اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  خوزستان

گزارشی متفاوت از بچه مسجدی‌های اهواز؛ از گرفتن آب‌هویج برای کرونایی‌ها تا خرید برای سالمندان

سوژه عجیبی است از درهایی خبر می‌دهد که حتی قرنطینه آن‌ها را نبست! خانه‌هایی با کاشی‌های فیروزه‌ای که خنکای حوض‌هایش، سوگولی مجموعه خاطراتِ مغزهای همه است، بله، همه، حتی شما دوست عزیز!

گزارشی متفاوت از بچه مسجدی‌های اهواز؛ از گرفتن آب‌هویج برای کرونایی‌ها تا خرید برای سالمندان

به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، در کشاکش توهم ممتد کرونا با چشمانی که از انبوه بیقراری یارای باز شدن ندارد فضای مجازی را شخم می‌زنم!

 خودنمایی‌های مدرن اما متعفن، سخن بزرگان، لباس‌های جدیدِ بی‌مشتری و هزاران برش‌های کتابی که دلیل مهجوری کتاب‌ها در یتیم‌خانه‌ کتابفروشی‌ها است، بوی تلخِ ترس از تنِ دنیای واقعی و مجازی به مشام می‌رسد!

به بهانه اینکه گرما می‌تواند کرونا را شکست دهد پرده اتاق را تا ته کشیده‌اند تا بر حسب معادلات تقریبا همیشه شکست خورده‌ بشری، نور خورشید را به جنگ با کرونا بفرستند اما نور نیز از شرم هوای دل‌انگیز بهاری اهواز در پناه ابرها رو گرفته است.

علی‌رغم تقلای عاجزانه صفحات مجازی، گوشی موبایل را به سوی کتاب‌های چند بار خوانده شده‌ پرت می‌کنم و تعادل کمرِ خم شده‌ بلندترین ستون کتاب‌هایم را به هم می‌زنم، صدای طغیان پسر نوجوان همسایه دیوار صوتی محله را می‌شکند : «خسته شدم از بس به در و دیوار خانه زل زدم.»

آقای همسایه که قرنطینه نیز طبع دادوبیداد در برابر دادوبیداد را از سرش نینداخته است درِ ماشینش را در وحشتانک‌ترین حالتِ ممکن یک خشمِ سرکوب شده به هم می‌کوبد و فریاد می‌زند:« خسته شدی که شدی، تا بوده و دیدیم گوشی موبایل هم از دستت نمی‌افتاد! حالا هم برو  به...»

روزهای تکراری

برای یک روز تکراری دیگر خودم را آماده می‌کنم و شنیدن صدای بیقراری آدم‌هایی که شاید فراموش کرده‌اند گاهی باید از خدا به سوی خود خدا فرار کرد!

تلویزیون را روشن می‌کنم، «تا دقایقی دیگر به استودیوی کرونا خواهیم رفت تا در جریان آخرین آمار کرونا قرار بگیریم»، همه حواس‌ها به صدای گوینده دخیل می‌بندد، «طبق آخرین اعلام» و دوباره همگی به تکرار رنج‌های بشر خیره می‌شویم، رنج‌هایی که از بین نمی‌روند و تنها در برهه‌های مختلف تاریخی با نامی متفاوت خودشان را به ما تحمیل می‌کنند.

سوژه نیست

حرم، بسته، مدرسه، بسته، بازار، بسته، مغازه، بسته، کتابخانه، بسته، پارک، بسته، رستوران، بسته، همه جا، بسته، اینجا حتی جریان خونِ زندگی در رگ‌های خیابان دلمه بسته است.

هیچکس خودش نیست و همه در خانه‌ها با یک سلاح سرد به نام اسپری الکل ۷۰ درصد به درها زل زده‌اند تا اگر کرونا از شهرگردی خسته شد و فیلش یاد میهمانی خانگی کرد به استقبالش بروند!

به میز کارم طعنه میزنم و قلمم را به صبر دعوت میکنم به قول شاعر البته با کمی تحریف، «اینجا برای از کرونا نوشتن هوا کم است»، چون که غیر از درهای بسته و چشم‌های خسته سوژه‌ای نیست.

هماهنگ شد

زنگ تلفنم گوش خانه و اهلش را کر می‌کند، گوشی را دست همه می‌دهم الا خودم! خارجی‌ها اسمش را گذاشته‌اند «فوبیا» اما دوست و آشنا می‌گویند این جواب تلفن را ندادن ریشه در خوی وحشی‌گری دارد، خدا خیرشان بدهد، «وحشی» هم در این دنیای بیش از اندازه خودمانی میتواند لقب خوبی باشد!

_الو، سلام خانم سالمی، وقتتون بخیر، سوژه هماهنگ شد، ساعت ۵:۳۰ تماس بگیرید

_خدا خیرتان بدهد، تشکر بزرگوار

دری که نبستند

سوژه عجیبی است از درهایی خبر می‌دهد که حتی قرنطینه آن‌ها را نبست! خانه‌هایی با کاشی‌های فیروزه‌ای که خنکای حوض‌هایش، سوگولی مجموعه خاطراتِ مغزهای همه است، بله، همه، حتی شما دوست عزیز!

ساکنان این خانه‌ها هم موجودات عجیبی هستند، شاید باورتان نشود اما حتی وقتی به جای کرونا به آن‌ها گفتند حواستان به کوئید۱۹ باشد هم نترسیدند! من هم فکر میکردم از ما بهتران‌اند اما وقتی عکس‌هایشان را دیدم متوجه شدم که عین خودمان هستند اما با تفاوتِ ارواح جنگجویی که حتی از پشت حصار عکس‌ها برایتان دست تکان میدهند!

آنجا کجاست ؟ 

سه بوق که میزند صدایی از پشت تلفن سلامٌ علیک میدهد، حاج‌آقا محمدامین حیدرآزاد، فرمانده قرارگاه جهادی سردار شهید موسی اسکندری(وابسته به موسسه طلیعه داران ظهور)  است، سراغ ساکنان این خانه عجیب را که از او می‌گیرم مانند پدری که راضی به جا ماندنِ حتی یکی از بچه‌هایش نباشد گفت: این‌ها تنها یک گروه از ۱۲ گروه قرارگاه هستند و دلم نمی‌آید از  بقیه بچه‌ها چیزی نگویم و مردانگیشان از قلمِ مستند تاریخ بیفتد.

ضبط صدا را فعال می‌کنم و به حاج‌آقا بسم‌الله می‌گویم: این خانه‌ی به قول شما عجیب که سراغ آن و ساکنانش را می‌گیرید مسجد است، شاید خیلی‌ها فکر کنند که مسجد تنها جایی برای ارتباط با خدا باشد اما ارتباط با خدا در مسجد زمانی به عروجش می‌رسد که با رسیدگی به مردم عجین شود.

 

مسجدی خوب است که علاوه بر اعیاد و جشن‌ها در مواقع نیاز نیز دوش به دوش مردم و حتی پیشگام‌تر از آن‌ها در برابر بلایا قد علم و سینه سپر کند؛ دیروز بحران، سیل بود و مسجدی‌ها سیل‌بند میزدند امروز هم بحران، کرونا است و پا به پای مردم به خط مقدم مبارزه با این ویروس آمده‌اند.


اولین روزهای کرونا

اگر بخواهم از مسجدی شروع کنم که شما سراغش را میگیرید باید از گروه جهادی مسجد حجازی بگویم که به دو گروه نوجوانان و گروه طلاب و دانشجویان تقسیم شده و از اولین روزهای شیوع کرونا با ۴ برنامه پای کار آمدند.

 

بچه‌های گروه از خود محله و به زیر و بم آن آشنا بودند پس در اولین اقدام بدون اینکه حتی کسی از آن‌ها خواسته باشد معابر و مناطق را ضدعفونی کردند اما دل آن‌ها به همین حد رضا نداد و ساختمان‌ها، مجتمع‌ها، راهروهای ساختمانی و حتی آسانسورها را ضدعفونی کردند و علاوه بر کار جهادی، فرهنگ‌سازی را از قلم نینداختند و جعبه‌های دستمال کاغذی به انضمام کاغذهایی با توصیه‌های فرهنگی را در آسانسورها نصب می‌کردند، تمام این کارها توسط گروه جهادی نوجوانان مسجد حجازی انجام شد.

همچنین ۳۰۰ بسته مواد ضدعفونی برای خانواده‌های مستضعف و پاکبان‌های منطقه تهیه کردند تا خیالمان از بابت اعضای این خانواده‌ها راحت شود و مطمئن شویم که کل محله ضدعفونی شده است و آن را پوشش داده‌ایم.

کسی به فکر سالمندان هست ؟

 اصل خطر بیماری کرونا متوجه سالمندانی است که بدنشان توان مبارزه با کرونا را ندارد و قطعا خروج از منزل آن‌ها خطرناک‌تر از دیگران است به همین دلیل با توجه به اینکه منطقه را رصد کرده بودیم و می‌دانستیم که آمار سالمندان ما بیشتر از سایر نقاط اهواز است پویش خرید ویژه سالمندان را راه‌اندازی کردیم.

نوجوان‌هایی که خودشان با خانواده‌های سالمند آشنا بودند از همان روزهای اول به سراغشان رفتند اما این گروه جهادی به این اندازه اکتفا نکرد و شماره تماسی را منتشر کردیم تا هر سالمندی که نیاز دارد به محض تماس، خریدش را انجام و درِ منزل تحویل دهیم.

آب‌هویج و عسل

با توجه به اعلام نیاز کادر درمانی بیمارستان‌های بیماران کرونایی اهواز، دو گروه از گروه‌های قرارگاه جهادی دل به کار زدند اما اینبار نقطه هدف، تولید ماسک و دستکش نبود بلکه برای تقویت سیستم ایمنی کادر درمان و بیماران باید میان‌وعده‌های مغذی تولید میشد.

گروه جهادی مسجد آیت‌الله اشرفی اصفهانی از هفته گذشته کلید توزیع میان‌وعده در بیمارستان‌های رازی و سینای اهواز را زدند و روزانه ۳۰۰ بطری آب هویج به نیت تقویت سیستم ایمنی کادر درمان و بیماران جهت مبارزه با کرونا بین آن‌ها تقسیم می‌شود.

گروه جهادی بانوان شهیده مقامیان هم از قافله خدمت جا نماند و با توجه به کمک‌های مردمی خوبی که جمع‌آوری شد شروع به تهیه عسل کردند تا با تقویت کادر درمان و بیماران، شاخ این ویروس را به قدرت همدلی بشکنیم.

طلاب شبانه

روزهای اول شیوع کرونا هنوز استفاده از وسایل حمل‌ونقل عمومی متوقف نشده بود و همین دغدغه گروه طلاب جهادی حوزه علمیه امام خامنه‌ای شد.

آن‌ها شبانه دل به میدان خطر می‌زدند و به مدت ۱۲ شب و هر شب ۱۴۰ اتوبوس را ضدعفونی میکردند تا صبح فردا و در حین استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی خطری مردم را تهدید نکند.


اذان می‌گوید

نور مانیتور چشم‌هایم را می‌زند، ساعت پنج و نیم سحر است، زنجیر سنگین پلک‌ها بیرحمانه مرا برای خوابی عمیق به بند کشیده و قلم در تکاپوی تولد آخرین کلماتی است که حسن ختامی لایق این مبارزان باشد.

به حیاط می‌روم، صدای تیز موتوری در کوچه، سکوت سحر را خط می‌اندازد، جیرجیرِ جیرجیرکی از دور میان گرگ‌ومیش آسمان گم می‌شود و بیقراری نسیم بهاری در زلف شاخه‌ها، کرونا با تمام متعلقاتش را از خاطرم به در می‌کند، به نخلمان تکیه می‌زنم، آهنگ موزون آشنایی، روحم را با خود به درِ همان خانه‌های عجیب با کاشی‌های فیروزه‌ای می‌برد:« توکلت علی الحی الذی لایموت و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا، الله اکبر ...»

گزارش از حنان سالمی

انتهای پیام/ر

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول