به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری فارس، نشست علمی تحلیل و بررسی تشییع تاریخی سردار سپهبد قاسم سلیمانی در سالن اجتماعات موسسه صدرا با حضور حجت الاسلام رضا غلامی، فرزاد جهان بین، پرویز امینی، محمدباقر خرمشاد و دیگر فعالان فرهنگی عصر امروز یکشنبه ۱۳ بهمن ماه برگزار شد.
عبدالحسین کلانتری دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران در این نشست به تشریح «تشییع حاج قاسم سلیمانی و بازتولید ماهیت معمایی جامعه ایران» پرداخت و بیان داشت: پدیدهای که این نشست محور تامل و کار خود قرار داده نه «شخص حاج قاسم سلیمانی» که «تشییع حاج قاسم سلیمانی» است. البته این دو موضوع از هم جدا نیستند، اما این تذکر، جهت تامل و تمرکز را مشخص تر میکند.
وی افزود: آنچه که در تحلیل این واقعه کبیر (تشییع حاج قاسم) روشن و حتی بدیهیست، آن است که این پدیده ذوابعاد است. اما واقعیت این است که این گزاره بی خاصیت ترین حرفی است که درباره این واقعیت عظما میتوان بیان داشت. چرا که نه تنها از ابهام در فهم آن نمیکاهد و وجه معماگون آن را روشن نمیسازد که عملا نیز منجر به تولید تحلیلهایی از ابعاد گوناگون نشده است.
کلانتری ابراز داشت: به بیان دیگر، این واقعه کبیر چنانکه باید و شاید در سخن زمان ما استقرار نیافته و بسیار و بسیار کم درباره چرایی و چیستی آن سخن رفته است. به همین علت، در سطح رسانه ای، بیشتر تمایل به گزارش تصویری این واقعه وجود داشته است. (انبوه گزارش تصویری خبرگزاریهای داخلی و خارجی از این حیث قابل تحلیل است) و در گزارش مکتوب نیز با زبانهای مختلف، عمدتا تنها وجه اعجاب انگیز این واقعه گزارش شده است.
دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران ادامه داد: نمونههای کوچکی از مطالب خبرگزاریهای بزرگ از این حیث قابل توجه هستند، نیویورک تایمز: در طول ۲۵ سال فعالیت در ایران تاکنون چنین چیزی ندیدهام! آنها همه بهمیل خود آمدهاند؛ دریایی بیکران از مردم از ساعت شش صبح به محل آمدهاند. المانیتور: حتی مراسمات مذهبی اینگونه مردم را جمع نمیکند و ....
این استاد دانشگاه تهران اظهار داشت: اما چرا وضعیت اینگونه است؟ چرا بسختی میتوان درباره این واقعه سخن گفت؟ چرا استخدام مفاهیم برای صورتبندی این واقعه دشوار و حتی ناشدنی جلوه میکند؟ چرا زایش مفاهیم برای فهم این واقعه چنین دردناک است؟
وی افزود: به نظر میرسد، بیش و پیش از کوشش برای پاسخ به چیستی و چرایی این واقعه عظیم، باید به این چراییها اندیشید. چون تامل درباره این لکنت تاریخی و حتی وجودی، همزمان پرده از «او»، «ما» و «شرایط وجودی و تاریخی هر کداممان» برمی دارد و «امکان» یا «امتناع» سخن گفتن درباره این واقعه بزرگ را روشن میسازد.
کلانتری خاطرنشان کرد: اگرچه نمیتوان از انحصارات کمپانیها و دستگاههای خبری و رسانهای در تولید چنین وضعیتی چشم پوشید، اما در سطحی کلان تر باید چرایی این وضعیت را کاوید. در سطحی که نشان میدهد که برخی شرایط، امکان سخن گفتن درباره موضوعاتی را به ما میدهد و سخن گفتن درباره موضوعاتی را برای ما غیرممکن میسازد؛ در سطحی که اموری «رویت پذیر» و اموری دیگر «رویت ناپذیر» میشوند؛ درسطحی که پدیدههایی «روتین» و «مرتبط با زندگی روزمره» و پدیدههایی «معمایی» و «اعجاب انگیز» جلوه میکنند.
وی ادامه داد: این سطح تحلیلی عمیق ترین سطح تحلیل است که همزمان شرایط تاریخی و وجودی ما را لحاظ کرده و نسبت ما را با عوالم و جهانهای اجتماعی دیگر مشخص میکند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: اگر این سطح تحلیل مبنا قرار گیرد، به روشنی آشکار خواهد شد که زیست جهان و جهان مفاهیم تجددزده بسادگی از پس تحلیل و صورتبندی این فرد و این واقعه بر نمیآید و به همین علت زمانی که بر آن اساس سخن میگوییم ناقص و ناتمام و حتی مضحک جلوه میکند.
دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران گفت: کما اینکه این ناتمامی و نقص و حتی مضحک بودن را در روایت انقلاب اسلامی و حوادث مهم پس از آن، بالاخص جریان دفاع مقدس نیز شاهد بوده و هستیم. تا آنجا که دانشگاهها و انجمنهای علمی ما درباره دهها پدیده سطحی و حاشیهای سخنرانی، تدریس، تحقیق و مقاله تدارک میبینند، اما کماکان پدیدههای مهمی نظیر حج، اربعین، اعتکاف، راهپیمایی، دفاع مقدس و. . . را از حوزه تاملاتی خود خارج میکنند.
کلانتری بیان داشت: برای روشن شدن شرایط کافیست که تحلیلهای پس از تشییع مرحوم پاشایی را با حاج قاسم مقایسه کنید. در چنین شرایطیست که میل به سکوت زیاد میشود. اما این میل با توجه به موقعیت وجودی صاحب میل، یا به سمت انکار پدیده و سرکوب آن سوق پیدا میکند، و یا اینکه با ترکیبی از حالات خضوع و اعجاب و تحیر و تحسین به تماشای صرف و لب فروبستن منتهی میشود.
وی افزود: این تشییع نمودار ویژگیهای سامانه دانایی و نظام نیازها و انگیزشهای حاکم بر جامعه ایران بود. لذا این پدیده را خارج از دایره معنایی خودش نمیتوان تفسیر کرد. تفسیر این وقایع باید در متن دین اسلام، انقلاب اسلامی و حتی فرهنگ ایرانی صورت پذیرد و نه علوم اجتماعی غربی که بار ارزشهای فرهنگی و تمدنی غرب را دارد و نسبت به ارزشهای بومی کور است.
این استاد دانشگاه ابراز داشت: این تشییع رانهها و محرکهای تاریخی این جامعه را نشان میدهد. رانههایی که علیرغم تمامی وقایع، حوادث و ت وطئههایی که هستههای سخت تمدنی ایران اسلامی را نشانه گرفته اند، و علیرغم تمامی کوششهای نظری جهت فهم و صورتبندی معنایی مدرن جامعه ایران و تحولات تاریخی آن، کمامان در این مرز و بوم عمل میکنند و میسر تاریخی متفاوتی را برای جامعه ایران تصویر میکنند.
وی ادامه داد: مسیر تاریخیای که با انقلاب اسلامی تصریح یافت و با تمام فراز و فرودهایش و علی رغم تمامی مشکلات و مسائلش کماکان ادامه دارد. در تحلیل عظمت این واقعه، یقینا نمیتوان صفات شخص حاج قاسم سلیمانی را نادیده گرفت (سادهزیستی، شجاعت، مهربانی، اشدا علی الکفار و رحماء بینهم، ترکیب صفات جلالیه و جمالیه الهی.)
کلانتری تصریح کرد: اما باید این صفات را چارچوب تاریخی، تمدنی، معنایی و الهیات اجتماعی خودش فهم و رمزگشایی کرد و نه در چارچوب ادبیات و زندگی تجددی و فیلمهای هالیوودی (جوکر، اسپایدرمن، رمبو و. . . ). او صرفا یک نظامی و یک فرمانده نبود. او دقیقا یک «سردار ایرانی» و «سردار اسلامی» بود. از زمره سردارانی بود که ایرانیان قرنها با آنها زندگی کردند و با حزنشان محزون شد و با شادیهایشان خندید. سردارانی چون ابوالفضل عباس (ع)، چون حسین ابن علی (ع)؛ سرشار از مروت و جوانمردی، عطوفت، صلابت، قدرت، گذشت، سختکوشی و تلاش، پایمردی، حمایت از مظلومین و. . . .
وی افزود: این تشییع را باید در شرایطی تحلیل کرد که سعی نظری و عملی بر آن بوده که هرگونه «نشانه مرگ» از زندگی حذف شود و انبوهی از تولیدات علمی، رسانهای و روانشناسیهای سکولار به «دم غنمیت شماری» توصیه میکنند و حتی نشانههای شهادت نیز توسط برخی فریفتگان روزمرگی سرمایه دارانه به مثابه «خشونتی نمادین» صورت بندی شده و از فضای شهری حذف میشود.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: در چنین شرایطی حضور میلیونی در مراسم تشییع چه معنایی دارد؟ آن هم حضوری عموما خانوادگی و در هوایی سرد و آلوده! اگرچه شرکت تشییع جنازه فعلی شرعی است، اما این حضور میلیونی ابعادی صرفا شرعی نداشت و حرکتی کاملا سیاسی و انقلابی نیز بود. غالب اذکار نیز صراحتا سیاسی و انقلابی بودند و نه صرفا اسلامی و مبتنی بر آداب ذکر شده در کتب فقهی برای تشییع میت. اساسا برای تشییع کنندگان، قاسم سلمیانی «میت» نبود، بلکه «شهید» بود! او انسان طراز انقلاب اسلامی بود.
وی گفت: او بزرگ و پدر قوم و ایل و طایفه بود، او پاسدار وطن و خیمه گاه و حریم آل الله، او «عباس زمانه» بود و عامل آسایش روان جبهه مقاومت. او «سید مقاومت» بود. او مدافع مظلومان سراسر جهان بود. او دشمن مستکبران و گردنکشان عالم بود. او تفسیر و تجلی کوچک «امن یجیب» و «ثارالله» و «بابی انت و امی» و دیگر مضامین دینیای بود که در عصر عسرت بشر هویدا شد. او «نشانه» بود. نشانه سهم جمهوری اسلامی در امنیت منطقه و جبهه مقاومت.
کلانتری ابراز داشت: گویا انسان ایرانی به این مهم اشعار یافته که تمام گفتار و کردارش تبدیل به نشانه شده و لذا با علم به این موضوع سعی نمود تا با همنشینی با آن نشانه اصلی معنای بزرگی را به جهانیان مخابره کند.
وی در پایان گفت: خلاصه آنکه، در مورد این واقعه کم و بسختی میشود گفت، اما همیشه و تازه به تازه میشود گفت و لذا بسیار زیاد میشود گفت و باید گفت. در مورد این واقعه بموازات بسط وجود انسان و تاریخ میتوان گفت. و این خاصیت ایام الله است. ایام الله روزبروز بیشتر و بیشتر مکشوف میشوند.
انتهای پیام/