به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، زن همچون کوه است که مردان زورمند و پرتلاش، به آستانه او رفته و عرقریزان در به دست آوردن قله او، دامنهاش را به چنگ و دندان میگیرند و بالا میروند، تا مرد که باشد و به قله رسد، نامرد که باشد، و در دامنه فرود آید؟
برخی از زنان همچون رشتهکوههای زاگرس، بسیار بلند دامنه و سخت و سرافرازند که تنها مردان کارآزموده و سختکوش، جسارت پا گذاشتن به دامنه آن را به خود میدهند، اما از زنانی همچون پارهسنگهایی میمانند که هر کودک بازیگوشی، بیهیچ واهمهای آنها را ابزار سرگرمی خود قرار میدهد.
نگویم حجاب، چراکه حساسیتبرانگیز شده، بگویم پوشش، آری پوششِ زن، سرافرازیای به او میدهد که کوهنوردانِ چیرهدست، از سختی فتح آن و بلندی پارهسنگهای آن سخن میگویند نه آنکه تازه به دوران رسیدهها از بوییدن گلهای دامنهاش بگویند و با کفشهای قیصری، کِلِش کِلِش بر دامنه آن قدم بزنند و احیاناً قلیانی چاق کنند!
این کتاب قصه دوستی دختر بچهای شیرین و دوستداشتنی با آدم کوچولویی به اسم لینالونا است که نویسنده با قلمی سبک و بدون استفاده از کلمات قلمبه سلمبه، طوری قصهسرایی کرده که مخاطب کم سن و سال را با داستان همراه میکند.
نگارنده کتابش را پر از تصویرهای دلفریب و جذاب کرده که کودک را مشتاق به ورق زدن میکند، پس توجه شود که این کتاب برای کودکان نوشتهشده و برای هرکسی که میخواهد به زبان کودک، حجاب را آموزش دهد.
سطرهایی از کتاب:
لینالونا کلاهش را کمی جابهجا کرد و گفت: «خیلی فکر خوبی کردی که خودت را پوشاندی.» گفتم: «فکر خدا است؛ نه فکر من، ولی...»، چندبار تکرار کرد: «فکر خدا... فکر خدا... اوووه!» و یکدفعه از جا پرید، انگار چیزی فهمیده باشد. اگر حرفم را قطع نمیکرد، به او میگفتم که موهای من آبی نیست؛ این موها را فقط بهخاطر خدا میپوشانم، چون خیلی دوستش دارم و میخواهم به حرفش گوش کنم.
نویسنده این کتاب سرکار خانم کلر ژوبرت است، پژوهشگری درجه یک که در خانوادهای مسیحی رشد و تحصیل کرده سپس مسلمان شد و دروس حوزوی را پشت سرگذاشته و حالا کتابهای خوبی در زمینههای اجتماعی مینویسد.
انتهای پیام/63106/ج20/