اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

سیاسی  /  سایر حوزه ها

شاخص‌شناسی جریان اعتدال و ردپای تزلزل و نفوذ در شماره جدید فصلنامه 15 خرداد

ردپای تزلزل و نفوذ، شاخص‌شناسی جریان اعتدال، فرجام سیاه لشکر اسرائیلی و نقدی بر حاشیه‌نگاری تاریخی حسین دهباشی بر خاطرات حسین نصر عناوین مقالات شماره‌های 60 و 61 فصلنامه 15 خرداد هستند.

شاخص‌شناسی جریان اعتدال و ردپای تزلزل و نفوذ در شماره جدید فصلنامه 15 خرداد

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، شماره 60 و 61 فصلنامه پانزده خرداد از سوی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در یک مجلد منتشر شد.

 

«ردپای تزلزل و نفوذ» عنوان سخن سردبیر این شماره است؛ که طی آن، مظفر نامدار درباره سرایت ویروس خطرناک «کلپتوکراسی» در ساختار دیوانسالاری امروز کشور هشدار می‌دهد.

«مواضع و عملکرد دولت موقت در قبال تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی» عنوان مقاله آغازین این شماره است که حامد حبیبی و محمدکمیل مقدمی به نگارش درآورده‌اند.

محمدعلی افضلی نیز در مقاله دیگری با عنوان «شاخص‌شناسی جریان اعتدال در سه ساحت: فکری، روشی و ارتباطی» به معرفی و نقد و بررسی جریان «اعتدال» با محوریت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و حجت‌الاسلام حسن روحانی پرداخته است.

در شماره 60 و 61 فصلنامه پانزده خرداد با تعریف بخش جدیدی در فهرست فصلنامه به نام «گشت و گذاری در تاریخ نهضت امام»، بخش دوم از سلسله مقالات «گذری بر نهضت امام خمینی» با قلم حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی منتشر شد که در این بخش به تشریح درس‌های امام(ره) از تاریخ پرداخته شده است.

در مقاله «فرجام سیاه لشکر اسرائیلی» به قلم علیرضا سلطانشاهی، ضمن اشاره به برخی آثار سینمایی و سریالی در خصوص مهاجرت یهودیان، فیلم سینمایی «تفرجگاه غواصی دریای سرخ» معرفی شده و شرح مختصری از چگونگی مهاجرت یهودیان فالاشه از اتیوپی به سرزمین‌های اشغالی فلسطین و سوءاستفاده رژیم صهیونیستی از آنان ارائه می‌گردد.

همچنین شمس‌الدین رحمانی در مقاله «تغییر ارباب و تشکیل لژ بزرگ ایران»، به اختصار به چرایی و چگونگی تشکیل لژ بزرگ ایران می‌پردازد. این مقاله بخشی از کتاب قبیله فراموشان است که در آینده نزدیک انتشار عمومی خواهد یافت.

در بخش نقد متون، منابع و دیدگاه‌ها، قسمت چهارم از سلسله مقالات نقد کتاب الف‌لام خمینی نوشته هدایت‌الله بهبودی به قلم حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی نگارش یافته است، که شامل نقد به محتوا و روش پژوهشی کتاب مذکور است.

در مقاله‌ای دیگر از بخش نقد متون با عنوان «نقدی بر حاشیه‌نگاری تاریخی حسین دهباشی بر خاطرات حسین نصر» به قلم سعید احمدی‌فرد و سهراب مقدمی شهیدانی، نویسندگان با هدف نقد و بررسی کتاب حکمت و سیاست به ارزیابی متن و پاورقی‌های مندرج در کتاب مذکور پرداخته و صحت و سقم محتوان آن را ارزیابی کرده‌اند.

آخرین مقاله این شماره فصلنامه پانزده خرداد، اختصاص دارد به بخش مناسبت‌ها که با عنوان «گیلان در آغازین تکاپوهای مشروطه‌خواهی» توسط میثم عبداللهی به رشته نگارش درآمده است.

در بخشی از سرمقاله فصلنامه مذکور که با عنوان «ردپای تزلزل و نفوذ» منتشر شده آمده است:

«امروزه دیگر واژه‌هایی مثل تدبیر و امید، اصلاحات، جامعه مدنی، اعتدال و ... بیش از آن که یاد آور عزت و سربلندی و استقلال و امنیت کشور باشد تداعی کابوس های بنیادینی است که ریشه در رفتارها، سیاست ها، برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های دولت ها و جریان های وابسته به این دولت ها در سه دهه اخیر دارد.

زیربنای معنا آفرین این واژه ها، به خصوص در چند سال اخیر، به دلیل عملکرد آزار دهنده دولت روحانی، مبادی منطقی خود را از دست داده است. یک دیده بان هوشمند به محض رؤیت این واژه ها، به جای تداعی یک چشم انداز امن، اطمینان بخش، عاقلانه و امیدبخش، با حجمی از شیوه های نادرست، اعصاب خردکن، وادادگی، بی برنامگی، ناهوشمندی و از همه بدتر، وابستگی و دل سپردگی به خارج از مرزهای این سرزمین، روبه رو خواهد شد. در دولت یازدهم و دوازدهم نه تنها بسیاری از باورها ـ که پشتوانه تداوم انقلاب اسلامی بود ـ مضمحل گردید بلکه حتی واژه ها و اصطلاحات عزیز و پسندیده و مثبت نیز در ادبیات ایران تخریب شد.

واژگان تدبیر و امید همراه با واژه اصلاحات، دیگر در ذهن مردم ایران به معنای بر ساختن پیکر سیاسی و مهارت گری یک دولت عاقل و عادل نیست. همان طوری که واژه اصلاحات که یک واژه مقدس در ادبیات دینی و سیاسی ما ایرانیان بود از زمان میرزا حسین خان سپهسالار مترادف با وطن فروشی، بیگانه پرستی و وابستگی شد و از دولت خاتمی به بعد، به یک دستگاه ایدئولوژیک دین ستیز، فرهنگ گریز و انقلاب ستیز جریانات چپ و راست هم معنا شد و از دل آن فتنه های دوم خرداد، جامعه مدنی، قتل های زنجیره ای، واقعه کوی دانشگاه، فتنه ۸۸، بیانیه ۷۷و خارج گردید. اصلاح طلبی در حافظه تاریخی ملت ایران هیچ گاه تداعی شکلی از حکومت اهل معرفت و فضیلت نبوده و نیست».

 

سخن سردبیر شماره آخر فصلنامه 15 خرداد می‌افزاید:

«پس از پایان موج کوتاه حل صدروزه مسائل و مشکلات و معجزه گری برجام بدفرجام، نوای خودستایی دولتیان تدبیر و امید دیگر جذابیت چندانی حتی برای ساده لوحانی که این شعارها را باور کرده بودند، ندارد. اتحاد نامقدس اصلاح طلبان و اصولگرایان بی بصیرت و قدرت طلب در دولت اعتدال، شرایطی برای کشور فراهم کرد که اثرات آن از فتنه ۸۸ به مراتب ترسناک تر است و ما امروز می‌فهمیم که چرا رهبر انقلاب اسلامی در سال ۸۸ گفت فتنه بزرگتری در راه است!!

ترسناکی این فتنه را می توان در تصمیمات نابخردانه اخیر دولت در قضیه گرانی بنزین و کنش های سازمان یافته گروهکهای مزدور در قالب «شورشهای بی سر» که هدفی جز کشتار و تخریب آن هم در حجم انبوه، ندارد، مشاهده کرد. عمق این ترسناکی زمانی آشکار می‌گردد که ملت ایران با بهت و حیرانی، شخصیتی به نام رئیس جمهور را در قاب تلویزیون در شرایطی مشاهده می کنند که لبخند بر لب، خود را از عواقب تصمیم گیری های نابخردانه دولت مبرا دانسته و مدعی می شود که وی نیز مانند مردم از تاریخ اعلان گرانی بنزین خبر نداشته است!!

این فرافکنی ناروا، توسط رئیس دستگاه قوه مجریه، که مسئول تمامی برنامه ریزی های سیاست گذاری ها و تصمیمات در سطوح اجرایی است معانی و تفسیرهای استراتژیک متناقضی به همراه دارد که جای آن در این یادداشت نیست. اما بیش از همه، این حقیقت را به ذهن متبادر می کند که دولت در ایران دچار بیماری خطرناکی شده است که اگر برایش چاره ای نیندیشیم خسارات سنگین و جبران ناپذیری بر ایران، انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی و مردمی که تنها پشتوانه اعتبار سنجی نظام هستند، وارد خواهد ساخت».

فصلنامه متعلق به بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در ادامه یادداشت نوشته است:

«رد پای تزلزل و به نظر می رسد رد پای این تزلزل به دهه اول انقلاب باز می گردد. در ابتدای دولت میرحسین موسوی ـ دورانی که ریاست بنیاد مستضعفان را نیز عهده دار بود ـ وقتی بعضی از اموال بنیاد مستضعفان مثل کارخانه معروف جوراب استارلایت به بعضی از اشخاص شناخته شده، مثل هادی غفاری، صاحب بنیاد الهادی واگذار می شد، از آنجا که شناخت دقیقی از ویروس های مسری دنیای سیاست نداشتیم، نمی دانستیم که چه ویروس خطرناکی به نام کلپتوکراسی به بدن دولت تازه متولد شده جمهوری اسلامی وارد می شود. حتی وقتی در دولت هاشمی به صورت سیستماتیک بخش قابل توجهی از بنگاه های اقتصادی و فرهنگی مردم به بهانه خصوصی سازی به افراد و اشخاص خاص واگذار می شد، ما نمی دانستیم دولت نظام مقدس جمهوری اسلامی مبتلا به بیماری خطرناک کلپتوکراسی شده است.

بنابراین در آنجاهایی که دیوانسالاری در حال رشد دولت سازندگی، این جسارت را پیدا کرد پاره ای از حرف ها و باورهای ناگفته دولتمردان را برملا نماید که: «گذشته اگرچه دگرگون شده ولی از بین نرفته است»، ما صدای پای ویروس کلپتوکراسی را که به شکل خزنده ای داشت در بستر ساختار دولتی کشور، جای پنهان شدن برای خود پیدا می کرد، نشنیدیم.

کلپتوکراسی و طبقه نوپایی که از دل این مناسبات متولد شد در دستگاه مستعد و حاصلخیز دولت سازندگی و باورها و اعتقادات رئیس این دولت جان گرفت، رشد کرد و در کمتر از پانزده سال یعنی از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۳ وسعت زیادی پیدا کرد و مثل قارچ در ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران ریشه دواند. و پس از روی کار آمدن دولت خاتمی رسما تبدیل به چند حزب سیاسی شد. ولی باز هم متفکران و محققان مراکز علمی و دانشگاهی ما گزارش قابل اعتنایی از پیدایش این ویروس و شیوه نفوذ و سرایت و عملکرد آن بر مکانیسم سیاستگذاری، برنامه نویسی و تصمیم گیری کشور ارائه ندادند.

خیلی از نخبگان ما حتی در تحلیل علل و عوامل پیدایش فتنه های جامعه مدنی، دوم خرداد، قتل های زنجیره ای، واقعه کوی دانشگاه، فتنه ۸۸ و آشوب های ۹۶، به یک شبکه نظام مند دیگری در درون ساختار جمهوری اسلامی به عنوان سازمان دهنده اصلی این رخدادها نیندیشیدند و عموما به همان شیوه های س نتی تحلیل که در رأسش امریکا، منافقین، سلطنت طلبها و امثال این اراذل و اوباش هستند، بسنده کردند. درست است که در عنادورزی اینها نسبت به جمهوری اسلامی تردیدی وجود ندارد ولی اگر هوشمندانه سر نخ اصلی این فتنه ها را تعقیب می کردیم بی تردید با پدیدهای روبه رو می شدیم که در این یادداشت از آن به عنوان گلپتوکراسی اسم برده شد.

یادداشت فصلنامه 15 خرداد در ادامه به برشماری ویژگی‌های یک دولت کلپتوکرات می‌پردازد تا نشان دهد چرا در فتنه های سه دهه گذشته، به خصوص شش سال اخیر باید به دنبال کلپتوکرات ها در ساختار دیوانسالاری ایران بود:

۱. تلاش برای سازماندهی فساد در ارکان دولت (برای خوردن باید کمی هم به دیگران امتیاز بدهی! این شعار کلپتوکرات‌هاست.)

٢. انحصاری کردن امتیازات قدرت برای شبکه های وابسته از این پدیده به عنوان رانت خواری نام می برند و رانت ها عموما در خدمت کلپتوکرات ها هستند و ما از دولت موسوی تا حدودی و از دولت هاشمی تا به امروز به طرز عجیبی با این ویژگی دست و پنجه نرم می کنیم.)

٣. دخالت دولت در تمام ارکان اجتماعی (به تعبیر دقیق بعضی از محققان، ما از تولد تا مرگ به اجازه سازمان زندگی می کنیم. تولد مادر بیمارستان است که سازمان می باشد؛ ولادت ما تا مورد تایید سازمان ثبت نباشد ما را به رسمیت نمی شناسند؛ مدرسه رفتن مادر سازمان؛ کار کردن ما در سازمان؛ ازدواج ما در سازمان، خرید و فروش ما در سازمان و در نهایت مرگ ما هم در سازمان باید به ثبت برسد. سازمانها مثل کابوس وحشتناکی زندگی ما را رقم می زنند.)

۴. انباشته کردن ثروت در اطرافیان (مثل امتیازاتی که برای بستگان و وابستگان وزرا و معاونین و مدیران ارشد در نظر گرفته می شود. عموما این امتیازات ناشی از پیوستگیهای کلپتوکراتیک است.)

۵. تبدیل کردن سیستم نظارت و کنترل به یک منبع سوددهی (تخلف کن و جریمه اش را بده تا از تخلفت چشم پوشی شود. مثل کارهایی که شهرداری و نهادهای دولتی در مقابل متخلفان انجام می دهند که آدم را یاد پدران کلیسا می اندازد که از گنه‌کاران پول می گرفتند و از طرف خدا قلم عفو بر جرایم اعمال گنه‌کاران می‌کشیدند. این یعنی تبدیل کردن یک سیستم نظارتی و کنترل به یک منبع سوددهی.)

۶. هدایت یارانه ها و حمایت های دولتی به خصوص در بخش تولید به افراد و شرکتهایی که مایل باشند بابت دریافت آنها رشوه بپردازند یا امتیازی به کلپتوکرات ها پرداخت کنند.

۷. تأثیر گذاری بر سودهای خصوصی سازی و هدایت انحصارات پرسود به سمت خصوصی سازی برای بهره مندی بیشتر. کلپتوکرات ها در دولت چون از این امتیازات باخبر هستند از پیش برای به دست آوردن آن نقشه می کشند و خصوصی سازی ها را بدان سمت و سو سوق می دهند. مثل واگذاری کارخانه بزرگ ایران الکتریک رشت و دهها کارخانه دیگر در دولت هاشمی و خاتمی به اعضای دولت و جریان کارگزاران سازندگی)

۰۸ مخالفت با برخی خصوصی سازی ها که از نظر نظام سیاسی سالم و کار آمد هستند و حمایت از خصوصی سازی های ناکار آمد.

۹. طراحی خصوصی سازی ها به گونه ای که متضمن فروش اجباری مؤسسات به قیمتی زیر قیمت های واقعی برای خود، خانواده و همراهان و همفکران باشد؛ برای این روش می توان دهها نمونه ارایه داد.

۱۰. کاهش پایبندی های اخلاقی، روانی و دینی در سطوح مختلف دولت و رایج کردن فساد در کارمندان سطوح پایین

۱۱. از بین بردن تمام شرایط لازم برای یک دیوانسالاری سالم و کار آمد

۱۲. پنهان کردن ناکارآمدی ها با ترویج تأخیرهای بیشتر در پاسخ به مردم، کاغذبازی، تشریفات زائد اداری، تداخل و دامن زدن به برخوردهای میانی افراد در سازمان

۱۳. ایجاد تقاضاهای کاذب و انحرافی در میان قشرهای اجتماعی برای مشغول کردن ذهن ها و دغدغه ها (مثل بازی کنسرت های موسیقی، نمایش فرستادن دانشجویان به خارج از کشور بدون کنکور و امتحان، نمایش حد شرعی حجاب، پرخاشگری به قواعد غیر قابل تردید دین و دهها تقاضاهای کاذبی که تمام دولتها به خصوص دولت خاتمی و روحانی بیشترین بهره برداری را از این نمایش ها کردند.)

۱۴. دوقطبی سازی‌های کاذب و ترویج ادبیات رقیب هراسی مثل داستانی که روحانی در نمایش انتخابات ریاست جمهوری به راه انداخت و از دیوار کشی های خیابانی رقیب و جداسازی زن و مرد و دیو و دلبرسازی‌های کاذب و امثال این برای فریب افکار عمومی و انحراف آنها از مسائل اصلی استفاده کرد.

۱۵. جلوگیری از رشد نیروهای سالم در ادارات و حاکم کردن نیروهای کم مایه و چاپلوس و منزوی کردن نیروهای کار آمد و متعهد و متخصص.

۱۶. خودگرایی و درون گرایی افراطی و سیاهنمایی‌های سیستماتیک گذشته برای ارتقا بخشیهای کاذب دولت

۱۷. بی اعتنایی به حافظه تاریخی سازمان دیوانسالاری

بخش «سخن سردبیر» فصلنامه 15 خرداد در ادامه خاطرنشان می‌کند:

دولت روحانی به رغم این که سهمیه بندی و کارت سوخت بنزین، مسکن مهر و یارانه ها را بی ارزش و خیانت به کشور معرفی کرد، بعد از شش سال تبلیغات کاذب و حیف و میل میلیاردها تومان در مصرف و قاچاق بنزین و ویرانی مسکن مهر با تغییر نام، به همان سیاست های دولت گذشته بازگشت و به رغم این که در مناظره های انتخاباتی به مردم گفته بود: نگران نباشید، اصلا بالاتر؛ دولت تدبیر و امید دنبال این است که «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد بکند و آنچنان مردم را از لحاظ در آمد سرشار بتوانند در اختیارشان قرار بگیرد، اصلا به این ۴۵ هزار تومان خودشان نیاز نداشته باشند»؛ اما بعد از شش سال کشور را به جایی رساند که شصت و پنج میلیون نفر محتاج یارانه ها شوند.

ویژگی های گفته شده زنگ بیدار باشی است برای تمام نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی که مواظب ویروس خطرناک کلپتوکراسی دولت موجود باشند که از هر دشمنی خطرناک‌تر است.

رد پای تزلزل دولت و چرخش های ایدئولوژیک انقلابی نماهای درون نظام جمهوری اسلامی را از اصل آرمان های انقلاب اسلامی، باید عموما در تمایلات آنها برای انتخاب شدن دوباره و چند باره در قوه مقننه و مجریه جست‌وجو کرد. اگرچه عده‌ای معتقدند که تمایل به انتخاب دوباره طمع سیاستمداران را در دست درازی به حقوق و اموال مردم محدود می کند و دولت باز و شفاف را امکان پذیر می سازد، ولی در واقعیت های اجتماعی و تاریخی این چنین نیست. 

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول