولیدی و تشویق   سیاست های  مربوط به دادن ویزا به کارگران ماهر برای ورود به کشور.
-جایگزین کردن تجارت آزاد با تمهیدات سیاستگذاری های تجاری سنتی بر اساس تعرفه ها، سهمیه ها و تمهیدات اداری به عنوان ابزارهای اولیه به حداکثر رساندن صادرات شرکتی آمریکا.
-پذیرش کسری های تجاری آمریکا در ازای یک راه حل «کسری های دوقلو» که تضمین کننده ترتیبات گردش دلار در خارج از کشور با متحدین بزرگ و شرکای تجاری جهانی است.
-تشویق یک نرخ تبادل دلار پایین و جریان های سرمایه پولی آمریکا به سمت خارج و سرمایه گذاری مستقیم خارجی.
-ترویج تامین پول برای اقتصاد آمریکا از طریق هزینه مستقیم سرمایه گذاری دارایی های واقعی بر اساس رشد اقتصادی.
بنابراین نئولیبرالیسم در عمل آنطور  که بسیاری می گویند، صرفا مجموعه ای از سیاست های همراه با  کاهش برنامه های رفاه اجتماعی و ریاضت مالی یا مقررات زدایی صنعتی یا خصوصی سازی نیست بلکه بسیار گسترده تر از این هاست. این نئولیبرالیسم نشانگر یک تجدید ساختار اساسی در سیستم اقتصادی است که شامل یک رواج و گسترش تهاجمی اقتصاد به بهای تضعیف هم رقبای سرمایه گذار خارجی و هم طبقات کارگری داخلی است. این فرایند تلاشی است برای تثبیت دوباره هژمونی اقتصادی آمریکا در اواخر قرن بیستم و نیز اوایل قرن بیست و یکم. اتفاقی که تا سقوط مالی سال های 2008 و 2009 ادامه یافت، گرچه هنوز  اقتصاد به طور کامل از اثرات این سقوط مالی بهبود نیافته است.
نویسنده: جک راسموس (Jack Rasmus) نویسنده کتاب تازه منتشر شده «بلیه نئولیبرالیسم: سیاست های اقتصادی آمریکا از ریگان تا ترامپ».
منبع: https://b2n.ir/711176

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول