اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زنجان

مداحی که به جان «شاه جهان اسلام!» دعا کرد/چه کسی ملاقات خصوصی با امام را نپذیرفت؟+ فیلم

شهربانان دسته را متوقف کردند تا برای سلامت شاه دعا کنند، همه چشم به دهان پدرم داشتند او اما خیلی آرام و بی‌هیچ نگرانی بالا رفت و گفت «خداوندا پادشاه جهان اسلام را سلامت بدار و شمشیرش را برا کن» شکایت کردم که چرا دعا کردی، لبخندی زد و گفت: پادشاه جهان اسلام را دعا کردم نه پادشاه ایران و پادشاه جهان اسلام امام زمان (عج) است.

مداحی که به جان «شاه جهان اسلام!» دعا کرد/چه کسی ملاقات خصوصی با امام را نپذیرفت؟+ فیلم

خبرگزاری فارس زنجان؛ سمیه محرمی، با یکی از همکارانم به دیدن حاج اصغر پیر غلام، مداح و شاعر زنجانی می‌رویم، مغازه جمع و جوری در دل سرچشمه زنجان دارد که از در و دیوارش خاطره می‌ریزد و شبیه دفتر خاطرات و موزه‌های مردم شناسی است، ترازوی قدیمی و جمع و جور بالای سرش مشخص است خیلی وقت می‌شود استفاده نشده است، کتابخانه‌ کوچکی گوشه مغازه برای خودش ساخته و کلی کتاب را در آن جای داده است از نام‌ کتاب‌ها مشخص است همگی در زمینه مداحی و اشعار مذهبی است.

تعداد زیادی عکس نیز بر در و دیوار است که برخی بسیار قدیمی بوده و مشخص می‌کند عکس رفتگان است در این بین تعدادی عکس هم از جوانی و میانسالی خود دارد، زیر پیشخوان مغازه هم تعدادی عکس و اعلامیه به چشم می‌خورد، عکس آیت‌الله عزالدین حسینی زنجانی(ره) را مقابل چشمانش گذاشته و با عینکی بر چشم مشغول خواندن کتاب است، به محض ورود ما از روی صندلی بلند می‌شود، گذر زمان تکیده‌اش کرده اما هنوز قد بلند و چهار شانه است، صحبت که می‌کند خاطرات یکی پس از دیگری به یادش می‌افتد به قدری خوش صحبت است که دلمان نمی‌آید حرفش را قطع کنیم هر چند کهولت سن باعث شده برخی خاطرات را فراموش کند و برخی اشعار را نصفه و نیمه بخواند اما برای خواندن روضه و مداحی صدایش رسا است و شعر خوانی‌اش جذبه خاصی دارد.

نام امام خمینی (ره) و خاطرات ملاقات با ایشان را که بیان می‌کند چشمانش برق می‌زند و ذوق از صدایش جاری می‌شود، نگاهی به اطراف می‌اندازم از لحظه ورودم عکس امام راحل را ندیدم تعجب می‌کنم با دقت بیشتری که نگاه می‌کنم عکس را می‌یابم در دیوار بالای مغازه است، یک تابلوی (و ان یکاد) است و زیر آن عکس حرم مطهر امام رضا (ع) و پس از آن عکس امام راحل، سر که می‌چرخانم عکس دیگری از امام خمینی (ره) به نرده بالای سر پیشخوان نصب شده است که بی‌شک از بیرون مغازه به چشم می‌خورد.

مصاحبه را آغاز کردیم که جوانی وارد مغازه می‌شود، خرید می‌کند دشت اول است پس دعایی می‌خواند و پس از کلی تعارف کارت می‌کشد، خوش روست و با مشتری شوخی می‌کند و بار دیگر با هم هم‌صحبت می‌شویم، خاطراتش را با زبان نغز می‌گوید و بیانی شیوا دارد.

فصل اول: از مداحی برای خواهران تا دعا برای شاه جهان اسلام

خواهران کوچک‌ترم را به زور از کنار حوض وسط حیاط و آب‌بازی می‌آورم خانه و روی منبر نقلی خود که یادگاری آب و اجدادی است، می‌ایستم و شروع به خواندن روضه و نوحه می‌کنم و خواهرانم سیاهی لشکر می‌شوند و باید با من هم‌خوانی کنند تا به خواندن روضه در جمع عادت کنم و خجالت را کنار بگذارم.

در خانه ما ارادت به سیدالشهدا موج می‌زند برای همین نام مرا به یاد ۶ ماهه دشت کربلا علی اصغر گذاشتند، من یکی از فرزندان حاج ابراهیم صنایعی نجار هستم که از کودکی رویای مداحی و کار کردن در دستگاه امام حسین (ع) را در سر می‌پروراندم، آن روزگار آیت‌الله عزالدین به مداحان یاد داده بود، برای پول نوحه نخوانند و کار کردن برای امام حسین را جواز و سرمایه زندگی مادی خود نکنند.

آن زمان‌ها اعتراض به شاه و دستگاه شاهنشاهی به تازگی داشت آغاز می‌شد و در حالی که تکلیف شده روضه خوان‌ها در پایان نوحه خود برای شاه کشور دعا کنند، اما آیت‌الله عزالدین تکلیف کرده بود این کار را نکنند و بیشتر مداحان از این کار خودداری می‌کردند، به یاد دارم یک بار وقتی دسته مسجد رضویه حرکت می‌کردند شهربانان دسته را متوقف کردند تا برای سلامت شاه دعا کنند همه چشم به دهان پدرم داشتند او اما خیلی آرام و بی‌هیچ نگرانی به روی چهار پایه رفت و گفت: «خداوندا پادشاه جهان اسلام را سلامت بدار و شمشیرش را برا کن» خیلی به من برخورد و خیلی زود شکایت کردم که چرا دعا کردی پس دستور آیت‌الله را فراموش کردی که لبخندی زد و گفت من گفتم پادشاه جهان اسلام نه پادشاه ایران، پادشاه جهان اسلام امام زمان (عج) است که همه باید برای سلامتش دعا کنیم، خنده‌ام گرفت از این ظرافت و صد البته ناآگاهی خودم.

فصل دوم: شعرخوانی برای سید روح‌الله و گرفتن پول تبرک از سید مصطفی

آن زمان‌ها که به تازگی امام راحل به قم بازگشته بودند در مسیر عزیمت به مشهد مقدس قرار شد به محضر آن حضرت برسیم از مرحوم شهیدی یکی از شعرای زنجان خواستم شعری در وصف امام بنویسد که وی شعری بلند نگارش کرد که یک بیت آن بدین مضمون بود

(خاک خمین سر به فلک گر کشد رواست

زیرا از وجود تو شد شهره به روزگار)

آن روز علاوه بر خواندن این شعر به مداحی پرداختم که  شعرش با این مضمون بود

(ما زائریم بر شه رضا در دار غربت

در عزای جد خود بر سر سلامت

ای شاه شاهان آید ز زنجان 

این هیأت خونین جگر با چشم گریان)

در حالی که این مداحی را می‌خواندم دستور دادند نوحه‌خوانی را متوقف کنم من هم تصور کردم بخاطر نام بردن از شاه شاهان امام مانع خوانش این نوحه شدند که بار دیگر دستور دادند بخوانم و باز نوحه را قطع کردند علت را که جویا شدم گفتند امام با نوحه خوانی شما از حال می‌‌رود و وقتی به هوش می‌آید سراغ شما را می‌گیرد.

۲۸ صفر همان سال که سال ۱۳۴۲ بود پدر من پس از مداحی و روضه‌خوانی در صحن امام رضا (ع) روی چهارپایه رفت و با صدای رسا دعا کرد «خدایا دشمنان سید روح‌الله را ذلیل کن» که این دعا شهربانان را برآشفت و او را به پایان کشیدند، همه می‌گفتند پس مشهدی هم دستگیر می‌شود ولی به عنایت امام غریب کوچکترین مشکلی برای وی ایجاد نشد. آن روز که گذشت آقا ما را به نزد خود پذیرفت و گفت درخواست التماس دعای خاص دارم و مبلغی در اختیار گذاشت که پدرم گفت ما برای پول نوحه نمی‌خوانیم به امام خوش آمد و مبلغی به عنوان کمک به هیأت اهدا کرد، خوب به یاد دارم آن روز سید مصطفی به عنوان تبرک به ما چند قران(ریال) پول داد اما یکی از همراهان ما که به تازگی توبه کرده بود آن پول را نگرفت.

فصل سوم: شعری که باعث زندانی شدن شاعرش شد

مولانا عاصم زنجانی شعری در وصف امام خمینی(ره) نوشت که موجب زندانی شدن او شد و توسط ساواک به قزوین منتقل شد، استاد واحد تعریف می‌کرد رفتم و گفتم من آن شعر را سروده‌ام عاصم را رها کنید که مرا نیز دستگیر کردند و نگه داشتنند چند بیتی از شعر به این مضمون بود.

(ای ناصر اسلام که از اهل خمینی

الحق که به همه هیأت اسلامی تو زینی

در ختم رسول زاده و نور دو عینی

در نصرت دین مطلع انوار حسینی

امروز به این دین نبود چون تو فدائی

یارب نظری کن علما و صلحا را

برداد ز ایشان همه آفات و بلا را

محفوظ کن از شر عدو اهل ولا را

از کید اجانب برهان میهن ما را

شاید بیایم ز غم راه رهایی

عاصم بنما در ره دین کوشش بسیار

 تا مملکت آزاد شود از کف اغیار

چون روح خدا را شود الطاف خدا یار

بایست بود ملت ما آگه و هوشیار)

به یاد دارم با هدایت‌الله زمانی بیست بهمن‌ماه همراه بودم و در تجمعات حضور داشتیم که دستور پراکنده شدن دادند، اما کسی نمی‌رفت، در کوچه گروهی دختر ترسیده بودند، برای آنها دعا خواندم و گفتم نترسید و سریع بروید، آن روزها مردم خواستار سرنگونی رژیم و حذف ساواک بودند باورم نمیشد این اتفاق بیفتد اما به یاد آوردم خداوند قدرتمند موسی هنوز هم هست و هر چه به خواهد آن می‌شود، آن زمان ممنوعیت معالجه زخمی‌های انقلابی صادر شده بود اما در زنجان دکتری به نام حاج عباس از این دستور سرپیچی می‌کرد که نشان از شجاعت داشت.

فصل چهارم: بار دیگر دیدار یار

سال‌ها پس از انقلاب یکی از دوستان به نام حاج حسن که نور چشمی امام بود ما را به دیدار آقا دعوت کرد، عصر حرکت کردیم و رسیدیم‌، همه وسایل ما را گرفتند اما من قطعه شعری که نوشته بودم را تحویل ندادم، گفتند شعرت را بخوان من شروع کردم به خواندن بدون آنکه بدانم آقا صدای من را می‌شنود.

گفتند می‌توانی به دیدار خصوصی امام بروی، دل تو دلم نبود، اما قبول نکردم، گفتم آقا وقتشان جهانی است برای من کوچکترین وقت خود را هدر ندهد، باید به کارهای مهم برسند و من نباید وقتشان را بگیرم.

از دفتر امام راحل خواستم چند بیت من را تکمیل کنند و بفرستند اما تاکنون خبری نشده و یاد دارم شاعران آن زمان گفتند این شعر کامل‌تر از این نمی‌شود.

جنگ که شروع شد دیگر دلم طاقت نیاورد، با پول خودم همیشه سوار بر قطار می‌شدم و می‌رفتم جبهه حتی پرونده ندارم و به عشق امام در جبهه حضور داشتم از عملیات والفجر مقدماتی تا زمان اعلام پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی (ره) به جبهه رفت و آمد داشتم آن روز را هیچوقت فراموش نمی‌کنم که رزمندگان چگونه از پذیرش قطعنامه ناراحت بودند که آرزوی مرگ می‌کردند و می‌گفتند چرا زنده‌اند و این جنگ به پایان رسیده، آخ که غیرت موج می‌زد آن روز با مداحی و نوحه‌خوانی رزمندگان به عزاداری و گریه و شیون پرداختند آن روز دلم گرفت و با خود فکر کردم کاش امام بی‌سر نیز یارانی چون این رزمندگان و جوانان در لشکر خود داشت آن وقت اینگونه تنها و بی‌یاور شهید نمی‌شد.

هنوز حرف برای گفتن زیاد دارد، اما خسته‌اش نمی‌کنیم برای همین با او خداحافظی می‌کنیم و او بار دیگر به سراغ صندوقچه خاطرات خود باز می‌گردد.

انتهای پیام/73009/ق/گ

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول