اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

مثنوی یک شاعر برای حرکت کاروان حسینی به سمت مکه

محمدجواد پرچمی، شاعر و مداح اهل بیت(ع)، مثنوی جدیدی به مناسبت سالروز حرکت کاروان امام حسین (ع) از مدینه به سمت مکه سرود.

مثنوی یک شاعر برای حرکت کاروان حسینی به سمت مکه

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، محمدجواد پرچمی، شاعر و مداح اهل بیت (ع) مثنوی جدیدی به مناسبت سالروز حرکت کاروان امام حسین (ع) از مدینه به سمت مکه سروده است.

براساس این گزارش، ٢٨ رجب المرجب، سالروز حرکت کاروان امام حسین علیه‌السلام از مدینه به سمت مکه است.

متن کامل این مثنوی به شرح زیر است:

میان برکه افسوس اشک ماه افتاد
بزرگ قافله سالار عشق راه افتاد

دم وداع حسین از مدینة‌النبی است
زمان تلخ خداحافظى زینبى است

بدون یار، بزرگ قبیله راهى شد
پس از زیارت مادر، عقیله راهى شد

از این به بعد شروع غم و مصیبت اوست
مزار فاطمه را، آخرین زیارت اوست

صدا زد، اى شب غم پرورم خداحافظ
مدینه، خاطره مادرم، خداحافظ

چقدر گریه از آن دیده ترش رفته
کنار قبر غریب برادرش رفته

در آمده بخدا گریه بنى هاشم
به گریه‌هاى حسین و به گریه قاسم

پس از نماز به همراه یادگار حسن
بقیع رفته، نشسته سر مزار حسن

پس از برادر خود، میل عطر ناب نکرد
حسین بعد برادر دگر خضاب نکرد

پس از برادر خود میل عطر ناب نکرد
حسین بعد برادر دگر خضاب نکرد

بناست تا برود که به خون خضاب کند
تمام گلشن او را خزان گلاب کند

در آن‌طرف همه جمعند دور احساسش
نشسته‌ ام بنین در کنار عباسش

به گریه گفت بى آن نور عین بازنگرد
برو ولى پسرم، بى حسین بازنگرد

برو غلام حسین و غلام زینب باش
مراقب پسر فاطمه مرتب باش

غرور را به تو شرمندگى بدل نکنى
دم وداع مرا پیش او بغل نکنى

بمیرد ام بنین یاورى ندارد او
زمان رفتن خود مادرى ندارد او

منم کنیز حسین و تو نیز نوکر او
هزار مرتبه جانم فداى مادر او

غروب رفتن او بود آفتاب گریست
همین‌که پشت سرش آب ریخت آب، گریست

صدا زدند بیا ناقه را بگیر عباس
رباب آمده، قنداقه را بگیر عباس

حسین گفته که گهواره را تو بردارى
سپرده است که مشک اضافه بگذارى

چه گلشنى چقدر لاله هست در نسلش
رقیه هست بدوش عمو ابالفضلش

براى بدرقه جمعیتى زیاد نبود
براى اهل مدینه دو جمله او فرمود

حسین گفت که رفتن دلیل می‌خواهد
خدا مرا ته مقتل قتیل می‌خواهد

بناست تشنه مرا در کویر بیند او
مرمل بدما در حصیر بیند او

خدا بناست که عطشان ببیندم عشق است
بدون پیرهن، عریان ببیندم عشق است

غرامت از تن من نیزه دار کسب کند
مرا به خاک لگد کوب سم اسب کند

خدا بناست ببیند اسیر، زینب را
به نام صبر نماید شهیر زینب را

خدا اراده نموده در ازدحام رود
زنى که پرده نشین بود بزم عام رود

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول