خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: حجتالسلام والمسلمین حسین درودی معاون امور استانهای ستاد همکاریهای حوزههای علمیه و آموزش و پرورش در یادداشتی که در اختیار این خبرگزاری قرار داده است، نوشت: با توجه به تغییر و تحولاتی که در ساحتهای آموزش در زمان کووید19 به گونهای در جهان و ایران اسلامی پدید آمد که معنویات و عبادات، جایگاه نجات بخش و سعادت پرور خویش را بر همگان هویدا کرد تا بشر بیابد که علم نافع آنست که در برابر حوادث هنر خود را عرضه کند نه اینکه آنچه را آموخته بار گرانی بر قلب او و سرگردنی اندیشهاش گردد.
در همین راستا پیام مبارک حضرت امام خامنهای(حفظه الله) که در روز معلم برای فرهنگیان بارش گردید، اگر محققانه مطالعه شود، علم نافع از جمله کلید واژههای تنیده شده در پیام معظم له در سال جدید به فرهنگیان کشور بود که بی شک روح معلمان فرزانه و فرهیخته را نوازش داده است، چرا که علم نافع همان باطن حکمت است که در مدرسه نبوت تدریس میگردد و انسان نافع تربیت میکند که دانش آموختگان آن با اهداف آفرینش آشنا و آشتی هستند، و این بر کسی پوشیده نیست که بشر امروز از قحطی آن به رنج و آلامی بی بدیل در غلتیده است.
با توجه شاه کلید قرآنی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش یعنی آیه شریفه 97 سوره نحل «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ هر کس از مرد یا زن ، عمل نیک انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد پس او را بی تردید (در دنیا) به زندگی پاکیزه ای زنده خواهیم داشت و ( در آخرت ) پاداششان را در برابر عملهای بسیار خوبشان خواهیم داد». که مقصود و مفهوم علم در اسلام و ارزش بی نظیر آن و هم چنین معرفی الگوهای آسمانی که انسان خوش عاقبت و با انگیزه متراکم تربیت و تولید میکند که قیام به قسط از افتخارات آنان میباشد. که در لابلای پیام مقام معظم رهبری قابل شهود است،
در حال حاضر پرورش اندیشه با پشتوانه آیه شریفه مذکور باید از دغدغههای مسؤولین آموزش و پرورش باشد؛ امسال که حضور ویروس کرونا فضای جدید آموزشی اجباری را بر جهان و کشور ما تحمیل کرد و تغییر و تحولاتی را به همراه خود کشانید و همچنین در جوار برکاتی که داشت محرومیتهایی نیز تولید کرد، از جمله کسانی که از لبان درر بار مقام عظمای ولایت محروم شد سند وزین تحول بنیادین آموزش و پرورش بود، چراکه هر ساله مورد حمایت و مطالبه از سوی معظم له واقع می شد.
به همین جهت برای پیگیری مومنانه سند مذکور بر آن شدیم سیر مطالبات ایشان را در سالهای غیر کرونا در قالب سؤال و جواب بر آمده از دیدارهای معظم له با فرهنگیان را برای اندیشمندان خصوصا معلمان و مدیرانی و مسؤولینی که تا حال اقداماتی داشتهاند، یاد آوری و تازه سازی صورت پذیرد و امسال خود عزیزان فرهنگی از مجموعه مطالبات مقام عظمای ولایت مطالبه سال جدید را با توجه به حریف طلبی ویروس کرونا در قالب یک تخمین با طعم تحقیق برای رهبر حکیم و فرزانه کشورمان مهیا نموده و هدیهای با آرایش به بندهای عملیاتی شده سند تحول از برای ایشان در ویترین محیط کار خود در اختیار داشته باشند.
در حال حاضر با طرح 40 سؤال از متون آرشیو شده در سایت دفتر مقام معظم رهبری، فرهنگیان گرامی را به تهیه و تنظیم یک مطالبه تحقیقی برای سال 99 دعوت میکنیم.
1- آیا در آموزش و پرورش نیاز به تحول داریم؟
«کسانی که در مقوله آموزش و پرورش یک دستی و مهارتی دارند، باید در این زمینه همکاری کنند. البته مسؤولان محترم باید از این امکانات و تواناییها استفاده کنند تا بتوان یک بنای مستحکمی برای آموزش و پرورش ساخت و با توجه به تحولی که امروز کشور دارد و آیندهای که خودمان برای کشورمان ترسیم کردهایم، (که معیارش هم همین چشمانداز بیستساله است و این سند چشمانداز، بسیار چیز باارزشی است.) باید آموزش و پرورشمان را تحول بدهیم؛ ما در آموزش و پرورش احتیاج به تحول داریم».(1385.02.12)
2- آیا عدالت اجتماعی بدون عدالت آموزشی ممکن میشود؟
3- آیا آموزش علم فلسفه در دوران دبستان برای دانشآموزان مفید و جایز است؟
4- آیا عدالت آموزشی و جامعه بدون طبقه با همدیگر ارتباط مستقیم دارند؟
5- افق آینده آموزش و پرورش باید بر اساس چه فلسفهای طراحی گردد؟
6- چگونه آموزش و پرورش از حالت روزمرّگی و اسارت در چارچوب روشهای متحجر و منسوخ خارج میگردد؟
7- اگر بخواهیم از قافله حرکت جهانی عقب نمانیم و بر کشورهای دیگر اثر بگذاریم به چه آموزش و پرورشی نیاز داریم؟
«آموزش و پرورش سنگ بنای آینده کشور است. ما اگر مشکلاتی در زمینههای اخلاقی و رفتاری، علمی، اعتماد به نفسِ ملی و عمومی و در زمینههای گوناگون دیگر داریم، در ریشهکاویِ اینها به آموزش و پرورش میرسیم. همانطور که بعضی دوستان گفتند، آموزش و پرورش از مراکز دیربازده است، لیکن بازده آموزش و پرورش یک بازده حیاتی، تعیینکننده و ماندگار است. اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همه اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه میآموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بیمعنی است؛ فکر میکنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیلدار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد.
نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دوره دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی. این را به عنوان یک مثال عرض کردم برای روشن شدن این مطلب که آموزش و پرورش چقدر میتواند در آینده یک کشور اثر بگذارد، که البته برای شما هم روشن است. اکنون اقتصادِ مبتنی بر علم، سیاستِ مبتنی بر علم و جامعه علممحور، جزوِ شعارهای امروز دنیاست. ما اگر بخواهیم از قافله حرکت جهانی عقب نمانیم - چه برسد به اینکه بخواهیم نقش تعیینکننده، پیشرونده و پیشبرنده ایفا کنیم - چارهای نداریم جز اینکه یک نگاه بنیانی و اساسی به آموزش و پرورش بیندازیم. در زمینه عدالت هم همینطور است. بعضی از دوستان به مسأله عدالت در آموزش و پرورش اشاره کردند؛ اگر ما در مدیریت آموزش و پرورش به مسأله عدالت توجه کنیم، نتیجه این خواهد شد که در آینده کشور، عدالت نسبی بین قشرها و مناطق کشور برقرار خواهد شد.
اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالت محور نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که اختلاف طبقاتی در آینده کشور روزبهروز بیشتر خواهد شد؛ تأثیرات آموزش و پرورش را ببینید! نگاهِ غیر عدالتمحور، این است که ما در کشور مدارس پیشرفته مجهز به بهترین تجهیزات در یک جاهایی، و مدارس محرومِ کپری یا شبیه کپری در یک مناطق دیگر داشته باشیم؛ معلم ممتاز برجسته برای تعدادی از مدارس، و معلمان خسته یا کمسواد برای تعداد دیگری از مدارس داشته باشیم. این درست ضد نگاه عدالتمحور است. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه اینکه: جمعی از کودکان امروزِ ما بدون هیچ دلیلی (جز اینکه یا پول دارند یا در یک منطقه برخوردار زندگی میکنند) از عالیترین تحصیلات برخوردار خواهند شد و یک عده دیگر در سطوح بسیار پایینی خواهند ماند، پیش نخواهند رفت و استعدادهایشان رشد نخواهد کرد.
البته عدالت به معنای این نیست که ما با همه استعدادها با یک شیوه برخورد کنیم؛ نه، استعدادها بالأخره مختلف است؛ نباید بگذاریم استعدادی ضایع بشود و برای پرورش استعدادها بایستی تدبیر بیندیشیم؛ در این تردیدی نیست. اما ملاک، باید استعدادها باشد، لاغیر. عدالت، این است. بنابراین نتیجه این شد که آموزش و پرورش آن قاعده اساسی، (به قول معمارها و بنّاها) آن فونداسیون اساسی برای بنای رفیعی است که ما میخواهیم برای آیندهی کشورمان داشته باشیم. این یک واقعیتی است که ما را دهها سال عقب نگه داشتهاند و این دهها سال، تصادفاً در دوران شکوفایی و پیشرفت علمی بوده است. ما بدون اینکه خودمان بخواهیم و ارادهای داشته باشیم، دهها سال - از اواخر دوران قاجار تا تمام دوران پهلوی - ما را عقب نگه داشتند؛ این واقعیتی است. ما امروز باید عرق بریزیم، تلاش کنیم و همه توانمان را مصرف کنیم تا این فاصله را تا آنجایی که ممکن است، کم کنیم.
اعتقاد بنده بر اساس تجربه و نگاههای علمی کارشناسانی که در این زمینهها نظر دادهاند، این است که «میتوانیم»؛ این چیزی نیست که ممکن نباشد. در سنن الهی و قوانین آفرینش، راههای میانبر، فراوان است؛ هنر این است که این راه میانبر را کسی پیدا کند؛ بنابراین میتوانیم ؛ منتها تلاش لازم دارد. با این مقدمه، آنچه که ثابت میشود، حرفی است که چند نفر از شما برادرها و خواهرها گفتید و بنده هم عمیقاً به این حرف معتقدم که آموزش و پرورش، مهمترین دستگاه مولّد ماست؛ دستگاه مولّد، نه یک دستگاه مصرفکننده. ما بایستی برای آموزش و پرورش مایه بگذاریم. این مایه گذاشتن، فقط پول نیست؛ پول فقط جزئی از مایههایی است که باید گذاشت؛ مهمتر از پول، فکر است. بهترین و برجستهترین فکرها باید بنشینند برای آموزش و پرورش طراحی کنند؛ باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامی، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آینده آموزش و پرورش کشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا میخواهیم برویم و بر اساس آن خط کشی بشود، برنامهریزی بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به این احتیاج داریم.
آموزش و پرورش باید از روزمرّگی بیرون بیاید؛ این اساس حرف است. البته مخاطب این حرف در درجه اول، وزیر محترم و مسؤولان عالی آموزش و پرورشاند و سپس همه کسانی که در سلسله مراتب آموزش و پرورش و در هر نقطهای که میتوانند در خارج کردن آموزش و پرورش ما از حالت روزمرّگی و اسارت در چهارچوب روشهای متحجر و منسوخ تأثیر بگذارند». (1385.02.12)
8- آیا تحول با همکاری بدنه آموزش و پرورش امکانپذیر است؟
«آموزش و پرورش باید روزبهروز با هدفهای کلان و بسیار مهمی که برای او وجود دارد و من به بعضی از آنها اشاره کردم، خود را بیشتر تطبیق دهد. نظام آموزش و پرورش باید در همین جهت، یک تحول اساسی پیدا کند. الان دارند خوب کار میکنند و ما از مجموعه شما آموزش و پرورشیها شِکوهای نداریم؛ اما معتقدیم احتیاج به یک حرکت تحولگونهای وجود دارد. طراحان فکور و اندیشمند، در زمینههای سازماندهی و شکل دادن به محیطهای درسی و کلاسهای درسی و محتوای آنها و تربیت معلمین و ترسیم خطوط مهم و روشن در مجموعهی آموزش و پرورش، باید کارهای تحولآمیز و مهم بکنند؛ این البته به همکاری خود بدنه آموزش و پرورش احتیاج دارد؛ بیرون از آموزش و پرورش، کار زیادی برای آموزش و پرورش نمیشود کرد. در خود مجموعه آموزش و پرورش، افراد فرزانه، برجسته، باهوش و بااستعداد فراوانند که میشود از استعداد آنها برای پیشبرد آموزش و پرورش و رفع خلأها و کمبودها استفاده کرد». (1386.02.12)
9- کدام تحول قادر است عیوب آموزش و پرورش را بر طرف کند؟
10- چرا هیچ مسألهای، هیچ نهادی بالاتر، مهمتر از آموزش و پرورش نیست؟
11- آیا یک آموزش و پرورشِ خوب، می تواند صدا و سیما را مقهور خودش بکند؟
12- چرا آموزش و پرورش ایران دنبال رو نظام آموزشی کشورهای غربی بوده است؟
«شما جرأت کردید، گفتید میخواهید در نظام آموزشی کشور تحول ایجاد کنید. خودِ این خیلی مهم است. اولاً جزو مطالبی که برای شما و برای بنده و برای هر کسی که به مسأله آموزش و پرورش علاقهمند است، واضح است - در عین حال باید تکرار بشود - این است که آموزش و پرورش مهمترین کار یک کشور است. اگر کشوری بخواهد به عزت مادی، به سعادت معنوی، به سیطری سیاسی، به پیشروی علمی، به آبادانی زندگی دنیا، به هر آرزویی، بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی، مقدماتیِ لازم بپردازد؛ چرا؟ چون همه این کارها به نیروی انسانی احتیاج دارد. نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل میگیرد و صورت میبندد؛ بطوری که اگر آموزش و پرورش ما، که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد، به شکل مطلوبی کار کند، باعث میشود که جوانی که در این جا ساخته شده و قالبگیری شده و صورتبندی شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانی در حوادث آینده در او برود. اگر آن جوان شکلِ خوبی گرفت، به همین شکل کمابیش زندگی را ادامه خواهد داد.
پس آموزش و پرورش کانون اصلیِ ساختن و پرورش دادن و تولیدِ آن عاملِ اساسی است؛ که چیست؟ انسان است؛ انسان کارآمد، نیروی انسانی. بنابراین در زمینه مسائل انسانی که نگاه کنیم، هیچ مسألهای، هیچ نهادی بالاتر، مهمتر از آموزش و پرورش نیست. این یک مطلب که خیلی مطلب مهمی است. البته همه هم همینطور که گفتیم، این را میدانیم - حرف تازهای نیست؛ مسؤولان کشور هم میدانند - در عین حال به لوازم این اطلاع و دانایی چندان عمل نمیشود! فرض بفرمایید در نگاهِ کلانِ برنامهریزی کشور - برنامه و بودجه و تقسیم منابع مالی و اینها - آموزش و پرورش را به عنوان یک مصرف کننده نباید در نظر گرفت، به عنوان یک تولید کننده، آن هم تولید کننده مهمترین و اساسی ترین عنصر برای پیشرفت کشور باید در نظر گرفت.
آنچه ما به آموزش و پرورش از امکانات، از پول، از فرصت های گوناگون، از حمایتهای مختلف میدهیم، در واقع کمک به ذخیرهسازی یک ثروت عظیم معنوی است؛ که این ثروت به تدریج بایستی برای آینده کشور و ملت خرج شود. این را باید در نظر داشت. مطلب دیگری که باید در نظر داشت، این است که آموزش و پرورش کنونیِ کشور ما، ساخته و پرداخته فکر ما و برنامههای ما و فلسفه ما نیست؛ این یک امر واضحی است؛ این هم جزء مسلمات است، منتها به آن توجه نمیکنیم! از روزی که نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این کشور به وجود آمد - از آغاز کار - بنای کار بر آن فلسفهای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود داشت.
یک عیب از جنبه اعتقادی و ایمانی، یک عیب از جنبه سیاسی و مدیریتی کشور. عیبِ جنبه ایمانی این بود که آن کسانی که آموزش و پرورش جدید را وارد کشور کردند، نه فقط نیتشان متدین کردن مردم و جوانها نبود، بلکه بعکس، نیتشان دور کردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن کسانی که طراحان اولیه وزارت آموزش و پرورش در کشور بودند، برنامهها را ریختند، کتابهای درسی را نوشتند، بعضیشان کاملاً جزو آدمهای بیدین نبودند؛ نه، در بین آنها آدمهای متدین هم بودند، لکن کلانِ برنامه این بود. همان برنامهای بود که در آموزش و پرورش به یک شکل، در مسأله کشف حجاب به یک شکل، در مسأله کوبیدن مراکز مذهبی به وسیلهی رضاخان به یک شکل خودش را نشان میداد؛ یعنی توسعه تفکرات غیر دینی، بلکه ضد دینی. آموزش و پرورش بر اساس یک چنین فکری به وجود آمد. و آن کسانی که از اول، آموزش و پرورش را درست کردند - عرض کردیم - بعضیشان آدمهای بی دینی هم نبودند، متدین هم بودند؛ نشانههای تدینشان هم بعضاً گوشه و کنار در آن نظام قدیمیِ آموزش و پرورش و کتابهای قدیمی پیداست؛ که ما بعضی را از گذشته در زمان نوجوانی دیده بودیم و یک چیزهایی پیدا بود، لکن اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هر چه هم گذشت، این جنبهی ضد دینی، پیوسته و تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد. آن جنبه سیاسی و مدیریتی، جنبهی ضد ملی آموزش و پرورش بود.
اگر چه که آن رژیم دعوی ملیت داشت، واقعاً هم دنبال ملیت میگشت؛ چون ایدئولوژی که نداشتند؛ ناچار بودند - وقتی ایدئولوژی کنار زده میشود، دین کنار زده میشود، یک جایگزین لازم دارد. این جایگزین را ملیت قرار داده بودند؛ مثل خیلی از کشورهای دیگر. لذا ملیت را دنبال میکردند - لکن آن ملیتی که دنبال میکردند، به معنای واقعی به معنای حفظ هویت ملی نبود. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه وابستگی های سیاسی آنها روز به روز بیشتر میشد و همین در کیفیت تعالیم و آموزشهای آموزش و پرورش خودش را نشان میداد؛ همچنانیکه در تدوین دستگاههای حقوقی ما و قضای ما خودش را نشان میداد؛ همچنانیکه در ساخت ادارات دولتی ما و تشکیلات عمومی دولت خودش را نشان میداد؛ یعنی غربزدگیِ مطلق. این، در آموزش و پرورش هم بود.
نظام آموزش و پرورش ما یک نظام غربزده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفتهی در اروپا بود. حالا یکی بلژیک را ترجیح میداد، یکی انگلیس را ترجیح میداد، یکی فرانسه را ترجیح میداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. در بخشهای مختلف اداری و تشکیلات دولتی ما، این محسوس بود. آموزش و پرورش هم عیناً به همین کیفیت شکل گرفت و همینطور ماند. حالا نکته قابل توجه این است که آن کسانی که الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آنها به همان شکلها و قالبهای آن روز بسنده نکردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را دیگر نفهمیدند و همان شکل سنتی را نگه داشتند. این، آموزش و پرورشِ شکل گرفته سنتی کشور ما بود. البته این، خطوط اساسیاش بود؛ نه اینکه بخواهیم یک تعریف کاملی از آموزش و پرورش کرده باشیم. این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبه ضدیت با دین - حداقل مغایرت با مبانی دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی - و دوم هم بشدّت ترجمهای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی کشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود که ماند تا دوره انقلاب اسلامی.
در دوره انقلاب، خیلی کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده و همان نظام قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهای آگاه و قدیمی معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمیآورد، تأمل نیست، کار متراکم و انبوه است و ...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است و همانطور که قبلها عرض کردیم، کهنه، متراکم، غبار گرفته، متصلّب، در نظام ما باقی مانده است. البته بیشتر در مسائل روبنایی کارهای زیادی شده است: کتابها با «بسماللَّه» شروع نمیشد، حالا با «بسماللَّه» شروع میشود؛ آیه قرآن نداشت، حالا دارد. کارهای خوب انجام گرفته؛ نه، من حقاً و انصافاً منکر کارهای خوب نیستم. بنده کتابهای درسی را میبینم که در زمینههای گوناگون، مبانی اسلامی و مبانی ملی - با اختلاف در این سالها و بسته به نوع سلائق مدیرتهای مختلف در دوران این بیست و هشت سال - وارد آنها شده و هر وقتی یک کاری انجام گرفته. این کاری هم که الان اشاره کردند - گنجاندن مفاخر علمی در کتابهای درسی - آوردند من دیدم؛ کار بسیار خوبی هم هست.
بالاخره جوان ما لازم است در کتاب درسی، دانشمندان کشورش و گذشته کشورش و مفاخر علمی کشورش را بشناسد. جوان ما فلان بازیکن تیم فلان کشور را خیلی بیشتر میشناسد تا ابن سینا را! تا محمد بن زکریای رازی را! آنهایی که اهل سینمایند، فلان هنرپیشه معروف فرانسوی یا امریکایی را خیلی خیلی بیشتر میشناسند تا فلان دانشمند ریاضیدان یا مثلاً فرض کنید که ادیب بزرگ فارسی را! اینها در کتابهای درسی میآید؛ خیلی هم خوب است. این کارها را ما قدردانیم. منتها اینها هیچکدام تحول نیست. تحول یک حرکت ریشهای است و شماها میتوانید بکنید. این مجموعهای که امروز، مسؤولیتهای مهم کشور و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را بر عهده دارند، اینها انگیزه کافی برای این کار دارند. و باید این کار بشود. ببینید ما چه میخواهیم؟ محصول و خروجی آموزش و پرورش را چه میخواهیم باشد؟ اول این را مشخص بکنیم؛ ترسیم بکنیم؛ بعد ببینیم که برای ساختن یک چنین موجودی، یک چنین مردی، زنی، جوانی، چه کارهای مهم و اساسی، چه تعالیمِ لازم، در خلال چه برنامه آموزشی باید داده شود، تا این موجود پرورش پیدا کند.
آن وقت آدمهای کارآمدمان بنشینند آن نظام را تعریف و تدوین کنند و با شجاعت لازم وارد میدان شوند و تشکیلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعریف کنند و تحقق ببخشند. این، میشود تحول حقیقی و بنیانی، ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پروش خارج میشود بعد از سیزده سال - حالا که پیش دبستانی هم هست، میشود سیزده سال - انسانی باشد با برجستگیهای اخلاقی، برجستگیهای فکری و مغزی، و با تدین؛ یک چنین انسانی میخواهیم. از نظر اخلاقی: انسانی باشد شجاع، خوشخو، خیرخواه، خوشبین، امیدوار، بلندهمت، مثبت در قضاوتها و سایر خصوصیات اخلاقیای که برای یک انسانِ مطلوب شما در نظر میگیرید. از لحاظ خصوصیات فکری: خلّاق، پرسشگر، اهل فکر، اهل نوآوری، مایل به ورود در میدانهای بسیار وسیعِ نادانستنیهای بشر برای کشف دانستنیها و افکندن نور علم به وادی مجهولات، و صاحب فکر. از جنبه رفتاری: آدم منضبط، قانونشناس. ما چنین موجودی میخواهیم. آیا میشود چنین موجودی را تربیت کرد؟
البته؛ البته که میشود. درست است که انسانها یکسان نیستند؛ درست است که ژنهای گوناگون و مؤثرات گوناگون خلقتی، آدمها را با اختلافاتی به وجود میآورد؛ اما به طور معمول و عام، همه انسانها نقش پذیرند. گفت: من که لوحی سادهام، هر نقش را آمادهام دست نقاشان قدرت تا چه تصویرم کنند این دست هنرمند شماست که این صفحه سفید را نقاشی میکند؛ این موجود، این جسم را قالبدهی و صورتبندی میکند. البته هر صورتبندی شدهای، هر جسم قالببندی شدهای ممکن است بعداً با یک سوهانی - مثلاً - کنارش را بتراشند؛ با یک پتکی - مثلاً - او را درهم بکوبند؛ اینها را منکر نیستیم؛ نمیگوییم عوامل بعدی هیچ اثری ندارند؛ اما بسیار بندرت اتفاق میافتد؛ غالب، وجه عمومی، این چیزی خواهد بود که تربیت شده اینجاست.
بنابراین میشود از لحاظ اخلاقی، از لحاظ رفتاری، از لحاظ فکری و روحی، انسانها را اینجوری بار آورد. کی بار خواهد آورد؟ عمدتاً آموزش و پرورش. البته صدا و سیما هم عامل مؤثری است؛ خانواده هم عامل مؤثری است؛ عوامل گوناگون جنبی هم که البته اهمیتشان کمتر هست، آنها هم هستند؛ لکن من عقیدهام این است که یک آموزش و پرورشِ خوب، میتواند صدا و سیما را هم مقهور خودش بکند. ما امروز میتوانیم بگوییم صدا و سیما یک برنامه بگذارد برای آموزش و پرورش که بیایند آنجا، برنامه اجرا کنند. آموزش و پرورشِ تحول یافته مطلوبِ صددرصد درست، تأثیر دیگری میتواند بگذارد. دنبال آن هستیم. آموزش و پرورش میتواند خانوادهها را هم تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، مهمترین و مؤثرترین عامل، آموزش و پرورش است.
پس، این توانایی در آموزش و پرورش هست که انسان این چنینی را تربیت کند. این، میشود فلسفه آموزش و پرورش. البته همانطور که گفتند، افراد صاحبنظر و عمیق بنشینند همین را تدوین کنند؛ معلوم بشود که ما میخواهیم بیاموزیم، تعلیم بدهیم و پرورش بدهیم، تا چه اتفاقی بیفتد. این فلسفه آموزش و پرورش است؛ این را مشخص بکنند؛ تدوین بکنند. آن وقت بر اساس این فلسفه، نظام مطلوب آموزش و پرورش به دست خواهد آمد. آن نظام بایستی مثل یک جدول، پُر بشود از برنامههای گوناگون، و البته بخش مهم و اساسیِ آن، اِجراست. اجرا، به انسانهای مستعد و لایق احتیاج دارد که این را هم باز باید تربیت کنیم.
اینها کارهایی است که در ظرف یک سال و دو سال انجام نمیگیرد. شما همّتتان را بگذارید که مثلاً فرض کنید در ظرف پانزده سال این کار انجام بگیرد. پانزده سال زمان زیادی است؛ اما برای این کار، زمان طولانیای نیست؛ میارزد. قاعده کار را شما فراهم بکنید؛ زمینه کار را فراهم کنید؛ به قول فرنگی مآبها فونداسیون این بنا را شما کاملاً بریزید؛ آماده بکنید تا دیگران بیایند بر روی آن، بنا کنند. آن وقت، آموزش و پرورش از روزمرگی خلاص خواهد شد. روزمرگیای که ما گفتیم، اینجوری میشود از آن خلاص شد.
البته تا آن روز نباید بیکار بمانید؛ همین کارهایی که آقای وزیر محترم گفتند، اینها کارهای بسیار خوبی است؛ من، این گزارش را هم قبلاً دیده بودم. فنیوحرفهایها، تربیتمعلمها، شبانهروزیها، پرداختن به نقاط محروم و ...، اینها خیلی کار خوبی است؛ اینها کارهای لازمی است؛ اینها باید انجام بگیرد؛ لکن اینها هیچکدام آن تحول مورد نظر نیست؛ آن تحول مورد نظر، چیزی است عمیقتر و بنیانیتر؛ آن باید انجام بگیرد. البته شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسؤولیت مهمی دارد. کما اینکه خود شورای عالی آموزش و پرورش هم مسؤولیت دارد. همه نیروهای فکری و زبده کشور با همدیگر دست به دست هم بدهند و هر کدام در جای خود و به سهم خود، این کار بزرگ را انشاءاللَّه بتوانند انجام بدهند.
ما دعا میکنیم که خداوند انشاءاللَّه شماها را موفق و مؤید بدارد و یکی از کارهای بسیار خوبی هم که شد در این دوره، احیای معاونت پرورشی است که بر اثر سوء سلیقه بعضی از گذشتگان، از بین رفته بود یا تقریباً از بین رفته بود. این احیا شد که بسیار چیز لازم و مهمی است. شما هم در بخشهای مختلف کشور، این را حتماً مورد توجه قرار بدهید و اهتمام لازم به مسأله پرورشیها و معاونت پرورشی و بخشهایی که مربوط به این کار است، بشود.)) (1386.05.03)
13- آیا آموزش و پرورش نیاز به سند تحول بنیادین دارد؟
«یک حرف، در زمینه تحول در آموزش و پرورش است، که ما مکرر این را عرض کردیم در همین اجتماعاتی که با شما معلمین عزیز و مسؤولین آموزش و پرورش تشکیل شده است، یا در جلساتی به مسؤولین به طور خاص گفتهایم. خب، اصلاً دلیل این تحول چیست؟ آخر، بیخودی و بیدلیل که انسان یک چیزی را متحول نمیکند. چرا میخواهیم تحول ایجاد کنیم؟
دلیل سادهاش این است که نظام کنونی آموزش و پرورش ما توانایی لازم را برای تربیت نسلهای گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجه اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتی است؛ برخاسته از نیازهای درونی ما نیست. این، یکی از مشکلات بزرگ ماست. یک وقت تجربههای یک ملت، گذران تاریخیِ زندگی یک ملت، او را به این نتیجه میرساند که باید اینجور تعلیم کند، اینجور تربیت بدهد، اینجور خانه بسازد، اینجور مشی کند، اینجور مدیریت کند؛ این خوب است. انسان باید همیشه از تجارب دیگران هم استفاده کند. ما بدمان نمیآید و ننگمان نمیکند که از دیگران یاد بگیریم. آنچه که بد است، این است که ما بیاییم الگوهای ملتهای دیگر و فرهنگهای دیگر را به طور دربست در بین ملت و کشور خودمان پیاده کنیم و اقتضائات و شرائط و زمینهها را اصلاً در نظر نگیریم.
از صد سال پیش، این در کشور ما اتفاق افتاده است. آن کسانی که نیت خوب داشتند و میخواستند کشور را پیش ببرند، اما نفهمیدند چه جور میشود این کشور را پیش برد - حالا آنهایی که مزدور سرویسهای جاسوسی و دولتهای بیگانه بودند، به کنار - فکر کردند باید بروند سر تا پا بشوند به شکل آن بیگانگان، که گفتند ما از سر تا قدم باید فرنگی شویم؛ هم گفتند، هم در نوشتههاشان هست؛ آنها این خطای بزرگ را کردند؛ از جمله آموزش و پرورش ما. خیلی چیزهای دیگر ما هم متأسفانه همین جور بود. اقتصاد ما، معماری ما، زندگی عرفی و فرهنگی ما و خیلی چیزهای دیگر ما به خاطر خیانت یا بدفهمی نخبگان سیاسی دورانهای طاغوت، به این بلا مبتلا شد.
خب، الحمدللَّه انقلاب اسلامی آمد مسیر را عوض کرد. ما آمدیم به سمت خودجوشی، خوددانی و خودفهمی؛ لیکن هنوز بسیاری از بنیانها به همان حال سابق موجود است؛ از جمله همین مسأله آموزش و پرورش. ما باید از تجربههای دنیا - چه دنیای غرب، چه دنیای شرق؛ ملتهای گوناگون - حتماً استفاده کنیم برای کیفیت بخشیدن به الگوی خودمان. نیاز ما به تحول، از اینجاست. این تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوی مستقل ایرانی و برخاسته از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنی در واقع برخاسته از اسلام ناب، اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد. ما بایستی یک چنین الگوئی به وجود بیاوریم. تحول باید ناظر به این باشد.
هدف این الگوی جدید، این ترکیب و ساخت جدید برای آموزش و پرورش باید چه باشد؟ هدف، تربیت نیروی انسانیِ طراز جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد، میخواهد خودش به سعادت برسد، دنیا و آخرت خود را آباد کند - همچنان که قرآن به ما یاد میدهد که میتوان دنیا و آخرت را با هم آباد کرد و باید این کار انجام بگیرد - اگر میخواهد به ملتهای دیگر کمک برساند، که «کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس» شاهد و مبشر ملتهای دیگر باشد، خب، طبیعتاً نیازهایی دارد: باید انسانهای شریف، دانا، با استعدادهای جوشان، دارای ابتکار، دارای اخلاق نیک انسانی، دارای شجاعت، قوّت خطرپذیری، ورود در میدانهای جدید، بدون هیچگونه عقدهی خودکمبینی یا خودبرتربینی، انسانهای دلداده به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل، انسانهای صبور، انسانهای بردبار و حلیم، انسانهای خوشبین و انسانهای امیدوار تربیت کنید.
اسلام همه اینها را به صورت بسته کامل در اختیار همه معتقدین و مؤمنین خود قرار داده. این بسته را باز کنیم، دانهدانه از این مواد استفاده کنیم، بهرهمند شویم، آنها را بچشیم و درون وجود خودمان ذخیره کنیم. خروجی آموزش و پرورش باید اینجور انسانی باشد. انسانهای تنگنظر، انسانهای بدبین، انسانهای ناامید، انسانهای افسرده، انسانهای بیتقوا، ناپرهیزگار و آلودهدامن نمیتوانند جوامع را پیش ببرند و ملتها را خوشبخت کنند؛ طبعاً نمیتوانند الگو هم باشند. تحول آموزش و پرورش ناظر به این است. همه این مطالبی که وزیر محترم گفتند، کارهای خوبی است - البته در یک حد نیست؛ بعضی کارهای مهم و درجه یک و اساسی است، بعضی هم کارهای فرعی است - اینها باید انجام بگیرد؛ منتها جهت را مشخص کنید، بدانید چه کار میخواهیم بکنیم. نقشه جامع برای تحول، در دستمان باشد. بر اساس این نقشه جامع، اجزای گوناگون را، یکی زودتر، یکی دیرتر، به وجود میآوریم.
شما در ذهنتان طرح یک ساختمان کاملِ جامعِ زیبای مستحکم را در یک زمین بزرگ و در جای مناسب میریزید؛ میدانید چه کار میخواهید بکنید. حالا از یک گوشهای شروع میکنید. گاهی یک جزئی از ساختمان را این طرف، گاهی یک جزء دیگر را آن طرف می سازید. آدمی که نگاه میکند، ممکن است نفهمد چه چیزی در خواهد آمد؛ اما شما که نقشه در ذهنتان هست، میدانید چه کار دارید میکنید. هر جزئی، تأمینکننده بخشی از آن نقشه جامع است. این وقتی است که نقشه جامع داشته باشید. اگر نقشه جامع وجود نداشت، اگر در این تحول، نگاه کلان وجود نداشته باشد، کارها ممکن است متناقض از آب در بیاید؛ تکراری باشد، زائد باشد، کمبودهای بزرگی به وجود بیاید. پس نگاه کلان و نقشه جامع، شرط اول است.
یکی از چیزهایی که در این نقشه جامع حتماً باید رعایت شود، مسأله معلم است. البته در مورد کتابهای درسی کارهای خوبی انجام گرفته - در جریان برخی از کارهای خوبی که در کتابهای درسی انجام گرفته، قرار داریم؛ البته کارهایی هم باید انجام بگیرد، که انشاءاللَّه انجام میگیرد - لیکن کتاب را معلم درس خواهد داد. اگر معلم، دانا، دلسوز، اهل فکر و اهل ابتکار بود، چنانچه آن کتاب ناقص هم باشد، او مطلب را تکمیل میکند. اگر معلم، ناتوان، ناامید، بیانگیزه و بیحوصله بود و برای از سر وا کردن تدریس کرد، آن وقت اگر کتابِ خوب هم باشد، معلوم نیست چیز درستی گیر دانشآموز بیاید. پس معلم مهم است. محور، معلم است. به مسئله تربیت معلم، مسأله بازآموزیها، تداوم تحصیلات و دورههای گوناگون آموزشی برای معلمین اشاره کردند؛ اینها کارهای خیلی خوبی است و باید انجام بگیرد. البته خود شما معلمین عزیز نقش دارید در اینکه آن نمونه کافی و لازم برای معلمی را در مدرسهها نشان بدهید.
به هر حال اینها نیازهای ماست و باید انجام بگیرد. دستگاههای دولتی بایستی به این مجموعه بزرگ و مهم با این چشم نگاه کنند. فردای ما متوقف به امروزِ آموزش و پرورش است. هرچه اینجا سرمایهگذاری شود، مسلّماً بازدههای آن در زمان خود، در وقت خود، به مراتب بیش از آن مقداری که سرمایهگذاری مادی و معنوی شده است، ارزش خواهد داشت. کشور ما نیاز دارد به یک آموزش و پرورش خوب. چرا؟ چون کاری که این ملت به عهده گرفته و شروع کرده است، کار بزرگی است». (1390.02.14)
14- چرا شاکله آموزش و پرورش وارداتی است؟
«بحث آموزش و پرورش و تحول نظام آموزشی کشور؛ این هم یک سند بالادستی لازم دارد. تحول، معنای خودش را دارد. تحول، یعنی در بعضی از موارد، زیر و رو شدن. اصلاحات، مورد نظر نیست - که یک بخشهایی مثلاً کم شود، زیاد شود - واقعاً یک تحول لازم است. علتش هم واضح است: چون نظام کنونی آموزش و پرورش، یک نظام وارداتی است؛ حالا وارداتیای که به یک معنا بومیسازی هم شده، اما شاکله، شاکله وارداتی است. نه اینکه ما بخواهیم هرچه وارداتی است، رد کنیم؛ نه، ما خیلی چیزها را وارد میکنیم، از آن هم استفاده میکنیم، خوب هم هست؛ اما آنچه که نامطلوب است، تبعیت است.
تبعیت بد است؛ اما گرفتن و پسندیدن و به کار بستن، چیز خوبی است؛ هیچ اشکالی ندارد. ما الان از پیشرفتهای فناوری غربیها داریم استفاده میکنیم. البته با خیلیهاش هم آنها راضی نیستند، دندشان هم نرم؛ ولی ما استفاده خودمان را خواهیم کرد، بیشتر هم استفاده میکنیم. بنابراین استفاده کردن مهم نیست، منتها تبعیت بد است. تبعیت چیز نامطلوبی است. در قرآن و در آیات متعدد، نتیجه تبعیت، ضلال است؛ «یضلّوک عن سبیلاللَّه». نبایستی تبعیت کرد؛ بایستی نگاه کرد، آنچه را که خوب است، پسندید.
ما تبعیتاً نظام کنونی آموزش و پرورش را قبول کردیم. یعنی یک چیزی را عمل میکردند، دادند به ما، ما هم قبول کردیم. حالا آنها خودشان در همین نظام، تغییرات فراوانی به وجود آوردند. بعضی از تغییرات آنها در جهت آن چیزی است که برای ما از قدیم بومی و سنتی هم بوده. ما نه، چسبیدیم به همان شکل قدیمیای که از آنها گرفتیم؛ و این شده برای ما یک سنت. بنابراین یک تحول لازم است. البته تحول - همین طور که اشاره کردند - احتیاج دارد به این که ما فلسفه آموزش و پرورش را بدانیم، وضع کشور را بدانیم، نیازهای آینده را بدانیم. بر اساس اینها باید افراد صاحب فکر و به اصطلاح «راهبردنگران فرهنگی» - به تعبیر رائج، استراتژیستهای فرهنگی - بنشینند و راه حلهای اساسی پیدا کنند». (1390.03.23)
15- آیا سند تحول به شیوه سلیقهای قابل اجرا است؟
16- پشت سر اهداف آموزش و پرورش وارداتی چه بود؟
«سند تحول بنیادی تهیه و تصویب شد. امروز آموزش و پرورش یک سند مکتوبی در دست دارد که شیوه تحول بنیادی در آموزش و پرورش را تعیین کرده. خیلی خوب، بخشی از این کار انجام گرفت. منتها این سند مثل نسخه پزشک است. اگر ما به پزشک مراجعه کردیم، حق معاینه هم دادیم و پزشک هم معاینه کاملی کرد و یک نسخهای نوشت و به ما داد، ما هم توی جیبمان گذاشتیم، رفتیم خانه و فکر کردیم تمام شد، این با نرفتن پیش پزشک هیچ تفاوتی ندارد؛ جز اینکه یک پولی هم خرج کردیم، یک راهی هم رفتیم. دوا را باید گرفت، دارو را باید مصرف کرد. در این نسخه نوشته شده که چه دارویی را، چه مقداری، در چه زمانی باید مصرف کنیم. باید این کار را کرد؛ اگر نکردیم، رفتن پیش پزشک و گرفتن نسخه، کأنلمیکن است.
خب، حالا ما سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را داریم؛ این نسخه است؛ این نسخه احتیاج دارد به این که یک برنامهریزی دقیق بر اساس بند بند این سند انجام بگیرد؛ چون بحث بر سر تحول بنیادین است؛ بحث تحول شکلی که نیست. شکل جدید آموزش و پرورش ما سوغاتی بود، وارداتی بود، اهدافی پشت سرش بود. خب، ما سالها هم به این شکل عمل کردیم. بالاخره اگر خودی هم بود، اگر از درون برآمده و جوشیده هم بود، بعد از سالها انسان به یک اِشکالی برخورد میکند؛ لذا یک نوسازی لازم است. پس این تحول بنیادی، یک کار لازمی است. اگر میخواهیم تحول بنیادی در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ یعنی این پولی که شما خرج میکنید، این وقتی که شما میگذارید، این همه معلمی که شما در سراسر کشور به مدارس و سراغ دانشآموزان میفرستید، اگر بخواهیم اینها چند برابر اثر کند و به شکل بهینه از آن بهرهبرداری شود، باید این تحول صورت بگیرد.
این تحول احتیاج دارد به برنامهریزی. باید قدمبهقدمِ این سند تحول برنامهریزی شود. باید یک نقشه راه وجود داشته باشد. اینجور نباشد که امروز یک مسؤولی، یک وزیری، یک مدیری در بخشی تصمیمی بگیرد، بعد فردا یکی بیاید طبق سلیقه، آن را عوض کند. این، هدر دادن وقت و نیروی کشور خواهد بود. این یک نکته اساسی است. باید یک برنامهریزی مستحکم و دقیق برای این تحول بنیادین صورت بگیرد؛ باید یک نقشه راهی در اختیار باشد؛ این را همه قبول کنند، همه تأیید کنند، همه تصدیق کنند و تضمین شده باشد که آموزش و پرورش تا آخر راه، تا آخر خط، طبق این برنامه خواهد رفت. اینجا یک نکته دومی وجود دارد و آن، مسأله رها نشدن کار است؛ که آن هم به همین نکته اول ارتباط پیدا میکند. کار را نباید رها کرد. کار را باید تا رسیدن به نتیجه نهایی دنبال کرد؛ والّا یک کاری را شروع کنیم، یک مقداری سر و صدا هم بشود، بعضی هم خوشحال بشوند، یا تمجید کنند، یا انتقاد کنند، بعد یک مدتی بگذرد، آتش ما فرو بنشیند، سرد بشویم، در نتیجه کار دنبال نشود؛ در این صورت اصل کار ضربه خواهد خورد. این را من برای مدیران عرض میکنم؛ مدیران ارشد، مدیران وزارتخانهای، مدیران استانها و شهرها و مراکز». (1391.02.13)
17- سند تحول در چه سطحی از یک برنامه ریزی جامع است؟ در سطح یک ریل گذاری
18- چگونه باید عمل کنیم تا سند تحول در بدنه نیروی انسانی این سند را بخواند، بشناسد، بنیوشد، بفهمند که چه کار بناست در آموزش و پرورش انجام بگیرد؟ دنبال گیری کار
19- برای اجرای سند تحول به روحیهای نیازمندیم؟ روحیه انقلابی – بدون ترس- بدون ملاحظه کاری- بدون محافظه کاری- راضی نشدن – توقف نکردن- نداشتن حالت تزیینی و تشریفاتی- جدی کار کردن
20- چرا کارهای تزیینی و تشریفاتی در آموزش و پرورش تخریبگر است؟ چون سم است.
«عزیزان من! سند تحوّل، یک ریلگذاری است؛ سند تحوّل میتواند آموزش و پرورش را به آن سرمنزل مورد نظر برساند؛ ما باید کاری کنیم که این اتّفاق بیفتد. خب گفتند ابلاغ کردیم، درست هم هست ابلاغ شده لکن ابلاغ کافی نیست، ابلاغ قدم اوّل است؛ باید کاری کنیم که این سند محقّق بشود. من پارسال گفتم جوری عمل کنید که بدنه آموزش و پرورش این سند را بخواند، بشناسد، بنیوشد، بفهمند که چه کار بنا است در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ سند، سند بسیار خوبی است؛ این دنبالگیری میخواهد، کار میخواهد... برای تحوّل آموزش و پرورش روحیه انقلابی لازم است. روحیه انقلابی یعنی ترس نداشته باشید، ملاحظهکاری نداشته باشید، محافظهکاری نداشته باشید؛ وقتی تشخیص دادید، عمل کنید، اقدام کنید؛ پیش بروید، به توقّف راضی نشوید؛ کارها را تزیینی انجام ندهید. گاهی انسان یک کاری انجام میدهد، حالت تزیینی و تشریفاتی دارد؛ اینها سَم است؛ نخیر، کار را جدّی انجام بدهید؛ اینها تحوّل را عملی میکند، ممکن میکند، تحقّق پیدا میکند». (1398.02.111)
21- چرا دستگاه آموزش و پرورش نیاز به نوسازی دارد؟ چون فرسوده است
22- سند تحول چه فعالیتهایی را بر خود از بدو تولد تا حال دیده است؟ خیلی کم کار شده و تاکنون کمتر از ده درصد از آن تحقّق یافته است.
23- سند تحول را چه کسانی تدوین کرده اند؟ مسؤولین مجرّب و باسابقه
24- چرا بعد از سالیان سال نظام نامههای ذیل سند تحول تحقق پیدا نکرده است؟ شور و شوقِ لازم نیست، انگیزه لازم نیست.
«دستگاه آموزش و پرورش احتیاج به نوسازی دارد؛ شماها هم شعار دادید، گفتید که باید اصلاح شود. بله، حتماً احتیاج دارد به نوسازی؛ چون، هم فرسوده است، هم آن روزی هم که تازه به وجود آمد دارای عیوبی بود. در آموزش و پرورشِ ما همان روزی هم که تازه بود و اینجور فرسوده و کهنه و زمانگذشته و آسیبدیده نشده بود، عیوب اساسی وجود داشت که همان عیوب هم تا امروز باقی مانده. وسیله این تحوّل، در درجه اوّل عبارت است از «سند تحوّل»؛ این سند تحوّل آماده است.
وزیر محترم اشاره کردند به تلاشهایی که دارند انجام می دهند برای این کار؛ به نظر من این تلاشها جزو واجبترین کارها است. آنطور که به من گزارش شده است، تاکنون کمتر از ده درصد از امکان تحقّق این سند و از محتوای این سند، تحقّق پیدا کرده؛ درحالیکه چند سالی می گذرد از تصویب این سند. خیلی کم کار شده در این زمینه؛ باید کار بشود. سند یک نوشته روی کاغذ است؛ باید تحقّق پیدا کند». (1397.02.19)
25- آیا مقصود از تدوین سند تحول عوض کردن ظواهر است؟
«تحوّل صِرف عوض کردن ظواهرِ کار نیست». (1396.02.17)
26- عیب اصلی و اساسی آموزش و پرورش ایران چیست؟ نظام آموزشی کهنه است؛ «این را ما از اروپاییها گرفتیم، همینجور نگهش داشتیم، مثل یک چیز موزهای مقدّس که دست به آن نخورَد!».
27- آیا سند تحول کامل و بدون نقص است؟
«همین طرح تحوّل که علیالظّاهر خوب تهیّه شده، یک گامی است؛ همین را با دقّت و با نگاه انتقادی اجرا کنند؛ نگاه کنند و ببینند کجاهایش اشکال دارد. بالاخره در هر نوشته غیرالهی و هر کار بشری یک اشکالی هست؛ بگردیم آن اشکال را پیدا کنیم. اشکالات را شناسایی کنیم، عیوب را شناسایی کنیم، یک نظام پاکیزه منظّم خوبی طرّاحی کنیم». (1395.02.13)
28- سند تحول با چه بازه زمان و توسط چه کسانی تایید شده است؟
29- نتیجه سند تحول چه زمانی مشخص میشود؟
«این نظام قدیمی آموزش و پرورش در کشور، اگر هیچ عیب دیگری هم نمیداشت، همین که با گذشت زمان هیچ نوآوری در آن بهوجود نیامده بود، کافی بود که انسان آن را رد کند و معتقد باشد به تحوّل بنیادین. این سند تحوّلی هم که خوشبختانه دو سه سال پیش فراهم شد و ابلاغ شد و بر اساس آن برنامهریزی شد، از نظر کارشناسان زبده و برجسته آموزش و پرورش، یک سند خوبی است، سند متینی است؛ آنهایی که اهل این کارند، خبره این کارند، این سند را تأیید میکنند؛ میگویند سند تحوّل بنیادین که با ساعتها کار، با زمانهای طولانی و با تلاش فراهم شده است، همه کمک کردهاند که این سند بحمدالله فراهم شد و ابلاغ شد، این را کارشناسها و خبرههای آموزش و پرورش تأیید میکنند و میگویند سند بسیار متقن و مهمّی است.
پس این سند باید اعمال بشود. البتّه از اینجور چیزها، منتظر نتایج زودبازده نباید بود، اینها چیزهایی نیست که ظرف یکسال و دوسال و پنجسال نتایجش ظاهر بشود؛ اینها چیزهایی است که صبر و حوصله لازم دارد، کار لازم دارد، کار مستمر لازم دارد». (1394.02.16)
30- چرا بخشی اجرا شدن سند تحول مطلوب نیست؟
31- چرا اجرای بخشی از سند انسجام آن را ضایع میکند و مانع سرعت آن میگردد؟
«یک تعدادی از موادّ این سند اجرایی شده است؛ خوب است، لکن همه موادّ این سند باید اجرایی بشود؛ این یک مجموعه منسجم است. اینکه ما برخی از مواد را، فرض کنید چهل مادّه یا در این حدود را اجرایی کنیم، بقیّه را مغفول بگذاریم، این به نتیجه نخواهد رسید. انسجام این مجموعه بایستی حفظ بشود. وقتی همه موادّ این مجموعه مورد عمل قرار گرفت، آنوقت کار پیش خواهد رفت، سرعت پیدا خواهد کرد، درست انجام خواهد گرفت». (1394.02.16)
32- سند تحول در چه سطحی باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد؟
«بدنه آموزش و پرورش کشور با این سند آشنا بشوند؛ مطالبات این سند را بدانند که چیست. معلّمی که در فلان مقطع دبستان یا دبیرستان تدریس میکند، بداند که این تحوّل بنیادین از شخص او چه خواسته است. مدیر و رئیس دبستان یا دبیرستان بداند که وظیفه او و تکلیف او در قبال دانشآموز بر اساس این سند چیست. مطالبات این سند باید مشخّص بشود؛ بایستی برنامهریزی کرد برای اینکه ما مطالبات سند را در سطح وسیع و گسترده آموزش و پرورش تفهیم کنیم، بحث کنیم. (1394.02.16)
33- صدا و سیما و دستگاههای تبلیغاتی چه نقشی در اجرایی شدن سند تحول دارند؟
«دستگاههای تبلیغی و رسانه ملّی باید به کمک بیایند. حتّی گاهی پیشنهاد میشود که یک شبکه صداوسیما مخصوص این کار باشد که بتواند این موضوع را تبیین کند و تفهیم کند. این البتّه بستگی دارد به اینکه مسؤولین آموزش و پرورش بنشینند با مسؤولین صداوسیما و آنها هم همراهی کنند». (1394.02.16)
34- آیا تغییرات سطحی و روزمره و برنامه دم دستی مانع اجرای سند تحول میشوند؟
«مراقب باشید که برنامههای دمِدستی و تغییر و تبدیلهای سطحی و روزمرّه جای تحوّل بنیادین را نگیرد؛ ما را راضی نکند، خوشحال نکند که ما داریم تغییر می دهیم. تغییرات سطحی مهم نیست؛ اساس، همان موادّ تحوّل بنیادین است که بتدریج این بنا نوسازی بشود؛ این مهم است». (1394.02.16)
35- آیا سند تحول با تفکر کلی گویی – ذهنی سازی- در قالب فعالیت های رسمی به به سمت و سوی پوسیده شدن میرود؟
«سند تحوّل که بحمدالله در این سالهاى اخیر تنظیم شد و تثبیت شد - یک چیزِ دفعىّالوجود نبود؛ این از اوایل انقلاب، جزو آرزوها بود. چون نظام آموزش و پرورش در کشور ما، از تقلید از نظامهاى آموزش و پرورش غربى پدید آمده بود، با همان شکل، با همان محتوا، تقریباً با همان ترتیب؛ یک تحوّل اساسى لازم بود در فضاى آموزش و پرورش؛ چه از لحاظ قالب، چه از لحاظ محتوا. خب، این فکر در خیلىها بود در طول سالها؛ بتدریج پخته شد، به سند تحوّل انجامید. عرض نمیکنیم که این سند تحوّل حدّ اعلاى خواستهها است؛ نه، براى هر چیزى یک حدّ بالاترى هم متصوّر است - ممکن است انشاءالله شما عمل کنید، پیش بروید، تجربه بیاموزید، بعد از گذشت زمانى چیزى بر آنچه امروز موجودىِ شما است بیفزایید - لکن فعلاً این سند تحوّل در اختیار ما است؛ این را باید جدّى گرفت.
عرض من و توصیه من به مسؤولین محترم و مدیران محترم این است که سند تحوّل را جدّى بگیریم؛ فراتر از اظهارات رسمى؛ در عمل. خب، اگر بخواهیم این سند تحوّل تحقّق پیدا کند - همچنان که اشاره کردند به عرایض قبلى ما - نقشه راه لازم است، یک برنامه لازم است. اگر تفکّرات ما، کلّیّاتى که مورد نظر مسؤولان و دلسوزان است، به شکل یک برنامه عملیّاتى در نیاید، در عالم ذهنیّات خواهد ماند و خواهد پوسید؛ برنامه عملیّاتى لازم دارد. این برنامهى عملیّاتى را با نظر شوراى عالى انقلاب فرهنگى - که خب، یک مرکز عظیم فرهنگى و مرجع تصمیمگیرى است و مسؤولین در آنجا حضور دارند - تهیّه کنید، تدوین کنید و قدمبهقدم اجرا کنید؛ احساس کنید که این قدم برداشته شد، [بعد] برویم سراغ قدم بعدى. بعضى کارها [هم] همزمان و در عرض یکدیگر باید انجام بگیرد». (1393.02.17)
36- آیا بدون همکاری دولت و مجلس سند تحول اجرا شدنی است؟
37- آیا سند تحول باید ما را به سمت هدفهای اسلامی حرکت دهد؛ باید جامعه را به سبک زندگیِ حقیقتاً اسلامی پیش ببرد؟
38- استعداد انبوه و سرشار جوان ایرانی با کدام آموزش و پرورش امکان بروزرسانی دارد؟
«اینکه ما بر روی این تحول بنیادین در آموزش و پرورش در سالهای گذشته تکیه کردیم ــ که خب، بحمدالله امروز سند این تحول در اختیار آموزش و پرورش است و در واقع نقشه راه، مشخص و معیّن شده است ــ برای خاطر این است. تحول در انسانها، تغییر صحیح در دلها و باورها و حرکات و خلقیات و امثال اینها، احتیاج دارد به یک زیرساخت محکم؛ این زیرساخت، آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش ما آن روزی که در کشور به شکل جدید درآمد، بر اساس یک مبنای فکری و اعتقادیِ دیگر به وجود آمد؛ ما هم در طول دهها سال ــ از اوّلی که آموزش و پرورش جدید در کشور آمد ــ بر همان مبنا حرکت کردیم، در واقع در همان ریل پیش رفتیم؛ که خب، ریل درستی نبود. این سند تحول باید ما را به سمت هدف های اسلامی حرکت دهد؛ باید جامعه را به سبک زندگیِ حقیقتاً اسلامی پیش ببرد؛ باید بتواند در ما خصلت های والای انسانی را به وجود بیاورد. ما امروز در خودمان، در خلقیات خودمان، در رفتار خودمان، نقائصی مشاهده میکنیم؛ این نقائص باید برطرف شود. استعداد بشری در جامعهی ایرانی، یک استعداد انبوه و سرشار است؛ این استعداد باید امکان بروز پیدا کند، جهت صحیح پیدا کند. این سند تحول ناظر به یک چنین چیزی است.
اشاره کردند به زیرساخت های سند تحول. من همینجا عرض بکنم؛ سند تحول یک متنی است که باید عملیاتی شود، منتها بههیچوجه نباید در آن شتابزدگی باشد؛ با تدبر، با تأمل، با ملاحظهی صحیح جوانب باید پیش رفت. کار، کار عمیقی است. کارهای عمیق، کوتاهمدت نیست؛ زودبازده نیست؛ بلندمدت است؛ دیربازده است؛ اگر درست صورت بگیرد، ماندگار خواهد شد، مثمر خواهد شد؛ اگر سرهمبندی شد، شتابزده شد، آن وقت نتیجه لازم را نخواهد داد. فرمود: «و مجتنی الثّمرة لغیر وقت ایناعها کالزّارع بغیر ارضه»؛ اگر چنانچه میوه را قبل از اینکه برسد، چیدید، در واقع چیزی به دست نیاوردهاید و زحمتتان هدر رفته است. بگذارید میوه برسد، بعد بچینید تا از همه منافع آن بهره ببرید.
شاید حلقههای تحقیقاتیِ متعددی لازم است که برای بخشهای این سند تحول، راهکارهای اجرایی و عملیاتی پیدا کند، تا حقیقتاً این ریل، صحیح گذاشته شود؛ آنوقت این قطار بر روی ریل حرکت کند. البته لازم است هم دولت، هم مجلس، برای پشتیبانی مالی آموزش و پرورش، برای پیشرفت در این کار، به طور جدی تأمل کنند، تدبر کنند. آموزش و پرورش را نمی شود به حال خود رها کرد و پشتیبانی لازم از آن به عمل نیاورد، بعد هم توقع داشت که پیش برود». (1392.02.18)
39- سند تحول را با چه شیوه ای باید تعقیب کرد؟
40- آیا مواد درسی و هم چنین کتابهای درسی، نیازهای دانش آموزان را برآورده میکند؟
«دستگاههای هشیارِ مراقب در کل آموزش و پرورش باید وجود داشته باشد که هم پیشرفتهای مبتنی بر سند تحول را تعقیب کند، ببیند کجا لنگی هست، کجا اشکال وجود دارد، کجا تجربه ناموفق هست، بلافاصله اصلاح کند ــ چشم بینا لازم است ــ هم در زمینه مواد درسی و کتابهای درسی، نیازها را بسنجد. سالهاست که ما یک مسائلی را در کتابها می گنجانیم؛ بعضیها خارج میکنند، بعضیها داخل میکنند. ببینیم چه لازم است از معارف الهی، معارف اسلامی، معارف مدنی، معارف تمدنساز، معارف انسانساز؛ معارفی که یک ملت را سربلند میکند، پیشرو میکند، پیشتاز میکند؛ که اگر در کتابهای ما وجود ندارد، آنها را بگنجانیم؛ چه چیزهایی نقطه مقابل است، تخدیر کننده است، گمراه کننده است، آنها را حذف کنیم؛ چه چیزهایی به تناسب نسلها یا جنسیت ها لازم است، آنها را بگنجانیم.
فرض بفرمایید در کتابهای درسی دختران ممکن است چیزهایی لازم باشد در زمینههای خانهداری، تربیت فرزند و امثال اینها؛ و در کتابهای پسران ممکن است چیزهای دیگری لازم باشد در مواجهه با مسائل کار، زندگی و امثال اینها؛ اینها مراقبت لازم و دیدهبانیِ دائم احتیاج دارد و باید این کارها انجام بگیرد». (1392.02.18)
انتهای پیام/