اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

جامعه  /  انتظامی و حوادث

ناجا: سربازان سلامتند

کرونا وارد کشور شد. مدارس و دانشگاه‌ها را به تعطیلی کشاند. ساعت کار اداره‌ها را کم کرد اما هنوز نگرانی‌ها در قبالش باقی است. دلواپسند؛ مادرانی را می‌گویم که فرزندان‌شان سربازند.

ناجا: سربازان سلامتند

گروه انتظامی خبرگزاری فارس- مریم عرب انصاری: زن، نگران است؛ نگرانی از حدقه چشمانش بیرون زده. آرام و قرار ندارد. دست هایش را به هم می فشارد و می گوید: آخر چگونه دلم قرص باشد. بچه ام الان چه کار می کند. نکند تب کرده باشد. چرا نمی گذارند به خانه برگردند.توی سربازخانه یه عالمه آدم هست.اگر یکی تب کند و کرونا بگیرد تکلیف بقیه چه میشود؟

زن می گوید و می گوید؛ ریز ریز. بدون مکث و توقفی. دلش پر است. انگار گوش شنوا پیدا کرده. می خواهم آرام اش کنم اما نمی‌شود.نهایتا وسط حرفش می‌پرم و می‌گویم شما راست می گویید!

همین یک جمله کافی است تا زن مکث کرده و دستش را بر روی صورتش بکشد. انگار نفسش به شماره افتاده انقدر با استرس و ناراحتی و هیجان حرف زده.

شوهرش سریع از داخل کیف بطری آب را در آورده و درش را باز می کند.

زن  ماسکش را بر می دارد. جرعه ای از آب نوشیده و با مشتی دیگر از آب صورتش را می شوید. نفسی چاق می کند. در حال گذاشتن ماسک است که می گویم درست می گویید. نگرانی تان صحیح است اما وضعیت آنطور که شما تصور می کنید، نیست؛ پادگان ها را هم ضدعفونی و سم زدایی کرده اند. مگر از پسرتان نپرسیدید؟

زن دست بردار نیست؛ می‌گوید: الان  وسایل ضد عفونی کننده کم شده. آن وقت پادگان به این بزرگی را چطور ضدعفونی کرده اند. اگر هم ضدعفونی کنند خب چند بار در روز این کار را انجام دهند. آن همه سرباز ،در و دیوار ،اتاق، خوابگاه، سرویس بهداشتی،  رستوران،  میز و صندلی و سطوح ... می گویند ویروس بر روی آنها باقی می ماند. 

مرد که حوصله اش از بی تابی زن سر رفته، می‌گوید: خانم جان ،بس کن. چقدر خودت و ما را عذاب می دهی. بچه تو که تنها نیست. تعداد زیادی از جوان های این مملکت توی پادگان ها و سربازخانه ها هستند.مگر می شود گفت بروید خانه تان. هرچیزی حساب و کتاب دارد... با همه مسائل که نمی شود احساسی برخورد کرد. آمده سربازی تا به قول قدیمی ها آدم شود. سربازخانه که خانه خاله نیست که هر وقت اوضاع بر وفق مراد باشد بمانند و هرموقع فیلشان یاد هندوستان کرد بیایند بیرون.

زن روسری اش را جلو می کشد و ریز ریز گریه می کند.نمی دانم به زن چه بگویم. مادر است دیگر. دل نگران دردانه اش است.

***

کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده اند. جلوی هر تاکسی یا ماشینی که خالی است را گرفته و مسیرشان را می گویند اما موفق به گرفتن تاکسی نمی شوند.

به بهانه پرسیدن مسیر جلو می روم  و بعد از پرسیدن آدرس، می‌گویم چقدر از سربازی تان مانده؟

متعجب نگاهم می کنند. یکی از آنها با لهجه مازندرانی  و به طنز می‌گوید؛ اگر کرونا ما را نگیرد و جزو بازمانده های سال 98 باشیم آن وقت می توانیم بگوییم تیرماه خلاص می شویم.

دو دوست دیگرش می زنند زیر خنده. می پرسم راستی از کرونا چه خبر؟  چه می کنید با آن؟

آن یکی که قدش ازهمه کوتاهتر است می گوید: خب معلوم است با آن مبارزه می کنیم ؛  دستانمان را ببینید از بس می شوییم پوستش ور آمده.

می گویم پس چرا ماسکها را به گردن اویزان کرده اید؟

آن یکی می گوید: خداییش الان هوا خوب است.فضا باز است و نسیم می وزد. گفتیم نفسی تازه کنیم.

هنوز صحبتمان تمام نشده که  یک ماشین جلوی پایمان ترمز زده و مسیر سربازها را قبول می کند. سربازها هم خداحافظی کرده و سوار ماشین شده و می روند.

***

هوا بهاری است. نم نم باران بر لطافت آن افزوده. پیاده مسیر را می روم. مغازه ها باز هستند گرچه تعداد مشتریان انگشت شمارند. بوی نان داغ راهم را به سمت خودش می کشاند. 

صف نانوایی انقدر شلوغ نیست .درصف آقایان  یک مرد مسن و دو نفر سرباز ایستاده اند و در صف خانمها نیز یک نفر جلوی من است.

گرم صحبتند.وسط حرفهایشان رسیده ام. سرباز همینطوری که سنگها را از نان سنگک جدا می کند می گوید: شوینده نداریم چه برسد به مواد ضدعفونی کننده.

شاطر همان طور که خمیر وارد تنور کرده و نان در می آورد می پرسد: مریض  هم داشته اید؟

سرباز می گوید: خب. با آن جمعیتی که هستیم همیشه مریض داریم از سرماخوردگی گرفته تا ...

شاطر نمی گذارد حرفش تمام شود. می پرسد : نه. منظورم کرونایی است؟

سرباز می گوید: نه خدا را شکر. هرکس مریض شود باید فوری برود بهداری. یکی از بچه هایمان رفته بود مرخصی. خانه شان در قم است.از وقتی برگشت به پادگان در قرنطینه هست تا نکند آلوده باشد و کسی را مبتلا کند.

سرباز نانهایش را جمع می کند و می رود؛  اگر چه هنوز بحث کرونا در نانوایی داغ داغ است. 

***

در سالن مترو تعداد انگشت شماری از افراد حضور دارند. انگار شهر تعطیل شده. سکوت حکمفرماست تا اینکه صدای آمدن قطار می آید.

سوار می شوم و در کنار دو نفری که ماسک زده و دستکش بر دست دارند می نشینم. گوشی موبایل بیشتر از همیشه این روزها همدم آدمها در واگن قطار است. دستکش را درآورده و شروع به تنظیم خبر با گوشیم می کنم.هنوز چند دقیقه ای نگذشته که صدایی آرام می گوید پلیسید شما؟

سر از گوشی بیرون آورده و می گویم: نه. چیزی شده؟ 

دختر به گوشی اشاره می کند و می گوید: ببخشید. صفحه تان را دیدم. داشتید درباره سربازها می نوشتید. 

لبخند می‌زنم؛ اگرچه می دانم از زیر ماسک قابل رؤیت نیست. می‌گویم: خبرنگار هستم. دارم گزارشی در مورد سربازان و نگرانی خانواده هایشان...

جمله ام تمام نشده زنی که در کنار دختر نشسته، با دستش روی پایم می زند و می گوید: دستم به دامنت. مرخصی ساعتی ها را لغو کرده اند.نگران پسرم هستم. می توانی پرس و جو کنی ببینی در چه وضعی هستند؟ 

تا می خواهم چیزی بگویم، ادامه می دهد: شما را به خدا وضعیت بچه های ما بپرسید. بهداشتتان چطور است.ماسک دارند؛ شوینده و ضدعفونی کننده چطور؟

دخترک دست زن را در دست می گیرد و می فشارد.نگاه زن به نگاه دختر گره می خورد.دخترک می گوید: مامان عزیزم.من که گفتم نگران نباش.مگر خود سعید نگفت حالش خوبست . همه چی دارند.آخر پس چرا باور نمی کنی؟ 

زن از من می پرسد: خانمی؛ بچه دارید؟ با سر جوابش را می دهم.زن می گوید: پس می فهمی چه می گویم. سعیدم سرباز است.از آن بچه مظلوم هاست.هیچ وقت گلایه نمی کند.آن روز که با هم حرف زدیم گفت همه چی دارند اما خب من که باورم نمی شود.با این اوضاع ماسک و مواد ضدعفونی کننده در شهر. حتما انها هم ندارند.ببین من خودم برای سعید و هم خوابگاهی هایش ماسک و محلول گرفته ام با یک مقدار میوه و هله و هوله .دارم می بروم دم پادگان.  این طوری خیال خودم راحت تر است.

صدای دستفروش می آید. کرم می فروشد. آنطرف روی صندلی بغلی چند سرباز نشسته اند. مشغول خریدن کرم از یک دستفروشند. زن می گوید: الهی سلامت باشند. مثل سعید من هستند. حرفش تمام نشد از داخل مشمای کنار پایش،  چند پرتقال در اورده وبه سمت سربازها می رود.

پسرها تعجب می کنند اما با اصرار زن میوه ها را می گیرند. زن از پسرش می گوید و بعد هم از سربازها می پرسد: توی این اوضاع در پادگان چه می کنید؟

 همان پسری که در حال خرید کرم بود،  دستهایش را نشان داده و می گوید: مادر جان. نگران نباش. همه چی هست. از بس که دستهایمان را شسته ایم پوست پوست شده. نگاه کنید. الانم دارم کرم می خرم که شبها بزنم.

زن که انگار کمی خیالش راحت شده،  چادرش را جمع و جور می کند و کنار آنها روی صندلی می نشیند. می پرسد : کسی هم مریض شده،  از این مرض وامانده هم کسی گرفته؟

سربازها که انگار مادر خودشان است با مهربانی با زن گرم گرفته و می گویند: نه؛  خیلی مراقبت می کنند؛  مدام چک می کنند تا کسی مریض نشده باشد؛  حتی موقع ورود و خروج به پادگان.

آرامش بر چهره زن حکمفرما شده. انگار خیالش راحت شده. او را با سربازان تنها می گذارم. 

***

نگرانی خانواده هایی که فرزندشان سرباز است کم و بیش ادامه دارد ؛هر چند مسؤولان و فرماندهان از سلامت سربازخانه ها و پادگان ها و ارائه خدمات بهداشتی مضاعف می گویند اما باز هم خانواده ها دلواپسند. 

موضوع نگرانی خانواده ها درباره وضعیت فرزندانشان را از ناجا پیگیر می شوم.

سردار ایوب سلیمانی جانشین فرمانده ناجا با تاکید بر اینکه سربازان، فرزندان ما بوده و سلامت آنها برای ما بسیار مهم است از تمهیدات ناجا برای ضدعفونی و سم زدایی از پادگان ها سربازخانه ها و مراکز آموزشی می گوید. 

جانشین فرمانده ناجا درباره وضعیت پادگان ها و سربازخانه ها و انجام اقدامات پیشگیرانه برای کنترل و مهار ویروس کرونا می گوید: پادگان های آموزشی و درجه داری نیز چون مراکز خدمات انتظامی، کلانتری ها و پاسگاه ها ضدعفونی و سم زدایی می شوند و با اطمینان می گویم که مراکزآموزشی  ،سربازخانه ها و پادگان ها از امن ترین مناطق و نقاط است.  

جانشین فرمانده ناجا با بیان اینکه سربازان عزیز وظیفه، فرزندان ما هستند و سلامتی شان برایمان بسیار مهم است و برحفظ سلامت آنها دغدغه داشته و حساس هستیم،تاکید می کند: ضمن رعایت همه اصول و نکات بهداشتی، ارائه آموزش های لازم جهت پیشگیری از ابتلا،کنترل دقیق ترددها و ...، همه اقدامات پیشگیرانه را در این مراکز دنبال و اجرایی می کنیم و در صورت مواجهه با کوچکترین پدیده ای که ایجاد نگرانی کند، حتما با حساسیت رفع خطر خواهیم کرد، البته با هدایت ستاد کل نیروهای مسلح در مراکز آموزشی، پادگان ها و سربازخانه های سایر نیروهای مسلح نیز وضع به همین منوال است.

***

سردار حبیب اله جان نثاری معاون تربیت و آموزش ناجا درباره وضعیت سربازان در پادگان های آموزشی و سربازخانه ها می گوید: با اطمینان اعلام می کنم هیچ موردی از ابتلای سربازان عزیز وظیفه به ویروس کرونا را نداشتیم.

وی با بیان اینکه بر مبنای تمهیدات پیش بینی شده اعم از ضد عفونی کردن و سم زدایی مراکز آموزشی، پادگان ها و سربازخانه ها، رعایت همه جانبه نکات و اصول بهداشتی در این مراکز، بررسی های بهداشتی و پزشکی روزانه و مداوم سربازان عزیز وظیفه، ارائه آموزش های لازم و ... تاکید می کند: پادگان های آموزشی و درجه داری نیروی انتظامی از نقاط امن و عاری از وجود هرگونه ویروس و بیماری است.

معاون تربیت و آموزش ناجا با تاکید بر اینکه سربازان وظیفه را چون فرزندان خود  عزیز می دانیم و بر حفظ سلامت جسم و روح آنها دغدغه و تاکید  داریم، می گوید: به خانواده های  سربازان عزیز اطمینان می دهم جای هیچ گونه نگرانی نیست، حساسیت ما نسبت به سلامت سربازان عزیز وظیفه اگر بیشتر از خانواده ها نباشد قطعا کمتر نیست؛ این فرزندان عزیز در دستان ما امانت هستند و مطمئن باشید مراقب سلامتی آنها خواهیم بود؛ خانواده ها مطمئن باشند برای حفظ سلامت سربازان در این شرایط نه تنها غفلتی صورت نمی گیرد بلکه از همه ظرفیت ها بهره گرفته ایم.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول